سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
نظام نمیخواهد معضل طلاق حل شود!
تقی آزادارمکی، از جامعه شناسان اصلاحطلب اخیراً در بخشی از یک مصاحبه با سایت جماران پیرامون آسیبهای اجتماعی و مقولاتی مثل فقر، مواد مخدر، خودکشی و... گفته است:
"نظام سیاسی ارادهای برای حل این مسائل ندارد. به خاطر اینکه نظام سیاسی، جامعه را به رسمیت نمی شناسد. "
او میافزاید: جامعه مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها است. جامعه که همیشه مطیع نیست، یک جایی جامعه مشکل دارد و معترض هم هست. وقتی خداوند تبارک و تعالی بنده را خلق کرد به او اعتراض کردند که می دانی این چه پدیده ای است؟ گفت اشرف مخلوقات را خلق کرده ام ولی آن را هم می دانم، به همین دلیل برای او پیامبر و دستورالعمل میآورم. یعنی نظام سیاسی باید خوب و بد و تنوع مردم را بپذیرد؛ نمی توان فقط خوب ها را جدا و بقیه را رها کرد. اراده نظام سیاسی در نادیده گرفتن بخش اعظم جامعه است که آنها هم مشکل دارند. چون این نگاه وجود دارد، این مشکلات ماندگار و درونی شده و بخش خوب را هم خراب می کند. کما اینکه در طول ۵۰، ۶۰ سال اخیر می بینیم آنچه آن درصد کم انجام می دادند بقیه را هم گرفت و مدام جامعه دچار تحول شد.
آزادارمکی همچنین تصریح میکند: حکومت و نظام سیاسی اگر می خواهد کاری بکند باید نگاهش به مردم باشد. نمایندگی مردم را داشته باشد و فقط نمایندگی گروه خاص را نداشته باشد. اگر بخواهد نمایندگی مردم را داشته باشد باید بدی ها و زشتی های آنها را هم بپذیرد. یعنی مدیران کشور باید برای گرفتاری های مردم بیشتر از خوبی های آنها دلسوزی کنند. ما هر روز از خوبان تجلیل می کنیم؛ چرا به بدان توجه نمی کنیم؟ چرا آنها را تنبیه می کنیم؟ چرا آنها را معالجه نمی کنیم؟ پزشک با بیماران کار دارد و با آدم های سالم کار ندارد. موضوع نظام سیاسی باید آدم های مسأله دار باشد. ولی متأسفانه نظام سیاسی ما از این مسأله دور شده است. [۱]
*ای کاش که این مباحث مطروحه منطقی بود و ردی از عقلانیت در آن یافت میشد تا مردم بهتر متوجه سره از ناسره میشدند و دلسوزان واقعی خود را بازمیشناختند.
از مهجوریت منطق در این اظهارات همین بس که آقایان بلافاصله در اشاره به مشکلی به نام "آسیبهای اجتماعی" که دهها و صدها مؤلفه تأثیرگذار در آن وجود دارد و حکومت نیز هرگز سهمی بیشتر از دیگران در آن ندارد، نظام سیاسی را مخاطب قرار میدهند و از این میگویند که: " نظام سیاسی اراده ای برای حل این مسائل ندارد"!
و حیا میکنند از بیان این حقیقت که هیچ حکومتی در این حد از بیمبالاتی نبوده است که اجازه دهد یک آسیب خانمانسوز به راحتی در سطح جامعه جولان دهد.
در اینجا همچنین این سؤال نیز مطرح میشود که اگر حکومت نسبت به آسیبهای اجتماعی حساس است پس چرا همچنان شاهد آسیبها هستیم و امثال آزادارمکی با کدامین مبنا چنین حرفهایی را مطرح میکنند!؟
پاسخ این است که اگرچه مشکلاتی داریم اما اولا بسیاری از مشکلات اشاره شده زیر ذرهبین قرار گرفته و بزرگنمایی شدهاند.
به این معنی که اگر کسی در جریان دستور کار ستاد اصلاحات مبنی بر ایجاد فتنه اقتصادی در کشور باشد و ایضا بداند که هیزم این فتنه دامنگیر "ناراضیسازی عمومی" است، آنگاه بهتر پی خواهد برد که چرا شخصی تحت عنوان جامعهشناس به صحنه میآید و عجیبترین گزارهها (بیمبالاتی حکومت نسبت به آسیبهای اجتماعی) را مطرح میکند.
ثانیا بایستی متوجه انکارها بود... مثل شاخص جهانی امید به زندگی که در ایران و در ابتدای انقلاب حدود ۵۵ سال بوده اما هماکنون به بیش از ۷۴ سال رسیده است. [۲]
البته ما با آسیبهای اجتماعی مختلفی مواجهیم. اما وضع ایران اسلامی بدتر از سایر جوامع نیست. ضمن اینکه در بحث آسیبهای اجتماعی بایستی این نظریه را پذیرفت که نقش مردم و مراجع اجتماعی هرگز کمتر از حکومت نیست.
به این معنی که اگر حکومت وظیفه دارد گرمخانه برای بیخانمانها ایجاد کند، به آسیبدیدگان اجتماعی پناه دهد، غذا را ارزانسازی کند و مروّج آموزشهای لازم پیش از ازدواج در جامعه باشد؛ البته مردم و مراجع اجتماعی نیز در مقولاتی مثل صله ارحام، انفاق، احسان، پناه دادن و... مسئولیتهایی دارند.
مسئولیتهایی که یک حکومت در بهترین حالت نیز قادر به انجام آنها نیست. زیرا انجام این مسئولیتها صرفا از طریق مردم و مراجع اجتماعی و شبکه مویرگی امکانات و ارتباطات آنها میسّر است.
با توضیح اشاره شده بایستی ضمن تأمل بیشتر در گزاره غیر منطقی " نظام سیاسی اراده ای برای حل این مسائل ندارد"! به نقش و سهم ۳ گروه مردم، مراجع اجتماعی و حکومت در بحث آسیبهای اجتماعی نگاه مدقانهتری داشت و آنگاه به قضاوت منطقیتری رسید.
بدیهیست که قضاوت منطقی در این راستا نهتنها موجب کساد شدن بازار اظهارات بیمبنا و دون منطق میشود بلکه راههای رفع آسیبهای اجتماعی را بصورت واضحتری در اختیار دلسوزان اجتماع میگذارد.
***
تحلیلهایی برای به آتش کشیدن امنیت مردم
حمیدرضا جلاییپور از فعالان جریان چپ اخیراً در یادداشتی که سایت صبح ما آنرا منتشر کرد با بیان اینکه مرحوم بازرگان از نظم قانونی و نه استبدادی حمایت میکرد و الگو و پیشکسوت حرکت اصلاحی، قانونی و تدریجی در برابر حرکتهای رادیکال بنام انواع انقلابیگری بود، مدعی شد که ایران امروز نیز گرفتار «استبداد استصوابی» است!
او سپس مینویسد:
"چرا امروز آسیبشناسی و درمانشناسی بازرگان برای فلاح و نجات ایران راهگشا است؟ زیرا ایران امروز در وضعیت بغرنجی قرار دارد. به چهار ویژگی این وضعیت بغرنج اشاره میکنم. بخاطر سیاستهای غلط داخلی و خارجی حاکمیت و علل دیگر، امروز کثیری از مردم ایران (حدود هشتاد در صد) افق روشنی را برای آینده خود در نظر ندارند. این شرایط ناامیدی مهمترین خصیصه وضعیت بغرنج ایران است زیرا هر جامعهای مهمترین سرمایهاش مردم آن جامعه هستند.
خصیصه دوم اینکه حاکمیت در ایران بعنوان مهمترین نهاد که ثروت و منابع ایران را در اختیار دارد، برای مواجه با جامعه بیافق ایران راه خطایی را دنبال میکند. این حاکمیت در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ با مکانیزم «استبداد استصوابی» از بالا ارکان حاکمیت را بدون کسب رضایت اکثریت مردم «یکدست» ساخت. و اینک ۹ ماه است که ایرانیان شاهد این حکومت «یکدست» هستند. حکومتی که حتی قادر نیست «مسائل مهم کشور» را با کلام «بیان» کند و چگونه میتواند این مسائل را در برابر یک جامعه ناراضی حل کند! -با این وضع افق روشن نیست.
خصیصه سوم اینکه راه اصلاح امور در چشم مردم تیره و تار هست و کثیری از اقشار متوسط جامعه (که اداره جامعه بر دوش آنها است) در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت نکردند. و با حذف کامل اصلاحطلبان از حکومت، حاکمیت ایران خود را در یک جامعه ناراضی بی سپر و بیدفاع کرد. خصیصه چهارمی که حکایت از وضعیت بغرنج ایران میکند این است که نامیدان از اصلاح وضع موجود به وقوع «ابرشورش» و «انقلاب آرام» در جامعه ناراضی ایران امید بستهاند-حداقل بیستدرصد شهروندان عاصی و بیقرار. غافل از اینکه نه رژیم ایران «پوشالی» است و نه شرایط ایران «انقلابی» است (البته نشانههای فرسایش ظرفیت بوروکراتیک حکومت از طریق دوری از شایستهگزینی به چشم میخورد. با رویکارآمدن دولت رئیسی فرآیند «نوچهگزینی» بجای شایستهگزینی این فرایند را تشدید کرده است) "[۳]
*پیرامون اظهارات جلاییپور گفتنیهایی وجود دارد:
یکم_ ادعای ناامیدی و بیافقی کثیری از مردم صرفا یک ادعاست که در حالت خوشبینانه از سر بیاطلاعی و در حالت بدبینانه به دلیل تقلا برای عصبانی کردن مردم اظهار میشود.
در یک جامعه ناامید و بیافق هرگز شاخص امید به زندگی افزایش نمییابد. [۴]
در این جامعه فرضی مردم بلافاصله مایملک نقدی خود را از بانکها و صندوقهای مالی بیرون میکشند! رخدادی که در ایران شاهد آن نیستیم.
در جامعه ناامید هرگز خبرهایی مثل افزایش میزان کمک مردم به نهادهای خیریه حکومتی را نمیشنویم. [۵]
و مجمل اینکه در جامعه ناامید و بیافق، هرگز شاهد خلق صحنههایی مثل حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر یک فرمانده نظامی نیستیم...
دوم_ کنایهزدن به حاکمیت درباره انتخابات ۱۴۰۰ بدون اشاره به طرح اصلاحطلبان برای "تحریم انتخابات ۱۴۰۰" یک ناجوانمردی و رذالت سیاسی است.
چه اینکه همه میدانیم وقتی یک طیف سیاسی عمده در کشوری از بام تا شام به گوش مردم بخواند که نباید در انتخابات شرکت کنند و ما هم نامزدی در انتخابات نداریم، بدیهیست که تعدادی از مردم فریب این جریان را میخورند و در انتخاباتی که غایت دموکراسی در هر کشوری است، شرکت نمیکنند!
آیا اکنون باید نظام سیاسی که انتخابات ۱۴۰۰ را نیز به سیاق همه انتخاباتهای گذشته دوران انقلاب اسلامی برگزار کرد، پاسخگوی استبداد باشد!؟
سوم_ اشاره جلاییپور به گزاره ذهنی ابرشورش و انقلاب اگرچه با هشدار او مبنی بر ناممکن بودن چنین حرکت شومی همراه است اما معالوصف بایستی بیان کرد که این اشاره همان اشاره کلی است به مفهومی تحت عنوان "فتنه اقتصادی"!
در این باب لازم به اشاره است که ستاد اصلاحات، پیشلرزه فتنه اقتصادی یعنی "آبان ۹۸" را با دهها کشته زمانی رقم زد که هنوز انتخابات ۱۴۰۰ در کار نبود! این گزاره نشان میدهد که اظهارات جلاییپور یک مقدمه نگفته هم دارد که لزوما ربط و ارتباطی به انتخابات ۱۴۰۰ ندارد.
و چهارم: بایستی به بحث نشست که افرادی از مردم ایران ناراضیاند یا دچار پروژه ناراضیسازیاند!؟ چون تفاوت این دو با یکدیگر از زمین تا آسمان است.
ناراضی بودن بنا به تعریفی یعنی شورش اکثریت.
آیا اکنون ایران دچار این بلیّه است!؟ هرگز اینگونه نیست و امروز نیز همه میدانیم قضایایی مثل اغتشاشات ۸۸ و آبان ۹۸ جملگی فتنههایی بودند طراحی شده که علمگردانان آنها نیز مشتی معارض نظام بودند که بر شانه یک اقلیت فریب خورده سوار شدند.
معارضانی که فیالمثل پس از فتنه ۸۸ صراحتا اعتراف کردند که اساسا در انتخابات سال ۸۸ تقلبی در کنار نبود.
پس منطقا ایران اسلامی با ناراضی بودن اکثریت مردمش مواجه نیست. اگرچه مثل تمام جوامع دیگر دنیا با مشکلاتی روزمره و حتی در بسیاری موارد کمتر از سایر کشورها مواجه است.
اکنون سؤال اینجاست چرا کسانی بدون هیچ سند یا استدلال منطقی به عرصه آمدهاند و از گزاره ابرشورش و ناراضی بودن اکثریت مردم میگویند!؟
و آیا ادعای بدون سند به معنای طرح پشت پرده برای القاگری نیست!؟ القاگری برای چه و کدامین هدف!؟
اینها سؤالاتی است که همه باید به آن بیاندیشیم و پاسخهای معقول آنها را بیابیم...
***
1_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1538937
2_ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/02/03/1995327
3_ http://sobhema.news/?p=20048
4_ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/02/03/1995327
5_ mshrgh.ir/1003020