میان رفقای قدیمی شکر آب است، بنا به‌ قاعده قدیمی چریک‌ها در میدان جنگ یا با ما هستی یا علیه ما!

سرویس سیاست مشرق- ۲۴ خرداد ۱۳۸۴ پس از پایان جلسه هیئت دولت خاتمی به میان خبرنگاران آمد. در میان صحبت‌های رئیس‌جمهور وقت یکی از حاضران با ناراحتی می‌گوید: «آقای خاتمی شما همه ما را بعد از هشت سال ناامید کرده‌اید؛ اصلاحات شما چیز قابل‌ عرضه‌ای به یادگار باقی نگذاشته است».

رئیس‌جمهور اصلاحات که آن روزها تحت‌فشار شدید انتقادات از سوی جبهه دوم خرداد قرار داشت با لحنی بد رو به جمع می‌گوید: اصلاحات همین است که می‌بینید؛ توقع داشتید چیزی بیشتر از این انجام شود! فردای آن ماجرا؛ روزنامه اعتماد که ارگان انتخاباتی مهدی کروبی محسوب می‌شد در سرمقاله‌ای به‌سختی به خاتمی حمله کرده و می‌نویسد: «اصلاحات خاتمی به بن‌بست رسید؛ وقتی رفقای آقای رئیس‌جمهور در مجلس اعتصاب کرده و جمهوریت نظام را به چالش کشیدند؛ انتظار داشتند مردم دسته‌دسته به بهارستان آمده و اعضای حزب مشارکت را روی دست گرفته و قیام ملی کنند؛ دریغ و افسوس از آن‌همه توهم! خاتمی درست می‌گوید؛ اصلاحات  اوهامی بود که حالا باید به پایان خودش سلام کند.»

۱۶ سال پس از انتشار آن یادداشت در یک روزنامه اصلاح‌طلب به نظر فرازهایی از آن به وضعیت فعلی جبهه اصلاحات قابل‌تعمیم است. از مدت‌ها قبل در شهر شایعه شده بود که قرار است لیدر اصلاحات در یک بیانیه سرگشاده در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی راه‌کارهای تشکیلاتی جدید برای ادامه حیات را بیان کند؛ آن مانیفست در لحظه آخر تبدیل به یک اطلاعیه سطح پایین به امضای مجمع روحانیون مبارز بدل شده و با چند تغییر در پیش‌نویس اولیه منتشر می‌شود.

یکی از اصلاح‌طلبان استخوان‌دار و قدیمی بعد از انتشار این بیانیه درواکنشی کنایه‌آمیز نسبت به آن نوشت: روزگار عجیبی است، مُحتسب شیخ شد و فسق خود از یاد بِبُرد! یکی دیگر از فعالان اصلاح طلب نیز نوشته است که برای او جای سؤال است که چرا خاتمی خودش بیانیه نداده و پشت سر دیگران سنگر گرفته است. آنچه اصلاح‌طلبان از پنهان شدن خاتمی مطرح می‌کنند سؤال قابل‌تأملی است، لیدر اصلاحات چرا پشت سر یک حزب  سنتی اصلاح‌طلب پنهان‌ شده است؟

 پاسخ به این دست سؤالات ساده است، رهبر اصلاح‌طلبان به دو دلیل از مشخص کردن عیار و وزن سیاسی خود واهمه دارد. از یک‌سو پس از شکست انتخاباتی و رأی دومیلیونی جبهه اصلاحات در آخرین کارزار سیاسی چپ‌های ستادی با «فوبیای وزن سیاسی» روبرو شده و گمان می‌کنند که از تأثیرگذاری برخوردار نبوده و هر کنش سیاسی جز هزینه سازی دستاورد دیگری برای آن‌ها نخواهد داشت.

بر این اساس اگر خاتمی به صحنه آمده با اقبال عمومی روبرو نشده و سنگ عیار او بی‌ارزش‌تر از گذشته می‌شود. ازاین‌رو خاتمی باید از تیررس افکار عمومی دور شده و با حداقل کنش درصحنه حاضر باشد. کارگزاران؛ مردم‌سالاری، مجمع ایثارگران؛ اعتماد ملی و توسعه ملی ازجمله گروه‌هایی هستند که معتقد به کناره‌گیری تلویحی خاتمی از صحنه شده‌اند.

علی باقری، از فعالان جریان اصلاح‌طلب و رئیس دفتر سیاسی حزب توسعه ملی در این‌باره می‌گوید:

با فقدان آقای خاتمی، نفرات دیگر در جریان اصلاحات با اختلاف زیادی از آقای خاتمی قرار می‌گیرند و این قطعاً یکی از نقاط آسیب‌پذیر و واجد آسیب برای جریان اصلاحات است و من این را کاملاً قبول دارم؛ اما اینکه چه باید کرد باید بگویم هم آقای خاتمی و هم مجموعه جریان اصلاحات معتقد هستند این جریان باید به سمتی حرکت کند که از یک تشکیلات انسجام بخش قوی برخوردار باشد که آن تشکیلات به‌مرورزمان جای فرد و افراد را در هدایت و پیشبرد جریان اصلاح‌طلبی بگیرد. به‌هرحال راه منطقی هم همین است.

عضو سابق حزب منحله سازمان مجاهدین انقلاب در ادامه راهبرد خاتمی زدایی از اصلاحات افزوده است:

این کاریزما و این قدرت رهبری باید در حیات ایشان و در حضور فعال ایشان رفته‌رفته از فرد به تشکیلات منتقل شود، شاید تشکیل جبهه اصلاحات ایران یک تلاشی برای پاسخ گفتن به این نیاز است البته خیلی طبیعی است که این فرایند یک‌دفعه رخ نخواهد داد و یک فرآیند است و یک بازه زمانی را نیاز دارد که عملاً این اتفاق بیفتد.

پروژه خاتمی زدایی یک بال دیگر نیز دارد، چپ‌های ستادی رادیکال که از مدت‌ها قبل خبر مرگ «اصلاحات صندوق محور» را اعلام کرده و با اسم رمز «اصلاحات جامعه‌محور» وارد میدان شده‌اند، این دسته نیز روی خاتمی زدایی از پیکره اصلاحات با بخش سنتی‌تر آن تفاهم دارند؛ البته آن‌ها یک شرط برای حذف لیدر اصلاحات در نظر گرفته‌اند که اعمال آن قابل‌تأمل است.

بخش تندرو جبهه اصلاحات (هسته سخت) بر این باور است که باید تعارف با نظام را کنار گذاشت و مستقیم وارد تقابل با جمهوریت نظام شد. این طیف اعتقاد دارد که می‌توان باکارت «میراث روحانی» بازی کرده و از حالت رکود خارج شد! به باور چپ‌های رادیکال دولت روحانی یک دستاورد مهم از خود باقی گذاشته که به‌اندازه یک گنج ارزش دارد.

مین‌گذاری‌های نئولیبرال ها در مسیر حرکت دولت سیزدهم به حدی حرفه‌ای طراحی‌شده است که می‌توان چون یک عملیات برنده به آن نگریست. چپ‌های رادیکال معتقدند که اگر خاتمی با این پروژه همراهی کند، همچنان لیاقت بر عهده داشتن رهبری اصلاحات را داشته و در غیر این صورت باید جای خود را به افراد جسورتری بدهد. به باور اصلاح‌طلبان رادیکال باید روی اعتراضات معیشتی و خیابانی از سوی برخی اقشار اجتماعی (طیف خاکستری و مستعد) سرمایه‌گذاری کرده و به آن جهت سیاسی داد.

این ادعا البته بی سند نیست! تاج‌زاده از لیدرهای خیابانی جبهه اصلاحات در نامه‌ای به سعید حجاریان نوشته است: کوتاهی اصلاح‌طلبان در دفاع از منافع ملی و حقوق مردم در سال‌های اخیر و لکنت زبان و تن دادن به مهندسی کامل انتخابات، بین آن‌ها و مردم فاصله انداخته است.

هسته سخت اصلاحات چنان از شکست انتخاباتی عصبی است که به‌صورت علنی دست به تهدید لیدر اصلاحات می‌زند. واقعیت آن است که مهندسی صورت درگرفته در آن انتخابات در شبی صورت گرفت که خاتمی پای نظرسنجی ساختگی جبهه اصلاحات را امضا کرده و برای آن سند ایجاد کرد. بر اساس آن نظرسنجی ادعاشده بود که همتی توانایی آن را دارد که انتخابات را دومرحله‌ای کند!

تاج‌زاده این روزها گمان می‌کند که می‌تواند نقش حمید اشرف را بازی کرده و برای سعید حجاریان نقش جزنی را در نظر گرفته است، این نمایش کمدی برای یک اصلاح‌طلب قدیمی پیام ویژه‌ای دارد.

هل دادن چریک پیر به خیابان

میان رفقای قدیمی شکر آب است! روزگاری تاج‌زاده، حجاریان و بهزاد نبوی سه تفنگدار اصلاحات محسوب شده و هرکدام برای دیگر تک تیراندازی می‌کرد؛ حالا آن موقعیت با چالش‌های اساسی روبرو شده است. بهزاد نبوی از سوی دو یار قدیمی متهم به همکاری با خاتمی در بزک کردن چهره عبدالناصر همتی در انتخابات شده است.

چپ‌های رادیکال گمان می‌کنند که بهزاد به آن‌ها خیانت کرده و بازی کارگزارانی ها را پیش برده است. در این دادگاه خیابانی متهمان دیگری نیز وجود دارد. غلامحسین کرباسچی (ادوار تحکیمی‌ها) بخشی دیگری اعضای در معرض اتهام هستند. البته نسخه کرباسچی در یک ضد عملیات درون تشکیلاتی پیچیده شده است و حالا نوبت به چریک پیر است که تکلیفش را بخش رادیکال معلوم کند.

ماجرا بسیار ساده است بنا به‌ قاعده قدیمی چریک‌ها در میدان جنگ یا با ما هستی یا علیه ما! در چنین وضعیتی نبوی راه انتخاب فراوانی ندارد. او یا باید عطای ریاست بر کرسی جبهه اصلاحات را به لقای آن بخشیده و به خانه رفته و به استراحت مطلق بپردازد، یا آنکه به تنظیمات کارخانه بازگشته و در شطرنج جدید نقش سرباز را بازی کند. در غیر این صورت باید مانند رفیق قدیم اش شعاعیان به انزوا رفته حذف شود! بهزاد نبوی در خاطرات خود نوشته است که بیژن جزنی شعاعیان را مارکسیست آمریکایی می‌دانست که باید حذف می‌شد. شعاعیان در آخرین روزهای زندگی تحت‌فشار بایکوت چریک‌ها به‌سادگی لو رفته و مجبور به خودکشی با سیانور شد!

در روزهای اخیر فشار به خاتمی برای فعال شدن افزایش‌یافته است؛ حتی خبر رسیده است که او را برای رفتن به سفرهای استانی نیز تحت‌ فشار قرار داده‌اند. در این جلسات پیشنهادشده است که لیدر اصلاحات چهره خود را بازسازی کند. روان‌شناسان اصلاح‌طلب باور دارند که رئیس‌جمهور اصلاحات زیر بار این دست پیشنهادها برای اقدامات پراکسیسی نرفته و این داستان مقدمه‌ای برای حذف درون تشکیلاتی است، خاتمی زدایی از چهره اصلاحات (به بهانه‌هایی چون بیماری لیدر اصلاحات و کم‌تحرکی) شتاب بیشتری به خود گرفته است. اصلاح‌طلبان رادیکال ناامید از آخرین سخنرانی شیخ فتنه در منزل کرباسچی و بی‌عملی خاتمی به‌زودی از بیعت خود با یک چهره آوانگارد رونمایی می‌کنند. میراث روحانی شاید به داد روحانی برسد!

برچسب‌ها