سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
پدری که شهید شد، پسری که منتقد شد
داستان تلخ پسر شهید بهشتی
علیرضا بهشتی، فعال اصلاحطلب و فرزند شهید بهشتی اخیراً طی اظهاراتی در مراسم بزرگداشت آن شهید در مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد گفته است:
"شما در شرایطی زندگی می کنید که همه از بحرانی بودن و سلسله بحران هایی که بر جامعه ما حاکم است آگاه هستید و نیازی به کتمان نیست. هرکدام از ما کم و بیش با بخشهایی از این بحرانها به طور رومزه درگیر هستیم. طبیعی است که این سؤال پیش می آید که چرا چنین شد؟"
به گزارش جماران، او میافزاید: انقلابی که برای دستیابی به آرمانهای بیش از 150 ساله مردم ایران شکل گرفته بود و در تداوم جنبشها و نهضتهای دیگر موفق شد که نظام استبدادی را سرنگون کند و آرزوی تحقق عدالت، آزادی و استتلال را داشت، چرا به چنین حال و روزی افتاده که مردم ما هیچ کدام از این مطالبات را تحقق یافته نیابند![1]
*"سیاهنمایی" گزارهای است که طی یک دهه اخیر تبدیل به قاتق نان اصلاحطلبان ستادی و خاصّه فعالان فتنه 88 شده است و روزی نیست که مردم کلامی درباره بدبختی و مصیبت از لسان اینان نشنوند و نخوانند. بدرفتاری ناجوانمردانهای که البته کتمان پیشرفتها و دستیافتههای انقلاب اسلامی نیز جزو مقوم آن شده است.
درباره اظهارات بهشتی اولا باید دانست که ایران اسلامی به اثبات سند و عقلانیت با هیچ بحرانی مواجه نیست. ضمن اینکه با بنبست هم مواجه نیست.
مشکلات کشور نیز اموری عادی هستند که در همه حکومتهای جهان مبتلیبه محسوب میشوند و عملا کشوری نیست که با تورم و فساد و... مواجه نباشد.
اساسا باید دانست که بحرانی جلوه دادن شرایط کشور و بزرگنمایی از مشکلات نیز بخش سوم پازل اشاره شده در بالاست.
جالب آنکه مثلا آقای بهشتی دقیقا 3 سال قبل نیز مدعی بود که جمهوری اسلامی ایران با پارادایم جنبشی "نان" مواجه است![2]
برای درک بهتر رفتار این افراد در "پروژه سیاهنمایی" باید بدانیم که آنها زمانی مدعی بروز پارادایم نان در ایران بودند که با گرانیهای امروز مواجه نبودیم، ایران در جایگاه هجدهمین اقتصاد جهان قرار داشت و نرخ دلار 4 هزار تومان بود.
پس امروز حرجی به اینان نیست که همچنان القا کنند ایران در بحران است!
در مقابل اظهارات بهشتی همچنین باید دانست که ایران امروز اولا در مسیر رفع مشکلاتش قرار دارد، همچنان ارزانترین نان و سوخت و مالیات جهان را به شهروندانش ارائه میکند، فساد سیستماتیک ندارد و در مسیر عدالت و اخلاق نیز پیشرفتهای شگرفی داشته است.
و در یک کلام همانطور که رهبر معظم انقلاب نیز تصریح کردند "مایه افتخار و مباهات اسلام" است.
اینکه چرا آقای بهشتی و دوستان ایشان بر خلاف واقعیت و عقلانیت و البته بر خلاف مسیر "شهید بهشتی" حرکت میکنند، سوالی است که ما پاسخ آنرا بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم...
اگرچه تأکید میکنیم که ریشه بسیاری از انگیزههای بدخواهانه علیه نظام اسلامی را بایستی در کار ناتمام فتنهگران سال 88 و البته توطئه فرماندهان فتنه اقتصادی جستجو کرد!
***
"صندوق رأی" مرده باد یا زنده باد؟!
اسماعیل گرامیمقدم، قائم مقام حزب اعتماد ملی در بخشی از یک مصاحبه با شماره شنبه گذشته روزنامه آرمان ملی گفته است:
"جریان اصلاحات برای اینکه بتواند در معادلات سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار باشد باید صندوق محور و جامعه محور باشد و برخلاف کسانی که معتقدند جریان اصلاحات نباید برای کسب قدرت تلاش کند معتقدم این اتفاق باید رخ بدهد. جریان اصلاحات اگر بتواند در قدرت حضور داشته باشد بهتر میتواند اهداف خود را در زمینههای مختلف به نتیجه برساند. نمیتوان شرایطی را در نظر گرفت که یک جریان سیاسی بیرون از قدرت باشد اما ادعا کند که میتواند نیازها و مطالبات مردم را نمایندگی کند."[3]
*این اظهارات ظاهرا آوانگارد در حالی است که سعید حجاریان بعنوان معلم و تئوریسین سیاسی اصلاحطلبان، پس از رفتار جمعی چپها در تحریم انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 طی یک توییت صراحتا نوشت: "اصلاحات صندوق محور مُرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ به علت کهولت سن بوده است یا می توان رد پای قاتل یا قاتلانی را پیدا کرد؟"[4]
در واقع اکنون آقای گرامیمقدم باید خیلی صریح و البته صادقانه به مردم و مخاطبان اصلاحات توضیح بدهد که حزب اعتماد ملی برای این پارادوکس بنیادی در اردوگاه جریان چپ چه راهبردی دارد و آیا اساسا آقایان خود را در قد و قامتی میبینند که مقابل سعید حجاریان و حجاریانیستها قد علم کنند و بگویند که با آنها درباره مرگ صندوقمحوری مخالفاند؟!
لازم به ذکر است که حزب اعتماد ملی در کنار چند حزب چپ دیگر در جریان انتخابات 1400 تصمیم ستاد اصلاحات برای تحریم انتخابات را برنتافتند و در قالب ائتلاف جمهور در انتخابات شرکت و از نامزدی آقای همتی حمایت کردند.
اما همانطور که شترسواری دولادولا نمیشود؛ مواضع بنیادی هم در سیاست بایستی بصورت صریح و شفاف بیان شود. نه اینکه یک نفر در گوشه جریان اصلاحات بگویند زندهباد صندوق رأی اما کسی در سمتی دیگر فریاد "مرده باد صندوق رأی" سر بدهد. و البته کفه ترازو هم به سمت مردهبادها سنگین باشد!(اشاره به تحریم رسمی انتخابات 1400 ازسوی ائتلاف جبهه اصلاحات)
تعیین تکلیف این اختلاف نظر راهبردی از اهمّ موضوعاتی است که در جبهه اصلاحات بایستی تعیین تکلیف شود.
***
فلسفه اسلامی در بعد دنیوی عقبتر از فلسفه غرب است!
آیتالله مصطفی محقق داماد، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری کتاب ایران پیرامون "فلسفه اسلامی" و فلسفه غربی گفته است: به عقیده من فلسفه اسلامی از یک جهت جلوتر از فلسفه غرب و از یک جهت عقبتر از آن است. از بعد متافیزیک جلوتر است ولی از بعد فلسفه دنیایی به این معنا که سر سفره زندگی امروزه ما باشد، عقبتر از فلسفه غرب است.
او سپس در پاسخ به این سؤال که "پس اینکه فلسفه غرب با سنتهای مختلف گفتوگو دارد اما فلسفه اسلامی ندارد به همین علت است؟" تصریح میکند:
"بله. زیرا فلسفه اسلامی بیشتر تمرکزش روی بعد متافیزیک است و متافیزیک روی شام و ناهار امروز بشر ترجمه نمیشود. اما فلسفه غرب اینگونه نیست. مساله دیگر این است که در اسلام یک بعد فقاهت مطرح شد که سیاست به فقها و متکلمین واگذار شد و فلسفه سیاسی به فقه و کلام منتقل شد اما در مسیحیت اینگونه نشد."[5]
*ما از بعد نظری با این اظهار نظر پیرامون فلسفه اسلامی و ابراز اینکه نسبت به فلسفه غرب عقبمانده و رویکرد اینجهانیاش ضعیف است، مخالفیم.
چه اینکه موفقیت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ع) بعنوان یک فقیه فیلسوف حکایت از رجحان فلسفه اسلامی در عصر حاکمیت فلسفه غربی بر جهان بود.
رجحانی که بعدها برگ و بار بیشتری هم داد و نشان داد که مانیفست اینجهانی فلسفه اسلامی چه دستاوردهای بزرگی در عرصههای امنیت و اقتصاد و سیاست و عدالت دارد و چگونه میتواند در ظرف کمتر از 4 دهه به یک هژمون بزرگ در جهان تبدیل شود. همانطور که در اعصار گذشته هژمون برتر جهان بود.
در واقع ما باید بپذیریم که آنچه امروز از پیشرفتهای بزرگ نظام اسلامی و امیدهای پیش رو میبینیم تماما منبعث از "فلسفه اسلامی" است زیرا انقلاب اسلامی مولود فلسفه اسلامی و نقاشی دست فلاسفه چیرهدستی همچون امام خمینی، آیتالله خامنهای، علامه طباطبایی و شهید مطهری است.
دقت شود که استدلال عمومی ما برای رد آنچه آیتا... محقق مطرح میکند اینست که مابهاِزای فلسفه اسلامی نشان میدهد که در مقولات این جهانی و دنیوی، اتفاقا این فلسفه اسلامی است که توانسته با تبلور و تعیّن و تجسّد در قامت انقلاب اسلامی نشان دهد که چگونه کیلومترها جلوتر از فلسفه غربی در حرکت است.
چه اینکه اگر بپذیریم حکمرانی و سیاست والاترین و بارزترین عرصه بروز فلسفه است؛ کارنامه حکمرانی در غرب چیزی جز مالیات سنگین، فساد سیستماتیک، خونریزی، استثمار و گرسنگی رهاوردی نداشته است.
در بحث گفتگو و مکاتب مختلف نیز میزان گفتگوی بیشتر این یا آن؛ یک گزاره نظری است نه فلسفی که البته ما از بعد نظری با این گزاره هم مخالف و معتقدیم رستاخیز گفتگو و مکاشفه میان مکاتب فلسفی صرفا در وادی مباحثات فلسفه اسلامی با سایر مکاتب فلسفی نهفته است نه در تخاطب فلسفه غربی با سایر مکاتب. چه اینکه این فلسفه اسلامی بوده که نشان داده است چنته پری در مباحث اینجهانی و آن جهانی دارد.
در این باره انتظار است که فلاسفه، رجال دانشگاهی و فعالان عرصه فلسفه اسلامی اقتراح بیشتری داشته باشند و دستاوردهای فلسفه اسلامی را در جهاد تبیین شرح کنند.
محقق داماد پیش از این در اظهارات دیگری گفته بود که امروز پرچمدار صلح، آشتی و دوستی مسیحیت است!
***
1_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1557048
2_ mshrgh.ir/867289
3_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/detail/337369
4_ https://fararu.com/fa/news/493676
5_ https://www.ibna.ir/vdccx1q1e2bqis8.ala2.html