تعارف با خودتان را کنار بگذارید؛قبول کنید آراء ضدّنظام خیلی کمتر از آن است که فکر می کنید. لازم است در شیوه سیاست ورزی تان کمی تجدیدنظر کنید. جدیداً حجّاریان نیز در مقاله ای به لزوم عُرفی تر شدن سکولاریسم در ایران اشاره کرده است.

گروه سیاسی مشرق- بعد از «فتنه 88» این اوّلین انتخاباتی بود که اصلاح طلبان سعی کردند مردانه وارد گود رقابت شوند و شعارها، آرمان ها، برنامه ها و شخصیت های سیاسی شان را به رأی مردم بگذارند.

اصلاح طلبان در «انتخابات مجلس نهم» با تحریم بی حاصل انتخابات از پدیده وزن کشی آراء خودشان فرار کردند. امّا اینبار آنها بدون هیچ بهانه ای از جمله ردّ صلاحیت نامزدهایشان و یا تحریم صندوق های رأی پا به عرصه رقابت گذاشتند، آنها تنها گزینه ای که برای فرستادن می شناختند «عارف» بود و بس.

«عارف» هم البتّه همانطور که در ابتدا قول داده بود واقعاً اصلاح طلبانه آمد، او در مناظرات تلویزیونی که فراگیرترین تریبون سخن گفتن با آحاد مردم بود، اصلی ترین شعارها و برنامه های اصلاحات را با استحکام تمام بیان کرد.

از اینکه همه مشلات کشور حاصل کنار گذاشته شدن اصلاح طلبان از مدیریت کلان کشور است گرفته تا اینکه فضای امنیتی؛ جامعه، فرهنگ و دانشگاه را آکنده کرده است و یادآوری کارنامه اقتصادی و دیپلماتیک دولت 8 ساله «محمّد خاتمی»؛ همه و همه نشان می داد وی بنا ندارند با پارادایمی غیر از پاردایم اصلاح طلبی پا به عرصه انتخابات بگذارد.

او حتّی اوّلین جملات اش در مناظره (سیاسی) سوم صدا و سیما را به متّهم کردن نیروهای امنیتی کشور به دستگیری حامیانش (بدلیل آنچه حمل عکس «خاتمی» می خواند)؛ اختصاص داد.

«عارف» تا توانست تلاش کرد که ظرفیت های انتخاباتی "جنبش موهومی سبز" و رادیکال های جبهه اصلاحات را نیز به میدان بکشد و ابداً به بهانه حفظ ایده آل های عُرفی نظام از چنین آرائی چشم نپوشید. از طرف دیگر نیز مانند دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری حدّاکثر قدرت خود را گذاشت تا با تخریب اوضاع کنونی کشور و انتقاد از دولت های نهم و دهم بر موج احتمالی "ضدّاحمدی نژادیست ها" نیز سوار شود، تا جاییکه با موهومی خواندن "جریان انحراف" سعی کرد همه نارسایی های دولت را به پای منش و تفکّر اصولگرایانه بریزد و آراء احتمالی منفی دولت را نیز زیر دست خویش جمع آورد.

پس می بینید که حقیقتاً «عارف» برای اصلاحات کم نگذاشت، علیرغم اینکه برخی از هم تیمی های وی در جبهه اصلاح طلبی و برخی نخبگان اصلاحات غالباً وی را یک اصلاح طلب واقعی نمی پنداشتند امّا بالاخره با دیدن گزینه آلترناتیو او یعنی «روحانی»؛ عُمده ظرفیت های اصلاح طلبی و تیم مشاوران خُبره این جبهه پای کار «عارف» آمد. متقابلاً نیز او سعی کرد واقعاً یک نوستالژی مثبت از دوره اصلاحات بسازد و به هیچ وجه در حوزه رقابت مولتی گفتمانی و گفتمان سازی التقاطی غرق نشد. او همانطور که گفت و عمل کرد، نشان داد که تنها و تنها با شعارها و آرمان های اصلاح طلبانه وارد گود شده است.


بنابر این می بینید که «عارف» و مشاورانش برای اصلاحات کم نگذاشتند، امّا نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که جایگاه وی در نظرسنجی ها و حتّی معتبرترین نظرسنجی کشور فراتر از حدّ خاصّی نرفت، هر چند کاندیدای اصلاحات شتاب در جذب اقبال مردمی را تجربه کرد ولی واقعاً به نظر نمی رسید بتواند جایگاه رقبای سرسختش را مال خود کند.

بر این مبنا رفته رفته در محافل پشت صحنه سیاسی این جریان، افزایش اختلافات درباره ائتلاف مشاهده شد زیرا طیف نزدیک تر به «هاشمی رفسنجانی» و تکنوکرات های این جبهه سعی کردند با ایجاد فشار به بهانه عدم رأی آوری «عارف» وی را مجبور به کناره گیری کنند.

 این فشارها چنان بالا گرفت که «عارف» مجبور شود کمتر از 5 روز مانده به انتخابات، قسم یاد کند که هرگز از رقابت دست نخواهد کشید! مشاوران و طیف اصلاح طلب حامی وی هم بنا نداشتند بدون کسب هیچ امتیازی صحنه را برای تکنوکرات ها و اصلاح طلبان ثانویه (تبعی) باز کنند.

 مسئله ای که باعث شد در چند روز اخیر اخبار غیر تأییدشده ای در رابطه با قول «هاشمی رفسنجانی» به حامیان «عارف» بر سر زبان ها بیفتد؛ اینکه «هاشمی» از جانب خویش قول داده که «حسن روحانی» حدّاقل 8 وزارتخانه، 2 معاونت رئیس جمهوری و چیزی حدود 10 استانداری را برای طیف خالص تر اصلاحات کنار بگذارد.

بالاخره با کسب امتیاز یا بی کسب امتیاز «محمّدرضا عارف» همراه یزدی «خاتمی» مجبور شد صحنه را علیرغم میل باطنی اش ترک کند، وی در بیانیه اش صراحتاً گفت که بعد از دریافت نامه شخص «خاتمی» مبتنی بر اصرار برای کناره گیری اش از کاندیداتوری؛ این تصمیم را گرفته است. فکر می کنیم این انصراف تلخ برای اصلاح طلبان جز به اجباری که برآمده از شرایط انتخابات بوده، حاصل نشده است.

واقعاً برای بزرگان جریان اصلاح طلبی سخت است که از کاندیدایی حمایت کنند که حتّی در لسان هم حاضر نشد خود را یک اصلاح طلب بداند، «روحانی» خود را "اعتدال گرا" خوانده و به همه مردم قول داده در دولت احتمالیش یک کابینه فراجناحی تشکیل دهد.

بی تردید برای اصلاح طلبان کار کشته که بخشی از زندگی سیاسی شان را در فعّالیت های ساختارشکنانه وسیع علیه نظام صرف کرده اند، سخت است که ببینند امروز باید از یک عضو «جامعه روحانیت مبارز» حمایت کنند.

بی شک اگر شما هم به اتّهام اثبات شده در «فتنه 88» یا در جریان «کوی دانشگاه 78» روزهایی را به بازداشت گذرانده بودید، برایتان خیلی سخت بود که امروز از یک تکنوکراتی حمایت کنید که در «شورای عالی امنیت ملّی» دوستان شما را به دادگاه قانون سپرده است. باید قبول کنیم که برخی از اصلاح طلبان در حال نوشیدن جام زهر هستند زیرا بخاطر مصالح شان از کسی حمایت می کنند که تا به حال در مرکز انتقادات گسترده جناح مقابل قرار نگرفته است.

آنها دارند از یار گرمابه و گلستانِ «اکبر هاشمی» دفاع می کنند، همان «هاشمی» که سال ها قبل در روزنامه هایشان وی را متّهم به ایجاد فضای امنیتی و بسته سیاسی علیه جناح چپ می کردند؛ بی تردید «هاشمی» همان کسی است که اصلاح طلبان روزی پرونده های قتل های زنجیره ای را به دوره او نیز نسبت دادند. منصف باشید اگر شما هم جزء این گروه سیاسی بودید در حال حاضر تلخی حمایت تان از «روحانی» را با مقدار زیادی شیرین کننده مصنوعی جبران می کردید.

اصلاح طلبان تلخ گَس و زننده این حمایت را بی دلیل قبول نکرده اند، صدالبتّه آنها مجبورند از پیرهای سیاست پیشه تکنوکراسی حمایت کنند. حمایت اصلاح طلبان از «هاشمی» یا «روحانی»؛ حقیقتاً تفاوتی ندارد، مسئله این است که آنها مجبورند بخاطر عدم اقبال توده های مردمی از منش و تفکّر اصلاحات به تکنوکرات ها رو بزنند.

این واقعیّت تلخ یک پیام روشن و تلخ تر برای اصلاح طلبان دارد، اینکه عدم رأی آوری پارادایم اصلاح طلبی هنوز ادامه دارد و این کاهش مقبولیت بعد از «فتنه 88» سر به فلک کشیده است. یک پیشنهاد سازنده برای تصمیم گیران جبهه اصلاحات این است که برای واقع گرایی در سیاست های آتی این گفتمان، کمی بیشتر به آمار دقّت کنند، آقای «عارف» بعنوان کاندیدای حدّاکثری اصلاحات در یکی از معتبرترین نظرسنجی های کشور با 6.92 درصد بعد از آراء نامشخّص با 8.50 درصد قرار گرفت و فقط کمی بالاتر از «محمّد غرضی» با کسب 1.79 درصد بود.

این پیام تلخ است امّا حقیقت دارد، توده های مردمی اقبال خاصّی به شعارها، برنامه ها و آرمان های اصلاح طلبی ندارند، اصلاح طلبان بار دیگر این تجربه را داشته اند؛ وقتی با آراء 4 میلیونی «محمّدرضا معین» در 1384 ه.ش روبرو شدند.

آنروز گفته شد که «مهدی کروبی» باعث شکست آراء اصلاحات شده در حالیکه این توجیهی بیش نبود، زیرا «کروبی» در آن انتخابات بیش از آنکه حرف از اصلاح طلبی بزند؛ حرف از نان و آب مردم و حرف از یار امام (ره) بودنش زد. امروز چه توجیهی برای عدم اقبال مردم به گفتمان اصیل اصلاحات وجود دارد؟ آیا «روحانی» نیز یک اصلاح طلب است؟ اصلاح طلبان باید تعارف با خود را کنار بگذارند و قبول کنند، آراء ضدّنظام خیلی خیلی کمتر از آن است که آنها فکر می کنند، بنابر این لازم است در شیوه سیاست ورزی اصلاح طلبانه کمی تجدیدنظر شود.

این فقط حرف ما نیست، جدیداً «سعید حجّاریان» نیز در دو مقاله به لزوم عُرفی تر شدن سکولاریسم و روشنفکری در ایران اشاره کرده است، اصلاحات می تواند جدّی تر درباره آراء این تئوریسین دیرینش فکر کند.