گفتمان‌های «معارض» انقلاب اسلامی در فضای مجازی کدام هستند؟ چه اهدافی را دنبال می کنند؟استراتژی های آنها برای جذب مخاطب چیست؟ دامنه تاثیر گذاری انها چه میزان است؟

گزوه جنگ نرم مشرق - رهبر معظم انقلاب اسلامی، در حکم خویش که مربوط به تشکیل شورای عالی فضای مجازی در سال 1390 بود، دو مطالبه کلیدی را مطرح کردند که عبارت بودند از: «اشراف کامل و به روز نسبت به فضای مجازی در سطح داخلی و جهانی» از یک‌سو، و «تصمیم‌گیری نسبت به نحوة مواجهة فعال و خردمندانة کشور با این موضوع از حیث سخت افزاری، نرم افزاری و محتوایی».

پژوهشی که پیش رو دارید ناظر به برآوردن بخشی از مطالبۀ نخست ایشان است. در این پژوهش، سیزده گفتمان مهم و اثرگذار جبهه معارض شناسایی و تحلیل شده‌اند تا اشراف اجمالی و کلی از وضعیت این گفتمان‌ها به دست آید. این گفتمان‌ها عبارتند از: گفتمان براندازی، گفتمان سلطنت‌خواهی، گفتمان گذار به دموکراسی، گفتمان انسان‌مداری جهان‌شمول، گفتمان عدالت‌خواهی نومارکسیستی، گفتمان قومیت‌گرایی تجزیه‌طلب، گفتمان حقوق‌بشرگرایی سکولار، گفتمان فمینیستی، گفتمان مهدویت‌گرایی کج‌اندیشانه، گفتمان معنویت‌گرایی شریعت‌گریز، گفتمان سلفی‌گری شیعه‌ستیز، گفتمان اشاعه ادیان اهل کتاب و گفتمان دین‌ستیزی.

در طول سه دهه گذشته، از رسانه‌های ارتباطی[1] گوناگون، به مثابه ابزار و وسیله مهمی برای اثرگذاری بر جامعه ایران و ایجاد تغییر ارزشی[2] در آن استفاده شده است.

از سال‌های پایانی دهه 60 به بعد، «ویدئو»[3] بحث‌ها و مناقشه‌های متعدّدی را میان صاحب‌نظران و تصمیم‌سازان فرهنگی رقم زد و در حالی‌که این گفت‌وگوها به فرجام درخور توجهی نرسید و نظریه[4] متقن و مستحکمی در زمینه نحوه رویارویی انقلاب با آن عرضه نشد، «ماهواره»[5] نیز از راه رسید و گرداب دیگری را فراروی ما نهاد.

اگر ویدئو تا حدّی مهارپذیر و قابل تصرّف بود، ماهواره همچون یک اسب سرکش و عصیان‌گر، به هیچ رو تسلیم نمی‌شد؛ چراکه نخست تجربه آزادسازی ویدئو، جامعه را در مصرف رسانه‌های خاص، حریص‌تر و جسورتر کرده بود و دوم ماهیت این تکنولوژی[6] جدید چنان بود که امکان مصرف پنهان و نامحسوس آن وجود داشت.

نخبگان معرفتی و سرآمدان فرهنگی جامعه، سردرگم و در نوسان میان گراییدن به گزینه‌های مختلف بودند که تکنولوژی غول‌آسای سومی به نام «اینترنت»[7]، تمامی محاسبه‌ها و سنجش‌های ناپخته پیشین را درهم ریخت و واقعیت رسانه‌ای بسیار پیچیده و تودرتویی در برابر انقلاب و جامعه ایران قرار داد.

نگاه مخاطره‌محور و نگران‌آلود نهفته در سطور بالا که نسبت به این رسانه‌های نوپدید بیان و اظهار شده به این دلیل است که ما چون در گرداب تکامل تکنولوژیک رسانه‌ها، محتوا و مضمون[8] فاخر و قابل عرضه‌ای از جهت کمّی و کیفی تولید نکرده‌ایم، بدیهی است که رویارویی رسانه‌ای و آزادسازی مبادلات و گشودن مرزها و حصارهای فرهنگی کشور، در نهایت به تخریب هویت[9] اسلامی و انقلابی جامعه ما و در نتیجه، ایجاد شکاف‌ها و گسست‌های ارزشی - در قالب فرهنگ غیررسمی یا خُرده‌فرهنگ‌های سرکش و معارضه‌گر - خواهد انجامید؛ همچنان که تاکنون نیز از همین ناحیه، متحمل ضررها و گزندهای عمیقی شده‌ایم:

وَ لاَیزَالُونَ یقَاتِلُونَکمْ حَتَّی یرُدُّوکمْ عَن دِینِکمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا[10]؛

و آنان [کافران،] پیوسته با شما می‌جنگند تا اگر بتوانند، شما را از دینتان برگردانند.

غرب به واسطه این‌که هم ثروت هنگفتی برای سرمایه‌گذاری در رسانه و هم پیشینه و سابقه افزون‌تری از ما در ابداع و پرداخت محتوا دارد، از مزیت نسبی در این زمینه برخوردار است. اما اینک، «اینترنت» به واقع یک مسئله بسیار جدّی و تقدیرآفرین است و محتاج مطالعه و تأمّل عالمانه؛ زیرا این رسانه به سبب خصوصیت‌های خویش، اولاً بیش‌ترین اصطکاک و تماس فرهنگی جامعه ما را با غرب و جریان‌های معارض رقم زده؛ ثانیاً تا حدّی، قدرت مقابله سلبی را از ما ستانده است.

بر این اساس، به نظر می‌رسد عمده‌ترین و کلیدی‌ترین محورها و سرفصل‌های بحث و بررسی در این‌باره را می‌توان در دو پژوهش راهبردی گنجانید:

پژوهش اول باید ناظر به شناسایی و کشف اوصاف فضای مجازی باشد (توصیف[11] فضای مجازی)، چنان‌که رهبر معظم انقلاب در بخشی از حکم تشکیل شورای عالی فضای مجازی، «اشراف کامل و به روز نسبت به فضای مجازی در سطح داخلی و جهانی.» (حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، 1390) را مطالبه کرده‌اند.

پژوهش دوم نیز باید در پی طراحی و تعیین نحوه رویارویی ما با آن باشد (تدبیر[12] فضای مجازی) و این مطلبی است که در حکم یاد شده نیز به آن اشاره شده است: «تصمیم‌گیری نسبت به نحوه مواجهه فعّال و خردمندانه کشور با این موضوع [فضای مجازی] از حیث سخت‌افزاری، نرم‌افزاری و محتوایی.»(همان)

پژوهش نخست که به توصیف و تحلیل وضعیت موجود و محقق فضای مجازی[13] اختصاص دارد، بر پژوهش دوم، تقدّم منطقی دارد.

در این پژوهش، مقصود از «نیروهای معارض» در فضای مجازی، دولت‌ها، سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی یا فرهنگی است که به ستیز، ضدیّت و مقابله با ساخت حقوقی یا حقیقی نظام جمهوری اسلامی و یا زدودن تفکر و ارزش‌های اسلامی از جامعه ایران می‌پردازند؛ بنابراین معارضه تعبیری اعم از «براندازی» (تلاش در امتداد تغییر کلیّت و اصلِ نظام سیاسی) و «استحاله» (تلاش در امتداد تغییر ماهیتِ نظام سیاسی یا جامعه) در نظر گرفته شده است.

مسئله این پژوهش عبارت است از شناسایی و تحلیل اوصاف و خصایصِ گفتمان‌های «نیروهای معارض»[14] در فضای مجازی از جهات پنج‌گانه «ماهیّت»[15]، «فاعلان»[16]، «غایات»[17]، «مخاطبان[18] وکژکارکردها»[19]، در نسبت با موجودیّت و اقتضائات سیاسی و فرهنگی (ایدئولوژیک) انقلاب اسلامی و جامعه پساانقلابی ایران؛ از این رو، درباره هر یک از گفتمان‌ها، پنج پرسش مطرح خواهد شد:

1. ماهیّت گفتمان معارض؛ چیست و چه مؤلّفه‌ها و مختصاتی دارد؟

2. غایات گفتمان معارض؛ چه اهداف و اغراض خُرد و کلانی را دنبال می‌کند؟

3. فاعلان گفتمان معارض؛ چه کسانی آن را به وجود آورده و یا راهبری مدیریتی و نظری می‌کنند؟

4. مخاطبان و کژکارکردهای گفتمان معارض؛ مخاطبان آن چه کسانی هستند و تا چه اندازه در جذب مخاطب، توفیق یافته است؟ در نسبت با انقلاب اسلامی و جامعه ایران، چه نقش‌های منفی‌ای را ایفا می‌کند و چه نتایج نامطلوبی را به جا می‌نهد؟[20]

گام نخست در این زمینه، سنخ‌بندی (تیپ‌بندی) گروه‌ها و جریان‌های معارض متنوعی است که در فضای مجازی، بر ضدّ جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند؛ در غیر این صورت، امکانی برای احاطه یافتن به این فضای اقیانوس‌وار و همچنین دستیابی به فهم مشخص و دقیق از آن فراهم نمی‌شود.

ما با سنخ‌بندی، در ذهن خود، به فضای مجازی نظم و ساخت می‌دهیم و مواجهه خود را با آن، مهندسی می‌کنیم. «دیوید بل» می‌نویسد:

«اولین مشکل این است که از کجا شروع کنیم؟ [...] هیچ آغازی در وبِ به هم لینک شده و غیر خطی وجود ندارد.» (بل، 1389: 229)

از میان گفتمان‌های معارض، چهارده گفتمان انتخاب شده‌اند. این گفتمان‌های پیش‌گفته، بر مبنای «شاخص‌ها» و «معیارها» یی که معرِّف «اهمیّت» و «برجستگی» بیش‌تر آن‌ها نسبت به سایر گفتمان‌های معارض هستند، انتخاب شده‌اند که عبارت‌اند از:

معیار (الف): دامنه تأثیرگذاری و تعیین‌کنندگی اجتماعی و سیاسی یا قابلیت تولید تهدید و چالش؛

معیار (ب): حضور و فعلیّت‌یابی در مناسبات و تعاملات اجتماعی و سیاسی؛

معیار (ج): گستره حامیان و هواداران؛

معیار (د): نظام‌یافتگی و سازمان‌مندی درونی؛

معیار (هـ): شدت و تعدّد ارجاعات و تأکیدات رسانه‌ها نسبت به آن‌ها؛

معیار (و): ضریب معارضه‌جویی و کشمکش با ایدئولوژی اسلامی یا انقلاب اسلامی.

گفتمان‌های معارض مورد بررسی قرار گرفته در این پژوهش، به شرح زیر هستند:

1. گفتمان «براندازی»: فاعلان و عاملان این گفتمان، «دولت‌های غربی» (به ویژه دولت ایالات متحده آمریکا، دولت انگلیس و همچنین دولت رژیم صهیونیستی) هستند که از آغاز، با اصل انقلاب اسلامی - که هویت تمدّنی و اغراض سیاسی آن‌ها را به چالش طلبیده بود - معارضه کردند و از نظر عمق و شدّت خصومت، در رأس تمامی نیروهای معارض قرار می‌گیرند. غایت اصلی حاملان این گفتمان، «نفی» و «اضمحلالِ» مطلق انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است و به کم‌تر از آن نیز رضایت نمی‌دهند.

· دال[21] مرکزی:

عدم مشروعیّت نظام جمهوری اسلامی

· دال‌های پیرامونی:

1. نقض دموکراسی در نظام جمهوری اسلامی؛

2. نقض حقوق بشر در نظام جمهوری اسلامی؛

3. ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی؛

4. حمایت از جریان‌های میانه‌رو در ایران؛

5. سیاست هسته‌ای نظام جمهوری اسلامی.

دوم) گفتمان «سلطنت‌خواهی»: با وجود گذشت بیش از سه دهه از ساقط شدن رژیم پهلوی در اثر وقوع انقلاب اسلامی، بازماندگان این رژیم در غرب، به ویژه فرزند ارشد «محمدرضا پهلوی»، همچنان خواهان بازگشت به ایران و در دست گرفتن قدرت سیاسی هستند. به همین منظور، اقدامات گوناگون خود را متوقف نکرده و تا حدّی فعّال هستند.

· دال مرکزی:

برتری نظام سیاسی سلطنتی (پادشاهی)

· دال‌های پیرامونی:

1. سیاه‌نمایی از کارنامه نظام جمهوری اسلامی؛

2. ضرورت سرنگون‌سازی نظام جمهوری اسلامی؛

3. ایرانی‌گری و ملیّت‌گرایی؛

سوم) گفتمان «گذار به دموکراسی»[22]: این گفتمان برخاسته از نظریه‌های متفکرانِ دگراندیش «حلقه کیان» است که در دوره پس از رحلت امام خمینی رحمت‌الله‌علیه، به تدریج شکل گرفت و در نهایت، توانست با تکیه بر بدنه اجتماعی خود، «دولت اصلاحات» را به ریاست «محمد خاتمی» در سال 1376 هـ. ش شکل بدهد. بعدها و با وجود برخی اختلاف‌ها، جریان فکری و سیاسی متعلق به بعضی مسؤولان نظام اسلامی نیز از جهت معرفتی و ایدئولوژیک - و به دلیل پاره‌ای چرخش‌ها و دگردیسی‌ها - در کنار گفتمان «گذار به دموکراسی» قرار گرفت و به همراهی با آن رو آورد.

این گفتمان، دو فتنه اجتماعی پیچیده را در سال‌های 1378 و 1388 هـ. ش پدید آورد. فاعلان این گفتمان به دنبال تحقق «دموکراسی سکولار» در ایران هستند که اگرچه با «براندازی ساخت حقوقی» نظام جمهوری اسلامی، تلازم ندارد، ولی به «استحاله ساخت حقیقی» (ماهیت) آن می‌انجامد. تمامی اصحاب فتنه سال 1388 هـ. ش از قبیل مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، روشنفکریِ سکولار[23] و... در ذیل این گفتمان مستقر هستند.

· دال مرکزی:

دموکراسی‌خواهی سکولار

· دال‌های پیرامونی:

1. استبدادی بودن نظریه ولایت فقیه؛

2. مخالفت با شخص رهبر معظم انقلاب؛

3. سکولاریسم یا حداقل‌انگاری دین؛

4. حمایت از جنبش سبز و اصلاح‌طلبان؛

5. عدم التزام نظام جمهوری اسلامی به حقوق بشر؛

6. ضرورت برگزاری رفراندوم و تغییر قانون اساسی؛

7. سیاه‌نمایی از عملکرد نظام جمهوری اسلامی و وضعیت اجتماعی ایران.

چهارم) گفتمان «انسان‌مداری جهان‌شمول»[24]: با وجود این‌که دولت نهم در انتخابات سال 1384 هـ. ش با تمرکز بر شعارها و عناصر گفتمانی متعلق به انقلاب اسلامی و امام خمینیرحمت‌الله‌علیه، به درون ساختار سیاسی راه یافت، اما چندی بعد، تحولات گفتمانی و معرفتی دولت آغاز شد؛ چنان‌که از کلیدی‌ترین و اساسی‌ترین ایده‌های مقبول و پرجاذبه خود دست کشید و بر عناصر گفتمانی همچون «مکتب ایرانی»، «عشق»، «مهرورزی»، «انسان»، «انسان کامل»، «صلح»، «مدیریت جهانی» و ... تکیه کرد.

دال مرکزی:

انسان‌مداری

· دال‌های پیرامونی:

1. مهدویّت و ظهور؛

2. انسان کامل؛

3. مدیریت جهان.

پنجم) گفتمان «عدالت‌خواهی نومارکسیستی»: از دیرینه‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین جریان‌های سیاسی جامعه ایران در دوره پس از مشروطیّت، جریان سوسیالیستی و مارکسیستی است. اکنون سه تشکّل اصلی، این جریان را نمایندگی و راهبری می‌کنند: حزب توده، چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق ایران.

· دال مرکزی:

جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه کارگر

· دال‌های پیرامونی:

1. عدالت و آزادی (ضدیت با نظام سرمایه‌داری داخلی و خارجی)؛

2. ستیز با جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه؛

3. حمایت از جنبش کارگران در ایران.

ششم) گفتمان «قومیّت‌گرایی تجزیه‌طلب»: از آنجا که جامعه ایران از لحاظ فرهنگی و اقلیمی، گروه‌های قومی و فرهنگی گوناگونی را شامل می‌شود، مستعد شکل‌گیری تحرّک‌های قومیّت‌گرایانه بوده است؛ از این رو، با القا و جنگ روانی بیگانگان، برخی از فعالان قومیّتی، انفکاک از نظام جمهوری اسلامی و دستیابی به استقلال سیاسی را مطالبه کرده‌اند.

· دال مرکزی:

قومیّت‌مداری (کرد، ترک، عرب و ...)

· دال‌های پیرامونی:

1. تضییع حقوق قومیت‌ها در نظام جمهوری اسلامی؛

2. تجزیه‌طلبی سیاسی- قومیتی از حکومت مرکزی.

هفتم) گفتمان «حقوق بشرگرایی سکولار»: یکی از مفاهیمی که از سوی دولت‌های غربی به ابزاری برای اعمال فشار سیاسی بر ایران تبدیل شده، «حقوق بشر» است؛ چنان‌که در همین راستا، گروه‌های مختلفی تشکیل شده‌اند که مأموریت رصد وضعیت حقوق بشر در جامعه ایران را بر عهده دارند. این گروه‌های حقوق بشری که بر ضدّ نظام جمهوری اسلامی، گزارش‌هایی تهیه و به محافل رسمی و سیاسی غربی ارائه می‌کنند، در فضای مجازی نیز فعالیت دارند.

· دال مرکزی:

تقیّد به اعلامیه حقوق بشر

· دال‌های پیرامونی:

1. طلب حق به جای تکلیف؛

2. تضییع حقوق سیاسی و فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی.

هشتم) گفتمان «فمینیستی»: این گفتمان، نیروهای فمینیست را در برمی‌گیرد که وضعیت اجتماعی ایران را از جهت حقوق زنان، تبعیض‌آلود می‌دانند و متأثر از امواج نظریه‌های فمینیستی در غرب، با احکام حقوقی اسلام درباره زن، مخالفت می‌کنند.

· دال مرکزی:

زن‌گرایی سکولار

· دال‌های پیرامونی:

1. ناعادلانه بودن قوانین اسلامی درباره زن؛

2. تضییع حقوق زن در نظام جمهوری اسلامی.

نهم) گفتمان «مهدویّت‌گرایی کج‌اندیشانه»: از سده‌های پیش تاکنون، همواره دیدگاه‌ها و گرایش‌های غلطی درباره مسئله مهدویّت شکل گرفته است. دو فرقه «بابیّت» و «بهائیّت» در سده اخیر، مصداق تامّ «مهدویّت‌گرایی کج‌اندیشانه» هستند که البته در این سطح متوقف نماندند، بلکه به انحراف‌های فکری دیگری نیز گراییدند؛ همچنین باید از «انجمن حجتیّه» به عنوان یکی از نیروهای فعّال این گفتمان نام برد.

در سال‌های اخیر، «حلقه انحرافیِ» شکل گرفته در حاشیه دولت‌های نهم و دهم، صورت دیگری از مهدویّت‌گرایی کج‌اندیشانه را به نمایش گذاشته است.

· دال مرکزی:

کانونیّت مسئله مهدویّت

· دال‌های پیرامونی:

1. امام مهدی قلمداد کردن اشخاص فاسد؛

2. تعارض با روحانیت شیعه؛

3. مخالفت‌ورزی با تبلیغات دینی نظام جمهوری اسلامی.

دهم) گفتمان «معنویّت‌گرایی شریعت‌گریز»: در تاریخ فرهنگی جامعه ایران، وجود گروه‌هایی به عنوان «متصوّفه» یا «دراویش» که بخش‌هایی از عقاید یا مناسک آن‌ها با اسلام ناهمخوان و متضاد بوده، سابقه دارد. این قبیل گروه‌های فرهنگی و شبه‌دینی که در گذشته، تا حدود زیادی مورد تأیید علمای حقیقی و راستین دین نبوده و متهم به «بدعت»­ گزاردن در دین و «تحریف» آن می‌شدند، در دهه‌های اخیر، رشد و رویش پنهان و درخور توجهی داشته و توانسته‌اند جمعی از توده‌های دین‌خواه و معنویت‌طلب، اما ناآگاه را به سوی خویش جذب کنند. از آنجا که «عرفان»، یکی از شاخه‌های معتبر و موجه علوم اسلامی است و علمای سرشناس و متعمّق نیز در دوره‌های مختلف، به تدریس آن اهتمام داشته‌اند، گروه‌های کج‌اندیش یاد شده، دستاویز و بهانه‌ای برای کسب مشروعیّت خود یافته‌اند، حال آن‌که «عرفان اسلامی» با تجویزهای «بدعت‌آلود» و «شریعت‌گریز» صوفیان و درویشان اهل دغل، بسیار متفاوت است.

· دال مرکزی:

فقه‌ستیزی (سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت)

· دال‌های پیرامونی:

1. شیخ‌سالاری؛

2. صوفی‌مسلکی؛

3. وحدت وجود (با تفسیر ناصواب)؛

4. صلح کل‌اندیشی.

یازدهم) گفتمان «سلفی‌گری شیعه‌ستیز»: متأسفانه به دلیل برنامه‌ریزی‌های امنیتی دولت‌های غربی در میان «اهل سنت»، گروه‌های «افراطی» و «تندرویی» پدید آمده‌اند که «شیعیان» را «کافر» و «مهدورالدم» می‌انگارند و به این واسطه، «تکفیر» و «قتل» آنان را جایز، بلکه در مواردی واجب معرفی می‌کنند.

سَلَفی، تعبیر مصطلحی است که به دسته‌هایی از مسلمانان سنی اطلاق می‌شود که معتقد به ضرورت کنار زدن پیرایه‌ها و بدعت‌های افزوده شده به اسلام و رجوع به قرآن کریم و سنت پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله و صحابه ایشان براساس فهم و تفسیر سلف صالح یعنی افرادی نظیر احمدبن‌حنبل، احمدبن‌تیمیه، ابن‌القیم‌الجوزیه و محمدبن‌عبدالوهاب نجدی هستند، اما دچار افراطی‌گری‌ها و تندروی‌هایی هستند.

در گذشته، «وهابیّت» در رأس چنین گروه‌هایی قرار داشت، اما در دهه‌های اخیر، گروه‌های دیگری نیز شکل گرفته‌اند که بیش از «فعالیت‌های فکری» بر ضدّ شیعه، به «عملیات‌های تروریستی» رو آورده‌اند.

سلفی‌ها از نظر جهت‌گیری رفتاری دو گروه‌اند: سلفی‌های اعتقادی، سلفی‌های عملیاتی (جهادی). گروه دوم که قائل به انجام فعالیت نظامی (مسلحانه) و عملیات تروریستی هستند، سازمان‌های سرشناسی همچون «القاعده» به رهبری اسامه‌بن لادن، «طالبان» به رهبری ملأ عمر، «جنداللّه» (جنبش مقاومت مردمی ایران) به رهبری سابق عبدالمالک ریگی را در بر می‌گیرد.

در چند سال اخیر، برخی استان‌های خاص ایران، همچون «استان سیستان و بلوچستان» و «استان کردستان»، محمل اجرای برنامه ترور از سوی گروه‌های پیش‌گفته واقع شده‌اند. دلایل این قبیل گروه‌ها برای ضدّیت با نظام جمهوری اسلامی و تکفیر و قتل شیعیان ایرانی به شرح زیر است: غُلو در مورد ائمه اطهارعلیهمالسلام، توهین به صحابه و همسران پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله، مجاز نشمردن ورود اهل سنت به مناصب سیاسی، جلوگیری از ایجاد مسجد در بعضی از شهرها و... .

· دال مرکزی:

کافرانگاری شیعه

· دال‌های پیرامونی:

1. نفی عقاید شیعه (امامت معصومین، توسّل، غصب خلافت و...)؛

2. ظلم و تبعیض جمهوری اسلامی نسبت به اهل سنت.

دوازدهم) گفتمان «اشاعه ادیان اهل کتاب»: در فضای مجازی، مبلغان آیین‌های زرتشت، یهودیت و مسیحیت نیز فعالیت دارند و تلاش می‌کنند تا جوانان مسلمان را از آیین اسلام خارج کرده و به دین خود جذب کنند. بیش‌تر برنامه‌های تبلیغی در این زمینه، معطوف به تنگ‌نظرانه، سخت‌گیرانه و خشن نشان دادن احکام اسلام است.

· دال مرکزی:

خویش برتر انگاری نسبت به اسلام

· دال‌های پیرامونی:

1. دشواری دین‌داری در اسلام به دلیل احکام تنگ‌نظرانه‌اش؛

2. خشونت‌مداری اسلام؛

3. سیاسی شدن (یا بودن) اسلام.

سیزدهم) گفتمان «دین‌ستیزی»: بخش‌هایی از فعالیّت نیروهای معارض در گستره فضای مجازی، به «نفی و انکار دین» به صورت کلّی و یا ضدّیت با «ادیان الهی» (ابراهیمی) اختصاص دارد.

این قبیل گروه‌ها و تشکّل‌ها به‌وسیله «شبهه‌پراکنی» در زمینه آموزه‌های دینی و یا «تمسخر» و «تحقیر» معارف و احکام آن‌ها، اغراض خود را دنبال می‌کنند. از جمله گروه‌های دین‌ستیزی که بیش از دیگر اصنافِ دین‌ستیزان، در جامعه واقعی و مجازی ایرانی فعالیّت دارد و توانسته افرادی را با خود همراه سازد، «شیطان‌پرست‌ها» هستند.

در لایه‌های فروتر از این، گروه‌هایی قرار دارند که تنها به ستیزه‌جویی و معارضه با «آیین اسلام» - و نه مطلقِ ادیان - می‌پردازند و گرویدن به آیین‌های دیگر و از جمله، مسیحیّت را تبلیغ می‌کنند.

· دال مرکزی:

دین‌ستیزی

· دال‌های پیرامونی:

1. خرافه‌انگاری دین (همچون نفی وجود خداوند و ...)؛

2. صعوبت دیّن و تقیّد به احکام آن؛

3. خشونت و تنگ‌نظری ادیان؛

4. ناکارآمدی و فرسودگی دین در جهان مدرن؛

5. ترویج گزینه‌های بدیل (ملیّت‌گرایی، الحاد، شیطان‌پرستی و...)

در پایان این بخش، به دو نکته اشاره می‌کنیم که در معقول‌سازی توقع از این پژوهش، مؤثر است:

نکته نخست این‌که، این پژوهش در حکم «مقدّمه» و «پیش‌درآمدی» بر مطالعات «تفصیلی» و «اختصاصی» درباره هر یک از گفتمان‌های معارض است؛ از این‌رو نباید از آن توقع داشت که پاسخ‌گوی پرسش‌های متعدّد و گوناگون درباره گفتمان‌های معارض باشد. از سوی دیگر، لازمه «راهبردی» (استراتژیک) بودن تحلیل، قرار داشتن آن در همین سطح و غرق نشدن در جزئیات و مباحث تفصیلی است.

نکته دیگر این‌که، شتاب «تحولات» و «دگرگونی‌ها» در فضای مجازی، آن‌چنان زیاد است که دیری نمی‌پاید هر گفته و نکته‌ای درباره آن، رنگ «کهنگی» و «قدمت» بپذیرد؛[25] از این‌رو ما به پژوهش‌های «کم‌فاصله»، «نو به نو» و «مکرّر» در زمینه فضای مجازی نیاز داریم تا خصوصیت «روزآمدی» را از دست ندهیم؛ همچنین باید اضافه کرد که چون نیروهای معارض به دلیل تحرّک زیاد و بیش‌فعّالی، به صورت مرتب، تغییر «آرایش» و «صف‌بندی» می‌دهند؛ باید از لایه مطالعات توصیفی معطوف به زمان حال فراتر رفته و به لایه » مطالعات آیندهشناسانه» وارد شویم تا بتوانیم بر اساس گمانه‌ها و تخمین‌ها، «سناریوهای احتمالی» را شناخته و متناسب با اقتضائات آن‌ها، برنامه‌ریزی پیش‌دستانه و طراحی ابتکاری کنیم.

2. سؤال‌ها

سؤال اصلی پژوهش عبارت است از این‌که: گفتمان‌های نیروهای معارض در فضای مجازی از جهات «ماهیّت»، «غایات»، «فاعلان»، «مخاطبان و کژکارکردها»، در نسبت با موجودیّت و اقتضائات سیاسی و فرهنگی (ایدئولوژیک) انقلاب اسلامی و جامعه پساانقلابی ایران، چه اوصاف و خصایصی دارند؟

3. اهداف/ غایات

هدف/ غایت این پژوهش، دستیابی به یک تحلیل راهبردی (استراتژیک)[26] از اوصاف و خصایص گفتمان‌های نیروهای معارض در فضای مجازی از جهات «ماهیّت»، «فاعلان»، «غایات»، «مخاطبان» و «کارکردها»، در نسبت با موجودیّت و اقتضائات سیاسی و فرهنگی (ایدئولوژیک) انقلاب اسلامی و جامعه پساانقلابی ایران است تا با عبور از مرحله «تفسیر، تحلیل، شناخت و رصد»، زمینه برای مرحله بعدی که دربردارنده «تصرّف، تغییر، اقدام و مهندسی» است، فراهم شود؛ بنابراین، پژوهش اولاً، معطوف به (پاره‌ای از) وضعیت موجود و مستقر است، ثانیاً احکام و احوال آن را از چند (پنج) منظر می‌نگارد.

4. ضرورت‌ها/ بایسته‌ها

فضای مجازی به بخش مهم و اجتناب‌ناپذیری از زندگی انسان معاصر - چه غربی و چه شرقی- تبدیل شده است.

تقریباً تمام شئون و ساحات زندگی کنونی، در ارتباط مستقیم با فضای مجازی قرار گرفته‌اند و از مجرای آن محقق می‌شوند. درباره اهمیّت «فضای مجازی»، هر اندازه سخن تأکیدآمیز گفته شود زیاد نیست؛ چراکه این فضا حتی «جهان واقعی»[27] را نیز متأثر از خویش کرده است.

امروز دیگر نمی‌توان گفت جهان مجازی، صورت «بازنمایی»[28] شده از جهان واقعی است، بلکه شایسته‌تر آن است که گفته شود جهان مجازی، از چنان قدرتی برخوردار است که می‌تواند جهان واقعی را «بازسازی»[29] کند.[30]

چندان مبالغه‌آمیز نیست اگر ادعا شود که دامنه و گستره جهان مجازی از جهان واقعی، بسیار بیش‌تر و قابلیت اثربخشی و تغییرزایی آن افزون‌تر است. حجم قابل توجهی از مناسبات و ارتباطات انسانی از جهان واقعی به جهان مجازی انتقال یافته و به این ترتیب، جهان واقعی، کم‌رونق‌تر و خلوت‌تر شده است. اینترنت، یک فضای عمومی بسیار گسترده و اقیانوس‌وار برای بحث و تبادل نظر کاربران در موضوع‌های مختلف است. در واقع، اینترنت یک رسانه دو سویه و تعاملی است که در آن، گیرنده پیام نیز تا حدّ زیادی در شکل‌گیری اتمسفر کلّی رسانه، نقش ایفا می‌کند؛ حتی شاید بتوان ادعا کرد که یکی از دلایل اصلی پرمخاطب بودن این رسانه، وجود چنین خصوصیتی در آن است.

رهبر معظم انقلاب در بخشی از حکم تشکیل شورای عالی فضای مجازی، به دوگانه «فرصت‌ها» و «تهدیدها» ی معطوف به فضای مجازی اشاره کرده‌اند:

«گسترش فزاینده فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی، به ویژه شبکه جهانی اینترنت و آثار چشمگیر آن در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و لزوم سرمایه‌گذاری وسیع و هدفمند در جهت بهره‌گیری حداکثری از «فرصت‌ها» ی ناشی از آن در جهت پیشرفت همه‌جانبه کشور و ارائه خدمات گسترده و مفید به اقشار گوناگون مردم و همچنین ضرورت برنامه‌ریزی و هماهنگی مستمر به منظور صیانت از «آسیب‌ها» ی ناشی از آن اقتضا می‌کند که نقطه کانونی متمرکزی برای سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری و هماهنگی در فضای مجازی کشور به وجود آید.» (حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، 1390)

نگارنده نیز بر همین اساس، به بیان ضرورت‌ها و بایسته‌ها می‌پردازد:

1-4- «چالش‌برانگیزی» و «تهدیدزاییِ» فضای مجازی

تجربه تاریخی «فتنه اجتماعی سال 1388» به روشنی نشان داد که فضای مجازی به صورت گسترده و عمیق، از قابلیت تولید «تهدید»[31] بر ضدّ انقلاب برخوردار است؛ به گونه‌ای که در این رویداد، اضلاع و لایه‌های داخلی و خارجی فتنه‌پرداز توانستند با بهره‌گیری از فضا، «شبکه‌های اجتماعی»[32] وسیعی را ایجاد کنند و به واسطه «اطلاع‌رسانی» مبتنی بر آن، «بسیج اجتماعی»[33] راه‌اندازی کرده و آشوب و تنش خیابانی به وجود آورند. در واقع، این تجربه نشان داد که چگونه می‌توان از درون «فضای مجازی» و به واسطه ارتباطات و مناسبات صورت‌بندی شده در آن، «فضای حقیقی»[34] را متأثر و مهندسی کرد.

افزون بر این، بخش درخور توجه و فربهی از پروژه دیرینه «تهاجم فرهنگی»[35]، به‌وسیله بستر و زمینه‌ای که این رسانه آفریده، به انجام می‌رسد؛ به صورتی که تخریب هویت دینی و انقلابی نسل جوان با تکیه بر «شبهه‌پراکنی و تردیدزایی بر ضدّ باورها و ارزش‌های دینی» و همچنین «تهییج و تحریک هیجان‌های جنسی»، دو سرفصل عمده پایگاه‌های اینترنتیِ معارض بوده است.

بدون شک، اینترنت به یکی از ابزارهای مهم و اصلی در «جنگ سرد» تبدیل شده است؛ جنگی که غربی‌ها از آن با تعبیر موجه و فریبنده «دموکراتیزاسیون» یاد می‌کنند. اکنون در محافل و مراکز علمی غرب، پژوهش‌های گوناگونی درباره نسبت میان «اینترنت» و «دموکراسی» انجام می‌شوند که معطوف به مطالعه تأثیرات اینترنت بر فعالیت‌های مدنی و فرآیندهای دموکراتیک هستند. فضای مجازی، تمام مرزهای اقلیمی، سیاسی و فرهنگی را درنوردیده و در عمل، جهانی یکپارچه و به هم متّصل را پدید آورده است.

در این جهان جدید، تقابل و رویارویی انقلاب اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب، صورتی متفاوت یافته است. در واقع، فضای مجازی به پهنه تعیین‌کننده‌ای در زمینه مناسبات و منازعات سیاسی بین‌المللی تبدیل شده که نمی‌توان از آن صرف نظر کرد. فضای مجازی، یکی از ابعاد مهم پدیده جهانی شدن است و یا به تعبیر دیگر، جهانی شدن با تکیه بر فضای مجازی، شتاب بسیار بیش‌تری یافته و اساساً، از تصرّف و کنترل ما خارج شده است. جهان واقعی، به خودی خود یک دهکده کوچک نیست، بلکه این فضای مجازی است که در عرض فضای واقعی شکل گرفته و اضلاع آن را به یک دهکده فروکاهیده است. به عبارت دیگر و در یک قالب دسته‌بندی و تفکیک شده باید گفت:

یکم) چون جنبش‌های اجتماعی نیروهای معارض در فضای واقعی، با «محدودیّت» و «تنگنا» در زمینه اظهار وجود و تعیّن‌یافتگی روبه‌رو هستند، به فضای مجازی پا می‌نهند که از این جهت، از «آزادی» و «رهاشدگی» بیش‌تری برخوردارند. در واقع، فضای مجازی برای نیروهای معارض، به مثابه عرصه عمومی[36] و همچون پهنه «بدیل» و «جایگزین» فضای واقعی (خیابانی) تبدیل شده است.[37]

دوم) در فضای مجازی به دلیل سهولت برقراری ارتباط و تعامل، روابط «همبسته»[38] و «شبکه‌ای»[39] در میان نیروهای معارض شکل می‌گیرد و این روابط با شتاب فراوان، رشد و گسترش می‌یابد.[40]

سوم) کنش‌گری و تحرّک «کلمه‌ای»[41] و «تصویری»[42] نیروهای معارض در فضای مجازی، تا حدّ زیادی، «پتانسیل‌های معارضه‌جویانه «نهفته و انباشته آن‌ها را تخلیه می‌کند، اما از سوی دیگر، روند تدریجی تخلیه، فضای مجازی را هر چه بیش‌تر، «آلوده» و «مسموم» می‌کند.

چهارم) «مستمر» و «پیوسته» بودن کنش‌گری و تحرّک نیروهای معارض در فضای مجازی، به «تحکیم» و «تثبیت» گفتمان آن‌ها منجر می‌شود؛ چراکه بازتولید مستمر، بر حجم قدرت نرم[43] آن‌ها می‌افزاید. فضای مجازی، هم ساخته می‌شود و هم می‌سازد؛ یعنی در عین این‌که معلول و محصول عاملیّت‌های انسانی است، از قدرت علّیت چشم‌گیری نیز برخوردار است؛ چنان‌که نه فقط بر ذهنیّت عاملیّت‌های انسانی، بلکه بر کلیّت فضای واقعی تأثیر می‌نهد. حتی فراتر از این، طبق نظریه «ژان بودریار»، ما شاهد فروپاشی واقعیت و پیدایی فراواقعیت در فضای مجازی هستیم. این فضا، از آن‌چنان قدرت و پتانسیلی برخوردار است که به آسانی، واقعیت را به چالش می‌کشد.

پنجم) کلمات و تصاویری که در فضای مجازی از سوی نیروهای معارض، ساخته و پرداخته می‌شوند، بر گونه‌هایی از «سبک زندگی»[44] دلالت دارند که در ماهیت، سکولار هستند و همچنان «تولید»[45] و «بازتولید»[46] می‌شوند و پس از آن، به وسیله بسیاری از مخاطبان ایرانی فضای مجازی، «مصرف»[47] می‌شوند؛ البته سبک زندگی سکولار، در پهنه فضای مجازی محدود نمی‌ماند، بلکه به تدریج، به «فضای واقعی» نیز سرایت می‌یابد و رفتارهای «عیان» و «عینیِ» بی‌ثبات‌کننده، در عرصه‌های سیاسی یا فرهنگی پدید می‌آورد.

ششم) فضای مجازی از نظر گونه‌ها و اقسام نیروهای معارض فعّال در آن، خصوصیت «موزائیکی» و «چندپاره» دارد؛ یعنی چنین نیست که یک گفتمان «واحد» و «یکپارچه»، هویت فکری و معرفتی این نیروها را پدید آورده باشد، بلکه با وجود برخورداری نیروهای پیش‌گفته از برخی اشتراک‌ها، پاره‌ای افتراق‌ها موجب شکل‌گیری «تکثر و تعدّد گفتمانی» در فضای مجازی شده است.

هفتم) اغلب مطالعات و پژوهش‌های کمّی صورت گرفته در زمینه میزان استفاده ایرانیان از فضای مجازی نشان می‌دهد که «وابستگی به فضای مجازی» به شدّت در حال افزایش است و اکنون نیز، میانگین عمومی استفاده از فضای مجازی، بالاست.

هشتم) از آن‌جا که بخش‌های وسیعی از جامعه کنونی ایران به فضای مجازی دسترسی دارند و همچنین در آن به فعالیت و تحرّک می‌پردازند، وضعیت موجود در فضای مجازی می‌تواند «نمایانگر» و «معرِّفِ» اوصاف و مختصات فضای واقعیِ جامعه ایران باشد و حتی «لایه‌های پنهان و نامکشوف» آن را روایت کند.

نهم) جامعه ما، به ویژه در سال‌های اخیر، بسیار مستعد شکل‌گیری «وضعیت اجتماعی فتنه‌گون» بوده است؛ زیرا متأسفانه فتنه‌های پیشین، خاموش و منحل نشده و همچون آتش در زیر خاکستر، در انتظار موقعیت‌هایی به سر می‌برند که شعله‌ور شوند و عرصه عمومی را متلاطم و متشنج کنند؛ بنابراین همچنان این احتمال قوّی وجود دارد که نیروهای معارض در موقعیت‌های حساس و ویژه، از «قابلیت‌ها» و «ظرفیت‌ها» ی این فضا در راستای «تولید» و یا «تشدید» فتنه اجتماعی بهره‌برداری کنند.

دهم) مواجهه‌های «نفی‌ای» و «سلبی» در فضای مجازی، هیچ واقعیت ناهمسو و ستیزه‌جویانه‌ای را «زایل» و «مضمحل» نمی‌کند، بلکه در بهترین حالت، برای مدّت موقتی، آن را «غیرفعّال» و «زیرپوستی» می‌سازد. از این رو، نباید به تحرّک‌های «آمرانه» و «از بالا» بسنده و دل‌خوش کرد و از «علاج ایجابی» و «چاره‌جویی اثباتی»، غفلت ورزید.[48]

با وجود این، متأسفانه نه «رصد جامع و کلانی» از فضای مجازی در اختیار داریم که بتوانیم به قضاوت واقع‌بینانه‌ای از آن دست یابیم، نه «سند» و «برنامه» ای طراحی کرده‌ایم که سازوکار مواجهه ما با فضای مجازی را بیان کند.[49]

در حالی‌که خداوند متعال در قرآن کریم تأکید می‌کند که نباید مسیر و طریقی برای سلطه‌یابی کافران بر مؤمنان وجود داشته باشد (قاعده اجتماعی نفی سبیل)، محتواها و درون‌مایه‌های ناهمسو و مخرّب فضای مجازی، در درون خانه‌ها و به صورت «خزنده» و «نامحسوس»، همچون موریانه، ریشه‌های اتّصال نسل‌های کنونی و آینده به گفتمان انقلاب اسلامی را می‌جوند و نوعی «گسست فرهنگی» و «فراموشی تاریخی» را رقم می‌زنند:

وَ لَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا؛[50]

و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.


[1]. Communication media

[2]. Value Change

[3]. Video

[4]. Theory

[5]. Satellite

[6]. Technology

[7]. Internet

[8]. Content

[9]. Identity

[10]. بقره، 217

[11]. Description

[12]. Direction

[13]. Cyberspace

[14]. Enemy Forces

[15].Essence

[16]. Agent

[17]. Ends

[18]. Audiences

[19]. Functions

[20]. در هر فرایند ارتباطی، چند عنصر اصلی حضور دارند: محتوایی که ارسال می‌شود (پیام)، کسی که محتوا را ارسال می‌کند (پیام‌دهنده)، وسیله‌ای که محتوا را منتقل می‌کند (ابزار پیام‌رسانی)، و کسی که پیام را دریافت می‌کند (پیام‌گیرنده). چارچوبی که در بستر روش «تحلیل گفتمان» برای انجام این پژوهش انتخاب شده و مشتمل بر پرسش‌های پنج‌گانه معطوف به «ماهیت»، «فاعلان»، «غایات»، «مخاطبان» و «کژکارکردها» است، همهٔ اضلاع و ابعاد فرایند ارتباط را دربرمی‌گیرد و از هیچ‌یک، غفلت نمی‌کند؛ بنابراین این چارچوب با توجه به متعلَّق مطالعه، قابل اتّصاف به صفت «جامعیّت» (شمولیّت) خواهد بود. لازم به بیان است که الگوی تحلیلی (SWOT)، چندان قابل انطباق با مختصات و اغراض این پژوهش نیست و به همین سبب، مورد استفاده قرار نگرفته و الگوی تحلیل نوآورانه‌ای طراحی شده است.

[21]. نشانه، مؤلفه

[22]. Transition to Democracy

[23]. Secular intellectuals

[24]. Universal humanism

[25]. یک تلاش مربوط به طراحی استراتژی‌هایی برای تحلیل وب که بر تحلیل متنی تکیه می‌کند، از سوی میترا و کوهن (1999) به انجام رسیده است. آن‌ها معتقدند که شمارش‌گرهای تعداد بازدید، ممکن است نشانگر شهرت بعضی از وب‌سایت‌ها باشند و شاید این نقطه، مکان مناسبی برای «شروع تحقیق» باشد، اما ممکن است قبل از آن‌که پژوهش آغاز شود، نقطه آغازین «ناپدید» شود. میترا و کوهن، رویکردی عمل‌گرایانه به فضای وب را برگزیده‌اند که شامل تأکید بر ماهیت «موقتی»، «محلّی‌بودگی» (located) و «احتمالی» هر یافته‌ای است؛ آگاهی از این مسائل به این معناست که پژوهش درباره وب، همیشه یک «تصویر لحظه‌ای» (snapshot)، در یک زمان خاص و بر روی شمار محدودی از سایت‌ها است که به شکلی منحصر به فرد، به هم متصل می‌شوند. (بل، 1389: 299) البته یک مردم‌شناس نیز به همین صورت، کار میدانی انجام می‌دهد.

[26]. Strategic

[27]. The real world

[28]. Representation

[29]. Reconstruction

[30]. در دهه 1970 م. ژان بودریار شروع به تئوریزه کردن مفهوم «شبیهسازی» (simulation) کرد. شبیهسازی، تأثیر ازدیاد ایماژهای رسانهای در جامعه است که از طریق آن، درک ما از آنچه که واقعی است، به شکلی پیشرونده زوال می‌یابد و «فراواقعیت»، جایگزین آن میشود. فرهنگ حاصل از فراواقعیت، حالتی است که در آن، تمایزات بین «واقعی» و «خیالی» را دیگر نمیتوان به کار برد. با الهام از نظریه نشانهشناسی - درباره رابطه بین نشانه و آنچه که بازنمایی میشود- وی پیشبینی میکند که در پسامدرنیته، «نشانهها» از «واقعیت» منفصل میشوند؛ یعنی به جای «بازنمایی واقعیت»، «شبیهسازی واقعیت» صورت میگیرد و در همین امتداد، مفهوم «وانموده» شکل می‌گیرد. وانموده (simulacrum) عبارت است از یک «کپی» از «کپی» که دارای نسخه اصل نیست. حالاتی که وی مفروض میگیرد، به ترتیب عبارت‌اند از: اول این‌که نشانهها به صورت مستقیم، واقعیت را بازنمایی میکنند؛ دوم این‌که نشانهها، واقعیت را تحریف میکنند؛ سوم این‌که نشانه، این حقیقت را پنهان میکند که هیچ واقعیت مشابهی وجود ندارد (یعنی نشانهها تبدیل به بازنماییهایِ بازنماییها میشوند)؛ چهارم این‌که نشانه دیگر هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد (یعنی ایماژها جایگزین واقعیت شدهاند.)

[31]. Threat

[32]. Social Networking

[33]. Social mobilization

[34]. Real space

[35]. Cultural Invasio

[36]. Public realm

[37]. در ایران، میزان گرایش به حضور و فعالیّت در فضای مجازی، بسیار بالاست و همچنان نیز، این گرایش در حال فزونی یافتن است. برخی از تحلیلگران دگراندیش بر این باورند که چون عرصه مطبوعات در ایران دچار انسداد است و یا رسانههای بصری با محدودیتها و سانسورهای دولتی متعدّدی روبه‌رو هستند، فضای مجازی به نوعی حیات خلوت برای بیان نظرگاهها و مطالبات ایرانیان تبدیل شده است. در واقع، هر اندازه در فضای واقعی، محدودیّت و تحمیل ایجاد شود، تمایل برای ورود به فضای مجازی افزایش مییابد. این تحلیل، شاید پاره‌ای از واقعیت را پوشش بدهد و با آن همخوان باشد، اما حجم زیادی از تولیدات و فرآوردههای ایرانیان در فضای مجازی، با نظم اجتماعی حاکم بر جامعه ایران، تضاد ندارد. اینکه در فضای مجازی، بیش‌تر معانی غیررسمی تولید و منتشر میشود، به خصوصیت این فضا باز میگردد که کنش‌گر در آن، تا حدّ زیادی پنهان و ناشناخته باقی می‌ماند و از اینرو، جسارت بیش‌تری در بیان درونیات و ناگفتههای خود پیدا میکند.

[38]. associate

[39]. Network

[40]. بزرگ‌ترین شبکههای اجتماعی در فضای مجازی عبارت‌اند از: فیسبوک، توئیتر و یوتیوب. این شبکههای اجتماعی به دلیل خصلت عامیانه و همگرایانه بودن، با استقبال گسترده از سوی کاربران روبه‌رو شدهاند. البته برخلاف پنداشت کاربران، این قبیل شبکههای اجتماعی تنها در چارچوب ارتباطات و تعاملات گروهی - فرهنگی، ملی، قومی، زبانی، جنسیتی و... - قرار ندارند، بلکه بیش از هر چیز، بستر مناسبی برای دستیابی سرویس‌های امنیتی دولت ایالات متحده آمریکا به اطلاعات شخصی آن‌ها را فراهم کرده است.

[41]. Word

[42]. image

[43]. Soft Power

[44]. Life Style

[45]. Production

[46]. Reproduction

[47]. Consumption

[48]. سانسوری که از سوی جمهوری اسلامی در شبکه اینترنت اعمال میشود (فیلترینگ)، در میان تحلیلگران غربی به عنوان سرکوب رسانهای و سیاسی تعبیر می‌شود. در شرایط کنونی، اصلیترین فعالیت جمهوری اسلامی در فضای مجازی به منظور مقابله با تهدیدها و چالشهای آن، مواجهه سیاسی و حقوقی است؛ چنانکه برخی از وب‌سایتها مسدود و یا فعالان اینترنتی دگراندیش، بازداشت میشوند. اگر زمانی فضای مجازی، از نظارت دولت میگریخت و فاعلان و عاملان آن، رد پایی از خود به جا نمینهادند، امروز دولت توانسته با تکیه بر فناوری‌های جدید، فضای مجازی را نیز با همه گستردگی و فراخی، در حوزه نظارت و مهار خود قرار بدهد. با این حال، برخی تأکید میکنند که همچنان، فضای مجازی را باید یکی از بهترین عرصههای امیدوارکننده و نیرومند برای ایجاد تغییرات به اصطلاح دموکراتیک توسط نیروهای بومی در ایران شمرد. دقیقاً به دلیل همین نوع نگاه است که جریانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، همچنان با سرمایهگذاری در فضای مجازی موافق‌اند و از آن دست نمیکشند. از هر زاویه که به این مسئله بنگریم، باز هم به این نتیجه دست مییابیم که جهان معارضان و مخالفان در فضای مجازی، جهانی همبستهتر و کمهزینهتر از فضای واقعی است که در آن، صفبندی میان هواداران/ موافقان و منتقدان/ مخالفان حکومت ایران، وضوح و شفافیت بیش‌تری دارد. این موقعیت مکانیِ مجازی، از نام موقعیتهای مکانیِ واقعی، امنتر است، مگر موقعیتهای مکانیِ خارج از مرزهای ایران. با افزایش نفوذ اینترنت در جامعه ایران و از سوی دیگر، روزآمد شدن فیلترشکنها، ناکارآمدی استراتژی محدود کردن دسترسی کاربران به فضای مجازی، بیش از پیش آشکار شده است؛ در حقیقت حصارها و مرزها به صورت روزافزونی، در حال شکسته شدن و درهم ریختن هستند، به گونهای که اعمال محدودیت و سانسور، دشوارتر میشود. تمامی این واقعیتها باید ما را به آن سو سوق دهد که در اندیشه بدیل و چارهای دیگر باشیم.

[49]. قواعد و اسلوب بازی مبارزاتی و مقاومت در فضای مجازی، به سبب برخورداری فضای مجازی از ویژگی‌های خاص، متفاوت با فضای واقعی در جهان عینی است. در نتیجه، باید نیروها و برنامه‌های متناسب با این فضا را ایجاد کرد، نه این‌که با همان قواعد و اسلوب فضای واقعی، به بازی در فضای مجازی نیز پرداخت.

[50]. نساء، 141