کد خبر 659047
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۹
سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
*******

 
کیهان
وطن امروز
خراسان
جوان
ایران
شرق
اعتماد
صبح نو

همه چیز طبیعی است!

حسین شمسیان در کیهان نوشت:
چند روز قبل فیلمی از سخنان معاون سازمان محیط زیست پخش شد که در آن، وی آلودگی هوای شهری مثل تهران را امری«طبیعی» می‌دانست و از اینکه افرادی نسبت به آن اعتراض می‌کنند متعجب بود! وی اعتقاد داشت همان طور که برف و کولاک طبیعی است و نباید از کشته شدن چند نفر در نتیجه کولاک تعجب کرد، حق نداریم به خاطر بیماری و مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا تعجب کنیم، چون طبیعی است! وی در آخر هم گفته بود کسانی که موضوع آلودگی هوا و تهدید سلامت مردم در اثر آن را دنبال می‌کنند، اهداف دیگری دارند!
بدیهی است که در ماجرای ریزگردها و مشکلات فراوانی که برای برخی از شهرها و استان‌ها پدید آورده‌اند نمی‌توان و نباید همه تقصیرها را به گردن دولت انداخت ولی این انتظار از دولت بوده و هست که تا حد ممکن برای مقابله با این پدیده خطر‌آفرین دست به اقدامی بزند، نه آن که همه ماجرا را طبیعی قلمداد کند. اما درباره آلودگی هوا داستان دیگری در میان است و نباید آلودگی هوای شهرها را آنگونه که معاون سازمان محیط‌زیست ادعا می‌کند، «امری طبیعی»!  قلمداد کرده و مسئولیت دولت برای مقابله با آن را نادیده گرفت. اگر این موضوع طبیعی است، پس اساسا چرا تشکیلات عریض و طویلی به نام سازمان حفاظت از محیط زیست داریم!؟ مگر ما سازمان برف و کولاک داریم که این یکی را داشته باشیم!؟ اگر طبیعی است، لابد در همه شهرهای بزرگ دنیا هم همین وضعیت ساری و جاری است و‌ عده زیادی به خاطر آلودگی هوا راهی بیمارستان‌ها می‌شوند و جان خود را از دست می‌دهند و البته همزمان با آن، مسئولان مربوطه، در سفر خارجی به سر می‌برند و به دیدار و مجاملات سیاسی مشغولند!
اما هدف این نوشتار،پرداختن به مسئله محیط زیست و نحوه مدیریت آن در دولت یازدهم نیست بلکه این مقدمه به عنوان نمونه بیان شد تا بیش از گذشته گویای واژه «تدبیر» در دولت یازدهم آشنا باشد. چیزی که وعده‌اش داده شد و مردم به آن وعده اعتماد کردند و حالا خبری از آن نیست! متاسفانه این روند خطرناک یعنی غافلگیری و درماندگی در برابر بدیهی‌ترین مسائل جاری و بعضا قابل پیش‌بینی‌، آنقدر در دولت نهادینه شده و آنقدر مصادیق متعددی دارد که شنیدن سخنانی از این دست، دیگر کسی را متعجب نمی‌کند! به این دو نمونه توجه کنید:
1- برف و سرما واقعا پدیده‌ای طبیعی است. اما غافلگیر شدن از پدیده‌ای طبیعی و کاملا فصلی هم طبیعی است!؟ ده‌ها کشور در جهان، با دمایی به مراتب سرد‌تر از سردترین نقاط کشور ما وجود دارد و سرمای زمستانی، منجر به تلفات انسانی و قطع گاز و فلج شدن فعالیت‌ها نمی‌شود. اما چرا یک برف و سرمای پائیزی دولت را غافلگیر می‌کند!؟ آیا دستیابی به سامانه‌های هواشناسی و اطلاع از وضعیت هوا تا این اندازه مشکل است!؟ اینکه در طول تابستان داغ مردم از نعمت گاز بهره‌مند باشند، هنر چندانی نیست و حاصل زیرساخت‌های گذشته است. هنر آن است که در سرمای استخوان‌سوز زمستان، خانه مردم گرم باشد. اعلام قطعی آب و برق و گاز و تسلیم در برابر این رخداد‌های طبیعی که وزیر نفت و نیرو و ده‌ها شرکت و سازمان نمی‌خواهد! این اتفاق در حالی می‌افتد که رئیس‌جمهور یازدهم مرداد ماه سال جاری و در اوج فصل گرما اعلام کرده بود:« اینکه برای نخستین بار به مردم گفته شد نگران قطعی گاز نباشید بسیار مهم است. این یعنی امنیتی که ما می‌گوییم»! و حالا تنها سه ماه بعد از آن سخنان، مردم امنیت مورد نظر را به سردترین شکل ممکن درک می‌کنند!
2- هرساله خیل مشتاقان سید و سالار شهیدان از اقصی نقاط جهان خود را به عراق می‌رسانند تا در راهپیمایی میلیونی و عظیم اربعین شرکت کنند. سهم مردم ایران در این رخداد جهانی بی‌نظیر و ممتاز است و مشتاقان روز به روز بیشتر می‌شوند. این موضوع هم موضوعی کاملا قابل پیش‌بینی است و حتی می‌توان شمار شرکت کنندگان را تا مرز بسیار نزدیکی به واقعیت تخمین زد. فارغ از همه زحمات و تسهیلاتی که نهادهای مختلف برای آسایش مردم در این همایش عظیم متحمل می‌شوند، و با قدر‌دانی از همت مردم مناطق مرزی که جانانه به زوار حضرت امام حسین (ع)خدمت می‌کنند، غافلگیری دستگاه‌های عریض و طویل دولتی در این موضوع به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. اینکه از مدتها قبل و بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌ها مردم به مرزهای خاص تقسیم‌بندی شوند و بعد همان تقسیم‌کننده‌ها مردم را بازگردانند!، اینکه تا لحظه آخر ثبت نام در سامانه‌های کم‌‌مصرف و ‌کم‌فایده به زائران تحمیل شود، اینکه مردم پشت مرز را از مهران در شمال غرب کشور به چذابه و شلمچه در جنوب سوق دهند ، اینکه بیمه اختیاری را اجباری کنند و ... همه و همه نشان از فقدان تدبیر و غافلگیری در برابر رخدادی کاملا قابل پیش‌بینی و قابل برنامه ریزی دارد! رخداد باشکوهی که از یکسال قبل قابل پیش‌بینی بوده و باید برای آن تدبیری اندیشیده می‌شد البته قابل قبول است که بخشی از مشکلات پدید آمده در مرزها بیرون از اراده و حوزه اختیار دولت بوده است.
3- به جز برخی از این غافلگیری‌ها، نمونه‌های زیادی را هم می‌توان برشمرد که دولت به مردم وعده داد و تدبیری برای اجرای آن بکار نبست! به عنوان نمونه، در اوج تبلیغات انتخاباتی، دکتر روحانی در جمع هوادارانش در ورزشگاه شهید شیرودی اعلام کرد هرکس به دنبال بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی است و هرکس به دنبال بازگرداندن اعتبار به پول ملی است‌، به من رای بدهد. حالا قریب چهار سال از آن وعده پرشور و هیجان و آن سخنرانی آتشین می‌گذرد. چهار سال از روزگاری که نرخ برابری هر دلار 2550 تومان بود. اکنون چند روزی است هر دلار، حدود 3800 تومان معامله می‌شود و روزنامه ارگان دولت یعنی ایران اعلام کرده منتظر دلار 4000 تومانی باشید! پاسپورت ایرانی که در سال 2013 در رتبه 86 جهانی قرار داشت،اکنون به رتبه 98 سقوط کرده است! این بی‌تدبیری دولت در مقابله با دلار را چگونه می‌توان ارزیابی کرد!؟ دهها کشور معتبر جهان - که هیچ یک مثل ما با مشکلات ناشی از تحریم مواجه نیستند- برای مبادلات خود ، پیمان‌های پولی دوجانبه بسته‌اند و عملا دلار را از چرخه تبادل خود حذف کرده‌اند، اما دولتمردان ما، علی رغم این همه کارشکنی و دشمنی آمریکا، کماکان به امید روزنه گشایشی از آن سو نشسته‌اند و با اصلی‌ترین شرکای تجاری کشورمان هم هیچ پیمان دوجانبه‌ای منعقد نکرده‌اند! آن هم در شرایطی که برخی از آن کشورها برای این امر، چندبار تقاضا کرده‌اند!
به این فهرست بازهم می‌توان اضافه کرد.مواردی مثل توزیع تحقیر‌آمیز سبد کالا که زبان وندی شرمن را دراز کرد‌، تعطیلی مسکن مهر علی رغم وعده‌های پیشین، ولع خرید هواپیما از آمریکا و اروپا به جای اجرای سیاست کلی نظام مبنی بر ضرورت گسترش حمل و نقل ریلی و‌...
 این نمونه‌ها که مشتی از خروار و اندکی از بسیار است، نشان از آن دارد که تدبیر مورد ادعا، چیزی جز طنزی تلخ نبود و در قبال پیش‌بینی‌ترین حوادث و رخداد‌ها‌، اثری از آن دیده نمی‌شود‌. برعکس گویی اراده‌ای قوی وجود دارد تا هر رخداد معمولی، خوشحال‌کننده و امید‌آفرین را به نقطه‌ای تلخ تبدیل کند! آیا این وضعیت عادی است و باید باور کرد که کسانی توانایی تقسیم تعدادی مسافر در سه مرز مشخص را ندارند!؟ توانایی پیش‌بینی وضعیت هوای کشور برای یک هفته آینده را ندارند!؟
سالها قبل یک موسسه پژوهشی آمریکایی در تحقیقات گسترده‌ای - که به خیال خام خودشان برای ضربه زدن به نظام مقدس اسلامی انجام داده بود-به این نتیجه روشن و اتفاقا درست رسیده بود که رکن اصلی ضربه‌ناپذیری نظام ایران،حمایت بی‌دریغ مردم از حاکمیت و اطاعت از شخص اول ایران یعنی رهبر معظم انقلاب است. آن موسسه ضمن ارائه دهها راهکار مختلف، تاکید کرده بود مادامی که این پیوند بین مردم و حاکمیت برقرار است‌، آن راهکارها تاثیری نخواهد داشت و بعد پیشنهاد داده بود برای کمرنگ کردن این رابطه، باید موج نارضایتی عمومی در کشور ایجاد شود و این ممکن نیست جز با اخلال و اختلال در ساده‌ترین امور زندگی روزمره مردم! و بعد هم توصیه کرده بود افرادی بی‌نشان و دور از سیاست بهترین گزینه‌ها برای سوق دادن به لایه‌های میانی و گره انداختن در کار مردم هستند.
چند سال قبل و در بحبوحه تصویب تحریم‌های ظالمانه علیه مردم ایران، هیلاری کلینتون -که حالا این روزها سوژه دلدادگی روزنامه‌های زنجیره‌ای و نماد فرشته نجات شده است!- با وقاحت هرچه تمام‌تر گفته بود باید با اعمال تحریم‌های وسیع، مردم ایران را به عصیان و شورش علیه نظام وا داریم!
هرچند کلینتون ناکام، این آرزو را به گور خواهد برد، اما نمی‌توان همه چیز را خوشبینانه تحلیل کرد و همه حوادث تلخ و سخت را برای مردم،در کادوی «طبیعی‌» بودن بسته‌بندی کرد. به نظر می‌رسد دولت در ماه‌های پایانی، از اینکه بازهم همه‌چیز را به گردن دولت قبل بیندازد شرمنده شده و تصمیم گرفته موضوع را به گردن نظام طبیعت بیندازد! البته این هم تدبیری است!


 دولت، جلسه دارد!

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
حد نازل شرمساری دولت، حکایت از فرهنگی دارد که در آن «خدمت» یعنی «حاشیه» لیکن «سیاست» یعنی «متن»! لذا بدتر از آنکه رئیس دولت، مایه شرمساری خود را خلاصه کند در لغو یک سخنرانی سیاسی، فرهنگ مستتر در اصل و اساس این نگاه است! من نام این فرهنگ را می‌گذارم تنبلی و بی‌مسؤولیتی! متاثر از این بی‌فرهنگی، مشاهده می‌کنیم هر چقدر حضور دولت در عرصه سیاست، پررنگ است، در میدان خدمت لیکن تو گویی دولت اصلا وجود خارجی ندارد! این وجود خارجی نداشتن، یک روز خودش را در مرز مهران نشان می‌دهد، دگر روز در مناطق وسیعی از استان مازندران که هنوز زمستان نیامده، با پدیده افت فشار گاز مواجه شده‌اند و بعضا قطع گاز! دولت اما از جنوب تا شمال، خجالت کشیدن از مردم سرگردان و سرما دیده را قادر نیست اما آنجا که پای سیاست در میان است، کمافی‌السابق نام زیبای اعتدال می‌درخشد! اینکه اشاره کردم به فرهنگ، مصداق‌ها دارم برایش! مثلا ژنرال کابینه می‌آید و در افتتاح پروژه‌های نفتی پیش از این نیز افتتاح شده، مژده می‌دهد که زمستان امسال، نه قطعی گاز داریم، نه افت فشار! این در حالی است که هنوز یک ماه مانده به زمستان، اولین برف همانا و شب‌های سرد هموطن شمالی در خانه‌اش همانا! منتهای مراتب «فرهنگ سیاست‌محور» به تو اصلا این اجازه را نمی‌دهد که شرمندگی از گل روی مردم استان مازندران را بلد باشی! حتی با این وجود که مژده‌ات «تقریبا هیچ» بوده عایدی‌اش! این از مثال «ژنرال نفتی» لیکن دولت اعتدال - آن‌طور که خود مدعی است - در عرصه سیاست خارجی نیز، آنچه زیاد دارد «ژنرال» است! در موضوع فاجعه منا، با آن ‌همه شهید، ژنرال‌های سیاست خارجه دولت اعتدال، کدام موضع درست و حسابی را علیه آل سعود گرفتند؟! هنوز هم برای افکار عمومی جای تامل و درنگ است که چرا واکنش دولت اعتدال علیه سعودی‌های خبیث، تا این حد شل و ول بود! و هنوز هم برای‌شان سوال است که چرا در برابر آن همه قربانی بی‌گناه، آنقدر سرد عکس‌العمل نشان دادند! پس خیلی فرق نمی‌کند که از آسمان برف ببارد یا از زمین کفن! فرهنگ اگر فرهنگ خدمت و پاسخگویی و نوکری برای مردم نباشد، در هر 2 مورد، همین می‌شود که تا الان بوده! و تا الان شده! در همین حوزه سیاست خارجه، ادعا شد که در خلال تقویت رابطه با دنیا، احترام را به پاسپورت ایرانی بازمی‌گردانیم! نتیجه آن شد که همان کدخدای آن‌سوی میز مذاکره، برای مسافران به ایران، حتی در مقوله پاسپورت هم آن دبه وحشتناک را درآورد که برای سفر به آمریکا، دوباره باید ویزا بگیرند! در قصه برجام هم که از همه چیز خبر هست الا لغو تحریم‌ها! سوال اینجاست: ژنرالی که ستاره‌هایش فقط در میدان حرف سوسو می‌زند، آیا نباید شرمنده از این باشد که نسبت به قربانیان فاجعه منا، آن واکنش سرد را از خود نشان داد؟! و آیا نباید عذرخواهی از ملت کند که توافق را ناظر بر تنها هدف مد نظر یعنی «لغو همه تحریم‌ها» اینقدر پرحفره و دشمن‌پسند تنظیم کردند؟! پس داخل و خارج ندارد! دولت اگر بیش از تعهد به سوگندی که خورده، علی‌الدوام به فکر سیاست باشد، هم پرده از حد نازل شرمساری خود برمی‌دارد و هم فرهنگ مستتر در ذیل آن! در این فرهنگ دولت برای آن وکیل‌الدوله حراف، بیشتر و بهتر خودش را خرج می‌کند تا آحاد ملت! و دقیقا از ورای همین موضوع است که اعضای آن خانواده بابلی سرمازده، عینا و دقیقا همان سخن جوان سرگردان در لب مرز مهران را تکرار می‌کند: «دولت انگار وجود خارجی ندارد»! بله البته! مشکلات، کم و بیش، همیشه بوده اما سخن بر سر آن دولتی است که برای سیاست، وجود خارجی دارد لیکن برای خدمت، باید با ذره‌بین دنبال حضرات بگردی! برای بندگان خدایی که در پروژه مسکن مهر پردیس، هنوز هم در بلاتکلیفی به‌سرمی‌برند، دولت، همان‌قدر نیست که برای وکیل‌الدوله حراف، هست! برای قشر زحمتکش معلم که دسترنج خود را در فساد بسیار بزرگ صندوق ذخیره فرهنگیان، بر باد رفته می‌بینند، دولت، همان‌قدر نیست که برای مدیران نجومی، هست!  برای ریه مردم ساکن در کلانشهرها، دولت، همان‌قدر نیست که برای صاحبان فیش‌های حقوقی کلان، هست!برای خانواده قربانیان منا، دولت، همان‌قدر نیست که برای کاسبان دکان دونبش تحریم و توافق، هست! برای قلب رآکتور اراک، دولت، همان‌قدر نیست، که برای تامین منافع آمریکایی‌ها از خلال توافق، هست! برای تحقق وعده لغو تحریم‌ها، دولت، همان‌قدر نیست که برای استفاده‌کنندگان از توافق در انتخابات، هست! پس این دولت، وجود خارجی دارد! و البته ندارد! بستگی دارد! حرف سیاست باشد، ندید می‌گویم حاضری بزنید برای این دولت! اما حرف خدمت باشد، حرف این شب‌های مازندران باشد، حرف آن چند شب و روز مهران باشد، حرف یارانه ملت باشد، حرف برخورد با نجومی‌ها باشد، حرف مبارزه با فساد کرسنت باشد، حرف برف شمال سال اول حضرات باشد، حرف هوای آلوده باشد، آهای ملت! دولت، جلسه دارد! ملتفت هستید که! «جلسه دارد»!
 
بحران مدیریت؟!
 
سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:
با حادثه صبح دیروز برخورد دو قطار در مسیر مشهد -سمنان، بیش از 40 نفر از هم وطنانمان به شکل دلخراش و تأسف برانگیزی در آتش سوختند. اگر چه بخش های پاسخگو و سیستم های مدیریتی ما همواره «عادت» کرده در چنین مواقعی بیشتر از هر امر دیگری، غافلگیر شود و در «شوک» فرو رود اما شاید این ده ها کشته پیش چشممان، یک بار برای همیشه به ما بفهماند باید «مدیریت سیستم ها» و البته «مدیریت بحران» را جدی بگیریم.

یادداشت پیش رو در این مجال اندک چالش هوای چند درجه زیر صفر روز های گذشته و حادثه تصادف دوقطار و شکل و شمایل مدیریت بحران»  را بررسی می کند.
1 - سازمان هواشناسی از یک هفته قبل، آغاز موج سرمای شدید، بارش برف و کولاک را برای نیمه شمالی کشور پیش بینی و ضمن هشدار اعلام می کند روز های چهارشنبه و پنج شنبه
(3 و 4 آذر) این موج سرما به اوج خود می رسد.
2 - خبر های ظهر پنج شنبه درباره برف و کولاک از استان های شمالی به ویژه در مازندران، اما انگار حال و هوای خوبی ندارد. بخش های خبری صدا وسیما و خبرگزاری ها این تیتر را انتخاب می کنند: «بارش برف شدید مازندران را فلج کرد» .
قطع برق و گاز در چند شهر استان مازندران و قطع برق ده ها روستا در این استان، کام مردمان این منطقه را که این روز ها به طعم نارنگی و پرتقال ترش و شیرین شده بود، تلخ می کند. مردم حدود یک شبانه روز را در سرمای چند درجه زیر صفر سپری می کنند و وقتی خبرنگار به سراغشان می رود با عصبانیت می گویند مگر هواشناسی پیش بینی نکرده بود پس چرا مسئولان کاری نکردند؟
استاندار مازندران اما در بخش های خبری سیما در ساعات 14 و 21 روز پنج شنبه تلاش می کند که همه مشکلات را به فراهم نبودن زیرساخت ها و این گونه مسائل مرتبط کند و حتی در برابر این پرسش گوینده خبر که مگر هواشناسی پیش بینی نکرده بود، کمی عصبانی می شود...
البته در این شرایط ادبیات غافلگیری فقط برای مسئولان بومی مازندران نبود. همان روز پنج شنبه ساعت 18:30 «سعیدی» معاون امور پیش بینی و پیشگیری سازمان مدیریت بحران کشور در گفت وگو با شبکه خبر می گوید: «زیرساخت ها آماده سرمای سخت نیست و ما تا این حد آمادگی لازم را نداشتیم»
این جمله آقای مسئول، با تعریف سازمان پدافند غیرعامل از «مدیریت بحران» فاصله جدی دارد. مگر خودتان مدیریت بحران را این گونه تعریف نکردید؟ «فرایند پیش بینی و پیشگیری از وقوع بحران، برخورد و مداخله در بحران و سالم سازی بعد از وقوع بحران...» این که آقای مسئول عنوان کند: «تا این حد آمادگی سرما را نداشتیم» با سازوکار و ساحت «مدیریت بحران» همخوانی ندارد. چرا که به طور طبیعی در سرمای کمتر از این حد که مشکلی پیش نمی آید و «داستان مدیریت بحران» به کار نمی آید.
به هیچ عنوان این قصد را ندارم که تمام تقصیر ها را به گردن این بخش بیندازیم و به طور قطع مشکلات فراوان ما در بخش زیرساخت انرژی مهمترین چالش موجود در این مسئله است که رفع مشکلات آن با یک روز و دو روز برطرف نمی شود.


3 - صبح جمعه؛ حادثه هولناک برخورد دو قطار در مسیر ریلی مشهد - سمنان.
جدا از بررسی دلیل حادثه که مدیرعامل راه آهن کشور آن را تغییرشیفت و خطای انسانی عنوان می کند و این خطا چه فاجعه و مصیبت دردناکی برای ده ها خانواده و کشور به وجود آورد، اما قطاری که در مسیر حدود 5 کیلومتری ایستگاه متوقف می شود بنابر گفته آقای مدیرعامل به علت سرمای شدید دچار یخ زدگی سیستم ترمز و توقف قطار می شود. این توقف با وجود اعلام به مرکز کنترل اما باز هم اتفاقی را که نباید رقم می زند؛ اتفاقی مرگبار...
باز هم سرما و عدم تدارک سیستم های فنی، چنین حادثه تلخی را رقم زده است. خدا را شکر که ما در کشور از این گونه سرما و یخبندان کم داریم و گرنه معلوم نبود از این دست بحران ها چقدر گریبانمان را می گرفت. اما فاجعه بزرگتر از یک نقص در یک سیستم فنی قطار است؛ شاید باورش سخت باشد که با تغییر شیفت و این که فرد جایگزین از سابقه قرمز شدن چراغ بی اطلاع بوده است چنین حادثه هولناکی رخ داده است.
آقایان مسئول! مگر ساز و کار این گونه موقعیت ها و علت یابی روشن شدن چراغ قرمز از قبل پیش بینی نشده است؟ مگر سیستم ها و عملکرد های مشخصی د ر چنین شرایطی تعریف نشده است؟ مگر می توان به همین سادگی و با فرض این که شاید برودت هوا باعث روشن شدن چراغ قرمز شده است، با جان مردم بازی کرد؟
امروز خطای انسانی رخ داده است و در پی آن ده ها هموطن عزیزمان دیگر میان ما نیستند و خانواده هایی چند، به همین سادگی سوگوار شدند اما وقت آن فرارسیده است که فکرو تدبیری به حال این سیستم های مدیریتی معیوب و مدیریت بحران ناکارآمد کنیم...

 
بسيج، انقلابي‌گري مبارزه با فساد و اشرافي‌گري

دکتر یدالله جوانی در جوان نوشت:
«بسيج، انقلابي و خدمتگزار»، شعار امسال بسيج است و بر همين اساس، روز شنبه ششم آذرماه مصادف با ششمين روز از هفته بسيج، با نام «بسيج، انقلابي‌گري، مبارزه با فساد و اشرافي‌گري» نامگذاري شده است.

اگر ماهيت و رسالت بسيج از يك طرف و خطر فساد و اشرافي‌گري براي نظام اسلامي به عنوان يك تهديد بزرگ از طرف ديگر، مورد توجه جدي مسئولان و كارگزاران نظام قرار گيرد، آن‌گاه اهميت اين نامگذاري و ضرورت توجه جدي به آن مشخص مي‌شود.  براي رسيدن به فهم و درك درست از بسيج و ماهيت آن، تمركز بر كليد واژه‌هاي توصيفي حضرت امام (ره) به عنوان مؤسس بسيج، از اين نهاد انقلابي كفايت مي‌كند. كليدواژه‌هايي چون:

1 ـ «بسيج؛ شجره طيبه و درخت تناور پرثمري است كه شكوفه‌هاي آن بوي بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق مي‌دهد...»
2 ـ «بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدسته‌هاي رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده‌اند.»
3 ـ «بسيج ميقات پابرهنگان و معراج پاك انديشه اسلامي است كه تربيت يافتگان آن نام و نشاني در گمنامي و بي‌نشاني گرفته‌اند.»
4 ـ «بسيج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكيل آن را همه مجاهدان، از اولين و آخرين امضا نموده‌اند.»

آري براساس همين توصيف از ماهيت بسيج است كه رهبر كبير انقلاب اسلامي با توجه به كار ويژه اين لشكر مخلص خدا در طول هشت سال دفاع مقدس، نقشه راه سلامت، سعادت، عزت، استقلال و پيشرفت كشور را چنين ترسيم نمودند: «خلاصه كلام اگر بر كشوري نواي دلنشين تفكر بسيجي طنين‌انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد و الا هر روز بايد منتظر حادثه ماند.»

به‌طور قطع مي‌توان گفت؛ تفكر بسيجي مورد نظر حضرت امام (ره) براساس آن توصيف‌ها از بسيج، تفكري جامع‌الاطراف براي نوآوري‌ها، بن‌بست‌‌شكني‌ها و برداشتن تمامي موانع از سر راه انقلاب تا رسيدن به حيات طيبه و تحقق تمدن نوين اسلامي به عنوان آرمان اصلي انقلاب اسلامي است. با نگاهي اينچنيني به بسيج از منظر حضرت امام (ره)، رهبر حكيم و فرزانه انقلاب اسلامي كه پرچمدار مكتب روح‌الله است، در وصف بسيج مي‌فرمايند: «بسيج يك حقيقت منحصربه‌فرد در نظام جمهوري اسلامي است كه حاكي از نهايت توانايي مكتب و تفكر عميق و ماندگار انقلاب اسلامي در اين سرزمين است.» معظم‌له با نگاهي كاركردي به اين حقيقت منحصر به فرد مي‌فرمايد: «بسيج عبارت است از مجموعه عظيمي از انسان‌هايي كه در ميدان خطر، در ميدان مجاهدت و در ميدان تلاش، آنجايي كه به گذشت، به اغماض از استراحت و آسايش و به اخلاص در اقدام و عمل احتياج دارد،‌ پيش‌قدم است.»

بدون ترديد، ميدان مبارزه با فساد و اشرافي‌گري، يكي از آن ميدان‌هاي پرخطري است كه اكنون براساس نياز انقلاب، بسيج بايد به آن وارد شود. دشمناني كه طي 37 سال گذشته، با توطئه‌هاي گوناگون موفق به شكست انقلاب اسلامي و فرو ريختن جمهوري اسلامي نشدند، اينك اميد دارند با ترويج فساد و اشرافي‌گري در كشور اين انقلاب توحيدي با آرمان تمدن‌سازي را، از حركت باز دارند. تمامي دلسوزان انقلاب اسلامي و نظام ديني و استقلال كشور، اين خطر را بايد جدي بگيرند. براي فهم و درك از ميزان اين خطر، تأمل در فتنه سال 88 كفايت مي‌كند. جريان اشرافي‌ شكل گرفته در دوران بعد از انقلاب اسلامي، عامل اصلي داخلي در پديدآوردن فتنه 88 است. جرياني كه براي رسيدن به دنياي خود، با بيگانه همراه شد و خواسته يا ناخواسته، ابزاري شد در دست دشمنان ملت. رهبر حكيم و فرزانه انقلاب اسلامي، طي 27سال گذشته، اين جريان و افراد آن را، با كليد واژه‌هايي چون: نوكيسه‌ها، صاحبان ثروت‌هاي بادآورده، رانت‌خواران و خاصه‌خواران توصيف نموده‌اند. معظم له در دوره اصلاحات فرمودند، اگر منظور از اصلاحات، مبارزه با فقر، فساد، تبعيض  و بي‌عدالتي باشد، ما هم با اين اصلاحات موافق هستيم. متأسفانه در آن دوره اصلاح‌طلبان، به جاي مبارزه با فقر و فساد و تبعيض و بي‌عدالتي، اصل نظام اسلامي و تغيير ساختارها را نشانه رفتند.

با توسعه فساد و تقويت فرهنگ اشرافي‌گري در كشور، مقام معظم رهبري در سال 1380، فرمان هشت ماده‌اي مبارزه با مفاسد را خطاب به رؤساي قواي سه‌گانه صادر كردند. در عمل اين فرمان و رهنمودهاي بعدي در خصوص مبارزه با فساد جدي گرفته نشد. در سال 1388، فتنه 88 با حمايت جريان اشرافيت، عليه جمهوريت و اسلاميت نظام شكل گرفت. وقتي فساد 3 هزار ميليارد توماني در اواخر دولت دهم رخ نمود، مقام معظم رهبري با اشاره به اين پديده تلخ در جمهوري اسلامي، فرمودند، اگر آنچه تاكنون درخصوص مبارزه با فساد گفته شده بود جدي گرفته مي‌شد، امروز  شاهد چنين پرونده‌هايي نبوديم. در دولت يازدهم موضوع حقوق‌هاي نجومي، زنگ خطر فساد در سيستم اداري كشور را به صدا در آورد. مقام معظم رهبري از اين پديده با عناويني چون؛ حمله به ارزش‌ها، خيانت به آرمان‌ها، برداشت‌هاي غير منصفانه و نامشروع ياد كردند، ضرورت برخورد جدي با اين پديده را، در چندين نوبت متذكر شدند. به رغم همه اين رهنمودها و تذكرات، به دلايل گوناگون هنوز يك مبارزه جدي و فراگير با جريان سازمان يافته فساد و جريان اشرافيت مولود اين فساد، شكل نگرفته است. تأمل در خطرات ناشي از اين فسادها و اشرافي‌گري، نشان مي‌دهد يكي از نيازهاي فوري امروز كشور، مبارزه با فساد و اشرافي‌گري است. جريان فساد و اشرافي‌گري، در نقطه مقابل جريان انقلاب است و مانع بزرگي بر سر راه تحقق آرمان‌هاي انقلاب به حساب مي‌آيد. اكنون اين جريان، با تمام توان خود به دنبال اجرايي‌كردن نظريه سازش با استكبار است. بررسي‌ها نشان مي‌دهد در پشت صحنه نظريه سازش با امريكا، جريان اشرافيت قرار دارد. امريكايي‌ها از طريق نفوذ در ايران و تقويت خط سازش با موقعيت‌بخشي به صاحبان اين نگاه، به دنبال محدودسازي قدرت جمهوري اسلامي و مهار ايران هستند. بنابراين مبارزه با جريان فساد سازمان‌يافته در كشور و خطر اشرافي‌گري در جمهوري اسلامي، يك ضرورت قطعي و اجتناب‌ناپذير است. براي اين مبارزه، بسيج مسئوليت دارد. همان نوع رسالت و مسئوليتي كه بسيج در دوران دفاع مقدس براي رفع تجاوز دشمن خارجي و برقراري امنيت كشور داشت، اكنون چنين رسالت و مسئوليتي را در راستاي مبارزه با فساد و اشرافي‌گري بر عهده دارد. بسيج به تعبير مقام معظم رهبري، آن نيروي مؤمن و مجاهد با بصيرتي است كه همواره در صحنه براي دفاع از ارزش‌ها و مقابله با توطئه‌ها و ضدارزش‌ها، حضوري فعال و مؤثر دارد. امروز براي دفاع و حفظ جمهوري اسلامي به عنوان مهم‌ترين ارزش، بايد با فساد و اشرافي‌گري مبارزه كرد. اين مبارزه بايد يك مبارزه مردمي باشد، همانطور كه دفاع از كشور در دفاع مقدس، يك دفاع مردمي بود.

بسيج مظهر مردم سالاري ديني است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار فرماندهان، مسئولان و جمعي از بسيجيان در روز چهارشنبه گذشته به مناسبت هفته بسيج، با توصيف بسيج به عنوان مظهر مردم‌سالاري ديني، در تعريف دقيق مردم‌سالاري فرمودند: مردم‌، سالار زندگي خود براساس دين اسلام هستند. براساس اين تعريف دقيق از مردم‌سالاري از يك طرف و تجلي اين مردم‌سالاري در بسيج براي حضور در تمامي صحنه‌ها، از طرف ديگر بسيج با حضور قانونمند و تعريف شده در مبارزه با فساد و اشرافي‌گري، مي‌تواند كمك بزرگي به دستگاه‌ها و نهادهاي متولي اين امر، خصوصاً دستگاه قضايي بنمايد.

براي رسيدن به اين نقطه مطلوب و شكل‌دهي به نهضت مبارزه با فساد و اشرافي‌گري در كشور به كمك نيروهاي بسيجي، سازمان بسيج بايد در جست‌وجوي راهكارهاي قانوني و مؤثر باشد. بنابراين براساس سرفصل‌ اعلامي از سوي مقام معظم رهبري در ديدار بسيجيان در هفته گذشته مبني بر تشكيل هيئت‌هاي انديشه‌ورزي در راستاي اجراي صحيح مأموريت‌ها، بايد چگونگي مبارزه با فساد و اشرافي‌گري، يكي از موضوع‌هاي با اولويت بسيج در اين هيئت‌هاي انديشه‌ورزي باشد. به طور مشخص در اين هيئت‌هاي انديشه‌ورزي، با هدف برنامه‌ريزي دقيق براي استفاده از ظرفيت بسيج در راستاي مبارزه با فساد و اشرافي‌گري، مي‌توان محورهاي زير را مورد بررسي قرار داد:

1 ـ چالش‌هاي حقوقي و قانوني مبارزه با فساد و اشرافي‌گري و راه‌كارهاي مناسب براي رفع اين چالش‌ها.
2 ـ چگونگي گفتمان‌سازي براي تبديل مبارزه با فساد به يك مطالبه عمومي
3 ـ چگونگي تقويت نظارت عمومي براساس اصل امر به معروف و نهي از منكر با هدف مبارزه با فساد و اشرافي‌گري.
 
 
انتحار داعش در سراشیبی سقوط

حسن کاظمی قمی در ایران نوشت:
عملیات تروریستی در منطقه «حله» عراق که منجر به شهادت مظلومانه شمار زیادی از زوار اربعین حسینی شد، در تداوم تلاشی است که امروزه از سوی جریان‌های تکفیری و وهابی با هدف جلوگیری از انتشار پیام عظیم اربعین حسینی صورت می‌گیرد. عملیات حله عراق از منظر نوع عملیات، میزان تلفات انسانی و وجه خشونت بار آن، شباهت زیادی به عملیات چند ماه گذشته «کراده» عراق داشت که آثار تخریبی و ویرانگر بسیاری بر جای گذاشت و نشان داد که حادثه حله اولین نوع از این دست اقدامات تروریستی نیست. اما این عملیات از چند منظر قابل توجه است؛
- حادثه تروریستی حله، نه یک عملیات نظامی پیچیده بلکه یک عملیات تروریستی انتحاری بود که طی آن یک تانکر نفتی به یک منطقه فاقد امنیت و حفاظت و در یک تجمع مردمی بی دفاع وارد شده و خسارات انسانی بسیاری بر جای گذاشت.
- منطقه‌ای که این عملیات تروریستی در آن صورت گرفته است، از نظر نظامی در حلقه‌های اول و دوم امنیتی که در ایام اربعین از سوی دولت عراق پیش‌بینی شده بود، قرار نداشت. چه آنکه مراسم باشکوه اربعین که با راهپیمایی زوار، قریب به یک ماه طول کشید، در کمال آرامش و امنیت برگزار شد. یعنی شاهد کمترین حوادث ناامنی در این دوره بودیم که خود نشان می‌دهد دولت عراق با کمک نیروهای مردمی و کمک‌های مستشاری ایران همزمان با عملیات بزرگ آزادسازی موصل توانست امنیت این راهپیمایی عظیم را تأمین کند.


- در نظر گرفتن ساختار ساده عملیات تروریستی حله و پذیرش مسئولیت انجام آن از سوی تروریست های داعش، نشان می‌دهد که داعش به دنبال یک خودنمایی بود. این زمانی معنادار می‌شود که بدانیم واقعیات منطقه نشان از روند رو به نزول قدرت و نفوذ جریان تکفیری داعش دارد و نیروهای عراقی به طور منسجم همچنان مناطق اشغال شده را بازپس می‌گیرند و داعش راهی جز فرار یا مقاومت ندارد. بنابراین، این گروه در شرایط عقب‌نشینی آشکارش بعد از عملیات آزادسازی موصل، تلاش می‌کند روند سقوط و تضعیف قدرت خود را بپوشاند و برای اثبات بقایش به یک عملیات وحشیانه اقدام کند.
- مسأله مهم‌تر، پیام راهپیمایی بزرگ اربعین است که  در مراسم اخیر با حضور حدود 20 میلیون زائر از داخل عراق و کشورهای مختلف برگزار شد. این در حالی است که هر سال شاهد تغییر کمی و کیفی حضور مردم هستیم. حضوری که بیش از هر چیز نشان از وحدت و انسجام رو به افزایش امت اسلامی دارد و ثابت می‌کند که صفوف آنها فارغ از گرایش‌های سنی و شیعی منسجم‌تر می‌شوند. بنابراین یکی از اهدافی که این نوع عملیات‌های جنایت آمیز گروه‌های تکفیری دنبال می‌کنند، ایجاد رعب و وحشت در میان زوار برای جلوگیری از تکرار چنین گردهمایی‌های باشکوه سالانه اربعین است.
- از منظر دیگر گروه‌هایی که با عراق جدید پس از سال 2003 مشکل داشتند چه در قالب اشغالگران امریکایی در عراق و چه برخی بازیگران منطقه ای، سناریوی ایجاد و حمایت از گروه‌های تروریستی را در دستور کار قرار داده‌اند تا مانع از شکوفایی دولت عراق و همبستگی آن با بازیگران مهمی چون جمهوری اسلامی شوند. در نتیجه یکی از اهداف این عملیات، ایجاد بی‌ثباتی از سوی دشمنان است تا موقعیت و پیوندی که می‌تواند در همگرایی عراق با قدرت‌هایی چون ایران شکل گیرد، از میان برود.


این تلاش‌ها در حالی است که ایران طی سال‌های اخیر در صف مبارزه آشکار با جریان‌های افراطی منطقه بویژه عراق و سوریه قرار داشته است. حضوری که به کاستن از خطرات حملات تروریستی در کشورهای همسایه و جلوگیری از سرایت آن به داخل مرزهای کشور انجامیده است. در واقع ایران تاکنون توانسته است با وجود همه مشکلاتی که با حمایت پیدا و پنهان برخی از قدرت‌های منطقه‌ای برای ناامن‌سازی منطقه صورت می‌گیرد، حضور قوی و مؤثری در مبارزه با سناریوی جریان‌های تروریستی داشته باشد و وقایعی چون حادثه تروریستی حله که کمی بعد از مراسم اربعین صورت گرفت،  نشان از آن دارد که این حضور همچنان باید با همراهی کشورهای گرفتار گروه‌های تروریستی تقویت شود.

 
جای خالی فقیه روزآمد
 
محمدتقی فاضل‌میبدی در شرق نوشت:
«اگر بنده کاری کرده‌ام که نباید می‌کردم یا ترک فعلی کرده‌ام که باید انجام می‌دادم، از همه عذر می‌خواهم، از همه حلالیت می‌طلبم. من از طرف خودم حرف می‌زنم، به دیگران کاری ندارم. من از کارهای کرده و نکرده خودم نگرانم. اگر همه ما درست عمل کرده بودیم وضع این نبود؛ ولی گمان می‌کنم همه ما، همه مسئولان، از سابق تاکنون، باید از مردم عذرخواهی کنیم. ضرورت این کار البته برای مسئولانی که در لباس روحانیت‌اند، بیشتر است...»؛ اینها بخش‌هایشی از سخنان مرحوم آیت‌الله‌موسوی‌اردبیلی در سال ٩١ است. شاید غالب مردم ایران ایشان را به‌عنوان یکی از یاران نزدیک مرحوم امام(ره) در مسئولیت‌های مهم و دشوار کشور مانند عضو شورای انقلاب، دادستان کل کشور، رئیس دیوان عالی کشور و خطیب جمعه تهران و بعد از آن به‌عنوان یکی از مراجع تقلید شیعه شناخته باشند؛ اما شاید نکاتی از این فقیه فرهیخته و فاخر برای برخی چندان آشکار و آشنا نباشد. نگارنده که نزديك به ٣٠ سال با این دانشی‌مرد اخلاق و ادب و ادیب سر آشنایی و خدمت‌گزاری و مرافقت و مصاحبت داشته، بر آن است تا نکاتی را که از ویژگی‌های کم‌نظیر او بود بیان کند.

١ـ تلاش و تکاپو در خدمات فرهنگی و اجتماعی
 ٢ـ ویژگی‌های معرفتی و دستگاه فکری
براساس روایتی که خود بارها بیان مي‌كرد، در سال‌های پیش از انقلاب در باور این مرجع فقید نشسته بود که باید پایه‌های تربیتی نسل امروز را در آموزش‌وپرورش بنا کرد.

با بنیان مدارس مفید در تهران - که هم‌اکنون یکی از مدارس مهم در کشور به شمار می‌آید- باور خود را چنین بارور کرد و این مدارس از رهاورد فکری این عالم دینی در روزگاران پیش از انقلاب است. او با اینکه یک عالم دینی و حوزوی بود و سال‌ها در قم و نجف از مراجع بزرگی مانند آیات عظام بروجردی، داماد و خوئی بهره برده و از سطوح عالی حوزه تا دروس خارج سال‌ها تدریس کرده بود؛ اما آفاق فکری او فراتر از حوزه‌ها گسترش داشت. برای تربیت و اسلامی‌کردن نسل امروز فقط دانش حوزوی به شیوه‌های سنتی را کافی و کارآمد نمی‌دانست. روزگاری در کنار عالمانی نامدار مانند شهید مطهری و شهید بهشتی که با هم تبادل فکری و همدلی زیادی داشتند، این موضوع را در میان گذاشته بود؛ دنبال راهی بود که با حفظ چارچوب سنت دینی، زبانی نو و روشی کارآمد بجوید تا بتواند نسل بحران‌زده امروز را در بستری انسانی و اسلامی هدایت كند. شبهاتی که همواره بر دین وارد می‌شد، ذهن او را سخت درگیر می‌‌كرد تا راهی علمی بجوید و نسل جوان را در برابر شبهات با برهان قانع كند. تأسیس دانشگاه مفید - که یکی از دانشگاه‌های معروف و معتبر و شناخته‌شده در سطح جهان است- نتیجه سال‌ها تلاش فکری او بود. همواره می‌کوشید دانش‌آموختگان حوزه را با زبان دانشگاه آشنا كند و شاید نخستین مرجعی بود که استادان برجسته دانشگاه را برای افزایش دانش و بینش طلاب درباره حوزه دعوت کرد که مرکز آن، دانشگاه مفید به شمار می‌رفت. در کنار خدمات مهم فکری و فرهنگی خدمات اجتماعی او را باید به یاد آورد؛ مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین با همت این فقیه نامدار در همین راستا تأسیس شد تا برای کسانی که تمکن مالی ندارند از این راه چاره‌ای بجوید.
از دوستان برجسته آیت‌الله موسوی‌اردبیلی که همواره او را به نیکی یاد می‌کرد، مرحوم آقای عالی‌نسب بود که از مشاوران فکری ایشان به شمار می‌رفت. نگارنده شاید انسانی به شایستگی، برجستگی، صداقت و پاکی آقای عالی‌نسب کمتر دیده باشد؛ او، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی را به‌عنوان عالمی آگاه نیک می‌شناخت و به‌عنوان مشاور نخست‌وزیر دوران جنگ، مسائل و مشکلات اقتصادی را با آیت‌الله اردبیلی در میان می‌گذاشت و از تسلط ایشان بر اقتصاد، به‌عنوان یک روحانی تمجید می‌کرد.
٢ـ از ویژگی‌های معرفتی آیت‌الله موسوی‌اردبیلی عقل‌گرایی و توجه به مقتضیات زمان بود؛ او چون در متن حوادث، به‌ویژه در دوران تصدی ریاست قوه قضائیه با مسائل جدیدی مواجه شده بود بر این باور بود که با تمسک به برخی از نصوص نمی‌توان مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز را حل کرد. ايشان باب عقل‌گرایی و توجه به مقتضیات زمان را در نگاه‌های فقهی خود گشوده بود. از یاد نمی‌برم روزی در یکی از درس‌های اقتصاد خود، در سال‌های ١٣٦٥ و ١٣٦٦ که هفته‌ای یک بار در قم تشکیل می‌شد، اظهار داشت که مسائل اقتصادی چیزی نیست که برای آن ملاک‌های غیبی و تعبدی تصور شود. باید عقل و دانش روز را در حل مسائل اقتصادی که سری در فقه دارد به کار گرفت. تجربه‌ای که در دوران تصدی خود در قوه قضائیه اندوخته بود نگاه دیگری به جرم و مجازات داشت که با روش‌های سنتی موجود متفاوت بود؛ بنابراين نخستین کتابی که در دوران مرجعیت خود تألیف کرد کتاب فقه‌القضاء با اجتهادی نو و نگاهی تازه بود. آزادی و استقلال فکری از خصائص دیگر این فقیه بزرگوار بود که در دستگاه معرفتی او تأثیر گذاشته بود. مسئله حقوق‌ بشر از مسائلی بود که برای او بسیار پراهمیت به شمار می‌رفت. سمینارهای حقوق‌ بشر که در دانشگاه مفید برگزار شد مورد توجه ایشان بود. دانشمندانی از ادیان مختلف و دانشگاه‌های دنیا به قم می‌آمدند، با ایشان ملاقات می‌کردند و به‌راحتی و آرامش خاطر نظرات خود را بیان می‌داشتند و شیفته نظرات ایشان می‌شدند. هیچ‌گاه از هیچ فکری نمی‌هراسید و با سماحت و سهولت سخنان دیگران را گوش می‌کرد و اگر قابل نقد بود با بیان شیوا و چهره‌ای آرام آن را به نقد می‌گذاشت. به خاطر هوش و حافظه خوب و نیرومندی که داشت اشعار و خاطره‌های زیادی تا همین روزگار آخر عمر خود در حافظه داشت و فوق‌العاده شیرین و جذاب بیان می‌کرد. هیچ‌گاه نشاط علمی او کاسته نشد. همیشه و همواره جلوی خود کتاب یا متنی را گشوده داشت و مشغول خواندن یا تصحیح آن بود. هفته‌ای چند جلسه علمی از سوی برخی از استادان حوزه و دانشگاه در محضر ایشان تشکیل می‌شد؛ با حوصله زیادی که با این کهولت سن داشت، می‌نشست و مباحث را گوش می‌کرد و در پایان نظر خود را ابراز می‌داشت. او این شعر شیرین حافظ شیراز را شیوه زندگی خود کرده بود:
«گوهر معرفت اندوز که با خود ببری/ که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا / ورنه آدم نبرد صرفه به شیطان رجیم».
خداوند او را در جایگاه صدق و نزد «ملیک مقتدر» قرارش دهد.
 
 
 رفتار عجيب صدا و سيما
 
احمد مازني در اعتماد نوشت:
سه اتفاق مهم در سه روز گذشته رخ داد. اما عملكرد رسانه ملي در اطلاع‌رساني و همراهي با اين سه اتفاق سوال برانگيز و تاسف‌آور بود. اول رحلت عالم و مجتهد بزرگ آيت‌الله موسوي‌اردبيلي كه رييس‌جمهور به عنوان دومين مقام عالي كشور براي آن عزاي عمومي اعلام كرد. با اين همه در دو روز پنجشنبه و جمعه كه به مناسبت درگذشت ايشان عزاي عمومي اعلام شده بود فضاي حاكم بر برنامه‌ها و اخبار صدا و سيما هيچ نشانه‌اي از عزادار بودن را در خود نداشت كه اين بي‌توجهي تامل بر‌انگيز است. علاوه بر اين صداوسيما در رابطه با انفجار در حله عراق و شهادت ده‌ها نفر از هموطنان‌مان و همين‌طور حادثه برخورد دو قطار مسافربري در سمنان و كشته شدن نزديك به ٤٠ نفر ديگر از آنها باز هم آن‌طور كه بايد به اين دو موضوع نپرداخت و جاي اين خبرها در راس اخبار رسانه ملي و در گزارش‌هاي به موقع و لحظه‌اي خالي بود. هرچند در رابطه با رحلت آيت‌الله موسوي‌اردبيلي دو روز گذشته خبرهايي از تشييع جنازه ايشان پخش شد اما جا داشت تا رسانه ملي در برنامه‌هايي مبسوط به ابعاد مختلف زندگي اين يار ديرين امام بپردازد. شخصيت، آثار و نقش بي‌بديل ايشان در مبارزات حق طلبانه ايران قبل از پيروزي انقلاب، حضور ايشان در سال ٥٧ به عنوان يكي از معدود افرادي كه در كنار امام در رهبري انقلاب نقش موثري داشتند و همچنين نقش ايشان در تاسيس نهادهاي انقلابي از جمله تاسيس نهاد قضايي، حزب جمهوري و نهاد ائمه‌جمعه (ايشان با حكم امام از ائمه جمعه تهران بودند)، تاسيس مدارس و دانشگاه مفيد و تربيت شاگردان ارزشمند و... همه جنبه‌هايي از ايشان بود كه صدا و سيما مي‌توانست بيشتر به آنها بپردازد. انتظار مي‌رفت در ٤٨ ساعتي كه رييس‌جمهور به عنوان مقام دوم كشور عزاي عمومي اعلام كردند نشانه‌اي از اين امر در برنامه‌ها محسوس باشد كه اين‌گونه نبود. حتما از مسوولان صدا و سيما مي‌پرسيم كه چرا چنين قصوري صورت گرفته است. طبيعي است كه افكار عمومي دچار اين شبهه مي‌شوند كه چطور در مسائل كوچك‌تر گاهي صدا و سيما همه شبكه‌ها را درگير مي‌كند اما در مسائل وطني مانند رحلت آيت‌الله موسوی‌اردبيلي يا حادثه‌هاي عراق و سمنان واكنش مناسبي صورت نمي‌گيرد. اين امر اين شایبه را ايجاد مي‌كند كه شايد رويكردهاي سياسي در صدا و سيما بي‌تاثير نبوده است. البته برداشت بنده اين است كه غفلت و سوءمديريت در صدا و سيما چنين وضعي را موجب شده و رياست سازمان و مسوولان آن بايد در قبال اين وضع پاسخگو باشند.
 

دوراهی برجام
 
در سرمقاله صبح نو آمده است:
به نظر می‌رسد رفتارهای آمریکا در قبال برجام، بزرگ‌ترین چالش دولت آقای حسن روحانی در ماه‌های باقیمانده تا انتخابات سال 96 باشد. دولت روحانی که دولتی محافظه‌کار مسلک است و به تعبیر غربی‌ها میانه‌رو خطاب می‌شود، پس از اجرای برجام سعی کرده مبنای عملکرد خود را برجام قرار دهد و چونان گوهری گرانقدر از آن محافظت کند. آن را تقدیس می‌کند و انگار که سند تحول ایران و صلح در جهان باشد، ستایش‌اش می‌کند. پس ناگزیر است در مقابل اجرا نشدن آن از سوی طرف مقابل محافظه‌کارانه عمل کند و از لطمه خوردن به مفاد برجام سخن نگوید که سخن گفتن از آن به شفافیت و به صراحت می‌تواند منجر به شکست کمپین مثبت دولت روحانی برای انتخابات 96 شود. در چنین شرایطی اما رهبر انقلاب که فراتر از یک جناح سیاسی عمل می‌کنند و حافظ ابرگفتمان انقلاب اسلامی هستند، به گونه‌ای دیگر به موضوع می‌نگرند. در نگاه ایشان، آمریکا نه متحد و نه دوست که شر مطلق و دشمن اصلی نظام اسلامی است که هیچ‌گاه و به هیچ‌وجه قابل اعتماد نبوده است. پس از آنجا که در معامله‌ای که یک طرف آن غش کند و تقلب، نمی‌توان ساکت بود. رهبری هشدار می‌دهند که تمدید تحریم10 ساله ایران نقض برجام است. کاری که دولت و وزارت خارجه وکمیته نظارت بر اجرای برجام انجام نمی‌دهند و رهبری خود مجبور می‌شوند به طرف معامله ایران که اتفاقاً دشمن ایران هم هست، هشدار دهند. در چنین شرایطی کار بر آقایان حسن روحانی و محمد جواد ظریف سخت می‌شود. آنان اگربخواهند مدافع عملکرد آمریکا در برجام شوند و سکوت کنند، هم درناحیه نظام سیاسی و مردم مورد نقد قرار می‌گیرند و هم مشروعیت سیاسی و حتی واقع‌نگری سیاسی خود را از دست می‌دهند و اگر هم بخواهند به نقد اجرای برجام بپردازند؛ این خود حاکی از شکست پروژه برجام خواهد بود. پس در چنین دوراهی‌ای که قطعاً باخت-باخت است ترجیح می‌دهند این پیغام را به واشنگتن بدهند که ملاطفت بیشتری بابرجام داشته باشد. این صدا البته شاید به اوباما و کری برسد اما به ترامپ، معلوم نیست. کار برای روحانی روز به روز سخت‌تر می‌شود.