سرویس سیاست مشرق- روز چهارشنبه(۶ آذر)، هزاران بسیجی به دیدار فرمانده معظم کل قوا، حضرت آیتالله خامنهای رفتند. در این دیدار، سردار سرلشکر سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، سخنان مهمی درباره بسیج و تشریح وضعیت میدان نبرد پیش روی آن بیان کرد. سردار سلامی در بخشی از سخنان خود، از تغییر جبهه اصلی رزم بسیج گفت:
" اهمّ اهداف کلان نظام سلطه آن است که اجازه ندهد منظومهی فکری، اعتقادی و اسلامیمان به مدلی مجسم، عینی و جهانپسند برای سایر جوامع تبدیل شود، از این رو امروز سرزمین ذهنها و دلها محیط اصلی جنگ را شکل میدهد. نبرد و تهاجم از حوزهی جغرافیاهای سرزمینی به حوزهی سرزمینهای اعتقادی، باورها، آرمانها، نگرشها و جهانبینیها منتقل شده است.
در این مسیر استکبار جهانی از طریق معاندین داخلی، منافقین خبیث و شبهروشنفکرهای راحتطلب و ریاکار، این بدیلهای نازل و ارتجاعی میرزاملکمخانها، میرزا فتحعلیها، حاج سیاحها و سایر بدعاقبتهای خود باخته و غربزدهی داخلی، تلاش کرده و میکنند تا حرکات و جریانهای مختلفی از جمله آشوب تیرماه ۷۸، فتنهی ۸۸، اغتشاشات دی ۹۶ و غائلهی اخیر را تقویت، فعال و حمایت کنند. این جریانات در واقع برداشت محصول بذرپاشیشدهی دنیای استکبار در سرزمین فکری، فرهنگی و سیاسی و اعتقادی برای چرخش از تهاجم سخت به تهاجم نرم هستند. "
فرمانده کل سپاه از «جنگ فکری» گفت که نظام سلطه علیه دین در «ذهن» جامعه ایرانی به راه انداخته است:
" تمامی شُبههافکنیها، القاء تردیدها، مفهومسازیهای غربگرایانه، تأکید بر جدایی دین از سیاست، القاء ناکارآمدی دین در مدیریت جامعه، تعارض بین منافع ملی و آرمانهای انقلابی، طرح گفتگوی تمدنها که مدل نظری برای ادغام نظام فکری حاکم بر جامعهی انقلابیمان در سیستم جهانی بود؛ همه و همه مفاهیم نبرد جدیدی است که در شعلههای فروزان انقلاب اسلامی و ولایتمداری مردم بزرگوارمان باطل گردید. "
سردار سلامی سپس از لزوم محوریت یافتن کار «جهادی و جوششی» در بسیج در حوزههای فرهنگی و اجتماعی گفت:
" در این فضا بسیج قلب نبرد نرم را شکل میدهد و در این نبرد بسیج به عنوان فرمول غلبه، محتاج اقدامات جدیدی است که بتواند بر اساس شور و شعور انقلابی توزیع شده در سطح کل جامعه، فعالیتهای جهادی، فرهنگی و اجتماعی را از حالت سلسله مراتبی محض خارج و یک سازماندهی دارای جوشش جهادی اما دارای چهارچوب، معیار و منطق ولایت و گفتمان انقلاب را حاکم کند.
موفقیت حرکتهای جهادی فرهنگی و اجتماعی بسیج معطوف به سازماندهی نوین، اعتلا بخش و جذابِ مردمی در متن جامعه است. اگر در این کار فرهنگی و اجتماعی و جهادیای که ما میکنیم نشاط انقلابی مردم را فرا گرفت، امید به آیندهی نظام در مردم موج افشانی نمود، ظالمین ترسیدند، مفسدین به لرزه افتادند و رفتارها و ساختارهای کُندکنندهی پیشرفت انقلاب تغییر کرد، آنگاه کار ما در راستای پیشرفت و اقامهی مراحل فرآیند انقلاب اسلامی موفق خواهد بود. "[۱]
سخنان فرمانده سپاه مورد تایید رهبر انقلاب قرار گرفت و معظمله در پایان سخنان سردار سلامی فرمودند:
" تشکّر میکنم از بیانات فرمانده محترم سپاه و رئیس محترم سازمان بسیج مستضعفین که بیانات خوبی را بیان کردند. این جور به نظر من میرسد تحلیلی که جناب آقای سلامی، فرمانده محترم سپاه کردند نوشته بشود و در اختیار جوانها قرار بگیرد؛ بسیار خوب بود، بیان خیلی خوبی بود. "[۲]
به نظر می رسد که این سخنان سردار سلامی که مورد تایید فرمانده معظم کل قوا قرار گرفته است، ناظر به تغییرات در چشمانداز میدان نبرد و جنس تهدیدات حاضر و پیش روی کشور و انقلاب بیان شده است و دربردارنده ی سرفصل تغییرات و اولویتبندیها در فعالیت بسیج، به عنوان مهمترین سنگر حافظ انقلاب در مقطع حقیقتا حساس و دشوار کنونی است.
حقیقت آن است که جنگها در قرن بیست و یکم و در عصر اطلاعات، ماهیتی کاملا پیچیده و بسیار متفاوت از جنگهای قرن بیستم پیدا کردهاند. جنگ در حوزه ادراکسازی، تبلیغاتی، عملیات روانی و حوزهها و زمینههای مختلف سپهر «سایبر»، بعضا اهمیتی بسیار فراتر جنگ فیزیکی یا همان «جنگ سخت» پیدا کردهاند.
کشورهای متخاصم به منظور بهزانودرآوردن ملتهای مستقل، روشهای خرابکارانه و خصمانه سنتی خود را کنار گذاشته و هماکنون از شیوهها و روشهای جنگی پیچیدهای بهره میبرند که اصطلاحاً به آن «جنگ هیبریدی» یا جنگ ترکیبی گفته میشود.
آندرو کوریبکو، روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد سیاسی روسی که درباره «جنگ هیبریدی» کتاب نوشته است، اخیرا(در پی آشوبهای روزهای گذشته در کشور) در مصاحبهای با باشگاه خبرنگاران جوان، در توضیح این مفهوم چنین گفت:
"من در ابتدا از مدل خود درباره جنگ هیبریدی در کتابم با عنوان «جنگ هیبریدی: رویکرد تطبیقی غیر مستقیم برای تغییر رژیم» که سال ۲۰۱۵ چاپ شد، رونمایی کردم و سپس بر اساس آن یک سری از مقالههای خود در مورد «قانون جنگ هیبریدی» را ارائه کردم تا این روند را به عنوان منازعه هویتی که از خارج تحریک شده، توصیف کنم؛ منازعهای که از تفاوتهای هویتیِ از پیش موجود [قومی، مذهبی، منطقهای، سیاسی و اقتصادی - اجتماعی] به منظور زدن جرقه انقلابهای رنگی بهره برداری میکند که میتواند عاقبت تبدیل به یک جنگ غیر متعارف در پی چرخش سیاسی (اعطای امتیازات سیاسی)، تغییر رژیم (که نیازی به توضیح ندارد) و یا از نو ساختن رژیم (بوسنی سازی کشور در راستای خطوط هویتی) شود.
این فرایند از طریق جنگ اطلاعاتی سنگین انجام میگیرد که پیش شرط آن این است که جمعیت (به طور کلی، اما بویژه گروههای هویتی هدف) سناریوی از پیش برنامه ریزی شدهی به ظاهر «گریز ناپذیر» را بپذیرد که این فرایند تا حدود زیادی با کمک آژانسهای اطلاعاتی تحت پوشش برخی سازمانهای غیر دولتی با مشارکت همکاران داخلی صورت میگیرد که یا موافق با «اعتراضات» در خیابانها پس از به اصطلاح یک «جرقه» (نظیر «انتخابات جنجالی»، پاسخ شدید پلیس به حملات «غیر نظامیان» علیه آنها و...) و/ یا موافق با گرفتن تسلیحات از خارجیها برای راه اندازی یک عملیات ترور علیه حکومت هستند. "[۳]
جنگ هیبریدی در بُعد نظامی بیانگرِ به کارگیری همزمان توانمندیهای نیروهای نظامی متعارف به شیوهای پیچیده و هماهنگ شده است. اما جنگ هیبریدی صرفاً منحصر به میدان نبرد نیست.
در کتابچه نشست امنیتی مونیخ ۲۰۱۵ جنگ هیبریدی اینگونه تعریف شده است که «نبرد هیبریدی شامل ترکیبی از ابزارهای مختلف متعارف و غیرمتعارف است. این ابزارها از دیپلماسی تا جنگ نظامی را در هشت قسمت شامل میشود: ۱. دیپلماسی ۲. جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا ۳. حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی ۴. نیروهای نامنظم و چریکی ۵. نیروهای ویژه ۶. نیروهای کلاسیک نظامی ۷. جنگ اقتصادی ۸-حملههای سایبری.»
اما آنچه در حال حاضر، از سوی دشمن بیشترین سرمایهگذاری روی آن صورت گرفته و خود زمینهساز پیشبرد جنگ هیبریدی در حوزههای دیگر هفتگانه است، «جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا» است.
عملیات اطلاعاتی از ۵ عنصر عملیات روانی، عملیات فریب، جنگ الکترونیک، امنیت عملیاتی و عملیات شبکه کامپیوتری بهره میبرد. یکی از مهمترین آنها عملیات روانی است که به منظور انتقال اطلاعات و نشانهها به مخاطبان هدف (خارجی) طرحریزی میشود و بر روی احساسات، انگیزهها و قدرت تحلیل آنها و در نهایت رفتارهای دولتها، سازمانها، گروهها و افراد هدف (خارجی) تاثیر میگذارد.
شاید بتوان «هسته» (core) جنگ اطلاعاتی را در مفهوم «ادراکسازی» صورتبندی کرد. در یک تعریف اجمالی، ادراکسازی فعالیتی است که به ما کمک میکند تا تصور و برداشت دیگران از خود را به گونهای که میخواهیم تغییر دهیم. بر اساس تعریفی که «وزارت دفاع امریکا» ارائه کرده، ادراکسازی عبارت است از فعالیتهایی در راستای ارایه و یا جلوگیری از ارایهی اطلاعات، به مخاطبین به منظور تاثیرگذاری بر عواطف، انگیزهها، استدلالهای شخصی و برآوردهای سازمانی ایشان، بهگونهای که برداشتهای مد نظر آغازکنندگان این فعالیتها در بازنمود رفتارهای بیرونی آنان دیده شود.
«سون تزو»، فرمانده و استراتژیست نظامی چین باستان، در کتاب معروف خود «هنر جنگ» می گوید:
"در جنگ ها با استفاده از صدای طبل ها و افراشتن پرچم ها و متاثر کردن اذهان نیروهای دشمن با استفاده از جاسوسان باید آنچنان وضعیتی را به وجود آورد که موجب شکست دشمن گردد. "
وقتی به تاریخ ۴۰ ساله انقلاب می نگریم، آنچه که در کنار رهبری حکیمانه، انقلاب و کشور را از گردنههای سختی چون کودتا، شورش مسلحانه ضدانقلاب، جنگ و بزنگاههایی اینچنین عبور داد، دو رکن «باورهای دینی» و «حمایت تودهای مردم» بوده است. نظام سلطه در اَبَر-پروژه «ادراکسازی» دقیقا پوکسازی و ایجاد گسست در این دو رکن را هدف گرفته است و البته در این راه، کاملا از ابزارهایی که «شبکه نفوذ» داخلی در اختیار آن گذاشته، بهره برده است.
در ۲۰ مهرماه گذشته، مشرق در گزارشی به نقل از روزنامه صهیونیستی «جروزالم پست» ، از «سلاح سری» ارتش رژیم صهیونیستی علیه ایران نوشت که یک مرکز آموزش زبان فارسی و شناخت اجزای مختلف فرهنگ ایرانی به سربازان و نیروهای اطلاعاتی این رژیم است. خروجی این مرکز، «افسران جنگ نرم»، البته در سویهی شیطانی نبرد هستند. بخش عمدهی ماموریت این افسران صهیونیستی، ذیل همان پروژهی «ادراکسازی» علیه دشمن اصلی این رژیم(جمهوری اسلامی ایران) تعریف می شود. [۴]
برای روشنتر شدن وجوه مختلف این پروژهی «ادراکسازی» علیه روان جمعی ملت ایران، شاید ذکر برخی مصادیق یارکننده باشد.
در مرداد ماه سال ۹۵، سفارت فرانسه در ایران، اطلاعیهای با این شرح منتشر کرد:
" انستیتو فرانسه از داوطلبین برای اقامت در شهرک بین المللی هنر پاریس در سال ۲۰۱۸ دعوت به عمل می آورد.
این برنامه شامل حال ایرانیان فرانسه یا انگلیسی زبانی میشود که مایلند در قالب پروژه ای پژوهشی در پاریس به مدت سه یا شش ماه متوالی اقامت داشته باشند و پرونده هنری آن ها توسط سفارت فرانسه در ایران به انستیتو فرانسه معرفی شده باشد. سفارت فرانسه در ایران، ضمن قبول پرونده در تمامی رشته های هنری، برای سال ۲۰۱۸ اولویتی برای رشته های ذیل قائل شده است: معماری، شهرسازی، معماری منظر، عکاسی. "[۵]
در تقسیم کاری که بین دولتهای غربی و موتلفان آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی صورت گرفته، از سالها پیش، کار آموزش، شبکه سازی، خطدهی و هدایت خزنده در حوزه فرهنگ و هنر ایران، و به طور خاص، هدایت چهرههای موسوم به «سلبریتی» ، بر عهده سفارت فرانسه در تهران گذاشته شده است. متاسفانه از زمان شروع به کار دولت متمایل به غرب روحانی، به شدت فضا برای تاثیرگذاری سفارتخانهها، به ویژه سفارت فرانسه، تسهیل شده است.
این اطلاعیه، تنها یکی از پروژههای جذب، آموزش، شبکهسازی و به کارگیری اهالی هنر سفارت فرانسه و بخش فرهنگی آن است. در ۲۸ مرداد امسال، حکم ده سال زندان برای فردی به نام «ارس امیری»، به جرم جاسوسی برای دولت بریتانیا تایید شد. بر اساس گزارشهای منتشر شده، او از سوی «شورای فرهنگی بریتانیا» یا «بریتیش کانسیل» با گذراندن آموزشهای لازم برای شبکهسازی فرهنگی و اثرگذاری در عرصه هنری ایران، به کار گرفته شده بود.
در اواسط آبانماه، وزارت اطلاعات طی بیانیهای، هر گونه همکاری با «بریتیش کانسیل» را ممنوع اعلام کرد. [۶] نمونه دیگری از ماموران اعزامی دولت بریتانیا با هدف شبکهسازی، این بار در بین اهالی رسانه، «نازنین زاغری» بود که به واسطه سطح اهمیت او برای سرویس، وزیر خارجه وقت بریتانیا، بوریس جانسون، برای پیگیری وضعیت او و دو جاسوس دیگر بریتانیا در آذر ۹۶ به ایران آمد. [۷]
در مرداد ماه امسال، تصاویری از درون «یگان سایبری» سازمان نفاق مستقر در آلبانی منتشر شد. دهها عضو عمدتا سالخورده سازمان تروریستی مجاهدین خلق(منافقین)، پشت آخرین سیستمهای رایانهای ماموریت دارند که با ساخت صدها حساب کاربری جعلی در شبکههای اجتماعی، راهاندازی هشتگ، انتشار اخبار دروغ، فیلمهای تقطیع شده و داغ کردن موضوعات ملتهب، فضای روانی شبکههای اجتماعی فارسی را متشنج و به نفع اهداف کارفرمایان خود(دولتهای متخاصم با جمهوری اسلامی ایران) هدایت کنند.
طبعا در مواقعی که بسترهای ملتهب برای تشنج و برهم خوردن نظم اجتماعی وجود دارد، این «یگان تروریسم سایبری» و یگانهای مشابه آن در تشکیلات اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی و دستگاههای اطلاعاتی سعودی و امارات و...فعالیت خود را چند برابر می کنند تا بازوی تبلیغاتی آشوب باشند. این یکی از دلایلی است که حکمت قطع اینترنت را در ۲۴ ساعت اول فتنه اخیر به دستور شورای امنیت کشور، روشن می سازد، چرا که علاوه بر «سیستم عصبی» شبکه عملیاتی آشوب در کف خیابان، «سیستم عصبی» شبکه تبلیغاتی فتنه هم به اینترنت گره خورده است.
اما به عنوان یک مصداق دیگر، می توان به خبری که در روزهای اخیر منتشر شد اشاره کرد که «مهناز افشار» ، بازیگری که در یکی دو سال اخیر با پستها و توئیتهای تند و رادیکال خود جنجالی شده بود، بابت حضور در برنامه استعدادیابی «ایرانین گات تلنت» در شبکه سعودی «mbc Persia» حدود یک میلیون یورو دستمزد دریافت کرده است. [۸] جدای از این که اخبار متواتری از سرمایهگذاری کلان سعودیها برای جذب چهرههای معروف و سلبریتیهای ایرانی به شبکهها و رسانههای سعودی وجود دارد، خودِ روندی که مهناز افشار از یک بازیگر چهره که در دوران افول کاری خود به سر می برد تا حضور به عنوان داور در یک شبکه سعودی طی کرد، هم به لحاظ فرهنگی و هم «امنیتی» جای مطالعه جدی دارد.
اینکه کدام «شبکه» از افراد، مهناز افشار را در یکی دو سال گذشته، به سوی انتشار توئیتها و استوریهای تند، ساختارشکن و حتی ضدامنیتی در مقاطع حساس سوق دادند و او را از یک چهره هنری به یک چهره ی مثلا سیاسی با پیوست امنیتی تبدیل کردند و در نهایت او را به تقابل آشکار با نظام کشاندند و بعد از آن پروسه خروج او از کشور و جذب شدن او در شبکه سعودی، از لحاظ مطالعات امنیتی و شناخت کارکردهای «شبکه نفوذ» بسیار کمککننده خواهد بود.
بعضی اهل نظر، در میانهی «پروژه» شدن مهناز افشار، با یادآوری روند خارج شدن فردی مثل «مرضیه» یا «فائقه آتشین» (گوگوش) و نقش آفرینی برخی نفوذیهای درون ساختار سیاسی در این موارد، کیس «مهناز افشار» و امثال او را، تکرار همان سناریو از طریق هماهنگی بین اتاق فکر خارجی و شبکه نفوذ داخلی دانستند.
به هر حال، جبهههای جدیدی در برابر نیروهای حافظ امنیت کشور و انقلاب گشوده شده است که عمدتا نبرد در عرصه «آگاهی» است و به تعبیر سردار سلامی، میدان نبرد «ذهنها و دلها» است. این نبرد «آگاهی» در وهله نخست مستلزم «خودسازی» نیروها و در مرحله بعد تلاش برای ایجاد شبکههای «آگاهی» در برابر یگانهای تروریسم «سایبری» به ذهن و روان جامعه ایرانی است.