سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
** بی قراری اصلاح طلبان برای عکس یادگاری با بایدن
روزنامه آرمان در یادداشتی به قلم «جاوید قربان اوغلو» فعال اصلاح طلب و دیپلمات سابق نوشت: «چه اصراری بر این هست که ما به هیچ عنوان حاضر نیستیم آمریکاییها سر میز مذاکره آمده و با ۱+۵ بنشینند…جیک سالیوان گفته... ما داریم خسارتهای حماقت یا خروج احمقانه ترامپ از برجام را میپردازیم. یعنی اگر واقعا آمریکاییها به خروج خسارت باراعتراف میکنند، به معنای اعتراف نظام و حاکمیت یک کشور به اشتباه است. آیا آنها باید به پای ما بیفتند؟ ».
«حشمت الله فلاحت پیشه» نماینده سابق مجلس نیز در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: ««واقعیت قضیه این است که در ایران قانع کردن هم دولت و هم محافل سیاسی به تحریمهایی کمتر از برجام دشوار است. کشورهای اروپایی هم به دنبال این هستند که اگر قرار است توافقی صورت بگیرد حتما باید تحریمهای برجامی لغو شود. در شرایط کنونی که به سختی امکان مذاکره فراهم شده است. اصرار به کاهش یا برداشته شدن تحریمها آسیب جدی به موضوع برجام میزند».
در سیاست خارجی، هیچ کشوری صد در صد قابل اعتماد نیست اما تجربه ثابت کرده است که آمریکا صد در صد غیرقابل اعتماد است. با اینحال افراطیون اصلاح طلب با تحریف ماجرا، دیپلماسی مقتدرانه و عزتمند را ماجراجویی و غیرمتعارف و هیجانی قلمداد کرده و دیپلماسی منفعلانه را نیز تعامل با جامعه جهانی و برد-برد و تنش زا جا می زنند. این طیف، مطالبه ایران مبنی بر لغو کامل تحریم ها را نیز «زیاده خواهی» جا می زند!
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از جریان اصلاح طلب صرفا به دنبال «عکس یادگاری» با مقامات آمریکایی هستند. برای این طیف «اصالت دستاورد و نتیجه» به هیچ عنوان اهمیت ندارد. به همین خاطر بود که در جریان مذاکرات ایران و ۱+۵ در دولت روحانی، جریان اصلاحات از رویکرد «امضای توافق به هر قیمت» و «امضای هر توافقی، بهتر از عدم توافق است» حمایت می کرد.
جالب اینجاست که افراطیون اصلاح طلب، دولت سیزدهم را متهم می کنند که چرا از آمریکا انتظار دارید که همه تحریم ها را لغو کند!؛ گویا این جماعت اصلا موافق لغو تحریم های ضدایرانی نیست. جالب تر اینکه همین طیف جریان مقابل را به کاسبی از تحریم متهم می کند. این در حالی است که لقب «کاسبان تحریم» برازنده همین جریان است.
در حقیقت مسئله لغو تحریم ها به هیچ عنوان برای طیف تندرو اصلاح طلب موضوعیت ندارد. برای این طیف مسئله اصلی، کوتاه کردن دیوار استکبارستیزی و بزک دولت آمریکا و تقلیل مذاکره عزتمندانه و نتیجه محور به گرفتن «عکس یادگاری» است.
جریان اصلاح طلب مدعی است که گره اصلی مذاکرات وین، عدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکاست. این ادعا در حالی است که آمریکا به صورت غیرقانونی و با گردنکشی از برجام خارج شده است. به همین خاطر اجازه حضور در میز مذاکرات وین را ندارد.
علاوه بر این در دولت قبل، ایران به صورت مستقیم با آمریکا مذاکره کرده و حتی از مذاکره مستقیم نیز فراتر رفته و به گپ و گفت اعضای تیمهای مذاکرهکننده دو طرف درباره نوههای خود و ارسال کارت پستال نیز رسید؛ نتیجه چه شد!؟ رویکرد مذاکره مستقیم، نه تنها از دشمنی آمریکا نسبت به ملت ایران نکاست، بلکه ۲ برابر شدن تحریمها و افزایش خصومت آمریکا را در پی داشت.
** گفتمان جمهوری اسلامی شبیه تجربه شوروی است!
روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «کدام عمق نفوذ استراتژیک؟» نوشت: «معتقدم جمهوری اسلامی گفتمانی را انتخاب کرده است که بیشباهت به تجربه شوروی نیست. رهبران انقلاب ایران با این تصور که ظرفیت ایجاد تغییرات اساسی در حوزه مناسبات بینالمللی را دارند، خود را داوطلبانه در یک طرف منازعات جهانی قرار دادهاند... آنان فکر میکنند با تکیه بر توان کشورهای اسلامی و مردم مسلمان میتوان نظم عادلانهای را جایگزین نظام ظالمانه حاکم بر جهان کرد و با بازتوزیع قدرت و ثروت جهانی، سهم ملتهای مسلمان را افزایش داد و از جمله دنیا را واداشت که به حذف رژیم اشغالگر قدس تن بدهد و موجودیت کشور واحد فلسطین را در کل این سرزمین به رسمیت بشناسد».
در ادامه این مطلب آمده است: «بر این باورم که بررسی درست و بدون پیشفرض واقعیات جهان و منطقه ما را به نتایج دیگری میرساند و این امیدواری را زایل خواهد کرد... در مقایسه با سالهای نخستین تشکیل جمهوری اسلامی، ما نفوذ معنوی و آرمانی اولیه خودمان را در بسیاری از کشورهای جهان سوم و اسلامی از دست دادهایم و حتی در بسیاری از محافل و جوامع شیعه هم فاقد طرفداران جدی هستیم. حضور ما در برخی از کشورها اساسا تثبیت شده نیست و کاملا متزلزل مینماید».
این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «کمتر کشوری حاضر است با جمهوری اسلامی حتی همکاری متعارف اقتصادی و سیاسی داشته باشد و تحت فشار امریکا، عملا با اقدامات تحریمی این کشور همراهی نکند... اگر مقدمه واجب برای تحقق هدف جهانی جمهوری اسلامی، اخراج امریکا از منطقه باشد باید بگوییم که هیچ چشماندازی برای این امر وجود ندارد. امروز امریکا بیش از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه پایگاه نظامی و نفوذ سیاسی و رابطه اقتصادی دارد».
برخی از رسانه های اصلاح طلب با مغالطه در پی آن هستند تا گفتمان جمهوری اسلامی را بی ثمر جلوه داده و بر شکست های فاحش غرب و افول آمریکا سرپوش بگذارند.
مقایسه جمهوری اسلامی ایران با شوروی از اساس غلط و بی پایه است. رهبر معظم انقلاب- ۱۹ تیر ۷۹- در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام فرمودند: «یک طرح همه جانبه امریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازی شدهای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. بهنظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند».
ایشان در ادامه تاکید کردند: «اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکّل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست».
چندی پیش «حسن رحیم پور ازغدی» گفت: «حتی شوروی سابق و کمونیستها هم با اسرائیل مشکل نداشتند و اصلاً سه کشوری که اسرائیل را زودتر از بقیه به رسمیت شناختند آمریکا و آل سعود و شوروی کمونیستی بودند. شرق و غرب جهان اسلام را میان خود تقسیم کرده و موجودیت اسرائیل را لازم می دانستند».
بزرگنمایی آمریکا و کوچک نمایی ایران توسط بخشی از جریان اصلاح طلب در حالی است که آمریکا با فضاحت از افغانستان خارج شد. آل سعود با درماندگی و فلاکت در باتلاق جنگ یمن گرفتار شد. رژیم اسرائیل که شعار «از نیل تا فرات» را سر می داد، با بزدلی به دور خود دیوار کشیده و در مقابل بادبادک های آتش زای جوانان فلسطینی، مستاصل و عاجز ماند.
ایران، پهپاد پیشرفته و گرانقیمت آمریکایی را که به حریم هوایی کشورمان تجاوز کرده بود، به قعر دریا فرستاد. سربازان آمریکایی که به حریم دریایی ایران در خلیج فارس تجاوز کرده بودند، به گریه و زاری افتادند؛ دزدی دریایی آمریکا برای سرقت نفت ایران در دریای عمان ناکام ماند و...
اکنون حتی تحلیلگران و اندیشکده های غربی نیز صراحتا اذعان می کنند که قدرت آمریکا روز به روز در حال افول است. برای همین برخی تحلیلگران به آمریکا لقب «ببر کاغذی» داده اند. اما برخی اصلاح طلبان و رسانه های منتسب به این طیف همچنان در حال بزک این ببر کاغذی هستند.
** برخورد قبیله ای اصلاح طلبان با حقوق های نجومی
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان «هشدارهای زیر پوست جامعه» نوشت: « این روزها انتشار اطلاعات مربوط به حداکثر و حداقل حقوقها در دستگاههای اجرائی، قضائی و تقنینی، تعجب بسیاری از مردم را برانگیخته است...جامعه ما به ظاهر آرام به نظر میرسد ولی زیر پوست این جامعه خبرهائی وجود دارند که به شدت هشداردهنده هستند. صبر مردم، اندازهای دارد که اگر به انتها برسد، فاجعه ایجاد میکند. به سخنان امام خمینی در همین زمینه مراجعه کنید که از بروز انفجاری خبر میدهد که همه چیز و همه کس را با خود میبرد و چیزی باقی نمیگذارد. این، یعنی اگر انقلابی در راه باشد، انقلاب پابرهنهها علیه طبقه اشراف و فوق نجومیبگیران خواهد بود، واقعهای که اگر وضعیت کنونی ادامه پیدا کند، بروز آن حتمی خواهد بود».
در ادامه این مطلب آمده است: « با این وضعیت نمیتوان نام حقوقهای حداکثری را «نجومی» گذاشت و عنوانی کمتر از «فوق نجومی» برای این حقوقها نمیتواند گویای واقعیت باشد. از نام و عنوان که بگذریم، وجود این فاصله درآمد برای هر جامعهای یک فاجعه است و برای جامعه ما که تحت عنوان «نظام جمهوری اسلامی» قرار دارد فاجعهای بزرگتر است...طبیعی است که افراد سیر نتوانند درد گرسنگان را بفهمند. بنابراین، نباید انتظار داشته باشیم فوق نجومیبگیران، روزی خطر را احساس کنند و درصدد علاج واقعه قبل از وقوع برآیند».
فساد قرمز و آبی ندارد. با مفسد اقتصادی، فارغ از اینکه به کدام گرایش سیاسی تعلق دارد و یا در کدام دولت مرتکب فساد شده است، باید برخورد کرد. چنین کسانی، نه اصولگرای واقعی هستند و نه اصلاحطلب حقیقی.
اما نکته اینجاست که جریان اصلاح طلب دقیقا رفتاری قبیله ای و حزبی با مسئله فساد اقتصادی داشته و بر همین اساس اگر مدیر نجومی بگیر در دولت مورد حمایت آنها شناسایی شود، لقب «ذخیره نظام» و «امانت دار بزرگ» به او می دهند، و اگر مدیر نجومی بگیر در دولت منتسب به طیف مقابل اصلاحات شناسایی شود، به او لقب «مدیر فوق نجومی» می دهند.
در مورد مفسدان دانه درشت اقتصادی نیز همینطور. اگر مفسد اقتصادی منتسب به جریان اصلاحات باشد، او را «استیو جابز ایرانی» و «کارآفرین برتر» و «نخبه اقتصادی» جا می زنند و اگر با طیف اصلاحات فاصله داشته باشد، او را مصداق «فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی»! معرفی می کنند.
در دولت روحانی، چندین وزیر سرمایه صدها میلیارد تومانی داشته و در دهها شرکت عضو هیات مدیره بوده و در ویلاهای هزار و چند صد متری در لواسان ساکن بوده و همزمان به خانه نساختن برای مردم افتخار کرده و مسکن مهر را نیز- که سرپناه چند میلیون ایرانی است- «مزخرف»! نامیدند. اما در آن مقطع رسانه های اصلاح طلب نه تنها به این وزرا اعتراض نکرده بلکه پیشنهاد می کردند که این مدیران باید در انتخابات ریاست جمهوری نیز کاندیدا شوند!
در دولت روحانی، برادر رئیس جمهور، برادر معاون اول رئیس جمهور، فرزندان چندین وزیر، داماد یکی از وزرا و...به اتهام مفاسد اقتصادی بازداشت شده و سپس در دادگاه محکوم شدند. در همان دولت فساد صندوق ذخیره فرهنگیان و ماجرای خصوصی سازی مساله دار کارخانه هفت تپه رخ داد.
همچنین چندین مدیر بانکی که اتفاقا با برادر رئیس جمهور هم ارتباط داشتند، به دلیل دریافت حقوق نجومی و فساد اقتصادی بازداشت و محکوم شدند. با اینحال رسانه ها و فعالین اصلاح طلب نه تنها از دستگیری و محاکمه این افراد حمایت نکرده بلکه دستگاه قضا و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی را نیز آماج حمله و تخریب قرار دادند.
همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، فساد قرمز و آبی ندارد و باید با آن برخورد شود، چه در دولت روحانی باشد و چه در دولت رئیسی.