به گزارش مشرق، ۲۴ فوریه موعد آغاز جنگ روسیه و اوکراین بود، جنگی که بنابر اعتقاد کارشناسان میتواند نقطه عطفی در گذار به نظم جدید جهانی و از بین رفتن هژمونی آمریکا و تبدیل به نظام چند قطبی جهانی باشد.
تاکنون به جنگ اوکراین بیشتر از دریچه نزاع سیاسی و اقتصادی روسیه با اتحادیه اروپا نگاه شده است به طوریکه اکثر تحلیلهای پیرامون آن، مربوط به تحریم گازی روسیه علیه اتحادیه اروپا یا تحریم نفتی اروپا علیه روسیه و خسارات اروپا از زمستان سخت بوده است.
اما اگر دقیقتر بنگریم در درون این تحولات، یک جنگ اقتصادی از جانب آمریکا علیه آلمان و در مرحله بعدی اتحادیه اروپا آغاز شده است. قبل از پرداختن به ماجرای آلمان و تحولات یکسال گذشته، ابتدا بهتر است رفتار ابرقدرتهایی مثل آمریکا، چین و روسیه را در قالب تئوریهای روابط بینالملل بررسی کنیم.
*رفتار قدرتهای جهانی با کشورها بر مبنای کدام تئوری تنظیم میشود؟
به طور کلی رفتار قدرتهای بزرگ جهانی با کشورهای مختلف در مناطق گوناگون بدین صورت تعریف میشود که آنها نمیخواهند در یک منطقه، «قدرت غالب منطقهای» شکل بگیرد، زیرا تبدیل شدن یک کشور به قطب قدرت در یک منطقه، یک گام قبل از تبدیل شدن آن به قطب جدید قدرت در عرصه جهانی است.
در صورت تبدیل یک کشور به «قطب قدرت منطقهای»، دو تهدید برای قدرتهای جهانی ایجاد میشود: ۱- آن کشور میتواند در گام بعدی به قدرت جهانی تبدیل شده و در سطح تاثیرگذاری آنها قرار بگیرد که این تعدد در قطب قدرت جهانی به ضرر قدرتهای جهانی فعلی است.
۲- قدرتهای جهانی برای حضور در یک منطقه که یک کشور دارای قدرت غالب منطقهای در آن حضور دارد و برای استفاده از فرصتهای سیاسی و اقتصادی آن، ابتدا باید با آن قدرت منطقهای وارد معامله شوند که این موضوع منافع حداکثری قدرتهای جهانی در آن منطقه را تحتالشعاع قرار میدهد.
به طور کلی رفتار ابرقدرتها با کشورهای مختلف را باید در چارچوب این تئوری کلان تحلیل و بررسی کرد.
*گسترش روابط انرژی آلمان و روسیه، تهدیدی برای آمریکا
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، آلمان با تولید ناخالص داخلی (GDP)، ۴۲۲۳ میلیارد دلار بزرگترین اقتصاد اروپا در سال ۲۰۱۱ محسوب میشود که ظرفیت تبدیل شدن به یک قدرت غالب در منطقه یورو و سپس یک ابرقدرت جهانی همسطح کشورهایی مثل آمریکا و چین را داراست.
گسترش روابط آلمان با روسیه در سالهای اخیر و احداث پروژههای نورداستریم ۱ و ۲ برای خرید گاز از روسیه با وجود مخالفت آمریکا یکی از نگرانیهای جدی ایالات متحده در سالهای گذشته بود چرا که نزدیکی بیشتر آلمان به روسیه و کاهش وابستگی این کشور به LNG آمریکا این بستر را برای آلمان ایجاد میکرد نه به عنوان یک کشور همیشه مطیع بلکه دارای اقتدار در مقابل آمریکا نیز بتواند در سطح جهانی ظاهر شود.
نکته جالب اینکه آمارهایی که اداره آمار فدرال آلمان به تازگی منتشر کرده نشان میدهد آلمان از ماه ژانویه تا اواخر اکتبر ۲۰۲۲ بیش از ۱ میلیارد یورو کالا به ایران صادر کرده است. این آمارها نشان میدهد جمهوری فدرال آلمان نزدیک به ۲۶۰ میلیون یورو از ایران وارد کرده است و آلمان هنوز بزرگترین شریک تجاری ایران در اروپا است که این موضوع حکایت تمایل این کشور برای ایجاد روابط با همه کشورها حتی کشورهای تحریمشدهای مثل ایران است.
در نتیجه در چارچوب تئوری روابط بینالملل، هم خود آلمان میداند که برای تبدیل شدن به قطب قدرت جهانی همسطح آمریکا، نیازمند همکاری با روسیه و شرق است و هم آمریکا میداند که در صورت رها کردن و کنترل نکردن آلمان، این کشور میتواند الگوی سایر کشورهای اروپایی شده و با توجه به سابقه سیاسی و تاریخی آن برای منافع آمریکا در منطقه اروپا مشکلآفرین شود.
در واقع مطلوب آمریکا در منطقه اروپا این است که کشورهای اروپایی به قدری قدرتمند باشند که صرفا بتوانند مقابل روسیه بایستند و نه بیشتر؛ و گسترش روابط انرژی آلمان و روسیه یک تهدید بالقوه برای آمریکایی است که همواره دوست دارد اروپا را به خود وابسته نگهدارد.
*اقدام خرابکارانه آمریکا برای جلوگیری از ارسال گاز روسیه به آلمان
بسیاری از کارشناسان اقدام خرابکارانه در تخریب خط لوله انتقال گاز نورد استریم ۱ و ۲ را در همین پازل تعریف میکنند، اقدام خرابکارانهای که رد پای آمریکا به وضوح در آن دیده میشود تا بدین صورت آخرین نقطه اتصال آلمان و روسیه را بدین صورت پاره کند.
جفری ساکس استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا در برنامه تلویزیونی شبکه بلومبرگ اعلام کرد که ایالات متحده ممکن است مسئول خسارات و آسیب رسانی به خطوط لوله گاز نورد استریم ۱ و ۲ باشد. وی در این ارتباط گفت: «اول از همه، شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه هلیکوپترهای نظامی آمریکایی که معمولاً در گدانسک مستقر هستند، بر فراز این منطقه در حال گشت زنی بودند. ما همچنین بیانیه قابل توجه وزیر امور خارجه، بلینکن را داریم که جمعه گذشته در یک کنفرانس مطبوعاتی در واکنش به آسیب دیدگی خطوط لوله گاز نوراستریم گفت که این یک فرصت فوق العاده است. میدانم که این با روایت غرب مغایرت دارد و شما در غرب اجازه ندارید این حرفها را بزنید».
اما آمریکا برای تضعیف بیشتر آلمان از طرح خط لوله انتقال گاز بالتیک حمایت کرد. در واقع بعد از این اقدام خرابکارانه در خط لوله نورداستریم، خط لوله گاز نروژ-لهستان Baltic Pipe برای کاهش وابستگی به روسیه افتتاح شد. ظرفیت این خط لوله ۱۰ میلیارد متر مکعب در سال است.
در واقع با تکمیل این خط لوله، گاز نروژ به جای آلمان به لهستانی میرسد که رابطه بسیار بدی با روسیه دارد. با این اتفاق لهستان در نقش توزیعکننده گاز بین کشورهای اروپایی قرار میگیرد و طبیعتا این گاز به کشورهایی میرسد که مواضع ضدروسی خود را تقویب کرده و در پازل آلمان برای توسعه روابط انرژی با روسیه بازی نکنند.
*خسارت آلمان از جنگ اوکراین بیش از ۱۱ درصد GDP
ماحصل درگیری روسیه و اروپا و سنگاندازی آمریکا در احیای روابط از طریق آلمان این بود که از آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا، هماکنون به عنوان بزرگترین بازنده جنگ اوکراین یاد میشود. طبق گزارش رویترز در حال حاضر آلمان فقط برای جلوگیری از افزایش هزینههای انرژی و کمک به مشترکان جهت پرداخت قبوض حدود ۴۴۰ میلیارد یورو هزینه کرده است.
با توجه به اینکه GDP آلمان معادل ۴۲۲۳ میلیارد دلار است، این مبلغ خسارت آلمان به میزان ۱۱.۱ درصد GDP این کشور است، تازه باید توجه داشت که در این محاسبه، خسارت ناشی از تعطیلی گسترده صنایع آلمان ناشی از کمبود گاز در نظر گرفته نشده است.
به بیان دیگر جنگ اوکراین، خسارت سنگینی را به اقتصاد آلمان وارد کرد و نقش آمریکا برای کشیدن ترمز اقتصاد آلمان و جلوگیری از گسترش روابط با روسیه به خوبی در این تحولات دیده میشود. شاید نتیجه پایانی همان جملهای باشد که پیشتر اشاره شد: «آلمان و اروپایی برای آمریکا مطلوب است که صرفا مقابل روسیه بایستند نه اینکه خودش مستقلانه بازیگری کند».