به گزارش مشرق، بار دیگر اتاق فکر و عملیات «رابطه با امریکا» به میدان آمده، این ادعایی است که رصد رسانههای اصلاحطلب، غربگرا و نزدیک به دولت قبل در روزهای گذشته آن را تأیید میکند.
در چند روز گذشته عوامل توافق پرخسارت برجام یعنی محمد جواد ظریف، عباس عراقچی و علی اکبر صالحی در قالب سخنرانی و گفتوگو به میدان آمده و سعی کردهاند تا از منظرهای مختلف، میدان دار مجدد انحراف سیاست خارجی کشور به سمت مذاکره با امریکا شوند.
ظریف: ضد امریکا بودن خطرناک است!
به عنوان مثال ظریف حدود ده روز قبل در نشستی به میزبانی انجمن علمی علوم سیاسی در سخنانی با بیان اینکه «ضدامریکا بودن خطرناک است» دوباره خاطرات روزهای تلخ دوره مسئولیتش در وزارت خارجه را احیا کرد؛ روزهایی که هشدارهای دلسوزانه رهبر انقلاب و منتقدان سیاستهای رمانتیک دولت وقت با خندههای خوشبینانه وی مواجه میشد تا جایی که مو به مو همان هشدارها به واقعیت پیوست و در نهایت ترامپ رئیس جمهور امریکا بدون هیچ هزینهای توانست از برجام خارج شود؛ اتفاقی که ظریف سه سال قبل از آن با جدیت خطاب به دکتر فؤاد ایزدی گفته بود: «امریکا توان چنین کاری (خروج از برجام) را ندارد.»
عراقچی: اسرائیل بزرگترین دشمن برجام بود!
اما چند روز بعد از سخنان ظریف، این بار عباس عراقچی معاون وی در دولت قبل به میدان آمد و به بهانه نقد و بررسی یک کتاب در حوزه سیاست خارجی، بار دیگر از تجربه شکست خورده برجام حمایت کرد و در سخنانی تکراری با بیان اینکه «بزرگترین دشمن برجام رژیم صهیونیستی بود» تلاش کرد تا از این توافق پرخسارت دفاع کند، غافل از آنکه در سالهای گذشته بخشهای مهمی از مسئولین اسرائیل از برجام دفاع کرده و آن را عامل مهمی برای تأمین امنیت این رژیم غاصب توصیف کردهاند.
صالحی: باید مستقیم مذاکره کنیم!
اما علی اکبر صالحی سومین کسی است که بعد از ظریف و عراقچی در روزهای گذشته به میدان آمد تا با آدرس غلط دادن به افکار عمومی، بستر ساز انحراف دیپلماسی کشور به سمت مذاکره با امریکا شود. صالحی نیز که مانند ظریف و عراقچی از گفتوگو با رسانههای منتقد خود به شدت ابا دارد، این بار نیز در گفتوگو با یکی از رسانههای همسو با دولت سابق اعلام کرد: «فرصت خوبی است که با غرب و در رأس آنها امریکا یک گفتوگو و یک مذاکره وسیعتری را انجام دهیم. شاید اسمش را بگذاریم مذاکره سیاسی. ما تا الان با امریکا چندین بار مذاکره مستقیم داشته ایم، اما مذاکره حول محورهای خاص بوده مثلاً افغانستان، عراق، آزادسازی زندانیها و برجام.»
این سخــــــــنان در حالــــــــــی اســـت که مشخــــص نیست در تمام گفتوگوهای قبلی میان ایران و امریکا در موضوعات مختلف از جمله برجام، دقیقاً چه دستاوردی برای ایران حاصل شده است؟ به بیان دیگر، صالحی بر اساس کدام تجربه موفق، معتقد است که این بار باید در سطح گستردهتری باید با امریکا مذاکره و توافق کرد؟ آیا تضمینی وجود دارد که امریکاییها مانند آخرین توافق با ایران یعنی برجام، به صورت یکطرفه زیر تعهدات خودشان نزنند؟ آیا صالحی سخنان خود در سالهای گذشته مبنی بر عادت قدیمی «دبه کردن امریکاییها» در مذاکره با ایران را فراموش کرده و لازم است فیلم سخنانش را برای خودش منتشر کرد؟
تصویرسازیهایی که نقش برآب شد
به نظر میرسد قرار گرفتن ریل سیاست خارجی کشور در دولت سیزدهم در مسیر صحیح، با تکیه بر روابط با همسایگان و گره نزدن سرنوشت کشور به برجام و اف ای تی اف، باعث شده تا تصویرسازیهای دروغین غربگرایان از مشروط بودن اداره کشور به اراده غربیها زیر سؤال برود.
این واقعیتی است که موفقیتهای قابل توجه دو سال گذشته مانند پیوستن ایران به شانگهای، احیای روابط ایران با عربستان، افزایش فروش نفت، افزایش صادرات غیرنفتی و افزایش نقش آفرینیهای ایران در معادلات منطقهای و جهانی آن را به خوبی اثبات میکند و حالا عوامل توافق پر خسارت برجام بار دیگر به میدان آمدهاند تا با انحراف افکار عمومی به سمت لزوم مذاکره با کدخدا! بر ناتوانیهای ۸ ساله خود سرپوش بگذارند.
پایان عصر یکجانبهگرایی
از طرفی، همچنانیکه اندیشکدههای امریکایی از اتحاد کشورهای مستقل در برابر امریکا سخن میگویند، در ایران اما غربگرایان به دنبال احیای مسیر ناکام و سوخته در ارتباط با امریکا هستند. این درحالی است که حتی رسانهها و اندیشکدههای صاحبنام غربی با اذعان به ناکامی امریکا در غرب آسیا از جمله در سوریه، افغانستان و عراق، این روزها از نگرانیها درباره افول یکجانبهگرایی امریکایی و حرکت به سمت نظم نوین روابط بینالملل مبتنی بر چندجانبهگرایی گزارش میدهند، اما معلوم نیست که «دیپلماسی التماسی» چه الهام جدیدی دریافت کرده که باز سخن از مذاکره با امریکا را مطرح میکند. از همین روست، همزمانی که غربیها از شراکت راهبردی «ایران، چین و روسیه» به عنوان نقطه کانونی تحکیم چندجانبهگرایی ابراز نگرانی میکنند، چهرههای برجامی در داخل کشور نیز به تخریب روابط ایران با چین و روسیه مصر هستند. در یک نمونه، فارن افرز اخیراً در یادداشتی مفصل تصریح کرد: «در حالی که امریکا بهدنبال حفظ نظم کنونی و سلطه خود بر جهان است، چین همراه با متحدانش بهدنبال تغییر این نظم هستند.» مسألهای که نه تنها غربیها بلکه اعضای لابیهای مشاور به برخی سیاستمداران داخلی همچون تریتا پارسی نیز به آن اذغان داشتند: «اکنون چین، روسیه و ایران وجه اشتراکی دارند که نمیخواهند تکقطبی بودن امریکا عامل تعیینکننده در نظم جهانی باشد. واشنگتن از این مسأله آگاه است.»
موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که با جستوجوی ساده آن میتوان فهم اوضاع کنونی روابط بینالملل را درک کرد و سپس از توصیههایی که تاریخ انقضای آنها با شکست برجام هویدا شد، پرهیز کرد؛ مسألهای که جریان غربگرا و جبهه متمایل به امریکا در ایران بیش از دیگران به آن محتاجند. چنانکه جریانهای شرقزده در دهه شصت شمسی از فهم افول شوروی سابق عاجز ماندند و پس از فروپاشی رژیم کمونیستی شوروی نیز از عرصه سیاسی کشور خودبهخود حذف شدند.