کتاب‌ «قرار بی‌قرار» - کراپ‌شده

سال ۱۳۹۲ همه بچه‌های گردان مصطفی در یک عملیات شهید شدند به جز تعداد اندکی که مصطفی جزو آن‌ها بود. اما تاسوعای ۱۳۹۴ همه گردان زنده بودند و فقط مصطفی بود که شهید شد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید مصطفی صدرزاده از جمله شهدای شاخص نبرد سوریه و دفاع از حرم است. درباره او کتاب‌هایی منتشر شده و «قرار بی‌قرار» یکی از این کتاب‌هاست که توسط فاطمه‌سادات افقه نوشته شده است. این کتاب را انتشارات روایت فتح منتشر کرده است.

نویسنده که فقط دو سه سال بزرگتر از شهید است، توانسته به خوبی با فضای زندگی و زمانه او همراه شود. مصطفی صدرزاده ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ به دنیا آمد و ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ ازدواج کرد. هشت سال و چند ماه بعد هم در آبان ۱۳۹۴ به شهادت رسید و این کتاب، دو سال بعد در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسید.

بخشی از این کتاب را به روایت برادرهمسر شهید صدرزاده برایتان انتخاب کرده‌ایم؛

خانواده‌ام اطلاع دادن که قرار است مصطفی به خواستگاری خواهرم بیاید. نه موافق بودم، نه مخالف. موافق نبودم، چون هنوز معلوم نبود با خودش چند چند است و کار مشخصی نداشت. از آنجایی که منتقد حوزه هم بود مطمئن بودم دیر یا زود آنجا را هم ترک می‌کند ولی از یک طرف می‌دیدم پسر اهل دلی است. با صداقت است و پشتکار عجیبی دارد. خلق و خویش هم که مثبت بود.

شب عقدکنان صدرزاده آب قطع شد!

سبحان برادر کوچکم که یکی از بچه‌هایش بود، خیلی موافق این وصلت بود و می‌گفت کی بهتر از آقا مصطفی؟! چقدر خوش بگذره وقتی دامادمون بشه. همین شور و شوق سبحان خیلی در جو خانه تأثیرگذار بود. مادرم که می‌دانست من و مصطفی خیلی رفیق هستیم یک روز که از اراک آمده بودم خانه، مرا صدا کرد.

کنارش روی مبل نشستم. پرسید «نظرت راجع به آقا مصطفی چیه؟» کمی مِن مِن کردم. یک لحظه تمام خوبی‌های مصطفی جلوی چشمم آمد. گفتم «بزرگترین ایراد مصطفی کارشه، اما اون قدر پسر خوب و مخلصی هست که این ایراد به چشم نمیاد»

بعد کمی مکث کردم و گفتم «به خصوص که خیلی با جربزه و خلاقه!»

این چند معرفی را هم از دیگر کتاب‌های این مجموعه بخوانید؛

چند دقیقه با کتاب «سرِّ سَر»؛ / ۵۷

عید نوروز بدون شیرینی‌های حاج عبدالله + عکس

چند دقیقه با کتاب‌ «عمار حلب» / ۱۴۸

باز هم ادای شهدا را درمی‌آوری؟! + عکس

چند دقیقه با کتاب «طائر قدسی»؛ / ۵۲

هجده روز پس از پیامک‌های عاشقانه «امین» چه شد؟

چند دقیقه با کتاب «دلتنگ نباش»؛ / ۸۶

چرا روح‌الله را از تیم هجوم خط زدند؟!

یک دست کت و شلوار برای دانشگاه خریده بودم. بعدها خواهرم گفت کت و شلوار دانشگاهت یادته؟ روز خواستگاری آقا مصطفی می‌خواست کت و شلوارت رو قرض بگیره! آخه خودش بود و یک شلوار خاکی و پلنگی! یادم هست روز عقدکنان خواهرش یک شلوار خاکی با پیراهن سفید پوشیده بود. روز خواستگاری خودش هم به اصرار مادرش بالاخره یک دست کت و شلوار خرید. بچه‌هایش در جریان خواستگاری بودند و آمدند پای پنجره خانه ما. شعری را که در فیلم اخراجی‌ها بود می‌خواندند: «از آسمون داره میاد یه دسته حوری... خلاصه اینکه مصطفی و خواهرم صحبت کرده و نکرده نامزد کردند.

یادم است تا قبل از عقدشان هم با هم هیچ حرف و حدیثی نداشتند. تمام کارهای عقد و عروسی هم بر عهده من بود. تا جایی که روز عروسی ماشین عروس را هم من راندم. یادم هست قبل از عقدکنان خواهرم از من خواست بروم یک سری مسائل را با ایشان مطرح کنم و نظرشان را بخواهم. من هم مثل یک پیک با مصطفی دم مسجد قرار گذاشتم و تمام حرف‌ها را زدم و همه چیز تأیید شد.

شب عقدکنان خبر دادند که قرار است فردا آب‌های منطقه قطع شود. مصطفی نگران شد و گفت: «مهمان داریم و یه عالمه رفت و آمد!» تصمیم گرفتیم تانکری را که در مسجد مخصوص سیمان بود بیاوریم. من و سبحان بیرون تانکر را تمیز می‌کردیم و مصطفی را فرستادیم داخل و مدام سربه‌سرش می‌گذاشتیم و می‌گفتیم «ببین زن گرفتن چه دردسرایی داره!»

شب عقدکنان صدرزاده آب قطع شد!

بعد از عروسی هنوز در حوزه بود اما چیزی نگذشت که فهمیدیم از آنجا هم بیرون آمده و می‌خواهد به دانشگاه برود. پیش دانشگاهی هم نخوانده بود و حسابی در درس زبان و ریاضی می‌لنگید. زبان را خواهرش که مترجمی خوانده بود با او کار کرد و ریاضی را هم من. دانشگاه آزاد، رشته ادیان و عرفان قبول شد. همان روزها بود که با پدرم در کار فروش برنج شریک شد. خیلی به ریزه کاری‌ها اهمیت می‌داد. این طوری می‌توانست اوضاع زندگی‌اش را سروسامان بدهد. دانشگاه رفتنش برایم عجیب بود به او گفتم: «تو که به حوزه انتقاد داری، پس چطور می‌تونی فضای دانشگاه رو تحمل کنی؟»

گفت «باید توی دانشگاه‌ها کار فرهنگی بشه.»

این روزها که دیگر مصطفی در میان ما نیست، به این مسئله خیلی فکر می‌کنم که شهید، بُت یا قاب عکس روی دیوار نیست که نشود آن را به دست آورد. مصطفی نه نماز شب‌خوان قهاری بود نه هیچ کار خاصی که کسی نتواند انجام بده، انجام داده بود. مصطفی فقط آدم خوبی بود و خوب و ساده زندگی می‌کرد. به قول آیت‌الله بهجت انجام واجبات می‌کرد و ترک محرمات. وقتی انسان تمام عمرش حواسش باشد که خدا شاهد و ناظرش است و هیچ لحظه‌ای از یاد خدا غافل نشود به مرحله شهود و شهادت می‌رسد. این شد که مصطفی هم وصل شد.

سال ۱۳۹۲ همه بچه‌های گردان مصطفی در یک عملیات شهید شدند به جز تعداد اندکی که مصطفی جزو آن‌ها بود. اما تاسوعای ۱۳۹۴ همه گردان زنده بودند و فقط مصطفی بود که شهید شد.

دیگر بچه بسیجی‌های مصطفی بزرگ شده بودند. نهالی که مصطفی کاشته بود حالا به ثمر نشسته بود. همه به چشم می‌دیدیم که کار روی بچه‌های ابتدایی چقدر پایدارتر و قوی‌تر است. به لطف مصطفی یک نسل هدایت شده داشتیم. بچه‌هایی که تا دیروز کسی آنها را به حساب نمی‌آورد چقدر زیبا شکل گرفته بودند. مصطفی همچنان می‌گفت «کار با کوچک ترا با من!»

شب عقدکنان صدرزاده آب قطع شد!

بزرگ‌ترها می‌خواستند خودشان را وارد حوزه مصطفی کنند و راهکار علمی و نظری بدهند. مصطفی خیلی سال بود که با مطالعه فهمیده بود که آموزش با بازی است و نظریه‌های علمی به تنهایی برای بچه‌های ابتدایی و راهنمایی جواب‌گو نیست. همه این تنش‌ها باعث شد تا مصطفی مستقل شود. ظرف وجودی مصطفی دیگر در پایگاه بسیج الغدیر جا نمی‌شد؛ برای همین رفت خیابان ملت یک کهنز. آنجا دیگر مصطفی پایگاه و بند و بساط نداشت، اما کار فرهنگی روی بچه‌های ضعیفترین قشر کهنز را انجام می‌داد و در این باره خیلی مطالعه می‌کرد. رفت آنجا یک خانه برای پایگاه بسیج اجاره کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۰۹:۰۴ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
    2 0
    اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک!
    • حسن روحانی IR ۱۰:۳۰ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
      2 0
      الهی آمین
  • پریسا متفکر IR ۰۹:۵۰ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
    2 0
    مصطفی صدرزاده عشق است.
  • تک سوتر DE ۱۱:۳۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
    0 0
    کتبی که توسط زنان درباره شهدا نگاشته شده قالبا خالی از منطق و پاسخ به چرایی عملکرد شهداست و عموما معکوس به بزرگنمایی کاریکاتورگونه احساسات شهداست. این ضربه بزرگی به تعقل گرایی جریان مذهبی هست که ایثار آنها را در حد تعصب داعشی وار تقلیل می دهد و آن را خالی از هرگونه استنتاج و همچنین مطالبه گری از مسولین می کند.
    • پریسا متفکر IR ۱۵:۰۲ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
      0 1
      خفه شو منافق

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس