به گزارش مشرق ؛ حجت الاسلام قرائتي شب گذشته در دانشگاه امام رضا (ع) و در جمع دانشجويان به سخنراني پرداخت.
محور اصلي صحبتهاي وي بر دو موضوع شناخت امام رضا (ع) و اسرار نماز متمركز بود.
مشروح سخنراني قرائتي به نقل از خبرگزاري دانشجو به اين شرح است:
كلمه رضا يعني راضيم، مقام بسيار بلندي است الان آمار طلاق زياد شده زن و شوهر از هم راضي نيستند از خدا هم راضي نيستند ميگويند چرا پسر داريم چرا دختر داريم چرا دختر نداده خدا چرا پسر نداده در كنكور كه رد ميشيد ميگيد روزگارمان سياه شد كي ميگه كه هر كس رفته كنكور قبول شده خوشبخته، شد شد نشد نشد.
امام حسين (ع) در همه حال ميگفتند راضيم به رضاك، زير سم اسب هم گفت راضيم به رضاك.
امام خميني تو هواپيما لحظه برگشت به ايران ازش پرسيدند چه احساسي دارد گفت هيچي جمهوري اسلامي تشكيل داديم الحمدالله، هواپيما هم سرنگون بشه الحمدلله، اين رضايت خيلي مهمه اما الان اين چنين نيست در دانشگاهها آبسردكن خراب ميشه يا غذا بد شيشهها را ميشكنن سروصدا راه مي اندازن كه فلاني اعدام بايد گردد فلاني آزاد بايد گردد اين مقام رضا نيست.
مقام رضا يعني از همه راضي بودن از خدا راضي بودن نه اينكه عيبها را نبينيم بايد ببينيم و تذكر هم بدهيم اما درست بگيم.
يك خاطره تلخ تقريبا سي سال پيش توي صحن آزادي براي من پيش آمد امروز فهميدم چرا اون اتفاق افتاد سر ظهر بود تازه داماد شده بودم ماه عسلم بود با خانواده آمديم اينجا قرار بود اخوي ما براي من پول بفرسته هيچ پولي نداشتم بالاخره پول نيامد و يك روز خانواده گفتن برو نان بگير من هيچ پولي نداشتم قيمت نون يك تومن بود گفتم برم اگر نانوا قبولم نداشت و نون نداد خراب ميشم چه كار كنم رفتم خانه سجاده مخملي داشتيم گفتم برم بفروشم پولشو نون بخرم.
يك روز آيت الله مكارم به من گفتند به طلبه ها چي بگم گفتم بيپولي كشيدند خيلي سخته در مورد بيپولي حرف بزنيد.
بالاخره سجاده زير عبا كردم كه برم بفروشم خانواده گفتن كجا ميبري گفتم ميزارم تاقچه به خودم گفتم ميرم تو حرم براي اون هايي كه سواد ندارند زيارتنامه بخونم پول بگيرم اما به هر كس گفتم گفت نمي خواد يك تسبيح چوبي داشتم گفتم اين رو ميفروشم با پولش نون ميخرم يكي قبول كرد آخر اما به دو ريال گفتم يك تومن گفت نه دو ريال.
همان وسط صحن آزادي ايستادم گفتم يا امام رضا (ع) مگر جدتون نفرمودند به فقرا كمك ميكنند و پول ميدن من همين جا مي ايستم كه كسي به من پول بده يه نيم ساعتيي گذشت اما كسي پول نداد گفتم يا امام رضا (ع) گفتم اگر قرار پولي برسه زودتر نانواييها ميبندند يك دفعه يكي از دوستانم كه الان از علماست من رو ديد گفت چند وقت پيش كه دنبال كار ميگشتي الان پولي دست ما آمده توي يك پيكي كه كار ميكنيم تا ديدمت گفتم اضافهاش را بدم به تو بعد تهران ازت ميگيرم.
اون تلخي اينجا خودشو نشون داد همه اينها از امام رئوف است اين را بايد قدر دونست.
يك شب نيمه شعبان بود مدينه بودم يك هتلي بود كه همكف آن مغازه بود روش هم يك غذاخوري ما رفتيم طبقه دوم كه غذا بخوريم با خودم گفتم شب نيمه شعبان هستش نميخواي يك كاري بكني برو چند تا لباس و خودكار و هديه بخر به آشپزها هديه بده بالاخره يك كاري بكن خوب كه تصميم گرفتم ديدم پول ها تموم شده و يادم نبود حالم گرفته شد.
زمان شاه هم توي يك سفر قباي نو پوشيده بودم پول از غباي كهنه برنداشته بودم يك دفعه راننده اتوبوس آمد و گفت مسافرها كرايههاشون را آماده كنن بيام بگيرم يك دفعه يادم افتاد كه از قباي كهنه برنداشتم گفتم آقا جان نگه دار من پولهام توي قباي كهنهام جا مونده بايد برگردم.
گفت: حاج آقا مهمون ما گفتم تا برسيم تهران خرجم بيشتره يه پولي هم اونجا بده يك پولي هم گرفتم و بعد پس دادم روحاني خوب چيزيه.
فيلم مارمولك رو كه نشون دادن گفتم فيلم خوبيه وقتي رفتم قم 300 تا روحاني ريختن سرم كه چرا اين حرف رو زدي گفتم مارمولك كه خوبه يك حيوان كوچك جسه است حضرت يونس تو دهن نهنگ كه رفت نهنگ پسش اورد روحاني اينطوريه.
بالاخره مدينه شب نيمه شعبان يادم آمد كه پولهام تمام شده و حالم خيلي گرفته شد مشغول غذا كه شدم ده يا 20 دقيقه بيشتر نگذشته بود كه يك نفر آمد كنار من نشست اون همه جا بود اومد كنار من نشست گفت حاج آقا اگر آشپزها اومدن ازتون تشكر كنن شما بهشون بگيد قابل نداره گفتم تشكر چي گفتم من به نيت شما براي آشپزها عيدي دادم گفتم اگر آمدند براي تشكر نگيد چه عيدي كي داده اون وقت ميگن من دروغگوام تعدادي زيرپوش و خودكار و وسايل اينچنيني هديه دادم به آشپزها به نيت شما دادم بهشون.
يك لحظه گفتم يا حجت ابن الحسن من قدم از قدم برنداشتم لب تكون ندادم يك لحظه نيتي كردم ديدم نشد اصلا اين بنده خدا كيه ننه اش كيه باباش كيه چرا همون چيزي كه من ميخواستم رو خريده چرا به آشپزها به كسي ديگه اي نداده چطور به اين سرعت چرا به نيت من به نيت كسي ديگهاي نداده اينها هم شيرين شيرين.
ديروز از بيت مقام معظم رهبري آمدند ستاد نماز گفتند از رهبري خاطرهاي هم داريد گفتم بله سي چهل سال پيش اگر طلبهها ده سال درس مي خوندن از سطح وارد خارج ميشدند ما تقريبا يه ده سال كه توي سطح بوديم از 15 سالگي بود تا 25 سالگي الان حدود 70 سالمه اين خاطره تقريبا براي 45 سال پيشه.
گفتم چرا آخوندي بشم فقيه، مفسر، عارف، موخر، حديثشناس، تاريخ شناس، خطيب، امام جمعه، دفتر طلاق و ازدواج آخر گفتم آخوند اطفال مثل پزشك اطفال خوب الگو ديدم كسي نيست اصلا چرا ديگران الگوي ما بشن من الگوي ديگران ميشم مگر در قرآن نگفتن وجعلالله للمتقين امام يعني تو الگوي ديگران باش يعني من امام متقيان باشم.
از كجا شروع كنم باني نداريم تو همين شهر شروع كرديم تخت سياه نداشتيم با مقوا گچ نداشتيم با زغال تخته پاك نداشتيم با جورابهامون جمهوري اسلامي نخ نداشت نخها را قيچي كرد زمان شاه ميگفتند دانشجو بايد 20 ساله باشه دانشجويي 13 ساله هم الان داريم يك مشت قوانين زمان شاه را قيچي كرديم حيف كه از پا افتادهام اگر يك رهبر پيدا بشه كه اين خطهاي ازدواج را بشكنه خيلي خوب ميشه ميگن ليسانست تموم نشده ازدواج نكن عقد كن و درستون روهم بخونيد ميگن تا دختر اول نرفته دختر دوم نبايد ازدواج كنه كي گفته شايد دختر دوم نيازش بيشتر باشه صف مستراح هم كه نوبتي نيست كه حتما پشت سر هم بريد داخل شايد نفر سوم اسهال باشه بايد زودتر بره داخل.
البته نخواستم به ازدواج توهين كنم اما در مثال مناقشه نيست نماز فرد ازدواج كرده هفتاد برابر ثواب داره نكنه باز دوتا زن بگيريد.
بالاخره گفتيم چه آخوندي بشيم اطفال الگو خودت مكانش كجا خونه خودت شاگردا از كوچه 7 بچه پيدا كرديم از 13 ساله تا 20 سال با همين ها شروع كرديم آخر ماه رمضون يك ماه كاملا جلسه گذاشته بوديم بچه گفتن ايكاش تموم نميشد من گفتم شما شاگردهاشو جور كنيد من باز هم ميآم چهارسال توي كاشون براي بچهها جلسه گذاشتم بعد از اون يك روز اومدم مشهد گفتم يا امام رضا (ع) شدم آخوند اطفال همه هزينههاش هم از خودم رايگان به معناي واقعي حالا اومديم مشهد و من هيچ كس رو نميشناسم اگه بشه يك جلسه با بچههاي مشهد تو حرم برام فراهم كني كه يك چندوقتي هم اينجا بمونم خيلي خوب ميشه وگرنه يك زيارت آل ياسين مي خونم دو سه روزي ميمونم و ميرم كه يه آقاي موسوي نامي كه دبير تعليمات ديني بود آمد گفت آقاي قرائتي اينجا يك سميناري است براي دبيران تعليمات ديني من هم از اصفهان آمدم شما بيايد بريم تو اين سمينار شركت كنيم گفتم من كه دبير نيستم گفت بيا بريم ببينيم چي ميشه نزديك فلكه آب يك ماشيني وايستاد داخلش يك روحاني پشت فرمون بود گفت ايشون؟ گفت آقاي قرائتياند گفت شناختم كه توي كاشون با تخته سياه درس ميدن خود روحاني پشت فرمون شهيد باهنر بود.
بالاخره وارد يك ساختمان شديم ساختمان خيلي بزرگي بود همه جمع بودن شهيد بهشتي، آيت الله رفسنجاني، مقام معظم رهبري گفتم دبير اين جلسه كيه گفتن آقاي بهشتي رفتم پيش ايشان گفتم اگر اجازه بديد چند دقيقهاي من تو اين جلسه صحبت كنم گفتند در مورد چي گفتم كاري كردم كه ديگران هم در جريانش قرار بگيرند خدا رحمت كند آقاي بهشتي را پنج دقيقه بهم وقت داد توي همون پنج دقيقه من يك تكه شيرين گفتم كه اينها دو سه بار برام دست زدن دكتر صادقي كه جزو شهداي 72 تن دولت شدند گفتن نيم ساعت من هم مال ايشون پنج دقيقه من شد 35 دقيقه تو اين مدت من معركه گرفتم اونقدر كه صندلي شهيد مطهري از شدت خنده از پشت افتاد آقاي خامنهاي بعد از جلسه گفتند آقا من سخنرانيم به آقاي قرائتي، من سخنرانيم از سمت شاه تعطيل شده شما بيا به جاي ما صحبت كن گفتم در مسجد محله ما جوانهاي خوبي هستند كه من نميتوانم به خاطر تعطيل شدن سخنرانيام برايشان صحبت كنم من و آقاي خامنهاي به همراه ايشان به خانهشان رفتيم البته آقا گفتند بهتر است يك حمام هم برويد و بعد به مسجد برويم.
امام رضا (ع) اين چنين است من ازش يك جلسه ازش توي حرم خواستم اون منو به همراه آقاي موسوي كنار شهيد باهنر فرستاد به يك سمينار مهم پنج دقيقه من شد 35 دقيقه و بعد به عنوان سخنران در مسجد محله امام خامنهاي نيز حاضر شدم.
ما سه دهه صحبت كرديم دهه اول ميگفتند صلعلي محمد يار خميني آمد كسي پول نميداد دهه دوم فقط قاب ميدادند اينقدر كه الان چقدر قاب دارم دهه سوم پول آمد الان خوب پول ميدن البته گاهي ميدن و گاهي هم نميدن جوانها شما يك سرمايه هستيد در همين جواني يك قراردادهايي با امام رضا (ع) ببنديد جوان مشهدي فرق دارد با جوان مراغه اينجا هم كتابخانه داريد هم امام رضا (ع)، را كاري كنيد كه اطلاعاتتان بيشتر شود.
آقاي رجايي جايي به من گفتند قرائتي با كدام عين است بايد درست بگيد همه چيز را، اللهم صل علي محمد را اگر بگيد اللهم سل علي محمد يعني لعنت بر محمد آل محمد شما بايد چند كار كنيد يكي اينكه ده دقيقه نمازتون را درست بخونيد امروز اگر غلط بخونيد فردا بهتون ميخندند بچههاي الان خيلي فهميده اند يك روز نوه من به من گفت ملاصدرا يعني چي؟ گفتم اسم يك دانشمند گفت نه خير ملا يعني عالم صدرا يعني صبر دارد تلاش ميكنه صد راه پيدا ميكنه مطمئنم خود ملاصدرا از اين معني خبر نداره.
نمازتون رو با ساعت هماهنگ كنيد كل نماز 17 كلمه با قرائت داره بقيهاش يا مستحبه يا تكراري كلمه ح را سفت بگيد ع را داخل حلق بگيد يكي يكي اسرار نماز را بگيريد و بخوانيد خب فيلم نبينيد ميگيد مگه ميشه بله محسن قرائتي از اول عمر تا الان فيلم نديده مگر برنامههاي 10 الي 20 دقيقهاي، موسيقي گوش نديد ميگن آقا مجوز ارشاد داره مگه هرچي رو كه وزارت ارشاد مجوز داد ميشه گوش داد.
يك آقايي يه سيد زيبا آمد بوسيدش گفتم حيا كن گفت بوسيدن سيد ثواب داره يك سيد كچل آمد گفتم پس اين را هم بوس كن گفتم همه ثوابها رو من بكنم شطرنج بازي نكنيد ميگن فكر رو زياد ميكنه برو كتابخانه اين طور نيست كه ميگن هرچي كه فكر رو زياد كن اثري هم از خودش به جا ميگذار اثر شطرنج كجاست؟
شنا خوبه تيراندازي خوبه ورزش خوبه اما تماشاش عمر رو تلف ميكنه زود ازدواج كنيد تا خواستگار آمد بپذيرد مگر عيبي داشته باشه دختر ميگه حالا وايستم بعدي كه اومد شايد بهتر بود آمديم ديگر نيامد حديث داريم اولين خواستگار اگر عيب نداره بپذيريد.
در ازدواج عجله كنيد لازم نيست حتما بچه دار بشيد عقد در خانه پدر و مادر خودتان بمانيد اما همسر داشته باشيد.
يك جواني گفت شما به حق خيلي لطف كرديد منو بغل كرد لابد ميري جلسه ما تو جلسهها از حرفها ما به جايي رسيده گفتم چطور گفت پدر زنم اجازه نميده من برم خونشون ميگه دختراي ديگه توي خونه هستن با ديدن شما به گناه ميافتن اما مومنه و جلسههاي شما رو هم خيلي دوست داره من ميرم دنبال خانم ميگم ميخوام ببرمش جلسه قرائتي اون هم اجازه ميده بعد سوار موتور ميشيم با هم ميريم راه رفتن.
به هم سطح شدن با هم فكر نكنيد اگر اينجوري باشه هيچ مرجعي زن نميگيره تا زنم مرجع نباشه ازدواج نميكنم زن مرجع هم كه وجود نداره به نماز دقت كنيد و اونو جدي بگيريد بچه چي ميخواد وقتي به دنيا مياد بدنش به قند، فسفر، كلسيم و... نياز داره خدا يك شير گذاشته تو سينه مادر كه تا شيرو خورد همه اين نيازها در او جاسازي شده و برطرف ميشه نماز شير ماست همه كمالات ما در اون هست.
عدالت؛ امام نماز بايد عادل باشه نه صفوف نماز بايد مرتب باشه حضور در صحنه؛ همه در صحنه نماز هستند آزادي؛ يك ركعت اقتدا كردي ركعت بعد را هم ميشه فرادا خوند نشاط؛ با آب سرد ثواب وضو سيبرابر است.
بهداشت مسواك در نماز ثوابش را 70 برابر ميكنه ياد شهدا مهر كربلا بهترين وقت خونرساني به مغز حالت سجده اين را تازه پزشكها فهميدن.
آب هست در نماز وضو غسل خاك هست سجده تيمم خورشيد هست وقت طلوع و غروب ماه است اول ماه آخر ماه وسط ماه ستاره هست نشان قبله احترام هست افراد ميانسال و با تقوا بايدصف جلو بايستند اطاعت است قبل از آقا نبايد حركتي انجام بديد كتابهاي پيوندهاي نماز من رو بخونيد حدود 300 نكته در مورد نماز در اون نوشتم.
امام رضا (ع) داشتن مطلبي مينوشتن صدا اذان آمد بلند شدن و رفتن آماده نماز بشن اسم صاعبين در قرآن آمده به اونا صبعي ميگن فرقههايي بودن كه اخلاقهاي خاصي داشتند با حضرت يحيي هم ارتباط داشتند قديم زياد بودن رهبر اونها با امام رضا (ع) مباحثهاي كرد در يك لحظه گفت الان قلبم نرم شد حق با شماست.
تا به اينجا رسيدن صدا اذان بلند شد آقا امام رضا (ع) بلند شدن براي نماز يارانشان گفتن اين رهبر يك فرقه بزرگ است به حرف هيچ كس هم گوش نميداده الان كه قبول كرده حرفهاي شما رو بهتر است ده دقيقه بنشينيد نماز دير نميشود امام رضا (ع) گفتند نماز؛ مهمترين جلسات تاريخ را براي نماز ترك كردند. امام رضا (ع) با نوكرشان غذا ميخوردن الان رفتار رضوي در ما نيست به دانشجو ميگي چرا به استاد سلام نكردي اين ترم باهاش ندارم اين خيلي زشت است.
البته استاد هم رفتاري ميكنه كه دانشجو اين رو بگه يك بار قاطي دانشجوها رفتم وضوخانه دستشوييها شلوغ بود دو سه تا دستشويي خلوت بود كسي نميرفت گفتند شما بريد اونجا گفتم چرا شما نميآييد گفتند اين دستشويي اساتيده مگر ادرار استاد با دانشجو فرق داره ما مشكلمان اقرا نيست بسم ربه است قرآن گفته اقرا بسم ربه الان تحصيل هست معرفت نيست علم بيايمان خطرناكتر است. به نماز برسيد خدايا به آبروي امام رضا (ع) قويترين عيدي ما اين باشد كه به نماز توجه كنيم.
محور اصلي صحبتهاي وي بر دو موضوع شناخت امام رضا (ع) و اسرار نماز متمركز بود.
مشروح سخنراني قرائتي به نقل از خبرگزاري دانشجو به اين شرح است:
كلمه رضا يعني راضيم، مقام بسيار بلندي است الان آمار طلاق زياد شده زن و شوهر از هم راضي نيستند از خدا هم راضي نيستند ميگويند چرا پسر داريم چرا دختر داريم چرا دختر نداده خدا چرا پسر نداده در كنكور كه رد ميشيد ميگيد روزگارمان سياه شد كي ميگه كه هر كس رفته كنكور قبول شده خوشبخته، شد شد نشد نشد.
امام حسين (ع) در همه حال ميگفتند راضيم به رضاك، زير سم اسب هم گفت راضيم به رضاك.
امام خميني تو هواپيما لحظه برگشت به ايران ازش پرسيدند چه احساسي دارد گفت هيچي جمهوري اسلامي تشكيل داديم الحمدالله، هواپيما هم سرنگون بشه الحمدلله، اين رضايت خيلي مهمه اما الان اين چنين نيست در دانشگاهها آبسردكن خراب ميشه يا غذا بد شيشهها را ميشكنن سروصدا راه مي اندازن كه فلاني اعدام بايد گردد فلاني آزاد بايد گردد اين مقام رضا نيست.
مقام رضا يعني از همه راضي بودن از خدا راضي بودن نه اينكه عيبها را نبينيم بايد ببينيم و تذكر هم بدهيم اما درست بگيم.
يك خاطره تلخ تقريبا سي سال پيش توي صحن آزادي براي من پيش آمد امروز فهميدم چرا اون اتفاق افتاد سر ظهر بود تازه داماد شده بودم ماه عسلم بود با خانواده آمديم اينجا قرار بود اخوي ما براي من پول بفرسته هيچ پولي نداشتم بالاخره پول نيامد و يك روز خانواده گفتن برو نان بگير من هيچ پولي نداشتم قيمت نون يك تومن بود گفتم برم اگر نانوا قبولم نداشت و نون نداد خراب ميشم چه كار كنم رفتم خانه سجاده مخملي داشتيم گفتم برم بفروشم پولشو نون بخرم.
يك روز آيت الله مكارم به من گفتند به طلبه ها چي بگم گفتم بيپولي كشيدند خيلي سخته در مورد بيپولي حرف بزنيد.
بالاخره سجاده زير عبا كردم كه برم بفروشم خانواده گفتن كجا ميبري گفتم ميزارم تاقچه به خودم گفتم ميرم تو حرم براي اون هايي كه سواد ندارند زيارتنامه بخونم پول بگيرم اما به هر كس گفتم گفت نمي خواد يك تسبيح چوبي داشتم گفتم اين رو ميفروشم با پولش نون ميخرم يكي قبول كرد آخر اما به دو ريال گفتم يك تومن گفت نه دو ريال.
همان وسط صحن آزادي ايستادم گفتم يا امام رضا (ع) مگر جدتون نفرمودند به فقرا كمك ميكنند و پول ميدن من همين جا مي ايستم كه كسي به من پول بده يه نيم ساعتيي گذشت اما كسي پول نداد گفتم يا امام رضا (ع) گفتم اگر قرار پولي برسه زودتر نانواييها ميبندند يك دفعه يكي از دوستانم كه الان از علماست من رو ديد گفت چند وقت پيش كه دنبال كار ميگشتي الان پولي دست ما آمده توي يك پيكي كه كار ميكنيم تا ديدمت گفتم اضافهاش را بدم به تو بعد تهران ازت ميگيرم.
اون تلخي اينجا خودشو نشون داد همه اينها از امام رئوف است اين را بايد قدر دونست.
يك شب نيمه شعبان بود مدينه بودم يك هتلي بود كه همكف آن مغازه بود روش هم يك غذاخوري ما رفتيم طبقه دوم كه غذا بخوريم با خودم گفتم شب نيمه شعبان هستش نميخواي يك كاري بكني برو چند تا لباس و خودكار و هديه بخر به آشپزها هديه بده بالاخره يك كاري بكن خوب كه تصميم گرفتم ديدم پول ها تموم شده و يادم نبود حالم گرفته شد.
زمان شاه هم توي يك سفر قباي نو پوشيده بودم پول از غباي كهنه برنداشته بودم يك دفعه راننده اتوبوس آمد و گفت مسافرها كرايههاشون را آماده كنن بيام بگيرم يك دفعه يادم افتاد كه از قباي كهنه برنداشتم گفتم آقا جان نگه دار من پولهام توي قباي كهنهام جا مونده بايد برگردم.
گفت: حاج آقا مهمون ما گفتم تا برسيم تهران خرجم بيشتره يه پولي هم اونجا بده يك پولي هم گرفتم و بعد پس دادم روحاني خوب چيزيه.
فيلم مارمولك رو كه نشون دادن گفتم فيلم خوبيه وقتي رفتم قم 300 تا روحاني ريختن سرم كه چرا اين حرف رو زدي گفتم مارمولك كه خوبه يك حيوان كوچك جسه است حضرت يونس تو دهن نهنگ كه رفت نهنگ پسش اورد روحاني اينطوريه.
بالاخره مدينه شب نيمه شعبان يادم آمد كه پولهام تمام شده و حالم خيلي گرفته شد مشغول غذا كه شدم ده يا 20 دقيقه بيشتر نگذشته بود كه يك نفر آمد كنار من نشست اون همه جا بود اومد كنار من نشست گفت حاج آقا اگر آشپزها اومدن ازتون تشكر كنن شما بهشون بگيد قابل نداره گفتم تشكر چي گفتم من به نيت شما براي آشپزها عيدي دادم گفتم اگر آمدند براي تشكر نگيد چه عيدي كي داده اون وقت ميگن من دروغگوام تعدادي زيرپوش و خودكار و وسايل اينچنيني هديه دادم به آشپزها به نيت شما دادم بهشون.
يك لحظه گفتم يا حجت ابن الحسن من قدم از قدم برنداشتم لب تكون ندادم يك لحظه نيتي كردم ديدم نشد اصلا اين بنده خدا كيه ننه اش كيه باباش كيه چرا همون چيزي كه من ميخواستم رو خريده چرا به آشپزها به كسي ديگه اي نداده چطور به اين سرعت چرا به نيت من به نيت كسي ديگهاي نداده اينها هم شيرين شيرين.
ديروز از بيت مقام معظم رهبري آمدند ستاد نماز گفتند از رهبري خاطرهاي هم داريد گفتم بله سي چهل سال پيش اگر طلبهها ده سال درس مي خوندن از سطح وارد خارج ميشدند ما تقريبا يه ده سال كه توي سطح بوديم از 15 سالگي بود تا 25 سالگي الان حدود 70 سالمه اين خاطره تقريبا براي 45 سال پيشه.
گفتم چرا آخوندي بشم فقيه، مفسر، عارف، موخر، حديثشناس، تاريخ شناس، خطيب، امام جمعه، دفتر طلاق و ازدواج آخر گفتم آخوند اطفال مثل پزشك اطفال خوب الگو ديدم كسي نيست اصلا چرا ديگران الگوي ما بشن من الگوي ديگران ميشم مگر در قرآن نگفتن وجعلالله للمتقين امام يعني تو الگوي ديگران باش يعني من امام متقيان باشم.
از كجا شروع كنم باني نداريم تو همين شهر شروع كرديم تخت سياه نداشتيم با مقوا گچ نداشتيم با زغال تخته پاك نداشتيم با جورابهامون جمهوري اسلامي نخ نداشت نخها را قيچي كرد زمان شاه ميگفتند دانشجو بايد 20 ساله باشه دانشجويي 13 ساله هم الان داريم يك مشت قوانين زمان شاه را قيچي كرديم حيف كه از پا افتادهام اگر يك رهبر پيدا بشه كه اين خطهاي ازدواج را بشكنه خيلي خوب ميشه ميگن ليسانست تموم نشده ازدواج نكن عقد كن و درستون روهم بخونيد ميگن تا دختر اول نرفته دختر دوم نبايد ازدواج كنه كي گفته شايد دختر دوم نيازش بيشتر باشه صف مستراح هم كه نوبتي نيست كه حتما پشت سر هم بريد داخل شايد نفر سوم اسهال باشه بايد زودتر بره داخل.
البته نخواستم به ازدواج توهين كنم اما در مثال مناقشه نيست نماز فرد ازدواج كرده هفتاد برابر ثواب داره نكنه باز دوتا زن بگيريد.
بالاخره گفتيم چه آخوندي بشيم اطفال الگو خودت مكانش كجا خونه خودت شاگردا از كوچه 7 بچه پيدا كرديم از 13 ساله تا 20 سال با همين ها شروع كرديم آخر ماه رمضون يك ماه كاملا جلسه گذاشته بوديم بچه گفتن ايكاش تموم نميشد من گفتم شما شاگردهاشو جور كنيد من باز هم ميآم چهارسال توي كاشون براي بچهها جلسه گذاشتم بعد از اون يك روز اومدم مشهد گفتم يا امام رضا (ع) شدم آخوند اطفال همه هزينههاش هم از خودم رايگان به معناي واقعي حالا اومديم مشهد و من هيچ كس رو نميشناسم اگه بشه يك جلسه با بچههاي مشهد تو حرم برام فراهم كني كه يك چندوقتي هم اينجا بمونم خيلي خوب ميشه وگرنه يك زيارت آل ياسين مي خونم دو سه روزي ميمونم و ميرم كه يه آقاي موسوي نامي كه دبير تعليمات ديني بود آمد گفت آقاي قرائتي اينجا يك سميناري است براي دبيران تعليمات ديني من هم از اصفهان آمدم شما بيايد بريم تو اين سمينار شركت كنيم گفتم من كه دبير نيستم گفت بيا بريم ببينيم چي ميشه نزديك فلكه آب يك ماشيني وايستاد داخلش يك روحاني پشت فرمون بود گفت ايشون؟ گفت آقاي قرائتياند گفت شناختم كه توي كاشون با تخته سياه درس ميدن خود روحاني پشت فرمون شهيد باهنر بود.
بالاخره وارد يك ساختمان شديم ساختمان خيلي بزرگي بود همه جمع بودن شهيد بهشتي، آيت الله رفسنجاني، مقام معظم رهبري گفتم دبير اين جلسه كيه گفتن آقاي بهشتي رفتم پيش ايشان گفتم اگر اجازه بديد چند دقيقهاي من تو اين جلسه صحبت كنم گفتند در مورد چي گفتم كاري كردم كه ديگران هم در جريانش قرار بگيرند خدا رحمت كند آقاي بهشتي را پنج دقيقه بهم وقت داد توي همون پنج دقيقه من يك تكه شيرين گفتم كه اينها دو سه بار برام دست زدن دكتر صادقي كه جزو شهداي 72 تن دولت شدند گفتن نيم ساعت من هم مال ايشون پنج دقيقه من شد 35 دقيقه تو اين مدت من معركه گرفتم اونقدر كه صندلي شهيد مطهري از شدت خنده از پشت افتاد آقاي خامنهاي بعد از جلسه گفتند آقا من سخنرانيم به آقاي قرائتي، من سخنرانيم از سمت شاه تعطيل شده شما بيا به جاي ما صحبت كن گفتم در مسجد محله ما جوانهاي خوبي هستند كه من نميتوانم به خاطر تعطيل شدن سخنرانيام برايشان صحبت كنم من و آقاي خامنهاي به همراه ايشان به خانهشان رفتيم البته آقا گفتند بهتر است يك حمام هم برويد و بعد به مسجد برويم.
امام رضا (ع) اين چنين است من ازش يك جلسه ازش توي حرم خواستم اون منو به همراه آقاي موسوي كنار شهيد باهنر فرستاد به يك سمينار مهم پنج دقيقه من شد 35 دقيقه و بعد به عنوان سخنران در مسجد محله امام خامنهاي نيز حاضر شدم.
ما سه دهه صحبت كرديم دهه اول ميگفتند صلعلي محمد يار خميني آمد كسي پول نميداد دهه دوم فقط قاب ميدادند اينقدر كه الان چقدر قاب دارم دهه سوم پول آمد الان خوب پول ميدن البته گاهي ميدن و گاهي هم نميدن جوانها شما يك سرمايه هستيد در همين جواني يك قراردادهايي با امام رضا (ع) ببنديد جوان مشهدي فرق دارد با جوان مراغه اينجا هم كتابخانه داريد هم امام رضا (ع)، را كاري كنيد كه اطلاعاتتان بيشتر شود.
آقاي رجايي جايي به من گفتند قرائتي با كدام عين است بايد درست بگيد همه چيز را، اللهم صل علي محمد را اگر بگيد اللهم سل علي محمد يعني لعنت بر محمد آل محمد شما بايد چند كار كنيد يكي اينكه ده دقيقه نمازتون را درست بخونيد امروز اگر غلط بخونيد فردا بهتون ميخندند بچههاي الان خيلي فهميده اند يك روز نوه من به من گفت ملاصدرا يعني چي؟ گفتم اسم يك دانشمند گفت نه خير ملا يعني عالم صدرا يعني صبر دارد تلاش ميكنه صد راه پيدا ميكنه مطمئنم خود ملاصدرا از اين معني خبر نداره.
نمازتون رو با ساعت هماهنگ كنيد كل نماز 17 كلمه با قرائت داره بقيهاش يا مستحبه يا تكراري كلمه ح را سفت بگيد ع را داخل حلق بگيد يكي يكي اسرار نماز را بگيريد و بخوانيد خب فيلم نبينيد ميگيد مگه ميشه بله محسن قرائتي از اول عمر تا الان فيلم نديده مگر برنامههاي 10 الي 20 دقيقهاي، موسيقي گوش نديد ميگن آقا مجوز ارشاد داره مگه هرچي رو كه وزارت ارشاد مجوز داد ميشه گوش داد.
يك آقايي يه سيد زيبا آمد بوسيدش گفتم حيا كن گفت بوسيدن سيد ثواب داره يك سيد كچل آمد گفتم پس اين را هم بوس كن گفتم همه ثوابها رو من بكنم شطرنج بازي نكنيد ميگن فكر رو زياد ميكنه برو كتابخانه اين طور نيست كه ميگن هرچي كه فكر رو زياد كن اثري هم از خودش به جا ميگذار اثر شطرنج كجاست؟
شنا خوبه تيراندازي خوبه ورزش خوبه اما تماشاش عمر رو تلف ميكنه زود ازدواج كنيد تا خواستگار آمد بپذيرد مگر عيبي داشته باشه دختر ميگه حالا وايستم بعدي كه اومد شايد بهتر بود آمديم ديگر نيامد حديث داريم اولين خواستگار اگر عيب نداره بپذيريد.
در ازدواج عجله كنيد لازم نيست حتما بچه دار بشيد عقد در خانه پدر و مادر خودتان بمانيد اما همسر داشته باشيد.
يك جواني گفت شما به حق خيلي لطف كرديد منو بغل كرد لابد ميري جلسه ما تو جلسهها از حرفها ما به جايي رسيده گفتم چطور گفت پدر زنم اجازه نميده من برم خونشون ميگه دختراي ديگه توي خونه هستن با ديدن شما به گناه ميافتن اما مومنه و جلسههاي شما رو هم خيلي دوست داره من ميرم دنبال خانم ميگم ميخوام ببرمش جلسه قرائتي اون هم اجازه ميده بعد سوار موتور ميشيم با هم ميريم راه رفتن.
به هم سطح شدن با هم فكر نكنيد اگر اينجوري باشه هيچ مرجعي زن نميگيره تا زنم مرجع نباشه ازدواج نميكنم زن مرجع هم كه وجود نداره به نماز دقت كنيد و اونو جدي بگيريد بچه چي ميخواد وقتي به دنيا مياد بدنش به قند، فسفر، كلسيم و... نياز داره خدا يك شير گذاشته تو سينه مادر كه تا شيرو خورد همه اين نيازها در او جاسازي شده و برطرف ميشه نماز شير ماست همه كمالات ما در اون هست.
عدالت؛ امام نماز بايد عادل باشه نه صفوف نماز بايد مرتب باشه حضور در صحنه؛ همه در صحنه نماز هستند آزادي؛ يك ركعت اقتدا كردي ركعت بعد را هم ميشه فرادا خوند نشاط؛ با آب سرد ثواب وضو سيبرابر است.
بهداشت مسواك در نماز ثوابش را 70 برابر ميكنه ياد شهدا مهر كربلا بهترين وقت خونرساني به مغز حالت سجده اين را تازه پزشكها فهميدن.
آب هست در نماز وضو غسل خاك هست سجده تيمم خورشيد هست وقت طلوع و غروب ماه است اول ماه آخر ماه وسط ماه ستاره هست نشان قبله احترام هست افراد ميانسال و با تقوا بايدصف جلو بايستند اطاعت است قبل از آقا نبايد حركتي انجام بديد كتابهاي پيوندهاي نماز من رو بخونيد حدود 300 نكته در مورد نماز در اون نوشتم.
امام رضا (ع) داشتن مطلبي مينوشتن صدا اذان آمد بلند شدن و رفتن آماده نماز بشن اسم صاعبين در قرآن آمده به اونا صبعي ميگن فرقههايي بودن كه اخلاقهاي خاصي داشتند با حضرت يحيي هم ارتباط داشتند قديم زياد بودن رهبر اونها با امام رضا (ع) مباحثهاي كرد در يك لحظه گفت الان قلبم نرم شد حق با شماست.
تا به اينجا رسيدن صدا اذان بلند شد آقا امام رضا (ع) بلند شدن براي نماز يارانشان گفتن اين رهبر يك فرقه بزرگ است به حرف هيچ كس هم گوش نميداده الان كه قبول كرده حرفهاي شما رو بهتر است ده دقيقه بنشينيد نماز دير نميشود امام رضا (ع) گفتند نماز؛ مهمترين جلسات تاريخ را براي نماز ترك كردند. امام رضا (ع) با نوكرشان غذا ميخوردن الان رفتار رضوي در ما نيست به دانشجو ميگي چرا به استاد سلام نكردي اين ترم باهاش ندارم اين خيلي زشت است.
البته استاد هم رفتاري ميكنه كه دانشجو اين رو بگه يك بار قاطي دانشجوها رفتم وضوخانه دستشوييها شلوغ بود دو سه تا دستشويي خلوت بود كسي نميرفت گفتند شما بريد اونجا گفتم چرا شما نميآييد گفتند اين دستشويي اساتيده مگر ادرار استاد با دانشجو فرق داره ما مشكلمان اقرا نيست بسم ربه است قرآن گفته اقرا بسم ربه الان تحصيل هست معرفت نيست علم بيايمان خطرناكتر است. به نماز برسيد خدايا به آبروي امام رضا (ع) قويترين عيدي ما اين باشد كه به نماز توجه كنيم.