روز چهارم فروردين، وحشت بر سراسر حوزه علميه قم سايه انداخت . كار مأموران پايان نيافته بود. عصر اين روز بار ديگر به مدرسه فيضيه رفتند. اين بار به جاي طلبه ها، اسباب و اثاثيه آنان را به حياط ريختند؛ لحاف كرسي پوده، جاجيم و گليم هاي رنگ باخته و نمدهاي زيرانداز نيم دار؛ و آتش زدند.

گروه فرهنگی مشرق - شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت. در نظر داریم هر روز بخشی از این کتاب را منتشر کنیم.
آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش سی ام این کتاب است.



***نتايج تهاجم به فيضيه

فرداي روز حادثه از كساني كه در مدرسه فيضيه بودند شرح ماجرا و جزئيات آن را شنيد. مأموران حكومتي پس از به هم زدن مجلس، درگيري پديد مي آورند و با چوب هايي كه از درختان مدرسه فيضيه مي كنند به جان شركت كنندگان در مراسم مي افتند. طلبه ها، هدف اصلي مأمور ان بودند. كاري مي كنند مردم عادي از حياط مدرسه بيرون روند . برخي طلبه ها هم خود را با چوب هايي كه در اتاق هاشان داشتند، اين حربه سنتي، مسلح كردند . طلبه ها در رويارويي نخست پيروز مي شوند و مأموران را از صحن مدرسه بيرون مي كنند و در را مي بندند. آيت الله گلپايگاني را كه در يكي از اتاقها پنهان كرده بودند، در فرصتي از مدرسه خارج مي كنند. غير از ايشان برخي پيرمردها و طلبه ها هم كه از ترس خيمه زده بر مدرسه خود را از چشم مأموران دور نگه داشته بودند، از مدرسه بيرون مي روند. اما گروهي از طلبه هاي شجاع، چوب به دست، عباها به دور ساعد پيچيده، آماده كتك زدن و كتك خوردن، در مدرسه مي مانند. اما تعدادي از روحانيان پا به سن گذاشته نتوانستند تن سالم از كتك مأموران به در برند. "آقاي علمي پيرمرد محترمي بود ... [كتك خورد ] شيخ علي كفراني... جزو همين كتك خورده هاي توي مدرسه بود ... اين آقاعلي ... [با] محاسن بلند و عينك و عمامه و خيلي با آداب ... و با تشكيلات هم حركت مي كرد، اين را با آن هيكل انداخته بودند روي زمين و مي گفتند بگو... جاويد شاه."



شنيد كه مأموران براي ورود دوباره به مدرسه فيضيه به مسافرخانه همسايه مدرسه مي روند و خود را به پشت بام مدرسه مي رسانند و از آنجا هم به معركه اي كه لحظاتي قبل آن را ترك كرده بودند، مي رسند. طلبه ها در رويارويي دوم شكست مي خورند . در باز مي شود، نيروهاي بيشتر مي ريزند تو و كتك خوردن طلبه ها تا حدود ساعت هفت شب ادامه مي يابد.

روز چهارم فروردين، وحشت بر سراسر حوزه علميه قم سايه انداخت . كار مأموران پايان نيافته بود. عصر اين روز بار ديگر به مدرسه فيضيه رفتند. اين بار به جاي طلبه ها، اسباب و اثاثيه آنان را به حياط ريختند؛ لحاف كرسي پوده، جاجيم و گليم هاي رنگ باخته و نمدهاي زيرانداز نيم دار؛ و آتش زدند. طلبه هاي مدرسه حجتيه، و از جمله سيدعلي خامنه اي كه احتمال حمله مأموران به مدرسه حجتيه را مي دادند، خود را درون خانه هاي رفقا و آشنايان پنهان كردند. روز پنجم فروردين فضاي حاكم بر شهر قم كم از حكومت نظامي نداشت . كمتر طلبه اي جرأت مي كرد پا به خيابان بگذار د. در اين روز مأموران سومين زهرچشم خود را از مدرسه فيضيه گرفتند، تا كاري نمانده باشد كه نكرده اند.

چرا حكومت شاه تصميم گرفت مركز علوم ديني ايران را هدف قرار دهد و با شدت تمام سركوب كند؟ آرايش فكري آنان چه بود؟ آيا به نتيجه هايي كه مي خواستند رسيدند؟

سيدعلي خامنه اي آن روزها و دوره هاي بعد به اين پرسش ها مي انديشيد. او اين اقدام را بر بنياد دو تحليل دستگاه حاكم كه يكي درست و ديگري اشتباه بود مي دانست. پس از موفقيتي كه در لغو تصوي ب نامه انجمن هاي ايالتي و ولايت ي نصيب جامعه روحانيت
گرديد، حوزه علميه عملاً تبديل به كانون مبارزه شد؛ كانوني رودررو با حكو مت. پيش از آن چنين وضعيتي در حوزه علميه نبو د. گاه اگر اختلافي ميان حوزه و دستگاه پيش مي آمد، تبديل به تعارض نمي گرديد.

"هيچ گونه چهره زشتي از دستگاه توي قم محسوس و ملموس نبود. در قم زن بي حجاب نبود. راديويي كه [با صداي] بلند موسيقي پخش [كند وجود نداشت.] هيچ چيز ظاهري ضدشرع از آن قبيل كه در همه ايران توسط دستگاه ترويج مي شد در قم اصلاً وجود خارجي نداشت. احترام به علما كه بود . گاهي اوقات مكاتبه، تسليت و تبريك... متبادل مي شد و قم هرگز چهره خشني از دستگاه لمس نكرده بود."

اينك روشن شده بود كه جنس مخالفت در اين حوزه با آنچه كه پيش از اين از ناحيه برخي احزاب، اشخاص يا حتي دانشگاه ها بروز مي كرد، متفاوت است . اين تفاوت به اجتماع روحانيان مربوط مي شد؛ گروهي كه در ميان مردم نفوذ دارند، محبوب هستند؛ گروهي كه اكنون شمارشان شايد به ده هزار نفر برسد؛ جواناني كه پرتوان، نترس، پارسا و بي اعتنا به مال و مقام هستند؛ كساني كه خاستگاه شان به پهناي جغرافياي ايران گسترده است. دستگاه حاكم اين تفاوت ها را ديد و احساس خطر كرد.



تنها پاسخي كه به اين احساس مي توانست بدهد سركوب شديد بود؛ و اين ضرب شست بايد در حوزه علميه قم نشان داده مي شد، نه در جاي ديگر. " قبلاً تجربه كرده بودند. عده اي از علماي تهران را گرفته بودند [كاري از پيش نرفته بود كه هيچ ]، آتش مبارزه در قم مشتعل تر شده بود ... علماي هر شهري را مي گرفتند ، همين حادثه پيش مي آمد. سركوب [بايد] شامل طلاب، مدرسين، علما و مراجع مي شد ... روزي را انتخاب كردند كه [همه اينها] ... جمع مي شدند."

نتيجه سركوب به قم ختم نم ي شد، موج آن به همه نقاط ايران مي رسيد. وحشتي كه از اين اقدام پديد مي آمد در همه كشور منتشر مي شد. زائران قم خبر آن را با خود به شهرهاي كوچك و بزرگ مي بردند؛ طلبه هاي شهرستاني، همشهري ها ي شان را باخبر مي كردند. "هر شخصي از قم برمي گشت پيك رعب و وحشت بود ... بنابراين دستگاه ، هم از لحاظ زمان، هم از لحاظ مكان و هم از لحاظ كساني كه طرف تهدي د و ارعاب قرار مي گرفتند محاسبه كاملاً دقيق و عاقلانه اي كرده بود... اين نيمة درست محاسبه بود."

اما روي ديگر تحليل حاكمان كه اشتباه از آب درآمد، آن بود كه سركوب، تهديد، كتك و گرفتن جان، گروهي را به سكوت و سكون وامي دارد كه دستشان از مال و مقام پر باشد، و چيزي براي از دست دادن داشته باشند؛ چيزي كه در قم و در ميان اكثر طلاب، فضلا ، مدرسين و مراجع ناپديد بود. به ويژه طلب ه ها ك ه يك لا قبا، بي پول، بي زن و گران جان بودن د. ديگر آن كه حادثه دوم فروردين چهره حكومت را از پس پرد هاي كه روي آن افتاده بود، بيرون انداخت؛ چهره اي كه زشت بود و خون مي ريخت. اشتباه ديگر آنان نشناختن امام بود. توانايي اين مرجع براي حكومت ناشناخته مانده بود. " فكر نمي كردند كه اگر قم سركوب هم بشود و اين وحشتي كه مي خواهند ... به طور كامل حاصل شود، شخصي در قم وجود دارد كه با بيان خودش وحشت را به كل خواهد زدود... و شجاعت را مجدداً به تمام افراد حوزه تزريق خواهد كرد."

حكومت، زماني كه به شناخت نسبي درباره امام خميني رسيد او را تبعيد كرد. اگر اين شناخت كامل مي شد، امام در اوايل دهه چهل نابود شده بو د. و در نهايت سيدعلي خامنه اي ديد كه حادثه مدرسه فيضيه حكم به آب انداختن طلاب را داشت ؛ حكم كساني كه از آب مي ترسند و بايد در آب بيفتند تا ترس شان بريز د. اين حادثه "طلاب حوزه علميه را انداخت توي و رطه مبارزه با دستگاه، يعني برايشان مسئله جدي شد ...وقتي افتادند توي قضيه و ديدند كه آن چنان هم كه از دور آدم مي ترسيد، ترسيدني نيست، به مبارزه تشجيع شدند."


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • امید ۰۶:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۳
    0 0
    مطالعه زندگی نامه رهبر انقلاب راز آسمانی شدن ایشان را آشکار می سازد.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس