به گزارش مشرق، گرمی هوای تابستان ۹۳ خوابیده است. عکاسان جلوی در بیمارستان جمع شدهاند. گویا چند لحظه قبل حاتمیکیا، مجید مجیدی و کمال تبریزی و چند نفر دیگر به عیادت رهبر انقلاب رفتند. مقابل تخت رهبری جای سوزن انداختن نیست و صدای فلاشها است که از دوربینهای عکاسی بلند میشود.
در میان صدای فلاشها رهبری شعری را میخوانند: «هر بلائی کز تو آید نعمتی است/هر که را رنجی دهی آن راحتی است - زان به تاریکیگذاری بنده را/ تا ببیند آن رخ تابنده را - تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند / تا که با مهر تو پیوندم زنند» پس از خواندن شعر سؤالی را از هنرمندانی که مقابلشان ایستادهاند، میپرسند: «میدانید شعر برای کیست؟» به جز صدای فلاش دوربینها پاسخ دیگری دریافت نمیشود. ایشان ادامه میدهند: «شاید فکر کنید از کسی مثل مولانا باشد. از پروین اعتصامی است این شعر، شاعری که سعی شده همواره شعرش و چهرهاش پوشانده شود.» حدود ۱۰ سال پس از آن صحبتها فیلمی روی پرده جشنواره فیلم فجر میآید به نام همان شاعر مهجور.
به حاشیه رفتگی زن در سینمای ایران البته مربوط به چند سال اخیر نیست و با نگاهی به تصویر زن حتی در سینمای پس از انقلاب هم شرایط بهتری ندارد. زن در سینمای پیش از انقلاب مهمترین نقشش اغواگری و یا مؤلفهای برای تجاریسازی است. با تمام این تفاسیر باری که روی دوش پروین میافتد، بار چندان ساده و سبکی نیست. چندین مرتبه بازنویسی فیلمنامه این اثر نشان از درک اهمیت این موضوع دارد. درک اهمیتی که پروین را تبدیل به نقطه مهمی میکند، اما هنوز چند سؤال پاسخنداده درباره اثر ورزی باقی میماند.حضور کمرنگ پروین در جشنواره چهلودوم
در فجر چهلودوم، فیلم پروینِ ورزی تنها جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را کسب کرد و مارال بنیآدم به عنوان برجستهترین پروینهایی شناخته شد که در سالهای اخیر به تصویر کشیده شده. پیش از پروینِ بنیآدم، باران کوثری و آناهیتا نعمتی هم لباس پروین را پوشیدند اما از یک پرتره سرامیکی فراتر نمیروند. با این حال پروینِ محمدرضا ورزی سعی میکند از چهارچوبهای فعلی فراتر رود و او را به مخاطب نزدیکتر کند. با این حال سیمای پروین به عنوان یک زن کنشگر، نقطهای است که نیاز به بحثی جدی دارد. بیاییم فارغ از رتبهبندی جشنوارهها که –حتی در برخی از دورهها بالاجبار– جایزه نقش اول و مکمل زن را میان بازیگران خانم سینما توزیع میکنند، به این موضوع بنگریم. اگر بخواهیم زنهایی که نقش محوری داستان را در فیلمهای ایرانی داشتهاند را به شمارش درآوریم، تعداد آثاری که میتوان نام برد از انگشتان دو دست کمتر است.
اگر این آمار را بخواهیم در فیلمهای تاریخی و آثار بیوگرافی جستوجو کنیم، برای پیدا کردن یک زنِ قهرمان به چالشی جدی برمیخوریم. با این تفاسیر، پروین تبدیل به اثری میشود که در سالهای اخیر توانسته اتفاقی مهم در سینمای ایران باشد. اتفاقی که آن را تبدیل به جدیترین اثر بیوگرافی از یک شخصیت زنِ معاصر میکند.
اگر بخواهیم به سیمای زنان در سینمای ایران نگاهی بیندازیم، آنچه به شکل جدی مشاهده میشود، وضعیت زن در قابی است که در نسبت با یک مرد در موضع ضعف قرار میگیرد و صرفاً به کاراکتری حاشیهای در اثر تبدیل میشود و یا در نسبت با وضعیت اجتماعی، او شخصیتی منفعل و مورد ستم به تصویر کشیده میشود.
به حاشیه رفتگی زن در سینمای ایران البته مربوط به چند سال اخیر نیست و با نگاهی به تصویر زن حتی در سینمای پس از انقلاب هم شرایط بهتری ندارد. زن در سینمای پیش از انقلاب مهمترین نقشش اغواگری و یا مؤلفهای برای تجاریسازی است. با تمام این تفاسیر باری که روی دوش پروین میافتد، بار چندان ساده و سبکی نیست. چندین مرتبه بازنویسی فیلمنامه این اثر نشان از درک اهمیت این موضوع دارد. درک اهمیتی که پروین را تبدیل به نقطه مهمی میکند، اما هنوز چند سؤال پاسخنداده درباره اثر ورزی باقی میماند.
اول آنکه آیا پروین تبدیل به اثری ماندگار میشود؟ و دوم چقدر پروینِ ورزی توانسته به قهرمانی مانند پروین اعتصامی تبدیل شود. برای پاسخ به بخشی از سؤال اول باید منتظر ماند تا تاریخ درباره فیلم ورزی قضاوت کند اما آنچه واضح است پروین نمیتواند از اثری متوسط فراتر رود. با آنکه فیلم ورزی میتواند مخاطب را با خود همراه کند اما عمیق نشدن در کاراکترهای داستان و ساخته نشدن یک زن شاعره در این روایت نشان از ضعف در روایت ورزی دارد.
پروینِ ورزی با شعرش نسبتی دارد
مسئله اصلی داستان پروین در شجاعتی نهفته است که ادبیات به او میدهد، اما وقتی نسبت پروین با ادبیات صرفاً در استعدادی معجزهگونه خلاصه میشود و ما چیزی از روند به کار افتادن قریحه شاعرانه او نمیبینیم، عملاً پروین را تبدیل به زنی میکند که تلاش دارد کنشگری کند و در عرصه اجتماع باشد اما به جز خواندن و حفظ شعر و چندین مرتبه خواندن اشعار مختلف چیز دیگری در او دیده نمیشود. نسبت کاراکتر پروین وقتی با اثر او، یعنی اشعارش برقرار نمیشود، یعنی کارگردان بر این پیشفرض سوار شده که ما باید از قبل میدانستیم که پروین شاعر است و دوره ادبی او چیست و با پذیرش این پیشفرضها تازه آغاز به تعریف کردن قصه میکند. تمرکز «پروین» بر واقع به جای کاراکتر پروین باعث شده تا در بستر وقایع مختلف باز هم پروین زیر سایه باقی شخصیتها قرار بگیرد.
پروین در بیتی درباره احوالاتش به پدرش میگوید: «دهرْ بسیار چو من سربهگریبان دیده است/ چه تفاوت کندَش سربهگریبانی من». اگر بخواهیم میان این بیت و فیلم ورزی تناسبی برقرار کنیم، به خوبی پروین به عنوان شخصیتی مهجور و سردرگریبان نمایش داده میشود.
شاید اگر بخواهیم، پروین را به عنوان زنی تماماً کنشگر ببینیم، به دلیل نسبتی که پروین با پدرش دارد و خود را بارها و در اشعار مختلف ذیل پدر تصویر میکند (موضوعی که به کرات در فیلم هم به آن اشاره میشود)، این نسبت پروین با پدر ادیبش باعث میشود، او ذیل پدر خود تعریف شود و باز هم زیر سایه مرد دیگری قرار بگیرد.
با این تفاسیر، ورزی سعی میکند پروین را با تمام این مسائل تبدیل به زنی کند که با تمام مناسبتهای اجتماعی مختلف، کنشگر باشد. اتفاقی که با بازی خود بنیآدم به سمت اتفاق افتادن میرود اما درنهایت اثر ورزی را تبدیل به یک بیوگرافی متوسط میکند. اثری که تا تبدیل شدن به اثری فاخر و در قدوقواره شاعرهای به نام پروین اعتصامی، فاصله بسیاری دارد. فاصلهای که به نظر میرسد با شجاعت سازندگانی از این قبیل روز به روز از آن کاسته شود.