عصر ایران میافزاید: از زمان انتشار این خبر تاکنون نزدیک به یک هفته میگذرد و همانقدر که برای این روزنامهنگار آمریکایی، موضع نگرفتن صریح وزارت خارجه آمریکا در این خصوص شگفتانگیز است، سکوت وزارت خارجه ایران نیز تأمل برانگیز مینماید چرا که مینویسد: او (ابوطالبی) چندین ماه است که منتظر ویزای آمریکا است اما هیچکس در تهران دلیل این تأخیر در صدور ویزا را نمیداند. نکته حائز اهمیت و در خور توجه در این خصوص این است که نخست چرا خبر کارشکنی و تعلل آمریکاییها در صدور ویزا برای این دیپلمات کهنهکار کشورمان را ابتدا خود آمریکاییها باید منتشر کنند حال آنکه ایران باید مدعی اصلی این تعلل آمریکاییها باشد و دلیل آن را با جدیت استفسار کند چرا که براساس قوانین بینالمللی انتخاب سفیر و نماینده دائم برای حضور در سازمان ملل حق مسلم هر کشوری است و آمریکاییها صرفاً به عنوان کشور میزبان سازمان ملل متحد، موظف به همکاری و صدور روادید برای سفیر انتخاب شده از سوی دولتها هستند و هیچگونه عذری در این خصوص از سوی آنها پذیرفته نیست.
نکته دوم اینکه انفعال و سکوت یک هفتهای وزارت خارجه در این خصوص مبنی بر تأیید یا تکذیب این خبر و یا هرگونه اطلاعرسانی در خصوص روند صدور ویزا برای سفیر جدید کشورمان نزد سازمان ملل متحد به نظر غیر قابل توجیه میرسد و البته این موضوع از نظر تحلیلگران و روزنامهنگاران مخفی نمانده است.
دولت مدعی آزادی و اعتدال دومین نشریه منتقد را هم بست!
دومین نشریه منتقد سیاستهای دولت ظرف کمتر از 2 ماه توقیف شد.هیئت نظارت بر مطبوعات که زیر نظر وزیر ارشاد فعالیت میکند، در آخرین روز کاری مطبوعات خبر توقیف هفتهنامه 9 دی را ابلاغ کرد تا احتمالا رسانهها و مطبوعات و نمایندگان مجلس به خاطر شروع تعطیلات نتوانند اعتراض نشان دهند. پیش از این، نشریه منتقد یالثارات نیز با وجود تظاهر دولت و وزارت ارشاد به حمایت از مطبوعات و نقدهای مطبوعاتی با پیگیری شخص وزیر توقیف شده بود.جالب اینکه در متنی حکم ابلاغی به حمید رسایی مدیرمسئول نشریه 9 دی خبرهایی و گزارشهایی نظیر «تغییر 3 هزار مدیر دولتی فقط در 6 ماه»، «زاویه نگاه مسئولین سیاست خارجی، تفاوت محسوسی با رهبر انقلاب دارد»، «اخراج دانشمندان هستهای» و «دولت امنیتیها و بیتدبیریهای امنیتی» به عنوان تخلف و مستمسک توقیف این نشریه عنوان شده است.
به تعبیر دیگر به نظر میرسد دولت رفتارش چه در حوزه عزل و نصبهای بولدوزری و چه در مذاکرات هستهای که رسانهها و نمایندگان مجلس و حقوقدانان و کارشناسان فنی نامحرم محسوب میشوند، رویکرد خود را قابل دفاع ندانسته به سیاست خفقان و ساکت کردن مطبوعات پرسشگر روی آورده است.بیتحملی و استبداد رأی دولت در قبال مطبوعات منتقد رفتارهای اجرایی در حالی است که همین دولت و وزیر ارشاد آن از روزنامههای هتاکی چون بهار و آسمان که علیه ولایت امیرمومنان علیهالسلام و حکم قرآنی قصاص هتاکی کرده بودند، جانبداری کرده و با توقیف آنها مخالفت کردند.رئیسجمهور پیش از این در جشنواره مطبوعات گفته بود: «بیتردید اگر در جامعهای دهانها بسته و قلمها شکسته شود، اعتماد عمومی در آن جامعه از بین خواهد رفت و چشمها و گوشها به سمت امکانات ارتباطاتی بیگانگان خواهد رفت.
بگذاریم میدان قلم و بیان میدان بازی باشد تا حقایق برای مردم و جامعه تبیین شود... هر کس خطا کند باید با خطاکار برخورد شود و در این زمینه دولت معتقد است توقف و توقیف یک نشریه آخرین راهحل است نه اولین راهحل. ممکن است مطبوعه یا جریدهای خطا کند یا اشتباه بزرگی مرتکب شود در این صورت اولین قدم این است که اگر میخواهیم برخورد کنیم با نویسنده و مدیرمسئول آن جریده برخورد کنیم، چرا کل رسانه بسته شود و افرادی که در بخشهای مختلف آن جریده در حال کار هستند به خاطر خطای یک نفر بیکار شوند؟ اشکالی ندارد اگر نویسندهای خطا کند با او یا مدیر مسئول برخورد شود، چرا قدم اول توقیف و توقف باشد؟ البته اشکال ندارد برخی مواقع شاید به توقیف هم کشیده شود اما چرا با عجله؟» یادآور میشود یک هفته پیش از این برخی مسئولان وزارت ارشاد پیگیری برای توقیف نشریه 9 دی را تکذیب کرده بودند.
خطر فزاینده پهپادهای ایرانی برای ارتش اسرائیل
یک نشریه دفاعی رژیم صهیونیستی هشدار داد اسرائیل باید پهپادهای تجسسی و نظامی ایران را جدی بگیرد.ایسرائیل دیفنس نوشت: برخی روزنامهنگاران اسرائیلی و روزنامهنگاران غربی قصد دارند پیشرفتهای نظامی ایران را نادیده انگارند و یا آن را دستکم بگیرند.اما واقعیت آن است که در طول سالهای گذشته شاهد رژههای متعدد نیروهای نظامی ایران به همراه تجهیزات آنان از جمله تانکها و موشکها بودهایم. نمیتوان گفت که نمایش پیشرفتهای نظامی ایران «ساختگی» هستند. برای مثال میتوان به نمایش موشکهای سنگین ایران و پرتاب ماهواره توسط آن کشور اشاره کرد. اخیرا نیز طیف دیگری از محصولات دفاعی ایران از جمله پهپادها به معرض نمایش درآمدهاند.
این نشریه دفاعی در ادامه با اشاره به چشمگیر بودن پیشرفتهای ایران در زمینه ساخت پهپادها میافزاید: «برخی از پیشرفتهای ایران در این زمینه قابل توجه بودهاند. برای مثال میتوان به پهپاد ساخته شده «کرار» توسط ایران در سال 2006 میلادی اشاره کرد. این پهپاد مجهز به موتور توربوجت است و قابلیت بمباران مواضع تعیین شده را دارد. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد دارا بودن نظام ارتباطات ماهواره ایران توسط آن کشور است. شواهد نشان میدهند که تغییر و تحولات قابل توجه و رو به جلویی در زمینه ساخت پهپاد توسط ایران به وجود آمده است.»
«ایسرائیل دیفنس» مینویسد: شکار پهپاد بوئینگ توسط ایران و الگوبرداری از روی آن به پیشرفت صنعت ساخت پهپاد در آن کشور کمک کرده است. برای مثال میتوان به پهپاد «یاسر» اشاره کرد که از استاندارد بالایی برخوردار است. در اکتبر سال 2013 میلادی، یکی از پهپادهای یاسر ساخته شده توسط ایران در جریان دیدار هیئت نظامی روسیه از تهران به آنان نشان داده شد که نمادی از پیشرفت صنایع دفاعی ایران بود.»این نشریه تخصصی خاطر نشان کرد: «آخرین ابتکار عمل ایران در زمینه ساخت پهپاد در نوامبر سال 2013 میلادی رونمایی شد. پهپاد فطرس آخرین دستاورد ایران در این زمینه است و آنگونه مقامات نظامی آن کشور میگویند یکی از تجهیزات «استراتژیک» نظامی ایران است. بالهای این پهپاد در حدود 15متر طول دارند. این پهپاد میتواند با 30 ساعت بدون وقفه پرواز کند و مسافتی 2 هزار کیلومتری را در 25 هزار پایی ارتفاع زمین بپیماید.»
در پایان این گزارش آمده است: به نظر میرسد در سالهای اخیر ایرانیان پیشرفتهای زیادی در زمینه ساخت پهپاد داشتهاند. ارتش اسرائیل باید خود را برای مقابله با پهپادهای ایران به عنوان یک تهدید فزاینده آماده کند.یادآور میشود پیش از این بارها پهپادهای حزبالله در عمق فلسطین اشغالی و نزدیکی تأسیسات اتمی دیمونا به پرواز درآمده و باعث رعب مقامات اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی شدهاند.
آنچه آمریکا در عراق از آن میترسید به سرش آمد!
«ایران به لحاظ تاریخی منبع تشیع بوده و به همین دلیل نیز امروز نفوذ بالایی در میان مردم عراق دارد».پایگاه اینترنتی عرب زبان البوابه با انتشار این تحلیل نوشت: با تشکیل دولت جدید عراق که پس از سقوط صدام شکل گرفت، ارتباط این کشور با ایران تقویت شده است. آمریکا در جریان جنگ اول خلیجفارس در سال 1991 از براندازی رژیم صدام حسین خودداری کرد از ترس اینکه مبادا نخبگان شیعه وفادار به ایران قدرت را در عراق تصاحب کنند. حتی با وجود برقراری دمکراسی در عراق، شیعیان در اکثریت بودند و احزاب وابسته به آنها قویترین و سازمان یافتهترین نیروی سیاسی در میان مخالفان صدام به شمار میرفتند. اما رویدادی که راه را برای شیعیان عراق به منظور ایفای نقش مهمتری در تاریخ کشورشان هموار کرد، در سال 2003 روی داد.
این رسانه میافزاید: آمریکا میخواست عراق نمونه الهامبخشی در منطقه شود و به ویژه نخبگان شیعه این کشور یک مدل سیاسی جدیدی را در تضاد با مدل شیعیان ایران ارائه دهند. واشنگتن همچنین امیدوار بود که شیعیان عراق در مقابل نمونه کلیشهای جنبش ضدغربی اسلام شیعه که بعد از انقلاب اسلامی در ایران پدیدار شد، قرار گیرند.البوابه، نوشت: مقامات دولت عراق دوشادوش ایران، سوریه و حزبالله قرار گرفتند زمانی که غرب تحریمهای اقتصادیش علیه ایران را شدت داد، همگان انتظار داشتند که عراق کشوری باشد که بیشترین نفع را از قبل خروج تهران از بازار نفت برد. در عوض، رهبران عراق به جای اینکه از غیبت ایران بهرهبرداری کنند، همانطور که این کشور از خروج عراق از بازار نفت در دهه 90 میلادی انجام داد، از تهران حمایت اقتصادی به عمل آوردند.
روایت نوچههای نهضت آزادی از جاده صافکنی کارگزاران
مجله وابسته به حزب کارگزاران میگوید: لیبرالیسم سیاسی کارگزاران میتواند محافظهکاری و دموکراسی را به هم پیوند دهد.
مجله مهرنامه که توسط محمد قوچانی - سردبیر دیگر نشریه توقیف شده کارگزاران (آسمان) و عضو این حزب - منتشر میشود ضمن تهیه مطالب مفصل و مطول از یک سو نوشت «کارگزاران از تکنوکراسی به لیبرال دموکراسی رسید و تکنوکراسی، جاده صافکن دموکراسی است»، و از سوی دیگر تصریح کرد که کارگزاران میتواند پلی میان محافظهکاری و دموکراسی باشد.این نشریه در عین حال از قول بشریه نظام جمهوری اسلامی را به نظامهای دیکتاتور و فاشیست تشبیه کرد و مدعی ظهور نوعی لیبرالیسم از دل اقتصاد دولتی شد.
آگهینامه کارگزاران آنگاه مصاحبه غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران را منتشر کرد که درباره وضعیت فعلی این حزب گفته است: کارگزاران در مجموعه این سالها کم و بیش فعال بوده و نیروهای مختلفی را در تهران و شهرستانها جذب کرده است. در شرایط فعلی، احساس میشود فضا برای فعالیت و کار هم به لحاظ ذهنی و هم به لحاظ عملی در جامعه بیش از پیش فراهم است. آخرین مصوبه شورای مرکزی و هیئت اجرایی کارگزاران هم این است که شورای مرکزی ترمیم شود. بخشی از اعضای شورای مرکزی به دلیل استعفا و یا هر دلیل دیگر حضور ندارند. از فیض وجود مرحوم دکتر نوربخش هم که محروم شدهایم. در نتیجه، مصوب شد در مرحله اول برای ترمیم شورای مرکزی اقدام کنیم.
این کار در دو ماه گذشته، تقریبا به نتیجه رسیده و اعضای شورای مرکزی کارگزاران به 31 نفر افزایش پیدا کرده است. از نیروهای مختلف در این مجموعه حضور دارند. فاز بعدی هم این است که ما در استانها نیروهای همسو با کارگزاران را منسجم کنیم و احتمالا شوراها و دبیران استانی حزب را ترمیم کنیم.وی ادامه میدهد: خیلی از دوستان قبل که در شورای مرکزی حضور دارند علاوه بر آنها، از چند نفر از خانمهای فعال سیاسی و کارآفرین، چند تن از روزنامهنگاران و فعالان رسانهای (آقایان سعید لیلاز و محمد قوچانی)، از اهل سنت (آقای عبدالله سهرابی)، چند تن از اعضای حزب در شهرستانها و یکی از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت (آقای جمالی) دعوت کردهایم که به حزب پیوستند. (پس در سال 93 با کارگزاران جدیدی مواجه خواهیم بود...) کارگزاران جدید که نه؛ کارگزاران بازسازی و نوسازی شده.
گفتنی است حزب کارگزاران در آستانه انتخابات مجلس پنجم با استفاده از امکانات دولت سازندگی راهاندازی شد و ترکیبی از برخی چپها و راستهای سابق بود. این حزب در سال 76 برخلاف روند راستگرایانه، با جریان موسوم به چپ و خاتمی ائتلاف کرد. کارگزاران در انتخابات سال 88 دو شاخه شده و طیفی نظیر مرعشی از موسوی حمایت کردند اما کرباسچی در ستاد کروبی فعالیت داشت در ادبیات سیاسی از کارگزاران به عنوان حزب ژلهای و شترمرغی نام برده میشود.گردانندگان مجله مهرنامه و نشریات زنجیرهای مشابه هر چند تظاهر به همسویی با طیفهایی نظیر کارگزاران میکنند اما در اصل به گروهکهایی نظیر نهضت آزادی تعلق دارند و به احزابی نظیر کارگزاران و مشارکت به عنوان ابزار گذار مینگرند.
11 عضو منافقین وارد آلبانی شدند
روزنامه ایران در ستون " دیگه چه خبر" امروز چهارشنبه خود نوشت: دست آخر این که منابع عراقی و خارجی حاضر در نمایندگی سازمان ملل در بغداد اعلام کردند که 11 تن از اعضای گروهک تروریستی منافقین که در اردوگاه لیبرتی به سر میبردند، هفته گذشته وارد آلبانی شدند. این منابع گفتهاند که از این تعداد افراد تعداد 10 تن زن و یک نفر آنها مرد بوده است. به گفته این منابع همزمان با ورود هواپیمای حامل این افراد به آلبانی، هواپیمایی از فرانسه نیز وارد این کشور شد که سه تن از سران گروهک تروریستی منافقین در آن حضور داشتند، آنها وارد آلبانی شده بودند تا نظارت بیشتری بر اعضای جداشده از گروهک داشته باشند.
لیبرالیزم در دولت هاشمی بر کشور حاکم شد
روزنامه تهران امروز در ستون "باشگاه سیاسی" امروز چهرشنبه نوشت: مهندس غرضی در گفتگو با «خبرنامه دانشجویان ایران» گفت: بعد از انقلاب گرانی و تورم به کشور فشار می آورد، این اتفاق شاید طبیعی بود و از نظر مردم به حساب می آید. اما این مسئله دلگیری نیروهای انقلاب را به وجود آورده بود. بعد از جنگ و دلار 150 تومان، در دولت آقای هاشمی لیبرالیزم به کشور حاکم شد و پیداست که اتفاقات پشت سر هم رخ داد. من روزهای آخر که خدمت حاج احمدآقا رسیدم دل خوشی از جریان اداره کشور نداشت و غمگین و ناراحت بود. محمد غرضی افزود: من برای ایشان از اینکه چگونه می شود از این مراحل عبور کرد توضیح میدادم. چون عضو کابینه بودم در مورد توسعه و دستاوردهای آن حرف میزدم به ایشان میگفتم ؛ درست است که این اتفاقها افتاده ولی توسعه هم شکل گرفته است، ولی کفایت نمی کرد.
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان«سالی که گذشت»در یادداشت پایانی سال خود اینطور به چاپ رساند:
1- همه ساله یادداشت پایانی سال را به همراهی کیهان و خوانندگان در قبال با اهمیتترین رخدادهای سالی که گذشت اختصاص میدادیم و امروز که آخرین شماره روزنامه در سال رو به پایان را پیش روی دارید، از منظری دیگر به برخی از رویدادهای مهم سال 1392 میپردازیم. از تحلیل و تفسیر دوباره رخدادهای مورد اشاره صرفنظر میکنیم چرا که پیش از این درباره این رویدادها، گفتنیهای فراوانی داشتهایم. امروز اما، بر سر آنیم که شماری از رخدادهای سال 1392 را از نگاهی دیگر به ارزیابی نشسته و دستاوردهای آن را که در نگاه اول قابل دیدن نبوده و یا انتظار دیگری از آن بوده است، برشماریم.
2- انتخابات ریاستجمهوری در خردادماه سال 92 با حضور 72/7 درصدی مردم را میتوان اولین رخداد مهم سال تلقی کرد. حضور 72/7 درصدی با توجه به تبلیغات گسترده و پرحجم دشمنان بیرونی که از دو سال قبل آغاز شده و در ماههای منتهی به خرداد 92 شدت و شتاب بیشتری گرفته بود، یک حماسه بزرگ سیاسی بود. اما، انتظار آن بود که در سال «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» پاره دیگر انتظار سال نیز تحقق پیدا کند که نکرد.بار اصلی در برنامهریزی، سیاستگذاری و نهایتا اجرای یک طرح جهشی در اقتصاد کشور که شایسته حماسه اقتصادی باشد بر دوش دولت بوده و هست. اما، بسیاری از دولتمردان محترم، با صراحت اعلام میکردند که گشایش اقتصادی را در سیاست خارجی جستجو میکنند و با خوشبینی افراطی بر این باور بودند که بدون تعامل با آمریکا، نمیتوان از دشواریهای اقتصادی پیشروی عبور کرد!
با وجود دیدگاه یاد شده در میان دولتمردانی که سیاستگذاریهای اقتصادی را در اختیار داشتند، خلق حماسه اقتصادی ناممکن بود و برای تحقق آن بایستی این دیدگاه انحرافی و آسیبرسان در عمل ناکارآمدی خود را نشان میداد. روند مذاکرات هستهای و برخوردهای باجخواهانه و کینهتوزانه آمریکا و متحدانش کمترین تردیدی باقی نگذاشت که دولتمردان محترم در توهم بودهاند و در پی «آب» به سوی «سراب» رفتهاند. اثبات ناکارآمدی دیدگاه مورد اشاره دستاورد بزرگی بود که زمینههای لازم برای بازگشت به درون و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی بر زمین مانده را در بستر و چارچوب دقیقا تعریف شده «اقتصاد مقاومتی» فراهم آورد. برخورد خصمانه آمریکا، هر چند که ناخوشایند بود ولی اگر صورت نمیپذیرفت، هنوز هم برخی از مسئولان محترم از «شتر مجنون» انتظار داشتند که آنان را به کوی «لیلی» برساند!
3- مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 5+1 یکی دیگر از رخدادهای مهم سال 92 بود. قبل از شروع این مذاکرات دو دیدگاه متفاوت - و بلکه متضاد- درعرصه سیاسی کشور وجود داشت.دیدگاهی که آمریکا را قابل اعتماد میدانست و با چشم بستن بر جنایات بیوقفه آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی، بر این باور بود که چالش هستهای بیش از 10 ساله ریشه در بیاعتمادی آمریکا به فعالیت هستهای کشورمان دارد و با بیانصافی غیرقابل توجیه، ریشه کینهتوزیهای دشمن نسبت به ایران اسلامی را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران - بخوانید ایستادگی سی و چند ساله در برابر زورگوییها و باجخواهیهای آمریکا - آدرس میدادند! آنها با ژست سیاستمداران واقعبین! بیاعتمادی نسبت به آمریکا و متحدانش را «تابو» یعنی «تصور موهوم»! معرفی میکردند و بعد از سفر نیویورک، فاتحانه در رسانههای تحت اختیار خود تیتر زدند که «تابو شکست»! ولی در جریان توافق ژنو به گواهی متن توافقنامه، امتیازهای نقد داده و حتی وعده نسیه هم نگرفته بودند. اما، باز هم بر دیدگاه قبلی خود اصرار میورزیدند که این توهم خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، فرو ریخت و بار دیگر - و برای چندمینبار - دیدگاه دیگر یعنی دیدگاه سی و چند ساله مردم و نظام به اثبات رسید که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و حق با امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او بوده و هست که «آمریکا شیطان بزرگ است» و «با شیطان نباید دست داد» و...
اثبات این واقعیت که «آمریکا قابل اعتماد نیست» را بایستی یکی از بزرگترین دستاورد مذاکرات هستهای سال 92 دانست. این دستاورد بزرگ، نقشه راه دشمن را که بدون درک و فهم دقیق از آن نمیتوان حرکت موفقی داشت، روشنتر و دقیقتر از همیشه پیش روی مردم و مسئولان نظام گذاشت. نسلهای چهارم و پنجم انقلاب که شاید تحت تأثیر گزارشها و اطلاعرسانیهای یکسویه و مغرضانه دشمن، چهره واقعی آمریکا را آنگونه که هست احساس نمیکردند و برخی از طیفها در نسلهای اول و دوم که کینهتوزیها و جنایات آمریکا را فراموش کرده بودند، در پی این دستاورد به ماهیت واقعی و جنایتکارانه شیطان بزرگ پی بردند و به این نتیجه قطعی رسیدند که پیروزی، میوه مقاومت و صلابت است و نه کوتاه آمدن در مقابل باجخواهیهای حریف.
4- هشدارهای خیرخواهانه دلسوزان اسلام و انقلاب به رئیسجمهور محترم درباره هویت وطنفروشانه عوامل و سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و ضرورت پرهیز ایشان از نزدیکی با آنان، راه به جایی نبرد و رئیسجمهور محترم برخی از افراد آلوده به فتنه 88 را -دستکم- در حاشیههای با اهمیتتر از متن دولت خویش به کار گرفت. این طیف که بارها نشان داده بودند نه فقط کمترین ارادتی به نظام ندارند، بلکه حال و هوای فتنه آمریکایی- اسرائیلی و شکستخورده 88 را نیز در سر میپرورانند، بلافاصله بعد از به کارگیری در دولت یازدهم، اقدامات خصمانه خود علیه اسلام و انقلاب و نظام را با بهرهگیری از کانونهای قدرت و ثروتی که سخاوتمندانه در اختیار گرفته بودند، آغاز کردند.اقدامات خصمانه این طیف، مخصوصا در عرصه فرهنگ نظیر تقدیرهای پی در پی از اهانتکنندگان تابلودار به اسلام و امام و سایر مقدسات، به کارگیری محکومان فتنه در برخی از پستهای حساس فرهنگی و هنری ... اگرچه تلخ و ناگوار بود و عواطف دینی و ملی مردم را جریحهدار کرد و اقدامات پلشت طیف یاد شده در برخی از مراکز دیگر، هر چند که آسیبهایی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی را به دنبال داشت ولی در کنار آن میتوان دستاورد گرانبهایی را مشاهده کرد که اگر به دست نمیآمد، میتوانست در مسیر آینده انقلاب و نظام، خسارتهای جدی به بار آورد. و آن دستاورد این که؛بار دیگر و برای چندمینبار نشان داده شد اصحاب فتنه و طیفهای همسو با آنان، کمترین شایستگی و صلاحیتی برای تصدی هیچیک از امور کشور را ندارند و در هر نقطه و کانونی که به کار گرفته شوند، خسارتآفرین هستند، آیا این دستاورد بزرگ را میتوان دستکم گرفت؟!
5- حمله نظامی به سوریه از طریق اعزام تروریستهای مسلح به این کشور که عربستان، ترکیه و قطر، انجام آن را به نیابت از آمریکا و
اسرائیل و اتحادیه اروپا برعهده داشتند، اگرچه اقدامی وحشیانه بود و
میرفت تا دولت سوریه را بهعنوان یکی از حلقههای اصلی و اثرگذار محور
مقاومت در منطقه به نابودی بکشاند ولی امروزه در آخرین روزهای سال 1392،
شاهد شکست سخت و پشیمانکننده دشمنان تابلودار اسلام در این محور هستیم.
شکست سنگینی که دشمن نیز چارهای جز اعتراف به آن ندارد. این حمله نظامی،
ارتش سوریه را به یک ارتش آبدیده و تجربه آموخته در هر دو میدان جنگهای
کلاسیک و داخلی تبدیل کرد، سپاه پر شمار «دفاع الوطنی» را شکل داد که بیش
از 100 هزار نفر از جوانان مومن، پرشور و انقلابی را در خود جای داده است و
دشمن از آن با عنوان «نیروی بسیج سوریه» یاد میکند و صدالبته راست
میگوید. بازگشت تروریستهای اعزامی از آمریکا، اروپا، عربستان، قطر، ترکیه
و اردن به کشورهای خود بعد از ناکامی در جنگ نیابتی علیه دولت سوریه،
امروزه به یکی از دغدغههای اصلی این کشورها تبدیل شده است.
آمریکا بعد از احساس شکست سنگین جنگ نیابتی در سوریه از تصمیم خود برای حمله نظامی مستقیم به این کشور خبر داد و اوباما به روال همیشگی، رجزهای آنچنانی خواند ولی هنگامی که تهدیدها را بیاثر دید، به نوشته تحلیلگران آمریکایی برای فرار محترمانه از این ماجرای خودساخته، به پوتین برای میانجیگری متوسل شد و... شکست آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی و عرب آنها در سوریه، دستاورد بزرگ دیگری است که در شناسنامه سال 1392 به نام نامی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است.
6- وقتی کودتاگران نارنجی و تحت حمایت آمریکا و اروپا با زیر پا گذاشتن توافقی که فقط یک روز از انعقاد آن میگذشت، قدرت را در اوکراین به دست گرفتند، غربیها با افتخار از پیروزی بزرگ خود خبر دادند و مسئولان بلندپایه اروپایی به سوی «کیف» ریسه شدند. مقامات رژیم صهیونیستی با غرور اعلام کردند که دهها تن از صهیونیستها در برنامهریزی آشوبهای اوکراین دخالت داشتهاند و... اما، چند ساعت بعد، آنچه آمریکا و متحدانش هرگز انتظار نداشتند به وقوع پیوست، مردم در شبهجزیره کریمه علیه نارنجیهای تحت حمایت آمریکا دست به تظاهرات زده و خواستار الحاق این شبه جزیره به روسیه شدند. پارلمان کریمه طرح همهپرسی برای الحاق را پیش کشید و... دیروز این الحاق صورت گرفت و در همان حال مردم در سه شهر دیگر اوکراین؛ خارکف، دونتسک و اودسا نیز با برپایی تظاهرات، درخواست خود برای الحاق به روسیه را فریاد زدند. ادامه ماجرا هر چه باشد، شکست سنگین و مفتضحانه دیگری است که در اواخر سال 1392 در کارنامه آمریکا و متحدانش ثبت شده است.
گفتنی است بعد از کودتای نارنجیهای تحت حمایت آمریکا و اسرائیل، فیل برخی
از اصحاب فتنه، یاد فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 کرده بود تا آنجا که یکی از
روزنامههای زنجیرهای به افتخار! پیروزی کودتاگران نارنجی لوگوی خود را
به رنگ نارنجی درآورد!... که احتمالا، حالا باید «نارنجی کمرنگ»! را برای
لوگوی خود انتخاب کند.رسانههای غربی در این ماجرا به نکته مهمی اشاره کرده
و نوشتهاند شوروی سابق در اوج اقتدار خود - زمان خروشچف - در مقابل تهدید
آمریکا در خلیج خوکها، ناچار به عقبنشینی شد و نتیجه گرفتهاند که
ایستادگی مقتدرانه امروز روسیه با توجه به قدرت غیرقابل مقایسه آن با دوران
شوروی سابق تنها و تنها مدیون ایران است که طی 3 دهه گذشته، ابهت و هیمنه
آمریکا را شکسته است و...
ورودتان به سال 1393 خورشیدی، گرامی و پربرکتباد... انشاءالله.
اقتصاد مقاومتی و عملکرد وزارت نفت
روزنامه رسالت ستون سرمقاله روزنامه خود را به مطلبی با عنوان«به بهانه ملی شدن صنعت نفت»نوشته شده توسط محمد کاظم انبارلویی اختصاص داد:
در جریان نهضت ملی شدن نفت اراده ملت به این تعلق گرفت که پنجه در پنجه قدرتهای جهانی بویژه آمریکا و انگلیس در اندازد و حقوق خود را استیفاء نماید. 50 سال پس از کشف نفت در ایران در دوره شانزدهم مجلس در 29 اسفند در 1329 طرحی به تصویب رسید که متضمن اجرای ملی شدن صنعت نفت بود.رزمآراء نخست وزیر شاه تنها مانع این اقدام بزرگ بود که با اعدام انقلابی او توسط فداییان اسلام این مانع برداشته شد. از آن زمان انگلیسیها و آمریکاییها با همکاری دربار بازیهایی در آوردند که نهضت ملی را با ناکامی روبهرو کنند. اما قیام 30 تیر 1331 این توطئهها را خنثی کرد. پس از آن استعمار با تردستی سیاسی اختلافات رهبران نهضت ملی را مدیریت کرد و سرانجام کمر نهضت ملی را شکست و مملکت را با یک کودتا یک ربع قرن به یک دوره استبداد سیاه سپرد.
در دوران سیاه پهلوی دوم علیرغم اینکه قرارداد کنسرسیوم حاکم بر عواید فروش نفت و گاز کشور بود اما استعمارگران نتوانستند آثار اجتماعی و سیاسی و دستاوردهای ملی شدن صنعت نفت را در ایران نابود کنند. لذا روز 29 اسفند به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت در تاریخ ایران باقی ماند.
به بهانه این روز بزرگ بد نیست نقدی به سیاستهای نفتی دولت یازدهم داشته باشیم.آقای زنگنه وزیر محترم نفت چهارشنبه گذشته در پنجمین جشنواره پژوهش و فناوری صنعت نفت گفت: "سال آینده قطعا بنزین وارد خواهیم کرد." (1)آیا این سخن در حال و هوای فعلی کشور که همه خود را برای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی آماده میکنند، پذیرفتنی است؟ آیا این سخن پس از 50 سال که از قدمت ملی شدن صنعت نفت و 35 سال از حاکمیت واقعی ملت ایران بر صنعت نفت میگذرد موجب وهن ملت نیست؟سیاستهای اقتصادی دولت هنوز نتوانسته است به سمتی حرکت کند که ادعا کنیم در حال خلق یک حماسه اقتصادی هستیم. آنچه امروز اقتصاددانان کشور به عنوان راه حل به دنبال آن هستند کنترل و مهار نقدینگی برای فروکاهش تورم در جامعه است. اینکه چقدر توفیق در این راه دارند و گردش مالی نفت چه نقشی در آن دارد را باید هم اکنون در سند بودجه کل کشور و سند بالادستی آن (برنامه پنجساله پنجم توسعه) و هم در آینده قیمتها رصد کنیم تا درجه موفقیت سیاستهای اقتصادی دولت معلوم گردد.
کنترل و مهار نقدینگی باعث شده است تولید قفل شود و اکنون "رکود" بر اقتصاد کشور حاکم است. چیزی که مقامات اقتصادی دولت آن را انکار نمیکنند. در خصوص مهار تورم و گرانیها هم هر چند نمیخواهیم در آمار و ارقام دولت تردید کنیم اما مردمی که این روزها در بازار مشغول خرید هستند، درجه صحت آمارهای دولتی را نمیتوانند تایید کنند.اگر رکود در بخشهایی از صنعت، کشاورزی و تجارت به دلیل کمبود نقدینگی و نیز تداوم تحریمها علیرغم توافقات ژنو را طبیعی بدانیم اما رکود در صنعت نفت به هیچ وجه توجیهپذیر نیست. صنعت نفت 5/14 درصد از ارزش نفت خام تولیدی را به عنوان کف مطالبات خود در بودجه سالیانه دارد. تقویم و تسجیل ریالی و ارزی آن را باید حسابرسان مستقل و بازرسین قانونی شرکت ملی نفت از لابهلای احکام پیچ در پیچ و بند در بند احکام تبصره 2 بودجه کل کشور افشاء و در صورتهای مالی احصاء نمایند.
براساس یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی منتهی به 30 اسفند سال 91 این شرکت در سالهای 90 و 91 به ترتیب 201/7 و 871/7 میلیون لیتر صادرات بنزین به کشورهای دنیا داشته است. حجم فیزیکی این مقدار بنزین صادراتی یک سوم مصرف و نیازهای داخلی است.سئوال مهم این است: آیا صادرات فرآورده از جمله بنزین که آن سوی سکه عدم خام فروشی است، حسن است یا قبح؟ و وزیر محترم نفت در راستای این حسن عمل میکند یا قبح!سئوال مهمتر این است که در سال 90 و 91 ما جزء صادرکنندگان بنزین بودیم. اما در سال 92 که آقای زنگنه وزیر باتجربه در راس صنعت نفت قرار میگیرد چگونه است که وارد کننده بنزین میشویم؟! یکی از درآمدهای اصلی صنعت نفت صدور خدمات فنی مهندسی نفت است. ما همین الان در چند کشور دنیا داریم پالایشگاه میسازیم. درآمد حاصل از این خدمات در کدام سرفصل درآمدهای عملیاتی یا غیرعملیاتی در تراز شرکت ملی نفت افشاء و احصاء شده است؟
چطور در کشوری که 100 سال تجربه و دانش در نفت و گاز دارد، باید پس از استقرار دولت تدبیر و امید بنزین وارد کنیم. آیا فروش نفت در داخل هم مورد تحریم است؟ آیا دانش لازم خدمات فنی و مهندسی برای ساخت پالایشگاه نداریم؟وزیر نفت دولت دهم راهکار بنزین پتروشیمیها را در راستای استفاده حداکثر از ظرفیت داخلی برای خودکفایی اتخاذ کرد. وزیر نفت دولت یازدهم چه راهکاری را پیشنهاد میکند؟نگارنده بارها در مورد معمای واردات بنزین سخن گفتهام. اما هیچ مقام مسئولی بویژه در دولت هشتم که آقای زنگنه در راس وزارت نفت بودند پاسخی به آن ندادند.
امیدوارم این بار توضیحی در این مورد بدهند. اگر تفریغ نفت در سالهای 90 و 91 در مجلس جهت اطلاع عموم قرائت شود عیار صحت اظهارات وزیر محترم نفت را میتوان به ارزیابی نشست. طی برنامه پنجساله چهارم دهها میلیارد دلار در صنعت نفت سرمایهگذاری شده است. آیا با توجه به توان فنی و مهندسی ما در صنعت نفت نمیشد بخشی از این سرمایهگذاریها اختصاص به ساخت پالایشگاه یابد به گونهای که هم واردات بنزین نداشته باشیم و هم با خام فروشی نفت خداحافظی کنیم و از طریق صدور فرآورده در بازار انرژی جهان حضور یابیم.آمار و ارقام صورتهای مالی شرکت ملی نفت در سال 90 و 91 میگوید ما حداقل در این دو سال جزء صادرکنندگان بنزین بودهایم اما وزیر نفت میگوید سال 93 بنزین وارد خواهیم کرد. این دو گزاره را چگونه میشود جمع کرد؟
کارنامه خوانی اعتدال
"کارنامه خوانی اعتدال" عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن می خوانید؛ سال 1392 را در حالی به پایان می بریم که سوگمندانه باید گفت حاکمیت خط سازش بر دولت در حال تغییردادن محاسبات دشمن به ضرر ملت ایران است.
قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که دولت روحانی خیلی زودتر از آنچه تصور می رفت قدم در همان راهی گذاشت که احمدی نژاد پیموده بود و روحانی خود را میراث دار شکست آن می دانست. از تلاش برای تعریف یک فرآیند اجباری سازش و اجتماعی کردن آن بگیرید تا هتک و طعن و طرد منتقدان و خود را چون اشراف فوق عقول عوام و خواص پنداشتن، ویژگی هایی است که روحانی و احمدی نژاد در آن مشترک بوده اند و دلیلی ندارد که اگر این خلق و خوی خاص، احمدی نژاد را به زیر کشید، روحانی را بالا ببرد!
دولت حسن روحانی تصور می کند قادر خواهد بود ماه ها و بلکه سال ها با استناد به آنچه «کارنامه احمدی نژاد» می خواند در موضع طلبکار بنشیند و مطمئن باشد مردم کوتاهی در اداره امور کشور را علی الدوام به حساب میراثی خواهند نوشت که از دولت قبل برده است.
بدتر از آن، دولت تصور می کند چون مردم از آنچه پوپولیسم احمدی نژادی خوانده می شد، رویگردان شده اند پس مشکلی با دولت شبه خانسالار وی نخواهند داشت و دیکتاتوری خواص را به پوپولیسم عوام ترجیح می دهند.
صرف نظر از این پرسش که این خط کشی ها واقعا تا چه حد واقعی است و مردم تا چه حد با همین مفاهیمی فکر می کنند که مثلا در ذهن آقای سریع القلم جولان می دهد، این نوع تفکر نشان دهنده آن است که دولت دو مسأله اصلی را درنیافته است.
مسأله نخست این است که احمدی نژاد را قبل از هر چیز غوغاپیشگی او گرفتار کرد. رفتار او بویژه در دو سال آخر به گونه ای بود که عموم مردم به این نتیجه رسیده بودند که ظاهرا وی در گرفتن گریبان این و آن نفعی و در تداوم آن رسالتی برای خود می بیند که دیگران از دیدن آن عاجزند و همین آنها را به این جمع بندی رساند که حداقلی از آرامش و ثبات که ضامن حفظ وحدت ملی (و در نتیجه به طمع نیفتادن دشمن) و روشن شدن موتور اقتصاد ملی است در دولت وی ایجاد نخواهد شد.
احمدی نژاد مردم را به این باور رساند که تصویر درست از وی تصویر یک ایدئولوگ -گلادیاتور است نه رئیس جمهوری که می تواند مشکل گشا، تکیه گاه و محل آرامش آنها باشد. حالا به رفتار و روحیه دولت آقای روحانی نگاه کنید. آقای روحانی هم در حال نزدیک شدن به تیمی است که در سابقه و کارنامه آنها جز درآوردن ادای اپوزیسیون درون حاکمیت و تلاش برای به آشوب کشیدن جامعه با هدف امتیازگیری از نظام و زد و بند با طرف خارجی علیه منافع کشور به زحمت می توان چیز دیگری یافت.
اکنون آقای روحانی اصرار می کند که نظام ارزشی خود را به جامعه تحمیل کند و در راس فهرست تغییراتی هم که مدنظر دارد این است که لفظ فتنه برای همیشه به فراموشی سپرده شود. چرا؟ نه برای اینکه زمان رأفت رسیده است بل از این رو که ظاهرا آقای رئیس جمهور می خواهد روش جذب فتنه گران در دولت را تسریع کند و لذا بیمناک است حفظ پارادایم ارزشی سال 88 کار آن را دشوار کند. گرایش به چپ برای حسن روحانی حاصلی جز آنکه خوش بینی ها را زایل کند و او را با کسانی هم سرنوشت کند که مردم آنها را به عنوان انکارکنندگان آرامش و اخلال کنندگان در معیشت خود می شناسند، نخواهد داشت اما قرینه ای نیست که آقای روحانی توان مقاومت در مقابل موج مطالبات، فشارها و روحانیت چپ روانه را داشته باشد؛ و حداقل در حوزه های سیاست خارجی و فرهنگ قرائنی داریم که قصه کاملا برعکس است و شیخ حسن روحانی عملا به اردوگاه چپ پیوسته است.
دومین مسأله ای که باید آن را به یاد آقای روحانی آورد این است که احمدی نژاد قربانی بی توجهی به مفهومی بسیار مهم به نام اقتصاد روزمره شد. در ماه های واپسین دولت دهم مسأله مردم این نبود که احمدی نژاد نمی تواند گرانی از هم گسیخته را مهار کند یا از کنترل قیمت ارز ناتوان است، اتفاقا همه می گفتند که دیده ایم اگر بخواهد می تواند. نقطه سقوط احمدی نژاد آنجا بود که مردم به این جمع بندی رسیدند که او اقتصاد را گروگان گرفته تا مسائل دیگرش را با نظام حل کند و در این تسلسل بی پایان لجاجت ممکن است به این زودی ها نوبت به سر و سامان دادن به زندگی آنها نرسد یا اگر هم رسید، دیگر دیر شده باشد.
اقتصاد تعیین کننده ترین پارامتری بود که به انتخابات 92 شکل داد. حسن روحانی اما از همان روز نخست سعی کرد این موضوع را وارونه جلوه بدهد و ماهیت سیاسی- فرهنگی انتخابات 92 را بر ماهیت اقتصادی آن ترجیح بدهد. به همین دلیل هم بود که حل مشکلات اقتصادی را به سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای گره زد و تمرکز خود را بر کمرنگ کردن مفاهیم ارزشی در حوزه فرهنگ، هنر و حقوق (با استناد به منشور حقوق شهروندی) قرار داد. این دولت حتی پس از آنکه تحت فشار اجتماعی مجبور به اجرای یک پروژه بزرگ اقتصادی شد، آن را به گونه ای اجرا کرد که احتمالا تا سال ها به عنوان سمبلی از ناکارآمدی در یادها باقی خواهد ماند. بنابراین اگر درباره احمدی نژاد حرف فقط این بود که نمی خواهد وضع را درست کند، درباره روحانی سخن این است که اگر بخواهد هم ظاهرا
–لااقل با تیم فعلی- نمی تواند. این مسأله ای است که دولت فعلا آن را چندان جدی نگرفته است اما می توان حدس زد از ابتدای سال آینده یعنی زمانی که بار بزرگ هدفمندی روی شانه های دولت قرار گیرد دیگر راه فراری از آن باقی نماند و مسأله خود را تمام قد در مقابل نشان بدهد و آن وقت دیگر راه گریزی باقی نماند.
در سیاست خارجی نیز کم و بیش همین روند در پیش گرفته شده است. چند روز قبل دیداری با یکی از کارگزاران ارشد سیاست خارجی دولت دست داد و در آنجا گفتم مهم ترین خطای سیاست خارجی دولت روحانی که مصادیق آن از مذاکرات هسته ای بسیار فراتر می رود این است که دائما و عمدا و به طور سیستماتیک در حال تایید محاسبات راهبردی آمریکا درباره ایران هستند.
آمریکا اینگونه محاسبه کرده است که دولت در ایران مشکلات اقتصادی را ناشی از تحریم می داند. رفتار دولت هم همین را می گوید. آمریکایی ها اینگونه محاسبه کرده اند که کسانی در ایران عقیده دارند با حل موضوع هسته ای مسأله تحریم ها حل خواهد شد، دولت آقای روحانی هم در این چندماه حرفی جز این نزده و عملا هم طوری رفتار کرده که آمریکا حس کند دولت روحانی هم همین جمع بندی را دارد. آمریکایی ها تصور می کنند تهدید به فشار بیشتر دولت ایران را به سمت امتیازدهی بیشتر سوق خواهد داد، دولت هم می گوید که باید مذاکرات به نتیجه برسد چون کشور توان تحمل تحریم جدید را ندارد. آمریکایی ها می گویند برای موثر شدن دیپلماسی باید تهدید نظامی را معتبر کرد دولت هم می گوید در صورت تهدید نظامی آمریکا کاری از ما ساخته نیست.
واقعا با این وضع باید انتظار چه نتیجه ای را داشت. آیا منطقی است از آمریکایی ها توقع داشته باشیم رفتار راهبردی خود را تغییر بدهند، عاقل تر شوند و مطالبات خود از ایران را کم کنند در حالی که دولت ما به آنها می گوید تا به حال هر فکری کرده اید، درست بوده است؟ کدام طرف عاقلی استراتژی ای را که فکر می کند جواب داده، کنار می گذارد؟
دقیقا به همین دلایل است که به نظر می رسد دولت روحانی به سمت شرایطی بغرنج حرکت می کند. شاید چاره ای هم نباشد. تنها چیزی که باید از آن مراقبت کرد این است که روزی که روشن شد این مسیر اشتباه بوده چه میزان توان برای بازگشت به مسیر درست و چقدر ابزار و قدرت چانه زنی در مقابل دشمن باقی مانده است؟