به گزارش مشرق، غائله از یک تیتر شروع شد: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است». تیتری که روز سهشنبه 15 تیر 1378 در صفحه اول روزنامه «سلام» روی دکهها رفت. تیتر به سندی محرمانه از وزارت اطلاعات مربوط میشد که محمد موسوی خویینیها، مدیر مسئول روزنامه سلام، آن را منتشر کرده بود. این، جرقهای بود برای شعلهور شدن یک حادثه تلخ.
به خاطر فضای بی بندوبار و لگام گسیخته فرهنگی بعد از روی کار آمدن اصلاحطلبان در منصب دولت و نقش بیبدیل مطبوعات در ایجاد این فضا، نمایندگان مجلس پنجم در سومین سال وکالت خود تصمیم به اصلاح قانون مطبوعات گرفتند تا با رفع نواقص و ضعفهای این قانون، فضای فرهنگی را ترمیم کنند.
این تصمیم به بهانه «تحدید آزادی مطبوعات و تعارض با قانون اساسی» با مخالفت صریح وزیر ارشاد وقت، یعنی عطاءالله مهاجرانی مواجه شد. وزیری که چندی قبلتر از این ماجرا در 11 اردیبهشت 1378 توسط مجلسیها استیضاح شده بود اما باز با زدوبند و فشارهای وارده توانسته بود رای اعتماد بگیرد.
مطبوعات نیز که یک سر ماجرا بودند به پشتیبانی از دولت درآمده و سعی داشتند با جوسازی، مجلس را در منگنه قرار دهند تا از تصمیم خود کوتاه بیاید. با همین هدف، روزنامه سلام که با سردبیری «عباس عبدی» منتشر میشد، یک روز پیش از آنکه «طرح اصلاحیه قانون مطبوعات» به بحث گذاشته شود، یعنی روز سهشنبه 15 تیرماه، نامهای طبقهبندی شده را منتشر کرد. نامه مربوط به طرح اصلاحیه قانون مطبوعات بود که در آن سخن از پیشنهاد این طرح توسط سعید امامی (اسلامی) به میان آمده بود.
طرح اصلاحیه قانون مطبوعات در همان موعد مقرر، یعنی چهارشنبه 16 تیرماه به مجلس رفت و با 125 رأی از مجموع 215 نماینده حاضر، به تصویب رسید و در این سو موسوی خویینیها نیز برای دفاع از عمل خلاف قانون خود راهی دادگاه ویژه روحانیت شد. دادگاه پس از بررسیهای لازم و شنیدن اظهارات متهم، حکم به مجرمیت موسوی خویینیها داد و اینگونه روزنامه سلام، حامی جدی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76، توقیف شد.
خبر توقیف «سلام» ساعت 10 شب منتشر شد و با اینکه روزنامهها باید پیش از این ساعت روزنامه خود را به چاپخانه بفرستند تا در توزیع دچار مشکل نشوند، صبح پنجشنبه با ادبیاتی تهدیدآمیز، تیتر خود را به توقیف سلام اختصاص داده بودند. تیترهایی چون: «نظام باید هزینههای سنگینی بپردازد»، «دانشجویان ساکت نخواهند نشست»، «محدودیت مطبوعات خشم مردم را شعلهور خواهد کرد»، «زمان، حامل حوادث خشونتبار است»، «ورود به قلعه چپگرایان یک ریسک خطرناک برای محافظهکاران است»، «مقابله با دولت و مخالفت با توسعه سیاسی » و «پایان سیاستورزی».
علیاکبر ناطق نوری که آن زمان رئیس مجلس بود، در بخشی از کتاب خاطرات خود مینویسد: همان موقع شنیده بودم که بعضی از افراد جبهه دوم خرداد میگفتند: «توقیف این روزنامه به این آسانی نیست. این غیر از روزنامه «طوس» و «جامعه» است و نظام اگر بخواهد با روزنامه سلام برخورد کند، باید خسارت سنگینی بپردازد»!
و این آغاز یک غائله بود.
ساعت 11 همان شب حدود 150 نفر از دانشجویان کوی دانشگاه تهران دست به تجمع و تظاهرات میزنند. کم کم جَو ملتهب شده و با خروج دانشجویان از کوی دانشگاه و رفتن به سوی خیابان کارگر اعتراضها شدت میگیرد. نیروی انتظامی به خاطر لزوم برخورد با راهپیماییهای غیرقانونی و بدون مجوز که باعث بروز آشوب میشود، از وزارت کشور مجوز گرفته و وارد ماجرا میشود. با ورود پلیس درگیریها آغاز شده و کمکم شدت میگیرد تا اینکه سه تن از پرسنل نیروی انتظامی توسط دانشجویان به گروگان گرفته میشوند.
با داغتر شدن تنور تنشها، پلیس ضدشورش برای دستگیری تعدادی از تظاهرات کنندگان و آزاد کردن سه پرسنل خود، وارد محوطه کوی دانشگاه شده و به زدوخورد با دانشجویان میپردازد. این کار خشم دانشجویان را برمیانگیزد، ماجرا را پیچیدهتر میکند و بر بیشتر شدن فاجعه دامن میزند.
چند روز بعد از این ماجرا رهبر معظم انقلاب در 21 تیرماه در انتقاد به این اقدام میفرمایند: «این که صد نفر یا دویست نفر از کوی دانشگاه خارج شدند و حرفهایی زدند و شعارهایی دادند، بهانه و مجوّزی نمیشود برای اینکه کسانی، در هر لباس و با هر نامی، وارد آن محیط شوند و کارهای ناروایی انجام دهند؛ بخصوص وقتی که نام مقدّس نیروی انتظامی در میان میآید، عملی که موجب شود نیروی انتظامی بدنام گردد، قضیه را سختتر میکند.»
بعد از ورود پلیس به کوی دانشگاه، دامنه اعتراضها گستردهتر میشود. حالا دانشجویان به ماجرای حمله به کوی معترضاند و آرام نمیگیرند. درگیریها و اعتراضها همچنان ادامه دارد تا اینکه در بامداد جمعه 18 تیرماه درگیریها بالا میگیرد و زد و خورد به اوج خود میرسد. اوضاع بسیار ناآرام و غیر عادی است.
ناطق نوری در خاطرات خود مینویسد: «خبرهایی که از آغاز صبح در این باره میرسید، حکایت از این داشت که آن چه رخ میدهد، یک جریان عادی نیست. اصل ماجرا از این قرار بود که به دنبال توقیف روزنامه «سلام» و به بهانه اعتراض به این توقیف، در کوی دانشگاه تظاهراتی شد که بعد به بیرون هم کشیده شد. راهپیمایان مسیری را طی کردند، سپس نیروی انتظامی با آنها برخورد کرد که منجر به آن حوادث شد. من اصل جریان را هم عادی نمیدیدم. زیرا توقیف یک روزنامه نمیتوانست این قدر موجآفرینی کند. ... من به لحاظ این که شم امنیتی داشته و کار امنیتی کرده بودم، احساس میکردم پشت صحنه دستهایی است که اینها را میگرداند و به طور جدی به این موضوع یقین داشتم.»
از روز شنبه 19 تیر ماه دامنه آشوبها به کف خیابانها کشیده شده و درگیریها گستردهتر میشود. رفته رفته افراد غیر دانشجو به تجمعات افزوده و جهتگیریها عوض میشوند. اینبار ماجرا نه تنها یک اعتراض دانشجویی که تظاهراتی علیه حاکمیت و رهبران عالی نظام است.
کم کم آشوبگران در مناطق مختلف تهران از جمله در خیابانهای ولیعصر و انقلاب با سلاحهای گرم مستقر شده و سنگربندی میکنند و با ابزارهای ارتباطی با یکدیگر هماهنگیهای لازم را انجام داده و برنامهها را پیش میبرند.
از همین روز جنگ رسانهای مطبوعات نیز آغاز میشود. روزنامه «خرداد» به مدیرمسئولی عبدالله نوری در روز شنبه تیتر زد: «کوی دانشگاه تهران به خون کشیده شد» و روزنامه «نشاط» با سردبیری ماشاءالله شمسالواعظین به نقل از دفتر تحکیم وحدت یک هفته عزای عمومی اعلام کرد.
و جالب اینجاست که روزنامه نشاط در روز پنجشنبه 17 تیرماه، یعنی پیش از آغاز آشوبها نوشته بود: «صاحبنظران بر این باورند که ورود به قلعه فتح شده چپگرایان یک ریسک خطرناک برای محافظهکاران است ... ناظران پیشبینی میکنند که طی روزهای آینده، دفتر تحکیم وحدت و بدنه اجتماعی مدافع چپ وارد صحنه شوند»!
اما آنچه اکبر گنجی روز شنبه 19 تیرماه میان دانشجویان گفت، پرده از خیلی چیزها برداشت: «هیچکس حاضر نمیشود قدرت خود را تقسیم کند، مگر اینکه از پایین فشار آید. در اینصورت است که قدرت تقسیم میشود»!
خلیلی عراقی، رئیس وقت دانشگاه تهران، روز شنبه در جمع دانشجویان حاضر و استعفای خود و هیات رئیسه دانشگاه را اعلام میکند. نامه دکتر معین، وزیر فرهنگ و آموزش عالی وقت خطاب به رئیس جمهور مبنی بر استعفای وی خوانده میشود. دکتر نجفقلی حبیبی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی نیز از استعفای روسای تمام دانشگاههای شهر تهران خبر میدهد.
در این مدت عدهای از مسئولان دولتی به بهانه آرام کردن دانشجویان به جمع آنها آمدند اما نه تنها آرامشان نمیکردند بلکه فضا را ملتهبتر کرده و با اظهاراتشان هیزمی در آتش ناآرامیها میریختند. با اینکه خیابان کارگر شاهد درگیریهای بسیاری بود، علی ربیعی مشاور خاتمی و مدیرمسئول روزنامه کاروکارگر، محمدرضا خاتمی معاون وزیر بهداشت و برادر رئیس جمهور، مصطفی تاجزاده معاون سیاسی – اجتماعی وزیر کشور، دکتر مصطفی معین وزیر فرهنگ و آموزش عالی و... در کوی دانشگاه با دانشجویان صحبت میکردند. در روزهای بعدی نیز افراد دیگری چون: فائزه هاشمی، مهدی کروبی، موسوی لاری وزیر کشور، مجید انصاری نماینده مجلس و... در جمع دانشجویان حاضر شدند.
تاجزاده در آن زمان تلاش میکرد آشوبها را به سمت خیابان جمهوری و بیت رهبری بکشاند. زمانی که عدهای به وزارت کشور ریختند، میان جمعیت رفت و گفت: «شما چرا آمدهاید اینجا؟ شما چرا درب وزارت کشور را از جا میکنید؟ اینجا که مال شماست. شما باید جای دیگری بروید و درب آنجا را بکنید.»
از این رو 24 نفر از فرماندهان سپاه در نامهای که به رئیس جمهور نوشتند، به این موضوع نیز اشاره کردند: «سیدبزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودیها در جمع دانشجویان بنگرید؛ آیا همه آن گفتهها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانونشکنی نیست؟ جناب آقای رئیسجمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آنقدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست. با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از این را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.» پای این نامه را فرماندهانی چون: عزیز جعفری، قاسم سلیمانی، محمدباقر قالیباف، احمد کاظمی، محمد کوثری، نورعلی شوشتری، علی فدوی، علی فضلی و... امضا کردند.
به مرور اعتراضهای دانشجویی به انحراف کشیده شد. درگیریها و عملیات براندازی در خیابانهای تهران در روزهای دوشنبه و سهشنبه به اوج خود رسید و اوضاع بسیار نابسمان بود.
از این رو شورای منتخب متحصنین که برگزیدگان نمایندگان دانشگاههای تهران بودند، با صدور اطلاعیه ای راه خود را از اغتشاشگران جدا کردند تا مشخص شود این جریان برانداز از ابتدا برخاسته از دانشگاهها نبوده است.
عزم همه جزم شده بود تا غائله پایان یابد. با اجماع نظر مسئولان و مقامات کشوری، شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، از مردم خواست تا در تجمع سراسری روز چهارشنبه 23 تیرماه در دانشگاه تهران حضور یابند و به این بحران چند روزه خاتمه دهند.
مقام معظم رهبری در آخرین ساعات روز سهشنبه، ساعاتی پیش از برگزاری تجمع سراسری، پیامی صادر فرمودند که در بخشی از آن چنین آمده: «ملت رشید و غیور ایران، مردم عزیز تهران؛ دو روز است که جمعی از اشرار با کمک و همراهیِ برخی از گروهکهای سیاسیِ ورشکسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی در سطح تهران، به فساد و تخریب اموال، و ارعاب و عربدهجویی پرداخته و موجب سلب امنیت و آسایش مردم شدهاند. ... به مسؤولان در دولت و بخصوص مسؤولان امنیت عمومی تأکید شده که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را بر جای خود بنشانند و بیشک کسانی که چشم به فتنهانگیزیهای این روسیاهان دوختهاند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیاری مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکاری کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خودفروخته دشمن، تنگ نمایند. و به خصوص فرزندان بسیجیام باید آمادگیهای لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنه ای که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرغوب و منکوب سازند.»
سرانجام روز موعود فرا رسید و تجمع سراسری با حضور گسترده مردم برپا شد. با این تجمع سناریوی اغتشاشات پایان یافت و پیکره براندازان از هم پاشید.
مدتی پس از این غائله نیز فرهاد نظری از فرماندهی انتظامی تهران عزل و سردار طلایی به جای او منصوب شد. کمکی هم از سوی نهاد ریاست جمهوری و شهرداری تهران بابت هزینه دارو و درمان و تعمیر اتاقها و ساختمانهای خوابگاه دانشجویی اختصاص داده شد.