گروه فرهنگی مشرق- در اين گزارش به صد اصطلاح كه در جمع مداحان اهلبيت(عليهمالسلام) زبانزد است و ميتوان از آن به عنوان «فرهنگ مداحي» ياد كرد، اشاره ميشود. ذكر اين نكات نيز ضروري است كه:
1. برخي از اين اصطلاحات مربوط به فنّ مداحي است.
2. برخي از اصطلاحات، تكيه كلام بسياري از مداحان است و به فن مداحي ارتباط ندارد.
3. تعدادي از اين اصطلاحات ممكن است در برخي جوامع مداحي به كار نرود بنابراين جمع آوري تمامي اصطلاحات مداحي در يك مجموعه، جهت انتقال فرهنگ مداحي به همهي جوامع مداحي، ضروري به نظر ميرسيد.
ادبيات: اصطلاحي كلّيست كه شامل تمام مباحث شعري ميشود كه به كار مداحي ميآيد.
اهل بيتي: كنايه از شخصي است كه عاشق و دوستدار اهل بيت است.
اهل گريه: كنايه از افراديست كه با محافل مذهبي آشنايند، مرثيه خواني مداح را تحويل ميگيرند و چشم گرياني در عزاي اهلبيت(عليهمالسلام) دارند.
اهل منبر: كنايه از اشخاصي است كه پاي منبر وعظ مينشينند و اهل بصارت و آگاهياند.
باني: به شخصي گفته ميشود كه خرج برنامه عزاداري يا جشن را به عهدهي گرفته يا مجلس را برپا كرده است.
بند: اصطلاحي ست كه هم در «نوحه» و هم در قالبهاي «ترجيع بند» و «تركيببند» به كار ميرود.
بيت: هر دو مصراع شعري را يك بيت مينامند.
پاكت یا صله: كنايه از مبلغي است كه به عنوان «تبرّك» به مداح داده ميشود.
پامنبري: به كساني گفته ميشود كه در پاي منبر وعظ و برنامهي مداحي به عنوان مستمع، مينشينند.
پامنبري خواني: به برنامهاي گفته ميشود كه ميان دو منبر وعظ، توسط مداح، اجرا ميشود.
پل سازي: پل زدن به مرثيهي مداح قبلي با شگردهاي خاص. آنگاه كه مداحي بفرض از حضرت زهرا خوانده است، مداح ديگري پس از او به نوعي مرثيه او را ادامه دهد و ذهن مستمع را به فضاي ديگري ببرد؛ مثلاً بگويد: «من خانم ديگري ميشناسم كه كتك خورد او هم مثل زهرا(س) پدرش را صدا زد، اما او سه سال بيشتر نداشت.
پياده كردن: اين اصطلاح - به كنايه - به مفهوم اجرا كردن برنامه، خواندن يك شعر يا مرثيه، به كار ميرود.
پير غلام: كنايه از شخصي كه در بارگاه اهلبيت، سالها افتخار نوكري داشته و در اين راه به پيري رسيده است.
پيشكسوت: شخصي كه در كار مداحي، از ديگران پيشتر است و در اين كار، تجربه فراواني اندوخته است.
تاريخ: مجموعهاي از حوادث و ماجراهايي كه، توسط مداح به شيوههاي مختلف در كار مداحي روايت ميشود. اين شيوه را؛ مداح، با تكيه بر مطالعهي كتابهاي تاريخي، مقاتل و... اجرا ميكند.
تكيه: اصطلاحاً به محلي - غير از مسجد - گفته ميشود كه در آن برنامههاي جشن يا عزاي اهلبيت(عليهمالسلام) برگزار ميشود.
تك زدن: اصطلاحيست در سينهزني، كه در آن حركات دستها به هنگام سينه زدن، آرام و با فاصله است.
تند زدن: اصطلاحي ست در سينهزني، كه در آن در پايان مجلس، آهنگ سينهزني، تند شده، حركات دستها سريع ميشود.
ثلاث: اصطلاحي است در سينهزني كه در آن، ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه وجود دارد.
چاووش خوان: كسي است كه شعري را به لحن و آواز مناسب در جمعي ميخواند و خبر از آمدن زائر ميدهد.
حسينيه: به محلي - غير از مسجد - گفته ميشود كه در آن برنامههاي جشن يا عزاي اهلبيت(عليهمالسلام) برگزار ميشود.
خط: اصطلاح غلطيست كه برخي مداحان به جاي اصطلاح ادبي «بيت» به كار ميبرند. مثلاً ميگويند: «چند خط، شعر خواندم!»
خون گريه كردن: كنايه از حُزن شديد و گريه فراوان.
دستگاه خوان: مقصود، مداحي است كه دستگاههاي موسيقي و رديفهاي آوازي را ميشناسد و آن را در مداحي به كار ميبرد.
دسته: گروهي از عزاداران كه با هم، شعر يا نوحهي خاصي را زمزمه ميكنند.
دعاي مجلس: دعا كردن در پايان برنامهي و ختم عزاداري، كه معمولاً توسط مداح پيشكسوت، انجام ميشود.
دعوت داشتن: مقصود، دعوت شدن مداح به جلسه، جهت اجراي برنامه است.
دم: مقصود همان نوحه يا سرود است و قسمتي از آن، كه توسط مستمعان، به تكرار گفته ميشود. اين كار بعد از برنامه مرثيه خواني مداح، اجرا ميشود.
دهه: منظور، ده روز برنامه عزاداري كه يك مداح جهت انجام وظيفه، دعوت ميشود.
ذاكر: كسي كه به ذكر مناقب و مراثي اهلبيت(عليهمالسلام) ميپردازد.
ذكر: نام ديگر «نوحه» است كه معمولاً در پايان برنامه مرثيهخواني، ارائه ميشود.
ذكر آخر: مقصود بند آخر «نوحه» است؛ معمولاً اين اصطلاح را مداحان در اواخر نوحه خواني به كار ميبرند.
رثا: اصطلاحي است ادبي و به معني «سوگ» و «عزا» است مثلاً گفته ميشود: «در رثاي امام علي(عليهالسلام) شعري بخوان!»
رَجَز: شعارهاي حماسي كه در جنگ، توسط مبارزان خوانده ميشده است. گاه اين رجزها در شعرها و برنامههاي مداحي هم خوانده ميشود؛ مثلاً اين رجز معروف حضرت ابالفضل عليهالسلام:
واللَّهِ ان قطعتموا يميني
انّي اُحامي ابداً عن ديني...
رديف خواني: مقصود، اجراي برنامه مداحي با استفاده از دستگاههاي موسيقي و رديفهاي آوازي است.
رو به قبله كردن: كنايه از سلام دادن و تمام كردن مجلس است.
روضه: غلط مصطلحي ست كه به جاي واژه «مرثيه» به كار ميرود.
روضه خوان: كنايه از مرثيه خوان است. از گذشته، كه واعظان از روي كتاب «روضَهالشهدا» مرثيه ميخواندهاند تا امروز، اين اصطلاح مرسوم شده است.
زبان حال: سخناني كه مداح يا واعظ، با تكيه بر تاريخ و سيرهي اهلبيت(عليهمالسلام) به ايشان نسبت ميدهد.
زبان قال: سخناني كه از قول اهلبيت(عليهمالسلام) نقل شده و در تاريخ - به صورت مستند - آمده است.
زمزمه: نوحه و ناله مستمع به همراه مداح است اين حركت، باعث ايجاد شور و هيجان در محفل عزاداري و پررونق شدن برنامه مداح ميشود.
زمزمه خواني: تكرار يك بيت يا يك بند نوحه، توسط مستمعان يا مداح به صورت آرام.
زمينه خواني: خواندن اشعاري در سينهزني، به طوري كه آهنگ سينه زني به صورت سنگين و با فاصله باشد.
زنجير زني: زنجير زدن عزاداران در هنگام مداحي. معمولاً اين حركت در دستههاي عزاداري اجرا ميشود.
زيارت خواني: مقصود، خواندن يكي از زيارتها مثل «وارث»، «عاشورا» و... ميباشد كه مداح، لازم است در خواندن آنها تسلّط و با مضامين آن آشنايي داشته باشد.
سبْك: در فن مداحي، مقصود «آهنگ» و «شيوه» خواندن مرثيه يا نوحه است.
سرود: به شعرهايي گفته ميشود كه قالب آن مانند نوحه اما مضمون آن شاد است و مداح، آن را در مجالس شادي ميخواند.
سفره: تعبيري است كه مداحان جهت تفاخر به كار ميبرند. مثلاً: «ما مهمان سفرهي اهلبيت هستيم» و گاه نيز مقصود، سفرهي اطعامي است كه پس از پايان عزاداري، گسترده ميشود و به سفرهي اهلبيت(عليهمالسلام) تعبير ميشود.
سنگين: آن گاه كه مداح، شعر را با آهنگ كشدار، بخواند به نحوي كه حالت سينه زني، ممتد و با فاصله باشد، اصطلاحاً «سنگين» گفته ميشود.
سه ضرب: سينه زدن عزاداران، به حالتي كه ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه باشد.
سينه زني: شيوه مرسومي در عزاداريست. اهل مجلس پس از شنيدن مرثيه، به حالت ايستاده يا نشسته، متناسب و همراه با نوحه يا شعرخواني مداح، با دست بر سينه ميكوبند.
شاه بيت: زيباترين و برجستهترين بيت در يك قالب شعري، شاه بيت ناميده ميشود.
شعر: يكي از ابزارهاي فن مداحي است. البته اين اصطلاح، توسط برخي مداحان، به صورت كلي به جاي نام هر قالب شعري به كار ميرود. مثلاً به غلط گفته ميشود: «چند تا شعر خواندم».
شور زدن: حالت عزاداري با زمزمه و بر سر و سينه زدن، به صورت ممتد و بيفاصله است. معمولاً اين شيوه، در اواخر برنامه مداحي و با هدايت مداح، صورت ميگيرد.
عاشقان: اصطلاحي است كه معمولاً از طرف مداح و منبري به عزاداران و اهل مجلس اطلاق ميشود. اين اصطلاح معمولاً زينتبخش نام هيئات عزاداري يا جلسات آموزشي مداحي نيز ميباشد. واژههايي ديگر مثل «محبّان»، «عشاق» و... نيز به همين منظور به كار ميرود.
عباي مداحي: رسم است كه مداحان در جلسات آموزشي، هنگام اجراي برنامه، عبايي بر دوش ميافكنند و مداحي ميكنند، همچنين مداحان، هنگام اجرا در هيئات و مجالس مذهبي آن را بر دوش مياندازند تا متانت و وزانت ايشان دوچندان شود.
عزاخانه: كنايه از مجلس و محفل عزاداري است.
عزادار: به افرادي كه به مجلس عزاداري آمده و سوگوارند، اطلاق ميشود.
عشق: اظهار محبت و علاقه به اهلبيت(عليهمالسلام) است. اين واژه در برنامههاي مداحي، پركاربرد است.
فرد: تك بيت از يك قالب شعري، كه انتخاب و خوانده ميشود، «فرد» نام دارد.
قصيده: يكي از قالبهاي شعري كه مهمترين ويژگي آن طولاني بودن ابيات است. معمولاً برخي مداحان، به غلط، هر شعري را كه ابياتي طولاني داشته باشد، قصيده مينامند!
قفل زدن: كنايه از بي شور و حال بودن مجلس است. آن گاه مجلس، برنامه مداحي را تحويل نگيرد و - به اصطلاح - گريه يا شوري نداشته باشد، مداح، ميگويد: «انگار به مجلس، قفل زدهاند!».
كسوت مداحي: مقصود، لباس مداحي است و كنايه از افتخار نوكري اهلبيت(عليهمالسلام) است.
كمكي گرفتن: آن گاه كه گروهي از يك هيأت عزاداري به هيأت ديگري براي عزاداري - به صورت گروهي - ميروند، اصطلاحاً گفته ميشود «كمكي» رفتهاند.
كوچه واكردن: هنگامي كه برنامهي سينهزني آغاز ميشود، توسط مياندار مجلس و با اشارهي مداح، عزاداران، صفهايي رو به روي هم تشكيل ميدهند كه اصطلاحاً «كوچه وا كردن» گفته ميشود.
گريز زدن: نقطهي اوج مرثيه خواني مداح است كه به صورت تطبيق و پيوند حادثهاي با حادثه كربلا، انجام ميشود.
گريه گرفتن: امروزه، يكي از هدفهاي مداحي همچنين يكي از شيوههاي محك زدن ميزان موفقيت يك مداح در مداحي، گرياندن مستمع است. در ميان بسياري از مداحان، توان «گريه گرفتن» از اهل مجلس، نشان موفقيت مداح به حساب ميآيد!
گوشواره: در پايان هر بند نوحه، مصراعهاي كوتاه يا بلندي است كه بندها را به هم پيوند ميدهد و زمينهي ذهني را در مستمع براي پاسخ دادن به ذكرِ نوحه آماده ميكند. به آن مصراعها، اصطلاحاً «گوشواره» گفته ميشود.
لباس مداحي: از گذشته، رسم بوده است كه مداحان، جهت تمايز از ديگر مردم، كتهاي بلندي ميپوشيدهاند و عبايي بر دوش ميافكندند. پوشيدن اين لباس، به مداح، وقار و متانت خاصي ميبخشيده است. متأسفانه به اين رسم، امروزه كمتر توجه ميشود.
لق زدن: اصطلاحيست در سينه زني، آن هنگام كه در سينه زني ميان عزاداران، هماهنگي وجود نداشته باشد، گفته ميشود: «سينه زني، لق ميزند»
مجلس: همان محفل عزاداري است. مقصود مداحان از اين اصطلاح، معمولاً «برنامهي مداحي» است. مثلاً جمله «چند مجلس پياده كردم» يعني چند برنامهي مداحي، اجرا كردم».
مجلس گرداني: كنايه از اداره مجلس عزاداري توسط مداح يا ميانْدار است.
مجلس گرفتن: اين اصطلاح (يا: گرفتن مجلس) زماني به كار ميرود كه برنامه مداحي بر روي مستمعان تأثير بگذارد و شور و حال خاصي به مجلس بدهد.
مدّاح: صيغه مبالغه از واژه «مدح» است. اصطلاحاً به كسي گفته ميشود كه به كار مدح و منقبت اهلبيت(عليهمالسلام) ميپردازد.
مرثيه خواني: خواندن مراثي اهلبيت(عليهمالسلام) با تكيه بر لحن و آهنگ مناسب، جهت تحريك عواطف مستمعان و آگاه كردن آنان با مصائب اهلبيت(عليهمالسلام)
مصيبت خواني: مقصود، همان مرثيه خواني است. معمولاً مداحان با نقل تاريخ اهلبيت(عليهمالسلام) مستمعان خود را با مصائب اهلبيت(عليهمالسلام) آشنا ميسازند.
مطلع: اصطلاحاً به بيت اول - كه آغاز شعر است - گفته ميشود.
مقتل: كنايه از كتابي است كه مصائب اهلبيت(عليهمالسلام) در آن بيان شده است.
مقطع: اصطلاحاً به بيت آخر شعر گفته ميشود.
مناقب خوان: اصطلاحي قديمي، كه بر گروهي از مداحان اطلاق ميشده است كه به نقل مناقب و فضايل اهلبيت(عليهمالسلام) ميپرداختهاند.
منبري: مقصود سخنران يا واعظ مجلس است كه بر منبر مينشيند و سخن ميگويد.
مياندار: به شخصي اطلاق ميشود كه در ادارهي مجلس، مداح را ياري ميكند.
ميلاديه: شعري كه مضمون شاد داشته باشد و مداح، آن را متناسب مجلس جشن ميلاد يكي از ائمّهاطهار يا بزرگان دين، انتخاب كرده، ميخواند.
نسخه: نوشتهاي كه مداح، هنگام خواندن، به دست ميگيرد، نسخه نام دارد.
نمك مجلس: اصطلاحاً به معناي چاشني يا جاذبهي مجلس به كار ميرود مثلاً گفته ميشود: «نام امام حسين(عليهالسلام) نمك مجلس است.
نَوّاح: كسي كه در خواندن «نوحه» تجربهي خاصي دارد و كارش نوحه خواني يا نوحهسرايي است.
نوحه: يكي از قالبهاي پر كاربرد در مداحي است. نوحه معمولاً در اواخر برنامهي مداحي و پس از مرثيه خواني، عرضه ميشود و در پر شور كردن مجلس و همراه نمودن مستمع با مداح، نقش فعالي دارد.
نوكر اهلبيت: كنايه از افرادي كه از سرِ ارادت، در محافل مذهبي به شيوههاي مختلف خدمت ميكند.
واحد خواني: رسم بوده كه وقتي دسته عزاداري حركت ميكرده، مكانهاي بخصوصي متوقف ميشده است و مداح در آن حال، شعري را با آهنگ خاصي ميخوانده است مردم بدون آن كه جواب دهند، سينه ميزدند. به اين برنامه در مداحي، واحد خواني گفته ميشده است.
واحد نُث: در واحد خواني، گاه كه سينه زن به شور ميآيد در آن حال، يك دست و دو دست بر سينه ميزند، اين حالت «نث» نام دارد.
واعظ: كسي كه در مجلس اهلبيت به وعظ و ارشاد مردم ميپردازد. اصطلاحات «سخنران»، «روضه خوان» نيز به همين مفهوم گاه به كار ميرود.
واگردان: به بيت «ترجيع» در قالب «ترجيع بند»، واگردان نيز گفته ميشود.
هيأتي: اصطلاحاً به افرادي گفته ميشود كه اهل شركت در مجالس اهلبيتاند و پاي منبر وعظ و عزاداري مينشينند.
يا الله كردن: كنايه از رو به قبله كردن و تمام نمودن مجلس عزاداري است.
مظلوم كِش: كنايه از ميانْدار است، كه لابهلاي خواندن مداح، جمله هايي كه معمولاً به صورت «ندا» است، با آهنگي كِشدار ميخواند و سينهزنان نيز آن را تكرار ميكنند و يا در پاسخ ميگويند: «اي تشنه لب! حسين واي!»
1. برخي از اين اصطلاحات مربوط به فنّ مداحي است.
2. برخي از اصطلاحات، تكيه كلام بسياري از مداحان است و به فن مداحي ارتباط ندارد.
3. تعدادي از اين اصطلاحات ممكن است در برخي جوامع مداحي به كار نرود بنابراين جمع آوري تمامي اصطلاحات مداحي در يك مجموعه، جهت انتقال فرهنگ مداحي به همهي جوامع مداحي، ضروري به نظر ميرسيد.
* * *
اداره كردن: كنايه از كنترل مجلس و ارائهي برنامهي مطلوب است. ادبيات: اصطلاحي كلّيست كه شامل تمام مباحث شعري ميشود كه به كار مداحي ميآيد.
اهل بيتي: كنايه از شخصي است كه عاشق و دوستدار اهل بيت است.
اهل گريه: كنايه از افراديست كه با محافل مذهبي آشنايند، مرثيه خواني مداح را تحويل ميگيرند و چشم گرياني در عزاي اهلبيت(عليهمالسلام) دارند.
اهل منبر: كنايه از اشخاصي است كه پاي منبر وعظ مينشينند و اهل بصارت و آگاهياند.
باني: به شخصي گفته ميشود كه خرج برنامه عزاداري يا جشن را به عهدهي گرفته يا مجلس را برپا كرده است.
بند: اصطلاحي ست كه هم در «نوحه» و هم در قالبهاي «ترجيع بند» و «تركيببند» به كار ميرود.
بيت: هر دو مصراع شعري را يك بيت مينامند.
پاكت یا صله: كنايه از مبلغي است كه به عنوان «تبرّك» به مداح داده ميشود.
پامنبري: به كساني گفته ميشود كه در پاي منبر وعظ و برنامهي مداحي به عنوان مستمع، مينشينند.
پامنبري خواني: به برنامهاي گفته ميشود كه ميان دو منبر وعظ، توسط مداح، اجرا ميشود.
پل سازي: پل زدن به مرثيهي مداح قبلي با شگردهاي خاص. آنگاه كه مداحي بفرض از حضرت زهرا خوانده است، مداح ديگري پس از او به نوعي مرثيه او را ادامه دهد و ذهن مستمع را به فضاي ديگري ببرد؛ مثلاً بگويد: «من خانم ديگري ميشناسم كه كتك خورد او هم مثل زهرا(س) پدرش را صدا زد، اما او سه سال بيشتر نداشت.
پياده كردن: اين اصطلاح - به كنايه - به مفهوم اجرا كردن برنامه، خواندن يك شعر يا مرثيه، به كار ميرود.
پير غلام: كنايه از شخصي كه در بارگاه اهلبيت، سالها افتخار نوكري داشته و در اين راه به پيري رسيده است.
پيشكسوت: شخصي كه در كار مداحي، از ديگران پيشتر است و در اين كار، تجربه فراواني اندوخته است.
تاريخ: مجموعهاي از حوادث و ماجراهايي كه، توسط مداح به شيوههاي مختلف در كار مداحي روايت ميشود. اين شيوه را؛ مداح، با تكيه بر مطالعهي كتابهاي تاريخي، مقاتل و... اجرا ميكند.
تكيه: اصطلاحاً به محلي - غير از مسجد - گفته ميشود كه در آن برنامههاي جشن يا عزاي اهلبيت(عليهمالسلام) برگزار ميشود.
تك زدن: اصطلاحيست در سينهزني، كه در آن حركات دستها به هنگام سينه زدن، آرام و با فاصله است.
تند زدن: اصطلاحي ست در سينهزني، كه در آن در پايان مجلس، آهنگ سينهزني، تند شده، حركات دستها سريع ميشود.
ثلاث: اصطلاحي است در سينهزني كه در آن، ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه وجود دارد.
چاووش خوان: كسي است كه شعري را به لحن و آواز مناسب در جمعي ميخواند و خبر از آمدن زائر ميدهد.
حسينيه: به محلي - غير از مسجد - گفته ميشود كه در آن برنامههاي جشن يا عزاي اهلبيت(عليهمالسلام) برگزار ميشود.
خط: اصطلاح غلطيست كه برخي مداحان به جاي اصطلاح ادبي «بيت» به كار ميبرند. مثلاً ميگويند: «چند خط، شعر خواندم!»
خون گريه كردن: كنايه از حُزن شديد و گريه فراوان.
دستگاه خوان: مقصود، مداحي است كه دستگاههاي موسيقي و رديفهاي آوازي را ميشناسد و آن را در مداحي به كار ميبرد.
دسته: گروهي از عزاداران كه با هم، شعر يا نوحهي خاصي را زمزمه ميكنند.
دعاي مجلس: دعا كردن در پايان برنامهي و ختم عزاداري، كه معمولاً توسط مداح پيشكسوت، انجام ميشود.
دعوت داشتن: مقصود، دعوت شدن مداح به جلسه، جهت اجراي برنامه است.
دم: مقصود همان نوحه يا سرود است و قسمتي از آن، كه توسط مستمعان، به تكرار گفته ميشود. اين كار بعد از برنامه مرثيه خواني مداح، اجرا ميشود.
دهه: منظور، ده روز برنامه عزاداري كه يك مداح جهت انجام وظيفه، دعوت ميشود.
ذاكر: كسي كه به ذكر مناقب و مراثي اهلبيت(عليهمالسلام) ميپردازد.
ذكر: نام ديگر «نوحه» است كه معمولاً در پايان برنامه مرثيهخواني، ارائه ميشود.
ذكر آخر: مقصود بند آخر «نوحه» است؛ معمولاً اين اصطلاح را مداحان در اواخر نوحه خواني به كار ميبرند.
رثا: اصطلاحي است ادبي و به معني «سوگ» و «عزا» است مثلاً گفته ميشود: «در رثاي امام علي(عليهالسلام) شعري بخوان!»
رَجَز: شعارهاي حماسي كه در جنگ، توسط مبارزان خوانده ميشده است. گاه اين رجزها در شعرها و برنامههاي مداحي هم خوانده ميشود؛ مثلاً اين رجز معروف حضرت ابالفضل عليهالسلام:
واللَّهِ ان قطعتموا يميني
انّي اُحامي ابداً عن ديني...
رديف خواني: مقصود، اجراي برنامه مداحي با استفاده از دستگاههاي موسيقي و رديفهاي آوازي است.
رو به قبله كردن: كنايه از سلام دادن و تمام كردن مجلس است.
روضه: غلط مصطلحي ست كه به جاي واژه «مرثيه» به كار ميرود.
روضه خوان: كنايه از مرثيه خوان است. از گذشته، كه واعظان از روي كتاب «روضَهالشهدا» مرثيه ميخواندهاند تا امروز، اين اصطلاح مرسوم شده است.
زبان حال: سخناني كه مداح يا واعظ، با تكيه بر تاريخ و سيرهي اهلبيت(عليهمالسلام) به ايشان نسبت ميدهد.
زبان قال: سخناني كه از قول اهلبيت(عليهمالسلام) نقل شده و در تاريخ - به صورت مستند - آمده است.
زمزمه: نوحه و ناله مستمع به همراه مداح است اين حركت، باعث ايجاد شور و هيجان در محفل عزاداري و پررونق شدن برنامه مداح ميشود.
زمزمه خواني: تكرار يك بيت يا يك بند نوحه، توسط مستمعان يا مداح به صورت آرام.
زمينه خواني: خواندن اشعاري در سينهزني، به طوري كه آهنگ سينه زني به صورت سنگين و با فاصله باشد.
زنجير زني: زنجير زدن عزاداران در هنگام مداحي. معمولاً اين حركت در دستههاي عزاداري اجرا ميشود.
زيارت خواني: مقصود، خواندن يكي از زيارتها مثل «وارث»، «عاشورا» و... ميباشد كه مداح، لازم است در خواندن آنها تسلّط و با مضامين آن آشنايي داشته باشد.
سبْك: در فن مداحي، مقصود «آهنگ» و «شيوه» خواندن مرثيه يا نوحه است.
سرود: به شعرهايي گفته ميشود كه قالب آن مانند نوحه اما مضمون آن شاد است و مداح، آن را در مجالس شادي ميخواند.
سفره: تعبيري است كه مداحان جهت تفاخر به كار ميبرند. مثلاً: «ما مهمان سفرهي اهلبيت هستيم» و گاه نيز مقصود، سفرهي اطعامي است كه پس از پايان عزاداري، گسترده ميشود و به سفرهي اهلبيت(عليهمالسلام) تعبير ميشود.
سنگين: آن گاه كه مداح، شعر را با آهنگ كشدار، بخواند به نحوي كه حالت سينه زني، ممتد و با فاصله باشد، اصطلاحاً «سنگين» گفته ميشود.
سه ضرب: سينه زدن عزاداران، به حالتي كه ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه باشد.
سينه زني: شيوه مرسومي در عزاداريست. اهل مجلس پس از شنيدن مرثيه، به حالت ايستاده يا نشسته، متناسب و همراه با نوحه يا شعرخواني مداح، با دست بر سينه ميكوبند.
شاه بيت: زيباترين و برجستهترين بيت در يك قالب شعري، شاه بيت ناميده ميشود.
شعر: يكي از ابزارهاي فن مداحي است. البته اين اصطلاح، توسط برخي مداحان، به صورت كلي به جاي نام هر قالب شعري به كار ميرود. مثلاً به غلط گفته ميشود: «چند تا شعر خواندم».
شور زدن: حالت عزاداري با زمزمه و بر سر و سينه زدن، به صورت ممتد و بيفاصله است. معمولاً اين شيوه، در اواخر برنامه مداحي و با هدايت مداح، صورت ميگيرد.
عاشقان: اصطلاحي است كه معمولاً از طرف مداح و منبري به عزاداران و اهل مجلس اطلاق ميشود. اين اصطلاح معمولاً زينتبخش نام هيئات عزاداري يا جلسات آموزشي مداحي نيز ميباشد. واژههايي ديگر مثل «محبّان»، «عشاق» و... نيز به همين منظور به كار ميرود.
عباي مداحي: رسم است كه مداحان در جلسات آموزشي، هنگام اجراي برنامه، عبايي بر دوش ميافكنند و مداحي ميكنند، همچنين مداحان، هنگام اجرا در هيئات و مجالس مذهبي آن را بر دوش مياندازند تا متانت و وزانت ايشان دوچندان شود.
عزاخانه: كنايه از مجلس و محفل عزاداري است.
عزادار: به افرادي كه به مجلس عزاداري آمده و سوگوارند، اطلاق ميشود.
عشق: اظهار محبت و علاقه به اهلبيت(عليهمالسلام) است. اين واژه در برنامههاي مداحي، پركاربرد است.
فرد: تك بيت از يك قالب شعري، كه انتخاب و خوانده ميشود، «فرد» نام دارد.
قصيده: يكي از قالبهاي شعري كه مهمترين ويژگي آن طولاني بودن ابيات است. معمولاً برخي مداحان، به غلط، هر شعري را كه ابياتي طولاني داشته باشد، قصيده مينامند!
قفل زدن: كنايه از بي شور و حال بودن مجلس است. آن گاه مجلس، برنامه مداحي را تحويل نگيرد و - به اصطلاح - گريه يا شوري نداشته باشد، مداح، ميگويد: «انگار به مجلس، قفل زدهاند!».
كسوت مداحي: مقصود، لباس مداحي است و كنايه از افتخار نوكري اهلبيت(عليهمالسلام) است.
كمكي گرفتن: آن گاه كه گروهي از يك هيأت عزاداري به هيأت ديگري براي عزاداري - به صورت گروهي - ميروند، اصطلاحاً گفته ميشود «كمكي» رفتهاند.
كوچه واكردن: هنگامي كه برنامهي سينهزني آغاز ميشود، توسط مياندار مجلس و با اشارهي مداح، عزاداران، صفهايي رو به روي هم تشكيل ميدهند كه اصطلاحاً «كوچه وا كردن» گفته ميشود.
گريز زدن: نقطهي اوج مرثيه خواني مداح است كه به صورت تطبيق و پيوند حادثهاي با حادثه كربلا، انجام ميشود.
گريه گرفتن: امروزه، يكي از هدفهاي مداحي همچنين يكي از شيوههاي محك زدن ميزان موفقيت يك مداح در مداحي، گرياندن مستمع است. در ميان بسياري از مداحان، توان «گريه گرفتن» از اهل مجلس، نشان موفقيت مداح به حساب ميآيد!
گوشواره: در پايان هر بند نوحه، مصراعهاي كوتاه يا بلندي است كه بندها را به هم پيوند ميدهد و زمينهي ذهني را در مستمع براي پاسخ دادن به ذكرِ نوحه آماده ميكند. به آن مصراعها، اصطلاحاً «گوشواره» گفته ميشود.
لباس مداحي: از گذشته، رسم بوده است كه مداحان، جهت تمايز از ديگر مردم، كتهاي بلندي ميپوشيدهاند و عبايي بر دوش ميافكندند. پوشيدن اين لباس، به مداح، وقار و متانت خاصي ميبخشيده است. متأسفانه به اين رسم، امروزه كمتر توجه ميشود.
لق زدن: اصطلاحيست در سينه زني، آن هنگام كه در سينه زني ميان عزاداران، هماهنگي وجود نداشته باشد، گفته ميشود: «سينه زني، لق ميزند»
مجلس: همان محفل عزاداري است. مقصود مداحان از اين اصطلاح، معمولاً «برنامهي مداحي» است. مثلاً جمله «چند مجلس پياده كردم» يعني چند برنامهي مداحي، اجرا كردم».
مجلس گرداني: كنايه از اداره مجلس عزاداري توسط مداح يا ميانْدار است.
مجلس گرفتن: اين اصطلاح (يا: گرفتن مجلس) زماني به كار ميرود كه برنامه مداحي بر روي مستمعان تأثير بگذارد و شور و حال خاصي به مجلس بدهد.
مدّاح: صيغه مبالغه از واژه «مدح» است. اصطلاحاً به كسي گفته ميشود كه به كار مدح و منقبت اهلبيت(عليهمالسلام) ميپردازد.
مرثيه خواني: خواندن مراثي اهلبيت(عليهمالسلام) با تكيه بر لحن و آهنگ مناسب، جهت تحريك عواطف مستمعان و آگاه كردن آنان با مصائب اهلبيت(عليهمالسلام)
مصيبت خواني: مقصود، همان مرثيه خواني است. معمولاً مداحان با نقل تاريخ اهلبيت(عليهمالسلام) مستمعان خود را با مصائب اهلبيت(عليهمالسلام) آشنا ميسازند.
مطلع: اصطلاحاً به بيت اول - كه آغاز شعر است - گفته ميشود.
مقتل: كنايه از كتابي است كه مصائب اهلبيت(عليهمالسلام) در آن بيان شده است.
مقطع: اصطلاحاً به بيت آخر شعر گفته ميشود.
مناقب خوان: اصطلاحي قديمي، كه بر گروهي از مداحان اطلاق ميشده است كه به نقل مناقب و فضايل اهلبيت(عليهمالسلام) ميپرداختهاند.
منبري: مقصود سخنران يا واعظ مجلس است كه بر منبر مينشيند و سخن ميگويد.
مياندار: به شخصي اطلاق ميشود كه در ادارهي مجلس، مداح را ياري ميكند.
ميلاديه: شعري كه مضمون شاد داشته باشد و مداح، آن را متناسب مجلس جشن ميلاد يكي از ائمّهاطهار يا بزرگان دين، انتخاب كرده، ميخواند.
نسخه: نوشتهاي كه مداح، هنگام خواندن، به دست ميگيرد، نسخه نام دارد.
نمك مجلس: اصطلاحاً به معناي چاشني يا جاذبهي مجلس به كار ميرود مثلاً گفته ميشود: «نام امام حسين(عليهالسلام) نمك مجلس است.
نَوّاح: كسي كه در خواندن «نوحه» تجربهي خاصي دارد و كارش نوحه خواني يا نوحهسرايي است.
نوحه: يكي از قالبهاي پر كاربرد در مداحي است. نوحه معمولاً در اواخر برنامهي مداحي و پس از مرثيه خواني، عرضه ميشود و در پر شور كردن مجلس و همراه نمودن مستمع با مداح، نقش فعالي دارد.
نوكر اهلبيت: كنايه از افرادي كه از سرِ ارادت، در محافل مذهبي به شيوههاي مختلف خدمت ميكند.
واحد خواني: رسم بوده كه وقتي دسته عزاداري حركت ميكرده، مكانهاي بخصوصي متوقف ميشده است و مداح در آن حال، شعري را با آهنگ خاصي ميخوانده است مردم بدون آن كه جواب دهند، سينه ميزدند. به اين برنامه در مداحي، واحد خواني گفته ميشده است.
واحد نُث: در واحد خواني، گاه كه سينه زن به شور ميآيد در آن حال، يك دست و دو دست بر سينه ميزند، اين حالت «نث» نام دارد.
واعظ: كسي كه در مجلس اهلبيت به وعظ و ارشاد مردم ميپردازد. اصطلاحات «سخنران»، «روضه خوان» نيز به همين مفهوم گاه به كار ميرود.
واگردان: به بيت «ترجيع» در قالب «ترجيع بند»، واگردان نيز گفته ميشود.
هيأتي: اصطلاحاً به افرادي گفته ميشود كه اهل شركت در مجالس اهلبيتاند و پاي منبر وعظ و عزاداري مينشينند.
يا الله كردن: كنايه از رو به قبله كردن و تمام نمودن مجلس عزاداري است.
مظلوم كِش: كنايه از ميانْدار است، كه لابهلاي خواندن مداح، جمله هايي كه معمولاً به صورت «ندا» است، با آهنگي كِشدار ميخواند و سينهزنان نيز آن را تكرار ميكنند و يا در پاسخ ميگويند: «اي تشنه لب! حسين واي!»