به گزارش مشرق: ماجرا از تقریبا یک ماه قبل شروع شد؛خبر که پخش شد همه می گفتند دوباره شایعه به راه افتاده است؛ شاید دوباره کسی از روی خوشمزگی در فضای مجازی بی در و پیکر شایعه ای را دست به دست چرخانده ؛ اما عکس ها که پخش شد همه از واقعی بودن داستان مطمئن شدند. مرتضی روی تخت بیمارستان بود و چند خواننده دیگر هم کنار تختش دیده می شدند.
انتشار عکس های زیاد از هنرمندان که سری هم به بیمارستان
بهمن می زند. هر روز تعداد عکس ها بیشتر می شد و در عین حال بازار شایعه ها هم داغ
تر. روزی نبود که خبر مرگ پاشایی نپیچد؛ یک روز می گفتند به کما رفته روزی دیگر می
گفتند علائم حیاتی اش از دست رفته والخ. ماجرا به جایی که کشید بارها خود مرتضی و
خانواده اش به زبان آمدند و در روزهایی سخت درمان باید به جای پیگیری امور مرتضی
مدام به این شایعه ها پاسخ می دادند.
اما سر منشا این شایعه ها کجا بود؟ شما هم مثل من ناگفته جواب را می دانید: «شبکه های اجتماعی». شبکه های اجتماعی شاید دومین بیماری بعد از سرطان بود که مرتضی را رنج می داد. هر روز اخباری بی سر و ته و غیر حقیقی در این فضاها پخش می شد و متاسفانه بعضی ها هم از روی نا آگاهی دست به دست این اخبار را می چرخاندند بدون این که از صحت و سقم آن با خبر باشند. هیچ کس به «منبع» که مهترین اصل یک خبر در تایید یا رد موضوعی است توجه نمیکرد و حرفهایی که کوچکترین شباهتی به حقیقت نداشت از فرط تکرار به حقیقت نزدیک می شد. این شایعه های بعضا عجیب و غریب تا جایی ادامه پیدا کرد که حتی این بحث به میان آمد که پاشایی علائم حیاتی اش را از دست داده و قرار است که اعضایش را اهدا کند! و متاسفانه بعضیها حتی این شایعه را هم برخی از روی ناآگاهی دست به دست چرخاندند. اما جدای از بحث منبع خبر، باید به این موضوع هم اشاره کرد که همان بعضیهاحتی لحظهای هم برای «کپی و پیست» کردن تامل نمی کنند و مثلا از خودشان این سوال را نمی پرسند که چطور اعضای بدن یک بیمار سرطانی ممکن است مورد استفاده فردی دیگر قرار بگیرد؟
باید در میان به نقش صدا و سیما هم اشاره کرد. شاید اگر بخشهای خبری رسانه ملی در قبال این اتفاق سکوتی عجیب در پیش نمی گرفت و چند خبر کوتاه از وضعیت پاشایی منتشر می کرد، بازار شایعه ها تا نا کجا آباد پیش نمی رفت. پوشش ندادن اخبار این چنینی که بازتاب فراوانی در سطح جامعه دارد، جز این که گوش مردم را به سمت رسانه های بیگانه و شبکه های ماهواره ای سوق دهد، دستاوردی ندارد.
این که چرا مردم ما با پدیده ای معمول به عنوان منبع یک خبر آگاه نیستند و اساسا در نقل قول ها ضرورتی برای درج منبع خبر نمی بینند، بحثی است که بیان آن در این کوتاه نوشت نمی گنجد. به هر روی از شایعه های آزار دهنده که بگذریم، می رسیم به عکس های ناراحت کننده ای که بعضیها در صفحات شخصی شان در همین فضاهای مجازی منتشر کردند و موجبات ناراحتی خانواده پاشایی را فراهم کردند.
به هر حال روزهای مقاومت پاشایی با بیماری اش سپری شد و او روز جمعه درگذشت. این بار اما شایعه ای در کار نبود و با اعلام خبرگزاری های رسمی این خبر تایید شد. به محض اعلام این خبر جمع کثیری از دوست داران این خواننده محبوب جلوی درب بیمارستان بهمن تجمع کردند و با خانواده او هم ناله شدند.
اما تجمع دوستداران پاشایی تنها به بیمارستان بهمن محدود نشد و این تجمعات در برخی از نقاط تهران و چند شهرستان دیگر هم ادامه پیدا کرد. با شکل گیری این تجمعات که تنها از احساسات مردم و دوستداران مرتضی پاشایی برآمده بود، عده ای خارجنشین سعی کردند به هر نحو ممکن شکل گیری این تجمعات را سیاسی کنند. اتفاقی که هرگز نیفتاد. دوستداران پاشایی فقط برای ابراز احساساتشان دوره هم جمع شده بودند و شعرهای خواننده را هم خوانی می کردند. همین و بس.
روز تشییع پیکر مرتضی پاشایی جمعیت قابل توجهی یکشنبه صبح مقابل تالار وحدت گرد هم آمدند تا پیکر این هنرمند را بهشت زهرا (س) همراهی کنند. حضور جمعیت زیاد طرفداران پاشایی تعجب بسیاری از تحلیلگران و جامعه شناسان را برانگیخت و بسیاری را انگشت به دهان گذاشت.
در بحبوحه مراسم تشییع برخی از رسانه ها هم سعی می کردند که
تحلیل هایشان را از حضور مردم در این مراسم ارایه دهند و در هنگامه این مراسم که
بسیاری را غمگین کرده بود تیتر می زدند که «پدیده پاشایی» یا «مورد عجیب مرتضی
پاشایی». حالا این که چرا بعضی رسانه ها تا این اندازه وقت نشناسند و حالا چه وقت مطرح کردن صحبت های اینچنینی است بماند.
شاید مقدار زیادی از این تحلیل های عجیب و عمدتا نابجا هم به خاطر عدم شناخت این تحلیلگران از مردم و هنرمندان بود.شاید حکایت آنها حکایت فیلمسازانی است که مدعی ساخت فیلم
اجتماعی هستند اما همه تلقی و دریافتشان از جنوب شهر را با صدای تلق و تولوق قطار
نشان می دهند. این که آنها نشناسند نشانه
این است که چقدر از فرهنگ روز شنیداری روز مردم دورند و فرسنگ ها با زیر پوست شهری
که تحلیلش می کنند فاصله دارد؛ این تحلیلگران به این نکته اشاره نکردند که در
خاورمیانهای و در بیخ گوشمان که هر روز شاهد سر بریدن و وحشی گریهای این چنین
هستیم، مردم ایران برای تشییع خواننده درگذشته ای شمع روشن میکنند و مراسم میگیرند.
اقدامات این چنینی دست کم از جهاتی می تواند نشانه این باشد که رفتارهای اجتماعی کلیت مردم روز به روز در حال رشد و
بلوغ است.با این احوال این که چرا
رفتارشناسی مردم جامعه در قبال نوع برخورد با پاشایی یک باره مهم ترین موضوع روز
می شود و چرا در هنگامه تشییع و در حالی که جمعیت زیادی غمگین نبودن او هستند ، جامعه شناسان و تحلیلگران نتایج تحلیل هایشان را در رسانه هایی که ازقضا گرایشات شبه روشنفکری دارند،منتشر می کنند و این که آیا نمی شد انتشار این بحث ها را به زمان دیگری موکول کرد،جای سوال دارد.
از سویی دیگر یک روز از این حادثه نگذشته بود که انتشار ویدئویی از لحظات مقاومت پاشایی در بیمارستان، بسیاری از هوادران و البته خانواده مرحوم پاشایی را آرزد. هنوز هم معلوم نیست چه کسی این ویدئو را منتشر کرده و علی رغم پیگیریهای وزارت بهداشت هنوز هم مسبب انتشار این ویدئو مشخص نشده است. متاسفانه برخی از مردم هم به دست به دست کردن این ویدئو کمک کردند و آن را کامل در فضاهای مجازی پخش کردند.
شاید این ویدئو و عکسهای نارحت کننده پاشایی را کسانی پخش
کردند که در تشییع جنازه این مرحوم هم لحظهای دوربین از دستشان فاصله نگرفت و با
پیکر مرحوم پاشایی هم سلفی میگرفتند و از هنرمندان حاضر در این مراسم امضا می گرفتند. اما
متاسفانه این افراد فقط و فقط خودشان را میدیدند فکر خانواده داغداری که در میان انبوه
دوربین های روی دست گم شدند، نبودند.
و اما در این میان شاید مروری بر افراد حاضر در مراسم تشییع و ختم مرحوم پاشایی هم خالی از لطف نباشد:
اغلب آنهایی که در مراسم ختم و تشییع مرحوم پاشایی حاضر بودند متعلق به دو گروه سینماگران و اهالی موسیقی بودند.
سینماگران: از میان سینماگران چهره هایی مانند ستاره اسکندری،لیلا بلوکات،شیلا خداداد،امین حیایی،جواد عزتی،کورش تهامی، محمدرضا گلزار،گلاره عباسی و سیدجواد هاشمی از جمله افرادی بودند که در مراسم تشییع یا ختم مرحوم پاشایی حضورداشتند.در این میان جستجوی ما برای یافتن هنرمندانی چون پرویز پرستویی،اکبر عبدی،محمدرضا فروتن،هدیه تهرانی ،مهناز افشار،هانیه توسلی و بهرام رادان بی نتیجه بود.
خوانندگان : از میان اهالی موسیقی نیز جز بهرام گودزی که سنتی می خواند اغلب حاضران از خوانندگان پاپ بودند.مانی رهنما،محمد علیزاده،رضا یزدانی،روزبه نعمت اللهی،بنیامین بهادری،مجید خراطها،علی عبدالمالکی،علی اصحابی،شهرام شکوهی،مهدی یراحی ،محسن یگانه،احسان خواجه امیری،حبیب،آرمین زارعی،سیروان خسروی،امیر تاجیک،مازیار فلاحی و علی لهراسبی در این جمع ها حاضر بودند و جستجوی ما برای یافتن چهره هایی مانند علیرضا افتخاری،محمدرضا شجریان،شهرام ناظری،حسام الدین سراج،محسن چاوشی،همایون شجریان و افرادی از این دست بی حاصل بود.
مجری ها :از مجری های صداوسیما شش مجری در مراسم ختم و تشییع مرحوم پاشایی حاضر بودند: فرزاد حسنی،بهمن هاشمی،داریوش فرضیایی،آزاده نامداری و رضا رشیدپور و فرشید فهیم.
از سایر چهره ها نیز افرادی از جمله: عبدالرضا هلالی،امیر قلعه نویی،حسین فریدون،حبیب کاشانی و شهاب مرادی نیز به واسطه آشنایی با این مرحوم یا دلایل دیگر در این مراسم ها حضور داشتند
سن و سال حاضران
سن و سال اغلب حاضران میان 20 تا 30 سال بود و به نوعی اغلب حاضرانی که خصوصا در مراسم تشییع حاضر بودند،از دهه هفتادی ها به شمار می آمدند.اما در این میان افرادی با سن بالاتر یا پایین تر هم بودند.حضور افراد مسن در این مراسم شلوغ قابل توجه بود.
تعداد کلاه مخملی هایی که به مراسم تشییع مرحوم پاشایی آمده بودند قابل توجه و تامل بود.
به هر روی مرتضی
پاشایی از میان ما رفت تا خیلی از رفتارهای ناصحیح به همه ما یادآوری
شود. از سلفی گرفتن در تشییع جنازه گرفته تا تحلیلهای عجولانه و عجیب غریب برخی
از جامعه شناسان. از شایعه پراکنیها گوناگون گرفته تا پخش فیلم ها و عکسهای
ناراحت کننده مرحوم پاشایی. از رفتارهای مغرضانه رسانههای خارجی گرفته تا.. همه و
همه شاید نشان میدهد اگر اندکی تامل و تعقل در پیش گرفته شود، میتوان جلوی
بسیاری از رفتارهای ناراحت کننده را گرفت.