اندیشکده رند آمریکا، در گزارشی وضعیت اقدامات ایران و آمریکا بعد از توافق نهایی هستهای را مورد بررسی قرار داده است.این گزارش پیامدهای یک توافق احتمالی، برای وضعیت نظامی آمریکا و فعالیتهای این کشور در خاورمیانه با تمرکز بر نیروی هوایی آمریکا، را بررسی میکند. در چشمانداز طراحی سیاستهای آمریکا در بازه زمانی پس از توافق هستهای، این کشور ابزارهای در دسترس زیادی، شامل دیپلماسی، ابزارهای سیاسی و مشوقها و مجازاتهای اقتصادی در دست دارد.
این گزارش تاکید می کند: برای نمونه افزایش حضور نیروی هوایی آمریکا در منطقه میتواند به ایران در خصوص عواقب سرپیچی از توافق هشدار دهد و درعینحال به متحدان آمریکا اطمینان دهد که آمریکا نسبت به باقیمانده زیرساختهای هستهای ایران و فعالیتهای سیاسی و نظامی این کشور حساس و مراقب است. در عوض آمریکا میتواند تهدیدات آشکار خود علیه ایران را برای آگاه ساختن ایرانیها از مزایای پایبندی به توافق کاهش دهد. ازآنجاکه سیاستگذاران با طیف پیچیدهای از متغیرها در طراحی وضعیت و فعالیتهای ارتش آمریکا در منطقه مواجهند اکنون زمان آن رسیده است که پیامدهای ممکن یک توافق هستهای برای نیروی هوایی، که اکنون گرفتار کمبود بودجه است و درعینحال تعهدات بینالمللی زیادی نیز بر دوش دارد، بررسی شود.
یک توافق هستهای با ایران در کوتاهمدت از الزامات عملیاتی نظامی نمیکاهد که منجر به تسکین فشار آمادگی و بودجهای بر نیروی هوایی شود. یک توافق هستهای از طراحان نظامی میخواهد که بررسی کنند که مأموریتهای احتمالی نظامی چگونه میتواند بر اجرای این توافق تأثیر بگذارد. بدین ترتیب این تحلیل به تشریح چگونگی اینکه مأموریتهای آتی فرماندهی مرکزی آمریکا مستلزم تفکر خلاقانه درباره بازدارندگی ایران، مشابه روابط راهبردی آمریکا – شوروی، است، میپردازد.
این گزارش می نویسد: در فضای پس از یک توافق هستهای با ایران، برنامهریزان نظامی نیاز دارند در نظر بگیرند که چطور ماموریتهای بالقوه،بر اجرای توافق هسته ای اثر میگذارد. در مورد ماموریتهای بالقوه نه فقط آنهایی که به طور مستقیم با برنامه اتمی ایران در ارتباط هستند بلکه تمرکز بر سایر تهدیداتی که از جانب ایران وجود داشته و یا سایر تهدیداتی که تمرکزی بر ایران نداشته اما میتواند همکاری در سایر بخش ها را تقویت کند.
از نقطهنظر برنامهریزان فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا، می توان طیف ماموریتها برای یک جهان پس از توافق را در ردههای گوناگون که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به توافق اتمی مرتبط است تقسیمبندی کنیم. (به شکل زیر نگاه کنید)
ماموریت هایی که در هر رده نشان داده شده است به منظور توضیح دادن بوده و جامع نیست.
رده اول فقط بر روی ماموریتهایی تمرکز کرده است که به صورت مستقیم به تواناییهای اتمی ایران مرتبط است. بخش چپ این رشتههای به هم پیوسته شامل فعالیتهای بیضرر ، مثل حفظ یک حالت زمان صلح که بر همزننده توافق اتمی نباشد. این فعالیتها میتواند نشانهای به ایران باشد که با کاهش برنامه اتمی خود میتواند از آسیبپذیریاش در برابر اقدام نظامی آمریکا بکاهد. همانطور که به وسیله پیکانهای سبز نشان داده شده است برخی از این فعالیتها میتواند به همکاری در سایر مسائل امنیت منطقهای که در رده دوم به آن اشاره شده، کمک کند.
با حرکت به سمت راست رده اول زنجیره فعالیتهایی را معرفی میکند که بقای یک توافق اتمی را به چالش کشیده، که در آن به صورت افزون بقای رژیم ایران تهدید میشود. ممکن است باعث وقوع این اتفاقات اقدامات ایران مثل عدم پذیرش یا عدم موافقت با هر چه که اصول توافقنامه است باشد، یا عمل کشورهای متحد (مثل حمله بدون هماهنگی به تاسیسات اتمی ایران)، یک افزایش تنش غیرعمدی (مثل سوء برداشت ایران و یا آمریکا از سیگنالهای طرفین) و یا در بدترین شرایط تصمیم سیاسی آمریکا مبنی بر این که سود رویارویی با ایران بیش از خطرات زیر سوال بردن توافق هستهای باشد.
تنش در ردیف 1 بین نیاز به روشن کردن تبعات بالقوه عدم رسیدن به توافق هستهای به ایران و همچنین نشان دادن پاداشهای بالقوه موافقت با توافق است. اضافه بر این، بالانس ظریف بایستی در سایه متحدانی که اطمینان بخشیها و نشان دادن توان خود برای مقابله نظامی با ایران را نیاز دارند بدست بیاید.
ردیف 2 نمایشگر زنجیرهای از فعالیتهای نظامی است و در حالی که به صورت مستقیم به برنامه اتمی ایران و توافق هستهای مرتبط نیستند، بر روی تهدید ایران تمرکز دارند. این فعالیتها به منظور کند کردن بلند پروازیهای منطقهای ایران و هم تحرکات بیثباتکننده این کشور توسط متحدین غیر دولتی آن مثل حزبالله، حماس و گروههای شیعه عراقی طراحی شده است.
درست به مانند فعالیتها در ردیف 1، بخش چپ زنجیره از خاصیت افزایشدهنده برخورد کمتری برخودار است حال آنکه بخش راست بیشتر از این خاصیت برخوردار است. همچنین ممکن است فعل و انفعالاتی بین فعالیتهای ردیف 1 و 2 رخ دهد که در آینده بر پایبندی ایران بر توافق هستهای اثر بگذارد.
جای تعجب نیست که اعمالی که در ردیف 2 بیشتر افزایشدهنده هستند بیشتر برای توافق هستهای تهدیدآمیز باشند. (با پیکان قرمز عمودی مشخص شدند)
در حالی که اقداماتی که کمتر باعث افزایش تنش میشوند میتوانند توافق را تقویت کرده و در عین حال فضا را برای همکاری تاکتیکی ایران و آمریکا در سایر مسائل مثل تلاش برای مقابله با گروههای افراطی در افغانستان، عراق و سوریه افزایش دهد. (این اقدامات با پیکان عمودی سبز در ردیف 2 و 3 نشان داده شده است)
ردیف 3 به طیفی از فعالیتها که در منطقه نظارت فرماندهی عملیات مرکزی آمریکا انجام شده و تمرکزی بر ایران ندارد میپردازد. عملیات بر ضد داعش در این بخش قرار میگیرد. برخی منافع مشترک بین ایالات متحده و ایران در بحث مقابله با داعش وجود دارد، با وجود این که دلایلی وجود دارد که چرا همکاری واقعی ممکن است صورت نگیرد. برخی دیگر از ماموریتها شامل مبارزه با تروریسم، پشتیبانی از عملیاتهای منطقهای (مثل افغانستان) ، کمکهای بشردوستانه ، و مقابله با دزدی دریایی میباشد. این فعالیتها میتواند اثر مثبتی بر روی توافق هستهای داشته و ممکن است راه را برای همکاری در سایر مسائل مربوط به نگرانیهای مشترک طرفین هموار کند.
این گزارش می افزاید: با توجه به عدم اطمینانهایی که در حال رخ دادن در مورد داعش در ردیف 3 شاهد آن هستیم، سخت است که اثر این ردیف را بر سایر ردیفها توصیف کنیم، با این وجود ارقام و آمار نشان میدهند که میتوان راهی را برای افزایش همکاری با ایران در سایر مسائل نه فقط در ردیف 3 و حتی به صورت بالقوه در ردیف 2 باز کرد. برای مثال، یک دخالت سازنده از طرف ایران بر علیه داعش و عقب نشستن آن میتوان پلی برای گفتگو درباره معتدل کردن پشتیبانی ایران از فعالیتها در عراق و سوریه که توسط دیگران برهمزننده ثبات تلقی میشود باشد. در همین زمان یک حضور محکم نظامی آمریکا بر علیه داعش میتواند از دید ایران به عنوان افزایش آسیبپذیری خود تلقی شده و در ردیف یک به سمت راست برود. این عدم اطمینان در ردیف یک به وسیله یک فلش زرد که از اقدام علیه داعش در ردیف 3 تا به یک ادامه پیدا کرده نشان داده شده است.
با نگاهی به این ردیفها، هر شخصی میتواند ببیند که چطور ماموریتها / فعالیتها میتواند توافق هستهای را به خطر انداخته و یا متناوبا به قدرت آن، هم در درون ردیفها (فلشهای افقی) و هم در بین ردیفها (فلشهای عمودی) بیافزاید.
در یک جهان پس از توافق هستهای، فعالیتهایهای نظامی آمریکا که برای مقابله با بلندپروازیهای منطقهای ایران طراحی شده است (ردیف 2) و حتی اعمال نظامی بر علیه تهدیدات غیر ایرانی (ردیف 3) به توافق هستهای ارتباط خواهند داشت. در حالی که سیاستهای آمریکا پس از توافق هستهای تغییر خواهد کرد، این ردیفها و تنشهای بین آنها نیاز به مدیریت دارد.
به منظور ادامه توافق هستهای که یک اولویت بالا به حساب آماده و آمریکا اعتماد بیشتری به موافقت ایران کند، سیاستگزاران و طراحان نظامی نیاز به لحاظ کردن فعالیتهایی دارند که با بخش چپ زنجیره همخوانی داشته باشد. مهمترین تنظیمات مربوط به ردیف 1 است چون که به صورت مستقیم به مسئله هستهای ایران ارتباط دارد. برای ردیف 2 یک حرکت آمریکا به سمت چپ بستگی قضاوت سیاستگزاران دارد که آیا ایران فعالیتهای ردیف 2 را متفاوت از ردیف 1 دیده و یا همه را به یک چشم خواهد دید.
اگر ایران اینگونه قضاوت کند که که نسبت به رفتارها باز برخورد کند، ایالات متحده برخوردهای ردیف 2 را به امید واکنش مثبت از سمت ایران در توافق هستهای از سر نمیگیرد. اما اگر ایران نخواهد و یا نتواند این دو حرکت را از هم تمایز دهد ایالات متحده بایستی مطلع باشد که فعالیتهای ردیف 2 ممکن است ریسک تضعیف متعهد بودن ایران به توافق هستهای را به همراه داشته باشد. در این صورت، برای مثال، یک تلاش از سوی آمریکا یا حتی اسراییل برای مقابله با حزبالله در سوریه میتواند ایران را به این سمت ببرد که هشدار دهد گزینه کنار گذاشتن توافق هستهای را در نظر دارد.
در همین زمان ایالات متحده میخواهد از موقعیتی که در آن نگرانیها بر سر حفظ توافق باعث توقف عملیاتهای نظامی برای پشرفت سایر منافع استراتژیک شود دوری کند. در دنیایی ایدهآل، فعالیتها در بخش چپ ردیف 2 ایرانیها را برای حفظ توافق یاری میکند و در همین حال فعالیتهای سمت راست توافق را به خطر نخواهد انداخت. به معنای دیگر، ایالات متحده میتواند برخوردهای مثبت از ردیف 2 را گرفته و اما گروگان اثرات سوء نباشد. این نوع از ترتیبات ممکن است که قابل دسترسی نباشد اما ایالات متحده بایستی فعالیتها در ردیف 2 را با این هدف دنبال کند.
یک قیاس کوچک در این باره مربوط به استراتژی آمریکا برای مقابله با اتحاد شوروی و حتی درگیری در یک نبرد محدود و در عین حال دوری کردن از تبادل شلیک سلاحهای استراتژیک اتمی است. این مسئله نیازمند تفکر خلاقانه درباره بازدارندگی، گزینههای انعطافپذیر، ارسال نشانهها و کنترل افزایش تنش میباشد. با این وجود که مورد ایران در مقایسه با مورد شوروی سابق از حیث اندازه قابل قیاس نیست، ریسک افزایش تنش از سمت آمریکا و بهم خوردن توافق هستهای آستانه نگرانیها است. اما با وجود مورد شوروی سابق، چالش طراحی گزینههای انعطافپذیر، فرستادن سیگنالها، محدودیت عملیات نظامی و حساب محدود کردن بر روی یک کلاس خاص از اهداف به منظور جلوگیری از افزایش درگیری میباشد. این تصورات بایستی در شکلی جدید مطرح شود زیرا ایران یک دشمن ادامهدار، اما با پتانسیل برای تغییر در روابط با ایالات متحده در روزهای پس از توافق هستهای میباشد.