الف) بردن یک «بازی با مجموع صفر»: پرداختن به کنترل تسلیحاتی به صورت یک دوئل مستمر در طول زمان
ب) اقدام بر پایه سابقه عملکرد ایران در عدم اجرای توافقات موجود
ج) لازمه شفافسازی بیشتر در مورد ارزیابیهای اطلاعاتی برای ارائه مبنایی معتبر به منظور بررسی توافق
د) قرار دادن توافق در یک بافت استراتژیک معتبر: شیوع هستهای ایران در برابر توانایی هستهای بالغ اسرائیل
ه) تهدید ایران برای همسایگان عرب و نقش آمریکا در خلیجفارس
جهان در هفتههای گذشته شاهد بحثی دو سویه در مورد یک توافق تسلیحات هستهای با ایران بوده است. این مسئله باید بر اساس امتیازات آن مورد بحث قرار گیرد، و باید آنها را در چهارچوب تمامی پارامترهای اصلی بررسی کرد، نه صرفاً تمرکز بر ظرفیت کنونی و فعلی غنیسازی ایران. همچنین این امتیازات را باید در این چهارچوب مورد قضاوت قرار داد که از طریق هر توافق کنترل تسلیحاتی قرار است چه چیز قابل ستایشی بدست آید.
الف) بردن یک «بازی با مجموع صفر»: پرداختن به کنترل تسلیحاتی به صورت یک دوئل مستمر در طول زمان
مذاکرات 1+5 و ایران اساساً بسط یک بازی مجموع-صفر طولانی و چنددههای است. آنها در دوئلی هستند که در آن هر طرف از هر مشوقی برای پیگیری منافع خود بهره برده و به این کار ادامه خواهد داد. این امر نه تنها مذاکرات جاری را شکل داده است، بلکه رفتار آتی دولتهای درگیر را نیز شکل خواهد داد. آنها بدنبال بهرهبرداری از هر توافق بدستآمده در جهت منافع خود در طول مدت مذاکرات خواهند بود.
آمریکا و متحدانش میخواهند سطح کنونی ثبات و بازداری منطقه را حفظ کنند و جاهطلبی ایران و تهدید بالقوه آن برای منطقه را محدود سازند. نخبگان حاکم بر ایران خواستار امنیت، رهایی از تحریمهای اقتصادی، ثبات داخلی، و آزادی بیشتر برای پیگیری جاهطلبیهای منطقهای و ایدئولوژیک هستند.
ممکن است در آینده تغییراتی بوجود آید، و دلایل خوب و محکمی وجود دارد که چرا همکاری استراتژیک برای تمامی طرفین منافعی را به همراه دارد آن هم در زمانیکه تهدید روبهرشد عاملان غیردولتی وجود دارد. فهم این نکته مهم است که کلیه توافقات کنترل تسلیحاتی منوط به گذشت زمان است در این بافت که آیا رقابتی که باعث ایجاد آن گشته افزایش یافته و یا تقلیل مییابد.
از همین رو، یکی از جنبههای اصلی هر توافق کنترل تسلیحاتی بررسی مقررات آن، میزان حدی که صریحاً نقضهای واقعی و احتمالی آن را پوشش میدهد، و امکان فسخ قرار داد و یا مذاکره برای ایجاد تغییرات است.
ب) اقدام بر پایه سابقه عملکرد ایران در عدم اجرای توافقات موجود
ایران سوابق تاریخی روشنی دارد که نشان میدهد سعی خواهد کرد تا از هرگونه توافق هستهای سوءاستفاده کند، و برای این کار نیز از دلایل استراتژیک خوبی برخوردار است. ایران سابقه طولانی و ثبتشدهای برای «بازی یا فریب دادن» در خصوص برنامه هستهای خود دارد.
تازهترین گزارشهای IAEA در مورد ایران نشان میدهد که ایران هیچیک از سوالات مهم این سازمان را به طور شفاف پاسخ نداده است.
گذشته انکار و تأخیر در برابر پیروی
طبق گزارش IAEA به شورای امنیت سازمان ملل در 19 فوریه 2015، ایران در مورد هیچ یک از مسائل حلنشده و مطروحه از سوی IAEA پیرامون فعالیتهای تسلیحاتی بالقوه خود شفافسازی نکرده است.
رقابت هستهای موجود در یک بافت استراتژیک بسیار وسیعتر
باتوجه به ارزشها و اهداف رهبران ایران، جستجوی یک توافق هستهای باید در بافتی استراتژیک و سیاسی وسیعتر نگه داشته شود. رهبر ایران از همان ابتدا ـ به طور شفاف و صریح ـ گفت که ایران به خاطر تغییر اساسی در سیاست مذاکره نمیکند، بلکه بخاطر تحریمها و بر حسب ضرورت این کار را انجام میدهد. ایران با چالشها و رقابتهای نظامی خارجی مهمی مواجه است.
مسئله هستهای تنها بخشی از رقابت استراتژیکی است که ایران با همسایگان و دولتهای خارجی دارد. ایران در چهار حوزه مهم دیگری از رقابتهای استراتژیک با همسایگان و آمریکا گرفتار شده است:
· درگیری فرقهای روبهرشد بر سر آینده اسلام و مشروعیت مذهبی که به شدت با افراطگرایی مذهبی خشن و برخوردهای فرقهای همراه است.
· رقابت بین قدرت روبهرشد موشکها و راکتهای مرسوم ایران و توان هوایی، حملات نقطهزن، موشکی، و دفاع موشکی روبهرشد مستمر دولتهای عربی خلیجفارس، اسرائیل، و آمریکا.
· تلاشهای مداوم ایران برای استفاده از قابلیتهای موشکی هوایی ـ دریایی روبهرشد خود برای جنگهای نامتقارن در خلیجفارس برای مقابله با سلاحهای مرسوم دولتهای خلیجفارس، آمریکا، انگلیس، فرانسه و برای فشار بر قدرتهای دیگر منطقه و بازداشتن یا تأثیر بر آمریکا.
· نقش ایران در درگیری منطقهای وسیعتر برای قدرت منطقهای و تأثیر بر دولتهای عربی همسایه ـ که به نوعی با انتفاع ایران از تنش اسرائیل و فلسطین و فرقههای شیعی در لبنان، سوریه، عراق، بحرین، کویت، عربستان سعودی، امارات، و یمن گره خورده است.
معیارهای اصلی جهت «بردن» دوئل
هر نوع توافقی باید با استفاده از چند معیار اصلی که عمدتاً در مباحث ایدئولوژیک کنونی در مورد اینکه آیا توافق قابلحصولی باید به امضا برسد یا خیر، مورد قضاوت قرار گیرد:
· تحلیل صریح گزینههای ایران برای فراتر عمل کردن از مفاد توافق که محدود به کلمات هستند. ممکن است ایران به دنبال راهی برای سوء استفاده از توافق باشد ویا نباشد، اما نمیتوان در مورد هیچ توافقی بر پایه اعتماد قضاوت کرد.
· جزئیات مربوط به حق بازرسی IAEA ـ و به ویژه بازرسی سریع و چالشبرانگیز.
· اینکه تا چه حد ایران متعهد میشود تا به مسائل IAEA پیرامون ابعاد نظامی احتمالی برنامهها و فعالیتهای تحقیقاتی خود بپردازد.
ج) لازمه شفافسازی بیشتر در مورد ارزیابیهای اطلاعاتی برای ارائه مبنایی معتبر به منظور بررسی توافق
لازمه قضاوت در مورد فعالیتها و پیشرفتهای ایران تا به امروز، این مسئله اساسی را ایجاد میکند که هر نوع بحثی پیرامون توافق نهایی باید بسیار فراتر از بررسیهای دولت اوباما و دیگر اعضای 1+5 که تاکنون انجام دادهاند باشد. منتقدان توافق عمدتاً توانایی ایران در کسب مواد شکافپذیر برای ساخت سلاح را نادیده گرفتهاند.
مذاکره بدون شفافسازی
در حال حاضر، هیچ راه معتبری برای قضاوت در خصوص این جنبه از برنامه ایران ـ یا یک توافق هستهای ـ با استفاده از دادههای غیرطبقهبندیشده وجود ندارد. همچنین هیچ روش معتبری وجود ندارد که مخالفان بتوانند با استفاده از آن تخمین معقولی ارائه دهند که تا چند وقت دیگر قابلیت تولید مواد شکافپذیر میتواند به واقع به یک سلاح تبدیل شود. به همین سان، روش معتبری وجود ندارد که حامیان توافق بتوانند اظهار کنند که چقدر طول میکشد ایران در آزمایش و طراحی پیشرفت کند، یا اینکه متوسل به نیرنگ شده و تمامی فعالیتهای لازم برای ساخت و بکارگیری یک سلاح قابلاستفاده را کامل کند.
چرا چنین چیزی مسائل بحرانی به همراه دارد
چنین مسئلهای باعث بروز یک سری مسائل بحرانی میشود زیرا:
· سلاحهای هستهای عملی، مطمئن، و ایمن اساساً متفاوت از سکوهای آزمایشی خام هستند و ـ متناسب با دغدغه ایران در مورد ایمنی، قابلیت اطمینان، و تأثیرات قابلپیشبینی ـ میتواند به زمان مورد نیاز برای بکارگیری یک نیروی هستهای واقعی چند سال دیگر اضافه کند.
· مشخص نیست که آیا لازم است ایران دست به یک عمل شکافپذیر یا آزمایش واقعی سلاح بزند یا خیر.
· به رغم گزارشاتی مبنی بر اینکه ایران سرجنگی هستهای برای موشکها بالستیک طراحی کرده است، اما تا به امروز ایران افزودن برنامه موشکی بالستیک خود در توافقات پیشنهادی را رد کرده است.
· هیچ منبع بازی برای شناسایی فعالیت تحقیقاتی مربوط به سلاحهای مهم وجود ندارد.
· هیچ روش واقعی وجود ندارد که بدون اطلاعات بیشتر بتوان میزان اعتبار یک توافق در محدود کردن زمان گسترش، یا اهمیت کامل محدودیتهای فعالیت غنیسازی قابل تشخیص را تعیین کرد.
· بدلیل نبود تحلیلهای منابع باز در خصوص توانایی طراحی تأسیسات غنیسازی مخفی بسیار کوچکتر با استفاده از سانتریفوژهای بسیار پیشرفتهتر در طی زمان، عدم اطمینان در مورد پیشرفت طراحی تسلیحاتی ایران تشدیدتر میشود. ارزیابی ارزش مدتزمان یک توافق و نیز محدودیتهای غنیسازی و فعالیتهای تحقیق و توسعه در خصوص غنیسازی، مسئلهای حیاتی است.
د) قرار دادن توافق در یک بافت استراتژیک معتبر: شیوع هستهای ایران در برابر توانایی هستهای بالغ اسرائیل
بنا به دلایل قبل، مهم است که هر نوع توافقی را در یک بافت استراتژیک کاملی از اثرات آن بر امنیت منطقه قضاوت کرد، و نه صرفاً در این بافت محدود که این قرار داد چطور فعالیتهای هستهای ایران را کنترل میکند.
اسرائیل به عنوان یک دولت سلاح هستهای
تهدید هستهای بالقوه ایران برای اسرائیل کاملاً واقعی است. هیچکس تخمین دقیقی از تعداد و انواع سلاحهای هستهای اسرائیل یا میزان توان موشکی مجهز به سلاح هستهای آن را در اختیار ندارد، اما هیچ کارشناسی شکی در این موضوع ندارد که اسرائیل برای دههها یک قدرت هستهای بوده است.
چه کسی در حال حاضر تهدید موجود واقعی به حساب میآید؟
ایران مجهز به سلاح هستهای ممکن است روزی «تهدید موجود» برای اسرائیل به حساب آید، اما توانایی رقابت در برخی اشکال ابزار آزمایشاتی شکاف هسته، کاملاً از توانایی بکارگیری سلاحهای هستهای اثباتی و قابلپیشبینی با توانی به اندازه کافی بزرگ که تهدیدی معتبر به حساب آید متفاوت است.
وقتی صحبت از تهدیدات موجود به میان میآید، میتوان گفت که ایران جمعیت بسیار بیشتری از اسرائیل دارد. به گفته سیا جمعیت ایران 80.8 میلیون نفر در برابر 7.8 میلیون نفر اسرائیلی است. یک حمله هستهای به تهران با جمعیت بیش از 7 میلیون نفر، به همان اندازه برای ایران مصیبتبار خواهد بود که یک حمله هستهای به تلآویو با جمعیت بیش از 3.4 میلیون نفر برای اسرائیل میتواند باشد. با این حال، ایران نمیتواند در رقابت تسلیحات هستهای از اسرائیل ببرد، بلکه تنها میتواند توان مستمر بیشتر و پیچیدهتری را بکار بگیرد که میتواند باعث کشته شدن ایرانیان بیشتری شود.
ه) تهدید ایران برای همسایگان عرب و نقش آمریکا در خلیجفارس
حمله ایران به اسرائیل سبب ایجاد یک سپر بلای عالی برای جاهطلبیهای منطقهای وسیعتر ایران میشود. همچنین این کار کمک میکند تا اعراب و دیگر مسلمانان مخالف اسرائیل از این حقیقت دور شوند که تمرکز واقعی تلاشهای ایران چیره شدن بر میراث نظامی انزوا و ضعفی است که در طی جنگ ایران و عراق بوجود آمده است، و نیز تلاش برای ایمن ساختن خود و تأثیر یا تسلط بر منطقه و همسایگان عرب.
حمله به اسرائیل همچنین میتواند اقدامات ایران در لبنان، سوریه، و دیگر بخشهای جهان عرب را توجیه کند. در عین حال، دلایل بسیار دیگر اقدامات ایران میتواند دفاعی باشد. حمله به ایران به عنوان یک کشور تروریستی بدون در نظر گرفتن تاریخچه اخیر آن، این حقیقت را نادیده میگیرد که ایران ترس و نگرانیهای مشروعی دارد. با این حال، هیچ دلیل واضحی برای تمایز گذاشتن بین تحقیقات ایران برای امنیت و جاهطلبیهای آن هنوز وجود ندارد.
افزایش گسترده تسلیحات مرسوم در منطقه خلیجفارس
کشورهای جنوبی خلیجفارس از نظر قدرت نظامی مرسوم نسبت به ایران بسیار جلوتر هستند، هم از نظر پول و هم از نظر دسترسی به سلاحهای مرسوم مدرنی که ایران به دلیل تحریمها از آنها محروم شده است. کشورهای عربی همچنین تحت پشتیبانی قابلیتهای قدرت عظیم آمریکا و نیز انگلیس و فرانسه هستند.
در مقابل، ایران قادر نبوده است تا بسیاری از سامانههایی که در زمان حکومت شاه و در طول جنگ ایران و عراق خریداری کرد را به روز کند. لذا این یکی از دلایل اصلی ایران برای تعقیب سلاحهای هستهای است. ترکیبی از نیروی هوایی و موشکهای مجهز به سلاح هستهای میتواند به عنوان تعدیلی بالقوه و قدرتمند عمل کند.
خطر مشخص چنین اقداماتی از سوی ایران این است که ممکن است ایران باعث شود تا عربستان و دیگر کشورهای عرب دست به کسب سلاحهای هستهای خود بزنند.
بدین ترتیب، هرگونه توافق هستهای با ایران باید در چهارچوب تأثیر وسیعتر آن بر تعادل نظامی منطقه بررسی شود.
تلاش ایران برای جبران ضعفهای خود در جنگندههای مدرن، حملات نقطهای، و قدرت دریایی با یک برنامه موشکی بالستیک روبهرشد و مستمر
واضح است که هیچ یک از جنبههای یک توافق پیشنهادی بر این واقعیت تأثیر نخواهد گذاشت که ایران به طور مستمر در حال افزایش توان موشکهای دوربرد خود است که میتوانند هر منطقهای از کشورهای عرب حوزه خلیجفارس را هدف قرار دهند. در حال حاضر این توان موشکی دارای برد لازم برای زدن هر هدف اصلی است اما آنها فاقد دقت، اطمینان، و مرگباری با سرجنگی مرسوم برای زدن اهداف نظامی و زیرساختی مهم هستند.
در حال حاضر، ایران باید با رشد مستمر قدرت هوایی اعراب و موشکهای هوا به زمین هدایتشونده دوربرد دقیق و نیز دفاع موشکی پیشرفته اعراب مقابله کند. از همین رو، ایران برای مقابله در حال آرایش موشکهای مجهز به سلاح هستهای است که به شدت برای کشورهای عربی که متکی به دفاع موشکی هستند خطر را افزایش میدهد.
از طرف دیگر ایران در حال ساخت موشکهای بالستیک با سرجنگی هدایتشونده و دقیق است که میتوانند تأسیسات نظامی اصلی، تأسیسات پتروشیمی ارزشمند، و زیرساختهای حیاتی مانند نیروگاههای برق را هدف قرار دهند.
در نتیجه، هر گونه توافق هستهای با ایران باید بر پایه یک ارزیابی خالص از تأثیر آن بر توازن کلی قدرت هوایی، موشکی، و دفاع موشکی آمریکا و اعراب متناسب با ایران باشد، و نباید صرفاً در این بافت محدود که آیا ایران مالکیت صوری سلاحهای هستهای را بدست میآورد یا خیر بررسی شود.
حفاظت در برابر افزایش مستمر توان دریایی، هوایی، و موشکی نامتقارن ایران در خلیجفارس
ایران به طور مستمر در حال جبران ضعفهای مرسوم خود با ایجاد توانمندیهای مهم برای جنگ نامتقارن در خلیجفارس است. مشکل درگیری با چنین نیروهایی این است که قدرت هوایی، دریایی، و موشکی مرسوم و برتر کشورهای عرب، آمریکا، انگلیس، و فرانسه در طول زمان میتوانند بر آنها فایق آیند و به نقطهای برسند که با زدن اهداف مدنی و نظامی مهم به ایران خسارات استراتژیک مهمی وارد کنند.
همانند دیگر جنبههای رقابت تسلیحاتی وسیعتر منطقه، هرگونه توافق هستهای باید این مسئله را مدنظر بگیرد که تا چه حد میتواند چنین خطراتی را کاهش میدهد.
درگیری منطقهای برای قدرت و تأثیر منطقهای در غزه، لبنان، سوریه، عراق، بحرین، کویت، عربستان، امارات، و یمن ــ که به نوعی با فرقههای شیعی گره خورده است.
این یکی از مهمترین ملاحظات غیرقابل پیشبینی و حساس در قضاوت در مورد یک توافق است، اما اثر آن بر درگیری منطقهای وسیعتر برای قدرت و اثرگذاری باید همچنان مدنظر قرار گیرد.
گزینههای نظامی، محدودیتسازی، بازدارندگی، و دفاع
یک چیز واضح است، بدون تغییر اساسی در سیاستهای ایران، حتی موفقیتآمیزترین توافق هستهای نیز نمیتواند تنشزدایی وسیعی را به همراه داشته باشد. آمریکا، ایران، و کشورهای عربی ممکن است در واقع اشتراکات زیادی در چهارچوب منافع استراتژیک داشته باشند. همه آنها میتوانند از همکاری بیشتر از رقابت سود ببرند، و نیز از تمرکز بر توسعه و ثبات، و مقابله با افراطگرایی و فرقهگری و اختلافات قومی.
این بدان معناست که آمریکا هنوز هم باید بر همکاری با همپیمانان عرب خود و اسرائیل در محدود و بازداشتن ایران تمرکز کند. این بدان معناست که توزیع گسترده سلاح که اکنون طرح آن ریخته شده است (و ممکن است هزینه آن نیز پیشتر پرداخت شده باشد) هنوز هم روی خواهد داد و تمامی چهار حوزه دیگر رقابت استراتژیک با ایران ادامه خواهد داشت.
در عین حال، به هیچوجه مشخص نیست که هرگونه گزینه نظامی واقعاً برای حل و فصل تلاشهای هستهای ایران وجود دارد که بتواند ثبات بیشتری برای منطقه به همراه داشته باشد، یا ایران را وادار کند تمامی برنامههای هستهای خود را کنار بگذارد و یا مانع پیگیری گزینههایی چون سلاحهای بیولوژیک شود. ایران نیز تقریباً به طور حتم حد وسیعی از گزینههایی را در نظر میگیرد که میتواند عملکرد تخریبی داشته و نیز تلافیهای نظامی محدودی را انجام دهد.
لذا بررسی اثر رد یک توافق معقول در ارتباط با هرگونه گزینه عملی و نیز بررسی نقاط قدرت و محدودیتهای یک توافق فینفسه حیاتی است. اگر نتیجه نهایی حتی رقابت استراتژیک بیشتر و پایان مشخصی برای اقدامات هستهای ایران باشد، توافقی که برخی پیشرفتها و قابلیتهای آتی قابل مذاکره را پیشنهاد دهد، طبیعتاً بهتر از هیچی خواهد بود. با این حال، این امر نیازمند بررسی گزینه پذیرش شکست موقت و چشم دوختن به اینکه تحریمها و دیگر گزینههای غیرنظامی در طول زمان چه دستاوردی را به همراه خواهند داشت. همانند بسیاری از جنبههای خاورمیانه امروز، ممکن است گزینه خوبی وجود نداشته باشد ـ اما این مسلماً بدین معنا نیست که ارزیابی واقعی یک توافق پیشنهادی نشان نخواهد داد که برخی گزینهها بهتر از برخی دیگرند.