سرویس جنگ نرم مشرق- اندیشکده آمریکایی «مطالعات راهبردی و بینالمللی» (CSIS) در یکی از جدیدترین گزارشات خود با عنوان «ایران در مسیر شاهراه اوراسیا» به میزان ارتباط و نفوذ اقتصادی و منافع امنیتی ایران در منطقه اوراسیا پرداخته است.
این اندیشکده معتقد است که ایران که از حیث ژئواستراتژیک در موقعیتی بکر و عالی قرار دارد، از زمان فروپاشی شوروی و تشکیل کشورهای جدید، پیوسته تلاش داشته تا در منطقه اوراسیا (1) جای پای محکمی از خود بگذارد و انتقال و تجارت انرژی در این منطقه را به بهترین نحو تحقق بخشد؛ اما ایران با رقبای قدرتمندی چون غرب، روسیه، چین، و ترکیه روبروست که به هیچ وجه خواهان گسترش قدرت و نفوذ ایران در این منطقه نیستند. به هر حال، تلاش ایران طی این سالها را به هیچ نمیتوان نادیده گرفت و هر چه فشار رقبا بر ایران بیشتر میشود، این کشور در نفوذ در اوراسیا مصرتر میگردد.
دستآوردهای ایران در منطقه اوراسیا
این گزارش در رابطه با دستآوردهای ایران در رابطه با کشورهای منطقه اوراسیا اینگونه آورده است: «پس از ربع قرن که از فروپاشی شوروی گذشته، بهرغم تمامی تلاشهای آمریکا، روسیه و چین، ایران توانسته روابط بسیار خوبی را با ارمنستان بهعنوان دروازه اروپا و با ترکمنستان به عنوان دروازه آسیای مرکزی و با گرجستان، آذربایجان، تاجیکستان، قزاقستان، و همچنین رابطه متوسطی را با قرقیزستان و ازبکستان برقرار نماید. ایران دوستان قابل اتکایی در منطقه پیدا کرده اما به غیر از ارمنستان، هیچکدام شریک استراتژیک ایران نیستند. این کشورها، تحت فشار شدید آمریکا، روسیه، و ترکیه برای دور شدن از ایران قرار دارند. این سه کشور، به هیچ وجه نمیخواهند که نفوذ ایران در این منطقه زیاد شود و همچنین روسیه نمیخواهد که کشورهای این مناطق، ایران را کلید رهایی از وابستگی انرژی به روسیه ببینند. ایران موفق شده است که با نزدیک شدن به 8 کشور اوراسیا، سطح تهدیدات امنیتی را بسیار تقلیل دهد و تنها نگرانی مهم این کشور، رابطه رو به رشد نظامی-امنیتی بین آذربایجان و رژیم صهیونیستی (اسراییل) است.
ایران به دنبال احیای جاده ابریشم قدیم است تا از طریق آسیای مرکزی راهی به چین و هند و از طریق قفقاز جنوبی راهی به اروپا یابد. خط راه آهن قزاقستان-ترکمنستان-ایران بزرگترین و مهمترین اقدام در این باره است. یکی دیگر از تلاشهای ایران به همکاری این کشور با کشورهای اوراسیا برای مبارزه با تروریسم و جهادیسم است. به موازات این اقدام، این کشور تلاش بسیاری را معطوف عضویت دائم در سازمان "همکاری شانگهای" میکند؛ و جالب توجهترین اقدام ایران، دور زدن تقریبی تحریمهای غرب در آن منطقه بر علیه این کشور بود. ایران موفق به ایجاد شکاف در تحریمها شد، هر چند که آن شکافها در مناطق حیاتی رخ نداد».
گزارش اندیشکده آمریکایی «مطالعات راهبردی و بینالمللی» با عنوان «ایران در مسیر شاهراه اوراسیا» (دانلود)
توافق هستهای و روابط ایران با آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی
موضوع برجام و تاثیر آن در روابط ایران با اوراسیا، بخش دیگری از این گزارش تحلیلی را به خود اختصاص داده است: «توافق هستهای بین ایران و 6 قدرت بزرگ جهان چند نکته با خود داشت؛ یکم: در سالهای آینده شاهد قدرتگیری ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) خواهیم بود. دوم: همانطور که محافظهکاران ایران و آمریکا میخواستند، این توافق در حد یک توافق برای کنترل سلاح باقی ماند و نه بیشتر. سوم: هر چند هم که اوباما و روحانی این توافق را عامل تغییر رویکرد ایران و آمریکا نسبت به هم ببیند، اما در واقع موجب بهتر شدن رویکرد در ایران در جاهای دیگر مثل اوراسیا شده است.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول در سال 2015، پیشبینی میشود که با رفع تحریمهای ایران، جامعه بینالمللی شاهد حضور پررنگ این کشور در بازارهای جهانی و تقویت روابط نفتی و غیرنفتی این کشور با کشورهای دیگر و بخصوص همسایگان باشد. پیشبینی میشود که سطح مبادلات ایران و 8 کشور ارواسیا بهطور چشمگیری افزایش یابد.
با رفع تحریمهای اقتصادی علیه ایران، کشورهای اوراسیا که پیش از آن سعی در دوری از ایران داشتند، اکنون خود را به این کشور نزدیک میکنند، اما ایران هم بسیار نسبت به فرصتهای طلایی فضای پساتحریم آگاه است. وزیر امور خارجه ایران در دیدار با همتای قزاق خود در کنفرانس خبری مشترک دو کشور در سال 2015، به لزوم گسترش روابط ایران با اوراسیا تاکید کرد».
چشماندازی از ایران
این گزارش با بیان پیشینه تاریخی رابطه ایران با اوراسیا، به تبیین وضعیت ارتباطی ایران با این منطقه میپردازد: «تجزیه شوروی، این فرصت تاریخی را در اختیار ایران قرار داد که خود را به عنوان قدرتی در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بشناساند. تا اوایل قرن هجدهم میلادی، بخشهای قابل توجهی از این مناطق جزو ایران بود و در دوره قاجاریه به روسیه واگذار شد. ایران، قرابت قابل توجه فرهنگی، زبانی، و تاریخی با این کشورها دارد و وقتی در دهه 1980 در حوزه خزر نفت کشف شد، بر قدرت این کشور تاثیر قابل توجهی گذاشت و پیوسته شاهد تلاش ایرانیها برای تبدیل شدن به یک قدرت در عرصه عرضه انرژی تجدیدناپذیر با توجه به پتانسیل خزر و دارا بودن مقام دومین دارنده گاز طبیعی و چهارمین دارنده نفت خام در جهان بودهایم.
رشد ناخالص ملی ایران و جمعیت این کشور فقط مقداری کمتر از تمامی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی است و ایران از حیث استراتژیک اهمیت بسیار زیادی برای روسیه و آن منطقه دارد؛ چرا که نفت و گاز کشورهای حوزه خزر را به آبهای گرم خلیج فارس و در نهایت به بازارهای جهانی میرساند. متاسفانه، ایران به اندازهای که از پتانسیل این استراتژیک بودن در خلیج فارس و منطقه شامات استفاده میکند، از آن در حوزه خزر بهره نمیبرد. ایران نه تنها یک قطب هیدروکربن برای کشورهای اوراسیاست، بلکه باید نقش خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در اوراسیا بسیار مورد توجه قرار دهد.
ایران به دنبال احیای جاده ابریشم قدیم است تا از طریق آسیای مرکزی راهی به چین و هند و از طریق قفقاز جنوبی راهی به اروپا یابد
دولت تهران هیچ دشمنی در اوراسیا ندارد، اما دوست استراتژیکی هم ندارد؛ ایرانیها به یک انزوای خود خواسته در این منطقه تن دادهاند و نتوانستهاند از این پتانسیل عالی بهره ببرند. ایران، یک بازیگر کلیدی در بین کشورهای این منطقه محسوب نمیشود، چراکه در پروژه خطوط لوله اتصال خزر به بازارهای جهانی، اصلا ایران را حساب نیاوردند و این کشور فقط به چند قرارداد کوچک تجاری با اوراسیا شامل خطوط لوله نفت و گاز، تاسیسات برقی، و ساخت تونل و جاده و ریل اکتفا کرده است.
ایران در اوراسیا با دو مانع بزرگ به نام روسیه و چین روبروست. هر دو کشور، منافع بسیاری در در این منطقه دارند و فقط به سهم کوچکی برای ایران رضایت میدهند. روسیه، به هیچ وجه اجازه نمیدهد که ایران در عرصه صادرات انرژی و توافقات تجاری در پرتوی همکاری با اوراسیا علم رقابت بر پا کند. ایرانیها هم برای اینکه آمریکا را آزار بدهند، نیاز به روسیه و چین به عنوان کشورهای مقابلهکننده با ایالات متحده را دارد. هر دو کشور هم به ایران اطمینان دادهاند که در صورتی که رابطه آنها با واشنگتن را به خطر نیاندازد، از این کشور حمایت خواهند کرد. روسیه و چین از ایران به عنوان برگ برنده در مقابل آمریکا استفاده میکنند و کشوری مثل ترکیه هم که اصلیترین رقیب ایران در تبدیل شدن به قدرت منطقه است، از تحریمهای ایران خوشحال بود. کشورهای اوراسیا شاید اکنون خیلی مایل باشند که متحد استراتژیک ایران شوند اما از وحشت به خطر افتادن رابطهشان با آمریکا و خشمگین ساختن روسیه و چین، جرات تقویت روابط با این کشور را ندارند. به هر حال، حصول توافق هستهای بین ایران و 6 قدرت جهانی این فرصت را در اختیار این کشور قرار داد تا تجدیدنظری در سیاست خارجی خود نماید و اگر هوشیار باشد از پتانسیل اوراسیا برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای بهره ببرد».
بار انقلاب اسلامی بر شانه سیاست خارجی ایران
اندیشکده آمریکایی سپس تاثیر انقلاب اسلامی و همچنین وقایع بعد از آن را در رابطه با ایران و منطقه اوراسیا بررسی کرده است: «جمهوری اسلامی، همیشه آمریکا را به چشم یک تهدید دیده است. پس از وقوع انقلاب در ایران، حکومت جدید بهرغم اینکه شوروی کمونیست بود، آن کشور ارتباط گرم برقرار کرد و ترجیح داد که در وقت صدور انقلاب به کشورهای دیگر، با شوروی که مملو از مسلمان بود، کاری نداشته باشد. آیت الله خمینی -بانی و موسس انقلاب 57- در سال 1988 (1368) از دنیا رفت و آمریکا، دو سال بعد جهت پایان دادن به اشغال کویت توسط صدام حسین، وارد خلیج فارس شد. شوروی فروپاشیده بود و ایران در عین اینکه تلاش کرد که از این فرصت خوب برای کسب قدرت در حوزه خزر بهره ببرد، نگرانی امینتی هم داشت؛ هزاران نیروی آمریکایی دور تا دور خلیج فارس را احاطه کرده بودند. پس از فروپاشی شوروی، هاشمی رفسنجانی که رییس جمهور وقت ایران بود، سعی کرد که تنش با آمریکا را به حداقلی برساند و این نیازمند از سرگیری همکاری اقتصادی بود. لذا پیامی به واشنگتن فرستاده شد و ایران نسبت به جنگ خلیج فارس، موضع بیطرفانه اتخاذ کرد. ایران، همچنین با معامله یک میلیارد دلاری با شرکت «کونوکو»ی آمریکا که بزرگترین معامله نفتی ایران پس از انقلاب بود، موافقت کرد. بیل کلینتون که تازه بر سر کار آمده بود، در ابتدا با این معامله موافقت کرد اما بعدا تحت فشار کنگره نه تنها نظرش برگشت که طبق «قانون تحریم علیه لیبی و ایران» همه شرکتهای خارجی را تهدید کرد که حق ندارند بیش از 20 میلیون دلار در بخش انرژی با ایران معامله داشته باشند. به هر حال، در آن دوره ایران کم و بیش از پتانسیل همکاری با اوراسیا بهرههایی برد.
با واقعه یازده سپتامبر، ایران و آمریکا در حوزه مبارزه با طالبان در افغانستان همکاریهایی با هم کردند و به نظر میرسید که اختلافات گذشته بصورت چشمگیر رفع خواهد شد، اما سخنرانی سالیانه جورج دابلیو بوش در ژانویه 2002 که در آن ایران را جزو محور شرارات خواند، همه چیز را خراب کرد و بار دیگر جنگ سرد بین دو کشور آغاز گردید. در دوره احمدینژاد با توجه به رویکرد سیاست خارجی وی، ایران متحمل تحریمهای بیشتر گردید و در نتیجه دسترسی این کشور به همکاری با اوراسیا محدود شد. به هر حال، ایران در دورههای اخیر و بخصوص زمان تحریم پیش از برجام، به طرف اوراسیا رفت اما کشورهای آن حوزه، بیشتر به طرف برقراری رابطه با غرب متمایل شدند و به میل غربیها ارتباط با چین، ایران، ترکیه، و روسیه را چندان مورد توجه قرار ندادند».
ایران در دورههای اخیر و بخصوص زمان تحریم پیش از برجام، به طرف اوراسیا رفت اما کشورهای آن حوزه، بیشتر به طرف برقراری رابطه با غرب متمایل شدند
سیاست خارجی ایران در زمینه امنیت و اقتصاد
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در ادامه به اهداف ایران در قبال رابطه با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز میپردازد: «ایران، هیچگاه رابطه با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز را یک انتخاب اول ندیده است و پیوسته ارتباط با کشورهای حوزه خلیج فارس و شامات و ترکیه را ارجح دانسته است. طی ربع اخیر قرن بیستم، ایران 7 هدف را در قبال رابطه با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز در دستور کار قرار داد:
1. گسترده ساختن روابط اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی به موازات تقویت قدرت خود در هر دو حوزه اوراسیا و خلیج فارس.
2. نهایی کردن راه حل مطلوب در راستای رژیم حقوقی دریای خزر جهت حفظ ذخایر ارزشمند نفت و گاز خود در آن منطقه.
3. تضعیف قدرت آمریکا در اوراسیا و تقلیل اثر تحریمهای آمریکایی با ایجاد ارتباط با کشورهای آن حوزه از طریق اقداماتی چون «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) و «سازمان همکاری اقتصادی» (ECO) و تجارت با کشورهای اوراسیا.
4. جلوگیری از هر گونه تهدید محتمل از سوی کشورهای اوراسیا و تلاش برای ممانعت از ایجاد پایگاههای آمریکایی در اوراسیا.
5. تبدیل شدن به یک قطب انرژی برای منطقه از طریق انتقال نفت و گاز خود به اروپا و وصل کردن دریای خزر و آسیای مرکزی به خلیج فارس و دریای عمان.
6. توسعه دادن خطوط راهآهن، جادهها، و تونلها جهت احیای جاده ابریشم قدیمی که ایران را از طریق آسیای مرکزی به چین و هند و از طریق قفقاز جنوبی به اروپا وصل میکند.
7. همکاری با کشورهای اوراسیا جهت مبارزه با تروریسم و گروههای جهادی.
ایران هیچگاه آن جایگاه و قدرت نظامی که در غرب آسیا (خاورمیانه) و حوزه خلیج فارس را دارد، در اوراسیا نداشته است. اما حداقل توانسته تا حدودی از موقعیت ژئواستراتژیک خود برای ایجاد رابطه با اوراسیا و ایجاد پلی به آبهای آزاد تا ابراز وجود خود به عنوان قدرت واسطه بین آن منطقه و غرب استفاده نماید. ایران با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز بیشتر با منش یک کشور وستفالیایی Westphalia (2) برخورد کرده تا یک کشور انقلابی. ایران، به نسبت رفتار ایدئولوژیگرایانهاش با عربستان و عراق، خیلی عملگرایانهتر و تاجرمآبانهتر با اوراسیا رفتار کرده است.
ایران هیچگاه آن جایگاه و قدرت نظامی که در غرب آسیا (خاورمیانه) و حوزه خلیج فارس را دارد، در اوراسیا نداشته است. اما حداقل توانسته تا حدودی از موقعیت ژئواستراتژیک خود برای ایجاد رابطه با اوراسیا و ایجاد پلی به آبهای آزاد تا ابراز وجود خود به عنوان قدرت واسطه بین آن منطقه و غرب استفاده نماید
5 دلیل برای این مصلحتگرایی قابل درک ایران در قبال اوراسیا میتوان متصور شد: یکم، گرچه ایران با 8 کشور اوراسیا بر سر رژیم حقوقی دریای خزر و یا مواردی چون رابطه آذربایجان با رژیم صهیونیستی (اسراییل) و ادعایش بر سر استانهای آذربایجان غربی و شرقی (ایران) دچار مشکلات و اختلافنظراتی است، اما در کل این منطقه را برای خود تهدید نمیداند. دوم، اکثر کشورهای حوزه اوراسیا دارای جمعیت سنی بیشتری نسبت به شیعیان هستند و چندان معقولانه نیست که سرمایه صدور انقلاب در آنجا خرج شود و به جای آن، ایران تمرکز خود را بر منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) معطوف داشته است. سوم، اکنون با ظهور نیروهای جهادی و افراطی سنی در منطقه، ایران ترجیح میدهد که انرژی لازم برای تبلیغ تشیع و صدور انقلاب را صرف مبارزه با این گروهها در اوراسیا نماید. چهارم، ایران هیچ علاقهای به خصم دانستن چین و روسیه ندارد و پیوسته به حمایت آنان در مقابل آمریکا نیاز دارد. ایران و روسیه ترجیح میدهند که اوضاع در اوراسیا در آشوب نباشد، چرا که پای مداخله آمریکا را باز میکند و این کاملا به ضرر آنهاست. پنجم، ایران به شدت مایل به عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای و سازمان همکاریهای اقتصادی است تا بدینوسیله جای بیشتری در عرصه بینالمللی پیدا کند. امروز، ایران با هنرمندی تمام سطح تنش با همسایگان شمالی خود را بطور چشمگیر تقلیل داده و مرزهای شمالی این کشور در امان است؛ هر چند که هنوز بحثها و اختلافاتی بر سر دریای خزر با 4 کشور این منطقه و بخصوص آذربایجان وجود دارد».
این گزارش سپس چالشها و اقدامات ایران را نسبت به کشورهای منطقه اوراسیا در موضوعهای دریای خزر، خطوط آهن و لوله نفت و گاز بررسی کرده است:
دریای خزر
ایران تا سال 1720 و «عهدنامه رشت» قدرت بلامنازع دریای خزر بود. پس از مرگ نادرشاه، قدرت ایران در آن منطقه افول کرد و تا عهدنامههای گلستان و ترکمانچای پیش رفت و عملا کشتیهای ایرانی حق عبور و مرور در خزر نداشتند. اما «عهدنامه مودّت» در سال 1921 دوباره یک رژیم حقوقی برای ایران در نظر گرفت و دو کشور ایران و روسیه سهم مشترکی از بهرهبری از آبهای خزر به دست آوردند. با فروپاشی شوروی در سال 1991، یک مدعی به 4 مدعی بدل شد: روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، و آذربایجان. اختلافات طی این سالها آنقدر بر سر خزر بالا گرفته که سرانجام در سال 1393، 5 کشور تصمیم به برگزاری نشست جهت حل اختلافات و تعریف یک رژیم حقوقی مشخص گرفتند. هر چند که نتیجهای از آن نشست حاصل نشد، اما از آنجایی که رژیم حقوقی فعلی کاملا به ضرر ایران است، این کشور از تلاش و مطالبه حق دست برنداشته و همچنان اختلافنظرات و بحثها وجود دارد. اما مشکل اینجاست که از آنجایی که ایران به حمایت روسیه در مقابل غرب نیاز دارد، از موضع ملایمت در مذاکرات در آمده است. روسیه در سال 2002 در نشست مسکو، سهم ایران از منابع انرژی خزر را با توجه به سهم کرانهاش از دریا، فقط 13 درصد دانست. ایران، بیدرنگ این پیشنهاد را رد کرد و مدعی شد که باید به هر کدام از 5 کشور 20 درصد از دریای خزر برسد تا بدینوسیله عدالت برقرار شود. به همین دلیل، تا به امروز بحثها تا نیل به نتیجه نهایی مطلوب ادامه داشته و دارد.
از فروپاشی شوروی در سال 1991 تا کنون، کشورهای روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، و آذربایجان و ایران هنوز به تعریف یک رژیم حقوقی مشخص برای دریای خزر نشدند
در حالی که هنوز توافق نهایی حاصل نشده است، آذربایجان، روسیه، و قزاقستان پیشنهاداتی را ارائه دادهاند که از نظر ایران در مدار انصاف و عدالت نبوده و مورد پذیرش جمهوری اسلامی قرار نگرفته است. بیشترین میزان تنش با آذربایجان به دلیل مناطق نفتی دریایی مورد بحث و اختلافات سیاسی است. اختلافات ایران و آذربایجان بر سر خط لوله «شاه دنیز» در دریای خزر که از طریق ترکیه به اروپا میرسد، یکی دیگر از مشکلات همیشگی بین این دو کشور بوده است. هر چند که این مشکل بین دو کشور با ارائه ده درصد از سهم کنسرسیوم میدان مذکور به ایران حل شده بود، اما با کارشکنی آذربایجان و حمایت آمریکا از این کشور با استفاده از تحریم علیه ایران، به قوت خود باقی مانده است.
خطوط راهآهن
ایران به عنوان بخشی از تلاشهای خود برای احیای جاده ابریشم قدیمی، از سال 1996 اقدام به همکاریهای بسیار با کشورهای اوراسیا و بخصوص ترکمنستان کرده که از آن دست میتوان به راه آهن مشهد-سرخس-تاژن بین سه کشور ایران، ترکمنستان، و قزاقستان اشاره کرد که آسیای مرکزی را به خلیج فارس وصل میکند. ایران، برای گسترش روابط تجاری، منطقه آزاد سرخس در مرز با ترکمنستان را ایجاد کرد. خط راهآهن مذکور، با طول 930 کیلومتر، 600 کیلومتر از مسیر بین قزاقستان و ایران را کوتاه کرده است. این خط، که سالیانه توان انتقال 5 میلیون تن بار را دارد و تا سال 2020 این مقدار به 20 میلیون تن میرسد، مسیر اوراسیا به بازارهای جهانی را بسیار تسهیل کرده است.
در سال 2013 بود که ارمنستان به عقد یک قرارداد 3 میلیارد دلاری با یک شرکت سرمایهگذاری در دوبی، مسیر خط راهآهن دریای سیاه تا خلیج فارس که از ایران میگذرد را کلید زد. با کامل شدن این پروژه، مشاغل زیادی برای ایرانیان و ارمنیها ایجاد میشود. قصد ارمنستان از ایجاد این خط آهن، دور زدن فشار و محاصره آذربایجان و ترکیه و دسترسی مستقیم به خلیج فارس است.
خطوط لوله نفت و گاز
خطوط لوله نفت و گاز ایران به سمت ارمنستان، ترکمنستان و قزاقستان، یکی از مهمترین ابزارهای نفوذ ایران در منطقه اوراسیاست. پروژههایی چون کورپژه-کوردومکی و یا دولتآباد-سرخس-خانگیران که شاهراههای انتقال گاز این کشور و کشورهای اروسیاست، رو به پیشرفت روزافزون است و وابستگی کشورهای این منطقه به روسیه را به طرز قابل توجهی میکاهد. مسیر استقلال انرژی کشورهای مذکور خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه شرکت گازپروم روسیه در سال 2015 با اقداماتی مانع از ادامه کار خط لوله گاز بین ایران و ارمنستان شد و عملا آرزوی استقلال گازی ارمنستان و برنامه انتقال انرژی ایران از طریق ارمنستان، گرجستان و اوکراین به اروپا را بر باد داد.
در سال 2015، ایران و آذربایجان اعلام توافق تبادل انرژی کردند. قرار شد که آذربایجان نفت خود را به خلیج فارس و از آنجا به بازارهای جهانی برساند و در عوض ایران از زیرساختهای نفتی آذربایجان مثل باکو-تفلیس-سیحان جهت انتقال نفت و گاز خود به اروپا استفاده نماید. آذربایجان همچنین اخیرا ایران را دعوت به ورود به پروژه خط لوله «ترانس آنتولی» که از "شاهدنیز" آذربایجان به گرجستان و سپس به ترکیه و از آنجا به اروپا میرود کرده و ایران در حال بررسی این پیشنهاد است.
یران به عنوان بخشی از تلاشهای خود برای احیای جاده ابریشم قدیمی، از سال 1996 اقدام به همکاریهای بسیار با کشورهای اوراسیا و بخصوص ترکمنستان کرده است
اندیشکده آمریکایی برای بیان دقیقتر ارتباط و نفوذ ایران در منطقه اوراسیا، اقدام به بیان موردی ارتباط کشورهای این منطقه با ایران کرده است:
آذربایجان
این گزارش در رابطه با آذربایجان مینویسد: «اگرچه ایران و آذربایجان که بیشترین جمعیت شیعیان 12 امامی در جهان را دارند، دارای اشتراکات فرهنگی و قومیتی بسیاری بوده و در حال حاضر نزدیک به 20 میلیون ایرانی آذری زبان هستند، اما حکومت سکولار آذربایجان که برخورد مناسبی هم با شیعیان کشورش ندارد، کاملا گرایش غربی و آمریکایی دارد و اساسا با ایرانِ ضدآمریکایی دچار مشکل بوده است. ایران، در جنگ 1988 تا 1994 بین آذربایجان و ارمنستان هم طرف آذربایجان شیعی را نگرفت و ترجیح داد که صلاح و آرامش منطقه را در نظر بگیرد و در سال 1992 با دعوت رهبران دو کشور به تهران، صلح موقت بین آنها برقرار کرد. اما موضع اتخاذ شده از سوی دولت تهران، موجب خشم آذربایجان شد. چرا که آذربایجان معتقد بود که چرا ایران در مقابل یک دولت مسیحی از یک دولت مسلمان آنهم شیعه حمایت نکرد. این کشور، ایران را به این متهم کرد که خواسته در قبال تحریک آذریهای داخل ایران از سوی باکو، آذربایجان را تنبیه کند. آن اتهامات هر چه که بود و هست، ایران به هیچوجه میل ندارد که در مرزهای شمالی خود شاهد جنگ باشد. چرا که شاهد سیل میلیونها آوارهها از سمت شهرهای شمالی به مرکز کشور خواهد بود. علاوه بر این قریب به 2 میلیون افغانی در ایران زندگی میکنند و هر گونه ایحاد تنش با همسایگان و یا مناقشه اصلا به صلاح ایران نیست. در روی گرداندن ایران از آذربایجان، خود باکو کم تاثیر نبود؛ آذربایجانیها رو به آمریکاییها گشودند و ایران هم به سمت دوستی بیشتر با ارمنستان رفت.
از طرف دیگر، ایران هم مانند دیگر کشورهای جامعه بینالمللی هرگز دولت بالفعل «ناگورنو-قرهباغ» را به رسمیت نشناخت. فراتر از مسئله ناگورنو-قرهباغ، مسئله پان ترکیسم و دعوت آذریهای ایران به اتحاد و الحاق به کشور آذربایجان از سوی دولت باکو در سالهای دهه 1990 و تا به امروز بوده است. حد اعلی این شیطنتها به دوره «ابوالفضل ایلچی بیگ» رییس جمهور اسبق آذربایجان برمیگردد که نهایتا در سال 1993 از قدرت عزل شد. دولتهای پس از آن، پیوسته موضع ملایمتری را اتخاذ کردهاند؛ اما در هر حال، پیوسته شاهد شیطنتهایی از «جنبش آزادیبخش ملی آذربایجان جنوبی» و «شورای جهانی هماهنگی آذریها» علیه حکومت ایران بودهایم و هستیم. به هر حال، دو کشور یکدیگر را به تحریک اپوزیسیون و اقوام هم متهم میکنند. از آن دست میتوان به دعوت اتحاد ملی از سوی آذربایجان برای آذریهای ایرانی و از طرف دیگر میتوان به حمایت ایران از حزب اسلامی آذربایجان و یا اظهاراتی نظیر پیشنهاد «حسین شریعتمداری» -مدیر مسئول روزنامه کیهان- برای برگزاری رفراندوم در بین مردم آذربایجان جهت تعیین سرنوشتشان در پیوستن به ایران اشاره کرد.
اسراییل تمامی تمرکز خود را در حال حاضر در مور دآذربایجان بر دو چیز گذاشته است: این کشور را به مرکز جاسوسی علیه ایران تبدیل کرده و دوم اینکه دائما آذربایجان را تشویق به جداییطلبی آذریهای ایران میکند
یکی دیگر از مشکلات که بسیار هم مهم است، دوستی دولت آذربایجان با رژیم صهیونیستی (اسراییل) است. ایران و اسراییل از سال 1979 (1357) دشمن قسمخورده هم هستند. پس از انقلاب در ایران، اسراییل به سمت دوستی با آذربایجان رفت و ایران هم به تلافی، سریعا در جنوب لبنان ایجاد پایگاه و قدرت کرد. آذربایجان، روز به روز روابط خود با امریکا و اسراییل را قوت میبخشد. قراردادهای مختلف تجاری، تقویت تسلیحاتی از سوی اسراییل، ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا و اسراییل در نزدیکی مرز با ایران و چندین اقدام دیگر، همه نشان از شیطنتهای باکو و افزایش نگرانی تهران دارد. البته ایران هم بیدفاع و بیکار ننشسته و اقدام به تقویت گروههای متخاصم با اسراییل در منطقه کرده است. اسراییل تمامی تمرکز خود را در حال حاضر در مور دآذربایجان بر دو چیز گذاشته است: این کشور را به مرکز جاسوسی علیه ایران تبدیل کرده و دوم اینکه دائما آذربایجان را تشویق به جداییطلبی آذریهای ایران میکند.
ایران و آذربایجان، برای اینکه از نگرانی حمله علیه هم بکاهند، در سال 2005 قرارداد عدم تجاوز علیه یکدیگر امضا کردند و اطمینان دادند که پایگاههای نظامی خاک خود را هرگز در اختیار هیچ کشور سومی برای حمله قرار ندهند. اما آذربایجان چندان به آن توافقنامه وقعی نمیگذارد و مدام به بهانههای مختلف نظیر این که نیروهای حزبالله قصد بمبگذاری در سفارت اسراییل در باکو را داشتند و 12 نفر هم در همین رابطه دستگیر کرد، به تقویت رابطه خود با اسراییل مبادرت میورزد. اگرچه روابط اقتصادی دو طرف، در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد، اما ممکن است در فضای پسابرجام اتفاقات خوشایندی رقم بخورد. «الهام علییف» رییس جمهور آذربایجان طی سالهای 2014 و 2015، دو بار با رهبر ایران دیدار کرد».
ارمنستان
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی نسبت ارمنستان با ایران را اینگونه شرح میدهد: «روابط ایران و ارمنستان پیوسته در سطح مطلوب قرار داشته است. این کشور در سال 1991 پس از فروپاشی شوروی، رسما از سوی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شد. ارمنستان تا اوایل قرن نوزدهم که فتحعلی شاه آن را به امپراتوری روسیه بخشید، بخشی از خاک ایران بود و هماکنون تقربیا 100 هزار ارمنی در ایران زندگی میکنند و آزادانه در 200 کلیسای خود در سرتاسر این کشور، به عبادت و امور دینی خود میپردازند.
ارمنستان که دارای اشتراکات قدیمی تاریخی با ایران است، تنها کشور حوزه اوراسیاست که پیمان استراتژیک با ایران دارد
ارمنستان که دارای اشتراکات قدیمی تاریخی با ایران است، تنها کشور حوزه اوراسیاست که پیمان استراتژیک با ایران دارد. هر دو کشور، نگران گسترش نفوذ روسیه و ترکیه در منطقه و بخصوص کارشکنیهای آذربایجان هستند. ارمنستان، از ایران برای کاهش فشار محاصره سیاسی ترکیه و آذربایجان بهره میبرد و ایران هم از ارمنستان به عنوان اهرمی جهت کاهش فشار تحریمهای آمریکا استفاده کرده است. ارمنستان برای ایران حکم دروازه اروپا را دارد و ایران هم برای ارمنستان یک کشور گردن کلفت است که میتواند مقابل ترکیه و آذربایجان در بیاید و پلی است برای دستیابی به خلیج فارس.
دو کشور، از حجم تجاری بالای 330 میلیون دلار در سال با هم برخوردارند و اخیرا در فضای پسا تحریم ایران، کمیته مشترکی را جهت کشف فضاهای همکاری با هم تشکیل دادهاند و انتظار میرود که روابط تجاری دو طرف در آینده نزدیک گستردهتر شود».
گرجستان
این اندیشکده آمریکایی سپس به گرجستان میپردازد: «بخشهایی از گرجستان تا اوایل قرن نوزدهم متعلق به ایران بود. این کشور، یک کشور کوچک با اکثریت مسیحی است و در سال 1991 از سوی ایران به رسمیت شناخته شد. روابط دو کشور تا سال 2003 (1382) خوب بود اما با وقوع «انقلاب گل رز» که موجب سقوط «ادوارد شوآدنازه» گشت و ایران آن را یک کودتای نرم آمریکایی خواند، به سردی گرایید. از آن زمان تاکنون، گرجستان پیوسته سعی در نزدیکی با آمریکا و اسراییل داشته و حتی به ناتو پیوست و این امر موجب دوری دو کشور گردیده است. ایران، در درگیری سال 2008 بین روسیه و گرجستان که بر سر استقلال دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی بود، ایران با زیرکی تمام به هیچوجه دخالت نکرد. همین که ایران طرف روسیه را نگرفت، گرجستان پس از آن درگیری سیاست دوستانه در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کرد. گرجستان از سوی روسیه در انتقال گاز و نفت تحریم شده بود، ایران را جایگزین مناسب روسیه میدید و ایران هم از نظر تامین نفتی و گازی گرجستان را کاملا حمایت کرد، چرا که این کشور را متحد مناسب برای مقابله با تحریمهای غرب و راه مناسبی برای انتقال انرژی به اروپا میدید. روابط ایران و گرجستان همچنان نه چندان خوب و نه چندان بد است. دو طرف، در صنایع ترابری، توریسم، و کشاورزی با هم همکاری دارند.
اما گرجستان در دوران ریاست جمهوری «میخیل ساآکاشویلی» به سمت دوستی بیشتر با ایران رفته است. در مانور مشترک نیروهای ارتش این کشور و آمریکا، ساآکاشویلی از یک وابسته نظامی ایران هم برای شرکت در این مانور دعوت کرد و با این اقدام معنادار، این پیام را به آمریکاییها داد که گرجستان هم مایل به دوستی با غرب است و هم ایران. اقدامی که مورد استقبال تهران قرار گرفت. در سال 2010، توافقنامه لغو روادید بین دو کشور امضا شد اما با کارشکنی آمریکاییها که پیوسته از دور زدن تحریمها از سوی ایران با سرمایهگذاری در گرجستان نگران بودند، با اعمال محدودیتهایی تغییر یافت. در هر حال، روابط اقتصادی بین دو کشور هیچگاه پررنگ نبوده و امید میرود که در فضای پسا تحریم ثمری ببیند».
ترکمنستان
این گزارش روابط ایران با ترکمنستان را اینگونه توضیح میدهد: «اگر ارمنستان را بتوانیم دروازه اروپا برای ایران بدانیم، ترکمنستان را باید دروازه آسیای مرکزی برای این کشور بدانیم. روابط ایران و ترکمنستان هر چند که بر سر رژیم حقوقی خزر دچار اختلاف و مشکل است، اما ترکمنستان نزدیکترین متحد استراتژیک ایران در آسیای مرکزی است. این کشور، در بین 8 کشور اوراسیا، بیشترین حجم روابط تجاری با ایران را داراست. اخیرا، در دولت روحانی به ترکمنستان پیشنهاد شده که حجم مبادلات از 3.6 میلیارد دلار به 60 میلیارد دلار طی یک بازه زمانی ده ساله برسد. این طرح، گرچه جاهطلبانه اما قابل تحقق است. عمده مشکل ایران و ترکمنستان، اختلاف آنها بر سر خطوط لوله گاز از منطقه ارواسیا بود که ایران در مورد خط لوله TCGP و خط لوله TAPI مخالفتهایش را ابراز داشت و ترکمنستان هم در پاسخگویی به ایران، به هر دو پروژه ملحق شد. دو کشور در سال 2005، سد «دوستی» را در نزدیکی رود «هریرود» ساختند و بطور مشترک از آن استفاده میکنند. انتظار میرود که پس از رفع تحریمهای ایران، روابط دو کشور بهتر شود».
ترکمنستان نزدیکترین متحد استراتژیک ایران در آسیای مرکزی است. این کشور، در بین 8 کشور اوراسیا، بیشترین حجم روابط تجاری با ایران را داراست
قزاقستان
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در ادامه به قزاقستان میپردازد: «رابطه تجاری ایران و قزاقستان همیشه شکل متوسطی به خود داشته است. آنقدر که ایران در این کشور سرمایهگذاری مستقیم خارجی دارد، قزاقستان سرمایهگذاری در ایران ندارد. بارها، تحریمهای غرب موجب کاهش حجم مبادلات طرفین شده است. قزاقستان به انرژی تجدیدناپذیر ایران نیاز دارد و ایران هم به اتحاد با این کشور جهت مقابله با غرب و تحریمهایش. دو کشور، سعی کردهاند که عناصر احیای جاده ابریشم قدیمی را با اقداماتی چون خط راهآهن مشترک ایران-قزاقستان-ترکمنستان را تقویت کنند.
روابط سیاسی دو طرف اما همیشه دچار سردی بوده است. چرا که ایران به جذب دانشمندان هستهای این کشور علاقه دارد و میل به دستیابی به معادن اورانیوم غنیشده قزاقستان نشان داده است. قزاقستان پیوسته با دیده تردید به ایران نگاه میکرد تا اینکه «نورسلطان نظربایف» -رییس جمهوری این کشور- در سال 2014 میزبان 1+5 در مورد پرونده هستهای ایران بود. پس از برجام، آمریکا با انتقال اورانیوم غنیشده ایران به قزاقستات موافقت کامل به عمل آورد. پیشبینی میشود که در سالهای آینده شاهد بهبود روابط ایران و قزاقستان باشیم».
تاجیکستان
این اندیشکده آمریکایی ارتباط با تاجیکستان را بیان میکند: «بهطور منطقی، ایران باید بهترین روابط را با تاجیکستان در اوراسیا داشته باشد. این دو کشور، یک زبان مشترک دارند و از حیث فرهنگی شباهتهای بسیاری زیادی به هم دارند. هر دو، عید نوروز را گرامی میدارند و تاجیکستان اخیرا در تلاش بوده تا الفبای فارسی را دوباره به تاریخ و فرهنگ خود بازگرداند. الفبای غنی که در دهه 1930 توسط روسها جایش را با سیریلیک عوض کرد. دو طرف، بیشتر از اتحاد استراتژیک با یکدیگر دوستی دارند. هر دو، در مبارزه با سنیهای افراطی با هم همکاری میکنند و از آن دست میتوان به بازداشت چند تن از عوامل «جند الله» توسط دولت تاجیکستان به نفع ایران اشاره کرد.
ایران بارها تلاش کرده که در تاجیکستان جای پای خود را محکمتر کند، اما نه تنها آمریکا که روسیه و چین هم اجازه نفوذ بیشتر به ایران ندادهاند. جاهطلبانهترین پروژه اقتصادی ایران در تاجیکستان مربوط به سال 2012 بود که این کشور به تاجیکستان قول ساخت یک شهرک صنعتی با 50 کارخانه و شرکت را در آن داد اما ظاهرا پروژه نیمهکاره به حال خودش رها شده است. در کل، ایران چندان جای پای محکمی در تاجیسکتان ندارد. با اینکه مردم این کشور به دلیل زبان مشترک علاقه وافری به فیلمها و موسیقی ایرانی دارند، اما هنوز یک کانال تلویزیونی ایرانی در این کشور وجود ندارد و در قبال 7 مدرسه ترکیزبان تاجیکستان، فقط یک مدرسه ایرانی وجود دارد.
اندیشکده آمریکایی: بهطور منطقی، ایران باید بهترین روابط را با تاجیکستان در اوراسیا داشته باشد. این دو کشور، یک زبان مشترک دارند و از حیث فرهنگی شباهتهای بسیاری زیادی به هم دارند. هر دو، عید نوروز را گرامی میدارند
حکومت سکولار تاجیکستان که مایل به حفظ رابطه و دوستی خود با غرب، روسیه، چین، و ترکیه است، خیلی تلاش دارد که برای احتراز از صدور انقلاب به کشورش، از ایران فاصله بگیرد. با این حال، ایران از سالهای 1992 تا 1997 در جنگهای داخلی این کشور نقش میانجی را بازی کرد. حجم تجارت بین دو کشور چندان مطلوب نیست و در سال 2014 نهایتا به 400 میلیون دلار در سال رسید. عمده صادرات ایران به تاجیکستان، مربوط به صنایع غذایی و پزشکی است و محصول مطلوب ایران در تجارت با تاجیکستان، آلومینیوم است. تبادل انرژی مستقیم بین دو طرف وجود ندارد و ایران از طریق ترکمنستان نفت را در اختیار تاجیکستان قرار میدهد. البته، چندین پروژه تونل و جادهسازی هم توسط ایران در تاجیکستان انجام شده است».
قرقیزستان و ازبکستان
این گزارش در پایان به شرح وضعیت ارتباطی ایران با دو کشور قرقیزستان و ازبکستان میپردازد: «قرقیزستان یک کشور کوچک است و روابط بین ایران و این کشور چندان قدرتمند نیست. قرقیزستان بیش از هر کشور دیگر در آسیای میانه متمایل به آمریکاست و سطح تعامل دو کشور در زمینه مبارزه با تروریسم و برقراری تجارت است. صادرات ایران به قرقیزستان شامل آجیل، پوشاک، مواد رنگی و صادرات قرقیزستان شامل حبوبات و گوشت میشود. با اینکه حجم مبادلات این دو کشور مشخص نیست، اما صندق بینالمللی پول اعلام کرده که این دو کشور در سال 2013، نزدیک به 283 میلیون دلار در سال مبادله تجاری داشتهاند. با اینکه هیچگونه توافق مکتوب بین دو کشور نوشته نشده است، اما تلاش دارند تا روابط را گسترده سازند. قرقیزستان دستیابی راحت به خلیج فارس را میخواهد و در عوض برای عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای نهایت تلاش خود را به کار میبندد.
روابط ایران و ازبکستان هم با وجود قرابت فرهنگی و زبانی بسیاری که با هم دارند، چندان خوب نیست. 12 میلیون نفر از 30 میلیون نفر جمعیت ازبکستان به زبان فارسی سخن میگویند. سمرقند و بخارا از شهرهایی هستند که زمانی جزو ایران بودند و در ادبیات این کشور جایگاه خاصی دارند. به رغم ادعای مقامات دو کشور و قراردادهای مختلف، اما خبری از حجم مبادلات قابل قبول از سوی دو طرف نیست. صندوق بینالمللی پول حجم مبادلات بین این دو کشور در سال 2013 را 136 میلیون دلار اعلام کرد».
اندیشکده مطالعات راهبردی در انتهای گزارش معتقد است که «اگر ایران موفق به تلطیف فضای اختلاف سیاسی خود با غرب و در راس آن با آمریکا گردد، آن وقت میتوان به جرات گفت که شاهد ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقهای در اوراسیا خواهیم بود؛ منطقهای که هنوز رد پای تاریخی و فرهنگی ایران را میتوان در آن دید».
نویسنده: ابراهیم ارجمندی
پینوشت:
(1) اوراسیا نام منطقه وسیعی است که از ترکیب دو قاره اروپا و آسیا پدید آمده است. از آنجا که دو قاره آسیا و اروپا مرز طبیعی ویژهای ندارند و مرزبندی کنونی میان این دو قاره بیشتر تاریخی و فرهنگی است؛ آسیای مرکزی و جنوب قفقاز بهعنوان اوراسیا شناخته میشود که شامل هشت کشور آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان است.
(2) وستفالی نخستین پیمان صلح چند جانبه پس از رنسانس در اروپا است. صلح وستفالیا (Peace of Westphalia)، الگو و پایه جامعه ملل و سپس سازمان ملل متحد گردید. در این پیمان حقوق برابر و یکسان کشورها به عنوان واحدهای سیاسی مستقل برای نخستین بار مطرح و مورد پذیرش قرار گرفت. مطابق این پیمان کشورهای مستقل حق تعیین سرنوشت خود را دارند، برابراند و حق دخالت در امور هم را ندارند.
این اندیشکده معتقد است که ایران که از حیث ژئواستراتژیک در موقعیتی بکر و عالی قرار دارد، از زمان فروپاشی شوروی و تشکیل کشورهای جدید، پیوسته تلاش داشته تا در منطقه اوراسیا (1) جای پای محکمی از خود بگذارد و انتقال و تجارت انرژی در این منطقه را به بهترین نحو تحقق بخشد؛ اما ایران با رقبای قدرتمندی چون غرب، روسیه، چین، و ترکیه روبروست که به هیچ وجه خواهان گسترش قدرت و نفوذ ایران در این منطقه نیستند. به هر حال، تلاش ایران طی این سالها را به هیچ نمیتوان نادیده گرفت و هر چه فشار رقبا بر ایران بیشتر میشود، این کشور در نفوذ در اوراسیا مصرتر میگردد.
دستآوردهای ایران در منطقه اوراسیا
این گزارش در رابطه با دستآوردهای ایران در رابطه با کشورهای منطقه اوراسیا اینگونه آورده است: «پس از ربع قرن که از فروپاشی شوروی گذشته، بهرغم تمامی تلاشهای آمریکا، روسیه و چین، ایران توانسته روابط بسیار خوبی را با ارمنستان بهعنوان دروازه اروپا و با ترکمنستان به عنوان دروازه آسیای مرکزی و با گرجستان، آذربایجان، تاجیکستان، قزاقستان، و همچنین رابطه متوسطی را با قرقیزستان و ازبکستان برقرار نماید. ایران دوستان قابل اتکایی در منطقه پیدا کرده اما به غیر از ارمنستان، هیچکدام شریک استراتژیک ایران نیستند. این کشورها، تحت فشار شدید آمریکا، روسیه، و ترکیه برای دور شدن از ایران قرار دارند. این سه کشور، به هیچ وجه نمیخواهند که نفوذ ایران در این منطقه زیاد شود و همچنین روسیه نمیخواهد که کشورهای این مناطق، ایران را کلید رهایی از وابستگی انرژی به روسیه ببینند. ایران موفق شده است که با نزدیک شدن به 8 کشور اوراسیا، سطح تهدیدات امنیتی را بسیار تقلیل دهد و تنها نگرانی مهم این کشور، رابطه رو به رشد نظامی-امنیتی بین آذربایجان و رژیم صهیونیستی (اسراییل) است.
ایران به دنبال احیای جاده ابریشم قدیم است تا از طریق آسیای مرکزی راهی به چین و هند و از طریق قفقاز جنوبی راهی به اروپا یابد. خط راه آهن قزاقستان-ترکمنستان-ایران بزرگترین و مهمترین اقدام در این باره است. یکی دیگر از تلاشهای ایران به همکاری این کشور با کشورهای اوراسیا برای مبارزه با تروریسم و جهادیسم است. به موازات این اقدام، این کشور تلاش بسیاری را معطوف عضویت دائم در سازمان "همکاری شانگهای" میکند؛ و جالب توجهترین اقدام ایران، دور زدن تقریبی تحریمهای غرب در آن منطقه بر علیه این کشور بود. ایران موفق به ایجاد شکاف در تحریمها شد، هر چند که آن شکافها در مناطق حیاتی رخ نداد».
گزارش اندیشکده آمریکایی «مطالعات راهبردی و بینالمللی» با عنوان «ایران در مسیر شاهراه اوراسیا» (دانلود)
توافق هستهای و روابط ایران با آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی
موضوع برجام و تاثیر آن در روابط ایران با اوراسیا، بخش دیگری از این گزارش تحلیلی را به خود اختصاص داده است: «توافق هستهای بین ایران و 6 قدرت بزرگ جهان چند نکته با خود داشت؛ یکم: در سالهای آینده شاهد قدرتگیری ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) خواهیم بود. دوم: همانطور که محافظهکاران ایران و آمریکا میخواستند، این توافق در حد یک توافق برای کنترل سلاح باقی ماند و نه بیشتر. سوم: هر چند هم که اوباما و روحانی این توافق را عامل تغییر رویکرد ایران و آمریکا نسبت به هم ببیند، اما در واقع موجب بهتر شدن رویکرد در ایران در جاهای دیگر مثل اوراسیا شده است.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول در سال 2015، پیشبینی میشود که با رفع تحریمهای ایران، جامعه بینالمللی شاهد حضور پررنگ این کشور در بازارهای جهانی و تقویت روابط نفتی و غیرنفتی این کشور با کشورهای دیگر و بخصوص همسایگان باشد. پیشبینی میشود که سطح مبادلات ایران و 8 کشور ارواسیا بهطور چشمگیری افزایش یابد.
با رفع تحریمهای اقتصادی علیه ایران، کشورهای اوراسیا که پیش از آن سعی در دوری از ایران داشتند، اکنون خود را به این کشور نزدیک میکنند، اما ایران هم بسیار نسبت به فرصتهای طلایی فضای پساتحریم آگاه است. وزیر امور خارجه ایران در دیدار با همتای قزاق خود در کنفرانس خبری مشترک دو کشور در سال 2015، به لزوم گسترش روابط ایران با اوراسیا تاکید کرد».
چشماندازی از ایران
این گزارش با بیان پیشینه تاریخی رابطه ایران با اوراسیا، به تبیین وضعیت ارتباطی ایران با این منطقه میپردازد: «تجزیه شوروی، این فرصت تاریخی را در اختیار ایران قرار داد که خود را به عنوان قدرتی در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بشناساند. تا اوایل قرن هجدهم میلادی، بخشهای قابل توجهی از این مناطق جزو ایران بود و در دوره قاجاریه به روسیه واگذار شد. ایران، قرابت قابل توجه فرهنگی، زبانی، و تاریخی با این کشورها دارد و وقتی در دهه 1980 در حوزه خزر نفت کشف شد، بر قدرت این کشور تاثیر قابل توجهی گذاشت و پیوسته شاهد تلاش ایرانیها برای تبدیل شدن به یک قدرت در عرصه عرضه انرژی تجدیدناپذیر با توجه به پتانسیل خزر و دارا بودن مقام دومین دارنده گاز طبیعی و چهارمین دارنده نفت خام در جهان بودهایم.
رشد ناخالص ملی ایران و جمعیت این کشور فقط مقداری کمتر از تمامی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی است و ایران از حیث استراتژیک اهمیت بسیار زیادی برای روسیه و آن منطقه دارد؛ چرا که نفت و گاز کشورهای حوزه خزر را به آبهای گرم خلیج فارس و در نهایت به بازارهای جهانی میرساند. متاسفانه، ایران به اندازهای که از پتانسیل این استراتژیک بودن در خلیج فارس و منطقه شامات استفاده میکند، از آن در حوزه خزر بهره نمیبرد. ایران نه تنها یک قطب هیدروکربن برای کشورهای اوراسیاست، بلکه باید نقش خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در اوراسیا بسیار مورد توجه قرار دهد.
ایران به دنبال احیای جاده ابریشم قدیم است تا از طریق آسیای مرکزی راهی به چین و هند و از طریق قفقاز جنوبی راهی به اروپا یابد
دولت تهران هیچ دشمنی در اوراسیا ندارد، اما دوست استراتژیکی هم ندارد؛ ایرانیها به یک انزوای خود خواسته در این منطقه تن دادهاند و نتوانستهاند از این پتانسیل عالی بهره ببرند. ایران، یک بازیگر کلیدی در بین کشورهای این منطقه محسوب نمیشود، چراکه در پروژه خطوط لوله اتصال خزر به بازارهای جهانی، اصلا ایران را حساب نیاوردند و این کشور فقط به چند قرارداد کوچک تجاری با اوراسیا شامل خطوط لوله نفت و گاز، تاسیسات برقی، و ساخت تونل و جاده و ریل اکتفا کرده است.
ایران در اوراسیا با دو مانع بزرگ به نام روسیه و چین روبروست. هر دو کشور، منافع بسیاری در در این منطقه دارند و فقط به سهم کوچکی برای ایران رضایت میدهند. روسیه، به هیچ وجه اجازه نمیدهد که ایران در عرصه صادرات انرژی و توافقات تجاری در پرتوی همکاری با اوراسیا علم رقابت بر پا کند. ایرانیها هم برای اینکه آمریکا را آزار بدهند، نیاز به روسیه و چین به عنوان کشورهای مقابلهکننده با ایالات متحده را دارد. هر دو کشور هم به ایران اطمینان دادهاند که در صورتی که رابطه آنها با واشنگتن را به خطر نیاندازد، از این کشور حمایت خواهند کرد. روسیه و چین از ایران به عنوان برگ برنده در مقابل آمریکا استفاده میکنند و کشوری مثل ترکیه هم که اصلیترین رقیب ایران در تبدیل شدن به قدرت منطقه است، از تحریمهای ایران خوشحال بود. کشورهای اوراسیا شاید اکنون خیلی مایل باشند که متحد استراتژیک ایران شوند اما از وحشت به خطر افتادن رابطهشان با آمریکا و خشمگین ساختن روسیه و چین، جرات تقویت روابط با این کشور را ندارند. به هر حال، حصول توافق هستهای بین ایران و 6 قدرت جهانی این فرصت را در اختیار این کشور قرار داد تا تجدیدنظری در سیاست خارجی خود نماید و اگر هوشیار باشد از پتانسیل اوراسیا برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای بهره ببرد».
بار انقلاب اسلامی بر شانه سیاست خارجی ایران
اندیشکده آمریکایی سپس تاثیر انقلاب اسلامی و همچنین وقایع بعد از آن را در رابطه با ایران و منطقه اوراسیا بررسی کرده است: «جمهوری اسلامی، همیشه آمریکا را به چشم یک تهدید دیده است. پس از وقوع انقلاب در ایران، حکومت جدید بهرغم اینکه شوروی کمونیست بود، آن کشور ارتباط گرم برقرار کرد و ترجیح داد که در وقت صدور انقلاب به کشورهای دیگر، با شوروی که مملو از مسلمان بود، کاری نداشته باشد. آیت الله خمینی -بانی و موسس انقلاب 57- در سال 1988 (1368) از دنیا رفت و آمریکا، دو سال بعد جهت پایان دادن به اشغال کویت توسط صدام حسین، وارد خلیج فارس شد. شوروی فروپاشیده بود و ایران در عین اینکه تلاش کرد که از این فرصت خوب برای کسب قدرت در حوزه خزر بهره ببرد، نگرانی امینتی هم داشت؛ هزاران نیروی آمریکایی دور تا دور خلیج فارس را احاطه کرده بودند. پس از فروپاشی شوروی، هاشمی رفسنجانی که رییس جمهور وقت ایران بود، سعی کرد که تنش با آمریکا را به حداقلی برساند و این نیازمند از سرگیری همکاری اقتصادی بود. لذا پیامی به واشنگتن فرستاده شد و ایران نسبت به جنگ خلیج فارس، موضع بیطرفانه اتخاذ کرد. ایران، همچنین با معامله یک میلیارد دلاری با شرکت «کونوکو»ی آمریکا که بزرگترین معامله نفتی ایران پس از انقلاب بود، موافقت کرد. بیل کلینتون که تازه بر سر کار آمده بود، در ابتدا با این معامله موافقت کرد اما بعدا تحت فشار کنگره نه تنها نظرش برگشت که طبق «قانون تحریم علیه لیبی و ایران» همه شرکتهای خارجی را تهدید کرد که حق ندارند بیش از 20 میلیون دلار در بخش انرژی با ایران معامله داشته باشند. به هر حال، در آن دوره ایران کم و بیش از پتانسیل همکاری با اوراسیا بهرههایی برد.
با واقعه یازده سپتامبر، ایران و آمریکا در حوزه مبارزه با طالبان در افغانستان همکاریهایی با هم کردند و به نظر میرسید که اختلافات گذشته بصورت چشمگیر رفع خواهد شد، اما سخنرانی سالیانه جورج دابلیو بوش در ژانویه 2002 که در آن ایران را جزو محور شرارات خواند، همه چیز را خراب کرد و بار دیگر جنگ سرد بین دو کشور آغاز گردید. در دوره احمدینژاد با توجه به رویکرد سیاست خارجی وی، ایران متحمل تحریمهای بیشتر گردید و در نتیجه دسترسی این کشور به همکاری با اوراسیا محدود شد. به هر حال، ایران در دورههای اخیر و بخصوص زمان تحریم پیش از برجام، به طرف اوراسیا رفت اما کشورهای آن حوزه، بیشتر به طرف برقراری رابطه با غرب متمایل شدند و به میل غربیها ارتباط با چین، ایران، ترکیه، و روسیه را چندان مورد توجه قرار ندادند».
ایران در دورههای اخیر و بخصوص زمان تحریم پیش از برجام، به طرف اوراسیا رفت اما کشورهای آن حوزه، بیشتر به طرف برقراری رابطه با غرب متمایل شدند
سیاست خارجی ایران در زمینه امنیت و اقتصاد
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در ادامه به اهداف ایران در قبال رابطه با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز میپردازد: «ایران، هیچگاه رابطه با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز را یک انتخاب اول ندیده است و پیوسته ارتباط با کشورهای حوزه خلیج فارس و شامات و ترکیه را ارجح دانسته است. طی ربع اخیر قرن بیستم، ایران 7 هدف را در قبال رابطه با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز در دستور کار قرار داد:
1. گسترده ساختن روابط اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی به موازات تقویت قدرت خود در هر دو حوزه اوراسیا و خلیج فارس.
2. نهایی کردن راه حل مطلوب در راستای رژیم حقوقی دریای خزر جهت حفظ ذخایر ارزشمند نفت و گاز خود در آن منطقه.
3. تضعیف قدرت آمریکا در اوراسیا و تقلیل اثر تحریمهای آمریکایی با ایجاد ارتباط با کشورهای آن حوزه از طریق اقداماتی چون «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) و «سازمان همکاری اقتصادی» (ECO) و تجارت با کشورهای اوراسیا.
4. جلوگیری از هر گونه تهدید محتمل از سوی کشورهای اوراسیا و تلاش برای ممانعت از ایجاد پایگاههای آمریکایی در اوراسیا.
5. تبدیل شدن به یک قطب انرژی برای منطقه از طریق انتقال نفت و گاز خود به اروپا و وصل کردن دریای خزر و آسیای مرکزی به خلیج فارس و دریای عمان.
6. توسعه دادن خطوط راهآهن، جادهها، و تونلها جهت احیای جاده ابریشم قدیمی که ایران را از طریق آسیای مرکزی به چین و هند و از طریق قفقاز جنوبی به اروپا وصل میکند.
7. همکاری با کشورهای اوراسیا جهت مبارزه با تروریسم و گروههای جهادی.
ایران هیچگاه آن جایگاه و قدرت نظامی که در غرب آسیا (خاورمیانه) و حوزه خلیج فارس را دارد، در اوراسیا نداشته است. اما حداقل توانسته تا حدودی از موقعیت ژئواستراتژیک خود برای ایجاد رابطه با اوراسیا و ایجاد پلی به آبهای آزاد تا ابراز وجود خود به عنوان قدرت واسطه بین آن منطقه و غرب استفاده نماید. ایران با آسیای مرکزی و جنوب قفقاز بیشتر با منش یک کشور وستفالیایی Westphalia (2) برخورد کرده تا یک کشور انقلابی. ایران، به نسبت رفتار ایدئولوژیگرایانهاش با عربستان و عراق، خیلی عملگرایانهتر و تاجرمآبانهتر با اوراسیا رفتار کرده است.
ایران هیچگاه آن جایگاه و قدرت نظامی که در غرب آسیا (خاورمیانه) و حوزه خلیج فارس را دارد، در اوراسیا نداشته است. اما حداقل توانسته تا حدودی از موقعیت ژئواستراتژیک خود برای ایجاد رابطه با اوراسیا و ایجاد پلی به آبهای آزاد تا ابراز وجود خود به عنوان قدرت واسطه بین آن منطقه و غرب استفاده نماید
5 دلیل برای این مصلحتگرایی قابل درک ایران در قبال اوراسیا میتوان متصور شد: یکم، گرچه ایران با 8 کشور اوراسیا بر سر رژیم حقوقی دریای خزر و یا مواردی چون رابطه آذربایجان با رژیم صهیونیستی (اسراییل) و ادعایش بر سر استانهای آذربایجان غربی و شرقی (ایران) دچار مشکلات و اختلافنظراتی است، اما در کل این منطقه را برای خود تهدید نمیداند. دوم، اکثر کشورهای حوزه اوراسیا دارای جمعیت سنی بیشتری نسبت به شیعیان هستند و چندان معقولانه نیست که سرمایه صدور انقلاب در آنجا خرج شود و به جای آن، ایران تمرکز خود را بر منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) معطوف داشته است. سوم، اکنون با ظهور نیروهای جهادی و افراطی سنی در منطقه، ایران ترجیح میدهد که انرژی لازم برای تبلیغ تشیع و صدور انقلاب را صرف مبارزه با این گروهها در اوراسیا نماید. چهارم، ایران هیچ علاقهای به خصم دانستن چین و روسیه ندارد و پیوسته به حمایت آنان در مقابل آمریکا نیاز دارد. ایران و روسیه ترجیح میدهند که اوضاع در اوراسیا در آشوب نباشد، چرا که پای مداخله آمریکا را باز میکند و این کاملا به ضرر آنهاست. پنجم، ایران به شدت مایل به عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای و سازمان همکاریهای اقتصادی است تا بدینوسیله جای بیشتری در عرصه بینالمللی پیدا کند. امروز، ایران با هنرمندی تمام سطح تنش با همسایگان شمالی خود را بطور چشمگیر تقلیل داده و مرزهای شمالی این کشور در امان است؛ هر چند که هنوز بحثها و اختلافاتی بر سر دریای خزر با 4 کشور این منطقه و بخصوص آذربایجان وجود دارد».
این گزارش سپس چالشها و اقدامات ایران را نسبت به کشورهای منطقه اوراسیا در موضوعهای دریای خزر، خطوط آهن و لوله نفت و گاز بررسی کرده است:
دریای خزر
ایران تا سال 1720 و «عهدنامه رشت» قدرت بلامنازع دریای خزر بود. پس از مرگ نادرشاه، قدرت ایران در آن منطقه افول کرد و تا عهدنامههای گلستان و ترکمانچای پیش رفت و عملا کشتیهای ایرانی حق عبور و مرور در خزر نداشتند. اما «عهدنامه مودّت» در سال 1921 دوباره یک رژیم حقوقی برای ایران در نظر گرفت و دو کشور ایران و روسیه سهم مشترکی از بهرهبری از آبهای خزر به دست آوردند. با فروپاشی شوروی در سال 1991، یک مدعی به 4 مدعی بدل شد: روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، و آذربایجان. اختلافات طی این سالها آنقدر بر سر خزر بالا گرفته که سرانجام در سال 1393، 5 کشور تصمیم به برگزاری نشست جهت حل اختلافات و تعریف یک رژیم حقوقی مشخص گرفتند. هر چند که نتیجهای از آن نشست حاصل نشد، اما از آنجایی که رژیم حقوقی فعلی کاملا به ضرر ایران است، این کشور از تلاش و مطالبه حق دست برنداشته و همچنان اختلافنظرات و بحثها وجود دارد. اما مشکل اینجاست که از آنجایی که ایران به حمایت روسیه در مقابل غرب نیاز دارد، از موضع ملایمت در مذاکرات در آمده است. روسیه در سال 2002 در نشست مسکو، سهم ایران از منابع انرژی خزر را با توجه به سهم کرانهاش از دریا، فقط 13 درصد دانست. ایران، بیدرنگ این پیشنهاد را رد کرد و مدعی شد که باید به هر کدام از 5 کشور 20 درصد از دریای خزر برسد تا بدینوسیله عدالت برقرار شود. به همین دلیل، تا به امروز بحثها تا نیل به نتیجه نهایی مطلوب ادامه داشته و دارد.
از فروپاشی شوروی در سال 1991 تا کنون، کشورهای روسیه، قزاقستان، ترکمنستان، و آذربایجان و ایران هنوز به تعریف یک رژیم حقوقی مشخص برای دریای خزر نشدند
در حالی که هنوز توافق نهایی حاصل نشده است، آذربایجان، روسیه، و قزاقستان پیشنهاداتی را ارائه دادهاند که از نظر ایران در مدار انصاف و عدالت نبوده و مورد پذیرش جمهوری اسلامی قرار نگرفته است. بیشترین میزان تنش با آذربایجان به دلیل مناطق نفتی دریایی مورد بحث و اختلافات سیاسی است. اختلافات ایران و آذربایجان بر سر خط لوله «شاه دنیز» در دریای خزر که از طریق ترکیه به اروپا میرسد، یکی دیگر از مشکلات همیشگی بین این دو کشور بوده است. هر چند که این مشکل بین دو کشور با ارائه ده درصد از سهم کنسرسیوم میدان مذکور به ایران حل شده بود، اما با کارشکنی آذربایجان و حمایت آمریکا از این کشور با استفاده از تحریم علیه ایران، به قوت خود باقی مانده است.
خطوط راهآهن
ایران به عنوان بخشی از تلاشهای خود برای احیای جاده ابریشم قدیمی، از سال 1996 اقدام به همکاریهای بسیار با کشورهای اوراسیا و بخصوص ترکمنستان کرده که از آن دست میتوان به راه آهن مشهد-سرخس-تاژن بین سه کشور ایران، ترکمنستان، و قزاقستان اشاره کرد که آسیای مرکزی را به خلیج فارس وصل میکند. ایران، برای گسترش روابط تجاری، منطقه آزاد سرخس در مرز با ترکمنستان را ایجاد کرد. خط راهآهن مذکور، با طول 930 کیلومتر، 600 کیلومتر از مسیر بین قزاقستان و ایران را کوتاه کرده است. این خط، که سالیانه توان انتقال 5 میلیون تن بار را دارد و تا سال 2020 این مقدار به 20 میلیون تن میرسد، مسیر اوراسیا به بازارهای جهانی را بسیار تسهیل کرده است.
در سال 2013 بود که ارمنستان به عقد یک قرارداد 3 میلیارد دلاری با یک شرکت سرمایهگذاری در دوبی، مسیر خط راهآهن دریای سیاه تا خلیج فارس که از ایران میگذرد را کلید زد. با کامل شدن این پروژه، مشاغل زیادی برای ایرانیان و ارمنیها ایجاد میشود. قصد ارمنستان از ایجاد این خط آهن، دور زدن فشار و محاصره آذربایجان و ترکیه و دسترسی مستقیم به خلیج فارس است.
خطوط لوله نفت و گاز
خطوط لوله نفت و گاز ایران به سمت ارمنستان، ترکمنستان و قزاقستان، یکی از مهمترین ابزارهای نفوذ ایران در منطقه اوراسیاست. پروژههایی چون کورپژه-کوردومکی و یا دولتآباد-سرخس-خانگیران که شاهراههای انتقال گاز این کشور و کشورهای اروسیاست، رو به پیشرفت روزافزون است و وابستگی کشورهای این منطقه به روسیه را به طرز قابل توجهی میکاهد. مسیر استقلال انرژی کشورهای مذکور خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه شرکت گازپروم روسیه در سال 2015 با اقداماتی مانع از ادامه کار خط لوله گاز بین ایران و ارمنستان شد و عملا آرزوی استقلال گازی ارمنستان و برنامه انتقال انرژی ایران از طریق ارمنستان، گرجستان و اوکراین به اروپا را بر باد داد.
در سال 2015، ایران و آذربایجان اعلام توافق تبادل انرژی کردند. قرار شد که آذربایجان نفت خود را به خلیج فارس و از آنجا به بازارهای جهانی برساند و در عوض ایران از زیرساختهای نفتی آذربایجان مثل باکو-تفلیس-سیحان جهت انتقال نفت و گاز خود به اروپا استفاده نماید. آذربایجان همچنین اخیرا ایران را دعوت به ورود به پروژه خط لوله «ترانس آنتولی» که از "شاهدنیز" آذربایجان به گرجستان و سپس به ترکیه و از آنجا به اروپا میرود کرده و ایران در حال بررسی این پیشنهاد است.
یران به عنوان بخشی از تلاشهای خود برای احیای جاده ابریشم قدیمی، از سال 1996 اقدام به همکاریهای بسیار با کشورهای اوراسیا و بخصوص ترکمنستان کرده است
اندیشکده آمریکایی برای بیان دقیقتر ارتباط و نفوذ ایران در منطقه اوراسیا، اقدام به بیان موردی ارتباط کشورهای این منطقه با ایران کرده است:
آذربایجان
این گزارش در رابطه با آذربایجان مینویسد: «اگرچه ایران و آذربایجان که بیشترین جمعیت شیعیان 12 امامی در جهان را دارند، دارای اشتراکات فرهنگی و قومیتی بسیاری بوده و در حال حاضر نزدیک به 20 میلیون ایرانی آذری زبان هستند، اما حکومت سکولار آذربایجان که برخورد مناسبی هم با شیعیان کشورش ندارد، کاملا گرایش غربی و آمریکایی دارد و اساسا با ایرانِ ضدآمریکایی دچار مشکل بوده است. ایران، در جنگ 1988 تا 1994 بین آذربایجان و ارمنستان هم طرف آذربایجان شیعی را نگرفت و ترجیح داد که صلاح و آرامش منطقه را در نظر بگیرد و در سال 1992 با دعوت رهبران دو کشور به تهران، صلح موقت بین آنها برقرار کرد. اما موضع اتخاذ شده از سوی دولت تهران، موجب خشم آذربایجان شد. چرا که آذربایجان معتقد بود که چرا ایران در مقابل یک دولت مسیحی از یک دولت مسلمان آنهم شیعه حمایت نکرد. این کشور، ایران را به این متهم کرد که خواسته در قبال تحریک آذریهای داخل ایران از سوی باکو، آذربایجان را تنبیه کند. آن اتهامات هر چه که بود و هست، ایران به هیچوجه میل ندارد که در مرزهای شمالی خود شاهد جنگ باشد. چرا که شاهد سیل میلیونها آوارهها از سمت شهرهای شمالی به مرکز کشور خواهد بود. علاوه بر این قریب به 2 میلیون افغانی در ایران زندگی میکنند و هر گونه ایحاد تنش با همسایگان و یا مناقشه اصلا به صلاح ایران نیست. در روی گرداندن ایران از آذربایجان، خود باکو کم تاثیر نبود؛ آذربایجانیها رو به آمریکاییها گشودند و ایران هم به سمت دوستی بیشتر با ارمنستان رفت.
از طرف دیگر، ایران هم مانند دیگر کشورهای جامعه بینالمللی هرگز دولت بالفعل «ناگورنو-قرهباغ» را به رسمیت نشناخت. فراتر از مسئله ناگورنو-قرهباغ، مسئله پان ترکیسم و دعوت آذریهای ایران به اتحاد و الحاق به کشور آذربایجان از سوی دولت باکو در سالهای دهه 1990 و تا به امروز بوده است. حد اعلی این شیطنتها به دوره «ابوالفضل ایلچی بیگ» رییس جمهور اسبق آذربایجان برمیگردد که نهایتا در سال 1993 از قدرت عزل شد. دولتهای پس از آن، پیوسته موضع ملایمتری را اتخاذ کردهاند؛ اما در هر حال، پیوسته شاهد شیطنتهایی از «جنبش آزادیبخش ملی آذربایجان جنوبی» و «شورای جهانی هماهنگی آذریها» علیه حکومت ایران بودهایم و هستیم. به هر حال، دو کشور یکدیگر را به تحریک اپوزیسیون و اقوام هم متهم میکنند. از آن دست میتوان به دعوت اتحاد ملی از سوی آذربایجان برای آذریهای ایرانی و از طرف دیگر میتوان به حمایت ایران از حزب اسلامی آذربایجان و یا اظهاراتی نظیر پیشنهاد «حسین شریعتمداری» -مدیر مسئول روزنامه کیهان- برای برگزاری رفراندوم در بین مردم آذربایجان جهت تعیین سرنوشتشان در پیوستن به ایران اشاره کرد.
اسراییل تمامی تمرکز خود را در حال حاضر در مور دآذربایجان بر دو چیز گذاشته است: این کشور را به مرکز جاسوسی علیه ایران تبدیل کرده و دوم اینکه دائما آذربایجان را تشویق به جداییطلبی آذریهای ایران میکند
ایران و آذربایجان، برای اینکه از نگرانی حمله علیه هم بکاهند، در سال 2005 قرارداد عدم تجاوز علیه یکدیگر امضا کردند و اطمینان دادند که پایگاههای نظامی خاک خود را هرگز در اختیار هیچ کشور سومی برای حمله قرار ندهند. اما آذربایجان چندان به آن توافقنامه وقعی نمیگذارد و مدام به بهانههای مختلف نظیر این که نیروهای حزبالله قصد بمبگذاری در سفارت اسراییل در باکو را داشتند و 12 نفر هم در همین رابطه دستگیر کرد، به تقویت رابطه خود با اسراییل مبادرت میورزد. اگرچه روابط اقتصادی دو طرف، در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد، اما ممکن است در فضای پسابرجام اتفاقات خوشایندی رقم بخورد. «الهام علییف» رییس جمهور آذربایجان طی سالهای 2014 و 2015، دو بار با رهبر ایران دیدار کرد».
ارمنستان
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی نسبت ارمنستان با ایران را اینگونه شرح میدهد: «روابط ایران و ارمنستان پیوسته در سطح مطلوب قرار داشته است. این کشور در سال 1991 پس از فروپاشی شوروی، رسما از سوی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شد. ارمنستان تا اوایل قرن نوزدهم که فتحعلی شاه آن را به امپراتوری روسیه بخشید، بخشی از خاک ایران بود و هماکنون تقربیا 100 هزار ارمنی در ایران زندگی میکنند و آزادانه در 200 کلیسای خود در سرتاسر این کشور، به عبادت و امور دینی خود میپردازند.
ارمنستان که دارای اشتراکات قدیمی تاریخی با ایران است، تنها کشور حوزه اوراسیاست که پیمان استراتژیک با ایران دارد
دو کشور، از حجم تجاری بالای 330 میلیون دلار در سال با هم برخوردارند و اخیرا در فضای پسا تحریم ایران، کمیته مشترکی را جهت کشف فضاهای همکاری با هم تشکیل دادهاند و انتظار میرود که روابط تجاری دو طرف در آینده نزدیک گستردهتر شود».
گرجستان
این اندیشکده آمریکایی سپس به گرجستان میپردازد: «بخشهایی از گرجستان تا اوایل قرن نوزدهم متعلق به ایران بود. این کشور، یک کشور کوچک با اکثریت مسیحی است و در سال 1991 از سوی ایران به رسمیت شناخته شد. روابط دو کشور تا سال 2003 (1382) خوب بود اما با وقوع «انقلاب گل رز» که موجب سقوط «ادوارد شوآدنازه» گشت و ایران آن را یک کودتای نرم آمریکایی خواند، به سردی گرایید. از آن زمان تاکنون، گرجستان پیوسته سعی در نزدیکی با آمریکا و اسراییل داشته و حتی به ناتو پیوست و این امر موجب دوری دو کشور گردیده است. ایران، در درگیری سال 2008 بین روسیه و گرجستان که بر سر استقلال دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی بود، ایران با زیرکی تمام به هیچوجه دخالت نکرد. همین که ایران طرف روسیه را نگرفت، گرجستان پس از آن درگیری سیاست دوستانه در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کرد. گرجستان از سوی روسیه در انتقال گاز و نفت تحریم شده بود، ایران را جایگزین مناسب روسیه میدید و ایران هم از نظر تامین نفتی و گازی گرجستان را کاملا حمایت کرد، چرا که این کشور را متحد مناسب برای مقابله با تحریمهای غرب و راه مناسبی برای انتقال انرژی به اروپا میدید. روابط ایران و گرجستان همچنان نه چندان خوب و نه چندان بد است. دو طرف، در صنایع ترابری، توریسم، و کشاورزی با هم همکاری دارند.
اما گرجستان در دوران ریاست جمهوری «میخیل ساآکاشویلی» به سمت دوستی بیشتر با ایران رفته است. در مانور مشترک نیروهای ارتش این کشور و آمریکا، ساآکاشویلی از یک وابسته نظامی ایران هم برای شرکت در این مانور دعوت کرد و با این اقدام معنادار، این پیام را به آمریکاییها داد که گرجستان هم مایل به دوستی با غرب است و هم ایران. اقدامی که مورد استقبال تهران قرار گرفت. در سال 2010، توافقنامه لغو روادید بین دو کشور امضا شد اما با کارشکنی آمریکاییها که پیوسته از دور زدن تحریمها از سوی ایران با سرمایهگذاری در گرجستان نگران بودند، با اعمال محدودیتهایی تغییر یافت. در هر حال، روابط اقتصادی بین دو کشور هیچگاه پررنگ نبوده و امید میرود که در فضای پسا تحریم ثمری ببیند».
ترکمنستان
این گزارش روابط ایران با ترکمنستان را اینگونه توضیح میدهد: «اگر ارمنستان را بتوانیم دروازه اروپا برای ایران بدانیم، ترکمنستان را باید دروازه آسیای مرکزی برای این کشور بدانیم. روابط ایران و ترکمنستان هر چند که بر سر رژیم حقوقی خزر دچار اختلاف و مشکل است، اما ترکمنستان نزدیکترین متحد استراتژیک ایران در آسیای مرکزی است. این کشور، در بین 8 کشور اوراسیا، بیشترین حجم روابط تجاری با ایران را داراست. اخیرا، در دولت روحانی به ترکمنستان پیشنهاد شده که حجم مبادلات از 3.6 میلیارد دلار به 60 میلیارد دلار طی یک بازه زمانی ده ساله برسد. این طرح، گرچه جاهطلبانه اما قابل تحقق است. عمده مشکل ایران و ترکمنستان، اختلاف آنها بر سر خطوط لوله گاز از منطقه ارواسیا بود که ایران در مورد خط لوله TCGP و خط لوله TAPI مخالفتهایش را ابراز داشت و ترکمنستان هم در پاسخگویی به ایران، به هر دو پروژه ملحق شد. دو کشور در سال 2005، سد «دوستی» را در نزدیکی رود «هریرود» ساختند و بطور مشترک از آن استفاده میکنند. انتظار میرود که پس از رفع تحریمهای ایران، روابط دو کشور بهتر شود».
ترکمنستان نزدیکترین متحد استراتژیک ایران در آسیای مرکزی است. این کشور، در بین 8 کشور اوراسیا، بیشترین حجم روابط تجاری با ایران را داراست
قزاقستان
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در ادامه به قزاقستان میپردازد: «رابطه تجاری ایران و قزاقستان همیشه شکل متوسطی به خود داشته است. آنقدر که ایران در این کشور سرمایهگذاری مستقیم خارجی دارد، قزاقستان سرمایهگذاری در ایران ندارد. بارها، تحریمهای غرب موجب کاهش حجم مبادلات طرفین شده است. قزاقستان به انرژی تجدیدناپذیر ایران نیاز دارد و ایران هم به اتحاد با این کشور جهت مقابله با غرب و تحریمهایش. دو کشور، سعی کردهاند که عناصر احیای جاده ابریشم قدیمی را با اقداماتی چون خط راهآهن مشترک ایران-قزاقستان-ترکمنستان را تقویت کنند.
روابط سیاسی دو طرف اما همیشه دچار سردی بوده است. چرا که ایران به جذب دانشمندان هستهای این کشور علاقه دارد و میل به دستیابی به معادن اورانیوم غنیشده قزاقستان نشان داده است. قزاقستان پیوسته با دیده تردید به ایران نگاه میکرد تا اینکه «نورسلطان نظربایف» -رییس جمهوری این کشور- در سال 2014 میزبان 1+5 در مورد پرونده هستهای ایران بود. پس از برجام، آمریکا با انتقال اورانیوم غنیشده ایران به قزاقستات موافقت کامل به عمل آورد. پیشبینی میشود که در سالهای آینده شاهد بهبود روابط ایران و قزاقستان باشیم».
تاجیکستان
این اندیشکده آمریکایی ارتباط با تاجیکستان را بیان میکند: «بهطور منطقی، ایران باید بهترین روابط را با تاجیکستان در اوراسیا داشته باشد. این دو کشور، یک زبان مشترک دارند و از حیث فرهنگی شباهتهای بسیاری زیادی به هم دارند. هر دو، عید نوروز را گرامی میدارند و تاجیکستان اخیرا در تلاش بوده تا الفبای فارسی را دوباره به تاریخ و فرهنگ خود بازگرداند. الفبای غنی که در دهه 1930 توسط روسها جایش را با سیریلیک عوض کرد. دو طرف، بیشتر از اتحاد استراتژیک با یکدیگر دوستی دارند. هر دو، در مبارزه با سنیهای افراطی با هم همکاری میکنند و از آن دست میتوان به بازداشت چند تن از عوامل «جند الله» توسط دولت تاجیکستان به نفع ایران اشاره کرد.
ایران بارها تلاش کرده که در تاجیکستان جای پای خود را محکمتر کند، اما نه تنها آمریکا که روسیه و چین هم اجازه نفوذ بیشتر به ایران ندادهاند. جاهطلبانهترین پروژه اقتصادی ایران در تاجیکستان مربوط به سال 2012 بود که این کشور به تاجیکستان قول ساخت یک شهرک صنعتی با 50 کارخانه و شرکت را در آن داد اما ظاهرا پروژه نیمهکاره به حال خودش رها شده است. در کل، ایران چندان جای پای محکمی در تاجیسکتان ندارد. با اینکه مردم این کشور به دلیل زبان مشترک علاقه وافری به فیلمها و موسیقی ایرانی دارند، اما هنوز یک کانال تلویزیونی ایرانی در این کشور وجود ندارد و در قبال 7 مدرسه ترکیزبان تاجیکستان، فقط یک مدرسه ایرانی وجود دارد.
اندیشکده آمریکایی: بهطور منطقی، ایران باید بهترین روابط را با تاجیکستان در اوراسیا داشته باشد. این دو کشور، یک زبان مشترک دارند و از حیث فرهنگی شباهتهای بسیاری زیادی به هم دارند. هر دو، عید نوروز را گرامی میدارند
حکومت سکولار تاجیکستان که مایل به حفظ رابطه و دوستی خود با غرب، روسیه، چین، و ترکیه است، خیلی تلاش دارد که برای احتراز از صدور انقلاب به کشورش، از ایران فاصله بگیرد. با این حال، ایران از سالهای 1992 تا 1997 در جنگهای داخلی این کشور نقش میانجی را بازی کرد. حجم تجارت بین دو کشور چندان مطلوب نیست و در سال 2014 نهایتا به 400 میلیون دلار در سال رسید. عمده صادرات ایران به تاجیکستان، مربوط به صنایع غذایی و پزشکی است و محصول مطلوب ایران در تجارت با تاجیکستان، آلومینیوم است. تبادل انرژی مستقیم بین دو طرف وجود ندارد و ایران از طریق ترکمنستان نفت را در اختیار تاجیکستان قرار میدهد. البته، چندین پروژه تونل و جادهسازی هم توسط ایران در تاجیکستان انجام شده است».
قرقیزستان و ازبکستان
این گزارش در پایان به شرح وضعیت ارتباطی ایران با دو کشور قرقیزستان و ازبکستان میپردازد: «قرقیزستان یک کشور کوچک است و روابط بین ایران و این کشور چندان قدرتمند نیست. قرقیزستان بیش از هر کشور دیگر در آسیای میانه متمایل به آمریکاست و سطح تعامل دو کشور در زمینه مبارزه با تروریسم و برقراری تجارت است. صادرات ایران به قرقیزستان شامل آجیل، پوشاک، مواد رنگی و صادرات قرقیزستان شامل حبوبات و گوشت میشود. با اینکه حجم مبادلات این دو کشور مشخص نیست، اما صندق بینالمللی پول اعلام کرده که این دو کشور در سال 2013، نزدیک به 283 میلیون دلار در سال مبادله تجاری داشتهاند. با اینکه هیچگونه توافق مکتوب بین دو کشور نوشته نشده است، اما تلاش دارند تا روابط را گسترده سازند. قرقیزستان دستیابی راحت به خلیج فارس را میخواهد و در عوض برای عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای نهایت تلاش خود را به کار میبندد.
روابط ایران و ازبکستان هم با وجود قرابت فرهنگی و زبانی بسیاری که با هم دارند، چندان خوب نیست. 12 میلیون نفر از 30 میلیون نفر جمعیت ازبکستان به زبان فارسی سخن میگویند. سمرقند و بخارا از شهرهایی هستند که زمانی جزو ایران بودند و در ادبیات این کشور جایگاه خاصی دارند. به رغم ادعای مقامات دو کشور و قراردادهای مختلف، اما خبری از حجم مبادلات قابل قبول از سوی دو طرف نیست. صندوق بینالمللی پول حجم مبادلات بین این دو کشور در سال 2013 را 136 میلیون دلار اعلام کرد».
اندیشکده مطالعات راهبردی در انتهای گزارش معتقد است که «اگر ایران موفق به تلطیف فضای اختلاف سیاسی خود با غرب و در راس آن با آمریکا گردد، آن وقت میتوان به جرات گفت که شاهد ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقهای در اوراسیا خواهیم بود؛ منطقهای که هنوز رد پای تاریخی و فرهنگی ایران را میتوان در آن دید».
نویسنده: ابراهیم ارجمندی
پینوشت:
(1) اوراسیا نام منطقه وسیعی است که از ترکیب دو قاره اروپا و آسیا پدید آمده است. از آنجا که دو قاره آسیا و اروپا مرز طبیعی ویژهای ندارند و مرزبندی کنونی میان این دو قاره بیشتر تاریخی و فرهنگی است؛ آسیای مرکزی و جنوب قفقاز بهعنوان اوراسیا شناخته میشود که شامل هشت کشور آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان است.
(2) وستفالی نخستین پیمان صلح چند جانبه پس از رنسانس در اروپا است. صلح وستفالیا (Peace of Westphalia)، الگو و پایه جامعه ملل و سپس سازمان ملل متحد گردید. در این پیمان حقوق برابر و یکسان کشورها به عنوان واحدهای سیاسی مستقل برای نخستین بار مطرح و مورد پذیرش قرار گرفت. مطابق این پیمان کشورهای مستقل حق تعیین سرنوشت خود را دارند، برابراند و حق دخالت در امور هم را ندارند.