کد خبر 40017
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۵

امير جعفري بازيگر سينما گفت: من تا عمر دارم نقش معتاد بازي نمي‌کنم چون واقعا نمي‌توانم ولي نقش‌هايي هست که دوست داشتم بازي مي‌کردم و چيز جديدي ارائه مي‌دادم.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، امير جعفري که به گفته خودش يکي از سمج‌ترين بازيگراني است که تمام تلاشش را کرده تا در سينما و تئاتر ماندگار شود، معتقد است اين روزها مافياي سينما و اکران نامناسب فيلم‌ها که سينماها را به صورت ناعادلانه ميان کارگردانان تقسيم مي‌کنند، باعث ناديد گرفتن زحمت گروهي از فيلمسازان مي‌شود.

جعفري که بيشتر حرف‌هايش را از سر صداقت و بدون کوچکترين تظاهري عنوان کرد، از آروزهاي بازيگري در سينما و علاقه به بازي کردن برخي شخصيت‌ها هم گفت. او اشتياق زيادي دارد با کارگرداني چون اصغر فرهادي کار کند و تنها در دغدغه‌اش در عالم هنر تحول در بازيگري است. شيريني ذاتي اين بازيگر در گفتگوهايش نيز مشهود است.

*چرا همه بازيگران تئاتر در سينما و تلويزيون موفق مي‌شوند؟

-امير جعفري- بازيگر: بازيگري علم است. فکر مي‌کنم بايد در نشستي راجع به اين مساله حرف بزنيم. بازيگري ما در حال حاضر گونه گذاشتن است. طرف سي سالش است فکر مي‌کند نوجوان 15 ساله است و چقدر هم طرفدار دارد. دقيقا مثل فوتباليست‌ها که اگر عکسشان دوره‌اي روي جلد نباشد نگران مي‌شوند.

*شما چقدر نگران اين مساله هستيد، مگر موقعيتتان به خطر افتاده است؟

- من نگران نيستم و کسي هم جايم را تنگ نکرده است. معتقدم نقشي که من مي‌توانم بازي کنم کس ديگري نمي‌تواند بازي کند. نقشي را هم فرهاد اصلاني بازي مي‌کند من نمي‌توانم بازي کنم. بحث ما در حال حاضر درباره بازيگرها نيست. در مورد نابازيگرهايي است که وارد سينما مي‌شوند. نابازيگرهايي که بازيگري بلد نيستند. طور ممکن است شما به رضا ناجي بگويي نابازيگر اما آن خانم و آقايي که از خيابان آمده است و بازيگري مي‌کند و جزء استارهاي مملکت هم مي‌شود بازيگر است. مي‌دانيد تنها تفاوت اين دو نفر چيست؟ اينکه رضا ناجي نمي‌تواند خوب انگليسي حرف بزند اما آن خانم يا آقا بلدند. ناجي چون آدم صاف و ساده‌اي است نابازيگر است.

*خوب چرا نابازيگرها نمي‌توانند بازيگر شوند؟

- بازيگري اصول خاص خودش را دارد.

*شما اين اصول را بلد هستيد؟

- بله، مي‌خواهم بعد از اين کار شروع به کار کردن کنم و مدام فکر مي‌کنم چقدر عقب هستم. به بچه‌هاي تئاتر و گروه گفتم بياييد کنار هم جمع شويم و ورک شاپي براي تمرين بگذاريم.

*از کجا مي‌فهميد عقب هستيد؟ خودتان را مقايسه مي‌کنيد؟

- من اصلا فيلم‌هاي خارجي را نگاه نمي‌کنم چون اگر اين‌ها بازيگرند پس من چه کاره‌ام. همه چيز خيلي راحت است و دو دوتا چهارتاست. بازيگري که فکر مي‌کند در حال حاضر استار است و واقعا هم هست ايستادنش غلط است. نمي‌تواند خوب بايستد اما چطور اسمش را مي‌گذارد بازيگر. من در تصوير نمي‌توانم خوب بدوم بعد چطور اسم خودم را بازيگر مي‌گذارم. به خاطر هفت کيلو گرم اضافه وزن نمي‌توانم خوب بدوم.

*براي نمايش "درس" که بايد خيلي کم کرده باشيد!

- سر اين کار چند کيلو گرم وزن کم کردم اما با اين وجود باز هم ضافه وزن دارم. جرات نمي‌کنم بگويم بازيگرم.

*به نظرم شما خيلي قضيه را سخت مي‌گيريد.

- فکر مي‌کني اين ضعف‌ها به چه چيزي برمي‌گردد؟

*من فکر مي‌کنم به جامعه هنري برمي‌گردد.

- به مديريت هنري برمي‌گردد. چطور من اگر بخواهم پيک موتور بشوم از من شناسنامه مي‌گيرند و اسم پدر و مادر و ميزان و تحصيلات و شناسنامه و همه چيز را مي‌گيرند اما از يک بازيگر نمي‌پرسند از کجا آمدي. تجربه‌ات چيست؟ با کي کار کردي؟ اصلا چرا مي‌خواهي بازيگر بشوي؟ مگر مي‌شود هر کس دوست داشت سرش را بيندازد پايين و بازيگر بشود؟ 400 ميليون به سينما بدهد و نقش اول هم بازي کند و بعد از 10 سال بشود سوپراستار. آن وقت بازيگران تئاتري که مدت‌ها براي آموزش و کسب تجربه وقت گذاشته‌اند کاري نداشته باشند. نمونه اين مساله هم مجموعه "پايتخت" سيروس مقدم است. احمد مهرانفر و محسن تنابنده و ريما رامين‌فر هيچ کدام چهره نبودند اما کارشان را خوب انجام دادند. بازيگر تئاتر اصالت دارد. مشخص است از کجا آمده‌اند.

 *چرا همين بازيگرهاي نابازيگر به تئاتر سرازير نمي‌شوند؟

- آفرين. چون جرات نمي‌کنند. تئاتر گاو نر مي‌خواهد و مرد کهن. وجودش را دارند در تئاتر چهار ماه کار کنند و بعد بگويند کارتان تصويب نشده و دوباره از نو تمرين‌ها را آغاز کنند؟ اصلا بدون اينکه کارشان توصيب شده باشد کار بازي کنند. فکر مي‌کني اين کار را انجام مي‌دهند؟ فقط مي‌خواهند پوسترشان روي مجلات چاپ شود. ما در گروه خودمان 10 بار يک نمايش را روي صحنه برديم اما نتوانستيم اجراي عمومي کنيم. هر بار هم مي‌گفتيم دفعه ديگر حتما روي صحنه مي‌رود. من مي‌توانستم مثل خيلي‌هاي ديگر کارهاي ديگر هم بکنم و در کنارش بازيگري کنم اما بازيگري برايم مقدس است. مگر مي‌شود دکتر دندانپزشک بگويد من کار بازيگري مي‌کنم و شب‌ها هم مي‌روم مطب؟

*يعني کسي بازيگري را جدي نمي‌گيرد؟

- احساس مي‌کنم به حرفه ما توهين مي‌شود. اين به خود ما برمي‌گردد.

*به کساني برمي‌گردد که از بيرون نابازيگر به سينما تزريق مي‌کنند.

- منظورم همان است. طرف بيرون من را مي‌بيند و مي‌گويد بچه‌ام مي‌تواند تابستان در فيلمي بازي کند. اين توهين است. مگر من بچه‌ام را سر کار ديگران مي‌برم. يکي به من گفت مي‌خواهم بازيگري کنم . گفتم پدرت چه کاره است. گفت کارخانه دارد. گفتم پدرت اجازه مي‌دهد يک ماه مديريت کارخانه با من باشد؟ مگر يک دکتر اجازه مي‌دهد دستگاه پزشکي‌اش را بردارم و مريضش را معاينه کنم. نمي‌دانم چطر ديگر بايد بگويم که بازيگري علم است و بايد اين علم را بدانيم.

*از فيلم‌هاي سينما‌يي که در سال 89 از شما اکران شد راضي بوديد؟

- از "نفوذي" و "کيفر" راضي بودم. البته مافياي سينما "کيفر" را بد اکران کرد و "نفوذي" هم که در اکران نابود شد.

 *چرا سال 89 فيلم سينمايي بازي نکرديد؟

- کدام فيلم را کار کنم. اصغر فرهادي به من پيشنهاد داد و نرفتم کار کنم؟ بروم "چهارچنگولي" بازي کنم؟ "لج و لجبازي" هم کار کردم اما مجبور بودم. اينطور نيست که هر کار در کارنامه‌ بازيگري‌ام دارم نشان دهنده اعتقاد من است. خيلي وقت‌ها هم مجبورم. چند فيلم به شما نشان بدهم که يک صفحه‌اش را هم نمي‌توانيد بخوانيد.

* مجموعه تلويزيوني چطور؟

- نمي‌رسيدم. کار آقاي مقدم بود اما نمي‌رسيدم.

*اما با داريوش مهرجويي تئاتر کار کرديد.

- تئاتر که پول ندارد.

*خوب انتخاب شماست!

- انتخاب من است اما از وقتي که بچه‌دار شدم همه چيز فرق مي‌کند. آينده بچه‌ام را چه کسي تامين کند؟ تئاتر به من پول بدهد، اگر من سمت سينما و تلويزيون رفتم.

*اگر ناراضي هستيد چرا تئاتر را کنار نمي‌گذاريد؟

- من همين کار را کردم. 10 سال است که هر دو سال يک بار بازي در تئاتر را قبول مي‌کنم در صورتي که يک تئاتري حرفه‌اي نبايد انقدر کم کار باشد. تئاتري حرفه‌آي يعني سيامک صفري و هدايت هاشمي. من حتي بازيگر حرفه‌اي تئاتر هم نيستم. نه بازيگر حرفه‌اي تئاترم نه سينما و نه تلويزيون. واقعا گيج شده‌ام. خودم هم نمي‌دانم چه کار مي‌:نم. اگر کار خوب مي‌خواهي بکني پول خوبي نمي‌دهند. اگر کار بد مي‌خواهي انجام بدهي پول آبرويت را بايد بگيري. فکر کنم بالاخره بايد انتخاب کنيم.

*بودجه تئاتر از کجا مي‌آيد؟

- اين کار که خصوصي است و در مورد کارهاي روي صحنه تئاتر شهر هم مرکز هنرهاي نمايشي معمولا کمک مي‌کند.

 پول خوب يعني اينکه من با آرامش کامل بشينم خانه و اگر کار هم نکردم پول دستم بيايد

*نمايش‌هايي که در تالار ايرانشهر روي صحنه مي‌روند پولشان را درنمي‌آورند؟

- شما يک جمع بندي بکن. اگر تئاتر خيلي بخواهد در سه ماه بفروشد 150 ميليون است. اين پول براي تمام عوامل کار است. پول خوب يعني اينکه من با آرامش کامل بشينم خانه و اگر کار هم نکردم پول دستم بيايد. رشته‌ من مديريت بازرگاني است. استاد ما هميشه مي‌گفت شغلي شغل واقعي است که چه تو بروي سر کار و چه نوروي پوليش دربيايد. نه اينکه من از اين طرف خيابان مي‌خواهم بروم آن طرف آيت‌الکرسي بخوانم. يک حساب دار اگر بيفتد و پايش هم بشکند. مي‌نشيند حساب داريش را مي‌کند. يک چشم پزشک اگر دستش سوخت مي‌تواند کارش را انجام بدهد اما اگر مشکلي براي من بازيگر پيش بيايد ديگر نمي‌توانم کاري بکنم. بايد مراقب باشم اتفاقي برايم نيفتد چون مثل کارگر روز مزد مي‌مانيم.

*اگر اصغر فرهادي و داريوش مهرجويي همزمان در سينما و تئاتر به شما پيشنهاد مي‌دادند کدم را انتخاب مي‌کرديد؟

- شک نکن جفتش را با پر روگي مي‌رفتم.(مي‌خندد) اگر شده بود چهارم ماه نخوابم اين کار را مي‌کردم. ممکن است يک بار اين اتفاق براي آدم بيفتد که با مهرجويي کار کند. يک بار پيش بيايد با اصغر فرهادي کار کنيم. بالاخره بايد تحمل کرد و اين چهار ماه را يک طوري سر کرد اما فرصت را از دست نداد. اما واقعا نمي‌تواني از يک سري از کارها بگذري.

*تا به حال براي نقشي که شما بازي نکردي و کس ديگري بازي کرده است افسوس خورديد؟

- من معتقدم هر کسي جاي خودش است. بعضي وقت‌ها فيلم‌هايي را نگاه مي‌کنم و با خودم مي‌گويم کاش جاي فلاني بازي مي‌کردم.

*جاي کي؟

- بگم واقعا؟ نمي‌توانيد منتشر کنيد.

*آنهايي که مي‌توانيم منتشر کنيم را بگوييد.

- دوست داشتم در فيلم مارمولک جاي پرويز پرستويي بازي مي‌کردم. نه اينکه پرويز پرستويي خوب بازي نکرد، نه. او که هميشه استاد من است و قبولش هم دارم. دوست داشتم آن نقش را بازي مي‌کردم. اما بعضي از نقش‌ها مال کسي است که بازي کرده است. من تا عمر دارم نقش معتاد بازي نمي‌کنم چون واقعا نمي‌توانم. ولي نقش‌هايي هست که مي‌گويي دوست داشتم بازي مي‌کردم و چيز جديدي ارائه مي‌دادم.

*در مجموعه "پايتخت" چطور؟

- دوست داشتم جاي خمسه بازي مي‌کردم.

*از عهده‌اش برمي‌آمديد؟

- نه به زيبايي خمسه اما نقش را واقعا دوست داشتم.

*خيلي خوشحالم که از مصابه قبلي تا امروز اعتماد به نفستان بالا رفته است.

- اتفاقا من خيلي آدم با اعتماد به نفسي هستم. زماني که وارد کلاس‌هاي سمندريان شدم به من گفت تو مشروطي و نمي‌تواني بازيگر بشوي. بچه‌هاي کلاس که الان 99 درصدشان بازيگر نيستند و وارد کارهاي ديگر شده‌اند، به من گفتند تو استعداد بازيگري نداري اما من نقدر بچه پر رور بودم گفتم مي‌مانم و حق خودم را از بازيگري مي‌گيرم.

*چه چيزي در خودتان مي‌ديديد که در هنر ماندگار شديد؟

- من اعتماد به نفس ندارم، اعتماد به خدا دارم. از عبارت اعتماد به نفس هم تا اندازه زيادي فراري‌ام. نفس آدم‌ها به خودي خود مشکل دارد. نفس من ممکن است من را به سمت هر چيز بد ببرد. اما اعتماد به خدا همه چيز را حل مي‌کند. من هميشه به خدا مي‌گويم نقشي که حق من است و براي من نوشته شده است، به من برسد و گرنه حتما الان وقتش نيست.

*حالا تا به اينجا حقتان را گرفته‌ايد؟

- کار بازيگر طوري است که حقم را زماني مي‌گيرم که خودم تلاش کرده باشم. من بايد تلاش کنم وزنم را کم کنم. بايد تلاش کنم لهجه‌هاي مختلف را ياد بگيرم. به خاطر همين مي‌گويم جاي احمد مهرانفر و محسن تنابنده نمي‌توانستم بازي کنم. چون بنده استعدد لهجه را ندارم و مقصر هم خودم هستم. پس نمي‌توانم حقم را بگيرم. بايدتلاش کنم تا بليت بخت آزمايي دستم بيايد. خدا مي‌گويد از تو حرکت از من برکت. نمي‌توانم فقط انتظار داشته باشم.

*تا به حال شده شما تلاش کنيد و نتيجه نداشته باشد؟

- چرا. يک وقت‌هايي مثل "کيفر" و "پستچي سه بار در نمي‌زند" حرکت کرده‌ام اما اکران بد داشته است. اين مساله اصلا دست من نبود.

*از زمان اکران "نفوذي" هم راضي نبوديد؟

اصلا راضي نيستم. بهمن فصل اکران است؟ اصلا چرا بايد الان "اخراجي‌ها3" اکران شود؟ "نفوذي" را اکران مي‌کردند. يک بار به سعيد آقاخاني گفتم من با طنزهاي تو مشکل دارم. گفت مردم دوست دارند. گفتم مردم خيلي چيزها را دوست دارند. ما بايد فرهنگ مردم را به عنوان يک هنرمند ببريم بالا يا نه؟ وظيفه هنرمند پس چيست. من هم اگر هر روز تلويزيون را روشن کنم و يک چيز پخش کنند خوب به ديدن آن عادت مي‌کنم.

 *چند فيلم از جشنواره بيست و نهم فيلم فجر ديديد؟

- نمي‌رسيدم فيلم ببينم اما "يه حبه قند" ميرکريمي و "اسب حيوان نجيبي است" کاهاني را ديدم.

 *فيلم اصغر فرهادي که دوست داريد با او همکاري کنيد را ديديد؟

- نرسيدم اما جزء برنامه‌هاي آينده‌ما است که ببينم. بالاخره براي خودش کلاس درس است ديگر.يک سري کارگردان‌ها هستند که هر بازيگري دوست دارد با آنها کار کند. حسن فتحي، اصغر فرهادي، رضا ميرکريمي و .... هر کدام در جايگاه خودشان دوست داري در کارشان باشي اما حضور داشته باشي‌ها، نه اينکه به تو بگويند از اين قسمت رد شو برو آنطرف. يعني فقط بيا جلوي دوربين و برو. دوست دارم در کارهاي اصغر فرهادي نقش بازي کنم.

*به شما که ديگر نمي‌گويند از جلوي دوربين رد شو!

- من از آن دسته از بازيگران نيستم که بگويم در يک کار خوب يا کنار يک کار خوب بودم. من آدم خودخواهي هستم. دوست دارم در کار خوب بازي خوبي انجام بدهم.

*نقش اول؟

- نقش يک يا نقش دويي که نتوانند از فيلم برش دارند. نقشي که بتوانند برش دارند يا يک ديالوگ ازش کم کنند که بود يا نبودنش فرقي نمي‌کند.دوست دارم نقشي بازي کنم که کارگردان پايش بايستد.

*يادتان است قرار بود تئاتر روي صحنه ببريد؟

- بگذار من در بازيگري تحول به وجود بياورم. کارگرداني پيش کشم.

*چه تحولي مثلا؟

- فعلا تصميم گرفتم کاري نکنم و بازيگر ياد بگيرم. اين را واقعا مي‌گويم. به بازيگران خارج از ايران کاري ندارم. مثلا همين فرهاد اصلاني را که مي‌بينم، غبطه مي‌خورم. چند نقش مختلف را بازي مي‌کند. آدم احساس مي‌کند عقب است و بايد به بچه‌ةا برسم. در اين وضعيت نبايد به فکر کارگرداني باشم. بايد سعي کنم تحولي در بازيگري‌ام به وجود بياورم.

 از داريوش مهرجويي چيزي که خوب ياد گرفتم اين بود که من چقدر بي سوادم. فهميدم هيچ بزرگي بي خودي بزرگ نمي‌شود

*اگر با همه اين ها باز هم پيشنهاد خوب کاري در حوزه سينما به شما نشد، چه مي‌کنيد؟

- من کار خودم را مي‌کنم. سعيم را مي‌کنم. اگر پيشنهاد خوب شد که چه بهتر اما اگر اين اتفاق نيفتاد تقصي من نيست و افسوس نمي‌خوردم کار نکردم. نمي‌توانم بشينم توي خانه و بگويم اصغر فرهادي به من زنگ بزند. بايد آمادگي اين را داشته باشم که اگر فرهادي به من زنگ زد بتوانم برايش بازي کنم. انرژي لازم را بايد به دست بياورم. اما همه اين‌ها منوط به اين است که اوضاع مالي نابسامان نبايد. من الان پنج ماه است سر کار نرفتم. در عالم هنر ما گشنگي هم کشيده‌ايم.

* سر نمايش "درس" از مهرجويي چه چيزي ياد گرفتيد؟

- از داريوش مهرجويي چيزي که خوب ياد گرفتم اين بود که من چقدر بي سوادم. فهميدم هيچ بزرگي بي خودي بزرگ نمي‌شود. مهرجويي بزرگ است چون فکر و مطالعه مي‌کند. تحقيق و تجربه مي‌کند. فهميدم با اين روندي که پيش گرفتم آدم بزرگي نمي‌وم. شما الان داخل هنرمندها که بروي مي‌بيني واقعا آدم‌هاي کتابخوان کم هستند. آن وقت چطور ممکن است کتاب نخوانده و فيلم نديده راجع بازيگري نظر هم بدهيم.

*اتفاقا تئاتر هم نمي‌بينند.

- اصلا يکي از پزهاي رشنفکري اين است که ما تلويزيون نمي‌بينيم. خيلي بي خود مي‌کنيد تلويزيون نمي‌بينيد. تلويزيون مملکت خودتان است، اگر دوست نداريد از اين کشور برويد. يا مثلا ما سينما و تئاتر نمي‌رويم. تو به عنوان يک هنرمند وظيفه‌ات اين است که همه را بشناسي و از اوضاع هنري کشورت خبر داشته باشي. يک نفر چند وقت پيش لوي من را گرفت که ما با دوست‌هايمان شرط بندي کرديم که تو بازيگر تئاتري. بهش گفتم تو چه کاره‌اي؟ گفت دانشجوي تئاترم. گفتم نه من بازيگر تئاتر نيستم، اگر تو دانشجوي تئاتري و نمي‌داني من تئاتر کار مي‌کنم.

*يعني شما از همه فعاليت‌هاي تئاتري و سينمايي و تلويزيوني خبر داريد؟

- من اگر نرسم کار را ببينم تحقيق مي‌کنم که رضا ثروتي کيست. يا اينکه نقدها ار بخوانم و تقريبا بشناسمشان. سر همين "درس" خيلي‌ها ادا درآورند که اين هم شد تئاتر؟ گفتم يعني اگر مهرجويي به شما پيشنهاد مي‌داد نمي‌آمديد؟

*کار بعدي‌تان هم تئاتر است؟

- دوست داشتم با پارسا پيروزفر کار کنم. تا پاي روخواني از روي متن هم رفتيم اما بعد از پنج ماه کار کردن در تئاتر اتياج دارمپول دربياورم. پول به آن معنا نيست که فکر کني بروم تلويزيون و سينما پول پارور کنم.

*دوست داريد پول دربياوريد؟

- خوب شد گفتم منظورم اين نيست(مي‌خندد). بالاخره درآمد سينما و تلويزيون بيشتر از تئاتر است. الان پيشنهادتان تلويزيوني من خيلي بهتر از سينماست و فيلمنامه‌هاي بهتري هم دارد. وگرنه کار کردن در سينما و تلويزيون خيلي سخت‌تر از تئاتر است.

*چرا؟

- براي اينکه من در تئاتر يک ساعت روي صحنه مي‌روم و سلطان صحنه از اول تا آخر خودم هستم. اما در سينما و تلويزيون سکانش آخر را اول مي‌گيرند و سکانس اول را آخر. بايد سعي کني راکوردت را حفظ کني و هيچ چيز تکان نخورد. البته اگر بازيگري برايت مساله باشد. مي‌توانم فيلمي بهت نشان بدهم که بازيگر راکورد اين صحنه‌اش با صحنه قبل و بعد هماهنگ نيست. با همه اين‌ها ترجيح مي‌دهم خودم را در سينما و تلويزيون محک بزنم.

*اگر شما حرفي نداريد من هم حرفي ندارم.

- يک مقدار ما هنرمندان خودمان به خودمان رحم کنيم. صرف اينکه اين کار يا آن کار را بکوبيم خوب نيست. اگر با کاري مشکل داريم آن را نقد کنيم. نه اينکه سعي کنيم کار تخريب شود.

 يکي از پزهاي رشنفکري اين است که ما تلويزيون نمي‌بينيم

*شما به نقد اعتقاد داريد؟ خيلي از همکارانتان نقد و منتقد را قبول ندارند.

- آنهايي هم که قبول ندارند جز همان دار و دسته هستند که مي‌گويند ما فلاني را نمي‌شناسيم و سينما نمي‌رويم. نقد و منتقد اتفاق خيلي چيز خوبي است اما من مي‌گويم نقد منصفانه بايد انجام شود. من هميشه مي‌گيوم فلان تئاتر را مي‌بينم و دوست ندارشتم. اين جمله دوست نداشتم خيلي فرق مي‌کند تا ما بگوييم فلان کار چرت و پرت بود. براي هر کاري کلي زحمت کشيده مي‌شود. نبايد هنر را از ريشه زد. همه کساني که "درس" را ديده‌اند مي‌خواهم ازشان بپرسم چند بار متن اين نمايشنامه را خوانده‌اند. چند نفر به من گفتند "درس" که متن ندارد. 20 صفحه‌اش را نميشود خواند. اما همان چند نفر آمدند و اين نمايش را ديدند و چنان نظر دادند که انگار يونسکو را قورت دادند. اما من چهارصد بار اين متن را خواندم.

*اگر کسي نمايش را دوست نداشت، چه بگويد؟

- مي‌تواني بگويي خوانش آقاي مهرجويي از يونسکو اين بود و من نپسنديم.

*به نظر شما ما منتقد خوب داريم؟

- منتقدهاي سينمايي که مي‌آيند فيلم نقد مي‌کنند را نمي‌فهمم.

*در تئاتر چطور؟

به نظرم همکاران ما بهترين منتقدها هستند. احمد مهرانفر "درس" را ديد و به من چند نظر خوب داد که واقعا دوست داشتم. حسن فتحي نظرش را در مورد بازي من گفت و من خيلي نظرش را دوست داشتم.

*مثلا در مورد ايرادات شما چه مي‌گفتند؟

يعني اينکه به من بگويد امير اينجا که قوز کردي ايستادي يک جاي ديگر يادت رفته قوز کني. خيلي از کساني که مهرجويي را مي‌کوبند اصلا سوادشان در حد مهرجويي نيست. کسي مي‌تواند کار مهرجويي را نقد کند که "جهان هلوگرافيک" ترجمه مهرجويي را از رو بخواند. همين متن "درس" را به چند نفر از منتقدها بدهيد تا با آکسان درست بخوانند. اگر توانستند من بازيگري را کنار مي‌گذارم و اصلا کار نمي‌کنم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس