کد خبر 452164
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۴

از بچه ­های پاسدار؛ حمی د قربانی اعزامی از صومعه ­سرا، منصور روشن ضمی ر اعزامی از اقلید فارس، منوچهر شعبانی اعزامی از اسد آباد همدان که او شم سیاسی و فرهنگی بالایی داشت و در ایجاد جو دوستی و مودت بین اسرا، بسیار موثر بود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: حدود ده ما از اسارت مان گذشته بود. رفته رفته همه چیز برایمان یکنواخت و ملال آور می ­شد؛ حتی رفتار خشک و خشن عراقی­ ها که عموماً با ضرب و شتم و شکنجه همراه بود. به ما اجازه برگزاری هیچ گونه مراسمی، اعم از دعا و برنامه­های دیگر نمی ­دادند. در عین حال بچه­ ها پیه همه چیز را به تن می ­مالیدند و با هزار و یک احتیاط و مخفی کاری، جلسات دعا و عزاداری راه می انداختند که گاهی این جلسات لو می ­رفت و آن وقت عراقی­ ها پوست از سرمان می ­کندند.

همین کم کم باعث شد تا آنها به فکر تفکیک اسرا بیفتند. عراقی ­ها سه هدف کلی را از این کار دنبال می ­کردند؛ اولاً می ­­خواستند مانع تبلیغات فکری و معنوی این عناصر به اصطلاح نامطلوب بشوند تا از این طریق پایبندی به دین و مذهب بین اسرا رواج پیدا نکند؛ ثانیاً این عناصر حالت رهبری و فرماندهی دیگران را به خود نگیرند تا در مواقع لازم، اسرا را وادار به شورش یا عدم اطاعت از آنها بکنند و از همه مهم تر اینکه فشارها و شکنجه­ های خاص خود را متوجه این گروه بکنند تا بلکه بتوانند روح آنها را جراحی نمایند.

بچه ­های حزب الهی، چه قبل از این جا به جایی و چه بعد از آن، از پی ریزی و اجرای برنامه ­های مذهبی و فرهنگی کوتاهی نمی ­کردند. آنها مخصوصاً روی خواندن زیارت عاشورا و عزاداری برای حضرت سیدالشهدا حساب ویژه­ای باز کرده بودند. توی اعیاد ولادت حضرت ائمه (ع) و مناسبت های دیگر هم، برنامه ­هایی از قبیل سخنرانی و جشن و سرود و تئاتر اجرا می ­شد. در کل، بچه­ ها این سختی ­ها را با چند هدف تحمل می ­کردند که عبارت بود از:

۱- بالا نگه داشتن روحیه اسرا

۲- خنثی کردن برنامه ­ها و تبلیغات ضد اخلاقی و گمراه کننده دشمن که در این راه از کمک های منافقین و بعضاً مامورین صلیب سرخ بی­بهره نبودند.

۳- جسور و بی­باک کردن اسرا در مبارزه فکری و فرهنگی با دشمن و عناصر جاسوس.

۴- ایجاد جو الفت و برادری بین بچه­ ها و بروز جلوه ­های ایثار و شجاعت.

۵- احیا و هدایت نیروهایی که قبل از اسارت، سست دین یا بی­دین بودند.

در اینجا بد نیست به اسامی  بعضی از نیروهای حزب الهی اشاره کنم که غالباً بین اسرا نقش ­های تعیین کننده­ای داشتند:

از گروه روحانی ها؛ محمد تقی صباغیان و نوری اعزامی  از شمال، محمدرضا محمدی و شفیعی، اعزامی  از باختران.

از بین دبیران و معلمین؛ تقی­پور اعزامی  از همدان، سعید زندی و کلهری اعزامی  از باختران.

از بچه­ های ارتشی؛ جناب سرگرد محمد خمامی اعزامی از تهران، یک ستوان دوم زرهی که نامش را فراموش کرده­ ام، استوار ابراهیمی و استوار معصومی اعزامی از تهران، ستوان مرتضی داوری.

از بچه ­های پاسدار؛ حمی د قربانی اعزامی  از صومعه ­سرا، منصور روشن ضمی ر اعزامی  از اقلید فارس، منوچهر شعبانی اعزامی از اسد آباد همدان که او شم سیاسی و فرهنگی بالایی داشت و در ایجاد جو دوستی و مودت بین اسرا، بسیار موثر بود.

عراقی ­ها وقتی همه ما را تفکیک کردند و در چهار بخش جا دادند، نام آن را گذاشتند قاطع بسیج. دشمن با این تفکیک، در واقع خدمت بزرگی به ما کرد، چرا که همه ما یکرنگ و متحد بودیم و با آن برنامه­ های خاص، جو پادگان­ های آموزشی و جبهه ­های جنگ در اذهان مانده زنده می ­شد؛ ولی از طرفی هم عراقی­ ها با حساسیت و وسواس بیشتری اقدام به ضرب و شتم و اذیت ما می ­کردند که از این لحاظ بهمان حسابی سخت می گذشت.

آنها نیروهای خود فروخته­ای را هم برای جاسوسی قاطی ما کرده بودند، که بیشترشان برای ما حکم گاو پیشانی سفید را داشتند، چرا که از مدتها قبل در شناسایی­های دقیقی که از اسرا داشتیم، آنها را مشخص کرده بودیم؛ از آن طرف برخلاف خیال خام عراقی­ها، نیروهای مطلوب زیادی در سه قاطع دیگر بودند که راهشان همان راه مقاومت و پایبندی به دین بود. این عده یقیناً بین اسرای بی­تفاوت یا بی­بند و بار، حکم حجت و مشعل را داشتند.

راوی: آزاده محمدجواد سالاریان /سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس