ادبیات بازداشتگاهی یا اردوگاهی بعد از جنگ جهانی اول در دو کشور روسیه و آلمان شکل میگیرد. پس از جنگ تحمیلی و بازگشت اسرای ایرانی از زندانهای عراق، برخی از اسرای ایرانی شروع میکنند به نوشتن خاطرات خود. به نظر شما ویژگی این گونه ادبی چیست؟
ادبیات بازداشتگاهی انسانیترین گونه ادبی جنگ است و هیچ یک از گونههای ادبی، که به جنگ مربوط میشود، مانند ادبیات بازداشتگاهی تأثیرگذار نیست. ادبیات بازداشتگاهی روایت انسانی را در دل خود دارد که دربند است. او از همة مواهب بیبهره است، هیچ چیز تحت اختیار و کنترلش نیست، باید در برابر یک چارچوب خشک و خشن زندگی کند، و حتی رنگ را هم نبیند. زندانی یا اسیر جنگی حتی از دیدن رنگ هم محروم است، شاید خودمان ندانیم، ولی خیلی وقتها که به خیابان میآییم رنگ لباسها، درختها، ویترینها، و کلی تنوع رنگی اطراف ما از لحاظ بصری به ما آرامش میدهد، ولی در اسارت فرد اسیر از همه این مواهب بیبهره است.
تولد ادبیات بازداشتگاهی مصادف است با آزاد شدن آن اسیر از چنگال اسارت. وقتی اسیر آزاد میشود، ادبیات بازداشتگاهی هم به دنیا میآید. این طور نیست؟
قلم و کاغذ در اردوگاههای اسرای جنگی جزو اشیای ممنوع است. در زندانهای عراق هم همین طور بود. اسرای ما امکان نوشتن خاطراتشان را در حین اسارت نداشتند. شاید یکی دو عنوان توانستهایم چاپ کنیم، مثل کتاب «پایی که جا ماند» اثر سیدناصر حسینیپور. او تسبیحی داشت که آن را به سرباز عراقی میدهد و در ازای آن یک مداد میگیرد و با آن مداد پشت پاک سیگار و پاکت سیمان با کُد چیزهایی را یادداشت میکند و چون یک پا نداشته و عصا داشته، این یادداشتها را در لولة این عصا میگذارد و آنها را به ایران میآورد. او بعد از ده سال آنها را رمزگشایی میکند؛ از آن کتاب «پایی که جا ماند» متولد میشود. باید گفت این یادداشتهای روزانة حسینیپور باارزش و یک غنیمت فرهنگی است.
معمولاً خاطرات اسرای جنگی دو فصل دارد: فصل اول آن مربوط به جنگیدن در میدان نبرد است و فصل بعدی دربارة اسارت و دوران اسارت این سرباز است. این دو فصل مستقل از هماند. در میدان نبرد، سرباز با اسلحه میجنگد، وقتی اسیر میشود یک انسان بیدفاع است که به کمک احتیاج دارد. او دیگر سرباز نیست.
ادبیات اردوگاهی ادبیاتی است که بهراحتی یک نوع زندگی را به ما یاد میدهد؛ زندگیای که در آن نه با حداقلها که با هیچ بتوانیم ادامه دهیم. این نوع آثار فن زنده بودن را به ما یاد میدهند. بسیاری از درسهای این خاطرات امروز به درد ما میخورد.
وقتی سربازی را اسیر میکنند و او را به اردوگاه میبرند، این سرباز یک انسان بیدفاع است. اینجاست که جنگ دیگری هم در اردوگاه برای او شروع میشود، چون دشمنانش آنجا هم هستند. در آنجا سلاح این سرباز چیز دیگری میشود، سلاح او رفتار و گفتارش میشود، چون باید آنجا به خودش مسلط باشد که چگونه رفتار کند. اولین چیزی که یک اسیر جنگی یاد میگیرد فن زنده ماندن است. این همان چیزی بود که حاج آقا مرحوم ابوترابی فرد به بچههای ما در اسارت یاد داد.
نامههایی که بین خانوادة اسرا و آنها رد و بدل میشد هم میتواند ارزش ادبی داشته باشد؟
نامههایی که بین اسرا و خانوادهایشان ردوبدل میشد بینظیر است. این نامهها یکی از معتبرترین اسناد جنگی به شمار میرود و ارزش ادبی دارد. این طور که شنیدهام، حدود شش میلیون نامه بین اسیران جنگی ایران و خانوادههایشان رد و بدل شده است. باید از این نامهها استفاده کرد، زیرا تنها پل ارتباطی بین اسرا و خانوادهایشان همین نامهها بوده است.
بعضیها بر آناند که این خاطرات در قالب رمان و داستان بازنویسی شود.
میگویند تأثیر رمان و داستان بیشتر از خاطرهنگاری است، چه فکر میکنید؟
امروز سرباز زمان جنگ سر پاست، حرف میزند، و خاطراتش را منتشر میکند.
واقعیتِ صرف و اتفاق افتاده اگر خوب بیان شود، تأثیرش کم نیست. وقتی یک
سرباز خاطراتش را تعریف میکند این واقعیتر است. البته، رمان هم تأثیر
خودش را دارد و این دو کاملاً از هم جدا هستند. داستان راه خودش را میرود و
خاطره هم راه خودش را. هیچوقت جا را برای یکدیگر تنگ نمیکنند و تا زمانی
که سرباز جنگ وجود دارد باید حرفهایش را بزند و خاطراتش را بیان کند تا
بعدها بتوانند از این دارایی بهره ببرند.
فکر میکنید در آینده چه اتفاقی برای ادبیات بازداشتگاهی خواهد افتاد؟
نوشتن این گونه ادبی در خوشبینانهترین شرایط حدود دو دهة دیگر ادامه خواهد داشت، چون منابع شفاهی و سربازان دورة جنگ هستند و میگویند و مینویسند. وقتی این منابع تمام شود آنوقت نوبت پژوهشگران است که بیایند و این آثار را بخوانند و موضوعیابی کنند که اسیران جنگی در اردوگاههای عراق چه کار میکردند، روش و منش آنها چه بود، و غذای آنها چه بوده است. جنگها تمام میشود، ولی ادبیات ادامه دارد و راه خودش را میرود. هر جنگی یک روز مشخص شروع میشود و یک روز مشخص هم به پایان میرسد، اما ادبیات پایانی ندارد.