در طول سالهای اخیر با سرعت قابل توجه واردات تکنولوژی به کشور و گسترش دایره ارتباطات، ایران به عنوان کشوری در حال توسعه، خود را با این سیر صعودی تند همراه کرده تا به مرور٬ فرهنگ ارتباطی روبه رشد جهان در این آب و خاک هم آشکار شود.
ارتباطات در روزگار حاضر بستر مناسبی فراهم کرده تا رسانههای مختلف٬ کارکردهای متفاوت و یا پنهان خود را نمایان سازند. در همین راستا بر کسی پوشیده نیست که عناصر و یا شاخههای مختلف هنری، هرکدام یک رسانه هستند.
تئاتر، موسیقی، نقاشی، سینما، گرافیک، مجسمهسازی و ... را میتوان از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد. دیدگاه نخست اینکه هرکدام یک رشته هنری هستند با قابلیتها، ویژگیها، سبکها و مخاطبان خاص خود و دیدگاه دیگر اینکه هرکدام رسانهای هستند با مولفههای مخصوص خود برای ایجاد و تولید پیام، انتقال پیام، جذب مخاطب و تاثیرگذاری مفهوم و معنا. بدین شکل که هر اثر هنری هم دارای محتوای خاص خود است که از آن جنبه تاثیری را داشته باشد و هم به خودی خود یک رسانه است که از این جهت نیز٬ هم آن تاثیر را آشکار سازد و هم پیامی را برگرفته از اثر منتقل کند.
تولیدکنندگان آثار هنری خواه گروهی یا فردی، در کشور ما معمولا دغدغه تولید اثر را از بعد فنی دارند و یا با لحاظ کردن سطح کیفی اثر به جذب مخاطب کمک میکنند؛ اما از این نکته غافلند که آن اثر در دنیای ارتباطات پیشرفته امروز، خود یک رسانه است که باید مولف و هنرمند به آن توجه داشته باشد. این توجه را میتوان در اثر مرور زمان و کسب تجربه و یا با داشتن یک مشاور مربوطه ایجاد کرد تا زمانیکه دغدغه دانستن علوم رسانهای شکل تازهای پیدا کند که البته امری لازم است.
اگر در همین زمینه کمی به عقب برگردیم به یاد میآوریم که مثلا در سالهای گذشته در مباحث آکادمیک بازیگری٬ سلفژ امری جدی به حساب نمیآمد و بیشتر آن را فنی در حوزه موسیقی یا آواز میدانستند؛ اما امروزه متخصصان دریافتهاند که دانستن و تمرین سلفژ میتواند بنمایهای استوار را در زمینه فن بیان برای بازیگر به ارمغان آورد.
ارتباطات و فنون رسانهای هم همینگونهاند که هنرمند را در کنار آموختههای فنی از باب هنری٬ با ابزارها و تکنیکهایی برای عرضه بهتر اثر و تاثیرگذاری عمیق تر آشنا سازند.
بررسی رسانهای یک شاخه هنری مقولهای جذاب و ریزبینانه است که قطعا ابزاری کارآمد برای هنرمند به حساب میآید. یک اثر هنری میتواند منبع یک پیام باشد و همزمان مجرایی برای انتقال آن پیام و در نهایت خود عامل تبلیغی و عنصر تاثیرگذار بر مخاطب؛ در واقع شاید اینطور بتوان گفت که این قابلیت ویژه و بالقوه آثار هنری است که هم محتوا را به معنای پیام در خود دارند و هم بستر و منبع پیام هستند و در نهایت به جهت عرضه خود به مخاطب وسیله انتقال پیام هم به شمار میروند.
شاید در بین دستاوردهای مختلف صنعتی، فنی، اقتصادی و نظایر آن این فرهنگ و هنر باشند که به طور بالقوه ظرفیت رسانهای و ارتباطی بالایی را درون خود جای دادهاند و تنها شناخت صحیح و نحوه استفاده درست از آنها باقی میماند.
رشتههای مختلف هنری هرکدام دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند که میتوان به برخی از آنها از منظر رسانه و ارتباطات اشاره کرد:
-اثر هنری همواره دارای محتوای غنی و فکرشدهای است که در سیر تولید ایدهای پخته شده و شکل گرفته راه خود را به سمت یک طرح و سپس محتوای استوار میپیماید که غنای هرچه بیشتر آن، غنای منبع پیام را به دنبال دارد؛ منبعی که هرچه پرتوان و کامل و جامع باشد بازدهی رسانهای موثرتری را رقم می زند و تاثیرگذاری بهینهتری را ایجاد میکند.
-اثر هنری دارای شکل و فرم و جذابیت است؛ جاذبهای برگرفته از هنر که همان زیبایی و پاکی است. ایجاد جذابیتهای بصری در القای پیام و برخورد پیام با مخاطب حائز اهمیت است و میتواند در انتقال پیام موثر باشد؛ بنابراین در حوزه هنر که خود دارای شکل و رنگ و نور است، انتقال مفهوم آسانتر و پررنگتر است.
-اگر مقبولیت را یکی از راهکارهای درست انتقال پیام در نظر بگیریم بدین معنا که تولیدکنندگان پیام و یا ارائهکنندگان رسانه تا چه حد مورد قبول مخاطب هستند، متوجه میشویم که ظرفیت حداکثری در مورد مقبولیت به کار گرفته میشود؛ زیرا پیام به معنای اثر و پیامدهنده به معنای هنرمند در واقع توسط خود مخاطب انتخاب شدهاند. شاید بتوان گفت در این نوع رسانهها در ابتدا مخاطب است که با انتخاب منبع پیام زمینه قبول پیامدهنده و اعتماد رسانهای را فراهم میکند.
-خلاقیت عامل موثری در رسانهها به شمار میرود. از خلاقیتهای بصری گرفته تا محتوایی که در عصر نوآورانه امروز میتواند مخاطب را به درستی با خود همراه کند و حال در رسانههای هنری و یا همان آثار هنری که بنمایه آن بر اساس خلاقیت بوده قطعا خلاقیت به شکوفایی و بالندگی خاصی خواهد رسید.
-از نکات قابل توجه دیگر در بیان این مهم مسئله مخاطب است. البته خروجیهای رسانهای گاهی عمومی است اما در هرجا که رسانه رنگ و بوی تخصصی به خود گرفته؛ بدین معنا که رسانه در رابطه با موضوع خاصی است؛ مثل رسانه ویژه کتاب و یا رسانه ویژه نمایش و امثالهم، مسئله گروهبندی مخاطب به میان می آید و گاهی هم به عکس برای انتقال درست پیام، رسانه و یا زیرمجموعههای آن به جزء انتخاب شده تا سرانجام با بکارگیری مجرای درست ارتباطی، پیام هدفمند مخابره شود.
حال در رسانههای هنری و یا رشتههای هنری با قابلیت رسانهای بودن بنگریم؛ رسانهای که مخاطب آن به خودی خود و با اختیار خود حق انتخاب داشته و در واقع مخاطب است که خود را هدفمند و آماده دریافت پیام از مسیر درست میکند؛ گروهی از مخاطبان انتخاب شده با میل و انگیزه شخصی آماده برای دریافت معنا و مفهوم از پیش طراحی شده.
کلیات گفتهشده در باب تاثیرات شگرف رسانهای شاخههای هنری و یا رسانههای هنری هرچند کوتاه اما بیانگر مبانی این ظرفیت نهفته در دل فرهنگ و هنر است.
شاید بتوان گفت که به شکل کلی تنها گاهی اوقات از ظرفیتهای محدودی در مورد رسانهای بودن مقوله فیلم استفاده شده که البته لازم به ذکر است فیلم و اثر تلویزیونی با تلویزیون به عنوان یک ابزار رسانهای اشتباه گرفته نشود. رشتههای دیگر هنری از موسیقی و نمایش گرفته تا زیرمجموعههای گسترده حوزه هنرهای تجسمی هر کدام دارای ویژگیها و ظرفیتهای مخصوص خود است و جا دارد به طور مجزا مورد بررسی رسانهای قرار گیرد و در آینده سعی میشود با بهرهمندی از نظرات تخصصی صاحبان فن٬ هر رشته هنری بطور مجزا مورد بررسی رسانهای قرار گیرد.