به گزارش مشرق، عبدالوهاب فراتی استاد دانشگاه در روزنامه فرهیختگان نوشت: درمورد اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(ره) تحلیلها و تفسیرهای متعددی شده و
میتوان از منظرهای مختلفی به این اندیشه پرداخت. آنچه امروزه برای من
اهمیت بیشتری دارد این است که اساسا اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) برای
نسلی که ایشان را ندیده، به کار میآید یا نمیآید؟ یا به عبارت دیگر
اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) برای نسل جدیدی که او را ندیده سخنی دارد یا
سخن خاصی ندارد؟
معمولا این سوالها برای همه اندیشمندان بزرگ سیاسی مطرح است. مثلا در
مورد مارکس گفته میشود با اینکه امروزه اندیشه مارکسیست به پایان یا به
بنبست رسیده آیا مارکس همواره سخنی برای انسانهای بعد از خود دارد یا
ندارد؟
بسیاری معتقد هستند مارکس بهرغم مشکلاتی که آثار سیاسی او داشت،
اما همواره بهعنوان یک متفکر بزرگ در باب آزادی شناخته میشود. او توضیح
میداد که انسان در شرایط رشد سرمایهداری چگونه تبدیل به شیءشدگی میشود و
آزادی او از بین میرود؛ مارکس میگفت انسان در این شرایط بهرغم آنکه
فکر میکند، اما آزادیاش از بین رفته است.
به همین دلیل بسیاری معتقد
هستند کارل مارکس یک متفکر بزرگ آزادی و دقت او در این باب برای همه
نسلهای بعدی از انسانها سخن تازهای است. همین پرسش نیز راجع به امام
خمینی(ره) مطرح است. ما وقتی به ذخایر یا مجموعه معرفت سیاسی حضرت امام
مراجعه میکنیم، درواقع با این پرسش مواجه میشویم که چه چیزی از این ذخایر
به نسل جدید همچنان قابلیت روایت دارد؟
من فکر میکنم دو موضوع در اندیشه امام وجود داشت که پرداختن به آنها برای
نسل امروز مهم است. اول بحث مهجوریت دین بود و دوم بحث آزادی و رهایی از
استبداد. در بحث اول امامخمینی(ره) معتقد بود که یکی از عوامل مهم انحطاط
جامعه امروز ایران، مهجوریت دین، به حاشیه رفتن مذهب و تلاش دولت پهلوی
برای از کار انداختن دین در عرصه عمومی بود.
طبیعتا این سخن مهمی بود که از یک عالم دینی مثل امامخمینی(ره) بیان و
پیگیری میشد. امام درواقع معتقد بود که اگر ما به اسلام عمل کنیم، به
همهچیز میتوانم برسیم. به عبارت دیگر ایشان میفرمود اگر شما به اسلام
عمل کنید، به آزادی، عدالت، مساوات، استقلال و... میرسید.
با توجه به این
وصف اسلام در اندیشه امامخمینی(ره) یک مفهوم کانونی بود که مفاهیم دیگر
پیرامون آن هویت پیدا میکردند و شکل میگرفتند. البته مراد امام از اسلام
یک مفهوم خاص بود که خود ایشان از آن با عنوان اسلام واقعی تعبیر میکردند.
اسلام واقعی، اسلامی است که به گوهر دین دست مییابد و اسلام را در یک
روایت معتدل و صحیح اقامه میکند.
نکته دوم در اندیشه امام بحث استبداد و مساله آزادی بود. امام معتقد بود
در شرایطی عمل به اسلام ثمربخش است که جامعه تحت سلطه دولت، فرد یا حاکم
مستبدی نباشد. چون شما زمانی که در ذیل یک دولت مستبد زندگی میکنید به
عبارتی در ذیل حاکمیت نیروهای شر و نیروهای نفسانی و شیطانی زندگی میکنید و
این نیروهای شیطانی تلاشهای خداگرایانه شما را دچار اختلال میکند یا از
بین میبرد.
به همین دلیل امام معتقد بود که یک فرد چه بخواهد به صورت فردی
به سمت خدا حرکت کند و چه به صورت جمعی و در کنار دیگران بخواهد به سمت
خدا حرکت کند، زمانی حرکت فردی یا جمعی او میسر است که در سایه یک حکومت
دیکتاتور و یک حکومت استبدادی نباشد و شرط رسیدن به همه آن مقاصد، آزادی
انسان از نیروهای شیطانی نفسانی و بیرونی است.
اگر این دو موضوع را با هم ترکیب کنیم، به این معنا که انسان آزاد
میتواند به حقیقت دین برسد و از طرفی اسلام در ذیل آزادی حقیقی به فرجام
میرسد، ترکیب این دو نکته به نظر من ترکیب زیبا و پیچیدهای است که امام
به آن در اندیشه خود توجه زیادی میکردند.
این سنتز و ترکیب فکری میتوانست
برای نسلهای عصر خویش و نسلهای پس از خود همچنان سخنهای تازهای
بیافریند و آنها را قانع کند که پیرامون این دو مفهوم کانونی استقرار پیدا
کنند و در عمل به آن دو، راه را به سوی کمال باز کنند.
من دغدغه روایتگری
امامخمینی در عصر جدید را دارم و معتقد هستم ما نباید برای نسلی که ایشان
را ندیده از امامخمینی روایتی ارائه دهیم - حتی در حوزه اندیشه و حوزه عمل
- که قابلیت تقلید نداشته باشد.
مثلا در حوزه عمل ما باید بتوانیم از
امامخمینی روایتی ارائه دهیم که مخاطبان از ایشان قابلیت الگوبرداری داشته
باشند. آنقدر روایتگری از امام خمینی را به تعاریف غیرقابل دسترس نبریم که
نسل جدید نتواند از آن تقلید عملی کند.
امامخمینی انسانی غیرمعصومی بوده که میتوانسته خطاهای بسیاری انجام دهد،
اما انجام نداده است. ایشان میتوانست کوتاهیهای زیادی را در زندگی انجام
دهد ولی انجام نداده است.
ایشان روی نفس خود کار کرد، روی زندگی خود
برنامهریزی کرد و بالاخره از آن نتیجه گرفت. متاسفانه گاهی مواقع ما
امامخمینی را طوری نشان میدهیم یا بهگونهای از ایشان تجلیل میکنیم که
نسل جدید احساس میکند امام خمینی یک استثنا در تاریخ و در واقع یک موهبت
الهی بوده و قابل تکرار هم نیست.
به نظر من امامخمینی، قابلیت تکرار و
قابلیت تجربه در زیست دیگران را دارد. میتوان آدمهایی را ساخت یا
آدمهایی خود با مجاهدت خویش را بسازند که تکرار پروژه خمینی باشد. این
نکته مهمی است که باید در روایتگری امام خمینی برای نسل جدید به آن توجه و
دقت کرد.
کد خبر 583874
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۷
- ۰ نظر
- چاپ
طبیعتا این سخن مهمی بود که از یک عالم دینی مثل امامخمینی(ره) بیان و پیگیری میشد. امام درواقع معتقد بود که اگر ما به اسلام عمل کنیم، به همهچیز میتوانم برسیم. به عبارت دیگر ایشان میفرمود اگر شما به اسلام عمل کنید، به آزادی، عدالت، مساوات، استقلال و... میرسید.