به گزارش مشرق، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط ایالات متحده آمریکا، نیمه دوم قرن بیستم میلادی را به سلاح اتمی گره زد. قدرت تخریب سلاح اتمی، جریانهای مختلف امنیتی و نظامی را برای جهانیان رقم زد و عملا بحث سلاح هستهای در معادلات نظم بینالملل وارد شد.
یک نظم مطلوب هستهای باید مبتنی بر سه عنصر باشد؛
1- هنجارها
2- معاهدات
3- اجبار
این نظم مطلوب باید سه موضوع اساسی را در خود داشته باشد:
1- خلع سلاح قدرتهای هستهای
2- جلوگیری از ظهور قدرتهای هستهای جدید و اشاعهی سلاحهای هستهای
3- استفادهی صلح آمیز ار انرژی هستهای توسط دولتهایی که متعهد شده اند تا به سراغ سلاح اتمی حرکت نکنند.
ارکان نظم هستهای
برخی هنجارها، معاهدات، سازمانهای بین المللی و... را از ارکان نظم هستهای معرفی مینمایند. پیمان عدم اشاعه (NPT) را معاهده اصلی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی را سازمان بین المللی محور در نظم هستهای میدانند.
اما حرکت پرسرعت کشورها برای دستیابی به تسلیحات اتمی را میتوان یکی از عوامل مهم برای ایجاد آژانس و همچنین پیمان عدم اشاعه دانست. حرکت برای دستیابی به سلاح اتمی در ابتدا، برآمده از خوی برتریطلبی است و استفاده از آن نیز، نوعی به رخ کشیدن این مسئله بود.
از 1945 تا 1949 که آمریکا تنها دارنده سلاح اتمی بود، آمریکا قدرتی بود که حرف آخر را میزد. اما آزمایش اتمی شوروی در سال 1945 به موازنه وحشت در جهان دامن زد و از سوی دیگر بر دو قطبی شدن نظم جهانی صحه گذاشت. دستیابی انگلیس، فرانسه و سپس چین به تسلیحات اتمی، روند روبه رشد دستیابی به سلاح هستهای را افزایش داد و کشورهای مختلف را به رقابت تسلیحاتی کشاند.
رقابت کشورها در تسلیحات اتمی نمیتوانست قابل تحمل باشد. به دلایل زیر:
1- خطرات غیرقابل تصور گسترش عمودی و افقی سلاحهای هستهای
2- زیرسوال رفتن برتری نظامی قدرتهای هستهای
3- هزینههای سرسامآور ساخت و نگهداری تسلیحات اتمی
اگر هنجار، معاهده و اجبار به عنوان عناصر نظم هستهای درنظر گرفته شود، تا به امروز این سهگانه از سوی کشورهای دارای قدرت هستهای تامین گردیده است.
عدم اشاعه، آژانس و هنجارهای بین المللی برآمده از خواست قدرتهای هستهای بوده است. از این رو یکی از ارکان نظم هستهای، کشورهای دارای این فناوری هستند که به دنبال ایجاد محدودیت میباشند.
دستیابی رژیم صهیونیستی، هند و پاکستان به تسلیحات اتمی و حفظ روابط گسترده با کشورهای غربی از جمله ایالات متحده آمریکا و به ویژه روابط هستهای گسترده هند و آمریکا در حالی صورت گرفت که عملاً این برخورد نقض هنجارهای خود ساخته هستهای بود و دو کشور هند و پاکستان و رژیم جنایتکار صهیونیستی بدون کمک اعضای دائم شورای امنیت نمیتوانستند به این فناوری دست پیدا نمایند.
هند و پاکستان به دلیل برقراری موازنه به سمت تسلیحات اتمی حرکت کردند. هند در قبال چین و پاکستان در قبال هند خود را متعهد به مسلح شدن به سلاح هستهای یافتند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز برای برتریجویی منطقهای به سمت سلاح هستهای رفت.
بازیگران اصلی در نظم هستهای، دولتهای هستهای و دولتهای با قابلیت هستهای هستند.
دولتهای هستهای همانطور که گفته شد به دنبال حفظ قدرت هستهای خود وهمچنین عدم اشاعه هستهای هستند. این هدف نیز با معاهده سازی از طریق پیمان عدم اشاعه و ... و از طریق نهادسازی یعنی آژانس بین المللی انرژی هستهای بود. اما این نظام با دستیابی کره شمالی به سلاح هستهای خدشه دار شد. کشورهای با قابلیت هسته ای نیز این انحصار را متزلزل نمودند. کشورهای با قابلیت راهبردی هستهای کشورهایی هستند که برخلاف خواسته قدرتهای هستهای، ظرفیتهای لازم اتمی را مانند چرخه سوخت به دست آوردهاند.
هنجار
رفتارهای دولتها به عنوان بازیگران اصلی نظم هستهای نشان میدهد که عدم اشاعه و خلعسلاح برآمده از هنجار برتریجویی-بازدارندگی است.
ایالات متحده آمریکا با هدف برتریجویی به سلاح اتمی دست پیدا کرد. این دومینو به شکل برتریجویی- بازدارندگی ادامه پیدا کرده است. نظام اشاعه اگرچه با اجبار قدرت های هستهای کند شده است اما رژیم صهیونیستی را برای برتری جویی به سلاح اتمی مجهز نمود و همچنین نتوانست امنیت را برای کرهشمالی فراهم نماید.
جمهوری اسلامی ایران نیز جنبهای جدید در این نظم ایجاد نمود. دست یافتن به ظرفیتهای هستهای برخلاف خواست قدرتهای هستهای در این خصوص حائز اهمیت است. ایران بدون تخلف از معاهدات بینالمللی، به چرخه کامل سوخت دست پیدا نمود و از سوی دیگر خود را به قابلیت راهبردی هستهای رساند. قابلیتی که میتوان آنرا بازدارندگی هستهای بدون سلاح هستهای نامید. این قابلیت با برجام تا حد زیادی از دست رفت.
ذخایر راهبردی اورانیوم غنی شده در ایران، دستیابی به غنیسازی 20درصد و همچنین وجود راکتور آب سنگین اراک وضعیت بازدارندگی هستهای برای ایران ایجاد کرده بود. ایران بدون کوچکترین تمایلی به سلاح هستهای و با استفاده از ظرفیتهای قانونیای که برآمده از منافع قدرتهای هستهای است، به قابلیت راهبردی هستهای دست پیدا کرد. ایران به سمت سلاح حرکت نکرد اما بازدارندگی هستهای ایجاد کرد. با از بین رفتن راکتور اتمی اراک و همچنین خروج ذخیرههای راهبردی اورانیوم غنی شده، قابلیت راهبردی هستهای ایران خدشه دار شد.
نتیجهگیری
قدرتهای هستهای همواره به دنبال گسترش تفکر عدم اشاعه بودهاند اما عدم اشاعه بدون خلع سلاح معنایی ندارد. حس ناامنی در دنیایی که سلاح هستهای در دست رژیم صهیونیستی و آمریکا و... باشد قاعدتا کشورهای دشمن با آنها را به سمت بازدارندگی پیش خواهد برد. پیش از آن هم سلاح هسته ای زاییدهی برتریجویی بود. کشوری که به دنبا برتری است قاعدتا به دنبال عدم اشاعه خواهد بود.
به همین دلیل کره شمالی برای بازدارندگی خود به سمت سلاح اتمی می رود و از سوی دیگر برخی از کشورها به سمت دفاع نامتقارن کشیده می شوند و از قابلیت راهبردی هستهای خود نیز غافل نمی شوند. از این رو نظم هستهای دو دسته بازیگر دارد: دولتهای مجهز به سلاحهستهای و دولتهای با قابلیت راهبردی هستهای. هنجار اصلی این نظم نیز از دوگانه برتریجویی-بازدارندگی شکل میگیرد.
محمدحسین فرهادیان- اندیشکده تبیین