به گزارش مشرق، قاسم تبریزی کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر که به مناسبت کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد درباره شخصیت دکتر محمد مصدق با بیان اینکه دوران دکتر مصدق دورانی با فراز و نشیبهای بسیار است، تاکید کرد: در دوران مختلف، مصدق از نظر دوران یکی در دوران نوجوانی است که مستوفی خراسان میشود و بعد به عنوان تحصیل به اروپا میرود، در دوران مشروطیت برمی گردد کاندیدای مجلس میشود و در مجلس اول سنش به حد نصاب 30 سال نبود، قبول نمیشود که بعد از آن دوباره یک سفری به اروپا میرود و دکترا میگیرد و برمیگردد. هر کدام مستقل از هم هستند، فصل و سرفصل بحث هستند.
* مصدق فردی ناسیونالیست و مدافع دموکراسی غربی بود
وی با بیان اینکه دکتر مصدق فردی ناسیونالیست است که به لحاظ فکری و سیاسی او یکی از مدافعان سیاست غرب در ایران است مدافع دموکراسی به سبک غربی به شمار میآید، اظهار داشت: از نظر روند حرکت یک دوره او در لُژ فراماسونری جامع آدمیت بود اگرچه آقای سنجابی معتقد است که لُژ آدمیت فراماسونری خلاف منافع ما نبود که البته حرف غلطی است و لُژ فرامانوسوری جامعه آدمیت ادامه فراموش خانه ملکم خان است و اعضای آن هم کسانی بودند که در انقلاب مشروطیت خیانت کردند و مسیر انقلاب را به انحراف کشاندند.
تبریزی گفت: دکتر مصدق یک مدّت عضو حزب اعتدالی بود که بیشتر با علی محمد دولت آبادی که از بابیهای اذلی بود و معارض با اسلام و غیره بود و همچنین در کنار علی اکبرخان دهخدا بود چون دهخدا نیز جزو لُژ جامعه آدمیت بود.در دوران بعدی نیز همیشه او به عنوان یک ناسیونالیسم مطرح بود که مدافع دموکراسی است.
این پژوهشگر تاریخ معاصر افزود: نهضت ملّی شدن نفت دو جریان به میدان آمدند یکی جریان اسلامی و یکی ملّی و ناسیونالیسیم، حزب توده مخالف بود، عوامل انگلیس مخالف بودند، درباریها مخالف بودند و فقط ماند این دو جریان ملی مذهبی و در رأس جریان مذهبی مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی بود که از مجتهدین بزرگ مکتب آخوند خراسانی بود. در انقلاب عراق علیه انگلیس با پدرش آیت الله سید مصطفی کاشانی که از مراجع آن زمان بود جنگیده بود و بعد از آن تحت تعقیب بود که به ایران میآید از 1320 مبارزه علیه انگلیس را شروع میکند توسط انگلیسیها دستگیر میشود ابتدا به زندان متفقین در اراک میرود آنجا زندانی بود شورویها مدعی هستند که او ضد کمونیسم میباشد بفرستید رشت ما او را محاکمه کنیم انگلیسیها تحت الحفظ به رشت میبرند و پس از آن به زندان انگلیسیها در کرمانشاه منتقل میکنند.
وی گفت: در جریان ترور شاه که حالا این یک حرکت به اصطلاح انحرافی یا جریان سازی بود یا واقعیت داشت به هر صورت مدعی میشود حکومت که در جیب ضارب فخرایی 2 کارت خبرنگاری برای روزنامه آیین اسلام که وابسته به آیت الله کاشانی بود و یکی هم روزنامه مردم وابسته به حزب توده که البته دروغ است. این 2 تا با هم جمع نمیشود ما تاریخ را میگوییم باید اشاره کنیم. ایشان دستگیر میشود ابتدا به زندان فلک الافلاک و بعد هم به لبنان تبعید میشود.
این کارشناس تاریخ معاصر در ادامه گفت: در این دوره از راه دور باز چه در زندان فلک الافلاک توسط آیت الله حاج آقا روح الله کمال وند بیانیههایی مخفیانه علیه انگلیس برای جریان نفت بوده است از لبنان هم همینطور حتی در سال 28 شاه مجلس مؤسسان که البته با مدیریت انگلیسیها بود تشکیل میدهند و اختیارات شاه را بالا میبرند؛ با این اختیارات در حقیقت باید گفت که شاه در نبود مجلس میتواند نخست وزیر تعیین کند، ارتش زیرنظر شاه باشد یعنی شاه را یک دیکتاتور حاکم کنند، آیت الله کاشانی از آنجا یک بیانیه تندی میدهد مفصل که این کار دستبرد به قانون اساسی و خیانت است شاه روی سرنیزه میخواهد بنشیند و این قوانین به او وفا نمیکند.
وی با بیان اینکه بین سال 1327 تا 14 اردیبهشت 1330 ما نهضت ملی شدن نفت را داریم که در رأس ملیها دکتر مصدق است حزب ایران، جبهه ملی در رأس مذهبیها آیت الله کاشانی، فداییان اسلام، اتحادیه مسلمین، مجمع مسلمانان مجاهد، علما و غیره هستند، خاطر نشان کرد: در این نهضت ملی شدن نفت اگر بخواهیم بررسی کنیم که علل پیروزی آن چیست، ما باید به نقش مراجع و علما و خطبا و روحانیون و جریانات مذهبی اشاره کنیم از نظر سیاسی فداییان اسلام سه مانع بر سر راه ملی شدن نفت بود یکی عبدالحسین هژیر بود که با قتل او از سر راه برداشتند، دوم شخصیت رزمآرا بود که آن هم از سر راه برداشتند و سومین شخصیت حسین اعلا بود. این هم با تهدید فدائیان اسلام از سر راه نهضت برداشته شد.
تبریزی گفت: برای صنعت نفت هم آیت الله عظمی سید محمد تقی خوانساری، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیتالله سید محمود روحانی و دیگران که تعدادشان زیاد است فتوا و اعلامیه میدهند که مردم در نهضت مشارکت کنند و دست اجنبی را کوتاه کنند که ما میدانیم جامعه مذهبی در دوران نهضت امام(ره) بود اعلامیه مراجع بیانیه علمای شهرستانها، خطبای منبرها و رهبری حضرت امام که در رأس همه اینها بود نهضیت را به پیروزی رساند. در نهضت نفت همین است اگرچه جبهه ملی و حزب زحمت کشان در روزنامه هایشان علیه انگلیس نوشتند و مسئله را مطرح کردند.
* ملی شدن صنعت نفت را نباید به مسئله دکتر مصدق ربط داد
این پژوهشگر تاریخ معاصر دکتر مصدق را فرزند نهضت ملی شدن صنعت نفت دانست و با بیان اینکه نهضت ملی شدن صنعت نفت یک مسئله است، دولت مصدق یک مسئله دیگر که نباید این 2 را بهم رابط داد، اظهار داشت: شما 1327 را ببینید که بحث ملی شدن نفت شروع می شود و 27، 28، 29، 30 و در 14 اردیبهشت سال 30 با فشار نمایندگان مجلس، افکار عمومی، ترور دو رجال نخست وزیر، تهدید حسین اعلا شاه مجبور می شود به دکتر مصدق حکم نخست وزیری بدهد. که این باید مستقل مطرح شود.
وی با بیان اینکه اگر دکتر مصدق نبود، فردی دیگر برای ملّی شدن صعنت نفت اقدام میکرد، افزود: اگر ما آنجا مصدق را نداشتیم اینطور می شد اگر نهضت صنعت ملی شدن نفت نمیبود مصدق کسی نبود اگر کمک مردم و جریانات مذهبی که اکثریت قاطع جامعه ما است که در انقلاب اسلامی ما دیدیم در مشروطیت هم قبلا دیدیم که اگر حضور مراجع و علما نباشد نهضت در ایران به جایی نمی رسید.البته به عنوان روشنفکری ناسیونالیستی بودند نقش داشتند ولی در صد بود که چقدر باشد. اگر جریان مذهبی، آیت الله کاشانی، مراجع و علما نمیآمدند به عنوان جریانهایی آیا جبهه ملی با یک تشکیلات یک حزب می تواند 4 شعار بدهد کما اینکه حزب ایران از 1320 تا 1330 چه کاری انجام داد اعلامیه داد، حرف زد، دموکراسی گفت، سوسیالیست گفت، ناسیونالیست هم گفت، ولی مخاطبانش چقدر بودند مدافعانش چقدر است؟ و دیگران هم!
تبریزی با اشاره به حمایتهای آیتالله کاشانی و روحانیت از دکتر مصدق، تاکید کرد: مصدق درست یک ماه بعد از نخست وزیری دستور میدهد که حجت الاسلام و المسلمین سیدمجتبی نواب صفوی را دستگیر کنند. درست 30 روز. حالا اینکه چرا دو روایت تاریخی وجود دارد یکی اینکه نواب صفوی در سال 29 در سفر به مازندران به یک مشروب فروشی تعرض کرد آن مشروب فروشی را بست صاحب مشروب فروشی به دادگاه شکایت کرد که او به من ضرر مالی زده است می گویند به این دلیل دستگیر کردند، این یک مقدار واهی و شوخی به نظر میرسد. دوم اینکه علی رهنما در کتاب نهضت نفت میگوید سندی من ندیدم حرف آن را میزنم که مصدق آمده بود مجلس درباره نفت صحبت کند دکتر مظفر بقایی میگوید که فدائیان اسلام میخواهند تو را ترور کنند و همان جا دکتر مصدق در مجلس اعلام میکند که فداییان اسلام میخواهند مرا ترور کنند این چقدر صحت دارد نمی دانم. این هم اگر راست باشد دلیلی بر دستگیری نمیتواند باشد.
*نواب 20 ماه در دوران نخست وزیر مصدق در زندان بود
"در دوران نخست وزیری مصدق، حجت الاسلام نواب صفوی 20 ماه در زندان بود یعنی 28 ماه حکومت دولت مصدق است 20 ماه آن زندان است بعد از اعتراضات شروع میشود بعد از مدتی 50 و چند نفر از فداییان اسلام به زندان میروند که تحسن کنند، میگوید: باید نواب آزاد شود. در عین حال تا آن موقع در زندان بودند. این خودش یک شکاف و اختلاف بوجود میآورد و آیت الله کاشانی میفرماید که چیزی نگوییم که در حال مبارزه با انگلیس هستیم و بحث داخلی نکنیم و فقط به بحث مبارزه با انگیس برسیم یک مقدار فداییان اسلام را نسبت به آیت الله کاشانی بدبین کند ایشان مسامحه میکند و در جریان دولت مصدق تا 26 تیرماه 1331 آیت الله کاشانی صد در درصد از مصدق و دولت و غیره حمایت میکند در عین حال اشاره می کند ما باید مشروبات را در مجلس اعلام و ممنوع کنیم عقود اسلامی را جاری کنیم که اقای مصدق نمیپذیرد ولی باز ایشان می فرماید انگلیس را اصل قرار بدهیم".
تبریزی با بیان اینکهمصدق، 26 تیرماه 1331 بدون مشورت با آیت الله کاشانی و حتی اعضای جبهه ملی و شخصیتها استعفا میکند در خانه مینشیند و درخانه را میبندد، تصریح کرد: استعفا برای این بود که به شاه میگوید اختیارات وزارت جنگ را به من بدهید که شاه هم قبول نمیکند استعفا میکند بلافاصله شاه و آمریکا و انگلیس مترصد زمان و موقعیتی بودند که میآیند قوام السلطنه که یک عنصر وابسته به سیاست انگلیس بود و عضو لُژ بیداری و همیشه هم در جهت منافع هم آمریکا و هم انگلیس حرکت میکرد برخی میگویند نفوذی انگلیسها و در جریان آمریکایی بود که بعید است دو سه نفر بودند که آمریکاییها و انگلیسی بر روی آنها توافق داشتند یکی مهندس جعفر شریف امامی بود حسین اعلا بود یکی هم احمد قوام السلطنه و یکی هم محمدعلی فروغی چهره های برجستهای بودند که تشکیلات آمریکایی انگلیسی با هم موافق بودند.
وی در ادامه گفت: به هر صورت آیت الله کاشانی بیانیه میدهد که اگر تا 24 ساعت مصدق به صدارت و نخست وزیر برنگردد من حرکت انقلاب را به طرف دربار با رهبری خودم هدایت میکنم هرچه پیش آمد دیگر آمد و من خودم کفن میپوشم و مردم دعوت میکند به تظاهرات علیه دولت قوام. اگر چه قوام در 27 تیرماه دکتر علی امینی را میفرستد دیدار آیت الله کاشانی که 6تا8 وزیر را شما انتخاب کنید و ایشان میگوید قوام باید برود او آدم پست و خیانتکار است و امکان ندارد من با او کنار بیایم.
به هر صورت بیانیه به ارتش می دهد که ارتش حق دخالت در مسئله را ندارد اینجا عرصه سیاست داخلی است اگر ارتش وارد شوند هم در این دنیا مجازات میشوند و در عذاب الهی قرار میگیرند در مصاحبه میگوید که من از سربازان و ارتشیها میخواهم به روی مردم خودشان اسلحه نکشند و مردم را به قتل نرسانند ولی خوب سران ارتش دستور شاه و دربار بود در 30 تیر یک قتل عامی صورت میگیرد، یک عده کشته میشوند، یک عده زخمی و مجروح میشوند و دوباره شاه مجبور میشود مصدق را روی کار بیاورد.
تبریزی افزود: درست اوّل مرداد، آقای مصدق شروع می کند به انتخاب افرادی که در قتل عام مردم شرکت داشتند مثل سرلشگر حسن اخوی، سرتیپ متین دفتری عدهای از ارتشیها و بعضی عناصری که حداقل مشکوک بودند مثل داماد خودش احمد متین دفتری که وابسته به سیاست انگلیستان بود. او نامهای مینویسد که اینها را انتخاب نکنید باید مجازات شوید؛ دکتر مصدق در نامه ای می نویسد که چرا شما در سیاست دخالت می کنید اگر من نخست وزیر هستم می فهمم چکار می کنم در غیر این صورت نخست وزیری را به شما واگذار کنیم و شما بیاید عمل کنید این حرف در حقیقت قطع کردن رابطه میشود. به اصطلاح به ظاهر پیروزی بدست آمده و معلوم نیست نیازی به آقای کاشانی باشد.
آقای کاشانی باز برای حفظ وحدت خودش را کنار میکشد و مسئله ای مطرح نمیکند یک سفری عمدا حج میرود که در ایران نباشد ودرگیری ها واقع نشود، برمیگردد بیماری مزاجش را داشت و در بیمارستان میخوابد با اینکه عدهای گفتند برو خارج از کشور میگوید نه بیمارستان اینجا خوب است و در بیمارستان بستری میشود به تدریج نشریات جبهه ملی شروع میکنند علیه آقای کاشانی نوشتن مطالب سخیف و بدی مینویسد. اسائه ادب و اهانت میشود.
* پذیرش ریاست مجلس اشتباه آیتالله کاشانی بود
وی گفت: آقای کاشانی دو بار مصاحبه میکند قرار ما بود مسائل اسلامی مطرح شود خصوصا ایشان طرحی تهیه میکند که به عنوان کنگره جهان اسلام که از انقلابیون و فعالان جهان اسلام دعوت کند علیه استعمار علیه عوامل استعمار یک کنفرانسی داشته باشند.
دکتر مصدق قبول نمیکند. چنین کنفرانسی در ایران صورت بگیرد هرپیشنهادی از طرف ایشان می شود قبول نمی کند به تدریج نشریات و روزنامهها علیه آقای کاشانی گسترش مییابد، یک بخش از آن را از برنامههای Intelligence Service سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا، Secret Intelligence Service بهاختصار اسآیاس (SIS)و سازمان سیا دانست اما عواملش در مطبوعات احزاب در دربار در خود جبهه ملی اطرافیان آقای مصدق بودند.
یک تقاضایی میکند دکتر مصدق از مجلس که این خلاف قانون بود 6 ماه اختیارات را به دولت بدهند برای کارش مجلس قبول می کند آن موقع آقای کاشانی عضو مجلس بود ولی ریاست نداشت بعد از آن 6 ماه تمام میشد عدهای از فراکسیون جبهه ملی میآیند از آقای کاشانی تقاضا میکنند که شما رئیس مجلس بشوید، ایشان میگوید برای من شأن و منزلتی نیست و اینجا کار میکنم و در حاشیه نیز میتوان خدمت کرد. آنها فشار میآورند و متأسفانه آقای کاشانی قبول میکند که البته پذیرش ریاست مجلس شورای ملی اشتباه آقای کاشانی بود.
تبریزی ادامه داد: حالا که قبول کرد باید قانون را عمل کند وقتی به مجلس میرود که دکتر مصدق به مجلس نامه مینویسد که 6 ماه لوایح را ما خودمان تصویب کنیم و آیت الله کاشانی مینویسد که این کار شما خلاف قانون است و میگوید که شما لوایح به ما بدهید و ما تصویب میکنیم.
با مخالفت این جبهه ملی و جریانات مصدق علیه آیت الله کاشانی که آیت الله کاشانی میخواهد مصدق را کنار بزند. کلمات ناهنجار و غیره مثل روزنامه نیروی سوم، روزنامه ملت ارگان حزب ملت ایران برپایه پان ایرانیسم، روزنامههای جبهه ملی و حتی رادیو و گاهی با کلمات "ابوالقاسم کاشی" که با کلمات سخیف این روند متأسفانه به توهین میانجامد و ایشان بیانیه میدهد مصاحبه میکند که ما مدافع قانون در مجلس هستیم باید قانون را عمل کنیم دولت در ذیل مجلس است نه بالاتر از مجلس مجلس دولت را تأیید میکند و قانون را تصویب میکند.
وی در ادامه گفت: با این مسئله فراکسیون مجلس تلاش میکنند که آقای کاشانی برکنار کنند دکتر معظمی از اعضای جبهه ملی را بگذارند این کار را انجام میدهند با حالت بدی این کار انجام میشود بعد از این شروع میکنند علیه آقای کاشانی تهمت زدن؛ اینکه، عامل انگلیس و دربار و طرفدار دربار است به حدی این توهینها گسترش پیدا میکند که مراجع تقلید در نجف که آیت الله آسید عبدالله شیرازی، آیت الله سیدمحمود شاهرودی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، علامه شیخ محمدحسین کاشانی بیانیه میدهند در اینجا فداییان اسلام که جدا شده بودند و دیگر کاری به دولت و نهضت نداشتند به تدریج علما و روحانیون خودشان را کنار میکشند یعنی آن بخش مذهبی به تدریج جریانات خودش را از نهضت جدا میکند.
گاهی در نقد آقای مصدق نامه میدهند بیانیه میدهند آقای فخرالدین حجازی مسئول انجمن تبلیغات اسلامی سبزوار بود، یک نامه بسیار عالی به مصدق مینویسد شما رفته بود آنجا اسلام را حاکم کنید قوانین اسلام را حاکم کنید با دشمنان اسلام بجنگید چرا اینگونه کار انجام دادید.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به بحث طرح آمریکاییها برای خارج کردن شاه از ایران، گفت: آیتالله کاشانی و آیتالله سیدمحمد بهبهانی احساس میکنند اگر این کار صورت بگیرد اغتشاش و قتل عام شروع میشوند یک عده موافق و یک عده مخالف شاه تظاهرات میکنند می آیند مانع از خروج شاه از ایران میشوند مضافاً در این دوره که آقای مصدق تقریباً از شهریور ماه یک ماه و نیم بعد از 30 تیر دست تودهایها را در جامعه باز میکند به اینها امکانات فعالیت و تبلیغات میدهد. مضافاً قرار بود شاه به وسیله ماشین مسیر تهران، کرج، قزوین، زنجان و سپس راهی همدان، کرمانشاه و از مرز خارج شود، مسلماً جریان انگلیسی و درباری در مسیر راه مسلماً اغتشاشاتی پدید میآمدو ... میشد آن چه میشد.
وی افزود: یک نگرانی علما در اینجا از به اصطلاح روی کار آمدن یک حکومت کمونیستی طرف شوروی میشود اگرچه آمریکاییها و انگلیسیها این را خیلی تبلیغ می کردند که مملکت به سمت کمونیست می رود حتی در مصاحبه برخی آمریکاییها و انگلیسیها قبل از کودتا خیلی پررنگ بود یعنی زمینه سازی می کردند که این کار صورت بگیرد.
به هر صورت این وقتی سفر شاه با شکست مواجه میشود جبهه ملی و عوامل آن مطرح می کنند که کاشانی با دربار ساخته است و مدافع شاه است. آن قسمت قضیه را فرض کنید اگر اینها نمیگفتند شاه در این مسیر میرفت هیچ چیزی پیش نمیآمد هیچ تظاهراتی نبود و آمریکا و انگلیس پشت قضیه بودند و درباریها بودند.
از سال 1332 متأسفانه دکتر مصدق در یک شیب سقوط قرار می گیرد و اولین خطایش درسال 1332 انحلال مجلس بود، اعلام میکند مجلس باید منحل شود مجلس را منحل کنیم کجا بچسبیم مجلس دولت را تأیید می کند و میگوید مجلس بدرد نمیخورد و من بین مردم میروم و صحبت میکنم! براستی برای توجیه آن نه با هیچ قانونی سازگار است و نه با عقل سیاسی!
* مصدق حقوقدان بود اما مجلس را منحل کرد
تبریزی با بیان اینکه از مصدق به عنوان یک حقوقدانی که جایگاه مجلس را میداند، انحلال مجلس بعید بود، گفت: دولت برگزیده مجلس است و چطور آقای مصدق بحث انحلال مجلس را میدهد؟؛ از طرفی در دستبرد قانون اساسی توسط شاه در آبان ماه سال1328 آمده است که اگر مجلس نباشد شاه میتواند نخست وزیر انتخاب کند اگر ما بیسواد میفهمیم آن موقع رجال سیاسی مستقلی که منهای جبهه ملی بودند اگر که میگویند برخی از جبهه ملیها منتقد این حرکت مصدق بودند داریم برخی خصوصی به آن گفتند بعضیها حاضر نشده بودند مصدق تک تک اینها را دعوت میکند خانهاش و میگوید شما استعفایتان را بنویسید به من بدهید و مجلس که از اکثریت افتاد مجلس منحل شد خطای دوم در این زمان این است که طرح رفراندوم را مطرح میکند. در یک مملکتی که مجلس دارد، دولت دارد، حکومت دارد، رفراندوم معنی ندارد انقلابی صورت نگرفته که میخواهید رفراندوم کنید. این هم از عجائب ابتکارات دکتر مصدق بود.
کارشناس مسائل تاریخ معاصر همچنین گفت: اینکه برخی تحلیل میکنند که مصدق قصد و عمد داشت نهضت شکست بخورد به این موارد ارجاع میدهند؛ ما بیشتر به غرور و خودخواهی و تکبر و روحیه دیکتاتوری مصدق تحلیل میکنیم، چون برخی از محققین مینویسند مصدق میخواست قهرمان شود و یک گوشهای بنشیند حالا 30 تیر نشد یا 28 مرداد نمی دانم درست است یا نه سندی هم نداریم، اینکه تکبر وغرور و خودمحوری داشت این شکی نیست. در مبانی برخی از افراد خود جبهه ملی مثلاً در خاطرات سنجابی نگاه کنید همین چیزها هست خیلی به مشورت و اینها قائل نبود و خودش تصمیم میگرفت.
"به هر صورت طرح رفرداندوم را مطرح میکند و دیگر جامعه به یک اغتشاش و اختلاف میافتد یک دسته روحانیون خودشان را کنار میکشند جریان مذهبی از نهضت و دولت کنار میکشند و باید گفت از قبل کنارگذاشته شد تا منزوی، یا در زندان و تبعید و یا اسائه ادب و اتهامات واهی متأسفانه نزدیکی جریان چپ به دولت، دستگیری، زندان، اسائه ادب به علما، حتی برخی وعاظ را از خبر پائین آورده و درماه رمضان راهی زندان میکنند! دوم سیاسیون برای اینکه وارد اختلاف نشوند خودشان را کنار میکشند یا برخی را تبعدی و جمعی را اجازه ورود به شهرستان نمیدهند! در درون جبهه ملی اختلافات اوج میگیرد تودهای تظاهرات اغتشاش و اعتصابات را در کارخانجات و جامعه گسترش میدهند عوامل انگلیس و آمریکا و دربار هم به این اغتشاش و اختلافات و ناامیدی دامن میزنند که کمونیستها ایران را میگیرند و کمونیست حاکم میشود این توطئه شوروی است مصدق کمونیستی است و یک نوع وحشتی در بین مذهبیها بوجود میآورند حتی نامههایی به علما، ائمه جماعات و مراجع نوشته میشود که ما به زودی چوبههای دار برای شما آماده میکنیم که شما را بکشیم تهدیدهای موردی اینگونه داریم".
* آیتالله کاشانی در نامه به مصدق کودتا را پیش بینی کرد اما مصدق گفت مردم حامی من هستند
وی گفت: آبتالله کاشانی نامهای مینویسد که از قرار اطلاع، کودتایی در حال وقوع است علی رغم آن نامهربانیها و حرکت شما بیایید مملکت را نجات بدهید اگر شما میخواهید قهرمان بمانید این کودتا صورت میگیرد و من حاضر هستم یک صفحه و نصف نامه آقای کاشانی است ایشان کمتر از یک سطر مینویسد و نامه توسط آقای سالمی خواهرزاده آیتالله کاشانی برده میشود اینجانب به حمایت ملت مستحضرم این جواب آقای مصدق است اینجا کودتا صورت می گیرد و در اینجا بررسی کنیم که یکی علل شکست نهضت چه بود و دوم ضرر چه کسی کرد.
تبریزی با بیان اینکه، کودتا موجب متضرر شدن ملّت ایران بود، گفت: در جریان سه سال نهضت مستمر جریان اسلامی ناسیونالیستی دولتی روی کار آوردند یک سال و نیم نتوانستند مملکت را اداره کند با آن وضعیت نیروها را از دست داد سال 30 آمد و سال 32 هم رفت یعنی اردیبهشت ماه سال 30 آمده و مردادماه 32 رفته است. این شکست را چه کسی خورد ملت خوردند.
نتیجه چه شد فقط کودتا نبود که 25 سال مردم زیر چکمه امریکاییها و اسرائیلیها و انگلیسیها با دیکتاتوری رضا شاه و محمدرضا سرکردند. شکنجهها، زندانها، تبعیدها نتیجه همان کودتا است این ضرر را ملت کرد.
"نتیجه کلی میگیریم که اینکه علل شکست نهضت چه بود میگویم محورهایی که در تحقیقات تاریخی ما است. یک محدود کردن نهضت در سطح ملی شدن صنعت نفت و جلوگیری از گسترش آن در برابر استعمار که شوروی و آمریکا و اروپا باشد. در اسلام آنچه مطرح میشود تقابل با اجنبی دشمن اسلام است و سلطه اجنبی حرام است میخواهد انگلیس، آمریکا، شوروی و فرانسه باشد فرقی نمیکند قاعده براین است که یهود و نصارا و ملحدین نباید بر مسلمین سلطنت کنند و سلطه داشته باشند".
تبریزی، خیانت حزب توده به ملت ایران از دیگر موارد مهم تاریخی در جریان کودتای 28 مرداد دانست و افزود: حزب توده به دلیل وابستگی به شوروی در جریان نهضت جنگل کمونیستهای قبل آن خیانت را کردند و در سال 24 و جریان فرقه دموکرات و حزب دموکرات کردستان و خیانت حزب توده کرد و آن مشکلات را پدید آوردند.
در اینجا هم اغتشاش و اختلاف علیه دین نوشتن و گسترش اختلاف در اوایل اعلام کردند که مصدق عامل امپریالیسم است و تا سال 31 درست سال 31 علیه آقای کاشانی و مذهبیها نوشتند از مصدق دفاع کردند ولی همیشه در کارخانجات و در مراکز صنعتی اینها اعتصاب بوجود میآوردند. البته برخی میگویند خود جبهه ملیها نتوانستند بخش را انکار کنند.
معتقد بودند در درون حزب توده یک جریان انگلیسی بود که به عنوان تودههای نفتی داشتیم یوسف افتخاری، رسول پرویزی، خانلری میشود گفت ولی کلیت حرکت حزب توده اینگونه بود و این خود نیاز به یک تحلیل مستقل دارد.
* پاسخ مصدق به آیتالله بروجردی درباره توطئه بهائیان/ مصدق گفت برای ما ایران مهم است
وی، اختلاف در رهبری نهضت به دو شقه مذهبی و ملی بود را دیگر موارد شکست نهضت اسلامی دانست و گفت: بین آقای کاشانی و مصدق اختلاف بالا گرفت؛ بالاخره آقای کاشانی مجتهد روحانی مدافع اسلام و بر مبانی ایدئولوژی اسلام دین و سیاست است.
آقای مصدق یک ناسیونالیسم است ایدئولوژی دربرابر اسلام است. آیت الله کاشانی دغدغه نهضت اسلامی در تونس، کشمیر، عراق و هندوستان هست مصدق این چیزها را ندارد و حتی در داخل وقتی آقای فلسفی از طرف آیت الله بروجردی به مصدق میگوید، آقای بروجردی سلام گفتند که شما رئیس جامعه اسلامی هستید بهائیان توطئه میکنند شما اینها را دستشان را باید کوتاه کنید. مصدق به آقای فلسفی میگوید این حرفها چیست شما میزنید برای ما ایران مطرح است بهایی و مسلمان تفاوت نمیکند. در خود جبهه ملی نیز جدایی دین از سیاست است.
در دوره مبارزه چون دشمن یکی است هردو هدفشان یکی است در دوره ایجابی و اثباتی مشکل پیش میآید و او میخواهد کنگره اسلامی داشته باشد و اسلام را ترویج کند و آن طرف چون ناسیونالیست است که در صحبت آقای مصدق اسرائیل، صهیونیست، فلسطین، جهان اسلام نمیبینید، در داخل نیز مسائل اسلامی نمیبینید. برای یک فرد آخوندی که فقه و اصول دیده و در خانه درس میدهد مجتهد است پیشن نماز مسجد است مردم به او اقتدا می کنند باید این طور باشد و این آن تعارض برخی سیاسی ایدئولوژی است ولی اصل در مبانی اعتقادی است.
"عدم آگاهی رهبران نهضت از دشمنان جامعه که در رأس آن آمریکا، دربار، انگلیس و مزدوران و سرسپردگان آنها اما ایشان نوعی با خوشبینی به آمریکا" مینگرد. از دیگر مواردی بود که تبریزی از آن به عنوان دلیل شکست نهضت اسلامی- ملی دانست و گفت: مسئله این است که خود حامیان مصدق به آمریکاییها خوش بین بودند تحلیل غلط بر سه مبنا داشتند یکی اینکه میگفتند ما اگر آمریکا را به میدان بیاوریم میتوانیم شوروی و انگلیس را از بین ببریم این یک تفکر انحرافی است. تفکر انحرافی دوم امریکا استعمارگر نیست. طرفدار دموکراسی و آزادی و دنبال کمک به ملتها است.
تفکر سوم که باز انحرافی بود تا انقلاب اسلامی نیز در جبهه ملی وجود داشت، میگفتند در آمریکا دو جریان دموکرات و جمهوری خواه است و ما باید منتظر باشیم که چه کسی پیروز میشود که بعد از کودتا تا پیروزی انقلاب جبهه ملی شعارش همین بود.
لذا این شیدایی، شیفتگی، ساده اندیشی، عدم درک از مسئله استعمار و استعمار شناسی در مورد آدمهای سالم است آنها که وابسته بودند جای خود دارد بحث دیگری است خوب این عدم آگاهی رهبران نهضت وقتی که طرف در زبان دیپلماسی مینشنید با یک سفیر صحبت میکند فکر میکند حرف راست میزند آن هم حاکمیت که کارش استعمار و سلطهگری و جنایت است این مشکل را داریم ما میتوانیم با انگلیس بیاییم و صحبت کنیم انگلیس علیه پیامبر اسلام(ص) کتاب داد جنایت کرد از دولت صفویه تاکنون هنوز هم ادامه میدهد اصلا انگلیس در میان عامه مردم به روباه حیلهگر مشهور است یک برگ سفید در جامعه ما انگلیس ندارد و گفتند که انگلیس خوب شود و با ارتباط برقرار کند. زبان دیپلماسی صحبت میکند خودم باور نشود.
وی با بیان اینکه مشکل اصلی برخی سیاستمداران نداشتن حافظه و باور تاریخی در شناخت استعمار است، اظهار داشت: امام یقین داشت آمریکا شیطان است شیطان هم معلوم است که در اسلام چه چهرهای دارد. امام یقین داشت انگلیس و شوروی و غرب اصلا استعمارگر و متجاوز هستند این نگاه چون نگاه قرآنی است، مراجع تقلید ما همین نگرش را دارد، رهبری دارد، مسلمان دارد، اصل تبرا و تولا یعنی چی ما در زیارت عاشورا میخوانیم و این اصل جزو فروع دین ما در کنار امر به معروف و نهی از منکر تبری و تولی است اگر این را توجه نکنیم اسلاممان ضعیف است مضافاً دشمنانی که تا همین دیروز صحبت میکنیم دشمنی شان را نشان دادند نه تنها دشمن هستند دشمن حربی هستند یک مسلمان که در یمن کشته میشود یعنی من را کشتند یک مسلمانی که در افغانستان، پاکستان، کشمیر، جهان اسلام کشته میشود یعنی ما را میکشند.
متأسفانه این دید و این نگرش نسبت به دشمنان دین جامعه نبود. اصلاً اصل دشمن شناسی، استعمار شناسی، فهم و درک صحیح از ماهیت استعمار در برخی از رجال ما نیست.
تبریزی با بیان اینکه "آلوده بودن دفاتر و مراکز رهبران نهضت" از دیگر دلایل شکست نهضت بود، افزود: در اطراف آقای مصدق چه کسانی بودند شاپور بختیار ، متین دفتری است، ابوالفضل قاسمی و ... است که از سال 31 با آمریکاییها مرتبط بود، احمد متین دفتری دامادش است که وابسته به سیاست انگلیس است، در جبهه ملی همینطور اطرافیان و وزیران و کارداران و آقای تابش در جلد سوم استعمار به این موضوع به صورت کامل پرداخته است.
"از این طرف عدهای هم خودشان را منتصب به آیتالله کاشانی کردند که امسال مظفر بقایی که موجود مرموز که خیانتهایی کرد که در تاریخ ما کم نیست حسین مکی آدم ضعیف النفسی است عبدالغدیر آزاد و ابوالحسن حائری زاده افرادی هستند که باید در تاریخ نقد شوند.
اگرچه آقای کاشانی تحت تأثیر این افراد نبوده است ولی اینها سوءاستفاده کردند در جامعه با اینکه آقای کاشانی در بیانیهها و همه چیز شفاف حرف میزد یکی از ویژگیهای آقای کاشانی شفاف صحبت کردن است و جزو عادت علما و مراجع و بزرگان ما است که دو زبانه نیستند. راحت حرف میزنند ولی مثل دکتر بقایی و اینها متأسفانه سوءاستفاده کردند. لذا ما شمس قنات آبادی، حائری زاده و... را باید نقد کنیم چگونه عمل کردند".
وی گفت: روحیه غرب گرایی و غرب پذیری و غرب شیدایی غرب پرستی روشنفکران و رهبران احزاب به اصطلاح ملی و عدم درک و شناخت آنها از شگردها و توطئههای غرب از دیگر دلایل شکست نهضت بود.
مصدق به عنوان روشنفکر حزب ایران شعارش سوسیالیست، ناسیونالیست و دموکراتیست بود. حزب ملت ایران ناسیونالیست و دموکراسی بود، خود دکتر مصدق اینها با این شعار غرب را آن طور مهد دموکراسی مطرح میکردند. متوجه آن توطئهها نبودند و نوشتهها نیز همین گونه بود.
* مشکلات دوران مصدق قابل حل نبود چون او اهل مشورت نبود
این پژوهشگر تاریخ معاصر عدم توانایی در حل مسائل و مشکلات مملکت بود را به عنوان دلیل دیگر برای شکست نهضت اسلامی دانست و افزود: در این دوران دکتر مصدق چون اهل مشورت نبود، بسیاری از مسائل قابل حل نبود همان موقع داریم ما الان گزارشات آن را سیاسی، فرهنگی، اجتماعی جذب مردم حفظ مردم در صحنه داریم.
" عدم توانایی و قدرت در برخورد با عناصر مزدور و جاسوس، تشتت و اختلاف و خودخواهی و خودبزرگ بینی در درون جبهه ملی درگیری هایی که حزب ایران و بی هویتی و بی فرهنگی درون جبهه ملی از دلایل دیگر قاسم تبریزی برای شکست نهضت اسلامی ملی است.
وی با اشاره به اهداف کودتای 28 مرداد گفت: با تحکیم سیاسی رژیم دست نشانده پهلوی و سرکوب حرکتهای اسلامی و آزادی خواهی در ایران بود که دوره بعد از کودتا این صورت گرفت که ساواک و دستگاههای دیگر بودند.
دوم حل مسائل اقتصادی غرب و سلطه کمپانیها بر نفت ایران که این حرکت درست کمتر از یک سال بعد از کودتا به دست علی امینی صورت گرفت و قرارداد کنسرسیوم بستند که انگلستان و امریکا اول بود و انگلستان و 10 درصد به هلند دادند که کس دیگری باشد و تنها به مسئله نفت نبود، بعدا معادن و غیره طی 25 سال در اختیار امریکاییها قرار بگیرد. سوم حاکمیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، امریکا در این مملکت بود؛ چون آمریکاییها در ایران سه مرحله را گذراندند، مرحله اول کودتا بود تا سال 36 همراه انگلیس بودند و مرحله دوم تعارض با انگلیس 36 تا 40 بود و مرحله سوم 40 تا 50 حاکمیت مطلق امریکاییها در ایران بود که از ایران در حقیقت یک پادگان نظامی برای خودشان درست کردند، هم سازمان سیا و هم مستشاری آمریکا از اینجا شاخ آفریقا تا اندونزی، پاکستان و اطراف را رصد میکرد حتی در شمال در چالوس و در نوشهر دو سیستم داشتند هواپیماهایی که مسکو بلند میشد کنترل میکردند که البته گفتند دشت مغان داشتند و من ندیدم.
به کارگیری روشنفکران و روشنفکران چپ و اهل قلم در ترویج فرهنگ آمریکایی بود حتی از تودهایها استفاده کردند موسسه فرانکلین یک انتشاراتی بود، کتابهای درسی گرفت، کانون پرورش فکری را درست کرد، روزنامه آیندگان با اسرائیلیها راه انداخت، یک امپراتوری فرهنگی در حقیقت ایجاد کرد، بنگاه نشر و ترجمه را راه انداخت تغییر ساختار اقتصادی ایران بود که انجام داد و خصوصاً سازمان سیا در اینجا فعالیتهای گستردهای داشت که در این دوران می شود گفت که در برخی گزارشات آمده سال 54 حدود پنج هزار نیروی سازمان سیا در ایران فعالیت میکردند.
تبریزی در پاسخ به سؤالی درباره اشتباهات مصدق، گفت: میتوان اشتباهات آقای مصدق را در 4 محور خلاصه کرد؛ یکی روحیه غربگرایی و غرب پذیری آقای مصدق است که بالاخره اکثر روشنفکران ما تحت تأثیر ملکم خان بودند تشکیلات فرامانوسری بودند یا تحصیل کرده غرب بودند عمدتاً اینطور بودند تنها ایشان نبود عدم شناخت و درک او از روش استعمار غرب خصوصاً امریکا و توطئههای ان آنچه در جلسات هست و گزارشات هست سفیر آمریکا تحقیر میکند.
* مصدق فردی ناسیونالیست و مدافع دموکراسی غربی بود
وی با بیان اینکه دکتر مصدق فردی ناسیونالیست است که به لحاظ فکری و سیاسی او یکی از مدافعان سیاست غرب در ایران است مدافع دموکراسی به سبک غربی به شمار میآید، اظهار داشت: از نظر روند حرکت یک دوره او در لُژ فراماسونری جامع آدمیت بود اگرچه آقای سنجابی معتقد است که لُژ آدمیت فراماسونری خلاف منافع ما نبود که البته حرف غلطی است و لُژ فرامانوسوری جامعه آدمیت ادامه فراموش خانه ملکم خان است و اعضای آن هم کسانی بودند که در انقلاب مشروطیت خیانت کردند و مسیر انقلاب را به انحراف کشاندند.
تبریزی گفت: دکتر مصدق یک مدّت عضو حزب اعتدالی بود که بیشتر با علی محمد دولت آبادی که از بابیهای اذلی بود و معارض با اسلام و غیره بود و همچنین در کنار علی اکبرخان دهخدا بود چون دهخدا نیز جزو لُژ جامعه آدمیت بود.در دوران بعدی نیز همیشه او به عنوان یک ناسیونالیسم مطرح بود که مدافع دموکراسی است.
این پژوهشگر تاریخ معاصر افزود: نهضت ملّی شدن نفت دو جریان به میدان آمدند یکی جریان اسلامی و یکی ملّی و ناسیونالیسیم، حزب توده مخالف بود، عوامل انگلیس مخالف بودند، درباریها مخالف بودند و فقط ماند این دو جریان ملی مذهبی و در رأس جریان مذهبی مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی بود که از مجتهدین بزرگ مکتب آخوند خراسانی بود. در انقلاب عراق علیه انگلیس با پدرش آیت الله سید مصطفی کاشانی که از مراجع آن زمان بود جنگیده بود و بعد از آن تحت تعقیب بود که به ایران میآید از 1320 مبارزه علیه انگلیس را شروع میکند توسط انگلیسیها دستگیر میشود ابتدا به زندان متفقین در اراک میرود آنجا زندانی بود شورویها مدعی هستند که او ضد کمونیسم میباشد بفرستید رشت ما او را محاکمه کنیم انگلیسیها تحت الحفظ به رشت میبرند و پس از آن به زندان انگلیسیها در کرمانشاه منتقل میکنند.
وی گفت: در جریان ترور شاه که حالا این یک حرکت به اصطلاح انحرافی یا جریان سازی بود یا واقعیت داشت به هر صورت مدعی میشود حکومت که در جیب ضارب فخرایی 2 کارت خبرنگاری برای روزنامه آیین اسلام که وابسته به آیت الله کاشانی بود و یکی هم روزنامه مردم وابسته به حزب توده که البته دروغ است. این 2 تا با هم جمع نمیشود ما تاریخ را میگوییم باید اشاره کنیم. ایشان دستگیر میشود ابتدا به زندان فلک الافلاک و بعد هم به لبنان تبعید میشود.
این کارشناس تاریخ معاصر در ادامه گفت: در این دوره از راه دور باز چه در زندان فلک الافلاک توسط آیت الله حاج آقا روح الله کمال وند بیانیههایی مخفیانه علیه انگلیس برای جریان نفت بوده است از لبنان هم همینطور حتی در سال 28 شاه مجلس مؤسسان که البته با مدیریت انگلیسیها بود تشکیل میدهند و اختیارات شاه را بالا میبرند؛ با این اختیارات در حقیقت باید گفت که شاه در نبود مجلس میتواند نخست وزیر تعیین کند، ارتش زیرنظر شاه باشد یعنی شاه را یک دیکتاتور حاکم کنند، آیت الله کاشانی از آنجا یک بیانیه تندی میدهد مفصل که این کار دستبرد به قانون اساسی و خیانت است شاه روی سرنیزه میخواهد بنشیند و این قوانین به او وفا نمیکند.
وی با بیان اینکه بین سال 1327 تا 14 اردیبهشت 1330 ما نهضت ملی شدن نفت را داریم که در رأس ملیها دکتر مصدق است حزب ایران، جبهه ملی در رأس مذهبیها آیت الله کاشانی، فداییان اسلام، اتحادیه مسلمین، مجمع مسلمانان مجاهد، علما و غیره هستند، خاطر نشان کرد: در این نهضت ملی شدن نفت اگر بخواهیم بررسی کنیم که علل پیروزی آن چیست، ما باید به نقش مراجع و علما و خطبا و روحانیون و جریانات مذهبی اشاره کنیم از نظر سیاسی فداییان اسلام سه مانع بر سر راه ملی شدن نفت بود یکی عبدالحسین هژیر بود که با قتل او از سر راه برداشتند، دوم شخصیت رزمآرا بود که آن هم از سر راه برداشتند و سومین شخصیت حسین اعلا بود. این هم با تهدید فدائیان اسلام از سر راه نهضت برداشته شد.
تبریزی گفت: برای صنعت نفت هم آیت الله عظمی سید محمد تقی خوانساری، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیتالله سید محمود روحانی و دیگران که تعدادشان زیاد است فتوا و اعلامیه میدهند که مردم در نهضت مشارکت کنند و دست اجنبی را کوتاه کنند که ما میدانیم جامعه مذهبی در دوران نهضت امام(ره) بود اعلامیه مراجع بیانیه علمای شهرستانها، خطبای منبرها و رهبری حضرت امام که در رأس همه اینها بود نهضیت را به پیروزی رساند. در نهضت نفت همین است اگرچه جبهه ملی و حزب زحمت کشان در روزنامه هایشان علیه انگلیس نوشتند و مسئله را مطرح کردند.
* ملی شدن صنعت نفت را نباید به مسئله دکتر مصدق ربط داد
این پژوهشگر تاریخ معاصر دکتر مصدق را فرزند نهضت ملی شدن صنعت نفت دانست و با بیان اینکه نهضت ملی شدن صنعت نفت یک مسئله است، دولت مصدق یک مسئله دیگر که نباید این 2 را بهم رابط داد، اظهار داشت: شما 1327 را ببینید که بحث ملی شدن نفت شروع می شود و 27، 28، 29، 30 و در 14 اردیبهشت سال 30 با فشار نمایندگان مجلس، افکار عمومی، ترور دو رجال نخست وزیر، تهدید حسین اعلا شاه مجبور می شود به دکتر مصدق حکم نخست وزیری بدهد. که این باید مستقل مطرح شود.
وی با بیان اینکه اگر دکتر مصدق نبود، فردی دیگر برای ملّی شدن صعنت نفت اقدام میکرد، افزود: اگر ما آنجا مصدق را نداشتیم اینطور می شد اگر نهضت صنعت ملی شدن نفت نمیبود مصدق کسی نبود اگر کمک مردم و جریانات مذهبی که اکثریت قاطع جامعه ما است که در انقلاب اسلامی ما دیدیم در مشروطیت هم قبلا دیدیم که اگر حضور مراجع و علما نباشد نهضت در ایران به جایی نمی رسید.البته به عنوان روشنفکری ناسیونالیستی بودند نقش داشتند ولی در صد بود که چقدر باشد. اگر جریان مذهبی، آیت الله کاشانی، مراجع و علما نمیآمدند به عنوان جریانهایی آیا جبهه ملی با یک تشکیلات یک حزب می تواند 4 شعار بدهد کما اینکه حزب ایران از 1320 تا 1330 چه کاری انجام داد اعلامیه داد، حرف زد، دموکراسی گفت، سوسیالیست گفت، ناسیونالیست هم گفت، ولی مخاطبانش چقدر بودند مدافعانش چقدر است؟ و دیگران هم!
تبریزی با اشاره به حمایتهای آیتالله کاشانی و روحانیت از دکتر مصدق، تاکید کرد: مصدق درست یک ماه بعد از نخست وزیری دستور میدهد که حجت الاسلام و المسلمین سیدمجتبی نواب صفوی را دستگیر کنند. درست 30 روز. حالا اینکه چرا دو روایت تاریخی وجود دارد یکی اینکه نواب صفوی در سال 29 در سفر به مازندران به یک مشروب فروشی تعرض کرد آن مشروب فروشی را بست صاحب مشروب فروشی به دادگاه شکایت کرد که او به من ضرر مالی زده است می گویند به این دلیل دستگیر کردند، این یک مقدار واهی و شوخی به نظر میرسد. دوم اینکه علی رهنما در کتاب نهضت نفت میگوید سندی من ندیدم حرف آن را میزنم که مصدق آمده بود مجلس درباره نفت صحبت کند دکتر مظفر بقایی میگوید که فدائیان اسلام میخواهند تو را ترور کنند و همان جا دکتر مصدق در مجلس اعلام میکند که فداییان اسلام میخواهند مرا ترور کنند این چقدر صحت دارد نمی دانم. این هم اگر راست باشد دلیلی بر دستگیری نمیتواند باشد.
*نواب 20 ماه در دوران نخست وزیر مصدق در زندان بود
"در دوران نخست وزیری مصدق، حجت الاسلام نواب صفوی 20 ماه در زندان بود یعنی 28 ماه حکومت دولت مصدق است 20 ماه آن زندان است بعد از اعتراضات شروع میشود بعد از مدتی 50 و چند نفر از فداییان اسلام به زندان میروند که تحسن کنند، میگوید: باید نواب آزاد شود. در عین حال تا آن موقع در زندان بودند. این خودش یک شکاف و اختلاف بوجود میآورد و آیت الله کاشانی میفرماید که چیزی نگوییم که در حال مبارزه با انگلیس هستیم و بحث داخلی نکنیم و فقط به بحث مبارزه با انگیس برسیم یک مقدار فداییان اسلام را نسبت به آیت الله کاشانی بدبین کند ایشان مسامحه میکند و در جریان دولت مصدق تا 26 تیرماه 1331 آیت الله کاشانی صد در درصد از مصدق و دولت و غیره حمایت میکند در عین حال اشاره می کند ما باید مشروبات را در مجلس اعلام و ممنوع کنیم عقود اسلامی را جاری کنیم که اقای مصدق نمیپذیرد ولی باز ایشان می فرماید انگلیس را اصل قرار بدهیم".
تبریزی با بیان اینکهمصدق، 26 تیرماه 1331 بدون مشورت با آیت الله کاشانی و حتی اعضای جبهه ملی و شخصیتها استعفا میکند در خانه مینشیند و درخانه را میبندد، تصریح کرد: استعفا برای این بود که به شاه میگوید اختیارات وزارت جنگ را به من بدهید که شاه هم قبول نمیکند استعفا میکند بلافاصله شاه و آمریکا و انگلیس مترصد زمان و موقعیتی بودند که میآیند قوام السلطنه که یک عنصر وابسته به سیاست انگلیس بود و عضو لُژ بیداری و همیشه هم در جهت منافع هم آمریکا و هم انگلیس حرکت میکرد برخی میگویند نفوذی انگلیسها و در جریان آمریکایی بود که بعید است دو سه نفر بودند که آمریکاییها و انگلیسی بر روی آنها توافق داشتند یکی مهندس جعفر شریف امامی بود حسین اعلا بود یکی هم احمد قوام السلطنه و یکی هم محمدعلی فروغی چهره های برجستهای بودند که تشکیلات آمریکایی انگلیسی با هم موافق بودند.
وی در ادامه گفت: به هر صورت آیت الله کاشانی بیانیه میدهد که اگر تا 24 ساعت مصدق به صدارت و نخست وزیر برنگردد من حرکت انقلاب را به طرف دربار با رهبری خودم هدایت میکنم هرچه پیش آمد دیگر آمد و من خودم کفن میپوشم و مردم دعوت میکند به تظاهرات علیه دولت قوام. اگر چه قوام در 27 تیرماه دکتر علی امینی را میفرستد دیدار آیت الله کاشانی که 6تا8 وزیر را شما انتخاب کنید و ایشان میگوید قوام باید برود او آدم پست و خیانتکار است و امکان ندارد من با او کنار بیایم.
به هر صورت بیانیه به ارتش می دهد که ارتش حق دخالت در مسئله را ندارد اینجا عرصه سیاست داخلی است اگر ارتش وارد شوند هم در این دنیا مجازات میشوند و در عذاب الهی قرار میگیرند در مصاحبه میگوید که من از سربازان و ارتشیها میخواهم به روی مردم خودشان اسلحه نکشند و مردم را به قتل نرسانند ولی خوب سران ارتش دستور شاه و دربار بود در 30 تیر یک قتل عامی صورت میگیرد، یک عده کشته میشوند، یک عده زخمی و مجروح میشوند و دوباره شاه مجبور میشود مصدق را روی کار بیاورد.
تبریزی افزود: درست اوّل مرداد، آقای مصدق شروع می کند به انتخاب افرادی که در قتل عام مردم شرکت داشتند مثل سرلشگر حسن اخوی، سرتیپ متین دفتری عدهای از ارتشیها و بعضی عناصری که حداقل مشکوک بودند مثل داماد خودش احمد متین دفتری که وابسته به سیاست انگلیستان بود. او نامهای مینویسد که اینها را انتخاب نکنید باید مجازات شوید؛ دکتر مصدق در نامه ای می نویسد که چرا شما در سیاست دخالت می کنید اگر من نخست وزیر هستم می فهمم چکار می کنم در غیر این صورت نخست وزیری را به شما واگذار کنیم و شما بیاید عمل کنید این حرف در حقیقت قطع کردن رابطه میشود. به اصطلاح به ظاهر پیروزی بدست آمده و معلوم نیست نیازی به آقای کاشانی باشد.
آقای کاشانی باز برای حفظ وحدت خودش را کنار میکشد و مسئله ای مطرح نمیکند یک سفری عمدا حج میرود که در ایران نباشد ودرگیری ها واقع نشود، برمیگردد بیماری مزاجش را داشت و در بیمارستان میخوابد با اینکه عدهای گفتند برو خارج از کشور میگوید نه بیمارستان اینجا خوب است و در بیمارستان بستری میشود به تدریج نشریات جبهه ملی شروع میکنند علیه آقای کاشانی نوشتن مطالب سخیف و بدی مینویسد. اسائه ادب و اهانت میشود.
* پذیرش ریاست مجلس اشتباه آیتالله کاشانی بود
وی گفت: آقای کاشانی دو بار مصاحبه میکند قرار ما بود مسائل اسلامی مطرح شود خصوصا ایشان طرحی تهیه میکند که به عنوان کنگره جهان اسلام که از انقلابیون و فعالان جهان اسلام دعوت کند علیه استعمار علیه عوامل استعمار یک کنفرانسی داشته باشند.
دکتر مصدق قبول نمیکند. چنین کنفرانسی در ایران صورت بگیرد هرپیشنهادی از طرف ایشان می شود قبول نمی کند به تدریج نشریات و روزنامهها علیه آقای کاشانی گسترش مییابد، یک بخش از آن را از برنامههای Intelligence Service سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا، Secret Intelligence Service بهاختصار اسآیاس (SIS)و سازمان سیا دانست اما عواملش در مطبوعات احزاب در دربار در خود جبهه ملی اطرافیان آقای مصدق بودند.
یک تقاضایی میکند دکتر مصدق از مجلس که این خلاف قانون بود 6 ماه اختیارات را به دولت بدهند برای کارش مجلس قبول می کند آن موقع آقای کاشانی عضو مجلس بود ولی ریاست نداشت بعد از آن 6 ماه تمام میشد عدهای از فراکسیون جبهه ملی میآیند از آقای کاشانی تقاضا میکنند که شما رئیس مجلس بشوید، ایشان میگوید برای من شأن و منزلتی نیست و اینجا کار میکنم و در حاشیه نیز میتوان خدمت کرد. آنها فشار میآورند و متأسفانه آقای کاشانی قبول میکند که البته پذیرش ریاست مجلس شورای ملی اشتباه آقای کاشانی بود.
تبریزی ادامه داد: حالا که قبول کرد باید قانون را عمل کند وقتی به مجلس میرود که دکتر مصدق به مجلس نامه مینویسد که 6 ماه لوایح را ما خودمان تصویب کنیم و آیت الله کاشانی مینویسد که این کار شما خلاف قانون است و میگوید که شما لوایح به ما بدهید و ما تصویب میکنیم.
با مخالفت این جبهه ملی و جریانات مصدق علیه آیت الله کاشانی که آیت الله کاشانی میخواهد مصدق را کنار بزند. کلمات ناهنجار و غیره مثل روزنامه نیروی سوم، روزنامه ملت ارگان حزب ملت ایران برپایه پان ایرانیسم، روزنامههای جبهه ملی و حتی رادیو و گاهی با کلمات "ابوالقاسم کاشی" که با کلمات سخیف این روند متأسفانه به توهین میانجامد و ایشان بیانیه میدهد مصاحبه میکند که ما مدافع قانون در مجلس هستیم باید قانون را عمل کنیم دولت در ذیل مجلس است نه بالاتر از مجلس مجلس دولت را تأیید میکند و قانون را تصویب میکند.
وی در ادامه گفت: با این مسئله فراکسیون مجلس تلاش میکنند که آقای کاشانی برکنار کنند دکتر معظمی از اعضای جبهه ملی را بگذارند این کار را انجام میدهند با حالت بدی این کار انجام میشود بعد از این شروع میکنند علیه آقای کاشانی تهمت زدن؛ اینکه، عامل انگلیس و دربار و طرفدار دربار است به حدی این توهینها گسترش پیدا میکند که مراجع تقلید در نجف که آیت الله آسید عبدالله شیرازی، آیت الله سیدمحمود شاهرودی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، علامه شیخ محمدحسین کاشانی بیانیه میدهند در اینجا فداییان اسلام که جدا شده بودند و دیگر کاری به دولت و نهضت نداشتند به تدریج علما و روحانیون خودشان را کنار میکشند یعنی آن بخش مذهبی به تدریج جریانات خودش را از نهضت جدا میکند.
گاهی در نقد آقای مصدق نامه میدهند بیانیه میدهند آقای فخرالدین حجازی مسئول انجمن تبلیغات اسلامی سبزوار بود، یک نامه بسیار عالی به مصدق مینویسد شما رفته بود آنجا اسلام را حاکم کنید قوانین اسلام را حاکم کنید با دشمنان اسلام بجنگید چرا اینگونه کار انجام دادید.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به بحث طرح آمریکاییها برای خارج کردن شاه از ایران، گفت: آیتالله کاشانی و آیتالله سیدمحمد بهبهانی احساس میکنند اگر این کار صورت بگیرد اغتشاش و قتل عام شروع میشوند یک عده موافق و یک عده مخالف شاه تظاهرات میکنند می آیند مانع از خروج شاه از ایران میشوند مضافاً در این دوره که آقای مصدق تقریباً از شهریور ماه یک ماه و نیم بعد از 30 تیر دست تودهایها را در جامعه باز میکند به اینها امکانات فعالیت و تبلیغات میدهد. مضافاً قرار بود شاه به وسیله ماشین مسیر تهران، کرج، قزوین، زنجان و سپس راهی همدان، کرمانشاه و از مرز خارج شود، مسلماً جریان انگلیسی و درباری در مسیر راه مسلماً اغتشاشاتی پدید میآمدو ... میشد آن چه میشد.
وی افزود: یک نگرانی علما در اینجا از به اصطلاح روی کار آمدن یک حکومت کمونیستی طرف شوروی میشود اگرچه آمریکاییها و انگلیسیها این را خیلی تبلیغ می کردند که مملکت به سمت کمونیست می رود حتی در مصاحبه برخی آمریکاییها و انگلیسیها قبل از کودتا خیلی پررنگ بود یعنی زمینه سازی می کردند که این کار صورت بگیرد.
به هر صورت این وقتی سفر شاه با شکست مواجه میشود جبهه ملی و عوامل آن مطرح می کنند که کاشانی با دربار ساخته است و مدافع شاه است. آن قسمت قضیه را فرض کنید اگر اینها نمیگفتند شاه در این مسیر میرفت هیچ چیزی پیش نمیآمد هیچ تظاهراتی نبود و آمریکا و انگلیس پشت قضیه بودند و درباریها بودند.
از سال 1332 متأسفانه دکتر مصدق در یک شیب سقوط قرار می گیرد و اولین خطایش درسال 1332 انحلال مجلس بود، اعلام میکند مجلس باید منحل شود مجلس را منحل کنیم کجا بچسبیم مجلس دولت را تأیید می کند و میگوید مجلس بدرد نمیخورد و من بین مردم میروم و صحبت میکنم! براستی برای توجیه آن نه با هیچ قانونی سازگار است و نه با عقل سیاسی!
* مصدق حقوقدان بود اما مجلس را منحل کرد
تبریزی با بیان اینکه از مصدق به عنوان یک حقوقدانی که جایگاه مجلس را میداند، انحلال مجلس بعید بود، گفت: دولت برگزیده مجلس است و چطور آقای مصدق بحث انحلال مجلس را میدهد؟؛ از طرفی در دستبرد قانون اساسی توسط شاه در آبان ماه سال1328 آمده است که اگر مجلس نباشد شاه میتواند نخست وزیر انتخاب کند اگر ما بیسواد میفهمیم آن موقع رجال سیاسی مستقلی که منهای جبهه ملی بودند اگر که میگویند برخی از جبهه ملیها منتقد این حرکت مصدق بودند داریم برخی خصوصی به آن گفتند بعضیها حاضر نشده بودند مصدق تک تک اینها را دعوت میکند خانهاش و میگوید شما استعفایتان را بنویسید به من بدهید و مجلس که از اکثریت افتاد مجلس منحل شد خطای دوم در این زمان این است که طرح رفراندوم را مطرح میکند. در یک مملکتی که مجلس دارد، دولت دارد، حکومت دارد، رفراندوم معنی ندارد انقلابی صورت نگرفته که میخواهید رفراندوم کنید. این هم از عجائب ابتکارات دکتر مصدق بود.
کارشناس مسائل تاریخ معاصر همچنین گفت: اینکه برخی تحلیل میکنند که مصدق قصد و عمد داشت نهضت شکست بخورد به این موارد ارجاع میدهند؛ ما بیشتر به غرور و خودخواهی و تکبر و روحیه دیکتاتوری مصدق تحلیل میکنیم، چون برخی از محققین مینویسند مصدق میخواست قهرمان شود و یک گوشهای بنشیند حالا 30 تیر نشد یا 28 مرداد نمی دانم درست است یا نه سندی هم نداریم، اینکه تکبر وغرور و خودمحوری داشت این شکی نیست. در مبانی برخی از افراد خود جبهه ملی مثلاً در خاطرات سنجابی نگاه کنید همین چیزها هست خیلی به مشورت و اینها قائل نبود و خودش تصمیم میگرفت.
"به هر صورت طرح رفرداندوم را مطرح میکند و دیگر جامعه به یک اغتشاش و اختلاف میافتد یک دسته روحانیون خودشان را کنار میکشند جریان مذهبی از نهضت و دولت کنار میکشند و باید گفت از قبل کنارگذاشته شد تا منزوی، یا در زندان و تبعید و یا اسائه ادب و اتهامات واهی متأسفانه نزدیکی جریان چپ به دولت، دستگیری، زندان، اسائه ادب به علما، حتی برخی وعاظ را از خبر پائین آورده و درماه رمضان راهی زندان میکنند! دوم سیاسیون برای اینکه وارد اختلاف نشوند خودشان را کنار میکشند یا برخی را تبعدی و جمعی را اجازه ورود به شهرستان نمیدهند! در درون جبهه ملی اختلافات اوج میگیرد تودهای تظاهرات اغتشاش و اعتصابات را در کارخانجات و جامعه گسترش میدهند عوامل انگلیس و آمریکا و دربار هم به این اغتشاش و اختلافات و ناامیدی دامن میزنند که کمونیستها ایران را میگیرند و کمونیست حاکم میشود این توطئه شوروی است مصدق کمونیستی است و یک نوع وحشتی در بین مذهبیها بوجود میآورند حتی نامههایی به علما، ائمه جماعات و مراجع نوشته میشود که ما به زودی چوبههای دار برای شما آماده میکنیم که شما را بکشیم تهدیدهای موردی اینگونه داریم".
* آیتالله کاشانی در نامه به مصدق کودتا را پیش بینی کرد اما مصدق گفت مردم حامی من هستند
وی گفت: آبتالله کاشانی نامهای مینویسد که از قرار اطلاع، کودتایی در حال وقوع است علی رغم آن نامهربانیها و حرکت شما بیایید مملکت را نجات بدهید اگر شما میخواهید قهرمان بمانید این کودتا صورت میگیرد و من حاضر هستم یک صفحه و نصف نامه آقای کاشانی است ایشان کمتر از یک سطر مینویسد و نامه توسط آقای سالمی خواهرزاده آیتالله کاشانی برده میشود اینجانب به حمایت ملت مستحضرم این جواب آقای مصدق است اینجا کودتا صورت می گیرد و در اینجا بررسی کنیم که یکی علل شکست نهضت چه بود و دوم ضرر چه کسی کرد.
تبریزی با بیان اینکه، کودتا موجب متضرر شدن ملّت ایران بود، گفت: در جریان سه سال نهضت مستمر جریان اسلامی ناسیونالیستی دولتی روی کار آوردند یک سال و نیم نتوانستند مملکت را اداره کند با آن وضعیت نیروها را از دست داد سال 30 آمد و سال 32 هم رفت یعنی اردیبهشت ماه سال 30 آمده و مردادماه 32 رفته است. این شکست را چه کسی خورد ملت خوردند.
نتیجه چه شد فقط کودتا نبود که 25 سال مردم زیر چکمه امریکاییها و اسرائیلیها و انگلیسیها با دیکتاتوری رضا شاه و محمدرضا سرکردند. شکنجهها، زندانها، تبعیدها نتیجه همان کودتا است این ضرر را ملت کرد.
"نتیجه کلی میگیریم که اینکه علل شکست نهضت چه بود میگویم محورهایی که در تحقیقات تاریخی ما است. یک محدود کردن نهضت در سطح ملی شدن صنعت نفت و جلوگیری از گسترش آن در برابر استعمار که شوروی و آمریکا و اروپا باشد. در اسلام آنچه مطرح میشود تقابل با اجنبی دشمن اسلام است و سلطه اجنبی حرام است میخواهد انگلیس، آمریکا، شوروی و فرانسه باشد فرقی نمیکند قاعده براین است که یهود و نصارا و ملحدین نباید بر مسلمین سلطنت کنند و سلطه داشته باشند".
تبریزی، خیانت حزب توده به ملت ایران از دیگر موارد مهم تاریخی در جریان کودتای 28 مرداد دانست و افزود: حزب توده به دلیل وابستگی به شوروی در جریان نهضت جنگل کمونیستهای قبل آن خیانت را کردند و در سال 24 و جریان فرقه دموکرات و حزب دموکرات کردستان و خیانت حزب توده کرد و آن مشکلات را پدید آوردند.
در اینجا هم اغتشاش و اختلاف علیه دین نوشتن و گسترش اختلاف در اوایل اعلام کردند که مصدق عامل امپریالیسم است و تا سال 31 درست سال 31 علیه آقای کاشانی و مذهبیها نوشتند از مصدق دفاع کردند ولی همیشه در کارخانجات و در مراکز صنعتی اینها اعتصاب بوجود میآوردند. البته برخی میگویند خود جبهه ملیها نتوانستند بخش را انکار کنند.
معتقد بودند در درون حزب توده یک جریان انگلیسی بود که به عنوان تودههای نفتی داشتیم یوسف افتخاری، رسول پرویزی، خانلری میشود گفت ولی کلیت حرکت حزب توده اینگونه بود و این خود نیاز به یک تحلیل مستقل دارد.
* پاسخ مصدق به آیتالله بروجردی درباره توطئه بهائیان/ مصدق گفت برای ما ایران مهم است
وی، اختلاف در رهبری نهضت به دو شقه مذهبی و ملی بود را دیگر موارد شکست نهضت اسلامی دانست و گفت: بین آقای کاشانی و مصدق اختلاف بالا گرفت؛ بالاخره آقای کاشانی مجتهد روحانی مدافع اسلام و بر مبانی ایدئولوژی اسلام دین و سیاست است.
آقای مصدق یک ناسیونالیسم است ایدئولوژی دربرابر اسلام است. آیت الله کاشانی دغدغه نهضت اسلامی در تونس، کشمیر، عراق و هندوستان هست مصدق این چیزها را ندارد و حتی در داخل وقتی آقای فلسفی از طرف آیت الله بروجردی به مصدق میگوید، آقای بروجردی سلام گفتند که شما رئیس جامعه اسلامی هستید بهائیان توطئه میکنند شما اینها را دستشان را باید کوتاه کنید. مصدق به آقای فلسفی میگوید این حرفها چیست شما میزنید برای ما ایران مطرح است بهایی و مسلمان تفاوت نمیکند. در خود جبهه ملی نیز جدایی دین از سیاست است.
در دوره مبارزه چون دشمن یکی است هردو هدفشان یکی است در دوره ایجابی و اثباتی مشکل پیش میآید و او میخواهد کنگره اسلامی داشته باشد و اسلام را ترویج کند و آن طرف چون ناسیونالیست است که در صحبت آقای مصدق اسرائیل، صهیونیست، فلسطین، جهان اسلام نمیبینید، در داخل نیز مسائل اسلامی نمیبینید. برای یک فرد آخوندی که فقه و اصول دیده و در خانه درس میدهد مجتهد است پیشن نماز مسجد است مردم به او اقتدا می کنند باید این طور باشد و این آن تعارض برخی سیاسی ایدئولوژی است ولی اصل در مبانی اعتقادی است.
"عدم آگاهی رهبران نهضت از دشمنان جامعه که در رأس آن آمریکا، دربار، انگلیس و مزدوران و سرسپردگان آنها اما ایشان نوعی با خوشبینی به آمریکا" مینگرد. از دیگر مواردی بود که تبریزی از آن به عنوان دلیل شکست نهضت اسلامی- ملی دانست و گفت: مسئله این است که خود حامیان مصدق به آمریکاییها خوش بین بودند تحلیل غلط بر سه مبنا داشتند یکی اینکه میگفتند ما اگر آمریکا را به میدان بیاوریم میتوانیم شوروی و انگلیس را از بین ببریم این یک تفکر انحرافی است. تفکر انحرافی دوم امریکا استعمارگر نیست. طرفدار دموکراسی و آزادی و دنبال کمک به ملتها است.
تفکر سوم که باز انحرافی بود تا انقلاب اسلامی نیز در جبهه ملی وجود داشت، میگفتند در آمریکا دو جریان دموکرات و جمهوری خواه است و ما باید منتظر باشیم که چه کسی پیروز میشود که بعد از کودتا تا پیروزی انقلاب جبهه ملی شعارش همین بود.
لذا این شیدایی، شیفتگی، ساده اندیشی، عدم درک از مسئله استعمار و استعمار شناسی در مورد آدمهای سالم است آنها که وابسته بودند جای خود دارد بحث دیگری است خوب این عدم آگاهی رهبران نهضت وقتی که طرف در زبان دیپلماسی مینشنید با یک سفیر صحبت میکند فکر میکند حرف راست میزند آن هم حاکمیت که کارش استعمار و سلطهگری و جنایت است این مشکل را داریم ما میتوانیم با انگلیس بیاییم و صحبت کنیم انگلیس علیه پیامبر اسلام(ص) کتاب داد جنایت کرد از دولت صفویه تاکنون هنوز هم ادامه میدهد اصلا انگلیس در میان عامه مردم به روباه حیلهگر مشهور است یک برگ سفید در جامعه ما انگلیس ندارد و گفتند که انگلیس خوب شود و با ارتباط برقرار کند. زبان دیپلماسی صحبت میکند خودم باور نشود.
وی با بیان اینکه مشکل اصلی برخی سیاستمداران نداشتن حافظه و باور تاریخی در شناخت استعمار است، اظهار داشت: امام یقین داشت آمریکا شیطان است شیطان هم معلوم است که در اسلام چه چهرهای دارد. امام یقین داشت انگلیس و شوروی و غرب اصلا استعمارگر و متجاوز هستند این نگاه چون نگاه قرآنی است، مراجع تقلید ما همین نگرش را دارد، رهبری دارد، مسلمان دارد، اصل تبرا و تولا یعنی چی ما در زیارت عاشورا میخوانیم و این اصل جزو فروع دین ما در کنار امر به معروف و نهی از منکر تبری و تولی است اگر این را توجه نکنیم اسلاممان ضعیف است مضافاً دشمنانی که تا همین دیروز صحبت میکنیم دشمنی شان را نشان دادند نه تنها دشمن هستند دشمن حربی هستند یک مسلمان که در یمن کشته میشود یعنی من را کشتند یک مسلمانی که در افغانستان، پاکستان، کشمیر، جهان اسلام کشته میشود یعنی ما را میکشند.
متأسفانه این دید و این نگرش نسبت به دشمنان دین جامعه نبود. اصلاً اصل دشمن شناسی، استعمار شناسی، فهم و درک صحیح از ماهیت استعمار در برخی از رجال ما نیست.
تبریزی با بیان اینکه "آلوده بودن دفاتر و مراکز رهبران نهضت" از دیگر دلایل شکست نهضت بود، افزود: در اطراف آقای مصدق چه کسانی بودند شاپور بختیار ، متین دفتری است، ابوالفضل قاسمی و ... است که از سال 31 با آمریکاییها مرتبط بود، احمد متین دفتری دامادش است که وابسته به سیاست انگلیس است، در جبهه ملی همینطور اطرافیان و وزیران و کارداران و آقای تابش در جلد سوم استعمار به این موضوع به صورت کامل پرداخته است.
"از این طرف عدهای هم خودشان را منتصب به آیتالله کاشانی کردند که امسال مظفر بقایی که موجود مرموز که خیانتهایی کرد که در تاریخ ما کم نیست حسین مکی آدم ضعیف النفسی است عبدالغدیر آزاد و ابوالحسن حائری زاده افرادی هستند که باید در تاریخ نقد شوند.
اگرچه آقای کاشانی تحت تأثیر این افراد نبوده است ولی اینها سوءاستفاده کردند در جامعه با اینکه آقای کاشانی در بیانیهها و همه چیز شفاف حرف میزد یکی از ویژگیهای آقای کاشانی شفاف صحبت کردن است و جزو عادت علما و مراجع و بزرگان ما است که دو زبانه نیستند. راحت حرف میزنند ولی مثل دکتر بقایی و اینها متأسفانه سوءاستفاده کردند. لذا ما شمس قنات آبادی، حائری زاده و... را باید نقد کنیم چگونه عمل کردند".
وی گفت: روحیه غرب گرایی و غرب پذیری و غرب شیدایی غرب پرستی روشنفکران و رهبران احزاب به اصطلاح ملی و عدم درک و شناخت آنها از شگردها و توطئههای غرب از دیگر دلایل شکست نهضت بود.
مصدق به عنوان روشنفکر حزب ایران شعارش سوسیالیست، ناسیونالیست و دموکراتیست بود. حزب ملت ایران ناسیونالیست و دموکراسی بود، خود دکتر مصدق اینها با این شعار غرب را آن طور مهد دموکراسی مطرح میکردند. متوجه آن توطئهها نبودند و نوشتهها نیز همین گونه بود.
* مشکلات دوران مصدق قابل حل نبود چون او اهل مشورت نبود
این پژوهشگر تاریخ معاصر عدم توانایی در حل مسائل و مشکلات مملکت بود را به عنوان دلیل دیگر برای شکست نهضت اسلامی دانست و افزود: در این دوران دکتر مصدق چون اهل مشورت نبود، بسیاری از مسائل قابل حل نبود همان موقع داریم ما الان گزارشات آن را سیاسی، فرهنگی، اجتماعی جذب مردم حفظ مردم در صحنه داریم.
" عدم توانایی و قدرت در برخورد با عناصر مزدور و جاسوس، تشتت و اختلاف و خودخواهی و خودبزرگ بینی در درون جبهه ملی درگیری هایی که حزب ایران و بی هویتی و بی فرهنگی درون جبهه ملی از دلایل دیگر قاسم تبریزی برای شکست نهضت اسلامی ملی است.
وی با اشاره به اهداف کودتای 28 مرداد گفت: با تحکیم سیاسی رژیم دست نشانده پهلوی و سرکوب حرکتهای اسلامی و آزادی خواهی در ایران بود که دوره بعد از کودتا این صورت گرفت که ساواک و دستگاههای دیگر بودند.
دوم حل مسائل اقتصادی غرب و سلطه کمپانیها بر نفت ایران که این حرکت درست کمتر از یک سال بعد از کودتا به دست علی امینی صورت گرفت و قرارداد کنسرسیوم بستند که انگلستان و امریکا اول بود و انگلستان و 10 درصد به هلند دادند که کس دیگری باشد و تنها به مسئله نفت نبود، بعدا معادن و غیره طی 25 سال در اختیار امریکاییها قرار بگیرد. سوم حاکمیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، امریکا در این مملکت بود؛ چون آمریکاییها در ایران سه مرحله را گذراندند، مرحله اول کودتا بود تا سال 36 همراه انگلیس بودند و مرحله دوم تعارض با انگلیس 36 تا 40 بود و مرحله سوم 40 تا 50 حاکمیت مطلق امریکاییها در ایران بود که از ایران در حقیقت یک پادگان نظامی برای خودشان درست کردند، هم سازمان سیا و هم مستشاری آمریکا از اینجا شاخ آفریقا تا اندونزی، پاکستان و اطراف را رصد میکرد حتی در شمال در چالوس و در نوشهر دو سیستم داشتند هواپیماهایی که مسکو بلند میشد کنترل میکردند که البته گفتند دشت مغان داشتند و من ندیدم.
به کارگیری روشنفکران و روشنفکران چپ و اهل قلم در ترویج فرهنگ آمریکایی بود حتی از تودهایها استفاده کردند موسسه فرانکلین یک انتشاراتی بود، کتابهای درسی گرفت، کانون پرورش فکری را درست کرد، روزنامه آیندگان با اسرائیلیها راه انداخت، یک امپراتوری فرهنگی در حقیقت ایجاد کرد، بنگاه نشر و ترجمه را راه انداخت تغییر ساختار اقتصادی ایران بود که انجام داد و خصوصاً سازمان سیا در اینجا فعالیتهای گستردهای داشت که در این دوران می شود گفت که در برخی گزارشات آمده سال 54 حدود پنج هزار نیروی سازمان سیا در ایران فعالیت میکردند.
تبریزی در پاسخ به سؤالی درباره اشتباهات مصدق، گفت: میتوان اشتباهات آقای مصدق را در 4 محور خلاصه کرد؛ یکی روحیه غربگرایی و غرب پذیری آقای مصدق است که بالاخره اکثر روشنفکران ما تحت تأثیر ملکم خان بودند تشکیلات فرامانوسری بودند یا تحصیل کرده غرب بودند عمدتاً اینطور بودند تنها ایشان نبود عدم شناخت و درک او از روش استعمار غرب خصوصاً امریکا و توطئههای ان آنچه در جلسات هست و گزارشات هست سفیر آمریکا تحقیر میکند.
مصدق را توهین میکند به مصدق و او سعی میکند با یک زبان خیلی نرم و لطیف چه کار کند که شما باید از ما دفاع کنید خلاصه صراحت دارد چون آمریکایی هم روحیه وحشیگری دارند و هم صراحت برای تحقیر کردن دارند انگلیسها یک مقدار پیچ و خم دارند عین روباه گاهی سادهگیری، گاهی التماس، گاهی تندروی تا مانده چنگشان برسد ولی دکتر مصدق نه متأسفانه علیرغم اینکه آمریکاییها صراحت داشتند تا آخر مدعی بود که آمریکاییها اهل حجت و دمکراسی و آزاد اندیش هستند، سوم عدم درک صحیح و شناخت درست از نیروها و اطرافیانش که یا آلت دست دربار بودند یا مأمور آمریکا و انگلیس بودند یا آلوده بودند و دنبال مقام و موقعیت و خودشان بودند و این در اطرافیان مصدق هم در جبهه ملی چون بعداً رجالی که در دوران ایشان کارگزار بودند مطالعه کنید این مسئله هست بعد هم که به طرح انحلال مجلس شورای ملی و رفراندوم اشاره کردیم.