به گزارش مشرق، «میگل لیتین»، فیلمساز
ضدکودتای شیلی به عنوان میهمان ویژه سومین دوره بخش بین الملل جشنواره
مردمی فیلم عمار، چند روزی است که در تهران حضور پیدا کرده است. متنی که در
ادامه میخوانید بخشی از مصاحبه اخیر این فیلمساز سینمای آمریکای لاتین با
«دانشنامه سینمای شیلی» است.
آقای «لیتین» چطور شد از تئاتر به سمت تلویزیون و سینما آمدید؟ دنبال جذب تماشاگر بیشتر بودید؟
بله، همینگونه است. از وقتی که اولین فیلم کوتاهم، با استقبال خوبی مواجه شد، همزمان با فعالیت در عرصه تئاتر، متوجه شدم که سینما، هنر بزرگ عصر است، البته از تئاتر کنار نکشیدهام اما سینما را اساسیتر میدانم. در آن زمان، کار در سینما فقط امتیاز کسانی بود که خود را وقف این کار کرده بودند.
از تجربه اولین فیلم بلندتان، «شغال ناهلتورو» بگویید؟
من اولین فیلم سینماییام را بعد از غلبه بر مشکلات زیاد توانستم تولید کنم و تمام ایدههای فیلم را در سه روز نوشتم.
برای من، نوشتن فیلمنامه، کار دشواری نیست، اما در انتخاب موضوع برای نوشتن، گاهی تا دو سال و نیم وقت، صرف می کنم.
چند بار به فکر ساختن یک برنامه تلویزیونی ساده از
فیلم «شغال ناهلتورو» افتادم اما خوشبختانه به دنبالش نرفتم چرا که
مشقتهای فراوانی دارد.
به عنوان کارگردان چه هدفی را در سینما دنبال می کنید؟
من برای انتقاد از اوضاع به سینما آمدم و سینمای شیلی و به طور عام سینمای امریکای لاتین را بهگونه دیگری نمیتوانم متصور شوم. فکر میکنم تمام آفرینش های هنری با زمینههای حقیقی که ما را به زندگی ترغیب میکند، وفق پیدا میکند. زندگی را مانند یک فیلمساز که فیلم میسازد، یک شاعر که شعر میگوید، یک نقاش که نقش میکشد و بخاطر توسعه نیافتگی تحت تاثیر نیست را درک نمیکنم.
از صحبت هایی که گفتید، این برداشت می شود که شما به سینمایی مبارز متعقد هستید. این درست است؟
- بله، اگرچه به نظرم این کلمه خیلی گسترده است. اگر سینمای مبارز، همان سینمایی است که از دستورات یک جنبش خاص سیاسی پیروی میکند، باید مشخص کرد در چه حالتی این دستورات بوجود میآیند و ماهیت واقعی آنها چیست؟
چرا دستورالعملهایی وجود دارند که سیاسیاند و دستور العملهایی که ایدئولوژیک و عقیدتیاند؟ بین هنری که به دگرگونیهای اجتماعی و هنری میپردازد با هنری که در سطح یک بخشنامه و هنر سفارشی است، تفاوت زیادی هست.
هنر مبارز، به نظر من همان هنری است که هویت ما را نجات میدهد و به فرهنگ روشن، راهنمایی میکند، فرهنگی که انسان در آن نهاد است، نه گزاره.
سینمای مبارز به نوسازی و اصلاح محتوا اشاره نمیکند بلکه نوع زبان را نیز مدنظر قرار میدهد. سینمای مبارز در شیلی، جستجو، پیدا کردن و پخش تصویر ملت شیلی است.
باید خود را در این واقعیت قرار دهیم که روزنههای فرهنگی زیادی داریم و ملتی هستیم که با خطر از دست دادن هویت خودمان و ارزش هایهایمان و نحوه بودنمان مواجه هستیم.
به نظر من، باید چندین نوع متفاوت سینما مانند تفاوت کارگردانان و تفاوت در برداشتها و تفاسیر که میتوانند واقعیت ما را مشخص کنند، وجود داشته باشد.
یک سینمای مبارز نمیتواند فقط با یک لحن وجود داشته باشد، اما من مخالف فیلمسازانی هستم که به دنبال این هستند که خود را بزرگ جلوه دهند و به دنبال ایجاد یک جریان جدید هستم و ایجاد یک جنبش سینمایی در جایی که همه مثل هم فکر کنند، ممکن نیست.
آثاری که شما ساخته اید، هر کدام اثرگذاری های خاصی به همراه داشته است، به عنوان مثال فیلم «شغال»، تمام رکوردها را در سینمای ملی شیلی را شکسته است و این مسئله به نظر می رسد که شما افزون بر وجه انتقادی به دنبال سینمای مردمی نیز هستید، نظرتان را در این زمینه بفرمایید؟
به یاد دارم که فیلم شغال بر تمام فیلمهای سفارشی که تا آن زمان ساخته شده بودند، غلبه کرد و فراتر از آن، در بیش از 10 کشور اروپایی و ایالات متحده به نمایش درآمده است. البته طی مدت زمانی که اولین فیلم بلندم را به پایان میرساندم، از ترس، نزدیک بود سکته کنم، خیلیها به من میگفتند با موفقیتی که در این فیلم کسب کردم در آینده، هیچ مشکلی نخواهم داشت، اما به نظر من، موفقیت این اثر، به کارهای دیگرم ربطی ندارد.
من به سینما و ادبیات مردمی معتقد هستم، به صورتی که یک اثر، باید به طور شفاف، مورد علاقه مردم باشد. البته نمی خواهم بگویم که از سینمای مردمی باید برای کسب امتیاز استفاده کنیم.
هر کاری که من انجام میدهم به خاطر موفقعیت اولین فیلمم نیست بلکه پرونده هر فیلم در جای خودش، جدای از قدرت شخصیتهای مرکزی آن، باز و بسته میشود.
حدس میزنم فیلم مردمی مشکلات بسیاری دارد که نه فقط در شیلی بلکه در هر کشور دیگری میتواند به وجود آید.
کار در سینمای مردمی بسیار سخت است اما رقابت دقیقا در همین سینماست، قسمت بزرگی از موفقیت فیلمم، مدیون این بود که موضوع فیلم، کاملا با گوشت و خون مردم آمیخته بود، فکر میکنم کاملا معقول است که ارتباط خود را با تودهها و گروههای مردمی حفظ کنیم.
سختی کار در سینمای مردمی ساخت فیلمی است که به حداکثر مخاطبانی که الفبای سینما را هم نمیدانند، ارتباط برقرار کند و این در حالی است که این زبان، روز به روز در حال پیچیدهتر شدن است و به نظر من، ساخت فیلم به اندازه محبت کردن یا صحبت کردن با مردم آسان است، الفبای سینما ساده است همانند زمانی که کسی شروع به گفتن داستان میکند. در یک زمان و مکانی، شخصیتی وجود دارد که اتفاقات زیادی برایش می افتد که اینها باید با صدا و تصویر دیده شود و این دقیقا سینما است.
همیشه امیدوارم که مخاطبان، منتقدانه به آنچه برایشان عرضه میشود، نگاه کنند. یک فیلم زمانی که این بازتاب را در مخاطب ایجاد کند و مشکلاتی که وظیفه رفعشان را دارد، حل نکند، موفق نشده است. من این کار را آگاهانه به صورت کسب مشارکت مخاطبان انجام میدهم.
شما بیانیه ای برای اتحادیه فیلم سازان مردمی نگارش نموده اید، بیانیه ای که جایگاه یک سینمای انقلابی را تشریح می کند و در خصوص این سینمای به دور از توده ها تبدیل به یک محصول طبقه کوچک بورژوازی خواهد شد. در این رابطه من از شما سوال می کنم که یک سینمای واقعا انقلابی می تواند یک سینمای مردمی هم باشد.
به نظر من سینمای انقلابی نه تنها در محتوای خود بلکه در حالات خود نیز باید مردمی باشد و این تمام مسائل را پیچیده تر میکند. اگر از زبان انقلابی در فیلم هایت استفاده کنی در برابر افراد به قول معمول روشنفکر جامعه ریسک کرده اید و این دقیقا چیزی است که برای پیش قراولان که به نظر من نقش مهمی در پیشرفت هنر وحتی جریان های تاریخی دارند، مهم است.
ما فیلم سازان اتحاد مردمی به پیشقراولان فرهنگی اعتقادی نداریم. بلکه معتقدیم تنها جلوداران همان مردم هستند و ما در این بیانیه می خوانیم اثری انقلابی در اصل وجود ندارد بلکه زمانی انقلابی فرض می شوند که منجر به یک عکس العمل با انگیزه ی انقلابی شوند، حتی فیلم را زمانی می شود قضاوت کرد که به ارتباط مستقیم با توده تماشاگران بینجامد، که اگر این گونه نباشد، این فیلم هنوز به یک اثر تبدیل نشده است.
صحبت های شما در رابطه با ارتباط اثر با مخاطب مقوله ای مهم و جدی است که می توان به وسیله آن تعداد زیادی اثر به درد نخور را محکوم کرد.
نه، آنها را محکوم نمی کنم . فقط یک واقعیت عینی را به معرض نمایش می گذارم. هیچ محکومیتی نه در بیانیه و نه در چیز هایی که من تا کنون گفته ام نیست. ساخت فیلم و ثبت کردن لحظاتی که مخاطب آنرا تماشا می کند، قسمتی از ماجراجویی سینمایی است و فیلم زمانی انقلابی می شود که مخاطب امکان تبدیل به یک مامور برای آزادی باشد.
با دید شما که قضاوت میکنم حقیقت این است که شما آثاری که واقعا انقلابی اند را ممکن است به دور بیندازی. آثاری که تمام انرژی ات را میگیرند و مخاطب خیلی ساده از کنار آن میگذرد.
حق با شماست است ولی بحث دور انداختن این آثار نیست. بحث مشاهده یک واقعیت عینی و نه محکوم کردن آن است. خلاصه بحث از کم ارزش کردن مفهوم سینمای انقلابی است. معتقد نیستم به این که شخصی فکر کند که اثر خودش انقلابی است و این اثر اجبارا باید دارای این ویژگی ها باشد و ما در بیانیه خود نیز می گوییم که تمام سینما باید انقلابی باشد. حتی نمیگوییم که بعضی از فیلم ها باید انقلابی باشند و در این میان تنها سینمای انقلابی را جایگزین در نظر می گیریم.
شما در این مسئله این مبنا را در نظر بگیرید که این بیانیه یک سند است که در آن فیلمسازان مشخصی می گویند: ما می خواهیم که سینمای ما انقلابی باشد و مشخص می کند که قبل از فیلم ساز بودن آنها انسانهایی هستند که معتقد به فرایند اجتماعی و ساختار اجتماعی هستند.
این بیانیه دیگران را که در هر راه دیگر می روند را محکوم نمی کند و این مسئله استنباط می شود که این یک سندی داخلی است برای کسانی که خود را انقلابی تعریف می کنند و این سند برای آنها معتبر است ولاغیر. اگر کسی بگوید: من انقلابی هستم و متعهد به ساخت فیلم انقلابی باشد همه متفق القول هستیم که وی بخشی از سینمای انقلابی است فعلا فقط همین را می توانیم تأیید کنیم.
این نکته را نیز بگویم ما در بیانیه می خوانیم که ما مخالفت هر گونه استعمال و کاربرد ابزاری از اصول خود هستیم. نه فرقه گرا هستیم ونه متعصب. ما مقابل جریانی از تعاریف و مفهوم هایی با سیرت داخلی و معتبر برای خودمان و نه برای کل سینما هستیم. همانگونه که سینمای داخلی یک آرزوست.