به گزارش مشرق، حسین پارسایی، کارگردان تئاتر بینوایان که بناست بزودی در هتل اسپیناس پالاس روی صحنه برود، پس از مواجهه با انتقادات فراوان از سوی اهالی تئاتر و رسانه به تلویزیون آمد و در برنامه «شب تئاتر» با شهرام کرمی، مدیر اداره کل هنرهای نمایشی و پیام دهکردی مجری این برنامه به گفتوگو نشست. پارسایی در این برنامه ضمن انتقاد تلویحی نسبت به موضع وزیر ارشاد پیرامون «تئاتر لاکچری» که بیشک یکی از مصادیق آن «بینوایان» بود، واژه «لاکچری» را کملطفی در حق هنر تئاتر دانست! پارسایی در این برنامه بدون اشاره به توئیت وزیر ارشاد پیرامون مساله تئاتر لاکچری گفت: «زمانی که ما درباره یک نمایش آدرس غلط میدهیم، کملطفی در حق هنر تئاتر کردهایم، زمانی که هنوز هیچ چیزی درباره یک نمایش نمیدانیم، چطور اعداد دروغین را انتشار میدهیم؟ نمایشهای اولیور توئیست و بینوایان، لاکچری نیستند، استفاده از این عناوین غلط است! ما همه چیز داریم در تئاتر، جز لاکچری بودن. چطور سرمایههای زیاد و خوب وقتی به سینما میرود، خوب است ولی به تئاتر که میرسد، بد میشود؟»
اما کارگردان بینوایان و اولیور توئیست که همواره بلیتهای گرانبها و سلبریتیهای سینمایی عنصر جداییناپذیر نمایشهای اخیر او بودهاند، مشخص نکرد چرا واژه لاکچری به تئاتر نمیآید. با استناد به گفته پارسایی، این نمایش ۳۵۰ نفر عوامل، هزار قطعه لباس و آکسسوار و یک سال تمرین دارد و بیشک از این جهت به روی صحنه بردن آن هزینه زیادی میطلبد. از این رو «بینوایان» کالای گرانبها و لوکسی است که تنها قشری خاص امکان بهره بردن از آن را دارند. قشری که آنچنان از تمکن مالی بهرهمند باشند تا مبلغ 180 هزار تومان- به عنوان بلیت جایگاه مناسب در سالن اسپیناس پالاس- هزینه بالایی برای چند ساعت آنها محسوب نشود. این قشر فارغ از اینکه چه سواد هنری و چه دغدغهای داشته باشند میتوانند با این هزینه چهره به چهره سلبریتیهای سینمایی شوند و لذت مواجهه با آنها را بچشند. اگر جناب پارسایی این کالای لوکس«بینوایان» و مخاطبان مرفه آن را لاکچری نمیدانند، باید تعریفی جدید از ایشان پیرامون مساله لاکچری جویا شد که دقیقا بینوایان و تئاترهای مشابه چه ویژگیهایی دارند که صفت لاکچری دادن به آنها جفا در حق تئاتر محسوب میشود.
پارسایی که در عین کارگردانی تئاتر مدیریت دفتر نمایش خانگی را به عنوان مدیری دولتی و سیاستگذاری فرهنگی برعهده دارد، فعالیت خود را در شبکه نمایش خانگی بیارتباط با حضورش در تئاتر دانست و گفت: «فعالیتم در سینمای خانگی ارتباطی با رانت و تئاتر ندارد، چرا که این نمایش در بخش خصوصی اجرا و تولید میشود. از دولت و ارشاد و شهرداری هیچ پولی نگرفتم و سرمایهگذاری بینوایان هیچ ربطی به عرصه دولتی ندارد». جالب اینکه در همین برنامه پیام دهکردی که خود یکی از اهالی باسابقه در حوزه تئاتر است، با یک حساب سرانگشتی در ارتباط با سود ناشی از تئاتر بینوایان و صحبتهای پارسایی درباره استفاده از رانتهای دولتی در این زمینه گفت: «من اگر یک ماه در تماشاخانه ایرانشهر نمایش داشته باشم و هر شب اگر 200 نفر هم در سالن حضور پیدا کنند و سالن پر شود، با میانگین بلیت 40 هزار تومانی که حسین پارسایی در صحبتهایش به آن اشاره کرده بود، مجموع فروش آن در هر شب 8 میلیون تومان و در یک ماه 240 میلیون تومان میشود که از این میزان، 30 درصدش هزینه سالن و فروش اینترنتی و ... میشود و با بقیه آن باید هزینه همه عوامل را پرداخت کرد و دیگر هزینهای برای تبلیغات شهری باقی نمیماند. در این شرایط پارسایی چگونه مدعی است بدون رانت توانسته این همه تبلیغات شهری و محیطی برای نمایشش فراهم کند؟!»
جالب اینکه پارسایی در ادامه مدعی شد: «بخش دولتی حتی اگر 100 میلیارد هم بودجه داشته باشد باز کمبود خواهد داشت. اگر ما شرایطی فراهم کنیم که بخش خصوصی میل به تئاتر پیدا کند، بهتر است دولت را درگیر این مسائل کنیم». این گزارهها اگر از جانب یک هنرمند صرف و کارگردان تئاتر گفته میشد، تاسف کمتری داشت تا آنکه مدیر شبکه نمایش خانگی به عنوان یکی از سیاستگذاران فرهنگی بخواهد اینچنین نگاه سادهبینانهای نسبت به ورود سرمایههای شخصی را به هنر مطرح کند. وضعیت تئاتر امروز دقیقا از جانب تجاری شدن تهدید میشود. اگر چه امثال حسین پارسایی با نگاه سادهبینانه خود ورود هرگونه سرمایه شخصی را به هنر مغتنم میدانند، درحالی که نگاه صرف تجاری به هنر مقدمات نابودی آن را فراهم میکند.
ورود سرمایههای شخصی به این هنر در بهترین حالت، چشماندازی است برای کسب سود حداکثری از این نمایش و همین ورود سلبریتیها، لاکچری شدن، افزایش هزینهها و حتی پرداخت به مضامین مبتذل را توجیه میکند و در نهایت نیز با افتخار این تئاتر را غیردولتی معرفی کرده و حضور سرمایههای شخصی را موجب رونق تئاتر بیان میکنند. حال آنکه این رونق نه برای سیاهیلشکرهای نمایش است و نه حتی بدنه تئاتر، بلکه سلبریتیهای سینمایی و سرمایهگذاران هستند که سهم عمده از درآمدها را از آن خود کرده و اتفاقا جای نمایشهای دغدغهمند و غیرتجاری را به بهانه درآمدزایی خواهند گرفت، کاری که فیلمهایی چون «هزارپا» و «نهنگ عنبر» با آثار رقیب خود کردند.
سادهبینی آقای مدیر فرهنگی و کارگردان هنری در همین نکات مبنایی است؛ آن زمانی که در این برنامه میگوید: «چطور سرمایههای زیاد و خوب وقتی به سینما میرود، خوب است ولی به تئاتر که میرسد، بد میشود؟» حال آنکه ایشان دقیقا باید پاسخ دهند چه کسی گفته همه سرمایههای کلان که به سینما میآید خوب است؟ پرونده سرمایهگذاران سینمایی و شبکه نمایش خانگی- که جناب پارسایی بر مسند مدیریت آن نشسته است- همچنان باز بوده و ماجرای ورود پولهای کثیف به سینما، پولشویی، اختلاس و... مسائلی نیست که دغدغهمندان سینما آن را «خوب» معرفی کرده باشند. پولهای کلان نهتنها نتوانسته سینمای ایران را نجات دهد، بلکه در بعضی موارد تنها به رشد دستمزد سلبریتیها کمک کرده و قشر خاصی را در سینما برجسته کرده که براحتی هر تصمیمی برای هنر هفتم میگیرند. همموضع شدن تئاترهای مستقل، دولتی و... در این مساله نیز از این رو است که عمدتا نگاهی منفی و نگران نسبت به تئاتر تجاری دارند، زیرا این اتفاق در ابتدا قشر تاجر و درآمدزای این هنر را برجسته کرده و بتدریج بدنه تئاتر را در این هنر مهجور میکند؛ اتفاقی که بر سر سینما آمد و هر رفتاری به بهانه رونق بخش خصوصی توجیه شد و امروز شاهد آن چیزی هستیم که هم سینما و هم مخاطبانش را از خود ناراضی کرده است.
از سوی دیگر مخاطبان معدود سالنهای نمایش دلیل کافی برای بلیتهای گرانبهای تئاترهای لاکچری(!) است؛ اتفاقی که مردم را از تئاتر میبُرد و آن را همسنگ کنسرتها متعلق به قشر خاصی میکند. حال آنکه بزرگترین بحران تئاتر، نداشتن مخاطب است که پیش از این با شکستن خطقرمزها و ورود مضامین اروتیک به نمایشنامهها تلاش شد بحران مخاطب حل شود اما نه این اتفاق که آوردن سلبریتیهای سینمایی با دستمزدهای نجومی نیز معضل تئاتر را حل نکرد و اکنون به بهانه ورود سرمایه شخصی تلاش میشود تئاتر تبدیل به کالای لوکس قشری خاص شود، حال آنکه این ترفند نیز همانند اقدامات پیشین تنها ضربه دیگری بر پیکر محتضر تئاتر خواهد زد و بر رونق آن نخواهد افزود.
*وطن امروز