به گزارش مشرق، رمان «موهای تو خانۀ ماهیهاست» نوشتۀ محمدرضا شرفی خبوشان اخیراً از سوی انتشارات شهرستان ادب به چاپ چهارم رسیده است. این رمان که در سال ۱۳۹۲ برای نخستینبار از سوی انتشارات عصر داستان چاپ شد، به عنوان نخستین تولید بنیاد ادبیات داستانی در حوزۀ ادبیات نوجوان توانست در پنجمین جشنوارۀ داستان انقلاب، رتبۀ اول بخش رمان نوجوان را کسب کند و در جشنوارۀ اشراق نیز پذیرفته شد. خبوشان در این رمان داستان نوجوانی را مطرح میکند که در یکی از روستاهای ورامین زندگی میکند. دخترکی عرب بر او ظاهر میشود و حرفهایی عجیب از زمان و مکانی نامعلوم میگوید، گاهی به واقعهای گویی نه چندان دور و گاهی به حادثهای نزدیک اشاره میکند و این نوجوان به نوعی با قیام مردم ورامین علیه بازداشت امام خمینی (ره) در خرداد ۱۳۴۲ و به تصویرکشیدن واقعۀ عاشورا پیوند میخورد.
به این بهانه با نویسندۀ کتاب گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
باتوجه به اینکه شما هم در حوزۀ بزرگسال و هم در حوزۀ نوجوان قلم میزنید، «موهای تو خانۀ ماهیهاست» چندمین تجربۀ شما در حوزۀ نوجوان است؟
این کتاب، نخستین رمانی است که من برای نوجوانان نوشتم و از سوی نشر عصر داستان منتشر شد. قبل از آن مجموعهداستانی برای بزرگسالان نوشته بودم به نام «بالای سر آبها» که از انتشارات امیرکبیر منتشر شد و در کتاب سال دفاع مقدس رتبۀ نخست را کسب کرد.
بیشتر بخوانیم:
آتیه داستان انقلاب و ایران تأمین شد + عکس
قتل زنی به خاطر یک کتاب
«نویسندگان برجسته» همنشینِ معتادان شدند
شما در این کتاب یک واقعۀ تاریخی و انقلابی را به تصویر کشیدهاید؛ چرا این موضوع را انتخاب کردهاید؟
سعی کردم موضوعاتی را که به گذشتۀ تاریخی ما برمیگردد، در آثارم مورد توجه قرار دهم تا نوجوانان با آنها آشنا شوند. با اینکه هدف اصلی من از نوشتن داستان، ایجاد لذت در کودکان است، اما میخواهم علاوه بر لذت بردن از کتاب و سرگرمی، نسبت به موضوع آگاهی هم پیدا کنند. کسب آگاهی و دانش، بیشتر در حوزۀ نوجوان مطرح است تا حوزۀ بزرگسال؛ چون در حوزۀ بزرگسال بیشتر به حوزههای عمیق درونی و شناختی و… میپردازیم، اما در حوزۀ نوجوان، سرگرمی صرف مطرح نیست، کسب علم و دانش و آگاهی هم اهمیت دارد و حیف است از ظرفیت و آمادگی که نوجوانان با توجه به مقطع سنیشان نسبت به کسب دانش و آگاهی دارند، استفاده نکنیم و صرفاً به ویژگی سرگرمکنندگی داستان توجه کنیم. فکر میکنم اغلب نویسندگان حوزۀ نوجوان نیز به این موضوع توجه دارند. این آگاهی بخشیدن میتواند پاسخ دادن به بسیاری از پرسشهای نوجوانان، انعکاس مسائل تاریخی و مذهبی، آموزش نکات زندگی، آمادگی برای مواجهه با مشکلات و... باشد و در این میان به نظر من بخش مهمی از موضوعات آموزشی که لازم است مطرح شود، مسائل تاریخی است؛ چون نوجوانان علاقه ندارند سراغ کتابهای تاریخی بروند و متون خشک تاریخی را بخوانند. چون عناصر داستانی در آنها کمتر استفاده شده است.
از سویی نوجوانان نیاز دارند تاریخ را بدانند؛ چون در زندگی آینده به آنها دانش و بینش میدهد و هویتشان قوام پیدا میکند و از همان سن نوجوانی متوجه میشوند که چه کسی هستند و کجا زندگی میکنند و پیش از آنها چه اتفاقی افتاده است. اگر نوجوانی تاریخ گذشته و معاصرش را بداند، متوجه میشود که گذشتۀ او بیهوده و بیهدف شکل نگرفته است و افرادی در گذشتۀ او بودهاند که به زندگی امروز او شکل دادهاند و تبدیل به فردی میشوند که به شهر و مردمش علاقمند میشود؛ به همین دلیل نوجوانان با مطالعۀ اینگونه کتابها هم آگاهی تاریخی کسب میکنند و هم بهطورغیرمستقیم شخصیتشان شکل میگیرد.
رمان میتواند در جایی که تاریخ خشک است، هم شیرینی آن را به نوجوانان بچشاند و هم به آنها آگاهی بدهد. بر این اساس من به عنوان یک نویسنده، خودم را مسئول میدانم رمانی بنویسم که مرتبط باشد با اطلاعات تاریخی؛ چون خودم از نوجوانی به موضوعات تاریخی و خواندن رمان علاقمند بودم و دوست داشتم تاریخ را در این رمانها بیابم، ولی چون در آن زمان رمانهای تاریخی برای نوجوانان کم بود، مجبور بودم سراغ رمانهای تاریخی بزرگسالان بروم. براین اساس معتقدم باید در این حوزه کار شود تا وقتی نوجوانی به سراغ کتابهای این حوزه میآید، تنوع انتخابش بالا باشد. درحال حاضر تعداد رمانهای خوبی که در زمینۀ تاریخ قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نوشته شده، کم است و قدرت انتخاب بچهها محدود است؛ لذا شایسته است نویسندگان بزرگسالنویس علاقمند به تاریخ که توانایی نوشتن برای نوجوان را دارند، به همراه نویسندگان حوزۀ نوجوان، به خلق رمانهای تاریخی برای این گروه سنی بپردازند که فکر میکنم راهگشا است.
با توجه به اینکه شما کتاب دیگری هم با عنوان «یحیی و یاکریم» دارید و در آن به موضوع «قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲» پرداختهاید، این موضوع چه اهمیتی در نظر شما دارد؟
من در ورامین زندگی میکنم و کموبیش در سطح شهر در جریان صحبتها، روایتها و گفتوگوهایی که دربارۀ این موضوع انجام میشود، قرار دارم. همیشه این موضوع برایم جالب بود که چه اتفاقی میافتد که یک نوجوان در سال ۱۳۴۲ علیرغم مخالفت بزرگترها، با عدهای که میخواهند براساس اعتقادات و باورهای دینیشان، پیاده به تهران بیایند، همراه میشود. از سویی دیگر این اتفاق همزمان میشود با ایام محرم و مراسمی که هرساله روز بعد از عاشورا در پیشوای ورامین برگزار میشود به نام «مراسم بنیاسدی» که همزمانی این مراسم با باورها و اعتقادات پیوند میخورد و این حرکت را به وجود میآورد.
شما در «موهای تو خانۀ ماهیهاست» دختری از قبیلۀ بنیاسدی را به تصویر میکشید که بخشی از داستان را روایت میکند؛ چرا یک دختر نوجوان را برای روایت این بخش از داستان انتخاب کردهاید؟
این دختربچه از سال ۶۱ هجری به سال ۱۳۴۲ آمده و شخصیت نوجوان داستان، او را میبیند و با او همراه میشود. این دختر همزمان واقعۀ عاشورا را روایت میکند و نوجوان هم همزمان شاهد روایتی است که در سال ۱۳۴۲ اتفاق میافتد. اصل ماجرای این دختر این است که در سال ۶۱ هجری، وقتی قبیلۀ بنی اسدی در عصر واقعۀ عاشورا حاضر میشوند، با شهدایی روبهرو میشوند که روی زمین افتادهاند و شاهد بدنهایی هستند که به جای ماندهاند. زنان و دختران تلاش زیادی در خاکسپاری آنها انجام میدهند. یکی از دلایلی که از یک دختربچه در داستان استفاده شده این است که دختران و زنان شاهدان این واقعه بودهاند و شهدا را دفن کردند. از طرفی نصف مخاطبان رمان نوجوان دختران هستند و برای اینکه این رمان علاوه بر پسران برای دختران هم جذاب باشد، از شخصیت دختر استفاده کردم؛ ضمن اینکه این دختر فقط یک شخصیت اطلاعدهنده در داستان نیست و به نوعی شاهد ماجرا هم محسوب میشود. به گونهای که گویی واقعهای دوباره درحال تکرار است؛ چراکه در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هم چند ساعتی نعشها روی زمین بودند و بعد آنها را جمع کردند.
این کتاب چه تفاوتی با «یحیی و یاکریم» دارد؛ باتوجه به اینکه هردو یک موضوع را روایت میکنند؟
«یحیی و یاکریم» را دو سال بعد از «موهای تو خانۀ ماهیهاست» نوشتم و انتشارات سورۀ مهر آن را در قالب طرحی به نام «روزهای انقلاب» چاپ کرد و تأکید این مجموعه روی تاریخ انقلاب بود. این کتاب روایتی آزاد از واقعۀ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است و تاریخ در سیر داستان و طرح من به عنوان نویسنده غالب است. لازم بود این کار انجام شود به عنوان کاری که سندیت تاریخی بیشتری دارد و توجه نوجوانان در این کتاب بیشتر به وجه تاریخی موضوع است و کلیت موضوع قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در شهرهای مختلف کشور را بیان میکند و چرایی این اتفاق و مکان و زمان رخدادها در این کتاب غالب است. اما در «موهای تو خانۀ ماهیهاست» من شخصیتی را به وجود آوردم و طرح داستانی ایجاد کردم و وجه رمان آن غالب است و فقط به حادثۀ ۱۵ خرداد در ورامین میپردازد.
باتوجه به اینکه «موهای تو خانۀ ماهیهاست» به چاپ چهارم رسیده است، بازخورد این کتاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به جلسات نقد و بررسی که برای این کتاب برگزار شده و با مخاطبان بسیاری دربارۀ آن صحبت کردم، از نزدیک میدیدم که نوجوانان از کتاب استقبال کردند و اطلاع از اینکه در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چه رخ داده و نوجوان داستان میخواهد به چه چیزی برسد و در این راه چه موانعی بر سر راهش قرار دارد و چگونه این موانع را برمیدارد، برایشان جذاب بود.
چرا هرکدام از چاپهای این کتاب از سوی ناشران متفاوت منتشر شده است؟
نخستین ناشر این کتاب، عصر داستان بود که چاپ نخست آن را منتشر کرد و بعد از اینکه دیگر به فعالیتش ادامه نداد، قراردادهای انتشارات عصر داستان به انتشارات علمی و فرهنگی انتقال یافت و چاپهای دوم و سوم این کتاب طبق قرارداد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد؛ اما به دلیل اینکه اغلب کارهای من از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر میشود، دوست داشتم این کتاب هم در اختیار این ناشر قرار دهم و چاپ چهارم آن از سوی شهرستان ادب منتشر شد.
آیا کتاب دیگری برای نوجوانان در دست تألیف دارید؟
بله، کتاب دیگری برای نوجوانان نوشتهام به نام «کارخانۀ اسلحهسازی داوود داله» که از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر خواهد شد. «داله» دوشاخهای است که کشی به آن میبندند و با آن تیرکمان سنگی درست میکنند و داستان آن دربارۀ نوجوانی است که کارش ساختن تیرکمان و جمعآوری کلکسیون تیرکمان است.
آیا در این کتاب هم مانند دو کتاب دیگری که برای نوجوانان نوشتهاید، به موضوعات تاریخی و انقلابی پرداختهاید؟
نه. در این کتاب به موضوع سقوط هواپیمای ایرانی در خلیج فارس پرداختهام و با شیوهای خاص موضوع را مطرح کردهام.
*خبرگزاری کتاب ایران