گروه فرهنگی مشرق - امروز وقتی به فضای مطبوعاتی کشور نگاهی می اندازیم شاهد آن هستیم که تعابیری همچون "افراطی گری" و یا "تندروی" مکررا به کار برده می شوند. گویا طیف نشریات و جراید اصلاح طلب این الفاظ را در مورد جناح تقریبا مخالف خود به کار می برند و در مقابل تعابیری همچون "آزاد اندیشی"، "اعتدال" و "آزادی بیان" را نقطه اتکا خود می دانند. فارغ از اینکه این عبارات تنها لفاظی های تبلیغاتی است؛ اما باید به اهداف و مقاصد نهفته در آن توجه نمود.
در طول تاریخ ظهور ایدئولوژی های مدرن افراطی گری و تندروی از سوی جناح لیبرال به مخالفان خود نسبت داده می شد. اگر به ایدئولوژی های مخالف لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم نگاهی بیاندازیم عمدتا به سوسیالیسم، مارکسیسم و فاشیسم بر خواهیم خورد. ویژگی مشترک این ایدئولوژی ها را می توان تولد آن از کانون نابرابری و بحران مالی ناشی از لیبرالیسم دانست؛ لذا راست گرایان محافظه کار همیشه جناح مخالف خود را با افراطی گری پس زده اند و خود را با شعار اعتدال بر حق دانسته اند.
اگر به مقاطع تاریخی نزاع لیبرالیسم با عمده گرایشات و ایدئولوژی های مخالف خود نگاه بیاندازیم هر گاه که منافع لیبرال ها به خطر افتاد جناح مقابل به دیکتاتوری و خشونت طلبی و تندروی متهم شد. این امر یک ویژگی مهم در نزد مدافعان لیبرالیسم است که با اتکا به شعار آزادی liberty نابرابری بنیادین جامعه را نفی می کنند و آنان که یادآور این نابرابری اند را مخالف آزادی می خوانند.
مقصود ما دفاع از ایدئولوژی های مخالف لیبرالیسم نیست، زیرا باید این باور را پذیرفت که عصر ایدئولوژی ها به پایان رسیده است اما نئولیبرالیسم در ایران از اواسط دهه شصت با مطرح شدن تکنوکرات های نئولیبرالی همچون داریوش شایگان، عبدالکریم سروش، سعید حجاریان، حسین بشیریه و ... و با اتکا و ترجمه آراء متفکران نئولیبرالی همچون هانا آرنت و کارل پوپر شعار آزادی خواهی و دموکراسی را در مقابله با ادامه روند عدالت طلبی و آرمان خواهی برآمده از نهضت حضرت امام سر داد.
آنان شعار آزادی سر دادند اما با سیاست های اقتصادی نئولیبرالی در دولت سازندگی و اصلاحات بستر آسیبپذیری اقشار ضعیف را گسترده تر نمودند و تمامی متفکران مخالف خود را مرتجع و افراط گر نامیدند. نئولیبرالیسم داخلی و تکنوکراتی همچون بشیریه تنها راه رسیدن به دموکراسی را در لیبرالیسم خلاصه نمود و دموکراسی را همچون بهشت برین آزادی و اعتدال دانست.
شعار آزادی در پارادایم تمدن مدرن را اولین بار ژان ژاک روسو مطرح نمود، هدف او ترغیب توده فقیر فرانسه برای قیام علیه فئودالیسم و پایان دادن به عصر لوئی شانزدهم بود. روسو شعار آزادی سر داد اما در نهایت انقلاب فرانسه بردگی فئودالی مردم تهی دست را مبدل به بردگی صنعتی و کارگاهی نمود و انقلاب فرانسه را مبدل به پروژه ای تحت کارگردانی لژ های فراماسونری همچون "اخوان" نمود (رجوع کنید به کتاب "انقلاب کبیر فرانسه" نوشته آلبر ماله و ژول ایزاک) لذا شعار آزادی و اعتدال در طول تاریخ نقطه اشتراک تمامی جنبش های مدافع لیبرال سرمایه داری و یهودیت زرسالار بود.جان لاک دیگر فیلسوفی که آن را پدر لیبرالیسم می دانند در عین اتکا به شعار آزادی خود سهام دار یک کانون برده داری بود.
مفهوم آزادی در نزد فیلسوفان مدرن مانند دکارت و یا هگل خروج از بندگی و پا نهادن در مسیر خود بنیادی و نفسانیت مداری ست لذا انسان از بندگی آزاد خود اثیر نفس است و در بردگی تمایلات و غرایز دنیوی ، نفسانی و در منفعت طلبی و سود محوری فرد انگارانه خود گرفتار است خداوند در سوره 32 آیه مبارکه یونس می فرماید:"پس از حق چه چیز جز گمراهی وجود دارد؟".
مسعود قدیمی
در طول تاریخ ظهور ایدئولوژی های مدرن افراطی گری و تندروی از سوی جناح لیبرال به مخالفان خود نسبت داده می شد. اگر به ایدئولوژی های مخالف لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم نگاهی بیاندازیم عمدتا به سوسیالیسم، مارکسیسم و فاشیسم بر خواهیم خورد. ویژگی مشترک این ایدئولوژی ها را می توان تولد آن از کانون نابرابری و بحران مالی ناشی از لیبرالیسم دانست؛ لذا راست گرایان محافظه کار همیشه جناح مخالف خود را با افراطی گری پس زده اند و خود را با شعار اعتدال بر حق دانسته اند.
اگر به مقاطع تاریخی نزاع لیبرالیسم با عمده گرایشات و ایدئولوژی های مخالف خود نگاه بیاندازیم هر گاه که منافع لیبرال ها به خطر افتاد جناح مقابل به دیکتاتوری و خشونت طلبی و تندروی متهم شد. این امر یک ویژگی مهم در نزد مدافعان لیبرالیسم است که با اتکا به شعار آزادی liberty نابرابری بنیادین جامعه را نفی می کنند و آنان که یادآور این نابرابری اند را مخالف آزادی می خوانند.
مقصود ما دفاع از ایدئولوژی های مخالف لیبرالیسم نیست، زیرا باید این باور را پذیرفت که عصر ایدئولوژی ها به پایان رسیده است اما نئولیبرالیسم در ایران از اواسط دهه شصت با مطرح شدن تکنوکرات های نئولیبرالی همچون داریوش شایگان، عبدالکریم سروش، سعید حجاریان، حسین بشیریه و ... و با اتکا و ترجمه آراء متفکران نئولیبرالی همچون هانا آرنت و کارل پوپر شعار آزادی خواهی و دموکراسی را در مقابله با ادامه روند عدالت طلبی و آرمان خواهی برآمده از نهضت حضرت امام سر داد.
آنان شعار آزادی سر دادند اما با سیاست های اقتصادی نئولیبرالی در دولت سازندگی و اصلاحات بستر آسیبپذیری اقشار ضعیف را گسترده تر نمودند و تمامی متفکران مخالف خود را مرتجع و افراط گر نامیدند. نئولیبرالیسم داخلی و تکنوکراتی همچون بشیریه تنها راه رسیدن به دموکراسی را در لیبرالیسم خلاصه نمود و دموکراسی را همچون بهشت برین آزادی و اعتدال دانست.
شعار آزادی در پارادایم تمدن مدرن را اولین بار ژان ژاک روسو مطرح نمود، هدف او ترغیب توده فقیر فرانسه برای قیام علیه فئودالیسم و پایان دادن به عصر لوئی شانزدهم بود. روسو شعار آزادی سر داد اما در نهایت انقلاب فرانسه بردگی فئودالی مردم تهی دست را مبدل به بردگی صنعتی و کارگاهی نمود و انقلاب فرانسه را مبدل به پروژه ای تحت کارگردانی لژ های فراماسونری همچون "اخوان" نمود (رجوع کنید به کتاب "انقلاب کبیر فرانسه" نوشته آلبر ماله و ژول ایزاک) لذا شعار آزادی و اعتدال در طول تاریخ نقطه اشتراک تمامی جنبش های مدافع لیبرال سرمایه داری و یهودیت زرسالار بود.جان لاک دیگر فیلسوفی که آن را پدر لیبرالیسم می دانند در عین اتکا به شعار آزادی خود سهام دار یک کانون برده داری بود.
مفهوم آزادی در نزد فیلسوفان مدرن مانند دکارت و یا هگل خروج از بندگی و پا نهادن در مسیر خود بنیادی و نفسانیت مداری ست لذا انسان از بندگی آزاد خود اثیر نفس است و در بردگی تمایلات و غرایز دنیوی ، نفسانی و در منفعت طلبی و سود محوری فرد انگارانه خود گرفتار است خداوند در سوره 32 آیه مبارکه یونس می فرماید:"پس از حق چه چیز جز گمراهی وجود دارد؟".
مسعود قدیمی