سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
*******

 
کیهان
وطن امروز
خراسان
جوان
ایران
شرق
اعتماد
صبح نو
 
 
برجام را پاره نمی‌کنند

 دکتر محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
با توجه به اينکه کنگره و سنای آمریکا هم به دست جمهوري‌خواهان افتاده، این روزها با فضاسازی‌های رسانه‌های خارجی برخی در داخل ترسیده‌اند که ترامپ آن‌گونه که در مناظرات انتخاباتی گفته بود، برجام را پاره می‌کند؟. در پاسخ باید گفت نترسید ترامپ دو دستی برجام را حفظ می‌کند چرا که : اولا برجام محصول تلاش و همفکری هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات‌ها بوده و هر دو حزب سرمایه‌گذاری زیادی برای امضاء آن کردند. لذا هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها در ذات خود حامی برجام هستند. برجام در زمان بوش در نشست‌های انديشکده ویلسون با «مرکز پروژه ايران» و دیگر اندیشکده‌های آمریکایی شکل گرفت نه در دوره دموکرات‌ها. پيتر والدمن تحلیلگر پايگاه اينترنتي بلومبرگ 12 تیر 94 می‌نویسد رئيس موسسه راکفلرها که برای به نتیجه رسیدن توافق هسته‌ای میلیون‌ها دلار هزینه تحقیقاتی و تبلیغاتی کرده، گفت : «به تشويق دولت بوش با محمد جواد ظريف که آن زمان نماينده ايران در سازمان ملل بود ارتباط برقرار کردم و مرکز موسوم به پروژه ايران را با همکاري موسسه سازمان ملل و برخي نهادهاي آمريکايي تاسيس و از طریق این مرکز در زمان بوش با شماري از مراکز سياسي در تهران ارتباط برقرار کردیم. هدف اوليه ايجاد نقشه راهي براي شروع مجدد نفوذ در ایران بود. بعد از هر نشستي با کارشناسان و نمايندگان ايران، گزارشي در اختيار مشاور امنيت ملي جرج بوش و بعدها اوباما قرار مي‌دادیم.» روزنامه نيويورک تايمز هم 26 تیر 94 در این باره نوشت «جمهوري خواهان خاطرات را به ياد آورند که چگونه نه سال پيش، جورج بوش هم حزبی خودشان، آمريکا را در مسير مذاکرات با ايران قرار داد.» فيليپ زليکو هم که در زمان بوش، معاون وزير امور خارجه آمريکا بود گفته بود «اين توافق ديپلماتيک را ابتدا بوش طراحي و مهندسي کرد.» لذا آمریکایی‌ها چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه به خوبی می‌دانند برجام محصول هر دو حزب است و توافق بهتری نمی‌توانند با ایران به دست بیاورند، چراکه تمام اهداف و نیات هسته‌ای آنها در برجام تحقق یافته بدون اینکه دستاوردی برای طرف مقابل یعنی ایران داشته باشد.

ثانیا برجام برای آمریکا هدف نبوده و نیست بلکه فقط وسیله‌ای 20 ساله برای نفوذ و تغییر در ارکان نظام جمهوری اسلامی است که تاکنون با روش‌های مختلف تهدید و تحریم و فشارهای سیاسی – رسانه‌ای نتوانسته‌اند به این اهداف برسند. اندیشکده ویلسون طراح اصلی برجام سال گذشته، در وب‌سایت خود نوشت «بعد از بحث‌های فراوان در سال‌های اخیر در مورد چگونگی پیدا کردن راه نفوذ به داخل ایران در جهت تغییر نظام این کشور به این نتیجه رسیدیم که در دوره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای همه راه‌ها برای نفوذ به داخل ایران بسته است و باید به فکر پیدا کردن راه نفوذ بعد از رهبری کنونی باشیم. برهمین اساس مذاکرات هسته‌ای با نقش محوری آمریکا طراحی و برنامه‌ریزی شد و یکی از محورهای طراحی مذاکرات هسته‌ای با ایران 15 تا 20 ساله بودن مذاکرات است.»

 ثالثا همان‌گونه که در روزهای اخیر ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آینده آمریکا از مواضع انتخاباتی خود در بسیاری از موارد از جمله کمک‌های آمریکا به ناتو و کره جنوبی، و اخراج مهاجران مکزیک و مسائل داخلی مثل طرح بیمه درمانی اوباما و محاکمه کلینتون و مسائل اقتصادی با بیان اینکه «اوضاع اکنون متفاوت شده!»، عقب نشینی کرده، در‌باره برجام هم چنین خواهد کرد. چنان که مشاور رئيس جمهور منتخب آمريکا در مصاحبه با شبکه تلويزيوني اسکاي نيوز عربي تاکيد کرده« ترامپ قصد دارد در توافقنامه هسته‌اي با ايران بازنگري کند نه اینکه آن را پاره کند.»

 رابعا موضع آمریکا در دوران ترامپ در خصوص برجام متفاوت از دموکرات‌ها نخواهد بود و فشارها و تحریم‌ها تمام و کمال تشدید خواهد شد. همان گونه پس از برجام بیش از 70 تحریم جدید علیه ایران اعمال شد و تحریم‌های قبلی لغو نشد، به نظر مي رسد ترامپ نیز با حفظ برجام، خط مشي بسيار سختگيرانه‌تري در قبال موضوع هسته‌اي ايران در پيش خواهد گرفت. بخصوص که نمایندگان کنگره و سنا هم لايحه جدیدی با حمایت باب کورکر جمهوري‌خواه و رابرت منندز و جو مانچين دموکرات ارائه کردند که به رئيس جمهور جدید آمريکا قدرت جديدي اعطا خواهد کرد تا تحريم‌های جدیدی علیه ایران اعمال کند.

خامسا سؤال: چرا ترامپ گفت برجام را پاره می‌کنم؟ علت اصلی این بود که در صورت پیروز شدن – که پیروز شده – یک : به جهان پیام بدهد که این ایران نیست که علی رغم عمل به تعهداتش، به علت برداشته نشدن تحریم‌هایش طلبکار است بلکه این آمریکاست که علی رغم عمل نکردن به تعهداتش، هنوز طلبکار و زیاده‌خواه است. دو : این مواضع از آن جهت اهمیت دارد که پیامی به دولت ایران داده باشد که دنبال وزیر امورخارجه جدید آمریکا به هربهانه‌ای راه نیفتد و التماس کند تا تحریم‌ها برداشته شود! لذا سؤال این است که وقتی رئیس‌جمهور آمریکا 48 ساعت پس از پیروزی در انتخابات وعده‌هایی که به ملت خودش داده تا رای بیاورد،، زیر پا می‌گذارد، چگونه برخی توقع دارند وعده‌های داده شده به ملت ایران را عملی کند؟ سه : پیام دیگر مواضع ترامپ این است که برجام از نظر آمریکایی‌ها با اجرای تعهدات ایران تمام شده و تعهدات آمریکا روی کاغذ باقی خواهد ماند و نیازی به پاره شدن ندارد و اگر دولت ایران انتظار وعده نسیه جدیدی! از سوی آمریکا دارد باید امتیاز نقد جدیدی! بدهد . چهار: پیام دیگر مواضع ترامپ این است که کار با ایران از نظر آمریکا ، آن گونه که عده‌ای می‌پنداشتند با امضاء برجام مشکلات با آمریکا حل خواهد شد ، تمام نشده و این تازه اول کار است. لذا ترامپ در دوره جدید ریاست جمهوری آمریکا، از مواضع خود مبنی بر پاره کردن برجام، در جهت ترساندن مذاکره کنندگان ایرانی و فشار بر دولت ایران برای تن دادن به برجام‌های دو و سه در قضایای موشکی و حقوق بشری و امتیاز گیری بیشتر استفاده خواهد کرد. چنان که سخنگویان دموکرات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در مدت باقی مانده از دوره ریاست جمهوری اوباما و همچنین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارش جدید خود در جهت زمینه سازی برای ایجاد چنین فضایی به کمک جمهوری خواهان و ترامپ آمدند. جاش ارنست و مارک تونر در پاسخ به این سؤال که آیا ترامپ ممکن است موافقتنامه هسته اي با ايران را به حال تعليق درآورد؟ تاکید کردند :«هر چيزي ممکن است». چند ساعت پس از انتخاب ترامپ نیز آژانس بين‌المللي انرژي اتمي اعلام کرد« ايران در زمينه توليد آب سنگين از سر حد تعيين شده براساس توافق هسته اي فراتر رفته است!.» پنج : لذا با این نگاه مشخص می‌شود آقای ترامپ آن‌گونه که برخی از رسانه‌های جهان می‌گویند ، خیلی هم دیوانه! نیست و علی رغم اینکه سابقه چندانی در مناصب سیاسی ندارد،اما مشاورانی خبره دارد که قبلا در پخت و پز برجام نقش داشتندو براساس دکترین و راهبرد آمریکا در مواجهه با ایران به وی مشاوره می‌دهند. لذا هشدار رهبرمعظم انقلاب مبنی براینکه اگر آمریکا بخواهد برجام را پاره کند، ما آن را آتش خواهیم زد، یک واکنش احساسی نبود بلکه در حقیقت موضعی حکیمانه و مدبرانه در مقابل این باج‌خواهی آمریکایی‌ها در آینده بود تا این راه را ببندند. سادسا وليد فارس مشاور ترامپ گفته «مذاکره مجدد درباره بعضي بندهاي توافقنامه هسته اي ايران و ارسال مجدد آن به کنگره امکان پذير است» . در این خصوص نیز باید گفت‌:

1- ترامپ هرگز قادر نخواهد بود اجماع دوباره‌ای را برای تشکیل میز مذاکره جدیدی به دست آورد. چنان که جان کری هم قبلا در گفت‌وگو با شبکه سی‌بی‌اس نیوز و شبکه ان‌بی‌سی آمریکا تاکید کرده بود «روسیه و چین و سایر شرکا دیگر حاضر به همراهی با آمریکا نیستند». با انتخاب ترامپ تنش بین آمریکا و اروپا هم عمیق شده تا جایی که اولاند در پیامی به سران اروپا هشدار داده باید در برابر ترامپ هوشیار و قاطع و مستقل عمل کنند. فدريکا موگريني مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا هم تاکید کرد برجام یک توافق بین‌المللی است نه دوجانبه. لذا اروپایی‌ها هم حاضر به همراهی با آمریکا نخواهند شد.

2- هم اکنون نیز با توجه به اینکه ایران به تمام تعهداتش در برجام عمل کرده ، اما آمریکا به هیچ‌کدام از تعهداتش عمل نکرده ، ملت ایران از آمریکا عصبانی هستند و بیش از پیش مکر و فریبکاری آمریکایی‌ها عیان‌تر شده است. حال چگونه انتظار است که ملت ایران یک بار دیگر پای میز مذاکره‌ای حاضر شود که تاکنون نفعی برایش نداشته. لذا از نظر ملت ایران هرگونه مذاکره جدید خیانت به منافع ملی تلقی می‌شود.

 3- مهم‌تر اينکه در صورت به شکست کشيدن شدن برجام از سوي آمريکا، جمهوری اسلامی دست بسته نخواهد بود و به سرعت برنامه هسته‌اي خود را دنبال خواهد کرد و با پشتيباني مردمي تا قله هسته اي شدن به راه خود ادامه خواهد داد. بنابراين از هم اکنون بايد آمريکایی‌ها بدانند که وادار کردن ایران به نشستن دوباره پشت ميز مذاکره، خواب وخيالي بيش نيست. لذا با توجه به اینکه سیاست آمریکا براساس واکنش‌های طرف مقابل تنظیم می‌شود، کماینکه تاکنون چنین ثابت شده، دولت ایران باید در مقابل هرگونه باج خواهی جدید آمریکا واکنشی قاطع داشته باشد و سیاست لبخند و صبر را کنار بگذارد. چرا که اگر یک قدم دیگر عقب نشینی صورت گیرد آمریکایی‌ها ده قدم دیگر جلو می‌آیند و اگر آمریکایی‌های زیاده خواه با مواضعی قاطع روبرو شوند، مجبور به عقب نشینی خواهند شد. ملت ایران به خوبی می‌داند اگر براساس رهنمودهای رهبری محکم و قاطع در مقابل آمریکا بایستیم، جای هیچ‌گونه نگرانی نیست که چه کسی در آمریکا رای آورده و برجام را پاره می‌کند یا نمی‌کند! و البته این را هم می‌داند اگر پاره کند سودش برای ملت ایران بیشتر از پاره نکردن است!

 

پست‌تر از دشمن

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:

همان هیلاری کلینتون که سال 88 از نردبان خباثت و رذالت اهل فتنه بالا رفت تا جماعت را بیش از پیش به کار زشت نپذیرفتن نتیجه انتخابات تهییج و تشویق کند، خودش در ورای انتخابات اخیر آمریکا خیلی زود پیروزی نامزد برنده را به وی تبریک گفت و نه‌تنها تبریک گفت که برای کمک به او اعلام آمادگی هم کرد! آن هم در چه شرایطی؟ در شرایطی که با کمترین میزان اختلاف، نتیجه را به ترامپ واگذار کرد، نه اختلاف فاحش 24 و 13! آن هم در شرایطی که در اغلب نظرسنجی‌ها از رقیب خود جلوتر بود! آن هم در شرایطی که صرف‌نظر از آرای الکترال، اصلا و اساسا رای مطلق او کمی بیشتر از ترامپ بود! محاکمه سران فتنه و تتمه بی‌منطق‌شان، از این واضح‌تر؟! اثبات جرم و جنایت سران فتنه و تتمه بی‌منطق‌شان از این آشکارتر؟! لگد زدن به صندوق آرا و نتیجه انتخابات، آنقدر مذموم است که حتی همان دعوت‌کننده به این کار کثیف، به خودش که می‌رسد، بشدت پرهیز دارد دامن را آلوده به این لکه ننگ کند! پس تبریک هیلاری به ترامپ، ناخواسته یعنی تسلیت به سران فتنه و تتمه بی‌منطق‌شان! همان شیطان که با بهره از خوی پلید فتنه‌گران، ایشان را به خوردن بیشتر از میوه ممنوعه لگد زدن به نتیجه انتخابات فراخواند، لاجرم این عمل شنیع را برای خود نپسندید! بی‌آبرویی برای سران فتنه و تتمه بی‌منطق‌شان از این بیشتر؟! رسوایی از این بیشتر؟! طعام آلوده‌ای که شیطان برای معده خود نمی‌پسندد، شما تا خرخره خوردید! پس نوش جان‌تان این بی‌آبرویی! و این رسوایی! حق شما همین است! که حتی توسط مادر داعش هم ناخواسته، هم محاکمه شوید و هم محکوم! آری! تبریک هیلاری به ترامپ، یعنی تسلیت روزگار به راقم «نامه سرگشاده»! و الباقی شرکا! از این بالاتر، آیا ننگی هم متصور هست؟! شاید تعجب کنید! من اما معتقدم حتی از این بالاتر هم ننگی متصور هست! تصویر کنم برای‌تان؟ به روی چشم! هیلاری کلینتون همان شیطانی است که در معیت اوبامای جلاد، بارها و بارها افتخار کرد به برقرار کردن رژیم گسترده تحریم‌ها علیه ملت ایران، همان که «تحریم‌های فلج‌کننده» نامیدند تا آنجا که علاوه بر نفت و این بانک و آن شرکت، فلان داروی مورد نیاز هم به فهرست دور و دراز تحریم‌ها اضافه شود! و همان شیطانی است که در کتاب خاطراتش تصریح می‌کند؛ برای آنکه دولت‌ها، گروه‌های بنیادگرا (بخوانید تکفیری‌های مخالف ایران) را به رسمیت بشناسند، بیش از 100 سفر خارجی انجام دادم! آن‌وقت اهل فتنه، رسما و علنا حمایت می‌کنند از چنین جانوری! و آنقدر داغ به او اشتیاق دارند که هنوز نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا اعلام نشده، گور بابای رای مردم آن‌سوی اقیانوس اطلس، خبر پیروزی هیلاری را در بوق می‌کنند! آن هم در شرایطی که ساعاتی بعد مشخص می‌شود طرف اصلا شکست خورده! شاهکار ماندگار روزنامه منتسب به معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد! و گیرنده بیشترین یارانه مطبوعات! تا این کلکسیون ننگ کامل شود، لازم است اشاره کنیم به روزنامه‌ای که لباس روحانی را با رنگ لباس کلینتون ست می‌کند! نیستی ببینی «غرب‌زدگی» را حضرت جلال! نیستی ببینی همین روزنامه، قبلا هم لوگو را با رنگ پرچم تکفیری‌هایی ست کرده بود که از دامن هیلاری بیرون آمده‌اند! اینک گمانم تصویر شد برای توی خواننده، آن «ننگ بالاتر»! حمایت از واضع تحریم‌های فلج‌کننده علیه ملت ایران، آن هم در تیترهای 6 ستونی! و عکس‌های آنچنانی! و ابراز ناراحتی که چرا طرف رای نیاورد!   


ناراحتی از رای نیاوردن مادر داعش! ناراحتی از رای نیاوردن مادر تحریم‌های فلج‌کننده علیه ملت ایران! مع‌الاسف، آنقدر دوست داشتند هیلاری، با این کارنامه سوپرسیاه، رئیس‌جمهور آمریکا شود که ژانگولربازی‌های‌شان در صفحه نخست، «جهانی» شد! و آبروی رسانه ایرانی و اصحاب ایرانی رسانه را یکجا با هم برد! خوب شد دنیا، عکس یک روحانی و کلینتون را ندید! خوب شد فقط همان «خبر» دیده شد! طرفه حکایت اینجاست؛ با وجود این «بالاترین ننگ» قلم خود را در امتداد تاریخ مطبوعات این مملکت هم قلمداد می‌کنند! به واضع تحریم‌های فلج‌کننده علیه آحاد ملت ایران که می‌رسد، حمایت و هواداری لیکن به سردار شهید مدافع حرم امنیت وطن که می‌رسد، تیتر می‌زنند؛ «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! هیهات! شهید زنده است! و «محسن خزایی» زنده است! و خون مطهر او در جبهه شام، آبروی رفته را به جوهر قلم بازگرداند! مرده شمایید؛ با این همه ننگ! با این همه بی‌آبرویی! با این همه رسوایی! همان که برای هواداری از او، شرف خود را به کشتن دادید، خیلی خوب به شما آموخت که بعد از شکست در انتخابات، زنجیر نباید پاره کرد! و همان که برای هواداری از او، حیثیت خود را به ورطه مرگ فرستادید، حتی داروهای مورد نیاز بیماران را هم به فهرست بلندبالای تحریم‌های فلج‌کننده‌اش علیه ملت ایران اضافه کرد! اینک اما ملت ایران، استوار و باشکوه، ایستاده است! هنوز! و همچنان! و صدالبته آنچه فلج شده، آبروی اصحاب فتنه است!


با خود می‌اندیشم که آیا ممکن است از پست‌ترین دشمنان هم، پست‌تر شد؟! فتنه‌گران زنجیره‌ای نشان دادند که ممکن است! هم ممکن است کاری که دشمن برای انتخابات خود نمی‌پسندد، تو علیه صندوق آرای مملکت خودت انجام دهی و هم ممکن است رسما و علنا از یک دیو بدکاره بی‌رحم دفاع کنی، تا سر حد جنون! آهای زنجیره‌ای‌ها! مادر داعش، مادر شما هم هست! کم نبوده که برادری خود را در حق تکفیری‌ها به اثبات رسانده باشید! فقط می‌ماند یک نکته و والسلام! هر وقت نتیجه انتخاباتی را واگذار کردید، لطفا دست‌تان را از دست مادرتان جدا نکنید! گم و گور می‌شوید؛ باید در زباله‌دانی تاریخ مطبوعات این کشور، دنبال‌تان بگردیم!

 
راه قدس همچنان از کربلا می‌گذرد

علیرضا قربانی در خراسان نوشت:
شعار راهبردی «راه قدس از کربلا می‌گذرد» دریکی از حساس‌ترین مقاطع جنگ تحمیلی چراغ راهی شد تا آرمان اصلی جهان اسلام یعنی نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف، نه دستمایه فریب صدامی شود و نه دستخوش فراموشی در مشغله‌های مهمی چون جنگ تحمیلی.
نزدیک به دو سال از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی می‌گذشت و رزمندگان اسلام با غلبه بر مشکلات دوران سخت ماه‌های اولیه جنگ روی ریل پیروزی افتاده بودند و عملیات‌های پیروزمندانه ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس، دشمن را به مرزهای بین‌المللی عقب رانده بود که صدام در اقدامی فریبکارانه پیشنهاد کرد که نیروهای دو کشور برای نبرد علیه اسرائیل که جنوب لبنان را در اشغال داشت بسیج شوند! آن زمان بود که امام خمینی (ره) هوشمندانه با اعلام اینکه «ما بنایمان بر این است که اول عراق باید از شر این مفسدین و از شر این غاصبین فارغ بشود و بعدازآن ان‌شاءا... به قدس...» با طرح شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» راه فریب را بر دشمن بست و هم‌زمان جبهه مبارزه با اسرائیل را مورد توجه قرار داد که تولید پدیده‌ای چون حزب‌ا... لبنان و احیای آرمان آزادی فلسطین در قالب نهضت‌های انتفاضه را در سال‌های بعد در پی داشت.

هرچند از میانه تابستان سال 1361 که امام خمینی (ره) ضرورت تمرکز بر دفع شر ابتدایی صدام را مقدم بر نبرد برای آزادی قدس شریف اعلام کردند، زمان زیادی می‌گذرد و فضای تحولات و مناسبات بین‌المللی و حتی نظام توزیع قدرت در جهان دستخوش تغییرات اساسی شده است، اما یک مسئله سر جای خود مانده و آن خطر وجود جرثومه فسادی به نام اسرائیل و صهیونیسم برای جهان اسلام و بلکه جهان بشریت از یک‌سو و تلاش بعضی قدرت‌های سلطه‌جو برای دور کردن هرگونه تهدید جهان اسلام علیه اسرائیل از سوی دیگر است.
امروز تقریباً هیچ تحلیل‌گر منصفی شک ندارد که آتشی که آمریکا و هم‌پیمانان غربی و عربی‌اش در لباس داعش و القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی به جان جهان اسلام انداخته‌اند، تنها یک‌طرف برنده دارد و آن رژیم اشغالگر قدس است که با دست‌ودلبازی دست‌نشاندگانی چون حکام سعودی و زیردستانش، انرژی و ظرفیتی که می‌توانست به آزادی فلسطین کمک رساند، صرف ایجاد ویرانی و تفرقه در جهان اسلام  و تضعیف محور مقاومت می‌شود.

با این نگاه، همه آنچه در عراق ، سوریه ، یمن و دیگر سرزمین‌های اسلامی درگیر در فتنه تکفیری می‌گذرد، تلاش برای عوض کردن مسئله اول جهان اسلام از مبارزه با اشغالگران فلسطین به درگیری‌های داخلی است و رستاخیز عظیم اربعین همان فرصتی است که می‌تواند راهبرد هوشمندانه امام خمینی (ره) را جانی دوباره ببخشد.
راهپیمایی بزرگ زیارت اربعین سالار شهیدان که نمادی برای دفاع از حریم اهل‌بیت و دفع شر ابتدایی جریان تکفیری است، ظرفیت عظیم‌تری ایجاد می‌کند که در سایه وحدت اسلامی هدف اصلی جهان اسلام برای آزادی قدس شریف و بلکه همه سرزمین اسلامی فلسطین از اشغال صهیونیسم را احیا کند.

اگر کربلا و عاشورا ظرف زمانی و مکانی رقم خوردن ناعادلانه‌ترین و ظالمانه‌ترین اتفاق دنیای اسلام شد که در یک‌سوی آن امام حسین(ع) و خاندان مطهرش مظلوم‌ترین و یزید و لشکر ناپاکش ظالمانه‌ترین طرف‌های آن اتفاق شدند، امروز هم ظالم‌تر از اسرائیل و حامیانش و مظلوم‌تر از فلسطین و مردم رنج‌کشیده‌اش وجود ندارد.
خوشبختانه رستاخیز بزرگ اربعین تنها به شیعیان و حتی مسلمانان اختصاص ندارد و آزادگان اهل سنت و تعداد کثیری از غیرمسلمانان نیز در این رخداد تاریخی حضوری قابل‌توجه دارند.
علاوه بر آن زیارت اربعین در همین سال‌های اندکی که از احیای آن می‌گذرد، خیلی خوب مرزهای قومی و زبانی و ملی را پشت سر گذاشته و اجتماعی بین‌المللی به‌حساب می‌آید و حضور در زیارت اربعین، نمادی برای حمایت از مظلومین خاندان عصمت و طهارت و ابراز انزجار از ظلم یزیدی است و این راهبرد فکری و اعتقادی، همان فرصت تاریخی است که  می‌تواند همه این ظرفیت عظیم را متوجه مسئله اول جهان اسلام یعنی نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف کند.

در اجتماع فراملیتی، فراقومی و فرامذهبی اربعین این فرصت فراهم است که آزادی فلسطین و پایان دادن به ظلم صهیونیسم و برکندن این غده سرطانی تفرقه‌انگیز در جایگاه مسئله اصلی جهان اسلام به عنوان شعار اصلی این اجتماع یا دست کم یکی از اهداف اصولی آن، به‌درستی تبلیغ و تبیین شود. در چنان چشم‌اندازی، فتنه تکفیری، جز مانعی ابتدایی معنا پیدا نمی‌کند و دفع شر آن با سیل خروشان و چندین میلیونی اربعین کار دشواری نخواهد بود، همچنان که قدرت موشک‌های اتمی اسرائیل و همه حامیانش در برابر امواج توفنده اربعین کاری از پیش نمی‌برد.

این روزها که بزرگ‌ترین اجتماع بشری از به هم پیوستن رودهای خروشان از جهات مختلف و در بستری از همدلی، ایثار و انسانیت راهی کربلا هستند، در حال تشکیل شدن است، دیگر راهبرد به‌یادماندنی امام خمینی (ره) که فرمود اگر هر مسلمان یک سطل آب بریزد، اسرائیل را آب می‌برد، بهتر قابل‌درک است و با نگاه حمایتگرانه دیگرعلمای بزرگ جهان اسلام می‌شود به این مهم رسید که «راه قدس همچنان از کربلا می‌گذرد.»

 
خروجی انتخابات امريكا و ضرورت تقويت جبهه‌انقلاب

عباس حاجي‌نجاري در جوان نوشت:
نتيجه انتخابات امريكا بيش از همه عصبانيت و ناراحتي طيفي از فعالان سياسي در كشور را به همراه داشت كه در فرآيند رقابت‌هاي انتخاباتي امريكا زلف خود را با دموكرات‌ها گره زده و پيروزي خانم كلينتون در رقابت‌هاي انتخاباتي را به انتظار نشسته بودند. اميدواري آنها تا حدي بود كه حتي در اقدامي غير‌متعارف در شرايطي كه هنوز انتخابات در امريكا در حال برگزاري بود و نتيجه آن معلوم نبود به صورت غيرحرفه‌اي در روزنامه‌هاي خود با انتخاب تيتر و عكس و ...، پيروزي نامزد دموكرات‌ها را قطعي دانسته بودند. اگر چه از اين طيف سياسي كه با همين سناريو انتخابات 88 در ايران را به فتنه بزرگي در كشور تبديل كرد، اين اقدام دور از انتظار نبود ولي به نظر مي‌آيد كه واكنش‌هاي آنها در اين عرصه نيازمند تأملي بيشتر و مبتني بر خاستگاهي فكري است.

1 ـ در مقايسه عملكرد دو حزب عمده امريكايي‌ها در عرصه جهاني، جمهوريخواهان به برخوردهاي خصمانه و روحيات جنگ‌طلبانه اشتهار دارند و دموكرات‌ها به برخوردهاي سياسي و بهره‌گيري از مؤلفه‌هايي نظير نفوذ براي تأثيرگذاري در جامعه هدف. در اين زمينه شايد مصداق روشن اين مواجهه را بتوان در برخورد دموكرات‌ها با ايران در پسابرجام ديد، چراكه در شرايطي كه تيم ايراني در روند مذاكرات حداكثر انعطاف را در  رسيدن به توافق داشت و در بسياري از عرصه‌ها هم از خطوط قرمز طراحي شده با اين ادعا كه در صورت پافشاري بر آن خطوط مصائب مردم افزايش مي‌يابد، عبور كرده بود، اما در نقطه مقابل اوباما چند ساعت بعد از حصول به توافق در مذاكرات وين در 19 مرداد سال گذشته در مصاحبه با پايگاه اطلاع‌رساني مايك از ضرورت گذار در داخل ايران سخن به ميان آورده و از لزوم پايان يافتن شعار مرگ بر امريكا در ايران سخن گفته و تأكيد مي‌كند؛ چنين امري نيازمند تغيير در سياست و رهبري ايران است، تغيير طرز فكر در زمينه رويكرد ايران به بقيه جهان و رويكردشان به كشورهايي مثل ايالات متحده. اين موضع پس از آن و طي يك سال اخير به كرات از سوي امريكايي‌ها تكرار مي‌شد، چراكه از منظر آنها فاصله گرفتن مردم و مسئولان ايران از شعارها و عمل انقلابي بهترين گزينه بود و سياست‌هاي تبليغي و رسانه‌اي آنها نيز بر آن استوار بود و در اين زمينه با اين جريان داخلي كاملاً همسان بود.

2 ـ نگراني عمده اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرايان در سال‌هاي اخير در عرصه سياسي كشور تقويت روحيه انقلابي در كشور و انتقال اين فرهنگ در ميان نسل جوان كشور است و به همين دليل است كه مهار هرگونه حركت و گفتمان انقلابي براي آنها در اولويت است، از منظر آنها برخوردهاي تيم جديد با پديده برجام و طرح شروط جديد و يا مقابله با آن به طور طبيعي سبب احيا و تقويت روحيه انقلابي در كشور مي‌شود كه نتيجه طبيعي زمينه‌يابي عبور از برجام در داخل خواهد بود و فارغ از خسارت‌هاي عظيمي كه اين روند براي كشور داشته است، بازگشت آن روحيات كه البته نتيجه طبيعي آن در انتخاب‌هاي سياسي مردم ما آشكار مي‌شود مطلوب آنها نخواهد بود.

3 ـ عملكرد جرج سوروس و ديگر حاميان كلينتون در تحريك اعتراضات اجتماعي و به صحنه كشاندن حاميان وي به خيابان‌ها در اعتراض به رأي ترامپ، عملاً يادآور حوادثي است كه در خيابان‌هاي تهران در پس از انتخابات دهم رياست جمهوري اتفاق افتاد، اگرچه برخلاف انتخابات ايران، كلينتون بلافاصله نتيجه رأي را پذيرفت و حتي به هواداران توصيه كرد كه دست از اعتراضات خياباني بردارند، ولي در داخل ايران عملكرد اين طيف برخلاف آن بود و تا ماه‌ها بر آن انديشه و عمل باطل خود تأكيد و هزينه‌هايي را بر كشور تحميل كردند كه تا سال‌ها جبران آن امكان‌پذير نيست اما در عرصه عمل واكنش هر دو يكسان و عدم پذيرش رأي مردم بود.

4ـ فاصله‌گيري از توده‌ها و مطالبات آنها نيز فصل مشترك اين جريان داخلي با جريان بازنده در امريكاست، چراكه همچون فضاي داخلي از درك زمينه‌هاي تغيير در جامعه امريكا نيز قاصرند، اگرچه به دليل روحيات و شاخصه‌هاي تيم پيروز در عرصه انتخابات امريكا تغيير چنداني نه در عرصه داخلي و نه در عرصه بين‌المللي قابل انتظار نيست، ولي همين نتيجه نيز نمايانگر زمينه‌هاي تغيير در جامعه امريكاست كه اگر پاسخ درخوري نيابد چه بسا به بحران‌هاي جدي‌تري در درون جامعه امريكا منجر شود.

اگرچه روندهاي منطقه و بين‌المللي پيشداوري نسبت به اقدامات احتمالي امريكايي‌ها در نوع مواجهه با ايران و توافق هسته‌اي را دشوار ساخته و در همين فرصت محدود، ترامپ و حاميانش از بسياري از شعارهاي تند و افراطي گذشته عدول كرده‌اند، ولي ترديدي نمي‌توان داشت كه تأكيد بر مباني و اصول انقلاب و حقوق حقه ايران در بخش‌هاي مغفول برجام نه تنها عامل بازدارنده‌اي در اتخاذ هرگونه اقدامات خصمانه عليه ايران است، بلكه فرصتي براي جبران بدعهدي‌هاي گذشته امريكايي‌ها در اجراي برجام است و اين حداقلي است كه از دولتمردان انتظار مي‌رود.
 
 
ارزش راهبردی برجام

رضا نصری در ایران نوشت:
با روی کار آمدن دونالد ترامپ،‌ بسیاری از تحلیلگران در مورد نحوه برخورد او با «برجام» گمانه‌زنی می‌کنند و در میان‌ سناریوهای بدبینانه، عمدتاً دو احتمال را پیش‌بینی می‌کنند:  اول اینکه دولت ترامپ، با اتکا به وعده‌های انتخاباتی خود، با استفاده از همسویی حاصل‌شده با کنگره جمهوریخواه،  با این استدلال که «برجام» مغایر امنیت ملی امریکاست، به صورت یکجانبه و بدون استناد به متن «برجام»، این قرارداد بین‌المللی را- از جمله با اعمال تحریم‌های جدید- دفعتاً کنار بگذارد تا ایران را مجدداً برای کسب امتیاز بیشتر به پای میز مذاکرات بکشاند. دوم اینکه دولت ترامپ با سوءاستفاده از ساز و کارهای تعبیه شده در خود برجام، ایران را  به «نقض برجام» متهم سازد و از این طریق در نهایت «مدل عراق» را در مورد ایران نیز پیاده سازد.

در مورد سِناریوی اول، اغلب تحلیلگران بعید می‌دانند که دولت ترامپ با چنین صراحت و سرعتی یک قرارداد چندجانبه‌ بین‌المللی را- که متکی به یک قطعنامه شورای امنیت نیز هست - نقض کند و کنار بگذارد. تبعات سیاسی و دیپلماتیک این رویکرد برای دولت ترامپ که به دلیل شعارهای تند انتخاباتی و وجهه‌ منفی رئیس‌ جمهوری منتخب از هم‌اکنون نیازمند «ترمیم آسیب» و بازسازی روابطش با متحدین امریکا شده است، گزینه چندان مناسبی به نظر نمی‌رسد. ضمن اینکه مشاورین ارشد دولت ترامپ نیز- مانند  والید فارِس- که پیش‌ از این از اختیارات گسترده رئیس‌ جمهوری در فسخ توافقات بین‌المللی و تعهدات سیاسی دولت پیشین سخن به میان می‌آ‌وردند، از هم‌اکنون با اعتدال و اتخاذ زبان دیپلماتیک‌تری در مورد این قرارداد چندجانبه بین‌المللی صحبت می‌کنند.

اما گزینه دوم، یعنی گزینه اتکا به ادعای نقض برجام توسط ایران به منظور فسخ آن، گزینه‌ای است که نیازمند بررسی بیشتری است:
ابتدا باید یادآور شد که ادعای نقض برجام توسط ایران از دو طریق یا ترکیبی از این دو طریق میسر خواهد بود: دولت ترامپ یا با طرح مطالبات غیرمنطقی و زیاده‌خواهانه در حوزه بازرسی، ایران را به مخالفت وادار می‌سازد و سپس این «مخالفت» را به مثابه کارشکنی و نقض برجام تلقی می‌کند تا برای اعمال مکانیسم ماشه و اقدامات خصمانه بعدی راه را هموار کند؛ یا اینکه  به مقوله‌ای تحت عنوان «تخلفات فزاینده» و «تخلفات انباشت ‌شده- Incremental violations و «Cumulative violations»- روی می‌آورد؛ به این معنی که در چنین فرضیه‌ای، دولت ترامپ ادعا می‌کند که ایران مرتکب تخلفات کوچک تدریجی و نامحسوسی می‌شود که باید آنها را مجموعاً به مثابه «نقض برجام» تلقی کرد.

به عبارت دیگر، ترکیبی از این دو راه- یعنی طرح مطالبات زیاده‌خواهانه و واکنش به آن و همچنین تفسیر به‌ مطلوب عملکرد ایران و گزارشات آژانس به منظور اثبات «نقض»- همان راهی است که دولت بوش پدر و پسر در مورد عراق طی کردند و از این رو در ادبیات اندیشکده‌‌های امریکا به چنین شیوه‌ای «مدل عراق» می‌گویند. اما نکته مهم اینجاست که پیاده کردن مدل عراق در مورد ایران، اتفاقاً به دلیل وجود ساز و کارهای «برجام»، چندان که تصور می‌شود برای امریکا بی هزینه و سهل‌الوصول نخواهد بود. اگر در مورد عراق،‌ آقای کالین پاول- وزیر امور خارجه وقت امریکا- می‌توانست بدون گذر از کوچک‌ترین ساز و کار راستی‌آزمایی، با نشان دادن چند اسلاید  و طرح ادعاهای ثابت ‌نشده در جلسه شورای امنیت، راه را برای افزایش فشار، بسیج افکار عمومی علیه عراق، ایجاد ائتلاف و سپس اقدام نظامی باز کند؛ در مورد ایران، میان مرحله طرح ادعای واهی دولت ترامپ علیه ایران و اقدام احتمالی او علیه این کشور، یک ساز و کار پیچیده و چندلایه‌ «حل اختلاف» و «راستی‌آزمایی» نشسته است که موظف است طی آن- پیش از مبادرت به هر اقدام خصومت‌‌آمیز- ادعای خود را در معرض احراز کشورهای گروه 1+5 و نماینده اتحادیه اروپا قرار دهد.

به واقع،‌ مطابق ساز و کاری که در برجام پیش‌بینی‌شده، هرگونه ادعای دولت ترامپ در مورد نقض فاحش برجام از جانب ایران، باید ابتدا از روند‌های تعریف‌ شده و سلسله مراحل «کارگرو‌ه‌های ویژه»، «کمیسیون‌ مشترک»، «شورای وزیران»، «هیأت مشاوران» و احیاناً «شورای امنیت»- و همچنین اظهارات و گزارشات و مصوبات مخالف دبیرکل و شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی- عبور کند و چنانچه دولت ترامپ مصمم باشد با وجود همه این موانع ساختاری و سیاسی، به صورت یکجانبه قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت را از طریق مکانیسم ماشه احیا کند، به احتمال بسیار قوی با مقاومت مدنی سایر کشورها و عدم اجرای این قطعنامه‌ها از سوی جامعه جهانی مواجه خواهد شد. فراموش نکنیم که هرچند همه‌ کشورها موظف به اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت هستند، اما پیاده‌سازی و اجرای این قطعنامه‌ها در نظام‌های حقوق داخلی، معمولاً مستلزم تصویب قوانینی در سطح پارلمان‌ها و مجالس ملی است و به احتمال زیاد- چنانچه دولت امریکا بخواهد به شیوه‌ ناعادلانه‌ای قطعنامه‌های ضد ایرانی شورای امنیت را مجدداً به جامعه‌ جهانی تحمیل کند- بسیاری از کشورها و بسیاری از احزاب داخلی از تصویب چنین قوانینی سر باز خواهند زد یا حتی در راستای ممانعت از اجرای این قوانین، مصوبات جدیدی صادر خواهند کرد. از این رو، بسیار مهم است که در این دوران گذار، دولت فعلی ایران- با جدی گرفتن خطر دولت ترامپ و کنگره‌ جمهوریخواه-  در حفظ و بهبود روابط سیاسی خود با اتحادیه‌ اروپا و سایر کشورهای مهم صنعتی و همچنین در اجرای سیاست‌ دفع «ایران‌هراسی»‌ و جلب حمایت افکار عمومی مداومت به خرج دهد تا راه را برای چنین‌ مقاومت‌هایی در درون نظام‌های سیاسی و مقننه این کشورها هموار سازد. در این راستا، تحکیم روابط تجاری و مبادرت به اقدامات نمادینی مانند گشایش دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در تهران نیز می‌تواند بسیار مفید و مؤثر واقع شود. به واقع، شاید بتوان گفت که یکی از دستاوردهای تیم مذاکره‌کننده ایران در برجام، ایجاد موانع مهمی- اعم از ساختاری و سیاسی- بر سر راه امریکا بوده است که در عمل پیاده‌سازی «مدل عراق» را در مورد ایران با مشکلات فراوانی روبه‌رو می‌سازد. از این رو بسیار مهم است که اولاً همه جناح‌های سیاسی کشور- اعم از موافق و مخالف دولت- از این سند بین‌المللی مهم- که کارکردی راهبردی یافته‌ است- تمام قد حمایت کنند و دوماً از کارشکنی در تلاش‌های دولت برای بهبود روابط با اتحادیه اروپا خودداری ورزند.
 

تأمین نیاز قوه قضائیه در بودجه
 
محمود علیزاده طباطبایی در شرق نوشت:
استقرار امنیت قضائی، عدالت قضائی و ایجاد نظم حقوقی و حاکمیت قانون در روابط اقتصادی، ‌اجتماعی و مدنی، یکی از ارکان و شالوده‌های حکمرانی مطلوب به شمار می‌رود. عملکرد نظام قضائی در هر کشوری به عنوان نماینده، مظهر و تبلور سنجش درجه مطلوبیت حکمرانی در آن کشور محسوب می‌شود. در مقدمه قانون اساسی مسئله قضا در رابطه با پاسداری از حقوق مردم و پیشگیری از انحرافات موضعی درون امت اسلامی و به دور از هر نوع رابطه و مناسبات ناسالم در نظر گرفته شده است و اصل صدوپنجاه‌وششم قانون اساسی، قوه قضائیه را قوه‌ای مستقل دانسته که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق‌بخشیدن به عدالت است و این اصل وظایف سنگینی از جمله، احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع و اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمان را برعهده قوه قضائیه قرار داده است.  اصل سی‌وپنجم قانون اساسی داشتن وکیل را حق همه اصحاب دعوی در تمام دادگاه‌ها دانسته و حاکمیت را مکلف کرده است برای کسانی که توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند، امکانات تأمین وکیل را فراهم کند.  اجرای وظایف قوه قضائیه منوط به تأمین اعتبار در قوانین بودجه سنواتی است، با عنایت به اینکه احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع از اصلی‌ترین وظایف حکومت است، تأمین اعتبار برای قوه قضائیه باید از اولویت خاصی برخوردار باشد.

 قوه مجریه و قوه مقننه باید تأمین نیازهای قوه قضائیه را در اولویت اول قرار دهند.  قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ١٣٩٢ وظایف و تکالیفی را برعهده قوه قضائیه قرار داده که قوه قضائیه ناگزیر از اجرای این وظایف است و اجرای این وظایف نیازمند تأمین اعتبار است. به‌طور خلاصه در قانون آیین دادرسی کیفری علاوه بر تشکیل و احیای دادسرا که مستلزم هزینه‌های گزافی است، نهادهایی از قبیل میانجیگری، پلیس ویژه اطفال، ضابطین زن، جبران خسارات زندانیانی که تبرئه می‌شوند، ضبط صوتی و تصویری جلسات رسیدگی دادگاه کیفری یک، آزادی تحت نظارت سامانه‌های الکترونیکی و مددکاری اجتماعی –سجل کیفری
و ... در قانون پیش‌بینی شده که هزینه‌های آنها باید در بودجه سنواتی تأمین شود؛ علاوه بر اینها ماده ٣٤٧ قانون آیین دادرسی کیفری، دادگاه را مکلف کرده برای متهمانی که عدم تمکن آنها را احراز می‌کند، در تمامی جرائم و تمامی دادگاه‌ها از محل اعتبارات قوه قضائیه وکیل تعیین کند و ماده ٤١٠ قانون آیین دادرسی کیفری، دادگاه اطفال را مکلف کرده از بین متخصصان علوم تربیتی، روان‌شناسی، جرم‌شناسی و مددکاری اجتماعی، مشاورانی انتخاب کند و دادگاه با حضور دو مشاور تشکیل شود و حضورنیافتن مشاور در دادگاه اطفال به استناد ماده ٢٩٨ قانون آیین دادرسی کیفری، دادگاه را از رسمیت می‌اندازد و ماده ٥٦٧ قانون آیین دادرسی کیفری مقرر می‌کند؛ در تمام مواردی که موجب مقررات این قانون مستلزم پرداخت هزینه از سوی دولت است، اعتبار آن هر سال در ردیف مستقلی در بودجه کل کشور پیش‌بینی و منظور می‌شود. اگر سازمان برنامه و بودجه اولویت نیازهای دستگاه قضائی را درست تشخیص دهد، قطعا تأمین هزینه‌های این دستگاه دور از دسترس نیست. در ردیف‌های بودجه، اعتبارات گسترده‌ای برای دستگاه‌ها و سازمان‌هایی پیش‌بینی شده که تأمین اعتبار آنها به‌هیچ‌وجه از وظایف دولت نیست و حتی اعتبارات گسترده‌ای برای کمک به بخش خصوصی در بودجه عمومی دولت تأمین می‌شود؛ درحالی‌که وظایف قانونی دستگاه قضا معطل مانده چه ضرورتی برای تأمین اعتبار برای این‌گونه دستگاه‌ها وجود دارد؟ اقتدار دستگاه قضائی منوط به تأمین اعتبار دولت و اقتدار دستگاه قضائی منوط به اقتدار حاکمیت و موجب احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی مشروع است.
 
 
پيروزي ترامپ انقلاب امريكايي نيست
 
غلامحسين كرباسچي در اعتماد نوشت:

تحليل‌هاي متفاوت و زيادي در چند روز گذشته درباره انتخابات امريكا ارايه شده است. در اين تحليل‌ها مباحث متنوعي درباره مسائل اقتصادي، مشكلات جهاني ليبراليسم، بازگشت گرايش به راست در اروپا و امريكا، مخالفت با وضع موجود، شورش عليه طبقه اشراف و... مطرح شد. اما نكته قابل تامل در انتخابات اخير امريكا اين است كه گرچه در طول اين انتخابات، شعارها و مباحثي بين نامزدهاي اصلي رد و بدل شد كه معمولا در ادوار گذشته انتخابات امريكا مشاهده نشده است اما اينكه اين انتخابات را تحول شگرف يا جنبش بيداري و انقلاب مردم امريكا تلقي كنيم تحليل خطايي است. انتخابات امريكا همواره زير سايه دو قطبي و دوئل دموكرات‌ها و جمهوريخواهان برگزار شده و بر همين اساس هميشه دوگانگي و دو دستگي متبلور در دو حزب امريكا وجود داشته است. گاهي يك تفاوت خيلي اندك در فرآيند انتخابات باعث انتخاب و تغيير رييس‌جمهور ايالات متحده شده است. اتفاقات و خطاهاي سياسي ياتبليغاتي و حتي ويژگي‌هاي شخصيتي كانديداها عواملي هستند كه گاهي با جابه‌جايي اندكي در آرا نتايج نهايي را تغيير مي‌دهد. به صورت مشخص توانمندي‌هاي تبليغاتي و قابليت رسانه‌اي و نوآوري‌هاي موثر در جامعه امريكا كه از طرف تيم رسانه‌اي و مشاورين ترامپ به‌كارگرفته شد و حتي نحوه بيان و خطابه او كه برتري چشمگيري بر رقيب داشت را نمي‌توان ناديده گرفت.
در تمامي ادوار گذشته رقابت انتخاباتي امريكا هميشه يكي از دو حزب اصلي برنده انتخابات بوده‌اند و اين‌بار هم چيزي خارج از رقابت دو حزب رخ نداده است. در اين دوره از انتخابات اشتباهات حزب دموكرات و به خصوص كلينتون و مجموعه حاميان ايشان به عنوان يك خطاي استراتژيك و متغير موثر در ثبت چنين اتفاقي بسيار قابل توجه است و نمي‌توان آن را به تفسيرهاي اجتماعي جامعه امريكا انتقال داد.
توجه كنيم پيروزي ترامپ در سيستم و فرآيند انتخاباتي امريكا با چيزي حدود ٢٠٠ هزار راي بيشتر از كلينتون در چند ايالت تاثيرگذار اتفاق افتاده است. به طور مثال در ايالت ميشيگان ترامپ با اختلاف كمتر از ١٥ هزار راي برنده آراي الكترال شد و در ويسكانسين كه پيروزي در آن در مجموع آرا بسيار تعيين‌كننده بود چيزي حدود ٢٧ هزار بالاتر از كلينتون راي آورد. در واقع، مجموع تفاوت آراي كلينتون و ترامپ در ايالت‌هاي ميشيگان، ويسكانسين، فلوريدا و پنسيلوانيا حدود ٢٠٠ هزار راي بوده است كه عامل تعيين‌كننده برتري كارت‌هاي الكترال ترامپ است. اين راي نسبت به كل آرا، عدد چشمگيري نيست اما سيستم انتخاباتي امريكا به گونه‌اي است كه اين سهم به ظاهر كوچك رييس‌جمهور را تغيير مي‌دهد.
در انتخابات مقدماتي هم يادمان هست كه خانم كلينتون در اين چهار ايالت با مشكل روبه‌رو بود و نتوانست در هر ٤ ايالت بين دموكرات‌ها هم آراي بيشتري نسبت به سندرز كسب كند. بر اين اساس وقتي معلوم بود كه در اين ٤ ايالت گرايشي به هيلاري كلينتون وجود ندارد دموكرات‌ها بايد سندرز را به ميدان مي‌آوردند. اگر سندرز آمده بود دموكرات‌ها در اين ٤ ايالت رقابت را از جمهوريخواهان مي‌بردند و سرنوشت انتخابات تغيير مي‌كرد. جالب اينكه مجموع آراي باطله بيش ازاين تفاوت آراي سرنوشت‌ساز است و اين مي‌تواند ناشي از راي ندادن بخشي از طرفداران حزب دموكرات به كلينتون در اين ايالت‌ها باشد به اضافه اين واقعيت كه ميزان شركت دراين انتخابات به‌دلايل مختلف و از جمله نبودن هيچ چهره كاريزماتيكي خيلي كمتر از سال‌هاي ٢٠٠٨و ٢٠١٢ بوده است.


با همين تحليل است كه آنچه اين روزها درتشبيه شرايط انتخابات اخير امريكا به انتخابات سال ٨٤ ايران گفته مي‌شود معقول به نظر مي‌رسد. در آن انتخابات هم اشتباه سياسيون درآوردن چند كانديدا مقابل احمدي‌نژاد عامل شكست مجموعه‌اي شد كه جمع آراي‌شان بسيار بيشتر از كانديداي برنده بود و اگر همه متحد مثلا از آقاي كروبي حمايت كرده بودند در همان مرحله اول شايد سرنوشت ديگري رقم مي‌خورد و حوادث بعدي و سال ٨٨ هم به وجود نمي‌آمد. به نظر مي‌آيد چنين اشتباهي يا به خطا انداختني در انتخابات امريكا هم رخ داده. به هر حال آنچه در انتخابات امريكا رخ داده تحول شگرفي نبوده و نمي‌توان آن را تعبير به بيداري ملي يا نوعي انقلاب در امريكا دانست.
از جنبه ديگر به نظر مي‌رسد سهم اشتباه فاحش حزب دموكرات در نتيجه انتخابات بيش از سهم ديگر عوامل از جمله آنچه به آن ساختارشكني مردم امريكا گفته مي‌شود اختصاص دارد. اين يا اشتباهي در محاسبه از سوي دموكرات‌ها بوده يا از طرف محافل سياسي رقيب به خطا افتادند.

در دو قطبي موجود انتخابات امريكا آرا فاصله زيادي با هم نداشته. راي مردمي براي خانم كلينتون است اما ترامپ بر اساس آراي الكترال برنده مي‌شود. به راحتي مي‌شد با انتخاب سندرز به عنوان نماينده دموكرات‌ها جلوي پيروزي ترامپ را بگيرند. در اين صورت تمام اين تحليل‌هايي كه امروز دال‌بر شورش امريكايي‌ها عليه ساختار موجود و بيداري ملي است را شاهد نمي‌بوديم. اگر كلينتون مي‌پذيرفت كه سندرز كانديدا شود و دموكرات‌ها تن به اين مي‌دادند و اعمال نفوذ نمي‌كردند چه بسا امروز تحليل‌هايي متفاوت را مشاهده مي‌كرديم. اما اين انتخابات براي ما از يك جنبه ديگر هم اهميت دارد و آن هم اثرات آن بر موقعيت جهاني ايران است. طبيعي است كه حضور دموكرات‌ها در قدرت براي ايران كم‌ضررتر بود و نگاهي به افرادي كه در كابينه ترامپ قرار خواهند گرفت نشان از تفاوتي شگرف با دولت اوباما دارد. ممكن است در ايران هم همان طور كه در اين روزها ديده‌ايم برخي نسبت به اين اتفاق خوشحال شده باشند. اما اگر با توجه به ديپلماسي موفق دولت تدبير و اميد و وزارت امور خارجه بتوانيم به دنيا ثابت كنيم ديپلماسي تعقل و صلح و مذاكره مي‌تواند در برابر خشونت و جنگ و آشفتگي كارآمدي بيشتري داشته باشد اين ما هستيم كه در دنيا برنده‌ايم. سياست بين‌الملل تماما توسط امريكا تعيين نمي‌شود. درست است كه امريكا تاثير قابل توجهي در معادلات جهاني دارد اما اگر در برابر ديپلماسي معقولي قرار گيرد به هر حال كشورهاي ديگر هم مواضع خود را خواهند داشت. بين ديپلماسي معقولانه يك كشور و ديپلماسي خشونت زا و تنش آفرين يك دولت ديگر حتما تفاوت وجود دارد و ديگر كشورها اين تفاوت را درك مي‌كنند و بر اساس آن تصميم مي‌گيرند.

 

ترامپ چه کسانی را در تهران ناامید کرد؟

در سرمقاله صبح نو آمده است:
اصلاح‌طلبان و دولت کنونی بازندگان بزرگ پیروزی ترامپ هستند، هریک به دلایلی؛ ابتدا درباره اصلاح‌طلبان بحث می‌کنیم. آنان همواره به‌دنبال ساختن چهره‌ای مثبت از آمریکا و حفظ رابطه میان دموکرات‌ها و میانه‌روهای ایرانی هستند، در گفتمانشان از غرب تمجید می‌شود که الگوی دموکراسی و توسعه سیاسی است و رابطه با آمریکا می‌تواند پروژه دموکراسی‌سازی در ایران را فعال نگاه دارد. غرب‌گرایان ایرانی از نوع اصلاح‌طلب، پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات را ضامن حفظ روابط تهران-واشنگتن در سطح فعلی و زمینه‌ساز ارائه چهره مثبت از آمریکا می‌دانستند. به تعبیری علاقه اصلاح‌طلبان به پیروزی هیلاری بیشتر به واسطه مسائل گفتمانی است تا حوزه اجرایی. پیروزی ترامپ اما آنان را دچار مشکلات بزرگی خواهد کرد، چرا که نمی‌توانند از صلح‌طلبی و روشنفکری دولت آمریکا سخن بگویند و نمی‌توانند زمینه‌سازی معامله بزرگ میان تهران و واشنگتن را فراهم کنند. آنان در دولت ترامپ کاملاً آچمز هستند و از آمریکا به سوی اروپا خواهند رفت و سنت سوسیالیستی دوران چپ‌گرایی‌شان را بازتولید خواهند کرد. اما در مورد دولت داستان تاحدودی فرق می‌کند؛ آنان انتخابات آمریکا را باخته‌اند چراکه آینده برجام با خطر بزرگی مواجهه شده، اکنون مخالفان اصلی برجام به قدرت رسیده‌اند و به احتمال فراوان به‌دنبال پایان رسمی یا حتی غیررسمی برجام هستند یا اینکه در انظار برجام را پاره یا آن را مشمول مرور زمان کنند. در چنین شرایطی، آقای روحانی بزر‌گ‌ترین میراثش را بر باد رفته می‌بیند و دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت؛ پدید آمدن فضای ضد برجام در واشنگتن به بن‌بستی بزرگ در پاستور می‌انجامد و زمینه پایان دولت را فراهم می‌کند. اکنون محاسبات دولتی‌ها برهم ریخته و آشفتگی اردوی‌شان را فرا گرفته است.