آدرس غلط موصل یا سئول؟!
محمد صرفی در کیهان نوشت:
آقای روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات موضوعات مختلفی را مطرح کردند. از جمله تحلیلی از چرایی سقوط موصل و اشغال آن توسط داعش ارائه دادند و گفتند؛ «موصل ارتباط عاطفی و سیاسیاش با بغداد قطع شده بود و هر گروه مسلح دیگر (هم غیر از داعش) با یک پرچم که نه سیاه حتی سفید میتوانست بر موصل فائق آید.»
تحلیل جناب روحانی درباره چرایی سقوط موصل یک نقص فاحش و بسیار کلیدی دارد. آن هم بیتوجهی به نقش خائنانی که با اقدامات خود برای داعش فرش قرمز پهن کردند. براساس تحقیقاتی که بعدها صورت گرفت حداقل 37 مقام دولتی و نظامی در سقوط موصل مقصر شناخته شدند که یکی از آنها اثیل النجیفی استاندار وقت نینوا - به مرکزیت موصل- بود که تنها چند ساعت پیش از حمله داعش به این شهر، به همراه نزدیکان خود از شهرگریخته و به اربیل رفته و پیش از فرار نیز به نیروهای امنیتی و نظامی دستور تخلیه پادگانها و عقبنشینی از مراکز استقرار را داده و عملاً کلید شهر را به داعش سپرده بود. با این خیانت فاحش، داعشیها که چند هزار نفر بیشتر نبودند ظرف چند ساعت شهر موصل را با وجود دهها هزار نیروی نظامی و امنیتی به اشغال خود درآوردند.
اما فارغ از نمونه موصل و چرایی سقوط آن، موضوع ارتباط عاطفی مردم و دولت مرکزی یک مسئله مهم و غیرقابل انکار است. شکی نیست که بزرگترین سرمایه جمهوری اسلامی ایران، اعتماد میان مردم و نظام است. اعتمادی که جنبه روانی و اعتقادی دارد و در مناسبتها و بزنگاههای مهم ملی و سیاسی - مانند انتخابات، جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، راهپیماییهای روز استکبارستیزی، روز قدس و...- به نمایش درآمده و به مثابه بیعت مجدد ملت و حکومت اسلامی خود را نشان میدهد. اما چه خط مشی، سیاسی و برخوردهایی است که به این اعتماد و سرمایه اصلی کشور لطمه وارد میکند؟
«روه مو هیون» رئیساسبق کره جنوبی در اواخر دوران ریاست جمهوری خود (2003 تا 2008) به فساد مالی متهم شد. اتهام وی سوءاستفاده چند نفر از اعضای خانواده و بستگانش از موقعیت هیون و دریافت رشوه بود. هیون بامداد دوم خرداد 1388 خود را از کوه به پایین پرت کرد و به زندگی خود خاتمه داد. وی پیش از خودکشی نامهای نوشته و در آن تاکید کرده بود بخاطر این فساد و رسوایی «عمیقاً شرمگین است.» روز جمعه هم رئیسجمهور فعلی کره جنوبی -خانم پارک گونهه- مقابل دوربینهای تلویزیونی آمد و با چشمانی اشکبار از اینکه اجازه داده است دوست صمیمیاش -خانم چوی سون سیل- در دفتر وی اعمال نفوذ کند و در برخی انتصابات نقش داشته و سوءاستفاده اقتصادی کند، عذرخواهی و اعلام کرد با تحقیقات دادستانی در این زمینه همکاری کامل خواهد کرد.
کسی انتظار ندارد در اینجا نیز عدهای خود را از کوه پرت کنند یا بگریند و ابراز شرمندگی عمیق کنند اما میتوان این حداقل انتظار را داشت که با خود و مردم صادق باشند. اگر کسی بخواهد 5 میلیون وام از بانکی بگیرد باید چند ضامن با شغل رسمی و چندین و چند ضمانت سفت و سخت دیگر بیاورد؟ اما فردی از بانک زیر مجموعه صندوق ذخیره فرهنگیان بدون هیچ وثیقه و ضمانت معتبری صرفاً با ارائه سه فقره چک 800 میلیون وام میگیرد! اینکه چنین فردی و همدستانش که یکی دیگر از آنها 3900 میلیارد تومان تسهیلات گرفته است، پول میلیونها معلم را بخورند و پس ندهند هیچ تعجبی ندارد. تعجب آنجاست که نباید این مسائل را اختلاس نامید و باید گفت معوقه! ارتباط عاطفی مردم و حکومت را این مدیران هستند که قطع میکنند. بجای بریدن صدای منتقدان و کشاندن هر روز آنها به پاسگاه و دادگاه، دست این حرامخوران را از جیب ملت بیرون کشیده و قطع کنید.
محمدحسین نظری در وطن امروز نوشت:
«پناه میبرم به خدا از بستن دهان منتقدان». عبارتی که تا
امروز تحققی پارادوکسیکال داشته است. همین چند روز پیش بود که مدیرمسؤول
«وطنامروز» و «حسین قدیانی» به خاطر نقد توافقنامه مقدس «برجام» و نقد
«نقض برجام» و امثالهم به دادگاه رفتند که این نه نخستینبار برای او بود،
نه برای روزنامه «وطنامروز». این دعاوی به دفعات و به بهانههای کودکانه و
مضحک بارها علیه روزنامه اقامه شده و کار را به دادگاه و دادسرا کشانده
است. شاید باور نکنید که حتی برای یک گزارش اقتصادی با عنوان «سقوط آزاد
بورس» هم مواخذه شدیم. به گمانم اینها در راستای همان ورزش پیادهروی و
«دو» است که رئیسجمهور تاکید دارند در هوای سالم پسابرجام انجام گیرد به
جای بحث و نقد و اینجور خزعبلات ضدوحدت. دوندگی از روزنامه تا دادگاه و در
دادگاه هم از این اتاق به آن اتاق. چه؛ قبلا هم حضرتشان تاکید کرده بودند
«عقل سالم در بدن سالم»! بویژه برای ما «اقلیتهای ناچیز» که هم
«بیسوادیم» و هم «ترسو»!
باری! شخصا حیرتم از تناقضگویی آشکار رئیسجمهور است. از طرفی منتقدان و
معترضان را با الفاظی چند که با هتاکی قرابتی انکارناپذیر دارد مینوازند و
ایشان را به جهنم حواله میدهند و از سوی دیگر اظهار میدارند که «نقادی
هنر است نه هتاکی». خب! جناب رئیسجمهور بفرمایند مصداق نقادی چیست؟ مگر
داریم هتاکی بالاتر از بستن دهان منتقد و گشودن زبان تهدید در قبال روشنگری
و تنویر اذهان عمومی؟ تنویری که از قضا چون خلاف منافع شخصی ذخایر نظام
است و جیبشان به خطر میافتد بهزعم شما ایجاد یاس و ناامیدی و تشویش
اذهان عمومی است. طبعا رسانه مطلوب از منظر دولت امنیتی جناب رئیسجمهور
رسانهای است که چشم بر روی فسادها و اختلاسها و ارتشاهای مدیران دولت
ببندد و به قول حضرتشان «فسادها را زیر و رو نکند» و فقط در وصف
دستاوردهای موهوم «برجام» شعر بسراید.
رسانهای که نه از کرسنت و معاهدات
فاشیستی نفتی حرفی بزند و نه در قبال هتاکیهای عربستان و نقض آشکار
حقوقبشر سخن بگوید که اگر بگوید به جرم نقض امنیت ملی مواخذه میشود. اگر
هم مقابل این ادعا که «تحریمها» برداشته شده بپرسیم کدام تحریمها؟ یا از
دلواپسانیم یا از کاسبان تحریم. از زمانی که دولت تدبیر و امید بر سر کار
آمده است چنان فضای امنیتی بر رسانههای منتقد حاکم شده که در اکثر موارد
انفعال این رسانهها را در پی داشته است. صداوسیمای جمهوری اسلامی حق پخش
کردن یک گزارش اقتصادی را هم ندارد که مبادا یأس و ناامیدی به جامعه منتقل
شود. برنامههایی مثل «ثریا» که توسط عدهای جوان دغدغهمند و بیادعا
اداره میشود در برهههایی به تعطیلی کشانده و بسیاری از گفتوگوها به
بهانه نقض برجام لغو شد. به بهانههای واهی خبر 20:30 از سوی دولت تحت فشار
قرار گرفت و تا مرز تعطیلی پیش رفت. روزنامهها و خبرگزاریهای منتقد و
غیرهمسو با دولت هم که همواره یک پایشان دادگاه مطبوعات بود و درگیر رفع
توقیف و پرداخت جریمه. حذف مکرر خبرنگاران منتقد از نشستهای خبری را هم که
به این لیست اضافه کنیم، نمیدانم آزادی رسانهها از کجای اینها
درمیآید؟ این تنها چند نمونه از موارد متعددی است که دولت با زبان تهدید
نسبت به رسانهها هتاکی کرده و نفسشان را در این هوای مطبوع پسابرجام
گرفته است. «نشکنیم قلمها را به بهانه واهی، نبندیم دهانها را با
بهانههای غیراساسی، بگذاریم در این جامعه آزادی باشد». معالاسف باید به
عرض آقای رئیسجمهور برسانم که «با حلوا حلوا کردن، دهان شیرین نمیشود» یا
به قول شما «با شعر و شاعری چیزی درست نمیشود»، چرا که اتفاقا هم قلمها
را شکستید و هم دهانها را بستید، متاسفانه آن هم به بهانههای بسیار واهی و
غیرمنصفانه.
اگرچه حق این است که به صورت مجزا و در فرصتی بهتر بهطور مبسوط به این
ادعای عجیب و غریب بپردازم، عجالتا اشارتی در این باب هم خالی از لطف نیست.
آقای رئیسجمهور اگر میخواهند انقلابی نباشند، خب نباشند.
کمااینکه احدی تصور نمیکند اعضای دولت و اساسا گفتمان دولت، «انقلابی»
است. لکن مرحمت فرموده «انقلابی» بودن را با قرائت شخصی و گفتمانیشان از
اخلاق و اسلام گره نزنند و آن را مصادره به مطلوب نکنند. تجربه نشان میدهد
ایشان در چنین مواردی دچار نقض غرض میشوند و تفسیر به رای را در دستور
کار قرار میدهند. نمونهاش «کربلا»ی امام حسین(ع) است که مظهر «مقاومت» را
دستمایه «سازش» خویش کرده و از آن «درس مذاکره» گرفتند. علیایحال؛ اگر
به اخلاق و اسلام هم باشد، نه حقوقهای نجومی، اخلاقی است و نه فساد 8 هزار
میلیاردی، اسلامی.
اعتیاد، طلاق، انحرافات، بزهکاری ها، حاشیه نشینی، زنان سرپرست خانوار و... از مهمترین مسائل و مشکلات و آسیب های اجتماعی هستند که جوامع انسانی از جمله جامعه و کشور ما را به شدت تهدید می کنند.
اشک و بغض رهبر
شاید به همین دلیل است که جلسه 23 عضو شورای اجتماعی کشور درباره بررسی آسیب های اجتماعی که دوشنبه گذشته در حضور رهبر انقلاب برگزار شد را آن طور که وزیر بهداشت در کانال تلگرامی خود آورده رهبری «مهمترین جلسه نظام» عنوان کرده اند و مسلم است که بررسی و مقابله با آسیب های اجتماعی خصوصاً در برهه کنونی به دلایل مختلف باید در تصمیم سازی ها و برنامه ریزی ها از جمله مهمترین اولویت های مسئولان کشور باشد چرا که اگر چه ملت بزرگ ایران تاکنون با اتکا به پروردگار متعال و امید به نصرت حضرت حق، مراحل بسیار سخت، تاریخی و سرنوشت سازی از جمله پیروزی انقلاب و تثبیت حاکمیت نظام اسلامی، دوران سراسر عزت و افتخار و سلحشوری دفاع مقدس، فشار های سنگین سیاسی بین المللی، تحریم های ظالمانه و انواع تهدید های نظامی و امنیتی را با حفظ عزت و استقلال و آزادگی پشت سر گذاشته و در حال حاضر نیز که منطقه دچار فتنه و جنگ خانمان سوز تروریستی داعش دست پرورده وهابیت سعودی و استکبار آمریکاست باز هم به لطف ایزد منان و تلاش و ایثار مجاهدان و سلحشوران ارتش و نیرو های انتظامی و امنیتی و مرزبانان غیورمان، این دلاورمردان بی ادعا، ایران عزیزتر از جانمان در امنیتی کم نظیر به سر می برد اما با تمام این احوال امروز خطر آسیب های اجتماعی آنچنان جدی و در کمین است که اگر ادعا کنیم تداوم و گسترش این آسیب ها می تواند به «فروپاشی» اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی جامعه منجر شود، ادعایی به گزاف نکرده ایم و شاید به همین دلیل و دیگر دلایل است که رهبری هنگام شنیدن گزارش اعضا و پخش مستند هایی از آسیب های اجتماعی «بغض در گلو» و «اشک در چشم» خطاب به اعضای شورای اجتماعی کشور و حاضران نکات مهمی را تذکر دادند از جمله بیان عباراتی با این مضامین که ما غفلت کردیم، ما باید زودتر به این امور می پرداختیم، این ها عیال و خانواده ما هستند، ما به جای گزارش باید اثر اقدامات دستگاه ها را در تغییر شاخص ها و کاستن از معضلات به طور ملموس ببینیم. ایشان در بخش دیگری از صحبت هایشان با «دردناک» عنوان کردن معضل آسیب های اجتماعی بر لزوم مشارکت مردم در مبارزه با آسیب های اجتماعی تأکید کردند و گفتند: همه حتی آن هایی که به دین اسلام اعتقادی ندارند، هر کسی که ایران را دوست دارد و سلامت وجدان دارد باید برای حل این مسائل اهتمام بورزد. به هر صورت گزارش دستگاه ها و نهاد های ذی ربط در این جلسه و دو جلسه قبل و تذکر ها، هوشیار باش ها و رهنمود های رهبری از یک سو و همچنین آمار بالا و واقعیت های تلخ آسیب های اجتماعی که به مرور زمان و به دلایل مختلف گریبان گیر جامعه شده، وظیفه دولت و مجلس و کلیه نهاد ها و دستگاه های حاکمیتی و همچنین مردم و رسانه ها برای مقابله جدی و موثر با انواع آسیب های اجتماعی و کاستن از آمار این معضلات «دردناک» و خطرناک را بسیار سنگین کرده است.
مرور اجمالی آمار
مرور اجمالی برخی آمار حتماً می تواند صدای زنگ خطر آسیب های اجتماعی که امروز به «آژیر قرمز» تبدیل شده است را شفاف تر به گوش مسئولان و مردم برساند!
اعتیاد:
گر چه برخی کارشناسان بر این باورند که به دلایلی آمار دقیق و واقعی از تعداد معتادان وجود ندارد اما به هر صورت بر اساس آمار اعلام شده سال 90، تعداد معتادان یک میلیون و 330 هزار نفر و بر اساس آمار اعلامی سال 93 تعداد خانواده های درگیر با اعتیاد 2 میلیون خانواده اعلام شده است و کیست که نداند اعتیاد این بلای خانمان سوز علاوه بر این که خود یک آسیب اجتماعی جدی است عاملی مهم در ایجاد آسیب های دیگر از جمله طلاق، فروپاشی خانواده ها، انواع بزهکاری ها و... است. آیا برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر و اعتیاد همه دستگاه های ذی ربط آنچنان که باید به وظایف خود عمل کرده اند؟ !
طلاق:
سست شدن و از هم پاشیدن شیرازه خانواده و طلاق آسیب مهم و دردناک دیگری است که سایه سیاه و سنگین خود را در جامعه گسترانده، آنچنان که متأسفانه بر اساس آمار فروردین ماه سال جاری که توسط معاون فرهنگی اجتماعی وزارت کشور اعلام شده به طور متوسط در قبال هر 100 ازدواج 22 طلاق در کشور ثبت می شود. اسفبارتر این که آمار طلاق در برخی استان ها 37 تا 60 درصد به ازای هر 100 ازدواج است! تازه این ها فقط آمار طلاق های ثبتی است نه «طلاق عاطفی» ! کدام اهل فهم دلسوزی است که نداند طلاق که خود یک آسیب اجتماعی است می تواند چند آسیب خطرناک دیگر را به دنبال داشته باشد، آیا همه دست اندر کاران و همچنین آحاد مردم تمهیدات و اقدامات لازم و موثر را برای کاهش آمار طلاق و از آن مهمتر آماده کردن زمینه های ازدواج های آگاهانه مناسب، مطلوب و موفق که منجر به طلاق نشود را آماده می کنند. اگر این طور بود اتفاق نامبارک طلاق تا این حد در جامعه تکرار نمی شد تا آن جا که «قبح» آن نزد برخی از بین برود! امر نامبارکی که در برخی روایات آمده که طلاق عرش خدا را می لرزاند!!
فرار دختران از خانه:
این معضل اجتماعی از جمله دردناک ترین و عمیق ترین زخم هایی است که متأسفانه بر پیکر جامعه ما نیز خورده است. تلخ قصه ای که حتی وجود یک مورد آن جانگداز است. آمار اعلام شده توسط مدیر بهزیستی تهران در بیست و پنجم مرداد سال 94 چنین حکایت می کند که سالانه 10 الی 15 درصد از دختران بین سنین 14 تا 18 سال از خانه فرار می کنند. آیا این درد برای جامعه و مردان و زنان غیرتمند ایرانی، درد بزرگ و جانکاهی نیست؟ اگر هست چرا اقدامی بایسته و موثر انجام نمی شود؟ جدا از تأثیر فضا های مجازی و دوستی های خیابانی و «هوس های عشق نما» و... در فرار برخی دختران از خانه آیا همه والدین به این نکته مهم می اندیشند که گاه گفتار و رفتار غیرآگاهانه، غیرمومنانه و غیرمسئولانه، فاقد تدبیر و نامناسب برخی از آن ها چقدر در فرار دختران از خانه تأثیر دارد؟ فرار هایی که گاه به فجایعی جبران ناپذیر بدل می شود!
زنان سرپرست خانوار:
طبق اعلام رئیس پژوهشکده آمار بر اساس سرشماری سال 90 در بین 21 میلیون خانوار موجود در کشور، سرپرستی 2 میلیون و 500 هزار خانوار بر عهده زنان است و این یعنی علاوه بر عهده دار بودن وظیفه سنگین و خطیر مادری، بر دوش کشیدن وظایف پدری و مهمتر این که با این وضعیت بیکاری و سختی تأمین معیشت که حتی بسیاری از مردان صاحب شغل و درآمد پایین آنچنان که باید از عهده برنمی آیند، آنگاه یک خانم که هم باید مادر باشد، هم پدر، هم شاغل و هم مسئول تربیت و تأمین کننده امنیت روانی فرزندان خود چگونه و با چه مشقت و خون جگری می تواند زندگی را بچرخاند و اگر دولت و مجلس و نهاد ها و دستگاه های ذی ربط مانند کمیته امداد و بهزیستی، خیریه ها و مردم در انجام وظایف ذاتی و وجدانی خود در مقابل این زنان بزرگوار و بلند همت کوتاهی کنند چه جوابی در محضر الهی و آینده جامعه ایرانی می توانند داشته باشند؟ اگر به این واقعیت ها و آمار ها اضافه کنیم، حدود 4 میلیون نفری را که بر اساس آمار خرداد 94 تحت پوشش کمیته امداد هستند و حدود 3 میلیون و 600 هزار نفری که طبق آمار فروردین 93 تحت پوشش بهزیستی قرار دارند و همچنین اگر علاوه بر این اعداد و ارقام اشاره ای به ماجرای تلخ و بس جانگداز وجود برخی مفاسد اخلاقی و منکرات و فحشا داشته باشیم آنگاه کاملاً صدای «آژیر قرمز» آسیب های اجتماعی را هم مسئولان بهتر می شنوند و هم مردم و شاید لااقل از این پس مسئولان کاری کنند کارستان که به قول رهبر همه جانبه نگر و دلسوزمان همو که «پدرانه» جامعه را اهل و عیال و خانواده خود و نظام می دانند، آحاد ملت نتیجه طرح ها، برنامه ها و اقدامات مسئولان و مردم خوب و خیرخواه مان را در مبارزه با کنترل آسیب های اجتماعی به عینه ببینند و از عمق وجود حس کنند.
اشتغال و مبارزه جدی با فساد
سراب مذاكره و سازش
عباس حاجينجاري در جوان نوشت:
گفتمان سران دولتهاي غربي، به ويژه امريكاييها پس از توافق هستهاي در مواجهه با ايران نه تنها تعديل نشده، بلكه متأثر از برآوردها از محيط داخلي ايران، آنها انشقاق و شكاف در محيط داخلي و تأثيرگذاري بر فرآيندهاي دروني جامعه ايران را دنبال ميكنند كه شايد در آخرين نمونه آن بتوان به سخنان جانكري، وزير خارجه امريكا در دانشگاه شيكاگو اشاره كرد كه او طي آن با تأكيد بر اينكه تحريم تسليحاتي ايران همچنان باقي است يادآور ميشود كه «ما تحريمها عليه ايران را به دليل حمايت از تروريسم(؟!) تثبيت كرديم و در حقيقت از زمان توافق و به خاطر آنكه آنها موشكهايي شليك (آزمايش) كردند ما تحريمهاي بيشتري را وضع كرديم.» جانكري سپس با تحقير آنچه كه از مجموعه فرآيندهاي هستهاي ايران باقي مانده است توجه خود را به فضاي داخلي ايران معطوف كرده و يادآور ميشود كه «مسئله اين است كه آيا ايران قصد دارد رفتار خود را در اين دوره زماني تغيير دهد، آيا اين همان چيزي است كه روحاني در تلاشهاي اصلاحطلبانهاش دنبال ميكند. آيا آنها در اين برهه زماني قصد دارند كه در منطقه تغيير كنند؟ من خوشبين هستم و اميدوارم كه در مدت زمان 15سال، ما اين اختلافات را حل و فصل كنيم.»
نكتهاي كه در اين تعامل قابل توجه است اين است كه نظام سلطه مؤلفههاي اصلي اقتدار ما را كه درونزا و مبتني بر روحيات و تفكر انقلابي است هدف گرفته است، يعني موضوعاتي نظير توان موشكي يا پيشتازي در روند تحولات منطقه محصول حفظ و تثبيت روحيات انقلابي و مديريت جهادي در محيطهاي مربوط است و چه بسا اگر تفكر سازش و تسليم در آن عرصه نيز نفوذ ميكرد، اكنون ديگر داعش و حاميان غربياش دغدغهاي براي شكلگيري دولت فراگير خود در منطقه نداشتند.
در طول 38 ساله پس از انقلاب در هر عرصهاي كه ما به نيرو و تفكر انقلابي اعتماد كرديم، دستاوردهاي ارزشمندي را كسب نموديم كه همچنان در زمره افتخارات اين ملت ثبت شده است و هر جا كه اين روحيات به انزوا رفت و تفكر سازش و تسليم غلبه يافت، اين دشمن ما بود كه براي خود افتخار ثبت كرد، به گونهاي كه اكنون اوباما برجام را مهمترين دستاورد دوران رياست جمهورياش ميداند.
محمدمهدی مظاهری در ایران نوشت:
در روزهای اندکی که به زمان انتخابات ریاست جمهوری در امریکا باقی مانده است، فضایی از بهت و درماندگی جامعه امریکا را فرا گرفته است. دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون غیرمحبوبترین نامزدهای ریاست جمهوری در تاریخ امریکا هستند که انتخاب هر یک از آنها با اما و اگرهای فراوانی مواجه است.
دونالد ترامپ از بسیاری جهات با نامزدهای ریاست جمهوری پیشین فرق دارد و ایدههای جنجالی بسیاری را مطرح کرده است. او که تاجری میلیاردر است، خود را اهل کسب و کار میداند و مدعی است در عرصه ریاست جمهوری نیز مثل مدیرعامل امریکا و دولت فدرال عمل خواهد کرد. او در برخی موارد گسترش تسلیحات هستهای را جایز میداند و به عنوان نمونه گفته «بد نیست کره جنوبی در مورد داشتن سلاح هستهای تجدید نظر کند.» ترامپ توافق هستهای ایران و گروه ۱+۵ را نیز توافقی ضعیف و اشتباه میداند و گفته در صورت ریاست جمهوری، این توافق را پاره میکند.
پارادایم اقتصاد در کشورهای مختلف میتواند متفاوت باشد و کشورهای درحالرشد باید حوزههای گستردهتری را به خدمت اقتصاد بگیرند تا رشد اقتصادی و توسعه پایداری را رقم بزنند؛ به همین ترتیب در ادبیات سیاسی نیز حوزه تعریف اقتصاد میتواند برحسب مواضع سیاسی عوض شود. پس از تغییر سه وزیر حوزه فرهنگ، ورزش و آموزش تعبیری از تیم اقتصادی مطرح شد؛ به این ترتیب که مابقی وزرا تیم اقتصادی هستند. این در حالی است که اگرچه تجارت میتواند در اقتصاد و بهبود شاخصهای کلان اقتصاد تأثیر بگذارد، اما پارادایم اقتصاد و پارادایم تجارت و... مسیرهای متفاوت و فضا و شاخصهای متفاوتی دارند و نمیتوان اشتغال، کار، تعاون، کشاورزی و... را اقتصادی نامید، اما آموزش را غیراقتصادی دانست. البته عملکرد این بخشها آثار بسیار زیادی در بهبود شاخصهای اقتصاد کلان داشت؛ برای مثال بخش کشاورزی با رشد بالای خود موجب نزدیکشدن به رشد هدفگذاریشده و تحقق اقتصاد مقاومتی شد، اما وزارتخانههای فرهنگ، ورزش و آموزش نیز از دید نهادگرایان و نئولیبرالیستها اصلیترین و بنیادیترین عامل رشد اقتصادی به شمار میروند که با توجه به انعکاس و بازتاب آثار آنها در بلندمدت، معمولا برای دولتها مغفول میمانند. دولت یازدهم به بسترسازی اقتصادی و ترمیم ساختارهای فروپاشیده باقیمانده از دولتهای نهم و دهم پرداخته است.
این دولت مرزبندی اقتصادی را برداشته و با رویکردی مبتنی بر پارادایمهای تبیینشده به تفکیک کابینه پرداخته است. به دیگرسخن اگر آموزش را غیراقتصادی بدانیم، به زیرساخت رشد و توسعه اقتصادی، بیتوجه بودهایم. همانطور که «نورث» میگوید «اینکه نهادها بر عملکرد اقتصادی تأثیر میگذارند، چندان جدالبرانگیز نیست و همگان کمابیش آن را پذیرفتهاند. این نکته نیز چندان محل منازعه نیست که عملکرد متفاوت اقتصادها در طول زمان اساسا متأثر از تغییر و تحول نهادهاست». راز رشد اقتصادی متفاوت با وجود مدلهای یکسان رشد در کشورهای مختلف، بسترهای نهادی متفاوت است. نباید بعد کمی و عددی اقتصاد بر ابعاد کیفی و زیرساختی و نهادی آن غالب شود. برای تداوم رشد پنجدرصدی پیشبینیشده برای سال جاری، دولت میتواند به توسعه پایدار روی بیاورد و لازمه این توسعه، توجه به بسترهای رشد متناسب با ساختار جمعیتی است. برای مثال پراکنش بیکاری حاکی از تراکم بالای جوانان در جمعیت بیکار است و اقتصادهای نوظهوری مانند چین و هند با ارائه مدلهای رشد مبتنی بر سرمایه انسانی، با بهکارگیری نیروی بیکار به بازار کار ارزان دنیا تبدیل شدند و صنایع بزرگی را به کشورهای خود جذب کردند. بنابراین پارادایم اقتصاد با مرزبندی وزارتخانهای تبیین نشده بلکه عملکرد بهرهوری و رشد حوزه همه بخشها و زیربخشهای اقتصاد در همه وزارتخانه با نسبتهای متفاوت کمی و کیفی پراکنده شده است و درهمتنیدگی بسیار بالایی در همه حوزهها دارد. به بیان دیگر میشود گفت تعویض اخیر سه وزیر کابینه دولت یازدهم هم بهنوعی با رویکردی اقتصادی و در راستای تحقق رشد اقتصادی هشتدرصدی صورت گرفته است. ایجاد الزامات تحقق رشد هشتدرصدی متوسط پنجساله برنامه ششم توسعه ایجاب میکند که بخش تجارت مورد توجه و تمرکز بیشتری از طرف دولت قرار گیرد و سایه ابهامات از خصوصیسازی برداشته شود تا با حذف فضاهای رانتی ناشی از حضور دولت و ترکیب آن با بخش خصوصی در امر تجارت، شفافیت اقتصادی افزایش یابد و پتانسیل بالای رشد اقتصادی ناشی از گسترش تجارت بینالملل که مبتنی بر مزیتهای اقتصادی است، محقق شود. تحریم اقتصادی یک متغیر مجازی برای اقتصاد ایران بود که پس از حذف آن با توجه به رویکرد نئوکلاسیکی آثار این تغییر در یک دوره کاملا برطرف شده و به همین دلیل، با اصلاح این شوک، پایه رشد اقتصادی ساختاری در اقتصاد ما برای سالهای اجرای برنامه ششم پایین خواهد بود. تحقق رشد اقتصادی پیشبینیشده برای سال ٩٥ که اولین سال پساتحریم اقتصاد است، از عملکرد بسیار منضبط و علمی تیم اقتصادی کشور خبر میدهد اما باید گفت ماههای پایانی این سال در تحقق اهداف کمی برنامه ششم توسعه نقش بسیار مهمی دارند چراکه شوک مثبت ناشی از بازگشت درآمدهای نفتی به روند رشد اقتصادی کشور تحقق یافته است و این موضوع بهدستآوردن رشد اقتصادی هشتدرصدی پیشبینیشده در برنامه ششم را سخت میکند. دولت میتواند پس از تحقق رشد پساتحریمی، برای تثبیت این رشد اقدام به طراحی و تدوین سیاستهای توسعهای کند. بخش عظیمی از رشد اقتصادی فعلی ناشی از بهبود درآمدهای نفتی و بازگشت ایران به اندازه واقعی اقتصاد خود بوده است که این موضوع به بزرگترشدن اندازه اقتصاد منجر شد و تحقق رشد اقتصادی سختتر ميشود و برنامههای اقتصادی دولتی نیز بايد همهجانبهتر شود. با توجه به اینکه رشد اقتصادی ناشی از ترمیم و بهبود درآمدهای نفتی در سال آینده ادامه نخواهد داشت، رقمزدن رشد اقتصادی، برای اقتصاد ایران در برنامه ششم توسعه کار بسیار دشواری است که نیازمند فعالیت اقتصادی جدی دولت در سال جاری و تأمین مالی صنایع و بخشهای پربازده اقتصاد ایران و شناسایی این بخشهاست تا بتوان به رشد پایدار بالای چهار درصد در سالهای برنامه ششم امیدوار بود و هدف کمی دولت مبنی بر رشد سالانه متوسط هشت درصد در این برنامه را محقق کرد.
صادق زيباكلام در اعتماد نوشت:
در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:
استفاده معاون رییسجمهور و رییس سازمان محیطزیست از تریبون رسانه ملی برای بیان چند گزاره تبلیغاتی به نفع دولت چقدر با واقعیت عملکرد دولت تدبیر و امید تطبیق دارد؟! پاسخ روشن است، اگر نگوییم هیچ، بین میزان تطبیق این ادعاها با آنچه مردم از عملکرد دولت میبینند؛ فاصلهای فاحش وجود دارد. به باور همگان و حتی چهرههای همسو با دولت، کابینه اعتدال عمدتاً سرگرم گفتار درمانی و تکرار یکسری وعدههاست که با وجود نزدیک شدن به پایان دولت یازدهم، گشایشی در زندگی مردم بهوجود نیاورده است. دو روز قبل، یک روزنامه اصلاحطلب همسو با دولت از قول یک اقتصاددان همسو تیتر زد : «کارد به استخوان مردم رسیده است» و نوک حمله خود را تیم مشاوران اقتصادی رییسجمهور قرار داد و بر خلاف ادعاهای خانم ابتکار، گفت : «رشد اقتصادی مورد نظر به غایت بیکیفیت است و بیش از آنکه به کار ملت و کشور بیاید به کار رقابتهای جناحی و سیاسی میآید و گرهای از مشکلات کشور باز نخواهد کرد.» البته خانم ابتکار پاسخ ادعاهای خود را در همان دورهمی از جماعت حاضر دریافت کرد، آنجا که مجری، معاون رییسجمهور را خطاب قرار میدهد و میپرسد: «چرا هیچ اتفاقی نمیافتد؟!» و این سؤال بهشدت مورد استقبال قرار میگیرد که گویا حاضران با زبان بیزبانی میگویند: «جانا سخن از دل ما میگویی.»