به گزارش مشرق، همسر شهید "پژمان (محمدکاظم) توفیقی" در دلنوشته ای تکان دهنده به همسر شهیدش به مناسبت چهلمین روز شهادتش اظهار داشت: برخی هایشان کارشان شده نمک به زخم ما پاشیدن… آیا آنهایی که فکر می کنند مدافعین حرم بی بی زینب، بخاطر پول رفته بودند حاضرند میلیاردها پول بگیرند و فقط پا به خاک سوریه در حال جنگ و شهرهای زیر بمباران بگذارند؟
متن نامه این همسر شهید را در زیر می خوانیم:
عزیزم سلام. پژمانم با امروز دقیقاً به ۴۰ روز رسیده که صدای مهربانت را نشنیده ام… چهل روز است که دلخوشی ام عکسها، فیلمها و صداهایی است که به یادگار برایم مانده، تنها مونس و همدمم گلزار شهدای بهشت زهرا شده…صبح تا ظهر… ظهر تا شب کنارت بنشینم و از دلتنگی هایم بگویم، از بی قراری هایم… از بی تابی هایم… از اشک ریختن های گاه و بی گاهم و تو در سکوتی سنگین فقط شنونده باشی. هرچه گریه کنم و زجه بزنم، جوابگویم نباشی.
چندی است همرزم هایت برگشته اند و از دلاوری هایت با افتخار و غرور می گویند برایم، برای منی که تو را بهتر از خودت می شناختم و می دانستم چه غیرت حسینی در رگ هایت داری، باید کتاب شود، چاپ شود و برسد به دست مردم لق لقه گویی که با بی رحمی تو را نقد می کنند که ” به خاطر پول رفته؟!؟! پژمان کجا سوریه کجا؟!؟!؟ …” چه می دانند که چه شب هایی تا به سحر که من با صدای نماز شب خواندن تو از خواب بیدار می شدم… چه میدانند که چه طور سی روز ماه رمضان را در گرمای تابستان با کار سنگینی که داشتی روزه می گرفتی… چه می دانند که چه طور تحت هر شرایطی نمازهایت را اول وقت میخواندی… مردم بامعرفت ما چه می دانند پژمان من چطور احکام دینی اش را به طور کامل انجام می داد؟ چه میدانند با دست خیری که پژمان مان داشت، چطور باعث شد چندین نفر را از گرفتن پول نزول، بخاطر درماندگی شان منصرف کند؟
مردم چه می دانند که تو با همه گروه آدم دوست می شدی و عقیده ات این بود که شاید بتوانم تاثیر مثبتی بر افکارشان داشته باشم… جالب تر اینجاست پژمانم؛ می گویند "عجب! قهرمان موتورسواری چرا باید برود سوریه… ؟!” انگار نمی دانند که تو با همین هنر موتورسواری ات بود که توانستی زیر باران بمب و موشک و خمپاره، مهمات و ادوات جنگی را به دست همرزمانت برسانی و آنها را از اسیر شدن صد در صد نجات دهی…
چه می دانستند که پژمان من، نامه برگشتش در دستش بود اما غیرت حسینی اش به او این اجازه را نداد که دوستان و همرزمانش را تنها بگذارد… چه می دانند تو از موتوری که در اختیارت گذاشته بودند مثل جانت نگهداری می کردی که چه، که بیت المال است و مسئولیتش با من است… چه می دانند که حتی یک لحظه هم بیکار نمی نشستی و مدام به دنبال خدمت به همرزمانت بودی… چه می دانند پژمان چه ارادتی به شهدا داشت و کار هر صبح جمعه ما بود که قبور شهدا را با جان و دل می شستیم… چه می دانند که پژمان من خمس و زکات مالش را می داد.
مردم با انصاف ما، پژمان مان را فقط در حال شوخی و خنده دیده بودند… اینها همه از معرفت برخی هایشان است. چقدر بگویم؟ چقدر بنویسم؟ برخی هایشان کارشان شده نمک به زخم ما پاشیدن… آیا آنهایی که فکر می کنند مدافعین حرم بی بی زینب، بخاطر پول رفته بودند :حاضرند میلیاردها پول بگیرند و فقط پا به خاک سوریه در حال جنگ و شهرهای زیر بمباران بگذارند؟ … میدانم که اگر بودی با خنده می گفتی: «…اشکال نداره، عارت بشه، بزار بگن من که برای چشم و حرف مردم کاری نکردم، من برای جلب رضای خدا بوده که این کار رو انجام دادم و یک تکلیف دینی برایم بوده، خدا راضی باشه کافیه …». این روزها با دلتنگی ات و این حرفها شده ام کوهی از درد و غصه و دائما از خدا می خواهم که صبر زینبی را به من عطا کند. من می دانم تو چه دلاورمرد و آزادمردی بودی که اسم و یادت جاودانه شد… شیرمرد من؛ آسمانی شدن لیاقتت بود و این افتخار من است که همسر چنین دلاوری هستم. اسم تو را با غرور زنده نگه می داریم، به امید دیدارت، یار همیشگی».
به گزارش دفاع پرس، حدود چهل روز پیش بود که خبری در صدر اخبار استان فارس و شهرستان کازرون قرار گرفت. خبری که خیلی سریع در شبکه های اجتماعی دست به دست شد. خبری با عنوان فردا سهشنبهٰ بیستم بهمن؛ وداع با پیکر مطهر شهدای مدافع حرم در کازرون؛ در آن خبر آمده بود که پیکر هفت شهید سرافراز تیپ تکاور امام سجاد (علیه السلام) کازرون که در حومه حلب سوریه و در عملیات آزادسازی «نبل» و «الزهرا» به شهادت رسیدند امروز به کشور منتقل شد. این شهدای والامقام اواخر آذرماه امسال عازم سوریه شدند و در تاریخ ۱۶ بهمنماه در عملیات آزادسازی شهرهای شیعهنشین «نبل» و «الزهرا» در حومه "حلب” به دست تروریستهای تکفیری به جمع شهدای مدافع حرم پیوستند.
در مجموع عملیاتهای صورت گرفته در حومه حلب سوریه، ۱۱ نفر از رزمندگان تیپ امام سجاد (علیه السلام) کازرون به شهادت رسیدند که از این میان شهیدان محمدکاظم توفیقی، سیدفخرالدین تقوینژاد، علی جوکار و محمد مسرور از شهرستان کازرون بودند.