سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
مهرعلیزاده نیرویی نیست که کارنامهای نداشته باشد
پیشنهاد ۲ فعال اصلاحطلب برای حمایت از همتی و مهرعلیزاده
محمدصادق جوادیحصار، از فعالان اصلاحطلب در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا پیرامون انتخابات پیش رو و انتقادات اصلاحطلبان به فرایند ردّ صلاحیتها گفته است: -اگر مردم- بتوانند پشت چهرهای مانند آقای مهرعلیزاده بایستند -و- همان کاری را از او طلب کنند که از آقای ظریف و تاجزاده طلب میکردند، در آن صورت میتوان امیدوار بود به حصول نتیجه.
او میافزاید: باید تاکید کنم که آقای مهرعلیزاده نیرویی نیست که کارنامهای نداشته باشد... و به عقیده من میشود به این قضیه توجه داشت.
جوادیحصار همچنین در واکنش به این مساله که دبیرکل حزب کارگزاران هم به ایلنا نظری مشابه ارائه داده با این تفاوت که او عبدالناصر همتی را مناسب ائتلاف دیده است، گفت: من روی مصداق تعصبی ندارم. اگر اصلاحطلبان بتوانند با آقای همتی هم به این نتیجه برسند خوب است؛ خوشبختانه در این موضوع با آقای کرباسچی اشتراک نظر داریم اما آقای کرباسچی از جنبه تکنوکراتی به موضوع نگاه میکند و من عملگرایی سیاسی. به همین خاطر در حوزه عملگرایی سیاسی امکان اجتماع جریانهای اصلاحطلبی پیرامون آقای مهرعلیزاده بیشتر است. نه آنکه این احتمال در آن طرف نیست بلکه این چشمانداز روشنتر است. [۱]
*قبل از هرچیز بایستی به این مسئله توجه داشت که اصلاحطلبان تندرو نقشه "تحریم خاموش انتخابات" (رأی نمیدهم چون نامزد ندارم) را از یکسال قبل طراحی کرده بودند و حتی اگر رجالی مثل جهانگیری هم در انتخابات پیش رو تأیید میشدند اما اجرای نقشه شوم هسته سخت اصلاحات قطعی بود.
از همین روست که میبینیم آنها هیچ وقعی به اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شدهای مثل همتی یا مهرعلیزاده نمیگذارند و از روز اول هم به این رجال روی خوشی نشان ندادند چون میدانستند احتمال تأیید صلاحیت آنها بالاست.
ضمن اینکه بدانیم اساسا هسته سخت اصلاحات از رجال نجیب و چپهایی که نسبت خوبی با نظام و یا نهادهای امین نظام داشته باشند، متنفر است و بارها نیز از آنها با عنوان "اصلاحطلبان بدلی" یا "اصلاحطلب هزینه نداده" یاد کرده است.
در بحث پیشنهاد جوادیحصار و کرباسچی بیان این نکته ضروریست که خروج از انتخابات به معنای برداشتن سلاح است و به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. فلذاست که از خباثتی که در معرفی چهرههای بیصلاحیتی مثل تاجزاده شاهد بودیم که بگذریم؛ چپها همانطور که جوادی و کرباسچی تأکید دارند، موظفاند بر اساس منطق دموکراسی با کارتهای روی زمین بازی کنند.
گزارهای که احتمال بسیاری پایینی دارد زیرا هدف اصلی جریان چپ کاستن از میزان مشارکت در انتخابات پیش روست.
در اشاره به صحبتهای جوادیحصار لازم به ذکر است که تمایل کارگزارانیها که بر خلاف هسته سخت اصلاحات، از ابتدا بر حضور در انتخابات تأکید داشتند؛ به حمایت از آقای همتی بسیار زیاد است.
***
تفاوت یک اصلاحطلب نجیب با اصلاحطلبان نانجیب
محسن رهامی، فعال چپ و از داوطلبان نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری دولت سیزدهم که صلاحیت وی برای حضور در انتخابات احراز نشد طی یک بیانیه برای خداحافظی از عرصه رقابتها انتقاداتی را به تصمیمات شورای نگهبان وارد کرده و در عین حال نوشته است:
"در حال حاضر، که پس از اعلام عدم احراز صلاحیتها، تکلیف شرعی و ملی از اینجانب در این خصوص ساقط گردیده است، ضمن سپاس از تمامی برادران و خواهران عزیز، علما و مراجع محترم، احزاب و گروه های سیاسی که در این مدت نسبت به اینجانب اظهار لطف و همراهی و همکاری نمودهاند و جلب توجه مسئولین امر و تصمیمگیران نسبت به عواقب روند موجود و آرزوی موفقیت برای ملت بزرگ ایران، اطمینان می دهم که مانند گذشته، در کنار شما و همراه شما خواهم بود و همچنان امیدوارم که زمینه های مشارکت شما ملت فهیم و تاریخساز، در تصمیم گیری نسبت به آینده کشور و سرنوشت خویش و فرزندان این مرز و بوم فراهم گردد و خداوند رحمت واسعه خودرا شامل حال این ملت بگرداند. "[۲]
*تأکید آقای رهامی بر افزایش مشارکت را بایستی با اقدام جبهه اصلاحات مبنی بر "تحریم انتخابات"[۳] مقایسه کرد و در اقتفای آن به تفاوت اصلاحطلبان نجیب و اصلاحطلبان نانجیب پی برد.
از این رهگذر همچنین میتوان به علت بیاعتنایی ستاد هسته سخت اصلاحات به چهرههای نجیبی مثل رهامی، مهرعلیزاده و همتی پی برد به نحوی که این افراد حتی در فهرست اولیه ۱۴ نامزد پیشنهادی جبهه اصلاحات هم حضور نداشتند.
نتیجه جالبتر نیز این است که در نزد اصلاحطلبان ستادی که منفعت خود را در کاهش دادن مشارکت مردم در انتخابات میجویند؛ امثال تاجزاده که دارای سوء سابقه کیفری و لگد زدن به قوانین کشور هستند، اصلاحطلب محسوب میشوند اما نجیبانی مثل رهامی که بر مشارکت حداکثری تأکید دارند، خیر!
***
"رأی ندادن" یعنی رأی دادن!
در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران و در شرایطی که امیدهای بسیاری برای بیشتر شدن فرایند پیشرفت کشور وجود دارد؛ اما صداهایی شوم از برخی حلقومها به گوش میرسد که "رأی ندادن" را در گوش مردم القا میکنند و بر "تحریم خاموش انتخابات" اصرار دارند.
حنجرههایی که به قول رهبری معظم نظام دلسوز مردم نیستند و حیات نازیبای خود را در مشارکت حداقلی میجویند.
معالوصف درباره "رأی ندادن" و تحریم انتخابات؛ البته گفتنیها و حقایق مهمی وجود دارد که باید آنها را دانست...
*"رأی ندادن" در منطق سیاست و دموکراسی دقیقا به معنای "رأی دادن" است. رأی دادن به بدترین حالت ممکن و به شرربارترین شرایط مفروض.
خاکستری بودن در سیاست، بیمعناست. و حتی سکوت هم در سیاست بیمعناست.
از همین روست که اصلاحطلبان یا به عبارت بهتر "بانیان وضع موجود" و کسانی که هماکنون فرماندهان تحریم انتخابات شدهاند؛ سالهاست که از در اختیار داشتن "صاحبان آرای خاکستری" سخن میگویند و یا خود را فرماندهان "تظاهرات سکوت سال ۸۸" مینامند.
چون خاکستری بودن و سکوت یعنی همراهی با فرماندهان فتنه و طراحان تحریم.
به سخن دیگر اینکه کسی که قصد دارد در فرایندهای سیاسی از زیر بار یک مسئولیت شانه خالی کند؛ در واقع مسئولیتی دیگر را بر شانه خویش مینهد و از این حقیقت هیچ گذشت و عبوری ممکن نیست.
کسی که رأی نمیدهد فیالواقع یعنی رأی میدهد... رأی به اینکه بدترین گزینه ممکن در بیتفاوتی امثال او از صندوق رأی به در آید و بدترین تصمیمات را در قبال وضع موجود، درباره وطن و پیرامون مردم بگیرد.
و ساکتان و خاموشان فیالجمله سربازان و غلامان حلقه بهگوش همین "بدترین گزینه ممکن" خواهند بود. که با رأی ندادن و با سکوت خود سببساز پیروزی او شدهاند.
از همین روست که در تمام دموکراسیهای برجسته جهان، رأی ندادن به مثابه خروج از دموکراسی تلقی میشود.
خروجی که اگر توسط احزاب، طیفها و گروههای سیاسی بصورت رسمی رخ دهد حتی به مثابه خیانت نیز تلقی شده و اشدّ مجازات را در پی خواهد داشت.
و باز هم جالب است بدانیم که حرکت تحریمی اصلاحطلبان درباره انتخابات پیش رو به گواه بیش از ۱۴۰ گزارش مشرق طی ۱ سال گذشته دالّ بر این است که برخی اعتراضات و "رأی نمیدهم"های شنیده شده در این روزها تماما ثمره القائات و نقشههای طراحی شده در ستاد اصلاحات است نه اعتراضاتی برآمده از واقعیت!
چه اینکه همانطور که اشاره شد، واقعیت و منطق هرگز پذیرای رأی ندادن نیست زیرا رأی ندادن یعنی رأی دادن به بدترین وضع ممکن.
طی روزهای اخیر همچنین میشنویم که برخی حنجرههای ناپاک از این میگویند که مردم ناامید شدهاند و رأی نمیدهند!
این حرف غیر منطقی نیز در حالی است که اولا انتخابات و صندوق رأی تنها رهگذریست که میتوان از قِبل آن امیدوار به تغییر اوضاع بود فلذا کسانی که این رهگذر را مسدود میکنند، خائنند.
ثانیا کسانی هم که احساس ناامیدی میکنند باید بدانند که این رأی دادن است که میتواند امید آنها و امنیت آنها را برای دورههای بعدی حفظ کند.
همان تجربه امثال "مصطفی تاجزاده" که در سال ۸۸ گفتند انتخابات را قبول ندارند و نظام را به مهندسی آرا و تقلب متهم کردند و به زندان رفتند اما دقیقا ۱۲ سال بعد از تمام آن حرفها بازگشتند و حتی به عنوان داوطلب نامزدی در انتخابات ثبت نام کردند.
آیا اگر رهبر معظم نظام اسلامی در سال ۸۸ با حمایت مردم و خون شهدا در قبال مردمسالاری دینی پایمردی نکرده بود و انتخابات با رعایت قانون زنده نبود؛ امثال تاجزاده امروز میتوانستند دوباره امیدوار به تغییرات مد نظر خود! شوند و ثبت نام کنند!؟
پس میبینیم که حتی ناامیدان هم در قبال حفظ کردن امید حتی در زندگی شخصی خود؛ برای انتخابات و رأی دادن مسئولاند.
بهانه دیگر برای رأی ندادن یا به عبارت بهتر "رأی دادن به بدترین گزینهها" نیز بیتفاوتی و تغییر نکردن اوضاع است!
این در حالی است که همه میدانیم رئیسجمهور روحانی فقط با تصمیم "نظارت بر قیمتها" میتوانست چنین گرانی تاریخی و بیتکرار در دو دوره قبل از خود را تکرار نکند!
پس بیتغییری اوضاع هم یک دروغ بزرگ است زیرا چیزی که وضع موجود را تکرار میکند؛ "رأی ندادن" است.
***