به گزارش مشرق، در مطلب پیشین که با عنوان انرژی هستهای و اندیشههای قجری منتشر شد، به تاریخچه و علل اقبال کشورهای توسعهیافته به انرژی هستهای، چرخه تأمین سوخت، ساختوساز صنایع هستهای در ایران، قابلیتها و کاربردهای این صنعت و عوامل ضعف منطق در اقبال به دیگر انرژیهای پاک مانند خورشیدی و بادی پرداختیم. در این مطلب سخن را ادامه داده و درباره بحران فقدان هستهای، تزلزل امکان ادامه صادرات نفت و گاز، منطق تحمل هزینههای تحریمی و اقتصادی هستهای شدن و ایران آینده میپردازیم.
* اگر بهسرعت هستهای نشویم با چه بحرانهایی روبهرو خواهیم بود؟
آمارهای بینالمللی نشان میدهند که با مصرف فعلی و ذخایر شناسایی شده انرژی فسیلی در جهان، تا کمتر از ۴۰ سال دیگر ۹۰% نفت و تا ۶۰ سال بعد ۹۰% گاز دنیا به پایان میرسد؛ فلذا در سالهای آتی جهان مجبور خواهد بود تا برای آنکه در توسعه دچار امتناع نشود، پیش از افول منابع انرژی رو به توسعه انرژیهای پاک، خصوصاً تکثیر نیروگاههای هستهای بیاورد.
هر دولت متکی به نفتی که در ایجاد نیروگاههای تأمین انرژی اهمال کند، بهزودی دچار وابستگی شدید به واردات سوخت از دیگر کشورها میگردد.
در سالهای قبل بر اساس آمارهای اعلامی وزارت نفت تصور میشد که ایران دارای منابع سرشار نفت و گاز است، بهنحویکه تا ۳۰۰ سال گاز و تا ۱۰۰ سال نفت دارد. اما پروفسور درخشان طبق اسناد تحقیقی و محاسبات تحلیلی اثبات نمود که چنین افسانهای ابداً حقیقت ندارد. از ۷۰۰ میلیارد بشکه نفت شناسایی شده در ایران، ذخایر قابل برداشت موجود کمتر از ۱۵۰ میلیارد بشکه است که از ۱۲۸۰ تا کنون، ۷۰ میلیارد آن نیز برداشت شده و در خوشبینانهترین حالت تنها ۸۰ میلیارد بشکه باقی است.
پس چند مشکل عمده داریم: اولاً برداشت سالیانه ما با جمعیت و مصرف حاضر که مدام افزایش مییابد، سالیانه ۱.۲ میلیارد بشکه است و این یعنی ایران تنها تا ۵۰ سال دیگر نفت خواهد داشت که ۲ میلیارد آن مصرف داخل و ۱.۲ میلیارد آن صادرات است. ثانیاً هرسال به دلیل افت ضریب بازیافت، حتی اگر بهترین تکنولوژیها را داشته باشیم مقدار کمتری امکان برداشت داریم؛ ثالثاً لازم نیست نفتمان صفر باشد تا به بحران برسیم بلکه اگر تولید داخل یک درصد کمتر از مصرفمان باشد، مجبور به خرید بوده و مبدل به کشور واردکننده نفت میشویم که این بحران با رویه حاکم تا کمتر از ۱۰ سال دیگر اتفاق خواهد افتاد!
در حوزه گازی وضعیت بدتر است و ما سالیانه ۲۵۰ میلیارد مترمکعب استحصال داشته که ۷۵% از برق و گاز کل کشور را تنها از ۲۴ فاز میدان پارس جنوبی تأمین میکنیم. اما از سال گذشته دچار افت فشار شدهایم و این یعنی هرسال یک فاز از ۲۴ فاز را از دست خواهیم داد و برخلاف محاسبات پیشین منابع گازیمان با سرعت در حال اتمام است.
* امکان صادرات نفت و گاز تا کِی و هزینه توسعه انرژی در کجا معقول است؟
با شرایط موجود تا کمتر از ۵ سال دیگر نمیتوانیم برق و گاز ۸۵ میلیون ایرانی و صنایع حاضر کشور را تأمین کنیم، چه رسد به توان صادرات گاز به دیگر کشورها چون هند و چین و اروپا! حتی اگر بتوانیم تکنولوژی دستگاه افت فشار را با هزینه ۵۰ میلیارد دلاری خریداری و نصب کنیم باز هم تا ۱۴۲۰ ۵۰% از گاز فعلی را از دست خواهیم داد! در صورتی هم که افت فشار را کنترل نکنیم تا ۱۴۲۰، ۹۰% کاهش بهرهوری خواهیم داشت و از ۳ سال دیگر وارد بحران میشویم! این دلایل ما را با مشکل قریبالوقوعی مواجه میسازد که تنها راه رهایی از آن، سرمایهگذاری عمده و فوری در ایمنترین و زودبازدهترین انرژیهای جایگزین است که اولاً هستهای و ثانیاً خورشیدی و بادی را شامل میشود.
همین امروز دیگر بنزین تولیدی ما جوابگوی مصرف روزانه ۱۱۰ میلیون لیتری خودروهایمان نیست؛ برق در تابستان قطع میشود و گاز در زمستانها کم میآید. توجه به این زنگ خطر روشن ما را بهضرورت توسعه تصاعدی نیروگاههای اتمی در کشور وادار میسازد. لازم است بدانیم که هزینه ساخت داخلی هر نیروگاه هزار مگاواتی برابر خرید یک دستگاه افت فشار است ـ حدود ۲.۵ میلیارد دلار! بنابراین برای نجات خود از شرایط نابسامان آتی و باتلاق وابستگی به کشورهای خارجی، لازم است با سرعت فزایندهای بهطرف تأسیس نیروگاههای هستهای پیش برویم. همچنین سالها است که در صنایع فرسوده نفتی نیاز به بازسازی ۱۸۰ میلیارد دلاری و واردات تکنولوژی داریم که میتوان همین هزینه را بهجای صرف در صنعتی که تا ۴۰ سال دیگر از بین خواهد رفته و آلودگی شدیدی ایجاد میکند، متمرکز بر توسعه تکنولوژی هستهای کرده و نیمی از برق و انرژی کشور را ظرف ۲۰ سال آینده تأمین کنیم. مشکل دیگر ما نقطهضعف بزرگ در امنیت ملی است؛ زیرا اگر تنها یک منطقه کوچک از پارس جنوبی طی حادثه یا خرابکاری بیرونی آسیب ببیند، ۷۰% از برق و گاز کشور تحتتأثیر قرار خواهد گرفت! اما اگر چنانچه دارای ۳۰ نیروگاه ۲۰۰۰ مگاواتی در حاشیه خلیجفارس باشیم و بتوانیم به طور میانگین سالی یک نیروگاه به بهرهبرداری برسانیم تا ۳۰ سال آینده خواهیم توانست هم صادرات نفت و گاز را ادامه داده، هم از اقتصاد رانتی ـ نفتی رها شده و هم امنیت انرژی مردم را تضمین نماییم.
* داشتن صنایع هستهای به این هزینههای اقتصادی و تحریمی میارزد؟
ایران از بدو انقلاب و با قطع یکطرفه روابط دیپلماتیک آمریکا در سال ۵۹ دچار تحریم است. تحریمهای نفتی، حقوق بشری، منطقهای، بانکی و موشکی اعم آنها است. تحریمهای هستهای نیز از دهه ۸۰ بهتدریج اضافه شد و طبق نظرات کارشناسی مجموع تأثیر تحریم بر اقتصاد ایران و خسارتهای ناشی از آن کمتر از ۳۰% است که حداکثر یکسوم از بار اقتصادی آن مربوط به هستهای است. از طرفی تحریمها علیرغم آسیبی که به تجارت خارجی و ورود تکنولوژی در ایران وارد ساخته، منجر به تلاش کشور در ایجاد خودکفایی نیز شده و ایران را در برخی شاخهها مانند تسلیحات نظامی و برخی صنایع دانشبنیان در زمره صادرکنندگان منطقهای و جهانی آورده است. باوجودآنکه کشور در معرض قطعنامههای سازمان ملل و تهدید بهقرار گرفتن ذیل فصل ۷ اصل ۴۳ شورای امنیت شد، اما اهمیت استراتژیک ایران هستهای آنقدر بالا است که تحمل و تلاش در خنثیسازی تدریجی فشارهای سیاسی ـ حقوقی غرب را توجیهپذیر میکند. در حقیقت منافع و ضرورت هستهای شدن برای ملت ایران آنقدر بالا است که طرف غربی حاضر است دستکم ۲۰ سال تلاش کند تا از وقوع این امر جلوگیری نموده و با ایجاد فشار اقتصادی، دیپلماتیک، طرح مذاکرات طولانی و تهدید و ترور و خرابکاری، ایران را از پیوستن به کشورهای دارنده تکنولوژی هستهای منع کند. برجام بهعنوان یکی از مهمترین قراردادهای تاریخ سیاست خارجی ایران با کشورهای پنج بهعلاوه یک، در صورت تعهدپذیری طرف غربی این فرصت را داشت که صرفاً در بخش تحریمهای هستهای برای مدتی محدود منافع ایران را تأمین کند اما نتیجه پذیرش و اجرای کامل آن از سوی ایران استمرار تحریمها و افزایش موانع در تجارت خارجی، اقدامات خرابکارانه در تأسیسات هستهای و درنهایت خروج یکطرفه آمریکا بدون انجام حتی ۱۰% از تعهدات خویش در توافق برجام بود. در حقیقت مخالفین متخاصم هستهای حاضر نشدند حتی در برابر محدودسازی غنیسازی ایران تا سقف ۳.۶۷ درصد و اعمال نظارتها و ممنوعیتهای بیسابقه، بخشی از تحریمهای حوزه هستهای را برای مقطعی لغو کنند. دیگر ایران در اتهام بزرگ ساخت بمب قرارگرفته و راهی برای انکار علمی که به دست آورده ندارد، چراکه به توان غنیسازی و استفادههای بیشمار آن رسیده و طرف مقابل میتواند با هر بهانهای ـ حتی اگر تصمیم بگیریم تأسیسات خود را از بین ببریم ـ ادعا کند که ایران همچنان بهطور مخفیانه به دنبال سلاح اتمی است! فلذا ایرانی که امروز توان غنیسازی ۶۰ درصد و بالاتر را پیداکرده، منطقی نیست که تحریمهای طرف غربی را تحمل کند اما با توقف و عدم فعالیت مؤثر در آزادسازی ظرفیتهای هستهای از کاربردهای متنوع آن در حوزه اقتصاد، انرژی، پرستیژ و توان بینالمللی بیبهره بماند.
ایران هستهای با ایران غیرهستهای چه تفاوتی دارد؟
کشورهای درحالتوسعه میدانند که نیاز به انرژی روزبهروز در حال افزایش و سوختهای هیدروکربنی سده گذشته، در حال اتمام است. به همین جهت تنها جایگزین منطقی تأمین انرژی را اولاً توسعه صنایع هستهای و ثانیاً رشد فناوریهای بادی و خورشیدی بسته به شرایط اقلیمی خود میدانند.
قابلیتهای استفاده از انرژی هستهای میتواند جایگاه علمی ـ فناوری ایران را در سطح جهانی بهطوری محسوس ارتقا داده و کشور را در نگاه واقعگرایان عرصه بینالمللی در زمره ۳۰ دولت دارای فناوری غنیسازی قرار دهد. توانایی بالایی که میتواند هم نیازمندی مردم ایران به انرژی را در حال حاضر و در دهههای آینده برطرف کند و هم موقعیت کشور را در هندسه قدرت جهانی بهسرعت ارتقا بخشد. نباید این حقیقت تلخ را نادیده گرفت که تنها دلیل تجاوزات مستمر نظام سلطه بر کشورهای عقب نگهداشته شده و حق وتویی که در سازمان ملل برای اقدامات ضد حقوق بشری خود قائل شدهاند، صرفاً ایجاد انحصار در بهرهمندی ازاینگونه فناوریها و تکیهبر دستاوردهای علمی ـ تکنولوژیک در جهت اهداف شومشان است.
فلذا ایران پس از انقلاب به جهت استقلال از بلوک غرب و شرق، نیازمند خودکفایی در امور اساسی است و انرژی یکی از مبرمترین نیازها به شمار میرود.
اگر خواهان استقلال رأی و قدرت ملی نسلهای پیش رو هستیم، توسعه تصاعدی صنایع هستهای علیرغم دشمنیهای بیرونی، حق و تکلیف ضروری ما است.
تخریب سانتریفیوژهای نطنز با دستکاری برق و ویروس استاکسنت، اکسید صدها تن اورانیوم غنی شده، تخریب آب سنگین اراک، تقلیل غنیسازی ۲۰ درصد و افشای اطلاعات دانشمندان و صنایع نظامی وابسته به صنایع هستهای کشور به رژیم غاصب صهیونیستی و تروریستهای سنتکام، از خسارتهایی بود که در این چند سال به توسعه فناوریهای هستهای وارد آوردند. اگر ایران به دنبال منافع متعدد تکنولوژی هستهای در «حل مسئله تأمین سوخت موردنیاز کشور، ذخیره و ایمنسازی محصولات غذایی، تولید رادیو داروهای تشخیصی ـ درمانی علوم پزشکی، دستیابی به صنایع هایتک و انحصاری، ایجاد قدرت چانهزنی سیاسی، کاهش وابستگی بودجه به نفت، تداوم توان صادرات نفتی ـ گازی و بازدارندگی امینتی ـ نظامی بالا با کاهش ضریب فرار اتمی» است، میبایست هر چه زودتر ضمن همکاری با آژانس و پیگیری هشیارانه مذاکرات، حقوق هستهای مردم خود را با توسعه نیروگاههای اتمی استیفا کند؛ تا از رخداد بحران در تأمین برق و گاز و بنزین جلوگیری نماید.
یقیناً افزایش سطح قدرت و توسعه ملی مسیر ایمنتری است تا امحای تکنولوژی کشور و اعتماد به وعدههای شوم غرب که جز تهدید و تحریم و تحقیر ملت، منفعتی برای ما ایجاد نکرده و مدام در صدد تخریب عناصر پیشرفت ایرانیاناند.