به گزارش مشرق، برای بسیاری مخاطبین و افکار عمومی، این سؤال حائز اهمیت است که چرا بسیاری از جوانان و نوجوانان، برخلاف واقعیت موجود در کشور؛ با تحریک رسانهها وارد آشوبهای اخیر شدند؟
در همین رابطه، یکی از منابع آگاه که به بخشی از پروندههای متهمان و فریبخوردگان آشوبهای اخیر دسترسی دارد، اطلاعاتی را از روایت این متهمان درباره علت حضور خود در کف خیابان را در اختیار قرار داده است.
به گفته این مقام آگاه، یکی از بازداشتشدگان در موضوعات اخیر، ساکن تهران و اهل نویسندگی و مطالعه است، ولی به واسطه حضور در شبکههای اجتماعی و تهییج از سوی رسانههای ضد انقلاب، در آشوبهای تهران حضور داشته است.
آنچه در ادامه میآید؛ گوشهای از روایت ف.ق درباره دلایل حضورش در آشوبهای خیابانی است.
*******
ف.ق هستم متولد ۶۴ و شغلم کتابفروشی است. تا ۲۵ سالگی در زادگاهم زندگی میکردم و حدود ۱۱ سال در یک شرکت خودرویی کار کردم تا سال گذشته که از این شرکت بیرون آمدم و کتابفروشی کردم. متأهل هستم و یک پسر دارم و در یکمنزل استیجاری در مرکز شهر تهران ساکن هستم و گاهی اوقات هم کار طراحی انجام میدهم.
ف.ق درباره نحوه ورودش به آشوبهای میگوید: من تحت تأثیر شبکههای اجتماعی و ماهوارههای فارسیزبان به این ماجراها پیوستم. راستش خیلی سراغ این رسانهها میروم و همینها هم بهکلی ذهن من را پرکردهاند. اگر بگویم هر اقدامی کردهام قطعاً با تحریک اینها بوده، دروغ نگفتهام.
من در فضای مجازی و اینستاگرام فعالیت میکردم و مابقی مخاطبینم رو تهییج میکردم به حضور در کف خیابان و آشوب و هم خودم دو روز در اغتشاشات شرکت کردم.
از طرفی هم با توجه به صحبتهایی که در خانواده مطرح میکردم و پسرم میشنید روی او هم تأثیر میگذاشت؛ من حرفهایی زدم که پسرم الآن از پلیس میترسد، بجای اینکه پلیس را عامل امنیت بداند، شاید الآن در ذهنش پلیس را دشمن میداند. البته واقعاً هدفم این نبود، اما متوجه آثار حرفهایم نبودم؛ بههرحال ما نیروی انتظامی داریم که در مواقع خطر و گرفتاری به آنها مراجعه میکنیم و اگر پلیس را تضعیف کنیم و در موردش بدگویی کنیم این در ذهن بچهها میماند که تأثیرات خوبی در آینده نخواهد داشت؛ هرچند تا همین چند روز پیش خودم هم تحت تأثیر همین شبکههای ماهوارهای بودم.
در اتفاقات اخیر از روز اول که اخبار پیچید، رسانههای فارسیزبان خارج نشین یک داستانی را با اهداف مشخص که جزئیاتش مشخص نبود بیان کردند و طبق همان سناریو پیش رفتند که روی افرادی که موضوع را دنبال میکردند تأثیر زیادی داشت. من همداستانی که شبکههایی مثل ایران اینترنشنال و بیبیسی و صدای آمریکا تعریف کردند را باور کردم و بسیاری از افراد به نظرم از همین طریق تحریک شدند. قطعاً اینکه این شبکهها با هزینههای زیادی که دارند بهصورت شبانهروزی در حال ساخت برنامه برای ایرانیها هستند، نشان از هدفمند بودن کار است؛ اینها فقط هدفشان این بوده که ایران را ناامن کنند، حالا چه کسی باید در خیابان این ناامنی را به وجود بیاورد؟ من و امثال من که پای این تلویزیونها مینشینیم و تحت تأثیر اخبارشان قرار میگیریم. اینها ذهن ما را هدایت میکنند تا برایشان بدون مزد کارکنیم، هزینه و گرفتاریهایش را هم ما باید پرداخت کنیم.
ف.ق درباره گفتگویی که با او میشود و اینکه شبکههای ضدانقلاب این اظهارات را اعتراف اجباری نامگذاری میکنند؛ با خنده میگوید: نه اصلاً؛ ببینید در شبکههایی مثل ایران اینترنشنال و بیبیسی یک نفر را که اصلاً معلوم نیست چه کسی هست به نام متخصص روانشناسی روی خط تلفن میآورند و او با دست گذاشتن بر روی برخی از موارد اینگونه القا میکند که این حرفهایی که فرد میزند نشان از اجباری بودن صحبتهایش است؛ اصلاً سؤال من این است که اینها چرا برای ما بهصورت رایگان برنامه پخش میکنند؟ مثلاً ایران اینترنشنال که با پول عربستان اداره میشود، دلسوز ماست؟ یا نگران حقوق بشر است؟
وی درباره شناختش از مهسا امینی میگوید: واقعاً مهسا امینی را نمیشناسم و نمیشناختم؛ اما اینطور که میدانم خانم امینی همراه خانوادهاش به تهران آمده و گشت ارشاد به پوشش ایشان ایراد گرفته و بعد انتقال به مقر پلیس بر اثر دلیلی که واقعاً نمیدانم چه بوده فوت میکند. در این مورد روایت زیاد است یک سری میگویند به سرش ضربه وارد شده، یک سری میگویند بیماری صرع داشته و در کل تحلیلهای زیادی دراینباره شده. اگر از روز اول ارگانهای مربوطه شفافسازی میکردند و مسئولین ذیربط توضیحات لازم را میدادند به نظرم اینچنین اتفاقاتی رخ نمیداد.
البته من هیچ رجوعی به رسانههای داخلی نداشتم که متوجه بشوم پلیس و دیگر ارگانهای مربوطه درباره مهسا امینی چه مسائلی رو گفتهاند، اینقدر در این مورد تبلیغات منفی شده که ما خیلی به رسانههای خودمان مراجعه نمیکنیم. به نظرم یک اشتباه دیگر من هم همین بود، حتی اگر رسانههای داخلی دروغ بگویند هم بهتر بود همه روایتها را میشنیدم و اینگونه تصمیم میگرفتم، شاید آن زمان به واقعیت ماجرا پی میبردم. اساساً روایت واقعی و حقیقت را در صورتی میتوان پیدا کرد که همه روایتها و ابعاد قضایا را ببینیم.
ف.ق درباره تفاوت آشوب و اعتراض هم میگوید: من حدود ۱۵ سال است که دستبهقلم هستم و با معانی واژگان آشنایی دارم، ما یک تجمع داریم که اگر مجوز داشته باشد قانونی است و تعدادی دور هم جمع میشوند و اعتراضشان را بیان میکنند. در شکل غیرقانونی آن میبینیم که معمولاً منجر به اغتشاش میشود که به دنبال آن به اموال عمومی آسیب میزنند و شیشه بانک را میشکنند و سطل آشغال و ماشین و اتوبوس و ... را آتش میزنند.
در تجمعات اخیر که به اغتشاش کشیده شد اگر کسی نقش کوچکی هم داشته باشد بههرحال به یک جریان بزرگتری که ضد امنیت کشور بوده کمک کرده و از این بابت خیلی از اقشار مختلف مردم احساس ناامنی کردند. از این بابت شخصاً متأسفم و از همه مردم عذرخواهی میکنم. من تابهحال سابقه بدی نداشتم.
کار سیاسی ریختن در کف خیابان و آتش زدن بانک و اموال عمومی نیست. اگر هم اعتراضی داریم باید از مجرای قانونی عمل کنیم. در کشورهای اروپایی مثل انگلیس شاهد هستیم وقتی مسابقه فوتبال برگزار میشود، وقتی تماشاگران اقدام به خشونت و زدوخورد میکنند، پلیس قاطعانه با آنها برخورد میکند و تعارفی هم با هیچکس ندارد، چراکه برقراری نظم عمومی وظیفه پلیس است.