به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این روزنامه نوشت: «۲۳ تیرماه سال ۹۴، برجام به تصویب کشورهای ۱+۵ رسید و نشانههایی از تغییر راهبرد در سیاست خارجی ایران و آمریکا را نسبت به هم نمایان ساخت. مشکل اصلی از ابتدا، خوشبینی فزاینده طرفین به این توافق بود. طرف ایرانی به دلایلی همچون کسب پولهای بلوکهشده، خروج ایران از فصل هفتم منشور ملل متحد و فراهم شدن زمینه سرمایهگذاری خارجی، از امتیازات بهدستآمده خشنود بود و طرف آمریکایی به برجام بهعنوان پیشزمینهای جهت متفاوت شدن سیاست خارجی ایران نگاه میکرد. طرفین، قطعنامه ۲۲۳۱ را بهعنوان ضامنی قوی جهت ماندگاری برجام نگاه میکردند اما چالش موجود این بود که برجام توافقی میان دولت اوباما و روحانی بود و در هر دو کشور، اجماع قوی در مورد آن وجود نداشت. در ایران دولت روحانی بهدنبال بزرگترین دستاوردش در شرایط تحریمی بود که به آن دست یافت؛ اما برخی نهادهای قدرت با مفاد آن زاویه داشتند و در آمریکا نیز برجام با دور زدن مهمترین نهاد قانونگذاری آمریکا یعنی «سنا» به سرانجام رسید.
با تحول در دولت آمریکا و روی کارآمدن دونالد ترامپ، معنای این توافق برای آمریکای ترامپ بسیار کمرنگ بود. در برجام هیچ سود اقتصادی معناداری برای آمریکا دیده نشده بود و از سوی دیگر این موضوع از نگاه رئیسجمهوری با نگاه بیزنسمنگونه اصلاً مطلوبیت لازم را نداشت. این درحالی بود که برجام، تورم انتظاری را در ایران به پایینترین حد ممکن رساند و ایران را از خطر حمله نظامی برای مدتی دور نگه داشت و با بهرسمیت شناخته شدن غنیسازی تا حدود چهار درصد، برای اولینبار آمریکا، به غنیسازی کشوری دیگر رسمیت میبخشید.
مفاد برجام طوری چیده شده بود که مظنون اصلی خروج از آن احتمالاً ایران خواهد بود، اما خروج رسمی از برجام از سوی آمریکای ترامپ صورت گرفت. خروج دولت ترامپ به امضاکنندگان برجام یادآور ساخت که صرف تایید یک دولت به پایداری توافق کمک نمیکند و تنها رای سنای آمریکا به توافق میتوانست «ضامن محکم» ماندگاری برجام باشد و از سوی دیگر خوشبینی طرف آمریکایی هم برای گسترش مذاکرات به فراتر از برجام نیز به محاق رفت.
آنالیز برجام با توجه به شرایط فعلی در دولت رئیسی، دولتی که به تعبیر اقتصاددانان برجسته بهعنوان تنها دولت در دو سال پیاپی تورم دورقمی بالای پنجاه درصد را از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون به ملت ایران تحمیل کرده است، نشان از آن دارد که برجام آنچنان که دشمنانش در ایران بیان میکردند توافق بدی نبود و از سوی دیگر آمریکای بایدن و اسرائیل هم نتوانستند توافق جامعتری را به ایران بقبولانند و افزایش غنیسازی ایران به شصت درصد نشان از آن دارد که این توافق برای آنها نیز بدون مزیت نبوده است و حداقل از نظر امنیتی مؤثر بوده است.».
درباره این تحلیل باید یادآوری کرد که روحانی و تیم وی در دولت مدعی بودند برجام تضمین شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل و یک توافق معتبر جهانی است و آمریکا نمیتواند آن را نقض کند. اما حالا هممیهن اذعان میکند توافقی میان روحانی و اوباما بوده است! اگر واقعیت این است چرا روحانی به صورت یکطرفه اعتماد کرد و بدون این که کوچکترین تضمینی بگیرد، با ادعای «امضای کری تضمین است»(!) همه امتیازات را یکجا قبل از فرا رسیدن روز اجرای برجام واگذار کرد و شش سال بعد را از موضع ضعف و التماس به دنبال دولتمردان آمریکایی و اروپایی دوید؟ این اعتماد در حالی است که مقامات اوباما بارها با صراحت گفتند هیچ اعتمادی به ایران ندارند و عدم توافق را بهتر از توافق بد میدانند. بدتر این که دولت روحانی تعبیه مکانیسم یکطرفه ماشه علیه ایران را هم به عنوان تهدید همیشگی بالای سر خود پذیرفت!
در حالی که روحانی اوباما را به خاطر یک ربع مکالمه تلفنی، مودب توصیف میکرد و به او اعتماد کامل کرده بود، دولت اوباما در اقدامی تحقیرآمیز، به حمید ابوطالبی (معاون سیاسی دفتر روحانی و نامزد وی برای نمایندگی دفتر ایران در سازمان ملل) ویزا نداد و او را با وقاحت تروریست خواند! پس از آن هم تحریمهای ویزایی و آیسا و سیسادا را به اجرا گذاشت و هیئتهای تهدید به کشورها گسیل داشت تا کسی جرأت سرمایهگذاری جدی با ایران را نداشته باشد. صرفا چند توافق روی کاغذ میان چند شرکت اروپایی و دولت روحانی انجام شد که صرفا تاریخ مصرف کوتاه (برای تاثیرگذاری بر انتخابات اسفند سال ۹۴ مجلس و خرداد ۹۶ ریاست جمهوری) داشت.
نکته بعدی این است که برخلاف ادعای هممیهن، هدف آمریکا از برجام سود اقتصادی نبود بلکه دنبال ریلگذاری برای خلع قدرت از ایران بود و هنگامی که توانست ضربه اول را با برجام بزند، اقدام به گروگانگیری برجام در هر سه دولت اوباما و ترامپ و بایدن برای باجخواهی بیشتر کرد.
دیگر این که برجام، سازوکاری برای معتادسازی و شرطیسازی اقتصاد ایران بود، یعنی یک شیرینی موقت انتظاری و القایی را با کمک محافل غربگرا در داخل ارائه کرد تا سپس بتواند با تحمیل تورم ۵۰-۶۰ درصدی، تسلیم ایران را طلب کند و قبول این خدعه دشمن، خیانت بود و نه خدمت.
درباره غنی سازی هم گفتنی است که این حق تصریح شده ایران به عنوان عضو آژانس و معاهده NPT است و تنها هنر برجام این بود که اولا ایران را به عنوان یک استثنا و متهم ویژه آژانس مطرح کند، ثانیا محدودیتهای غیرقانونی مثل سقف غنیسازی ۳/۵ درصد، ممنوعیت به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته، سقف ۳۰۰ کیلویی برای مواد غنیسازی شده (و الزام خارج کردن ۹۷۰۰ کیلو گرم اورانیوم غنی شده از ایران)، بتنریزی در رآکتور اراک و... را تحمیل نماید و عجیب است که هممیهن همین خسارتها را به عنوان دستاورد جا میزند.