به گزارش مشرق، روایتگری رسانههای غرب از ماجرای مرگ یوگنی پریگوژین رهبر گروه واگنر، این روزها مورد توجه بسیاری از تحلیلگران حوزه رسانه قرار گرفته است. رسانههای آمریکایی و اروپایی تلاش میکنند در این صحنه، روایت اول و تثبیت شده را به مخاطبان - ولو به دروغ - ارائه دهند تا بتوانند از آن به مثابه اهرمی شناختی جهت تنظیم نگاه کلان افکار عمومی دنیا نسبت به منازعات جاری میان ناتو و روسیه استفاده کنند. شبکه بیبیسی نقش پررنگی در این تصویرسازی هدفمند ایفا کرده است. این شبکه در یکی از تحلیلهای خود میگوید: «رئیس واگنر شکایت میکرد که فرماندهی ارتش از به رسمیت شناختن سهم مزدوران در جنگ امتناع میکند. او سپس آشکارا سرگئی شویگو، وزیر دفاع و والری گراسیمف، رئیس ستاد کل را متهم کرد مهمات واگنر را «به تحلیل میبرند» آن هم درست وقتی که این گروه در شهر باخموت در شرق اوکراین مشغول نبرد است اما کرملین هیچ اظهارنظر علنیای درباره بالا گرفتن تنشها نکرد».
بیبیسی در روایتگری خود از مرگ پریگوژین، روی ریشه اختلافات اخیر میان رهبر واگنر و کاخ کرملین متمرکز شده است. در این روایتگری، پریگوژین به عنوان یک فرد شجاع مشغول خدمت به منافع روسیه بوده و در مقابل، درست در اوج نبرد باخموت، مقامات نظامی و سیاسی روس به وی خیانت کردند! در دوگانهسازی بیبیسی میان خیانت و خدمت در روسیه، پوتین نماد خیانت و پریگوژین نماد خدمت محسوب میشود! گویا بیبیسی و دیگر رسانههای غرب فراموش کردهاند تا قبل از کودتای پریگوژین، وی نماد یک مزدور خائن از سوی آنها محسوب شده و حتی مطالبهگری برای دستگیری و قتل وی به صورت مستقیم و غیرمستقیم از سوی این رسانهها مطرح شده است.
فراتر از آن، رسانههای غرب از کودتای ناموفق و محدود ۲۳ ژوئن امسال توسط پریگوژین تحت عنوان کودتا برای عدالت یاد کرده و پوتین را متهم میکنند استقلال پریگوژین و گروه واگنر را در مقابل نهادهای نظامی رسمی در کشورش نادیده گرفته و رهبر واگنر را وادار به اتخاذ تصمیمی از جنس کودتا کرده است!
همانگونه که مشخص است، پریگوژین که در قرائت رسانههای غرب همواره از وی به عنوان ستون پنجم و کارگزار کاخ کرملین در مناطق مختلف دنیا و یک مزدور یاد میشد، به صورت ناگهانی تبدیل به نماد استقلالطلبی و عدالت علیه ساختارهای متعارف نظامی و سیاسی جاری در روسیه شده و مرگش نیز در قالب یک معمای مرموز (با ادعای نقش دولت روسیه در مرگ وی) مورد ارزیابی و تحلیل قرار میگیرد. در چرخه تبلیغاتی - رسانهای غرب، افراد میتوانند در عرض ۲۴ ساعت از مزدور به قهرمان و بالعکس، از قهرمان به مزدور تبدیل شوند! آنچه جایگاه دقیق افراد و سیاستمداران را در چنین معادلهای تعیین میکند، نسبت آنها با منافع آمریکا و اروپاست! تدوین این بازی از سوی اتاقهای فکر در غرب و تزیین آن توسط رسانههایی مانند بیبیسی و رویترز انجام میشود.
یکی از پیشفرضهایی که رسانههای غرب در صدد تثبیت ذهنی آن در ماجرای مرگ پریگوژین هستند، مقصر دانستن قطعی پوتین و کاخ کرملین در این ماجراست. این در حالی است که سقوط هواپیمای سبک حامل پریگوژین، احتمالا محصول یک عملیات خرابکارانه است که این اقدام میتواند از سوی برخی اعضای گروه واگنر به دلیل اختلاف با پریگوژین یا حتی اوکراین یا سازمانهای اطلاعاتی - جاسوسی غرب انجام شده باشد. فراتر از آن، پس از کودتای کوتاه و نافرجام گروه واگنر، غرب حساب دیگری روی این گروه باز کرد! سران ناتو در جریان این حادثه دریافتند سیاست سیاهنمایی مطلق نسبت به واگنر را باید با حمایت از مطالبات ساختاری و نظامی این گروه جایگزین کرد. تغییر چهره پریگوژین، درست از همان زمان آغاز شد. نکته قابل تامل اینکه در طول یک ماه اخیر بارها رسانههای غرب از احتمال ترور پریگوژین و تسویهحساب پوتین با او سخن میگفتند؛ بدون آنکه شاهد مثالی بر ادعای خود بیاورند. آیا چنین زمینهسازیهایی میتواند با هدف آمادهسازی ذهنیت افکار عمومی برای لحظه سقوط هواپیمای سبک حامل رهبر واگنر بوده باشد؟ دستیابی افکار عمومی دنیا نسبت به پاسخ واقعی این معما، خط قرمز غربیهاست.
منبع: روزنامه وطن امروز