به گزارش مشرق، رسیدگی به پرونده از ۲۷ مرداد سال گذشته با گزارش وقوع یک درگیری خونین به مرکز فوریتهای پلیسی آغاز شد.
پس از آن مأموران به محل درگیری که یک بستنی فروشی در غرب تهران بود، رفتند و با بررسیهای اولیه مشخص شد که درگیری میان دو برادر رخ داده و در جریان آن برادر ۳۵ ساله با کاردک بستنی فروشی برادر ۵۵ سالهاش را مجروح کرده است.
در ادامه مرد مجروح به بیمارستان منتقل شد و به خاطر شدت جراحات وارده تحت عمل جراحی قرار گرفت. اما به خاطر آسیب به نواحی نخاع دچار فلج پا شد. وی پس از بهبودی نسبی با حضور در دادسرا از برادر کوچکش شکایت کرد.
با این شکایت مأموران متهم را ردیابی و بازداشت کردند. وی پس از دستگیری و در توضیح ماجرا به مأموران گفت: پدرم مغازه بستنی فروشی داشت و من هم پیش او کار میکردم تا اینکه یکسال قبل پدرم فوت کرد و از آن به بعد من بستنیفروشی را اداره میکردم. اما مدتی بعد از مرگ پدرمان برادر بزرگترم مدام خواهان فروش مغازه و گرفتن ارثیهاش بود و از آنجا که من در مغازه کار میکردم و بر این باور بودم که این مغازه یادگار پدرمان است با فروش مغازه مخالف بودم. این موضوع سبب شده بود تا ما از ماهها قبل باهم اختلاف پیدا کنیم.
تا اینکه روز حادثه من در مغازه سرگرم کار و راه انداختن مشتریها بودم که ناگهان برادرم با چوب وارد مغازه شد و بعد از شکستن شیشهها و ضربه به یخچال و آبمیوهگیری به سمت من حمله کرد. من در حالی که جاخالی میدادم با کاردکی که جلوی دستم بود سعی کردم از خودم دفاع کنم اما ناخواسته به گردن برادرم خورد و او روی زمین افتاد.
من هم همان موقع به اورژانس زنگ زدم و او را به بیمارستان رساندند.
با اعتراف متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه دو دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه شاکی که با واکر به سختی حرکت میکرد به جایگاه رفت و گفت: من تنها درخواستم قصاص برادرم است و به هیچ عنوان هم حاضر به مصالحه نیستم.
قاضی به شاکی گفت: متهم برادر شماست آیا حاضری او قصاص شود؟
شاکی گفت: بله گذشت هم نمیکنم. حتی اگر مجازاتش اعدام هم باشد راضی هستم. او زندگی مرا به خاطر پول نابود کرد. من میخواستم سهم خودم را از ارثیه پدری دریافت کنم و به زخم زندگیام بزنم اما او حاضر نبود مغازه را که سهم همه ما بود بفروشد و تقسیم کند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و ضمن تکرار اظهارات اولیهاش گفت: من قصدم آسیب رساندن به برادرم نبود و فقط میخواستم از خودم دفاع کنم. باور کنید وقتی کاردک دستم بود مدام خودم را به این طرف و آن طرف میبردم که چوب به سر و صورتم نخورد اما به یکباره کاردک به گردن برادرم خورد.
با پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شدند تا رأی لازم را صادر کنند.