حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی پژوهشگر و منتقد مکتب تفکیک در یادداشت ششم خود، مطالب مطرح شده از سوی مهدی نصیری، منتقد فلسفه و عرفان را بررسی می‌کند و می‌نویسد: تکفیریان تفکیکی از خطرناکترین جریان‌های درون‌‌مذهبی است.

مشرق - حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی از استادان حوزه علمیه مشهد و منتقد مکتب تفکیک، یادداشت ششم خود را در پاسخ به یادداشت انتقادی مهدی نصیری مدیر فصلنامه اعتقادی ـ معرفتی سمات، قلمی کرد.

این یادداشت که در اختیار مشرق قرار گرفته است در پی می‌آید:

(یادداشت های اول ، دوم ، سوم ، چهارم و پنجم وی را از اینجا بخوانید)

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله ربّ العالمین و صلّی‌ الله علی سیدنا محمّد و آله ‌الطاهرین

در پنج یادداشت‌ گذشته، حدود 30 مورد از اشتباهات برادر محترم جناب آقای مهدی نصیری در نقل قول‌ها و مباحث تاریخی ارائه شد.

حقیر در این شماره نیز به اشتباهات ایشان درباره تاریخ مکتب تفکیک و ضرورت تخصص در عرفان و حکمت اشاره‌‌ای گذرا نموده و بحث پیرامون دیگر اشتباهات تاریخی ایشان را به مجالی دیگر واگذار می‌‌نمایم تا اینکه طبق تقاضای آقای نصیری زودتر به بحث‌های علمی بپردازیم.

عبارت آقای نصیری

آقای نصیری در نوشتار خود این بنده را متهم به افتراء زدن به تفکیکیان و اهانت به آنها و ایجاد اختناق نموده و گفته بودند:

«شیوه دیگر آقای وکیلی برای ایجاد اختناق فکری و بستن باب گفت‌وگو درباره فلسفه و عرفان طرح مسائلی از این قبیل است که «فرض کنیم کسی توفیق درس گرفتن صحیح فلسفه را نداشت و همه چیز را جابه‌جا فهمید. ولی آیا حق دارد که به کسانی که اعتقادات دیگری دارند دائماً زخم زبان بزند. تکفیر کند، ناسزا بگوید، لعن کند، در رحلتش شیرینی پخش کند؟ اینها متاسفانه اتفاقاتی است که افتاده است.»

این حرف‌ها در حالی زده می‌‌شود که لا اقل در پنج دهه اخیر علی رغم اختلافات شدید بین مخالفان و موافقان فلسفه و عرفان، فضایی صمیمانه بین بزرگان آنها به خصوص پس از انقلاب وجود داشته است.

از جمله شواهد آن رفاقت ویژه مرحوم آیت‌‌الله گلپایگانی با مرحوم علامه طباطبایی و نماز خواندن ایشان بر پیکر آقای طباطبایی بعد از وفاتشان است، در حالی که آیت‌الله گلپایگانی از مخالفان سرسخت فلسفه و عرفان بوده و تدریس آن را در مدرسه‌‌شان جایز نمی‌‌دانستند و یا رفاقت بین امام خمینی و آیت‌الله گلپایگانی و دعوت بیت امام از ایشان برای خواندن نماز بر پیکر حضرت امام و نیز نماز گزاردن آیت‌الله جوادی آملی بر پیکر آیت‌الله ‌بهجت با وجود مخالفتشان با فلسفه و عرفان مصطلح.

پیوند بین علمای تفکیکی مشهد با امام و انقلاب نیز نافی ادعای آقای وکیلی است. از بزرگان مکتب تفکیک مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی است که علی رغم اختلاف نظر با حضرت امام در موضوع فلسفه و عرفان، از مرجعیت حضرت امام (ره) و مبارزه ایشان با طاغوت در سال 1341دفاع کرد و با جمعی از شاگردان خود از جمله استاد حاج حیدر رحیم پور به دیدار حضرت امام در قم آمد و مرجعیت ایشان را تایید نمود.

از دیگر علمای تفکیکی مشهد که تا چند سال پس از انقلاب نیز در قید حیات بودند، مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی است که در صف مقدم انقلاب در مشهد بود و در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ها برای روحیه دادن به رزمندگان حضور می‌یافت. میرزا جواد آقای تهرانی با این که با مشرب فلسفی و عرفانی حضرت امام مخالف بود و صریحا آن را نقد می‌کرد، احترامی مثال زدنی برای امام قائل بود و متقابلا امام نیز با احترام و عظمت از ایشان یاد می‌کردند. حضرت امام باری در پاسخ به کسانی که مجلس خبرگان قانون اساسی را تخطئه می‌کردند، فرمودند: (نقل به مضمون) در این مجلس امثال میرزا جواد آقای تهرانی‌ها حضور دارند و نیز حضرت امام به احترام این شخصیت روحانی و معنوی، درس تفسیر سوره حمدشان را که به دلیل صبغه عرفانی آن با مخالفت میرزا مواجه شده بود، تعطیل کردند و از سویی هم مرحوم میرزا باری به تهران می‌آید و به جماران می‌رود و در شرایطی که حضرت امام از طرف پزشکان ممنوع الملاقات بوده‌اند، از طرف امام پذیرفته می‌شوند و تنها مقصدشان از این ملاقات این بوده است که دست حضرت امام را ببوسد و به مشهد برگردد.

از دیگر علمای تفکیکی مشهد مرحوم حضرت آیت الله مروارید بوده‌اند که احترام مقام معظم رهبری نسبت به این عالم متقی زبانزد است.

البته حق آقای وکیلی و هر کس دیگری است با این بزرگان بحث علمی و انتقادی داشته باشد و اندیشه‌‌های آنان را نقد و یا رد کند همان گونه که این بزرگان اندیشه‌های فلاسفه و عرفا را نقد و رد می‌کنند و این حقیر نیز خود در پاره‌‌ای از مباحث منتقد مبانی مکتب تفکیک است، اما این مجوز نمی‌شود که آقای وکیلی به این بزرگان اهانت کرده و افترا بزند.»

نقد و بررسی

فایده بحث از تاریخ مکتب تفکیک چیست؟

پیش از آنکه به بررسی اشتباهات این عبارات آقای نصیری بپردازیم تذکر این نکته لازم است که طرح این بحث از آن روست که مکتب تفکیک و جریان انجمن حجتیه از جریانات اجتماعی مهم و تأثیرگذار معاصر است که در تشکلاتِ مذهبی پس از انقلاب نقشی مخفی و بسیار مهم داشته و از محورهای اصلی تفرقه‌‌افکنی میان شیعه و سنی و نیز میان شیعیان انقلابی و غیرانقلابی بوده است و شناخت صحیح آن از جهت علمی و عملی برای اهل‌ نظر ضروری است.

متأسّفانه این مکتب در جامعه ما فقط از طریق آثار جناب آقای حکیمی معرّفی شده و ایشان نیز چهره‌‌ای جذاب و غیر حقیقی از آن ارائه دادند.

ارتباط خاص انجمن حجتیّه را با تفکیک مخفی نموده و نام مرحوم حلبی را که مهمترین شاگرد میرزای اصفهانی بودند کتمان کردند.

آراء عجیب مرحوم میرزا را در باب بی‌‌ارزشی عقل و منطق در پرده نهادند و سیره عملی ایشان را در ناسزاگوئی به بزرگان دین و ... از تاریخ حذف نمودند.

چنانکه برخلاف واقعیت‌‌های تاریخی، خواب معروف میرزای اصفهانی را بیداری نام نهاده و مدعی شدند که ایشان به خدمت حضرت بقیة الله الأعظم أرواحنا له الفداء رسیده و به دست ایشان از مسیر عرفان بازگشتند و ...

نگارنده در اینجا فقط به گوشه‌‌های از سیره عملی این جریان اشاره می‌‌نمایم تا اشتباهات کلام آقای نصیری روشن شود و فقط به نقل از منابعی بسنده می‌‌نمایم که تا به حال منتشر شده است.

سیره مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در مقابل مخالفان

بنیان‌‌گذار مکتب تفکیک مرحوم میرزا مهدی اصفهانی به راحتی بر فراز منبر در مجالس درس و در نوشتجات به بزرگان عرفا و حکمای اسلام و دیگر محالفینشان ناسزا می‌‌گفتند و از ایشان با تعابیری چون مشرک، تابع شیطان، برادران یهود، مخاصمه ‌کننده با انبیاء، احمق و سفیه و ضالّ و... یاد می‌‌کردند (این تعابیر در آثار میرزا فراوان است؛ مثلاً ر.ک ابواب الهدی، ص356، 413، 704؛ آئین و انیشه، ص23).

بیان عجیب کتاب «سد المفر» درباره فلاسفه و عرفا

یکی از ارادتمندان آن مرحوم که در سیره ناسزاگوئی نیز به میرزا اقتدا نموده بود و چندی است به رحمت خدا رفته کتابی دارد با نام «سدّ المفر علی القائل بالقدر» در این کتاب بارها نام مرحوم ملاصدرا و حضرت علامه طباطبائی ‌قدّس‌‌سرّهما و علامه حسن‌زاده و آیت‌الله جوادی مدّظلهما و ... را به عنوان مخالفان مکتب اهل‌بیت و مدافعان عرفان و حکمت و با تعابیری ناشایست و بسیار زننده آورده و نقد نموده و در پایان کتاب به عنوان حسن ختام، حدیثی طولانی را در شش صفحه در وصف کیفیت قبض روح کفار و عذاب‌های اخروی ایشان و مارها و عقرب‌ها و شلاقها و زنجیرهای آتشین و ... آورده‌ که از ترسناک‌‌ترین احادیث در وصف عذاب‌های اخروی است و در پایان آن نگاشته است:

«استاد اساتید ما مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی می‌‌فرمودند این حدیث در وصف عذاب این فرقه (عرفاء و فلاسفه) و امثال ایشان از کسانی‌ست که کوتاهی نموده و به خداوند متعال آشکارا ناسزا می‌‌گویند، نه مطلق کفار؛ چون کفار وجود خداوند را رأساً انکار می‌‌کنند و او را قبول ندارند تا به او ناسزا گفته و لغو و عبث و خدعه و ظلم را به او نسبت دهند.» (سدّ المفر‌ علی ‌القائل بالقدر، ص619، این کتاب توسط انتشارات منیر به طبع رسیده است).

بیان فرزند مرحوم میرزا علی آقا قاضی

مرحوم آقا سید محمد حسن قاضی رحمة‌الله ؛ آقازاده ارشد عارف ربانی مرحوم آیت‌الله حاج میرزا علی قاضی قدس‌‌سرّه در مصاحبه‌‌ای می‌‌گویند:

«من یک ماه رمضان در مشهد بودم و پای منبر آقای میرزا مهدی اصفهانی حاضر شدم، ایشان سر منبر می‌‌رفت و زیاد هم عصبانی می‌‌شد و به پدرم ناسزا می‌‌گفت. صراحتاً می‌‌گفت: «آن سیدی که در نجف است، ریشش قرمز است و قدش کوتاه است و فلان ... .» بعضی‌‌ها به او گفتند: «پسرش پای منبر شما اینجا نشسته ‌‌است.» بعد از آن آمد و از من خیلی عذر خواست و حتی یک روز مرا به منزلش برای افطار دعوت کرد. من منبرهای او را می‌‌نوشتم و وقتی به نجف رفتم آنها را به آقا نشان دادم.

پدرم گفت: «‌این‌ها چیست که تو نوشته‌‌ای؟ هرگز آقا میرزا مهدی اصفهانی یک چنین حرف‌‌هایی نمی‌‌زند. مگر دیوانه‌‌ای تو! آنها را دور بینداز!» من هم آنها را دور ریختم.

بعد از حدود سی سال که کتاب ابواب الهدی چاپ شد، آن را خواندم دیدم صد رحمت به آنچه در مشهد شنیدم!» (کیهان فرهنگی، آذر 1382، شماره 206، ص 11، یادنامه عارف کبیر سید علی قاضی؛ کرامت نفس و بزرگواری مرحوم قاضی در مقابل برخوردهای ناصواب مرحوم میرزا بسیار قابل تأمل است.)

تقاضای آیت‌الله میرزا جواد تهرانی از میرزا مهدی اصفهانی 

این اهانت‌‌ها گاه آنقدر شدید می‌‌‌شد که حتی دلباختگان و شیفتگان آن مرحوم در جواز امامت ایشان شک می‌‌کردند؛ چنان که در بین ارادتمندانشان در خراسان معروف است که در مجلسی چنان تعابیر مرحوم میرزا نسبت به حکما تند شد که مرحوم آیت‌‌الله میرزا جواد آقای تهرانی پس از درس به دلیل این‌‌که می‌‌خواستند در نماز ایشان شرکت کنند از ایشان تقاضا نمودند که استغفار کنند . (آئین و اندیشه، ص29)

بیان آیت الله بهجت درباره کارهای میرزا مهدی اصفهانی

حقیر در کتاب صراط مستقیم این فرمایش مرحوم آیت‌‌‌الله بهجت قدّس‌سرّه را نقل نمودم که ناظر به همین گونه برخوردها بوده ‌است:

«آقا میرزا مهدی به کسانی سبّ می‌‌نمود که آنها را می‌‌شناختم که شب‌‌ها در هنگام خواب آنقدر از عشق و خوف خدا اشک می‌‌ریختند که بالش ایشان خیس می‌‌شد؛ ولی شنیدم که ایشان در آخر عمر توبه نموده ‌است و چون شنیدم که توبه نموده ‌است گاهی مشهد سر قبر او می‌‌روم.»

با این همه ایشان به علت تربیت شدن در دامان اولیای الهی و عرفای نجف اشرف همچون مرحوم آیت‌الله سیّد احمد کربلایی و آیت‌‌الله آقا شیخ محمد بهاری و آیت‌‌الله سیّد جمال‌الدین گلپایگانی قدسّ‌سرّهم دارای فضایل اخلاقی ارزشمندی نیز بودند؛ زهد در دنیا و تهجّد در دل شب و محبت به حضرت بقیة‌ الله الاعظم ارواحنا له ‌الفداء از ایشان مشهود بود و نهایةً همین اعمال صالحه دستگیر ایشان شد و ایشان را موفق به توبه نمود.

از مرحوم آیت‌الله بهجت نقل می‌‌کنند:

«ایشان [آقا میرزا مهدی] در اواخر عمر از آنچه در مورد فلسفه و فلاسفه گفته بود برگشته بود این معنی برای من ثابت شده‌ است. آقای خمینی می‌‌فرمود: [آقا میرزا مهدی] می‌‌خواست دست مرا ببوسد. گفتم: برای چه؟ [آقای خمینی] پاسخ داد: نمی‌‌دانم شاید کتاب کشف‌الأسرار را دیده.» (زمزم عرفان ص 134؛ البته مرحوم میرزا، طبق نقل ارادتمندانشان تا آخر بر عقائد خود ثابت بودند و فقط از برخوردهای ناروائی که با حکما و عرفا داشتند برگشته بودند.)

سیره شاگردان مرحوم میرزای اصفهانی

لیکن مع‌الأسف سنت بدگوئی از عرفا و حکما، سینه به سینه در بین ارادتمندان ایشان همچون مرحوم حلبی، نمازی، قزوینی و شاگردانشان تا امروز باقی ماند.

اهانت‌‌ها و ناسزاهای مرحوم حلبی (پایه‌‌گذار انجمن حجتیه) به بزرگان حکمت و عرفان – اعم از گذشتگان و معاصران – زبانزد همه کسانی‌ست که منبرها و مجالس آن مرحوم را ادراک نموده‌‌اند.

مرحوم آشیخ مجتبی قزوینی نیز که دومین شخصیت برجسته مکتب تفکیک محسوب می‌‌شوند از این مسأله مستثنی نبودند. ایشان بارها در کتب خود بر این مسأله تاکید می‌‌کند که فلاسفه و مدرسین فلسفه اهل تدلیس و حقه‌‌بازی هستند و با این تدلیسات پیروان مکتب قرآن و شیعه را منحرف نموده‌‌اند.

بیان شیخ مجتبی قزوینی درباره فلاسفه و عرفا

وی در آغاز کتاب خود «بیان الفرقان» می‌‌فرماید:

«دسته فقها رضوان ‌الله علیهم که پیرو قرآن و سنّت پیغمبر و أئمّه علیهم‌‌السلام بودند از دسته فلاسفه و عرفا و صوفیه ممتاز بودند. این امر تا قریب یک‌‌صد سال قبل محفوظ بود و بعد از آن بواسطه اینکه عرفاء صوفیه و پیروان فلسفه یونان در اقلیت و از جامعه مسلمین مخصوصاً شیعه و فقها مطرود بودند بنای تدلیس و تلبیس و تاویل گذاشتند، کلمات مقدّسه انبیا و ائمه علیهم الصلوة و السلام [را] مطابق با معتقدات فلسفه و عرفان تاویل کردند و این تدلیس کاملاً مؤثّر افتاد تا کار بجائی رسید که پیروان مکتب قرآن و شیعه و فقها چنین معتقد شدند که علوم قرآن مجید و أئمّه علیهم السلام عین علوم فلسفه و عرفان است ... و به همین گونه کلمات عوام شیعه را فریفته و از فقها منزجر نمودند.» (بیان الفرقان، ج1،ص2؛ و نیز رک:7-12 و ج3، ص115و116 و ج4، ص154-162)

(البته تمام این عبارات مخالف مسلمات تاریخ شیعه است و عرفای شیعه از قرن هفتم همواره درخشان‌‌ترین چهره‌های مکتب تشیع بوده‌‌اند و فقاهت و عرفان در میان ایشان چون شیر و شکر آمیخته بوده و هست و جز دو جریان اخباری‌گری و شیخی‌گری که تلاش نمودند میان فقه و عرفان فاصله بیافکنند، هیچ‌‌گاه عرفا و حکما مطرود نبوده‌‌اند و این عبارات نشان می‌‌دهد که مرحوم قزوینی از تاریخ شیعه نیز اطلاعات صحیحی نداشته‌‌اند.)

و نیز در عباراتی درباره حکمای اسلام - که به قول ایشان مقلدان فلاسفه یونانند -  (این عبارات اشاره است به مطالب مرحوم ملاصدرا و اتباعش در باب ملائکه؛ ر.ک شرح اصول الکافی لملاصدرا، ج1، ص70، و المیزان، ج17، ص7) می‌‌فرماید:

«و کلماتی‌ که از مقلدین فلاسفه شنیده شده است صرف استبعاد و ایجاد تشکیک در ذهن و قلوب مردم عوام است؛ مثل اینکه می‌‌گویند پر در ملائکه یعنی چه و آنکه دارای پرهای زیادند چه معنی دارد و جای آنها کجاست؟ چرا دیده نمی‌‌شوند؟ و امثال این مزخرفات و موهومات. باید گفت نادان چه دیده‌‌ای و فهمیده‌‌ای و کجا رفته‌‌ای و از دائره شهوت شکم و فرج کی خارج شده‌‌ای و اگر تقلید فلاسفه می‌‌کنی کلمات آنها بر قواعد و اساسی است که تمام آنها باطل و در محل خود ابطال گردیده و مخالف عقل سلیم و قرآن مجید و انبیاء عظام می‌‌باشد؛ چون روایات و اخبار در این باب بحدیست که نتوان انکار نمود لذا منکرین ملائکه هم جرأت انکار صرف ننمودند و در صدد تأویل و توجیه آیات و روایات برآمده و تأویلاتی نموده‌‌اند که هم با اساس فلسفه مخالف نباشد و هم با مسلّمات دین سازگار آید تا مفرّی برای خود از خروج از زمرة مسلمین پیدا نمایند و بهترین توجیهات و تأویلات در این باب بیانی است که ابن سینا فرموده و بقیه فلاسفه اسلام هم با کم و زیاد از او متابعت نموده‌‌اند...» (بیان الفرقان فی معاد القرآن، ص22)

مرحوم قزوینی گذشته از امثال این اهانتها که در آثارشان آمده همه عرفا را کافر نیز می‌‌دانند و معتقدان به وحدت وجود را – چه ملتزم به لوازم آن باشند و چه نباشند – کافر و نجس می‌‌شمارند (همان، ج4، ص164).

علت این اشتباهات چیست؟

باری، اعتقاد این بنده آنست که این دست اشتباهات مرحوم قزوینی همه محصول جمع‌شدن بی‌‌اطلاعی و سوء ظن با غیرت دینی شدید بوده و چون تحت تاثیر مرحوم میرزای اصفهانی در دوران جوانی با تضاد با عرفان و حکمت و عرفا و حکما رشد نموده بودند، چنین قضاوت‌‌هائی می‌‌نمودند. شاهد مسأله هم آنست که وقتی از نزدیک به محضر عارفان و حکیمان واقعی می‌‌‌رسیدند بر اساس صفای قلبی که داشتند متحوّل شده و ادای احترام می‌‌نمودند و گاهی به پای همان کسانی می‌‌افتادند که از فرط بی‌‌اطلاعی ایشان را کافر و نجس می‌‌دانستند.

در تاریخ مشهد می‌‌خوانیم:

«به گفته حاج حیدر رحیم‌‌پور، کاروان مشهد، صبح هنگام به قم رسید و حاج شیخ مجتبی قزوینی پس از زیارت قبر مطهر حضرت معصومه، سپیده دم به دیدار امام شتافت و امام در حالی که عازم تدریس بود، در کوچه ایشان را ملاقات کرد. این دیدار بسیار تکان دهنده بود؛ حاج شیخ مجتبی قزوینی خواست بر پای امام بیافتد و امام خمینی از ایشان بسیار سپاسگزاری کرد و هر دو گریستند.» (مشهد در بامداد نهضت امام خمینی (ره)، ص 217)

جمعی دیگر از شاگردان مرحوم میرزا نیز در اهانت به ملاصدرا و حکمای معاصر به همین سیره و روش ادامه داده و بساط تهمت و ناسزاهای رکیک همواره میانشان گسترده بود. (نمونه‌‌هائی از برخوردهای این عصر را در خاطرات حضرت آیت‌‌الله ملکوتی، ص97-103؛ تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی(تاریخ حوزه علمیه قم)، ص222 ببینید).

این سیره ناپسند تا امروز هم به همین شکل ادامه دارد؛ گرچه در سالهای اول انقلاب تفکیکیان از علنی شدن آن ابا داشتند ولی مع الأسف پس از رحلت مرحوم آیت‌الله مروارید و سپس مرحوم آیت‌الله فلسفی رضوان‌الله علیهما بار دیگر علنی گردید و در قالب کتاب یا مجله‌هائی بدون مجوز همین دست مطالب منتشر شده و میان عموم مردم متدین و از همه جا بی‌‌خبر پخش می‌‌شود و سخنرانان در همایش‌های رسمی با صراحت ادعا می‌‌کنند که حکما خودشان هم می‌‌دانند که مطالبشان مخالف قرآن است و فقط از ترس متدینین چند آیه و روایت می‌‌خوانند و مطالب خود را مطابق با آن وانمود می‌نمایند.

نگارنده نمونه‌هائی از آن را در آغاز «پاسخ به نقدهائی بر صراط مستقیم» و در «نقدها در بوته نقد» آورده است. (ر.ک: پایگاه عرفان و حکمت و در پرتو قرآن و عترت)

آیا همه شاگردان میرزا چنین بودند؟

همانطور که این بنده در مصاحبه عرض کرده‌ بودم همه شاگردان چنین نبودند. در مصاحبه عرض شده بود:

« کلاً مکتب تفکیک پس از جریانات شیخیه در حوزه‌های علمیّه شیعی به اهانت و ناسزاگویی مشهور است و خود مرحوم میرزا مهدی اصفهانی نیز که کلمات آب‌دار نثار حکما و عرفا می‌کردند و رسماً آنها را تکفیر می‌کردند و قصّه ناسزا گفتن ایشان به مرحوم قاضی در بالای منبری که فرزند مرحوم قاضی نیز پای آن بوده مشهور است و متأسفانه این روش غیر شرعی هنوز هم بین برخی ادامه دارد. البته برخی شاگردانشان اصلاً اینطور نبودند مثل مرحوم آیت‌الله مروارید و آیت‌الله میرزا جواد‌آقا تهرانی.»

تصوّر حقیر اینست که این بزرگان چون در جوانی نَفَس اولیای خدا و اهل عرفان بدیشان خورده بود تا آخر عمر همواره از ناسزا و بی‌‌ادبی در امان ماندند. مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا در جوانی شاگرد مرحوم آیت الله شیخ مرتضی طالقانی و مرحوم آیت شیخ محمدتقی آملی بودند و آیت الله مروارید از کودکی در دامان مرحوم نخودکی تربیت شده بودند و تا سالهای سال در کنار ایشان زندگی می‌‌کردند.

به هر حال با اینکه جریان تفکیک به شکل عجیبی با مسأله ناسزا و لعن و اهانت آمیخته است ولی این مسأله همگانی نیز نیست.

تکفیر اشخاص یا تکفیر افکار؟

آقای نصیری در فرازی از عبارات خود می‌‌گویند:

«البته هر جا سخن از کفر و کفر آمیز بودن می‌گوییم منظور کفر قول است که بر مبنای نظر بسیاری از فقها مستلزم کفر قائل نیست مگر آن که مذعن و ملتفت به تعارض قول خود با وحی و انکار نبوت باشد. نکته‌‌ای که آقای وکیلی از آن بی‌‌اطلاع بوده و یا تجاهل بدان می‌کند و در نوشته‌‌های خود هیاهو به راه می‌اندازد که عده‌ای می‌خواهند بساط تکفیر را پهن نمایند!»

اولاً با توجّه به مستندات سابق باید روشن شده باشد که این حقیر هیاهو به پا نکرده‌‌ام و در جریان تفکیک تکفیر اشخاص و حکم به نجاست آنها مسأله‌‌ای متداول بوده و متأسّفانه هنوز هم در مشهد کم نیستند انسانهای جاهلی که وقتی اهل عرفان و فلسفه از ظرفی چای می‌‌نوشند آن را آب می‌‌کشند و طلاب فلسفه‌‌خوان را از مدارس به همین جرم بیرون می‌‌کنند.

ثانیاً باید دانست فاصله میان انسان کافر و سخن کفر آنجا قابل تصوّر است که شخصی سخن کفری بر زبان بیاورد و نداند که این سخن با ضروریات دین ناسازگار است.

مثلاً فقها می‌گویند اگر کسی در کشور غیرمسلمانان تربیت شده بود و به تازگی اسلام آورده بود و ادعا کرد که شرب خمر حلال است او را کافر محسوب نمی‌‌کنیم؛ گرچه حرمت شرب خمر در اسلام از ضروریات است؛ زیرا ممکن است این شخص تازه مسلمان از حرمت آن بی‌‌خبر باشد.

ولی سؤال ما از آقای نصیری و دوستانشان در سمات و پایگاه‌‌های اینترنتی و از تفکیکیان معاصر آنست که آیا می‌‌توان توهّم کرد که بزرگان علمای اسلام که سالیان سال در حوزه‌‌های علمیه به تحصیل علم دین و انس با قرآن و سنّت مشغول بوده و در فقه و اصول و تفسیر و رجال و حکمت و عرفان مجتهدند از ضروریات اسلام بی‌‌خبر باشند؟

نسبت کفر به سخنان بزرگان دین حرام شرعی و جرم قانونی است

جناب آقای نصیری و تفکیکیان باید بدانند از بزرگترین اهانت‌‌ها به علمای اسلام و بزرگترین خیانت‌‌ها به انقلاب اسلامی آنست که عدّه‌‌ای در گوش عموم مردم چنین بخوانند که عالمان بزرگ شیعه حتّی ضروریات اسلام را نمی‌‌شناسند چه رسد به مسائل پیچیده آن.

جناب آقای نصیری و تفکیکیان که عقائد عرفای بالله را کفر و مخالف ضروریات دین می‌‌دانند میان یک دو راهی‌‌اند:

یا باید ادعا کنند که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و شاگردانشان که معتقد به اصول عرفان و حکمت متعالیه می‌‌باشند – نعوذ بالله - از دائره مسلمانان خارجند!

و یا آنکه بگویند که این بزرگان آن قدر با اسلام بیگانه بودند که ضروریات اسلام را نمی‌‌شناختند و توفیق معرفت به اسلام را در حد یک انسان عامی و ساده نداشتند! وانقلابی که ندای اسلام را در تمام جهان سر داده و علم اسلام را برافراشت به دست بیگانگان با معارف اسلام برپا شد.

هر یک از این دو سخن نه فقط حرام قطعی شرعی است بلکه به یقین جرم قانونی و قابل پی‌‌گیری قضائی است و از مهمترین مصادیق خیانت در حق انقلاب و نظام اسلامی است.

چندی است که اهل‌‌نظر، جریان اخیر مخالفان فلسفه را در قالب امروزین از فتنه‌‌های دشمنان اسلام بر ضد اسلام و نظام اسلامی می‌‌شمارند. با توجّه به این مسأله یکی از جهات این مسأله روشن می‌شود.

آیت‌الله فیاضی چندی قبل در مصاحبه خود درباره جریانات اخیر مخالفان فلسفه فرمودند:

«چنین کسانی از دو حال خارج نیستند؛ حالت اول این است که اینها مأموریت دارند که این رکن رکین حوزه‌‌های علمیه را که با آن می‌‌توان در برابر افکار الحادی و انحرافی ایستاد، متزلزل و نابود کنند. هیچ شبهه‌‌ای نیست که این دسته را موساد و سیا و همه کسانی که با این حوزه و با نظام مخالف هستند آماده کرده و نیروهایی را برای همین کار به حوزه فرستاده‌‌‌اند.

من گاهی به آنها می‌‌گویم که کاری شما می‌‌کنید از دو حال خارج نیست؛ یا از آمریکا و اسرائیل پول می‌‌گیرید یا نمی‌‌فهمید چه کار می‌کنید. دسته اول اینها هستند. اینها اصلاً گوششان به این حرفها بدهکار نیست و اگر اینها با آدم صحبت کنند کارشان به دعوا و بکاربودن تعابیر موهن و توهین به بزرگان است. البته اینها مأمورند که اینجا این کار را بکنند و حقوق می‌‌گیرند و مأموریت دارند و مدّتی هم هستند و سپس خواهند رفت و شما می‌‌بینید که دیگر اصلاً اثری از آنها نیست. پنج سال اینجا هست و بعد می‌‌بینید که دیگر خبری از او نیست، حالا به کجا می‌‌رود معلوم نیست.

دستة دوّم کسانی هستند که بر اساس انگیزه‌‌های الهی و غیرت دینی این کار را انجام می‌‌دهند؛ چون می‌‌بینند طبق همان چیزی که دسته اول القا می‌‌کنند یا یک عده جاهل مثل خودشان یک چیزهائی را از کسانی شنیده‌‌اند که خدای فلسفه با خدایی که قرآن می‌‌گوید فرق دارد و معادی که فلسفه می‌‌گوید با معاد قرآن فرق دارد یا اینکه فلسفه قائل به جبر است و ... اینها به انگیزه‌های دینی این کار را می‌کنند؛ البته اینها قابل صحبت‌‌کردن هستند و اینها کسانی هستند که حاضرند به سخن آدم گوش دهند و بنشینند و حرف بزنند.» (مجله حاشیه، شماره 6و7، ص32)

باری، غرض این نیست که باب بحث و انتقاد بسته شود چنانکه خود آیت‌الله فیاضی‌ از منتقدان حکمت متعالیه در عصر ما هستند.

بلکه سخن در این است که انسان حد و مرز شریعت را پاس داشته و آن قدر غرق توهمات نشود که هنوز قدمی در وادی تخصص نگذاشته سخنان بزرگترین عالمان دین و مهمترین تئوریسین‌‌های انقلاب اسلامی را مخالف ضرورت دین شمرده و ندانسته به آسیاب دشمنان قسم خورده اسلام و نظام اسلامی آب بریزد.

روش صحیح نقد

روش صحیح نقد آنست که انسان پس از تحصیل اجتهاد و تخصص نظر خود را به عنوان یکی از نظرات علمی عرضه نموده و در معرض ارباب نظر قرار دهد؛ نه آنکه خود را نماینده قرآن و اهل‌بیت علیهم‌‌السلام تلقّی نموده و افکار خود را به عنوان مکتب قرآن و عترت معرفی کرده و مخالفان را پیروان یونانیان که منکر ضروریات دینند بخواند و میان صفوف شیعیان تفرقه و دو دستگی بیاندازد و جمعی از عالمان بزرگ شیعه را در مقابل اهل‌بیت وانمود کرده و زبان عوام را به اهانت بگشاید.

بازگردیم به کلام آقای نصیری

با آنچه گذشت روشن می‌‌شود که مطالبی که آقای نصیری به حقیر نسبت داده بودند و این بنده را متهم به افترا زدن کردند کاملاً مخالف واقع است.

آنچه حقیر در مصاحبه عرض کرده بودم راجع به تفکیکیان بود نه همه مخالفان حکمت و عرفان و لذا نمونه‌‌هائی چون مرحوم آیت‌‌الله ‌العظمی گلپایگانی و آیت‌الله العظمی بهجت قدس‌‌سرهما هیچ ربطی به عرائض حقیر نداشت؛ گذشته از آنکه حضرت آیت‌الله بهجت را از مخالفان فلسفه و عرفان مصطلح شمردن، جفائی است آشکار.

جالب‌‌تر آنکه سخن حقیر درباره همه تفکیکیان نیز نبود و خود این بنده امثال مرحوم آیت الله مروارید و آیت الله میرزا جواد تهرانی را، هم در مصاحبه و هم در نوشتجات خود استثناء نموده بودم با این وجود آقای نصیری، نام این دو بزرگوار را به عنوان نقض بر عرائض بنده ذکر نموده و حقیر را متهم به افتراء کرده‌‌اند و کار بنده را شگرد و روشی برای هیاهو نام گذارده‌‌اند!

آیا این قضاوت‌ها منصفانه است؟

یکی از گفتگوهای بسیار جالب و شیرین مخالفان عرفان و حکمت اینست که با همه ناسزاها و فحش‌‌ها و لعن‌‌ها و تکفیرها داعیه‌‌دار ادب و اخلاق اسلامی می‌‌شوند و طیف عرفا و حکما را که فقط با کمال ادب و تواضع می‌‌گویند این مباحث تخصص می‌‌خواهد و شما تخصص نداشته و با اصطلاحات بیگانه‌‌اید به ادبی و اهانت متهم می‌‌کنند.

اگر بالای منبر به مرحوم صدرالمتألهین یا مرحوم قاضی فحش بدهند بی‌‌ادبی نیست و اگر همه را کافر و اهل تدلیس و حقه‌‌بازی بخوانند اهانتی مرتکب نشده‌‌اند و اگر همچون جناب آقای نصیری همواره ادعا کنند که علمای بزرگ شیعه آن‌‌قدر با اسلام بیگانه‌‌اند که حتی ضروریات دین را نمی‌‌شناسند هتک حرمتی مرتکب نشده‌‌اند ولی اگر ما با کمال احترام بگوئیم برخی فقها یا خطبا در حکمت و عرفان تخصص ندارند و سخن عرفا را درست متوجه نشده‌‌اند و نسبت‌‌هائی که به عرفا می‌‌دهند تهمت بوده و حرام شرعی است، بی‌‌ادبی محسوب می‌‌شود. قضاوت را بر عهده خوانندگان منصف می‌‌گذارم.

جمع‌بندی مطالب

1. قضاوت‌ آقای نصیری درباره مکتب تفکیک کاملاً خلاف واقع بود.

2. تفکیکیان هم اهانت‌‌های فراوانی می‌‌نمایند و هم رسماً تکفیر می‌‌کنند.

3. جریان تکفیریان تفکیکی از خطرناکترین جریانات درون‌‌مذهبی برای ایجاد تفرقه و بدبین نمودن مردم به علمای اسلام و انقلاب است.

4. نسبت‌‌دادن بزرگان دین به جهل و بی‌‌اطلاعی از ضروریات دین از بزرگترین مصادیق اهانت است و هم حرام شرعی و هم جرم قانونی است.

ضرورت تخصص برای اظهار نظر درباره فلسفه و عرفان

از دیگر نکاتی که برادر محترم آقای مهدی نصیری بر آن انگشت نهاده‌‌اند مسأله ضرورت تخصص در فلسفه و عرفان است.

حقیر در مصاحبه و در نوشتجات خود عرض کرده بودم که برای فهمیدن ارزش کلمات حکما و عرفا تخصص لازم است و به دست آوردن آن لااقل 15 تا 25 سال تحصیل حکمت و عرفان می‌‌طلبد و اظهار نظرهای فقهائی که در فلسفه تخصص ندارند درباره فلسفه و عرفان و وحدت‌‌وجود و ... از نظر عقلی و فقهی اعتبار ندارد و شیعیان باید درباره این مسائل به متخصصان و در میان متخصصان به اعلم رجوع کنند که اگر چنین کنند تمام این تفرقه‌‌ها برچیده می‌‌شود.

آقای نصیری در جواب حقیر مطالبی مختلف نوشته‌‌اند که جا دارد قسمتهائی از آن را دوباره مرور کنیم.

«طرح این مسئله که کسی جز فلاسفه و عرفا آن هم فقط موافقان فلسفه و عرفان و آن هم فقط موافق با نحله کاملا صوفیانه آقای وکیلی حق انتقاد از فلسفه را ندارد، به نظر ما شگردی برای ایجاد اختناق فکری و عقلانی در جامعه است تا کسی جرئت نقد فلسفه و عرفانی را ـ که به زعم مخالفان و منتقدان در تقابل با مبانی برهانی قران و اهل بیت علیهم السلام است ـ نداشته باشد و در این عرصه تک صدایی‌ اندیشه سوز و عقل بر باد ده حاکم باشد تا در فرصتی مناسب، مذهب تشیع به نفع جریان تصوف مصادره شده و تلاشها و مجاهدتهای بیش از هزار ساله اهل بیت علیهم السلام و علما و فقها و متکلمان مذهب.... بر باد رود

البته فهم از یک موضوع و تخصص در آن برای نقد آن ضروری است اما آنجا که پای مباحث عقیدتی مانند توحید (با همه زیر شاخه های آن) و جبر و اختیار و معاد و ولابت در کار است، متخصصان این موضوعات بدون شک متکلمان مذهب هستند که از یک سو به برهان و استدلال‌‌های بیّن و صریح عقلی مسلحند و از سوی دیگر به تعالیم و معارف برهانی و وحیانی قران و اهل بیت علیهم السلام متمسک‌‌اند و نه فیلسوفان و عارفانی که رسما عقل ستیز و استدلال گریزند و اگر به سراغ قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام هم بروند، یا به متشابهات استناد می‌کنند و یا به تاویل آنها بر وفق مبانی فلسفی و عرفانی خود دست می‌زنند.»

و نیز نگاشته‌‌اند:

«اگر تعریف آقای وکیلی از تخصص درست باشد باید بگوییم که آقای وکیلی در حال حاضر هم مسلمان و هم هندو و بودایی و مارکسیست و لیبرال و شیطان‌‌پرست و یهودی و مسیحی و مجوس و وهابی و ... است چرا که قطعاً همه این ادیان و فرق دارای ده‌‌ها متون علمی و تخصصی ویژه خود هستند که تعلم آن نیاز به سال‌ها وقت دارد و حتما آقای وکیلی این متون را نزد اساتید هر دین و مسلک 15 تا 20 سال نخوانده و لذا حق نقد و رد آنها را ندارد و نمی‌تواند بگوید این ادیان و فرق باطل و اسلام بر حق است، پس من مسلمانم!

البته اگر آقای وکیلی خواسته باشد علی المبنا به این اشکال جواب دهد باید بگوید که بله بنده به همه این ادیان و فرق اعتقاد دارم و مسلمان و هندو و مارکسیست و لیبرال و  مجوس و وهابی و .... هستم، چون عرفان به غلیظ ترین نوع پلورالیسم قائل است...

در واقع وقتی ما اسلام و تشیع را انتخاب می‌کنیم مسلح به براهینی می‌‌شویم که با آنها هر گونه الحاد و شرک و تشبیه خداوند و جبر گرایی و تفویض و غلو و عقل ستیزی و تکلیف گریزی و نفی رسالت پیامبر و یا نفی ولایت امامان معصوم و دیگر انحرافاتی را که مکاتب باطل بدان گرفتارند، رد می‌کنیم و دیگر برای اثبات بطلان تک تک ادیان و فرق باطل نیاز به کسب تخصص نزد عالمان آن فِرق نداریم. آیا برای اثبات بطلان فرقه ضاله وهابیت باید شیعیان نزد متخصصان وهابی که صدها کتاب و استاد و کرسی دانشگاهی و مفتی و ... دارند بروند و تخصصاً آن را بیاموزند؟»

و نیز نگاشته‌‌اند:

«و نیز بر مبنای شگرد آقای وکیلی باید به شهید آیت الله سید محمد باقر صدر که وحدت وجود و قول به وحدت خالق و مخلوق را باطل و سخنی کفر آمیز می‌داند،  بگوییم چرا در موضوعی که تخصص نداشته‌اید و 15 تا 25 سال ( چون آقای وکیلی مدعی است  15 تا 25 سال فلسفه خوانده است و الا می‌توانست این رقم 30 و 40 سال باشد!) فلسفه و عرفان آن هم از نوع حکمت متعالیه  و آن هم نزد اساتیدی که لیست آنها در اختیار آقای وکیلی و همفکران ایشان است، نخوانده‌اید اظهار نظر کرده‌اید!»

نقد و بررسی

بگذریم از اینکه نسبتی که به مرحوم شهید صدر داده‌‌اند و نیز نسبت عقل‌‌گریزی و پلورالیسم و ... به عرفا و حکما - همچون دهها نسبت دیگری که در بحث‌‌های گذشته در سخنان آقای نصیری دیدیم – کاملاً‌ خلاف واقع است و در مباحث آتیه ان‌‌شاء‌‌الله عرض خواهد شد و نیز بگذریم که نسبت ایجاد اختناق فکری نیز به این حقیر مخالف با واقع است که در یادداشت اول عرض شد و نیز بگذریم از اینکه لزوم تخصص ملازم با اعتقاد داشتن به همه ادیان نیست. فعلاً غرض بررسی اشتباه اصلی این عبارات است.

تخصص یعنی چه؟

تخصص از الفاظی است که به معانی گوناگون بکار می‌‌رود و معنائی نسبی دارد ولی معنای متداول آن تقریباً اینست که انسان در یک رشته به تمام جوانب آن رشته احاطه و آگاهی داشته باشد و اگر از رشته‌‌هائی است که هویت آن کشف واقعیت است به مهارت اجتهاد و نوآوری در آن علم دست‌‌یافته و توانائی ارزیابی نظرات مختلف را داشته باشد.

طبیعی است که هرچه یک دانش گسترده‌‌تر شود تخصص در آن و احاطه‌‌یافتن به مباحثش مشکل‌‌تر گشته و دوره تحصیلی آن طولانی‌‌تر می‌‌گردد یا آن رشته را به حسب توان متعارف آدمی یا امکانات متعارف به چند رشته جدید تقسیم می‌‌کنند؛ چنانکه امروزه تخصص در کل دانش پزشکی قابل تصور نیست و آن را به رشته‌‌هائی متعدد تقسیم می‌‌کنند.

علوم اسلامی نیز از این قانون مستثنی نیست. روزگاری تخصص در علم اصول یا فقه با خواندن دو سه کتاب در عرض چهار‌ پنج سال حاصل می‌‌شد و امروزه با کمتر از بیست‌‌سال به ندرت تحقق می‌‌پذیرد.

در این میان حکمت و عرفان اسلامی علاوه بر گستردگی مباحث با مشکلی دیگر نیز مواجه است که عمق و پیچیدگی مسائل این علوم است؛ چون این علوم از امور ماوراء طبیعی بحث می‌‌کند که افراد عادی اصلاً توانائی تصور آن را ندارند و چندین سال طول می‌‌کشد تا مفاهیم این علوم قابل درک گردد. لذا اگر کسی از هوش و استعداد خوبی برخوردار باشد و در نزد اساتید فن با رعایت شرائط به تحصیل این علوم بپردازد سالها وقت لازم است تا در این رشته متخصص شود و هر اظهارنظر فلسفی در فضای عمومی پیش از تخصص برخلاف حکم عقل و شرع و فطرت است.

چرا 15 تا 25 سال تحصیل فلسفه؟

عدد 25 سال برای تخصّص در فلسفه را حقیر از برخی از اساتید از مرحوم آیت الله مطهری شنیده‌‌ام که آن مرحوم می‌‌فرموده‌‌اند در تحصیل حکمت اسلامی سه سال دوره آشنائی با اصطلاحات است و دوازده سال دوره فهمیدن و ده سال دوره هضم نمودن مطالب.

از فرمایشات حضرت علامه طباطبائی پس از شهادت آیت الله مطهری نیز همین استفاده می‌شود؛ زیرا آن شهید بزرگوار حدود 30 تا 38 سال در فلسفه فعالیت علمی داشتند و علامه طباطبائی در وصف مقام علمی ایشان می‌فرمایند: «در عین حال أخیراً خودش صاحب‌‌نظر شده بود. نظر داشت، یعنی چیز می‌‌فهمید، حکم می‌‌کرد، بهترین تعبیرش همین است که نظر داشت.» این سخن اشاره به سالهای پایانی عمر آن مرحوم است.

یعنی آیت‌ الله مطهری با آن هوش و استعداد و پشتکار و آن اساتید ناب، در سالهای آخر عمرشان که بیش از بیست و پنج سال در حکمت اسلامی کار نموده‌ بودند صاحب‌‌نظر محسوب می‌شوند.

البته یقیناً با اصلاح روش‌‌های آموزشی و سعی اساتید در ساده‌‌سازی تبیین مفاهیم فلسفی و تنقیح و پالایش مباحث به یقین می‌‌توان این مدت را کوتاه کرد؛ کاری که انجام آن در زمان حال از وظائف ضروری حوزه‌‌های علمیه است؛ خصوصاً با تاکیدات مقام معظم رهبری بر ترویج فلسفه‌‌آموزی در جامعه و آموزش آن از سنین کودکی.

آیا نقد نقلی فلسفه هم تخصص می‌خواهد؟

آری، نکته‌‌ای که در اینجا توجّه به آن لازم است اینست که گرچه این تخصص برای اظهار نظرهای فلسفی ضروری است ولی نقد یا تایید فلسفه بدون این تخصص هم می‌‌تواند صورت بپذیرد؛ زیرا نقد و تایید فلسفه گاهی به صورت فلسفی و محتاج تخصص در فلسفه است و گاهی به صورت بیرونی است؛ بدین معنا که نتائج مباحث فلسفی با گزاره‌‌های دینی که از قبل پذیرفته ‌شده سنجیده می‌‌شود و رد یا تایید می‌‌گردد. در این فرض اجتهاد در فلسفه لازم نیست گرچه اجتهاد در علوم نقلی چون ادبیات و اصول و تفسیر و حدیث لازم است و به هر حال افراد غیرمجتهد در این عرصه هم حق اظهار نظر ندارند.

بر اساس این نکته گاهی ادعا می‌‌شود که فقهای غیرمتخصص در فلسفه هم مجاز به رد یا تایید فلسفه خواهند بود و می‌‌توانند محصولات کارخانه عرفان و فلسفه را با مدارک نقلی بسنجند.

این سخن حق است ولی با رعایت دو نکته:

نکته اول: این افراد باید در گزاره‌‌های نقلی مسیر اجتهاد را طی نمایند؛ یعنی تمام منابع نقلی را در آن مسأله جمع‌‌آوری نمایند و سپس به شکل کاملاً اجتهادی بررسی نموده و نتیجه‌‌گیری کنند.

مسأله‌‌ای که امروزه با آن مواجهیم آنست که در بحث‌‌های درس خارج اصول یا فقه گاهی از چند روایت ساده چند ماه بحث می‌‌شود ولی در مباحث اعتقادی چنین چیزی سراغ نداریم.

چنانکه بارها عرض شده است میدان‌‌دار مباحث تفسیری و روائی در اعتقادات، بزرگان فلسفه و عرفانند و مخالفان جز ادعا چیزی عرضه نکرده‌‌اند. اگر تفسیر المیزان و تفسیر تسنیمی هست، اگر حواشی عمیقی بر تفاسیری چون مجمع‌‌البیان و منهج‌الصادقین و تفسیر ابوالفتوح و صافی هست و اگر بررسی‌‌های عمیقی در روایات بحث‌‌های معاد و توحید و انسان‌‌کامل انجام شده، همه و همه از بزرگان عرفا و حکما است.

تفکیکیان و مخالفان عرفان چه متاعی تا به حال به بازار علم و دانش در عرصه تفسیر و حدیث عرضه کرده‌‌اند؟ چه نوآوری و تحقیقی ارائه نموده‌‌اند؟ البته آثاری در جمع‌آوری احادیث همراه با ترجمه‌‌هائی نه‌‌چندان دقیق از این بزرگان در دست است ولی این آثار کجا و کتب اجتهادی چون المیزان و ... کجا؟

بی‌‌تردید که اگر غیر فیلسوفان نیز به سبک اجتهادی به بررسی آیات و روایات بپردازند در نهایت در مباحث توحید و معاد به نتائجی کاملاً مشابه با نتائج عرفان و حکمت متعالیه می‌‌رسند و دیگر زبان اعتراض به عرفا و حکما باز نمی‌‌‌کنند.

نکته دوّم: آنچه مسلم است رد یا قبول هر نظری عقلا متوقف بر فهم آن نظر است. صحیح نیست که کسی بدون آنکه تصّور کند که گوینده‌ای چه می‌گوید وی را نقد نماید. حتی انتقاد از وهابیان یا بودائیان یا هندوان بدون فهم سخنان ایشان ممکن نیست.

نکته مهم در اینجا آن است که حکمت متعالیه و عرفان نظری فرقی اساسی با برخی رشته‌های دیگر دارد؛ زیرا در فلسفه و عرفان تصّور و فهم مسائل بسیار صعب است، اما تصدیق به مسائل پس از تصّور گاهی بدیهی یا غیربدیهی ولی آسان است.

در علوم متعارف تصّور مسائل آسان است و تصدیق مسائل محتاج به تخصص می‌باشد و لذا ممکن است انسان بدون تخصص در رشته مزبور از راه بیرونی مساله را نقد نماید ولی در عرفان و حکمت متعالیه در بسیاری از مسائل این کار شدنی نیست و شخص منتقد باید لااقل در حد درست فهمیدن مباحث در فلسفه تخصص و اطلاع داشته باشد.

مثلا: اگر یک زیست شناس ادّعا کند که انسان ابوالبشر فرزند میمون یا حیوانی دیگر بوده که با جهش ژنتیکی به این شکل در آمده است و بر این مسأله استدلالهائی تجربی و پیچیده بیاورد ما اگر در زیست‌‌شناسی نیز متخصّص نبوده و از استدلالهای وی نیز آگاه نباشیم،  شاید بتوانیم با اتکاء به گزاره‌‌های دینی که دلالت بر خلقت مستقل حضرت آدم (علی‌نبینا وآله‌ وعلیه‌السلام) می‌نماید سخن وی را رد کنیم؛ چون مدّعای او کاملا واضح است.

ولی اگر کسی مدعی اصالة‌الوجود شد نمی‌توان بدون فلسفه خواندن با گزاره‌‌های دینی به راحتی به جنگ وی رفت. آیت‌الله شهید مطهری می‌‌فرماید:

«اینها هم حرفشان این است که این مسأله اگر خوب تصور شود دیگر تصدیقش احتیاجى به دلیل ندارد. شما باید به تصورش برسید؛ اشکال سر تصور مسأله است. اغلب مسائل فلسفه اینچنین است. بعضى از مسائل تصورش آسان است اما تصدیقش مشکل است؛ یعنى روشن است که مى‌‏خواهیم چه چیزى را ثابت کنیم. مثلا آیا ابعاد عالم متناهى است یا نامتناهى؛ مطلب روشن است که مى‏‌خواهیم چه بگوییم. مى‏‌خواهیم ببینیم آیا این ابعاد متناهى است یا نه، اما دلیل پیدا کردن براى اینکه متناهى است یا نامتناهى مشکل است. اینها را مى‏‌گویند مسائلى که تصورش آسان است و تصدیقش مشکل. ولى یک مسائل دیگر هست- که همیشه مسائل فلسفه از این قبیل است- که تصورش مشکل است، یعنى مشکل در این است که انسان بفهمد که اصلا این طرح چه طرحى است. در مسأله «بسیط الحقیقة کل الاشیاء» مشکل است که انسان بتواند خود طرح را تصور کند. همین قدر که توانست طرح را در ذهن خودش بگنجاند فورا مى‌‏فهمد که مطلب همین جور است. مسائل منطق هم اغلب از همین قبیل است. مسائل منطق را همین قدر که انسان بتواند تصور کند فورا تصدیق مى‏‌کند» (مجموعه آثار، ج9، ص89)

حقیر در حد اطلاع خود تا به حال هیچ کسی را ندیده‌ام که اصالة الوجود را درست تصوّر نموده باشد و در آن شک نماید و در خلال بحث با مخالفان همواره دیده‌‌ایم که محل بحث را درست تصوّر ننموده‌اند.

کسی که می‌‌خواهد به وسیله گزاره‌‌های دینی، أصالة‌الوجود را نقد نماید، معمولاً‌ باید چندین سال به خوبی فلسفه بخواند که بتواند معنای آن را تصور کند، پس از آن اگر در نقلیات مجتهد باشد و به جای دلیل عقلی با دلیل نقلی قطعی آن را رد کند هیچ کس به وی اعتراض نخواهد کرد.

وقتی حال اصالة‌الوجود چنین است وضعیت بحثهائی پیچیده‌‌تر چون «وحدت‌وجود» و «بسیط الحقیقه» روشن می‌گردد. 

به تصریح بزرگان حکمت و عرفان، تصوّر برخی از این مفاهیم بدون هیچ شکی محتاج انس زیاد با فعالیتهای عقلی یا گشودن روزنه‌‌ای قلبی به عالم مجردات و حقایق کلیّه است و هر کس بپندارد بدون این راه توفیق تصور این مفاهیم را یافته خطا کرده است.

مرحوم آیت‌الله مطهری در فرازی دیگر درباره محیی‌الدین و فصوص می‌‌فرماید:

«محیى الدین بیش از دویست کتاب تألیف کرده است. بسیارى از کتابهاى او و شاید همه کتابهایى که نسخه آنها موجود است (در حدود سى کتاب) چاپ شده است. مهمترین کتابهاى او یکى فتوحات مکیّه است که کتابى است بسیار بزرگ و در حقیقت یک دایرة المعارف عرفانى است. دیگر کتاب فصوص الحکم است که گرچه کوچک است ولى دقیق ترین و عمیق ترین متن عرفانى است. شروح زیاد بر آن نوشته شده است. در هر عصرى شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشند که قادر به فهم این متن عمیق باشند.» (مجموعه آثار، ج23، ص60)

توقّع ما این نیست که مخالفان عرفان این سخن را بپذیرند ولی توقع است آن قدر انصاف داشته باشند که وقتی این سخنان را از بزرگان شیعه می‌‌شنوند در اظهار نظر کردن درباره این مسائل رعایت تقوا و انصاف را نموده و بدون طی مسیر تخصص اظهار نظر ننمایند.

مشکل اصلی ما با تفکیکیان و أمثال جناب آقای نصیری اینست که این بزرگواران بدون فهمیدن گزاره‌‌های فلسفی و بدون طی مراحل اجتهاد به نقد نقلی و روائی فلسفه و عرفان می‌‌پردازند.

پیشنهاد به تفکیکیان و مخالفان فلسفه و عرفان

اگر تفکیکیان و دیگر مخالفان از این پس احتیاط نموده و به جای آنکه بگویند که کلام محیی‌الدین و ملاصدرا مخالف با قرآن و روایات است زحمت کشیده و بگویند: «آنچه ما از کلام ایشان می‌فهمیم مخالف قرآن و روایات است» تمام اختلافات بر طرف می‌‌شود و همه حکما و عرفا نیز ایشان را تایید می‌‌کنند، چون برای همه معلوم است آنچه مخالفان از کلام این بزرگان می‌‌فهمند مخالف قرآن و روایات و بلکه مخالف با نظر خود محیی‌الدین و ملاصدرا و همه عرفا و حکمای بزرگ است.

ولی اگر می‌‌خواهند کماکان ادعا کنند که آراء حکما و عرفا با قرآن و روایات نمی‌‌سازد باید اولاً زحمت کشیده و لااقل در حد فهمیدن صحیح مراد آنها حکمت و عرفان بخوانند و سپس در صورت مجتهد بودن در علوم نقلی آن مسأله را از منظر نقل نیز به شکل اجتهادی بررسی نمایند که اگر چنین کنند خواهند دید که آنچه درباره حکما و عرفا می‌‌گفته‌‌اند سوء تفاهمی بیش نبوده است.

آری: «صدرالمتألّهین از بزرگ‌‌‌‌ترین فلاسفه الهی و مؤسّس قواعد الهیه و محور حکمت مابعدالطبیعه است. او اوّل کسی است که مبدأ و معاد را بر یک اصل بزرگ خلل‌‌ناپذیر بنا نهاد و اثبات معاد جسمانی را با عقل کرد و خلل‌‌های شیخ الرئیس را در علم الهی روشن کرد، و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم تلاقی داد. ما بررسی کامل کردیم دیدیم هر کس درباره او چیزی گفته از قصور خود و نرسیدن به مطالب بلند پایه اوست.» (کتاب شریف «کشف الأسرار»، ص36)

در اینجا این یادداشت را نیز پایان می‌‌دهم. غرض از بررسی اشتباهات تاریخی و نقل‌‌قولهای جناب آقای نصیری، اتمام حجت بر ایشان و دیگر کسانی بود که تصور می‌‌کنند فهم کلام بزرگان کاری است سهل و آسان و بدون تامّل و دقّت هر روز سخنی را از بزرگی بر می‌‌گیرند و به نقد یا استهزاء آن می‌‌‌نشینند.

از این پس، بحث را با توضیح اشتباهاتشان در مسائل علمی دنبال خواهم نمود بعون الله و توفیقه.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 134
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 4
  • سید ۲۲:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 2
    بنام خدا بنده از مشهد خمت همه خوانندگان نکته ای را عرض می نمایم وکیلی یک صوفی است که توهینهایش به علمای بزرگوار شیعه زبانزد است خداوند با مرادهای صوفی اش محشور گرداند از نصیری هم سپاسگزارم که جواب این طلبه را نمیدهد.
  • حامد ۲۲:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 2
    جناب وکیلی به جای این مطالب بافتنی برو توبه کن که امروزه به بازیگر نقش استعمار در احیای تصوف تبدیل شده ای اگر امثال نصیری چند نقل قول اشتباه کنند ان هم به زعم شما جنابعالی با تاویلهای صوفیانه خود ایات قران را در هم می پیچید و در دفاع از گوساله پرستی قوم یهود کتابچه منتشر میکنید و حرفهای مزخرف مولوی را لق لق زبان خود ساخته اید و به اکابر علمای شیعه توهین میکنید از میرزای قمی گرفته تا شیخ صدوق در درشت گوییها و توهینهای خود همین بس که بر جلد ان کتاب صراطهای! مستقیم! خود عالم بزرگوار حضرت ایت الله سیدان را حجت الاسلام والمسلمین خوانده اید کسی که اگر مرادهای شما نیمی از علم و تقوای وی را داشتند در کلام شما علامه بودند.
  • صبوری ۲۲:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 2
    آخه تو کی هستی که خط کش می گذاری و علمای تفکیکی را از هم جدا میکنی! سواد داری کتابهای میرزا جواد اقا و اقای مروارید را نقد کن توهینهایت به این بزرگواران در جلساتت در مشهد فراموش شدنی نیست راستی اینها که در قید حیات نیستند جرات داری از تفکیکی بزرگ حضرت ایت الله سیستانی کمی بگو تا ببینی پاسخ مریدان و مقلدینش چه خواهد بود
  • علی ۲۳:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    همه ای مشکلات از جایی آغاز شد که مسلمین فکر کردند برای هدایت مستغنی شده اند مستغنی از امام زمان خویش
  • حمیدی ۲۳:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 1
    "وقتی حال اصالة‌الوجود چنین است وضعیت بحثهائی پیچیده‌‌تر چون «وحدت‌وجود» و «بسیط الحقیقه» روشن می‌گردد. " شیخ جوان چقد مودبانه! به سبیل بزرگان خود منتقدان فلسفه را به نفهمی متهم میکند خداوند این اعتماد به نفست را از تو نگیرد تا کماکان بر مسیر باطل قدم زنی و سرمستی جوانیت را در این راه مصروف داری! جالب است دیگر توان اتهام به کبار تفکیکی چون میرزا را ندارد به وی تهمت مریض احوالی و ندامت می زند و به دیگران تهمت جهل و نفهمی اگر فهم داشتی که از امکان عقلی بهشت رفتن شمر و یزید سریعتر از شیعیان سخن نمی گفتی خدا هدایتت کند
  • شیعه ۲۳:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    استاد انصاریان: اگر مراد از كشف و شهود در عرفان منتسب به اسلام همان باشد كه در «فتوحات» ابن‌عربي، «صالحيه» ملاعلي گنابادي و «گلشن‌راز» شبستري آمده، و مراد از خارق عادت آن باشد كه در «تذكره» عطار، «طبقات صوفيه»، «حلية‌الاولياء» ابونعيم، «تفسير روح‌البيان» و «كيمياي محبت» ضبط شده، بايد گفت: هيچ دليلي بر حقانيت كشف و شهود ادعا شده از قرآن و روايات نداريم. اما اگر مراد شهود قلبي انبيا و ائمه (ع) و كرامات و خارق عادات آنان است، در صريح قرآن و روايات به عنوان حقيقت و كاري كه مصدِّق نبوت و امامت است، به صورت فراوان بيان شده است.
  • دارالصادق ۰۰:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ـ در سخنرانی مورخ 19/8/89 در اصفهان که فایل صوتی آن در سایت دارالصادق علیه السلام موجود است با لحن بسیار زننده ای(که به قلم نمی آید، باید فایل صوتی را گوش داد) گفته: شیخ صدوق که قومی بوده (یعنی ملی گرا و نژاد پرست) با همه بد بوده. اما در گفتگوی اخیر خود حیله ای به کار زده تا شایدحیثیت بر باد رفته اش بازگردد (اگر سالبه بانتفاء موضوع نباشد) و لذا در این مصاحبه می گوید: من نگفتم قومی بوده، بلکه گفته ام قمی (از اهل قم) بوده و مکتب های دیگر را قبول نداشته. عبارت این صوفی مشهدی چنین است: مثل اینکه گفته بودند که بنده به مرحوم شیخ صدوق(ره) توهین کرده‌ام. بعداً نوشتند که فلانی گفته شیخ صدوق نژاد‌پرست بوده چون گفته شیخ صدوق «قومی» بوده و هیچ کس را قبول نداشته است! چون که حقیر ضمن بحث‌های تاریخی گفته‌ بودم شیخ صدوق قمّی بوده؛ یعنی از مکتب قمّیین بوده و غیر مکتب خود را قبول نداشته‌اند. اینها قمّی را قومی فهمیده‌اند و قومی را ملّی‌گرا و نژادپرست معنی کرده‌اند و تسلیت‌نامه به مراجع نوشته‌اند که در اصفهان در یک سخنرانی به شیخ صدوق اهانت شده است. اینها هم از فرط درس نخواندن است وگرنه طلبه رسائل خوان باید معنای این جمله را که شیخ قمّی هستند بفهمد و هیچ نکته خلاف ادبی در آن نیست. ( به فایل صوتی مراجعه نمایید). تــذکــر: اولاً معلوم می شود وکیلی رسائل هم نخوانده، بدایه و نهایه هم نخوانده چون نه معنای قمی را می داند نه معنای قومی و این ها را قاطی کرده است و می خواسته کلمه ی قمی را یک جوری جای کلمه ی قومی بگذارد! ثانیاً ما در همین دروغ دومش (در جمله ی بعد) نیز بحث داریم که این جا فرصت آن نیست. 2ـ در جلسه ی اصفهان گفته: خواجه نصیر جزو کسانی است که در رواج تصوف خیلی تأثیر داشته است. اما در گفتگوی اخیر خود می گوید: من گفته ام خواجه نصیر و ... عارف بوده اند، بعد یکی از همین افراد یک تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت... 3ـ در اصفهان یک سخنرانی در تاریخ تصوف کرده (البته برای عده ی معدودی از طلاب افغانی) و گفته از قرن 6 تا 10 اوج شکوفایی تصوف در تاریخ اسلام است و سعی کرده همه ی علمای شیعه را صوفی یا طرفدار تصوف نشان دهد. مثلا گفته کمال الدین میثم بحرانی شارح نهج البلاغه رفت صوفی شد و خودش اهل خرقه هست و معتقد است که خرقه ی صوفیه به ائمه برمی گردد و این کاملاً درست است. و در جایی دیگر می گوید : علمای ما از قرن 7 تا اوائل نهضت اخباری گری کاملاً با اهل تصوف و علوم عقلی همکاری می کردند. اما در گفتگوی اخیر خود می گوید: من یک سخنرانی درباره ی تاریخ عرفان کردم و توضیح دادم شهید اول و ... عارف بوده اند، بعد یکی از این افراد تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت و ... 4ـ راجع به شهید اول می گوید: ... این نشان می دهد که شهید کاملاً نسبت به اصل تصوف حساسیت ندارد ... این ها کاملاً نشان می دهد که تصوف در آن دوره کاملاً به عنوان یک مکتب رسمی بوده و ایشان (شهید) دفاع می کند (از تصوف). اما در گفتگوی اخیر خود می گوید: من توضیح دادم شهید اول و ... عارف بوده اند بعداً یکی از همین افراد تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت... 5ـ در جلسه ی اصفهان گفته: ابن فهد حلی جزو بزرگان صوفیه است. اما در گفتگوی اخیر خود می گوید: من توضیح دادم ابن فهد حلی و .. عارف بوده اند بعداً یکی از این افراد یک تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت... 6ـ در جلسه ی اصفهان می گوید: شهید ثانی وحدت وجودی بسیار غلیظی است و یک مطلبی هم به دروغ از کتاب منیة المرید نقل می کند[3] (که فایل صوتی او با متن منیة المرید را کنار هم آورده ایم مقایسه کنید). بعد می گوید: مجلسی دوم هم که اهل تصوف را می شمارند می گویند شهید (ثانی) خودش از صوفیه بود اما در گفتگوی اخیر خود با دوستان خبرگزاری فارس می گوید: من توضیح دادم که شهید ثانی و .. عارف بوده اند، بعداً یکی از همین افراد یک تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت... 7ـ در جلسه ی اصفهان گفته: شیخ بهایی تصوفش اظهر من الشمس است اما در گفتگوی اخیر خود می گوید: من توضیح دادم که شیخ بهایی و .. عارف بوده اند، بعداً یکی از همین افراد یک تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت. 8 ـ در جلسه ی اصفهان گفته: مجلسی اول در تمامی آثارش از تصوف دفاع می کند به شدت، و ایشان از صوفیه و عارفان خیلی قوی هستند (مراد وکیلی از کلمه ی عارف همان صوفیه است) و از قول مجلسی اول می گوید: من در زمان طفولیتم اکثر اشتغالم نزد شیخ بهایی، تصوف بود. و می گوید: مجلسی اول از جنید و شبلی و بایزید و مولوی و محی الدین به شدت دفاع می کند و می گوید باید ریاضت بکشی تا حرف محی الدین را بفهمی. و می گوید: مجلسی اول از وحدت وجود و از خرقه دفاع می کند. اما در گفتگوی اخیر خود می گوید: من توضیح دادم که مجلسی اول و .. عارف بوده اند ، بعداً یکی از همین افراد یک تسلیت نامه به امام زمان و مراجع نوشت...
  • شیرازی ۰۰:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آقای وکیلی ـ با بی تقوایی ـ شهید عزیز آیت الله دستغیب را در زمره عرفا و مریدان آقای سید هاشم حداد قرار داده است در حالی که آن شهید عزیز وحدت وجود را ـ که بیت الغزل اعتقادات آقای حداد و مریدان و دستبوسان وی است ـ نظریه ای باطل و غیر معقول و التزام به لوازم آن را موجب خروج از دین می دانست. آن شهید در کتاب 82 پرسش در پاسخ به سئوالی این مطلب را مطرح کرده است. ببینید: سوال : "داخل فى الاشیاء لاکشى ء داخل فى الشى ء و خارج من الاشیاء لاکشى ء خارج من شى ء".توضیح حدیث فوق را بیان فرمایید. آنهایى که به وحدت وجود قائلند چه مى گویند و ردّ آنها چیست ؟ جواب : مورد سؤال جمله اى است از حدیثى که در کتاب اصول کافى از حضرت امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) نقل نموده و مفاد این حدیث بیان تنزیه حق تعالى از اوصاف و احوال جسم و جسمانیات است و تمام حدیث این است : «سئل امیرالمؤ منین (علیه السّلام) بم عرفت ربک ؟ قال :بما عرّفنى نفسه ، قیل :وکیف عرّفک نفسه ، قال :لا یشبهه صورة ولا یحس بالحواس ولا یقاس بالناس ،قریب فى بعده بعید فى قربه فوق کلّ شى ء ولا یقال شى ء فوقه ، اءمام کل شى ء و لایقال له اءمام ،داخل فى الاشیاء لا کشى ء داخل فى شى ء و خارج من الاشیاء لاکشى ء خارج من شى ء،سبحان من هو هکذا و لا هکذا غیره ولکل شى ء مبتدء.» ترجمه حدیث : سؤ ال گردید از امیرالمؤ منین (علیه السّلام) به چه چیز شناختى پروردگارت را؟ فرمود: به آنچه شناسانید به من خودش را. گفته شد: چگونه شناسانید به تو خودش را؟ فرمود: شناسانید مرا به اینکه شبیه نیست هیچ صورتى را و احساس ‍ کرده نمى شود به هیچ یک از حواس و قیاس کرده نمى شود به انسان یعنى جسم نیست و از صفات خلق منزه است ، از حیث احاطه علمیه و قدرتش به جمیع خلق نزدیک است با اینکه از حیث ذات و صفات از جمیع ممکنات دور است و از احاطه عقول و اوهام و افهام دور است . با اینکه نزدیک است به همه چیز؛ چون همه به او قائم هستند، فوق هر چیزى است از حیث قدرت و غلبه و کمال و جمیع صفات و گفته نمى شود که چیزى فوق اوست (فوق به حسب مکان نیست بلکه به رتبه و کمال است ) .«داخل فى الاشیاء» یعنى خالى نیست شیئى از اشیا و جزئى از اجزاى عالم از تصرف و تدبیر او و حضور علمى او و افاضه فیض وجودش بر او. «لاکشى ء داخل فى الشى ء» یعنى نه مثل دخول جزء در کل مثل دخول روغن در شیر و نه مثل دخول عارض در معروض و نه مثل دخول متمکن در مکان ، مثل نشستن بر تخت و نه مثل دخول حرارت در آب ؛ زیرا هر یک از این سه قسم ، از اوصاف و حالات جسم و جسمانیات است .«خارج عن الاشیاء» یعنى خارج است ذات مقدس او از اینکه مقارن و ملابس با اشیاء باشد و منزه است از اینکه متصف شود به صفات آنها. «لاکشى ء خارج من شى ء» یعنى نه مثل خروج چیزى از چیزى به خروج و بعد مکانى یا محلى و بالجمله معیت قیومیت الهیه باجمیع اشیا و شدت قرب و احاطه کلیه او با همه ، شبیه و نظیرى ندارد چنانچه مباینت او از جمیع اشیاى آن هم نظیرى ندارد بلى براى تقریب به ذهن به بعضى از وجوه مى توان به روح و نفس ناطقه انسانى مثال زد. مسلّم است که هیچ جزئى از اجزاى بدن نیست مگر اینکه مورد تصرف و تدبیر و احاطه نفس است با اینکه نسبت به هیچ جزئى نمى شود گفت روح در اوست پس هم در بدن است و هم خارج از بدن ، اما نه مثل دخول و خروج اجسام که قبلا ذکر گردید. و نیز قریب است به بدن از حیث تصرف و احاطه و دور است از بدن از حیث مقام ذات و استقلال و تنزه از عوارضات جسد. پوشیده نماند که قرب و بعد حقتعالى نسبت به جمیع عالم فوق قرب و بعد روح است نسبت به جسد که ذکر گردید و جایى که انسان از درک کیفیت قرب و بعد روح نسبت به جسد عاجز است پس به طریق اولى عاجز خواهد بود از درک کیفیت قرب و بعد حقتعالى : « (فسبحان اللّه ) الذى لایدرکه بعد الهمم و لا یناله غوص الفطن ».[۲] و اما سؤال از وحدت وجود: قائلین به وحدت وجود فِرَق مختلفه هستند و بعضى از آنها مى گویند وجود واحد حقیقى است و موجودات مکثره نمایشات و تجلیات اوست و به دریا و موجهاى آن مثال مى زنند و این حرف در نزد عقلا غیرمعقول است . چگونه عاقلى مى تواند باور کند که این همه موجودات مکثره که هر یک منشاء اثر خاص است تمام موهومات باشد و غیر از یک وجود بیش نباشد و تشبیه به دریا و موجهاى آن و مثالهاى دیگرى که زده اند خیلى بى باکى است. با اینکه «لیس ‍ کمثله شى ء و سبحان اللّه عما یصفون » علاوه بر این ، امورى که لازمه این مذهب است التزام به آنها موجب خروج از دین است و لذا حضرت آیت اللّه آقاى آقا سید محسن حکیم – رضوان اللّه علیه – که یکى از مراجع تقلید بودند، در شرح عروة الوثقى پس از نقل احوال قائلین به وحدت وجود مى نویسند: «حسن الظن بهولاء القائلین بالتوحید الخاص و الحمل على الصحة الماءمور به شرعا یوجبان حمل هذه الاقوال على خلاف ظاهرها والا فکیف یصح على هذه الاقوال وجود الخالق والمخلوق و الا مر و الماءمور والراحم والمرحوم ؟! …».[۳] یعنى چون شرعا ماموریم به حسن ظن به هر کس که مسلمان است و نیز ماءموریم که اقوال و افعال هرمسلمانى را حمل بر صحت کنیم ، لذا مى گوییم قائلین به وحدت وجود، مراد آنها ظاهر کلامشان نیست ؛ زیرا مستلزم لوازم فاسده است که از جمله آنها انکار شرایع است بلکه معناى صحیحى قصد نموده اند وگرنه ظاهر این حرف با شرایع منافى است چنانچه قبلا گفته شد: (سُبحَانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ…)[۴] (وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).[۵] پاک از آنها که عاقلان گفتند پاکتر زانکه غافلان گفتند
  • مرید اهل بیت ۰۰:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله
  • ۰۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 1
    وکیلی تو کی هستی که برای بزرگان اتمام حجت می کنی؟ وهم علامگی ظاهرا وجودت را پر کرده است خیره سری هم حدی دارد اگر فهم از ایات داشتی که در دفاع از ابن عربی و مولوی و ... از گوساله پرستی قوم یهود دفاع نمی کردی اگر فهم روایات داشتی از امکان عقلی به بهشت رفتن شمر و یزید سخن نمی راندی اگر تقوی داشتی به اکابر علما توهین نمی کردی .....
  • طالب ۰۰:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 1
    یا علی مدد واقعا روزگار مضحکی است جوانکی در مشهد پیدا می شود و ایت الله سیدان را به نفهمی متهم می کند و در کمال گستاخی بر کتابی نام وی را حجت الاسلام و المسلمین! می زند به علمای بزرگ قدیم و جدید توهین میکند با استهزا و تمسخر و زخم زبان میرزامهدی اصفهانی را مریض و ... میخواند و از همه مضحک تر در مصاحبه ای اثار استاد محمرضا حکیمی را از لحاظ ادبی زیبا اما از لحاظ علمی تهی می نامد جالب انکه آب در خوابگاه فلاسفه افتاده انها انقدر زکاوت داشته اند پا پیش نگذاشته اند بعد این طلبه پرمدعا صوفی مسلک سینه سپر کرده تا از حیثیت انان دفاع کند غافل از اینکه این ره که تو میروی به ترکستان است خداوند به همه توفیق فهم معارف ناب شیعی عطا نماید و طبقه صوفی و صوفی پرست را نابود گرداند
  • ۰۰:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جالب است وکیلی به امثال نصیری ایراد میگیرد که بدون اجتهاد به رد نقلی و روایی فلسفه و عرفان می پردازند غافل از انکه تمتم مطلبش نقل از این و ان است مگر فقط استاد مطهری از بزرگان شیعه بوده است! صدها عالم معاصر شیعی بزرگتر از اساتید وکیلی در رد فلسفه و عرفان صاحبنظرند پس وکیلی تقوی پیشه کن و اینگونه خیره سرانه به بزرگان توهین نکن که این عرصه جولانگاه تو و امثال تو نیست بهتر است در همان جلسات خصوصیت در مشهد تبلیغ صوفی و تصوف کنی شاید بار گناهت کمتر باشد
  • عقل دوست ۰۰:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    یکی‌ از شایع‌ترین‌ پاسخ‌ها و دفاعیه‌های‌ فیلسوفان‌ و فلسفه‌دوستان‌ در برابر مخالفان‌ فلسفه‌، این‌ است‌ که‌ فلسفه‌ چیزی‌ جز عقل‌ و خردمندی‌ نیست‌ و مخالفت‌ با فلسفه‌ مفهومی‌ جز مخالفت‌ با گوهر گرانبها و مورد احترام‌ همگان‌ یعنی‌ عقل‌ ندارد. به‌ زعم‌ فیلسوفان‌، تنها با فلسفه‌دانی‌ و فلسفه‌خوانی‌ و تفکر به‌ شیوه فلسفی‌ است‌ که‌ انسان‌ها نیروی‌ عقل‌ را به‌ کار گرفته‌اند و بر وفق‌ خرد عمل‌ کرده‌اند؛ از همین‌ رو مخالفت‌ با فلسفه‌ یعنی‌ مخالفت‌ با تعقل‌ و خردمندی‌. فیلسوفان‌ با همین‌ پیش‌فرض‌ و اصل‌ موضوع‌ خویش‌، به‌ سراغ‌ آیات‌ و برخی‌ روایات‌ رفته‌ و ستایش‌ آن‌ها از عقل‌ و خرد را به‌ مفهوم‌ ستایش‌ از فلسفه‌، و توصیه‌هایشان‌ به‌ تعقل‌ و تفکر را به‌ مفهوم‌ سفارش‌ به‌ تفلسف‌ و مشی‌ بر طریق‌ فلسفی‌ می‌گیرند
  • ۰۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    - الامام‌ الصادق علیه السلام: آفة العلماء عشرة اشیاء:… والخوض‌ فیما لم‌ یصلوا الی‌ حقیقته[۲] ـ آفت‌ دانشمندان‌ ده‌ چیز است‌ و یکی‌ از آن‌ها فرو رفتن‌ و تفکر در اموری‌ است‌ که‌ اندیشه‌ آدمی‌ به‌ حقیقت‌ آن‌ نمی‌رسد. ۲- الامام‌ علی علیه السلام: الکفر علی‌ اربع‌ دعائم‌ علی‌ الفسق‌ و الغلوّ و الشک‌ و الشبهه‌… و الغلوّ علی‌ اربع‌ شعب‌: علی‌ التعمق‌ بالرأی‌… فمن‌ تعمق‌ لم‌ ینب‌ الی‌ الحق‌ و لم‌ یزدد الا غرقاً فی‌ الغمرات‌ فلم‌ تنحسر عنه‌ فتنة الا غشیته‌ اخری‌ و انخرق‌ دینه‌ فهو یهوی‌ فی‌ امر مریج‌[۳] ـ کفر بر چهار ستون‌ استوار است‌: فسق‌، غلو، شک‌ و شبهه‌…، غلوّ چهار شعبه‌ دارد: تعمّق‌ در رأی‌…، آن‌ کس‌ که‌ [در پاره‌ای‌ از امور غیبی‌] تعمق‌ ورزد، به‌ حق‌ رهنمون‌ نشود و جز فرو رفتن‌ بیشتر در گرداب‌ها[ی‌ فکری‌ و عملی‌] نتیجه‌ای‌ ندارد؛ از شبهه‌ و فتنه‌ای‌ خلاص‌ نمی‌شود مگر آن‌که‌ شبهه‌ و فتنه‌ای‌ دیگر دامنگیر او می‌شود؛ دینش‌ از هم‌ گسسته‌ و در آشفتگی‌ فرو می‌رود.
  • احسان ۰۰:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ... عَن أَبِي عَبدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِذَا انتَهَى‏ الكَلَامُ إِلَى اللَّهِ فَأَمسِكُوا- وَ تَكَلَّمُوا فِيمَا دُونَ العَرشِ وَ لَا تَكَلَّمُوا فِيمَا فَوقَ العَرشِ، فَإِنَّ قَوماً تَكَلَّمُوا فِيمَا فَوقَ العَرشِ فَتَاهَت عُقُولُهُم حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ كَانَ يُنَادَى مِن بَينِ يَدَيهِ- فَيُجِيبُ مِن خَلفِهِ وَ يُنَادَى مِن خَلفِهِ فَيُجِيبُ مِن بَينِ يَدَيه‏ امام صادق عليه السلام فرمود : زماني که سخن و بحث به الله رسيد خودداري کنيد و درباره ي پايين تر از عرش بحث کنيد و درباره ي بالاتر از عرش سخن نگوييد ، به راستي که مردماني درباره ي آن چه بالاتر از عرش است بحث کردند پس عقل هايشان چنان دچار حيرت و سردرگمي شد که به راستي آقا را از پيش رو صدا مي زدند به پشت سر پاسخ مي گفت و از پشت سر صدايش مي زدند به جلو پاسخ مي داد . [ تفسير قمي ج1 ص25 و ص26 ]
  • حکیمی ۰۲:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آیا می دانید که عرفان معانی متفاوتی دارد؟ برخی معانی عرفان: 1-شناخت 2-شناخت خداوند 3-شناخت به دل 4-شناخت خداوند به دل 5-شناخت خداوند به دل به ندیدن غیر خداوند 6-... 7-و اما: شناخت خداوند به دیدنِ نبودِ غیر خداوند؛ این معنا به فنا و... هم تعبیر می شود توجه: کلمه فنا هم از الفاظ مشترک است که معانی متفاوتی دارد که در معنای هفتم و پنجم عرفان و موارد دیگر هم کاربرد دارد ولی باید توجه داشت که یک کلمه حتی با معنای واحد در فضاهای فکری متفاوت بار معنایی متفاوتی پیدا می کند. فنا در معنای پنجم عرفان نفی غیر خداوند نیست بلکه ندیدن غیر خداوند است ولی در معنای هفتم عرفان به معنای نبودن غیر خداوند است. البته مدافعان فلسفه و عرفان چون نمی توانند این همه کثرات واضح را منکر شوند باز به تحریف معانی کلمات رو می آورند تا بگویند که ما غیر خداوند را منکر نیستیم بلکه فقط برای موجودات وجود ظلی قایل هستیم و ... آیا می دانید که یکی از خطاهای ذهنی بسیار بزرگ مدافعان فلاسفه و عرفا تحریف معانی کلمات عرفان و ... و پناه گرفتن زیر چتر اشتراک لفظی کلمه عرفان است؟ آیا می دانید که مدافعان فلسفه و عرفان با ترفند استفاده از معانی متفاوت عرفان موجب خطای ذهنی شده و هم خود و هم دیگران را از شفاف سازی محروم می کنند؟ و آیا می دانید که برخی مدافعان فلسفه و عرفان از خطای ذهنی معانی متفاوت عرفان غفلت نموده و هر کسی را که عارف نامیده می شد و به عرفان به هر یک از معانی یاد شده منسوب است به عنوان عارف و مدافع عرفان معرفی می کنند؟ آیا می دانید که هر عارفی به معنای عارف به معنای مدافع نظریه خرد ستیز وحدت وجود اطلاقی نیست؟ آنچه اکثریت عرفای شیعه مدافع و دنبال آن بودند شناخت خداوند و توجه نکردن به غیر خداوند بوده است نه نفی غیر خداوند که لازمه نظریه وحدت وجود اطلاقی است. کسی که چنین می گوید: "...عرفای شیعه از قرن هفتم همواره درخشان‌‌ترین چهره‌های مکتب تشیع بوده‌‌اند و فقاهت و عرفان در میان ایشان چون شیر و شکر آمیخته بوده و هست..." "حضرت آیت‌الله بهجت را از مخالفان فلسفه و عرفان مصطلح شمردن، جفائی است آشکار" باید توجه کند که خطای ذهنی اشتراک لفظ عرفان موجب شده است که تمام مدافعان عرفان را به عنوان مدافع عرفان وحدت وجود اطلاقی معرفی کند در صورتی که اکثر شیعه مدافع عرفان به معنای شناخت خداوند به یکی از معانی صحیح آن بوده اند.
  • حکیمی ۰۲:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آیا می دانید که عرفان معانی متفاوتی دارد؟ برخی معانی عرفان: 1-شناخت 2-شناخت خداوند 3-شناخت به دل 4-شناخت خداوند به دل 5-شناخت خداوند به دل به ندیدن غیر خداوند 6-... 7-و اما: شناخت خداوند به دیدنِ نبودِ غیر خداوند؛ این معنا به فنا و... هم تعبیر می شود توجه: کلمه فنا هم از الفاظ مشترک است که معانی متفاوتی دارد که در معنای هفتم و پنجم عرفان و موارد دیگر هم کاربرد دارد ولی باید توجه داشت که یک کلمه حتی با معنای واحد در فضاهای فکری متفاوت بار معنایی متفاوتی پیدا می کند. فنا در معنای پنجم عرفان نفی غیر خداوند نیست بلکه ندیدن غیر خداوند است ولی در معنای هفتم عرفان به معنای نبودن غیر خداوند است. البته مدافعان فلسفه و عرفان چون نمی توانند این همه کثرات واضح را منکر شوند باز به تحریف معانی کلمات رو می آورند تا بگویند که ما غیر خداوند را منکر نیستیم بلکه فقط برای موجودات وجود ظلی قایل هستیم و ... آیا می دانید که یکی از خطاهای ذهنی بسیار بزرگ مدافعان فلاسفه و عرفا تحریف معانی کلمات عرفان و ... و پناه گرفتن زیر چتر اشتراک لفظی کلمه عرفان است؟ آیا می دانید که مدافعان فلسفه و عرفان با ترفند استفاده از معانی متفاوت عرفان موجب خطای ذهنی شده و هم خود و هم دیگران را از شفاف سازی محروم می کنند؟ و آیا می دانید که برخی مدافعان فلسفه و عرفان از خطای ذهنی معانی متفاوت عرفان غفلت نموده و هر کسی را که عارف نامیده می شد و به عرفان به هر یک از معانی یاد شده منسوب است به عنوان عارف و مدافع عرفان معرفی می کنند؟ آیا می دانید که هر عارفی به معنای عارف به معنای مدافع نظریه خرد ستیز وحدت وجود اطلاقی نیست؟ آنچه اکثریت عرفای شیعه مدافع و دنبال آن بودند شناخت خداوند و توجه نکردن به غیر خداوند بوده است نه نفی غیر خداوند که لازمه نظریه وحدت وجود اطلاقی است. کسی که چنین می گوید: "...عرفای شیعه از قرن هفتم همواره درخشان‌‌ترین چهره‌های مکتب تشیع بوده‌‌اند و فقاهت و عرفان در میان ایشان چون شیر و شکر آمیخته بوده و هست..." "حضرت آیت‌الله بهجت را از مخالفان فلسفه و عرفان مصطلح شمردن، جفائی است آشکار" باید توجه کند که خطای ذهنی اشتراک لفظ عرفان موجب شده است که تمام مدافعان عرفان را به عنوان مدافع عرفان وحدت وجود اطلاقی معرفی کند در صورتی که اکثر شیعه مدافع عرفان به معنای شناخت خداوند به یکی از معانی صحیح آن بوده اند. نقد فلسفه و عرفان در وبلاگ "خطاهای ذهنی"
  • حکیمی ۰۴:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آیا می دانید که اصالت وجود یکی از بدترین انواع تشبیه خداوند به مخلوقات است؟ آیا می دانید که با قبول اصالت وجود باید قبول کنید که حقیقت مشترکی بین خداوند و بین تمام مخلوقات وجود دارد که اسم آن حقیقت واحد و مشترک "وجود" است؟ و آیا می دانید که هیچ برهانی بر اثبات نظریه اصالت وجود نداریم و مدافعان فلسفه و عرفان تنها و تنها برهان نما برای اثبات آن ارایه می نمایند؟ آیا می دانید که برخی برای راحت کردن خیال خود به ترفندهایی متوسل می شوند مثل: "حقیر در حد اطلاع خود تا به حال هیچ کسی را ندیده‌ام که اصالة الوجود را درست تصوّر نموده باشد و در آن شک نماید و در خلال بحث با مخالفان همواره دیده‌‌ایم که محل بحث را درست تصوّر ننموده‌اند." آیا آزاد اندیشی این اجازه را به اندیشمندان متهد به تعقل می دهد که نقدهای ناقدان را با حربه هایی این چنینی نادیده بگیرند؟ توجه: یکی از ترفندهای مدافعان فلسفه و عرفان این است که اشکالات نوشتاری و اشکالات حاشیه ای مخالفان فلسفه و عرفان را بزرگ نمایی کنند و بعد از آن نتیجه بگیرند که مخالفان تصور درستی از محل بحث ندارند. آیا می دانید که این ترفندها موجب می شود که مدافعان فلسفه و عرفان مانع جدی در مقابل پیشرفت علوم عقلی و برهانی باشند و آزاد اندیشی را تحقیر و مسخره کرده و کرسی های نظریه پردازی را خانه نشین کنند؟ البته مدافعان فلسفه و عرفان دلیل می آورند که کسی که بخواهد فلسفه و عرفان را نقد کند باید فهم درستی از محل بحث داشته باشد لذا باید چندین و چندین سال فلسفه و عرفان بخواند و ... ولی آیا این افراد دقت کرده اند که حرف حقی را می گویند اما نتیجه غیر حق از آن می گیرند؟ درست است که ناقد باید فهم درستی از محل بحث داشته باشد ولی چه اصراری و چه لزومی به صرف عمر است؟ چرا با حربه صرف عمر وارد میدان می شوید؟ توجه شود کسی که محکمات تعقل و تفکر و محکمات دین را تحت تعلیم امامان هدایت درک کرده باشد هرگز نیازی به صرف عمر در مسایلی ندارد که با کوچکترین تکان، سستی و غیر برهانی بودن آن ها خود نمایی می کند. البته این بدان معنا نیست که هر کسی که از راه می رسد حق نقد هر نظریه ای را دارد بلکه مسیر درست این است که هنگام آموختن مطالب، مطالبه دلیل کند تا آن نظریه را با دلیل و برهان قبول یا رد کند. توجه: نگارنده این نوشتار کتاب بدایه و نهایه علامه طباطبایی را در اوایل طلبگی و قبل از آشنایی با عقاید تفکیکیان نزد استاد فلسفه (نه مخالفان فلسفه) درس گرفته و همواره پیگیر دلایل درستی مطالب فلسفی و عرفانی بوده است بخصوص نظریه اصالت وجود و نظریه وحدت وجود که مخالفت آن دو نظریه با متون دینی آشکارتر است ولی هیچ برهانی مثبت بر آن دو ندید و دلایل ارایه شده را ناشی از خطاهای ذهنی دیده است که مدافعان فلسفه و عرفان به خاطر اعتماد بیش از حد به اساتید خود که به جای اعتماد به برهان نشسته است نادیده رد شده اند ... نقد فلسفه و عرفان در وبلاگ خطاهای ذهنی
  • ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    خيلى عالى ومتقن بود. منتظر نظرات دُرر بار ابن فارسى و هركول و آن آقاى ناشناس( نص...) هستيم تا باز هم با نظرات خارج از بحث موجبات خنده و سرور ما رو فراهم كنند.
  • روح الله ۰۷:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    امام خمینی (ره) : کشف الاسرار ص323: " قرآن و حدیث برای طبقات مختلفۀ مردم آمده است...و علومی است که برای یک طبقۀ عالی از دانشمندان است و دیگران از آن بکلی بی بهره هستند مانند براهینی که بر تجرد واجب و احاطۀ قیومی او است که شماها اگر تمام قرآن را بگردید نمیتوانید اینگونه مسائل را از قرآن استفاده کنید لیکن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین و شاگرد عالیمقدار آن فیض کاشانی علوم عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار که شماها هیچ نمی فهمید استخراج می کنند. آری هرکس نباید در علوم قرآن و حدیث دخالت کند قرآن و حدیث نیز نهی از این تصرفات جاهلانه کرده است که شما بیخردان پا از گلیم خود دراز نکنید. " کتاب کشف الاسرار امام خمینی را ببینید، صفحه 323 پاراگراف وسط صفحه.
  • روح الله ۰۷:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    امام خمینی (ره) : کشف الاسرار ص323: " قرآن و حدیث برای طبقات مختلفۀ مردم آمده است...و علومی است که برای یک طبقۀ عالی از دانشمندان است و دیگران از آن بکلی بی بهره هستند مانند براهینی که بر تجرد واجب و احاطۀ قیومی او است که شماها اگر تمام قرآن را بگردید نمیتوانید اینگونه مسائل را از قرآن استفاده کنید لیکن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین و شاگرد عالیمقدار آن فیض کاشانی علوم عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار که شماها هیچ نمی فهمید استخراج می کنند. آری هرکس نباید در علوم قرآن و حدیث دخالت کند قرآن و حدیث نیز نهی از این تصرفات جاهلانه کرده است که شما بیخردان پا از گلیم خود دراز نکنید. " کتاب کشف الاسرار امام خمینی را ببینید، صفحه 323 پاراگراف وسط صفحه.
  • سبحان ۰۹:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    وکیلی:مشکل اصلی ما با تفکیکیان و أمثال جناب آقای نصیری اینست که این بزرگواران بدون فهمیدن گزاره‌‌های فلسفی و بدون طی مراحل اجتهاد به نقد نقلی و روائی فلسفه و عرفان می‌‌پردازند. مشکل ما هم با امثال شما ان است که بدون فهم درست از مبانی قران و عترت و بدون طی مراحل اجتهاد واقعی به تکرار نقلی حرفهای بزرگانتان می پردازید و دین خدا را به مسلخ تاویلات فلسفی و عرفانی خود می برید خاصه امثال وکیلی که با بی تقوایی ترویج اراجیف تصوف می کند و در این راه به عالم و ادم توهین می کند
  • بنده ۰۹:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ما بعث رسول الله إلاّ لإبطال الفلسفة مبعوث نشد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مگر برای ابطال فلسفه! ( مستدرک سفینه البحار ج 8 ص 299)
  • ۰۹:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جالب است وکیلی به نصیری می تازد که فقط نقل میکنی بعد خودش انگار قصه گو است اوج داستانش هم میرزا مهدی اصفهانی است!!!1 ضمنا نقل علم الهدی در کتاب سدالمفر خاص خاص خاص صوفیان است و مبلغان تصوف
  • ۰۹:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    خداوند مرحوم علم الهدی را رحمت نماید که در مشهد مبلغ اسلام ناب و معارف غنی مدرسه اهل بیت بود.
  • وکیل ۰۹:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جالب است وکیلی تابحال از بیست سال فلسفه خوانی اش به عنوان تخصص اش میگفت و به عالم و ادم تهمت بی تخصصی میداد و وقتی با جوابیه نصیری روبرو شد حالا رفته پشت شهیدمطهری و می گوید منظورم از 25 سال تخصص وی بوده است تا کی می خواهید با ریسمان پوسیده تجاهل آویزان شوید
  • ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    احسنت اجتهاد این گونه افراد به امضای اهل تصوف صادر می شود انهایی که یک روز درس نخوانده اند و به ظن امثال وکیلی علم لدنی بر قلبشان نازل شده است امثال حداد که در عاشورای حسینی از فرط سرور می خندید!
  • ۰۹:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    دقیقا وکیلی 32 ساله که به ادعای خود از 12 سالگی! حوزه رفته سرجمع 20 سال می شود!! باید هم شور جوانی اش وی را به ناسزاگویی به اساطین علمای قدیم و جدید وادار کند خاک پای امثال ایت الله سیدان نیستی و بعد جسارت توهین به نها را داری ننگ بر هر منحرف
  • ۰۹:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جناب وکیلی ان کسانی که از خطرناکترین جریانهای درون مذهبی می باشند تفکیکیان نیستند بلکه آنهایی هستند که مراجه ضدفلسفه را هم بیسواد و جاهل می خوانید ته ته ته مذهب شما جریانی ضدمذهبی است که انشالله با هوشیاری بزرگان معارف شیعه و اهل بیت ره به جایی نمیبرید
  • علمی ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جناب وکیلی خیلی زود است که در قاما مدافع فلسفه و عرفان قد بلند کنی انچه از ان تهی هستی یکی علم است و دیگری تقوی بزرگان اهل فلسفه و عرفان متخلق به اخلاق اسلامی و مجهز به فقه شیعی امثال حضرت امام و ایت الله جوادی املی با تمام اختلاف نظرهایشان با جریان تفکیک کوچکترین توهین که نکردند بلکه بیشترین احترام را برای انها قایل بوده اند احترام حضرت امام به میرزاجواد اقا تهرانی احترام رهبر معظم انقلاب به ایتالله مروارید احترام ایتالله جوادی به ایت الله سیدان و شیخ حیدر رحیم پور و.... درس عبرتی برای امثال شماها باشد که قلم و زبان را ابزار گستاخی و هجو بزرگان قرار داده اید خداوند همه ما و شما را به راه راست هدایت نماید
  • فيلسوف ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    دوباره مقاله را بخوان ايشان به كسي تهمت نزد ايشان سيره ميرزا مهدي اصفهاني را نقل كرد تهمتها و فحش ها را اميرزا مهدي ميداده شما ايرادش را به اقاي وكيلي ميگيريد زهي بي انصافي
  • فيلسوف ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    حالا نه خودت در هر دو زمينه مجتهدي تو ككي باشي كه بخواهي تعيين تكليف كني نصيري مطالبي گفته كه وكيلي پاسخ داده ايراد نقلي را كه نميتوان عقلي جواب داد
  • شاگرد ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جناب فیلسوف تمام جواب وکیلی نقلی است! ادعای عقلی میکند و به نفع خود نقلی پاسخ میدهد!! زهی انصاف!!
  • ۱۰:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    فیلسوف جان تهمت های وکیلی به بزرگان تفکیکی و غیرتفکیکی در جلساتش زبانزد است از سخنرانی اصفهانش گرفته تا جلسات مشهدش بیاید صدبرابر این نقلها را از میرزا برایتان کنم که با این فکر فلسفه زده تان هم شیفته وی شوید! مگر نقالی کاری دارد انهم نقالی یک طرفه
  • ۱۰:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    بچه جان مگر نصیری و امثال وی بیکارند که جواب شماها را بدهند چرندیات ابن فارسی و هرکول شرف دارد بر محکمات ابن عربی و افلاطون
  • عمو ۱۰:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    ممنونم. به سهم خودم خیلی ممنونم از اینکه عاقلانه و بدون افتادن به دام شتابزدگی و کلی گویی در این باره روشنگری کرده اید. بنده نیز اینگونه میفهمم که بخشی از ماجرای ضدیت با فلسفه و عرفان اسلامی به خصوص در عصر جدید متاثر از تلاش دشمنان اسلام است تا دست مسلمین از استدلال خالی مانده و با دفاع بد مدعیان راه برای همه گیر کردن گزاره های اومانیستی هموار شود.
  • ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    جالب است اتفاقا دشمنان اسلام و تشیع تلاششان ترویج مولوی و ابن عربی است عمو جان نسنجیده حرف نزن
  • صرفی ۱۱:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    حکیمی جان صحبت با این جماعت آب در هاون کوفتن است حربه انها احمق خواندن منتقدان است ملاصدرایش در اثارش افلوطین را با افلاطون اشتباه گرفته اینها که جای خود دارد
  • مشهد ۱۱:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    عجب بزرگان تفکیک را با نام مرحوم قزوینی و آشیخ!! مجتبی قزوینی و .... میخواند و به بزرگان خود میرسد به کوچک و بزرگ لقب علامه می دهد!!!!!
  • فيلسوف ۱۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    بنده كتاب جلوه هاي رباني نوشته عبدالجواد غرويان را در مورد علماي تفكيكي مرحوم اميرزا مهدي و شيخ هاشم و شيخ مجتبي و بقيه خوانده ام در مجموع انسانهاي خوب و اهل كرامت بوده اند ولي اين دليل نميشود فحش و بد و بيراه به مخالفين خود بدهند اقاي خامنه اي كه خود حوزه درس شيخ مجتبي و شيخ هاشم را ديده اند و با اقاي مرواريد ارتباط داشته اند در مجموع علماي عرفاني مانند اقاي قاضي علامه و امثالهم را ترجيح ميدهند و در ديدار با اقاي وكيلي راه انها را حق دانسته اند هر چند فرموده اند احترام تفكيكي ها هم حفظ شود
  • فيلسوف ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    اسم خود را حكيم گذاشته اي ولي به شيوه جهال صحبت ميكني اصالت وجود دليل دارد خوب هم دليل دارد و امثال ميلاني كه خواسته اند ان دليلها را نقد كنند خود را رسوا كرده اند براي اثبات اين ادعا ميتوانيد به اين ادرس رجوع كنيد مطلب نقدي بر نقد
  • مهدی ۱۴:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    از مفککین محترم تقاضا دارم به جای فحاشی جواب بدهند الکی قیل و قال و فحاشی راه نیاندازند هر چند ترک عادت سخت است ولی با تمرین می شود بنده هم برایشان دعا می کنم. در ضمن شاید اگر من جای آقای وکیلی بودم دیگه مطلب نمی دادم چون کسی که خوابه راحت می شه بیدارش کرد ولی کسی که خودشو به خواب زده محاله بیدار کردنش. شاید این مطالب برای کسانی خوب باشه که هنوز مهر مفککین به چشم و گوششون زده نشده. یا حق
  • ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    احسنت به دار الصادق که مشت این شیخ صوفی را خوب باز کرده است.
  • ۱۸:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    بدون شک از بالاترین بدعتها حمایت و ترویج عرفان صوفیانه است
  • ۱۸:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    پیشنهاد می کنم وکیلی وصیت کند جزوه دفاع از گوساله پرستی اش را و نیز متن اظهاراتش در دفاع از صمدی آملی که گفته یود شمر و یزید و عمر سعد از شیعیان زودتر به بهشت می روند، بعد از مرگش همراه کفنش بگذارند!
  • ۱۸:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    این مولوی و عرفان ضد عقلی اش است که می خواهد دست مسلمین را از استدلال خالی کند تا آنها را به ورطه عمیق ترین خرافات از جمله وحدت وجود و جبر و اباحی گری و ....بکشاند. مولوی است که می گوید: پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود همچنین این قطب و امام آقای وکیلی آقای حسینی طهرانی است که با پذیرش ولایت یک نعل بند بی سواد به نام حداد، پیروان خودش را به جهل و تبعیت کورکورانه از پیر و مراد تشویق می کند.
  • ۱۸:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    الكافي للشيخ الكليني (ج2 / ص376) : محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر ، عن داود ابن سرحان ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) : إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهر والبراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلمون من بدعهم يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الآخرة . روایت شریف فوق وظیفه شیعیان در برابر بدعتگزاران و مدافعان آنها را بیان کرده است که بدون شک فلسفه و عرفان یونانی از فاحش ترین بدعتهای وارده در بین مسلمین است.
  • شاهد ۱۸:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    آنها که گمان می کنند فهم اسلام و تشیع با آقای مطهری و طباطبایی و امثال این بزرگان و محترمین به تمامیت خودش رسیده است بزرگترین جفا را در حق اسلام و تشیع و حقیقت روا داشته اند و مروج بدترین نوع تحجر هستند و می خواهند غیر معصومین را به جای معصوم و بلکه بالاتر از آن بگذارند. این اقدامی علیه اجتهاد و عقلانیت شیعی است که پیوسته در دوران غیبت جریان داشته است. این که چون شهید مطهری و یا امام خمینی از ابن عربی دفاع و تعریف کرده اند ما باید چشم و گوش بسته بپذیریم، تنها سزاوار تلخندی بیش نیست.
  • میر مهدی ۱۹:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    وکیلی به نقل از مرحوم شهید مطهری می آورد: «محیى الدین بیش از دویست کتاب تألیف کرده است. بسیارى از کتابهاى او و شاید همه کتابهایى که نسخه آنها موجود است (در حدود سى کتاب) چاپ شده است. مهمترین کتابهاى او یکى فتوحات مکیّه است که کتابى است بسیار بزرگ و در حقیقت یک دایرة المعارف عرفانى است. دیگر کتاب فصوص الحکم است که گرچه کوچک است ولى دقیق ترین و عمیق ترین متن عرفانى است. شروح زیاد بر آن نوشته شده است. در هر عصرى شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشند که قادر به فهم این متن عمیق باشند.» (مجموعه آثار، ج23، ص60) و البته وکیلی نمی گوید که ابن عربی در همین کتاب دقیق! و عمیق! می گوید: پیامبر مرد و کسی را برای جانشینی خودش تعیین نکرد و یا می گوید که یکی از اهل مکاشفه شیعه را در مکاشفه اش به شکل خوک دیده است!! آن وقت وکیلی لابد توقع دارد چون اسم آقای مطهری در میان است باید من خواننده در برابر حرف و اسم ایشان به هر قیمتی حتی به قیمت خوک قلمداد کردن شیعه و انکار ولایت امیر المؤمنین خضوع کنم. پناه بر خدا از این همه جهالت و جسارت.
  • هرکول 2 ۱۹:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    این مطلب را تقدیم به آقای وکیلی و همه مدافعان ابن عربی می کنم که لابد به خاطر اعتقاد عمیقشان به ابن عربی می پذیرند که اسیر دامهای شیطانند مگر این که خود را شیعه ندانند!: ابن عربی: شیعه دوازده امامی اسیر دامهای شیطان است ابن عربی در جلد اول فتوحات مکیه در مطلبی با عنوان «دروازه های شیطان برای ورود به نفوس» می نویسد: «مشی اهل بدعت و هواهای نفسانی بر این است که شیاطین بر آنها اصل صحیحی را [حب اهل بیت] که در آن شکی ندارند القا می کند و سپس به واسطه آن، تلبیسات و خطاهایی که ناشی از نفهمی است، بر آنها عارض می شود تا آنجا که گمراه می شوند و این امر کار شیطان است... بیشترین این مورد در میان شیعه به ويژه در بین امامیه (شیعه داوزده امامی) رخ داده است که شیاطین جن اول به عنوان محبت و دوستی اهل بیت وارد می شوند و حب اهل بیت را در دلهای آنان قرار می دهند و آنان می پندارند که این محبت از عالی ترین راههای تقرب به خداوند است که البته چنین است اگر از این مرحله تجاوز نکرده و بر آن چیزی نیافزایند اما آنان (شیعه) از محبت اهل بیت علیهم السلام به دو شیوه تجاوز می کنند: یک گروه بغض صحابه را به دل می گیرند و آنان را به خاطر این که اهل بیت را از دستیابی به حکومت بازداشتند، دشنام می دهند و خیال می کنند که اهل بیت به این منصب های دنیایی از دیگران سزاوارترند که از این گروه بسیار دیده شده و شناخته شده اند و گروهی دیگر از شیعه دوازده امامی علاوه بر دشنام دادن به صحابه، رسول الله و جبرییل و خداوند را متهم می کنند که چرا بر رتبه و مقام اهل بیت تصریح نکرده و آنان را در امر خلافت بر مردم مقدم نداشته اند تا آن که بعضی از آنها در قالب شعر گفته اند: آن که امین (جبرییل) را فرستاده است امین نبوده است.» (فتوحات مکیه ج 1 ص 281)
  • ابن فارسی ۱۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    دوستان مطلب افشاگزانه استاد انصاریان را علیه عرفان مصطلح و تصوف که جوابی دندان شکن به وکیلی نیز هست در همین ستون آزاد اندیشی بخوانند. ایشان در بخشی از سخنان خود می گوید: «با مطالعه دقيق در آثار متصوفه پيش و پس از اسلام، اموري به دست مي‌آيد كه دست كم برخي از آنها بر خلاف اصول دين خدا و بخشي از فروع اسلامي است؛ مانند: دوري از عمل‌گرايي و تن به راحت و استراحت سپردن، جدايي دين از سياست، مخالفت شديد با فقيهان مكتب اهل‌بيت(ع)، صلح و سازش با همه پيروان مكتب‌ها و به عبارت ديگر صلح كلي بودن: چنان با نيك و بد سر كن كه بعد از مردنت عُرفي مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند نزديكي به پادشاهان ستمگر و تأمين مخارج خانقاه‌ها از طريق شاه و درباريان و خوردن هرگونه مالي كه به صوفي هديه شود، تأويل عجيب و غريب آيات قرآن و روايات ـ از باب نمونه تفسير ابن‌عربي و تأويلات نجميه ـ، به جاي رويكرد به قرآن و اهل‌بيت(ع) رويكرد شديد به شعر و شاعري و خيال‌پردازي، اباحه‌گري، ايجاد روح رخوت و سستي در امّت تحت عنوان رضا به قضاي الهي، بي‌تفاوت بودن به جنگ امت با ستمگران و نهايتاً بيهوده دانستن جنگ،‌ تهمت به پاكان و نيكان در اشعار و مقالات، انباشته شدن كتب صوفيه از مطالبي كه از مكتب‌هاي بودايي، هندويي، فلوطيني، فرفوريوسي، چيني و البته اندكي نيز از اسلام، و... . موضوع افتراق تصوف با عرفان و اشتراكش با آن چندان قابل توجه نيست. هر دو مكتب در بعضي از امور مثل حال باطني با هم مشترك و در بعضي از امور مانند مبدأ پيدايش و برخي از قواعد از هم جداست. كتاب «عارف و صوفي» مرحوم حاج ميرزا جواد آقاتهراني، چندان تفاوتي بين عارف و صوفي قائل نيست، بلكه هر دو را يك مسلك با دو نام مي‌داند.»
  • ۱۹:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    کامنت فوق به خوبی مشت وکیلی را در بافته هایش باز می کند.
  • ۱۹:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    سید! فکر کردی با صوفی خواندن استاد وکیلی او را نفی کرده ای؟ استاد به صوفی بودن خود افتخار می کند و عن قریب با دوستان خود در مشهد خانقاهی را خواهند ساخت و به رقص و سماع صوفیانه مشغول خواهند شد!
  • حق طلب ۲۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    این بی تقوایی محض است که به اقای وکیلی چنین تهمت های ناروا و کذبی را نسبت میدهید! از این منش و طریق کج برگردید وتوبه کنید.
  • ۲۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    کی گفته ایت الله سیستانی تفکیکی اند! به شما باشه امام رو هم از بزرگان تفکیک میشمارید. خجالت هم خوب چیزیه!!!
  • ۲۱:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    بچه خوب!! تو فقط نقل قول از پسر مرحوم قاضی رو خوندی و این همه آدرس کتب با ذکر صفحه رو ندیدی. این است روش تفکیکیان
  • ۲۱:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    نه چون میرزا و سیدان و نصیری از تفکیک دفاع میکنند باید بپذیریم
  • قم ۲۳:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
    0 0
    اجرت با ابی عبدالله از طرف ما هم نایب الزیاره باشید روی جلد کتابش که ایت الله سیدان را حجه الاسلام والمسلمین نوشته نشاه اوج ادب و تواضع وکیلی است!!!
  • ۰۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    متاسفانه نظرات کاربران محترم رنگ و بویی از موی گندیده ی ادب هم نبرده اند. چرا اینقدر تمسخر و توهین؟
  • حکیمی ۰۶:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    فیلسوف جان نقد "اسم خود را حكيم گذاشته اي ولي به شيوه جهال صحبت ميكني اصالت وجود دليل دارد خوب هم دليل دارد و امثال ميلاني كه خواسته اند ان دليلها را نقد كنند خود را رسوا كرده اند براي اثبات اين ادعا ميتوانيد به اين ادرس رجوع كنيد مطلب نقدي بر نقد" سلام بنده فامیلم حکیمی است و خود را حکیم نام ننهاده ام بنده به شیوه جهال صحبت نکردم بلکه استدلال بر تشبیه خداوند به مخلوقات کردم که بر اساس اصالت وجود تشبیه بسیار روشن است و بنده فقط تذکر به تالی فاسدهای کلام فلاسفه دادم و بس. بنده نگفتم اصالت وجود دلیل ندارد بلکه گفتم برهان ندارد حتما می دانید که دلیل اعم از برهان و غیر برهان است دلیل فلاسفه بر اثبات اصالت وجود برهان نیست به توفیق الهی در وبلاگ خطاهای ذهنی در آینده به آن هم خواهیم پرداخت و دلایل ناقص بودن دلایل فلاسفه را روشن خواهیم کرد. بنده نه مقلد میلانی هستم نه مدافع ایشان و نه ارتباطی با ایشان دارم. بلکه بنده تبعیت از برهان می کنم برهان به من حکم می کند که اصالت وجود نظریه ای غیر برهانی است یعنی تمام دلایلی که برای اثبات آن می آورند ناتمام است. رسوایی هم به ادعا نیست انسان عاقل مدافع ادعاها نمی شود بلکه هر کس مخالف برهان گام بردارد خود را از همان اول رسوا ببیند مطلبتان را هم خواندم ولی هیچ ربطی به ادعای واضح بنده نداشت که اصالت وجود ملازم با تشبیه خداوند به مخلوقاتش است اگر قبول ندارید که اصالت وجود ملازم با تشبیه است دلیل بیاورید توهین نکنید امیدوارم برهان بین ما حاکم باشد اگر اصالت وجود را برهانی می دانید برهان ارایه کنید تا نقدش را در وبلاگ خطاهای ذهنی ببینید ان شاء الله.
  • سجاد ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    بیکار نیستند ناتوانند! نوع نقد ها به مطالب وکیلی معلومه چقدر خار شده تو چشمشون و دارن اذیت میشن!
  • سجاد ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    نکته بامزه قضیه اینه که نصیری هم فکرمیکنه فهم او از اسلام از تمام این بزرگان فیلسوف و عرفان که بسیاری مجتهد و فقیه بوده اند هم دقیق تره! کی به کی میگه!
  • علی ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    شیعه به دنیا آمده در جستجوی اهل بیت (ع) معارف اهل بیت انسان را به اهل بیت ع می کشاند نه به بافندگی فلسفه و عرفان غربزدگیست. آیا تا به حال کسی از علما مثل بحرالعلوم در باره هدایت و علم به امام زمان عج استغاثه کرده
  • فيلسوف ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    جناب حكيمي از اینکه مطلب را پیگیری نمودید از شما تشکر میکنم و قصد جسارت هم نداشتم اینکه شما میگویید دلایل برهان نیست حرف درستی نیست چون بزرگانی مانند علامه و غیره اینقدر میفهمیدند که فرق بین برهان و غیر برهان را بدانند مشکل شما این است که از نتایج این مسائل واهمه دارید چه مشکلی دارد که خداوند از لحاظ وجودی با مخلوقات خود هم سنخ باشد البته بحث تشکیک وجود را هم باید در نظر گرفت وقتی هدف دین معرفت الله است اگر نفس ما مجرد نباشد و از همان وجود اعلی نباشد چگونه میخواهد به معرفت الله برسد ؟ چگونه میخواهد به لقا خدا برسد ؟ چگونه میخواهد اسما و صفات الهی را شهود کند؟ مگر ان امام العارفین نفرمود یا غایه امال العارفین؟ اگر نسبتی نباشد او چگونه غایت خواست عارفین میتواند باشد؟
  • هرکول 2 ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    منتظر افاضات علامه وکیلی در دفاع از گوساله پرستی قوم موسی هستیم. این علامه معاصر به خوبی از پس مشروع جلوه دادن این عمل قوم موسی که قران از آن با عنوان شرک و فسق در 6 آیه یاد می کند، بر می آید و می تواند ثابت کند که او و اساتیدش و امامشان ابن عربی از هارون پیامبر بهتر توحید را می فهمند!
  • ۱۱:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آقای حق طلب! منظور از رقص و سماع صوفیانه آن نوع خوبش! هست که استاد دینانی نیز در تجلیل از آن قبلا افاضه فرموده اند نه نوع بدش! و یا اصلا منظور ناشناس ممکن است رقص و سماع تکوینی باشد نه تشریعی!!!! ضمنا چطور مولوی عارف قیومی است اما رقص و سماعش بد است؟! وانگهی مگر قرار نیست اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع، مگر آقای وکیلی هنوز واصل و فانی و مندک در ذات نشده اند تا هر حرامی بر ایشان حلال شود؟!
  • ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    ناشناس! مگر ماجرای فضیحت آمیز آقای رمضانی و انتساب حمایت از عرفان ابن عربی توسط وی به آیت الله سیستانی و تکذیبیه آیت الله سیستانی را نشنیدی؟
  • حمیده ۱۱:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    رحمت واسعه الهی نثار این شهید عزیز محراب و لعنت بر قاتلان منافق او. موضع این شهید عزیز در برابر نظریه غیر عقلانی و کفر آمیز وحدت وجود شایسته تقدیری عظیم است.
  • حداد ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    سجاد! اینها هنوز قدرت علمی علامه وکیلی را نفهمیده اند. وای به آن روزی که علامه وکیلی وارد دفاع از مقوله گوساله پرستی و شیطان پرستی و بعضی چیزهای دیگر پرستی (ما یقبح ذکره) و تبیین امکان عقلی بهشتی بودن شمر و یزید و عمر سعد شوند تا دود از کله همه شان بلند شود!
  • حداد ۱۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    سجاد! اینها نمی دانند که ما اساسا حقیقت ثابت و مطلق نداریم و به قول عرفا الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق و به قول آقای خاتمی رییس جمهور قبلی هر کس قرائتی از دین دارد و به قول ملاسلطانعلی گنابادی شیطان پرست هم خداپرست است و .... اینها تا کی می خواهند این حقایق فلسفی و عرفانی در بفهمند؟
  • دانشجوی مشهدی ۱۲:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    چون جناب وکیلی بنیانگذار این ادبیات زشت در مشهد و آغاز گر آن در مصاحبه اش با فارس بود. البته مخالفان فلسفه و عرفان فکر می کنند با مقابله به مثل می توانند وکیلی را به مسیر متانت و ادب برگردانند اما بنده امیدی به این امر ندارم.
  • فکور ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    تا پیش از دیدن مصاحبه آقای انصاریان در سایت مشرق فکر نمی کردم ایشان در موضوع تشخیص عرفان دروغین یونانی و تصوف زده از عرفان صحیح اهل بیت علیهم السلام این قدر تیزهوش و عمیق باشند.
  • صوفی شناس ۱۲:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    ثواب! مطلب زیر را تقدیم به استاد وکیلی این مدافع سرسخت عرفان صوفیانه و مدافع صوفیانی چون مولوی و شمس تبریزی می کنم: شمس تبریزی: فاطمه رضی الله عنها عارفه نبود زاهده بود! شمس تبریزی مراد و مقتدا و بلکه خدای مولوی (مولوی: شمس من و خدای من!) در مطلبی مرتبت عرفان را لایق حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهراء علیها السلام ندانسته و وی را زاهده می داند، چرا که آن حضرت در باره دوزخ نگران بوده و از رسول الله صلی الله علیه و آله پیوسته در باره دوزخ می پرسیده است. و این در حالی است که می گوید اما ما (یعنی عرفا!) از دوزخ بیمی نداشته و با آن چنان معامله ای کنیم که از ترس ما بمیرد! عین عبارت شمس چنین است: «مردم را سخن نجات خوش نمى‏آید، سخن دوزخیان خوش مى‏آید… لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم [بیفشانیم]. که بمیرد از بیم. فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى» (مقالات شمس ص 151 ـ 341 نقدی بر مثنوی ص 92)
  • فانی در آقای قاضی ۱۲:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    استاد وکیلی حالا که ذکر خیری از آقای قاضی کردند ماجرای آن روزی را که آقای قاضی به مقام فنای در ذات رسیدند و مندک در ذات خداوندشان شدند و در تکبیر سوم نماز میتی در نجف چنین مستانه سرودند که: اللهم ان هذا عبدی و ابن عبدی نزل بی... و این که برخی از شاگردان ایشان مثل مرحوم آقای قوچانی بهت زده شدند و نتوانستند این مقام خدایی آقای قاضی را درک کنند و ولوله ای به پا کردند را نیز توضیح دهند تا دیگر کسی جرات نکند به حریم قدسی و قدوسی آقای قاضی نزدیک شود!!!
  • ۱۲:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    فلاسفه به تو جواب می دهند که پس خدا عقل را برای چی به انسان داده است یعنی این که امام بی امام! البته برای بستن دهان مخالفان عوام خوب است گاهی به حدیثی متشابه و یا جعلی نیز استناد شود
  • جواد ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    حداقل بگو منبع اين حرف كجاست؟ چه كسي اينرا بيان نموده؟
  • ۱۴:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    بدبختی که فانی در اقای قاضی هستی شرم و حیا هم حدی دارد این اراجیف را گفتند که میرزا مهدی انگونه در برابر این مسخره بازیها ایستاد
  • ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    اینجا به نفعش هست تا نقلی شود و از بزرگان مایه بگذارد!
  • هرکول 2 ۱۶:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    همان گونه که جز جناب ملاصدرا تاکنون احدی در عالم تشیع و تسنن نتوانسته است از آیه شریفه «و جعل لکم من انفسکم ازواجا» در زمره حیوانات بودن زنان را استنباط کند!!!!!!! رجوع کنید به (اسفار، چاپ دار احیاء التراث العربی، جلد 7، ص 136) و البته محشی اسفار جناب ملاهادی سبزواری نیز این استنباط عرشی!!! را تایید فرموده اند!
  • ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    احسنت جناب جکیمی
  • ابن فارسی ۱۶:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    جواد آقا! کجای این کار آقای قاضی ایراد دارد که تو دنبال منبعش می گردی؟ مگر نه این است که شماها از انا الحق گویی منصور و لیس فی جبتی گویی جنید و لا اله الا انا گویی بایزید دفاع می کنید؟ مگر نه این است که امام شما در عرفان جناب ابن عربی گوساله را حصه ای از ذات خداوند می داند و پرستش او را عین خداپرستی می خواند. حالا وقتی گوساله دست ساز سامری می تواند حصه ای از ذات خدا باشد، آقای قاضی با آن عظمت ـ به زعم شماها ـ نمی تواند کوس خدایی بزند و بگوید هذا عبدی و .... بنا بر این دست از این سیاه کاریها بردارید و شجاعانه به لوازم منطقی و البته فاسد و کفر آمیز حرفهایتان اعتراف کنید. البته اگر خیلی دنبال منبع باشی منبع آن را نیز بهت می گویم.
  • منفرد ۱۶:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    اخیرا شنیدم یکی از بزرگان معاصر فلسفه و عرفان در جایی گفته: توحید انبیای پیش از پیامبر اسلام ناقص بوده است چون خدای آنان مطلق بوده است و خدای پیامبر اسلام رها از قید اطلاق بوده است! ببینید آقایان ابتذال گویی را به کجا رسانده اند که می گویند مثلا توحید حضرت ابراهیم علیه السلام و دیگر انبیای اولوا العزم ناقص یوده است و بدتر از این حرف دلیل آن است که بله خدای آنان مطلق بوده و خدای پیامبر اسلام رها از قید اطلاق!
  • lila ۱۷:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    تاجائی که من خبر دارم و همواره در رکاب اساتیدی بوده ام که از محضر بابرکت آیت الله بهجت سیراب می شدند، نشنیده ام که ایشان مخالف فلسفه و عرفان باشند بلکه خود یک عارف به تمام معنا بودند. شاگردان ایشان که خودشان فی الواقع جواهری در صدف پنهانند، نیز جام فلسفه را نوشیده و از عرفان سرمستند. جمع کنید این بساط تهمت و افترا را.
  • بیسواد ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    باباشیطان خوب مشغولتون کرده نمیشه همینطور کسی رو کافر کردیا بهش فحش وناسزاگفت نمیشه برادران تفکیک فهم خودشان ازدین را منطبق با حقیقت بدانندولی فهم فیلسوفان را منطبق ندانند.بهتره مشرق این بساط رو جمع کنه وگرنه باید خودش را آماده پاسخ گفتن به این تهمت هاوناسزاهاکند
  • ۱۹:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آقای مسئول بخش فرهنگی مشرق که برای تقرب وجلب رضایت دایی جانت حق تقوا و....رهاکرده ای وبا کمال ناجوانمردی تنها تهمتها وناسزاهای به استاد را روی سایت میگذاری قیامتی هم هست انشالا همدیگررا میبینیم
  • جواد ۲۰:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    بنده چند کتابی راجع به این مرد الهی خوانده ام ولی اینرا نشنیده ام سیره عرفای شیعه این بوده که اینطور صحبت نمیکرده اند از طرفی این با وحدت وجود هم جور در نمی اید اگر فرموده بود ان هذا عبدی مشکل نداشت ولی اینکه بگوید اللهم هذا عبدی این نمیشود بعد هم هر مطلبی اول باید مدرکش معتبر باشد بعد نفی یا اثبات شود
  • ۲۳:۳۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    در تهمت زدن ید طولایی دارید. یادداشت پنجم آقای وکیلی را بخوانید از این تهمت ها نمی زنید . از آخرت خود بترسید
  • ۲۳:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    خوب است ایشان به آقای سیدان، حجت الاسلام و المسلمین گفته است. شما فلاسفه و عرفا را آقا هم صدا نمی کنید
  • ۲۳:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    ماجرای استاد رمضانی به هیچ عنوان تکذیب نشد. خیال خام می فرمایید. به یادداشت توضیحی که در سایت استاد رمضانی آمده مراجعه کنید.
  • ۲۳:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    به جای این حرفها آقای نصیری جواب اشتباهاتش رو بده
  • ۲۳:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    این کامت مشتی ، مغالطه است. قمی را قومی می شنوید به دکتر گوش مراجعه کنید
  • ۲۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    شهید دستغیب از شاگردان علامه میرزا علی آقا قاضی بزرگ بود.
  • ۲۳:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    یکی از مهمترین بدعتها، جریان جدید مخالفان فلسفه و عرفان است
  • ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    به جای اینهمه ادعا ، پاسخ علمی بده طالب خان!
  • ۲۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    خاک تو سر کسی که این حرف رو زده
  • ۲۳:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آن بزرگ راست گفته . تو نفهمی . توحید همه انبیای سابق در برابر توحید نظری و عملی رسول الله صلی الله علیه و آله ناقص بوده است.
  • حمید ۲۳:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    بیشتر نظراتی که مخالفان فلسفه و عرفان می دهند چشم و گوش بسته است. شاید دو سه نفرند که دهها کامنت می نویسند. زود باشد قیامت ظهور کند و هر کس به سزای اعمال خود برسد.
  • ۲۳:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
    0 0
    آقای وکیلی عزیز شما این کامنت ها و نظرات مسخره رو توجه نکنید . خواهشا برای تاریخ و برای کسانی که می خواهند بدانند بنویسید. این مخالفان را صدرالمتالهین (ره) هم نمی تواند قانع کند چون قابلیت لازم دارند. مشرق جان از بابت انتشار مطالب متشکرم
  • حکیمی ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    فیلسوف جان خود بهتر می دانید که از این دلیل که: "چون بزرگانی مانند علامه و غیره فرق بین برهان و غیر برهان را میفهمیدند" نمی توان نتیجه گرفت که: "پس اینکه شما میگویید دلایل برهان نیست حرف درستی نیست" حتما شما هم مثل ما "بزرگانی مانند علامه و غیره" را معصوم از خطاهای ذهنی نمی دانید. سوال: وقتی خودتان با دلیل به این برسید که علامه و غیره در استدلال خود بر اصالت وجود مرتکب خطای ذهنی شده بودند آیا دلیل خود را قبول می کنید یا باز هم بر فهم علامه و غیره اعتماد می کنید؟ ما به بزرگانی مانند علامه و غیره احترام می گذاریم و سعی فراوان در فهم مطالب آن ها هم داریم ولی وقتی خود مدافعان فلسفه و عرفان و اساتید فلسفه هم در بحث های دقیق علمی از دفاع باز می مانند و خود می بینند که جوابی قانع کننده برای دفاع از حرف علامه ندارند حتما انتظار ندارید که باز هم ما مبتنی بر اعتماد به بزرگانی مثل علامه، عقل خود را تعطیل کنیم و به تقلید خود ادامه دهیم. توجه شود خطاهای ذهنی علامه و غیر علامه، بزرگان و غیر بزرگان، من و تو نمی شناسد هر کسی کوچکترین غفلتی بکند در دام خطاهای ذهنی می افتد و اگر این اشخاص تذکرات ناقدین را بی توجه شوند خود را از نعمتی بزرگ محروم کرده اند. ما چرا خود را از این نعمت محروم کنیم؟ اما مطلب دوم شما: "مشکل شما این است که از نتایج این مسائل واهمه دارید چه مشکلی دارد که خداوند از لحاظ وجودی با مخلوقات خود هم سنخ باشد البته بحث تشکیک وجود را هم باید در نظر گرفت وقتی هدف دین معرفت الله است اگر نفس ما مجرد نباشد و از همان وجود اعلی نباشد چگونه میخواهد به معرفت الله برسد ؟ چگونه میخواهد به لقا خدا برسد ؟ چگونه میخواهد اسما و صفات الهی را شهود کند؟ مگر ان امام العارفین نفرمود یا غایه امال العارفین؟ اگر نسبتی نباشد او چگونه غایت خواست عارفین میتواند باشد؟" ما از نتایج این مسائل واهمه نداریم بلکه فقط در صدد نشان دادن چند خطای ذهنی بزرگ به مدافعان فلسفه و عرفان هستیم. تذکر: اگر همین الان امام معصومی با صراحت تمام به خود شما بفرمایند که هیچ سنخیتی بین خداوند و مخلوقاتش نیست و هیچ دلیل عقلی هم بر این مطلب نیاورند آیا شما باز هم بر حرف خود اصرار خواهید کرد که: "چه مشکلی دارد که خداوند از لحاظ وجودی با مخلوقات خود هم سنخ باشد" چه شما بر حرف خود اصرار کنید و چه نکنید، در هر دو صورت بحث ادامه پیدا می کند که ان شاء الله ادامه آن را در وبلاگ خطاهای ذهنی ادامه خواهیم داد و در این جا فقط می خواستیم تذکر به فطرت و عقل خودتان و خودمان داده باشیم که: 1-کسی که امامان هدایت را قبول دارد در مقابل کلام آن ها خاضع و در مقابل کلام غیر معصومی مثل علامه و غیره غیر خاضع است 2-ما معتقدیم که کلام معصوم دل ها را زنده می کند پس حتی اگر خبر واحد ثقه ای از امامان هدایت به ما رسید اهمیت فراوانی به فهم آن می دهیم و هرگز کلام ایشان را هم تراز کلام غیر معصومی مثل علامه و غیره قرار نمی دهیم. 3-ما معتقدیم بیشتر مطالب معصومین در باب اعتقادات ارجاع به عقل و فطرت دارد و صرف تعبد محض نیست پس به جای صرف عمر در تفکر در کلمات غیر معصومی مثل علامه و غیره بیشتر عمر را صرف تفکر و فهم کلام معصوم می کنیم و البته به کلام دیگران هم اهمیت می دهیم ولی بعد از کلام معصوم. 4-ما در متون دینی می یابیم که به شدت از تشبیه خداوند به مخلوقاتش نهی کرده اند آیا کسی که دیندار است به این نهی های شدید بی تفاوت می شود؟ پس ما در این بحث در صدد نشان دادن تعارض متون دینی با تشبیه حاصل از اصالت وجود بودیم تا متدینین هم متوجه این تعارض باشند و نگویند ما نمی دانستیم که دین هم در این بحث حرفی دارد. 5-مشکل سنخیت وجودی بین خداوند و مخلوقات اولا این است که مخالف متون دینی است دوما نظریه ای غیر برهانی است و ... توجه شود حتی خود فلاسفه در مرحله عرفانی، اصالت وجود و تشکیک وجود را با دلایلی که ارایه می دهند نفی کرده و آن را نظریه ای باطل اعلام می کنند و قایل به وحدت وجود می شوند پس این همه اصرار بر برهانی بودن اصالت وجود و تشکیک در آن حتی از نظر خود فلاسفه هم باطل است و معلوم می شود که دلیل اثبات تشکیک، برهانی نبوده است. 6-... به علت طولانی بودن مطلب، ادامه آن را در وبلاگ خطاهای ذهنی دنبال کنید
  • هوشیار ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    آقای ناشناس! امام و مقتدای شما ابن عربی می گوید عذاب از ریشه عذب است یعنی گوارایی. بنا بر این چه جای این است که شما ها از قیامت کسی را بیم دهید؟ ضمنا یعنی آیا اینها که این کامنتها را گذاشته اند از شمر و یزید و عمر سعد بدترند که شماها می گویید این ملعونها به بهشت می روند ولی آنها که از آاقای وکیلی انتقاد کرده اند و یا به او اهانت کرده اند و ناسزا گفته اند باید از قیامت و جهنم بترسند؟ ببینید فلسفه و عرفانتان چه لوازم فاسدی دارد که این گونه شما را در بند می کند. بنا بر این بیدار شوید و به دامن معارف نورانی قران و اهل بیت بر گردید.
  • هرکول 2 ۰۹:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    و لابد توحید آقایان فلاسفه و عرفا مخصوصا اهالی حکمت متعالیه هم که فهمیده اند خداوند از قید اطلاق رها است از توحید انبیای اولوا العزم پیش از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله کاملتر است!!!
  • ۱۰:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    انشالله شما و جناب وکیلی هم با عرفایی چون بایزید و حلاج و مولوی و گنابادی محشور گردید که هدایت شما کار موسی نبی هم نیست
  • خداداد ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    مشرق محترم این جمله علامه بزرگوار شیخ علی نمازی شاهرودی است اگر این طرفداران صوفیه ادب و متانت و تحمل و معرفت ندارند و اینگونه توهین میکنند شما از انتشار این نظرات بی ادبانه ذیل جمله خودداری ورزید تا شاهد انتشار فحش و بی ادبی نباشیم
  • ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    عرفان و فلسفه حقیقی در دامان اهل بیت علیهم السلام قرار می دهد انسان را. علامه طباطبایی و امام خمینی و شهید مطهری و آیت الله جوادی را ببین ..
  • ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    مشرق جان، من چندین کامنت در پاسخ به کامنت‌ های مخالفان گذاشته ام هیچ کدام را منتشر نکرده ای . اما نظرات و کامنت های مخالفان استاد وکیلی را منتشر می کنی . چرا ؟؟
  • حامد ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    حمید آقا! امام و مقتدای شما ابن عربی می گوید عذاب از ریشه عذب است یعنی گوارایی. بنا بر این چه جای این است که شما ها از قیامت کسی را بیم دهید؟ ضمنا یعنی آیا اینها که این کامنتها را گذاشته اند از شمر و یزید و عمر سعد بدترند که شماها می گویید این ملعونها به بهشت می روند ولی آنها که از آاقای وکیلی انتقاد کرده اند و یا به او اهانت کرده اند و ناسزا گفته اند باید از قیامت و جهنم بترسند؟ ببینید فلسفه و عرفانتان چه لوازم فاسدی دارد که این گونه شما را در بند می کند. بنا بر این بیدار شوید و به دامن معارف نورانی قران و اهل بیت بر گردید.
  • ابن فارسی ۱۹:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    یعنی آیت الله بهجت می گفته اند: گوساله پرستی و بت پرستی عین خدا پرستی است؟ و یا این که شمر و یزید و عمر سعد به بهشت می روند؟ و یا می گفته: هر آن کس را که مذهب غیر جبر است نبی فرمود که او مانند گبر است؟ و یا می گفته فرعون طاهر و مطهر از دنیا رفت؟ و یا می گفته لیس فی جبتی الا الله؟ حاشا و کلا از این نسبتهای فلسفی و عرفانی به آن مرد خدا. پس این جنابعالی هستی که بساط تهمت و افترا را پهن کرده ای.
  • حسنی ۲۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    ناشناس! نسبت نقص دادن به انبیای عظام خطایی فاحش است. افضلیت بعضی از پیامبران بر بعض دیگر و افضلیت پیامبر اسلام بر همه پیامبران به معنای نقص داشتن پیامبران آن هم در اصلی ترین مساله یعنی توحید نیست. وانگهی بالاخره یا خدای مطلق درست است و یا خدای رها از قید اطلاق و نمی تواند یکی ناقص و دیگری کامل باشد! ضمن این که اساسا اطلاق و تقیید هیچ یک در ذات الهی راه ندارد. پس بفهم و به دیگران نسبت نفهمی نده!
  • سیدی ۲۰:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    بله من هم با جواد تا حدودی موافقم و بعید می دانم این کفریات از آقای قاضی صادر شده باشد. این گونه حرفها از زبان جهال و زندیقانی چون حلاج و بایزید و جنید و ... صادر شده است. مانند آنجا که مولوی در تجلیل از بایزید زندیق می گوید: گفت مستانه عیان آن ذو فنون لا اله الا انا ها فاعبدون!
  • ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    بپا از رکاب نیفتی! ایت الله بهجت عارف بالله بود نه ابن عربی
  • ۲۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    آرزو می کنم با حلاج و مولوی و بایزید و جنید محشور شوم . ان شاء الله شما هم با تفکیکیان محشور شوید
  • ۲۰:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    چطور علامه شما به فلاسفه و عرفا بد و بیرا میگه و آنها رو کافر و فاسق و .... می خواند عیب نداره اما کسی به ایشان حرفی میزنه حرفش میشه بد؟؟
  • ۲۰:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    توهین در اثار میرزا مهدی اصفهانی و نمازی و تفکیکیان هست نه وکیلی . دانشجوی مشهدی برو درساتو خوب بخون مشروط نشی
  • ۲۰:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    هرکول ، نمی تونی جواب منطقی بدی ، مسخره می کنی ؟
  • ۲۰:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    فانی در آقای قاضی، چرا اسمت را غلط انداز انتخاب کرده ای ؟ چرا ؟ چرا تهمت می زنی ؟ کجا علامه قاضی چنین کرده ؟
  • ۲۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    هرکول خان، بحث مقایسه هست. من توحید انبیا با توحید پیامبر اکرم رو گفتم. توحید نظری و عملی امامان هم از توحید نظری و عملی انبیای گذشته کاملتر بوده . علما هم هر اندازه به امامان نزدیکتر باشند کاملترند. از قید اطلاق رهاست رو برام توضیح بده ببینم اصلا چه تصوری ازش داری؟
  • ۲۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    حمید حرفت رو قبول دارم .
  • ۲۱:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    من هم چند کامنت در نقد وکیلی گذاشتم منتشر نشد شاید مشکل فنی باشد شاید هم ...
  • حميد ۲۲:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
    0 0
    بنده برخي كامنتها را خوندم خيلي ناراحت شدم به عنوان يه مسلمان خيلي ناراحت شدم چقدر راحت به يكديگر تهمت ميزنيم التهمه اشد من الغيبه و الغيبه اشد من الزنا
  • صابر ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    عالمی میگفت: کلب کوفی افضل من الف صوفی اما من به ناشناس می گویم غلام در خانه تفکیکیان شرف دارد بر حلاج و بایزید صوفی
  • حمید ۱۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    یادداشت توضیحی نبود یک مشت اراجیف بود رمضانی فکر کرده ایت الله سیستانی لابد تو عراقه خبردار نمیشه یه مشت اراجیف به ایشان نسبت بدهد نظر ایت الله سیستانی را بخوانید ببینید چگونه هوشمندانه میفرمایند که نظرشان همانند اکابر شیعه مخالفت با این اندیشه هاست خداوند یر طول عمر ان مرجع هوشیار بیفزاید
  • تیزبین ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۲
    0 0
    با سلام برخی دوستان تفکیکی چقدر جوش آوردند جریاناتی که آقای وکیلی نقل کرده آنقدر در مشهد واضح است که انکار ندارد آیت الله سیدان هم بزرگوارند ولی دیگر مراد همه که نیستند اگر مجتهد باشند که با این الفاظ چیزی از انها کم نمی شود واگر نیستند هم باز اتفاقی نمی افتد وقتی منبری حجتیه ای در حضور ایشان منبر می رود و آیت الله مکارم را ناصر مکارم شیرازی خطاب می کند و ایشان مانع نمی شود ؟؟؟!!! دوستان ابهام در رفتارهای تفکیکیان آنقدر زیاد است که آقای وکیلی فقط جنبه علمی آن را گفته است در عرصه سیاسی واویلاست و مشهد هنوز از این جریان که تکلیفش با انقلاب روشن نیست رنج می برد حقا ایت الله مروارید و آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی استثناء این جریان بودند روحشان شاد
  • روح ۰۰:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ / مقصود از معيت و كيفيت معيت چیست ؟ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ‏/ منظور از وجه الله و چگونگي گستردگي وجه‌الله ؟ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى / چگونگي نسبت فعل پيامبر به خداوند؟ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه‏ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِل‏ / چگونه فقط خدا حق است و ماسوي باطل ؟ این آیات قرآن و روایات فراوان عمیق توحیدی و معارفی جز با تبیین های عمیق عقلی و عرفانی قابل فهم نیست. روایات، نعوذ بالله کتاب داستان که نیستند فقط ترجمه کنیم. این که می شود همان اخباری گری.
  • ۰۰:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    خاک کفش صوفی حقیقی ای مثل مرحوم آیت الله سید علی قاضی به هزار ... می ارزد.
  • ۰۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آیت الله بهجت بسیار عاشق استادش مرحوم قاضی بود.
  • ۰۰:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جز حقیقت نگفته ای تیزبین جان. صدها بار با چشم خود دیده ایم و با گوش خود شنیده ایم...
  • ۰۰:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ملت خودشان عقل و شعور دارند. یک توهین و بی ادبی اگر در فرمایشات استاد وکیلی پیدا می کردید ذکر می کردید نه اینکه فقط هیاهو کنید و تهمت بزنید.
  • ۰۰:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ماشاءالله جماعت فلسفه و عرفان نخوانده و استاد ندیده خوب متخصص نقد این دو علم اند. من هم لیسانس فلسفه دارم و در حال نوشتن کتابی در رد نظریات فیزیکی اساتید فیزیک هستم!!!!
  • ۰۰:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    اخیراً بدون اجازه اجتهاد از مراجع و اجتهاد کامل در فقه و اصول بعضی ها میشن آیت الله و حسن میلانی میشه علامه!!!!! جوک سال 2012 شناخته شد این جوک : علامه حسن میلانی!!!!
  • ۰۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    خوشم میاد که از همون اولین نظرات، تعداد منفی ها و مثبت ها کاملاً گویاست ...
  • ۲۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جوان و پیر نداریم . در مقابل استدلال، استدلال کنید . اگر آقای سیدان راست می گوید کتاب نقد وکیلی را جواب دهد تا وکیلی خفه شود. اما نمی تواند
  • ۲۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۸
    0 0
    بالاخره به صوفی بودن آقای قاضی اعتراف شد.
  • ۱۱:۰۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
    0 0
    خیلی قشنگ بود ، جز داد و هوار استدلال دیگری ندارند !
  • روح الله ۲۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۴
    0 0
    واکثرالناس لایعقلون واکثرهم را یشعرون واکثرهم لا یفقهون و ....

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس