گروه فرهنگی مشرق - نشست نقد و بررسی کتاب «مهمان نمیخواهید؟» مجموعه اشعار علیرضا رضایی (مجنون) که نشر اقلیما آن را منتشر کرده است، با حضور حمیدرضا شکارسری، وحید ضیایی، عبدالرحیم سعیدیراد، محمدجواد آسمان و جمعی از شعرا و منتقدان عصر دیروز در خبرگزاری فارس برگزار شد.
در ابتدای این نشست حسین قرایی ضمن خیرمقدم گفتن به حضار، به استفاده جالب از واژه نشانینامه به جای فهرست اشاره کرد و از علیرضا رضایی برای قرائت اشعارش دعوت کرد و گفت: چشماندازهای شعرهای علیرضا رضایی آدم را یاد اشعار سلمان هراتی و یا عبدالرضا رضایی میاندازد.
علیرضا رضایی با خواندن چند سروده از میان سرودههایش جمع را با خود همراه کرد تا در ادامه کارشناسان به بررسی کتاب وی بپردازند.
مادرم شمع میکارد
حاجت درو میکند
در مزرعهاش
ایمان خاک خاصلخیزیست
با دانههای یقین
مادرم سجاده میکارد
روی اندیشههای هرز
سم میپاشد
مهربانی را وجین میکند
مادرم شلهزرد میپزد
اربعین حلوای نذری میپزد
عصرها پر از صمیمیت
سبزیهای دوستی را هرس میکند
با خدا بیواسطه
با ماه بیپرده سخن میگوید
مادرم وقتی هست
سبزی هست
نان و پنیر
چای داغ
سفرهاش تکمیل است
مادرم خورشید است
یک بغل آرامش
* ضیایی: شعرت را کش نده/شعر آیینی ما نیاز به یک انقلاب دارد به خصوص در شعر سپید
وحید ضیایی مدرس دانشگاه گفت: از همین ابتدا میخواهم کاری با علیرضا رضایی نداشته باشم و با مجموعه «مهمان نمیخواهید؟» روبرو باشم. هنرمند به یک درجهای از کشف و شهود میرسد و بعد به خودش جرات تولید اثر میدهد. ارتکاب شعر در ایران، سخت و ارتکاب شعر به زبان شعر سپید کار سختتری است. به نظرم در گفتمان شعر فارسی تولید یک شعر سپید هنرمندی دوچندانی به نسبت شعر کلاسیک میخواهد. شعر کلاسیک با توجه به سابقهای که در ادبیات ما دارد و آشنایی که گوشها با این وزن شعری دارد سبب میشود که کار سراینده شعر سپید سخت شود. شعر کلاسیک یک تداعی معانی هفتصد ساله به من میدهد و در این موضوع طرف صحبت من عموم هستند و کاری با خواص ندارم.
وی افزود: وقتی سخن از شعر سپید میشود اولین مشکل نحوه دکلاماسیون است، که با آن روبرو میشویم. در زبان انگلیسی اولین آموزشی که به کودکان می دهند نحوه صحیح دکلمه شعر است. اما در زبان فارسی و شعر سپید این دکلمه بسیار اهمیت دارد. من شما را به عنوان یک هنرمند که کار هنری انجام داده، میشناسم که طراحی و نقاشی میداند و به نظرم همانطور که یک نقاش با رنگها آشنا است شاعر هم باید با واژهها آشنایی داشته و بر آنها مسلط باشد. شما به عنوان یک طراح با تصویر آشنا هستید و وقتی با اثر ادبی شما روبرو میشوم، می خواهم ببینم در دست و پنجه نرم کردن با واژه به کجا رسیدید.
ضیایی گفت: اندیشه و تفکر شما در شکل دادن به این مجموعه کمک کرده و ما را با اندیشههای شما روبرو می کند. مجموعه «مهمان نمی خواهید؟» در یک تقسیمبندی و جامعه آماری اینطور قرار میگیرد که شعرهای عاشقانه در این مجموعه حرف اول را میزند، اشعار فلسفی عاشقانه - اجتماعی و به نوعی اشعاری که آمیخته با نوعی فلسفیدن است در قسمت دوم اشعار و اشعار آیینی هم در بخش سوم قرار میگیرد. زمانی که میخواهیم در مورد یک شعر حرف بزنیم در حقیقت میخواهیم در مورد خوب دیدن صحبت کنیم. شاعر باید در وهله اول خوب ببیند و از دیدن به نگریستن، رسیدن است. فقط آن کسی که میتواند ببیند، توانایی دارد لحظات را کشف کند و شعر بسراید.
این مدرس دانشگاه گفت: عشق موتیف اصلی این مجموعه است. عشق از نگاه دیگران یک تجربه شخصی است. شما تجربیات خودت را وارد شعر نمیکنی و کاری به روزمرههایت نداری و شنیدهها و دیدههایت را وارد شعر می کنی و این مشکل شما نیست، این مشکل بسیاری از شاعران معاصر است که ادعای سپیدسرایی دارند. شعرا کشف را در مرحله چندم قرار دادهاند. در فضای شعر سپید امروز، کم هستند شعرایی که از روی دست هم ننویسند. علیرضا رضایی وقتی میتواند در پنج کلمه حرفش را بزند و شعر بگوید، چه نیازی دارد که شعرش را کِش بدهد. شعر آیینی امروز ما نیاز به یک انقلاب دارد به خصوص در شعر سپید و شما این موضوع را به خوبی درک کردهاید.
*شکارسری:شاعر در بکار بردن واژه هنوز به پختگی نرسیده است
حمیدرضا شکارسری، شاعر و منتقد ادبی در ادامه این نشست به شعر مجنون اشاره کرد و گفت: من بر خلاف جناب ضیایی دائما به خودم یادآوری میکنم که با کتاب اول روبرو هستم و از آنجائیکه هر نقدی بر کتاب اول در خاطره شاعر حک خواهد شد. در مورد کتاب اول همیشه صحبت کردن و نقد کردن سخت است زیرا اگر گفته شود که آینده خوبی در انتظار این شاعر است و این اتفاق نیفتد، خواهند گفت چه منتقد خوشبینی بوده و برعکس، پس بر همین اساس گفت وگو در مورد کتابهای اول همیشه سخت است.
وی ادامه داد: آنچه که آدم را تشویق و تحریک می کند تا در مورد کتاب اول صحبت کنیم یافتن عناصر تکرار شونده یا به قولی هم موتیف در کار است. عناصر تکرار شونده باعث می شود تا مجموعه شعر، نشانههایی از کتاب شدن را بازتاب کند و گسستگی حس ممکن است موجب شود تا خواننده به سختی تا آخر کتاب پیش برود. به نظرم بدترین اشعار این مجموعه که در تقسیمبندی جناب ضیایی به آن اشاره شد، اشعار آیینی آن است و اشعار آیینی یک معنای وسیعی است که می تواند اشعار غیر دینی را نیز شامل شود. در مجموعه «مهمان نمیخواهی؟»، موتیف محتوایی به آن شکلی که انتظار داریم تا ما را به آینده موتیف نویسی شاعر در آینده آشنا کند نمیبینیم.
شکارسری افزود: شاعر در روبرو شدن با سختیهای زبان، روزگار و کسب تجربه و رسیدن به یک منظومه فکری هنوز راه دارد. شاعر زمانی که به یک تصویر و موضوع بسنده میکند و سعی نمیکند شعر را کِش دهد موفق بوده است. با کوتاه سرایی، به معنی رایج این روزگار که متکی بر یگانگی تصویر است، بدون این که نوع و سبک زبان تغییر کند، میتوان امیدوار بود که رضایی در این سبک به موفقیت دست یابد. شاعر در بکار بردن واژه هنوز به پختگی نرسیده است و از کلمات نتوانسته صحیح استفاده کند. جایگاه کلمه در این اشعار معلوم نیست و به درستی حک نشده است. این اشعار به شدت ذهنی هستند. شاعر زبان را در سرودههایش از سادگی دور میکند.
محمد جواد آسمان که از حضار این مراسم بود گفت: توجه به موسیقی در شعر رضایی، به آن شکل طبیعی که در شعر فروغ دیده میشود در شعر وی دیده میشود و این نکته بسیار مثبتی است در اشعار این شاعر جوان. و باید متذکر شوم که بد نیست آدم تصمیم بگیرد هیچ شعر تازهای ننویسد مگر تفاوتی با شعرهای قبلی داشته باشد.
عبدالرحیم سعیدیراد در انتهای این نشست گفت: این جلسه از آن نوع جلساتی بود که دوست داشتم هر طور شده در آن حضور پیدا کنم. علیرضا رضایی یک غنچه بود که از همان ابتدا شاهد شکوفا شدن او بودیم. وی حرف برای گفتن بسیار دارد و با توجه به شناخت لحظهای که از رضایی دارم، میدانم این حرف داشتن او حاصل دغدغه است و دغدغههای وی همان دغدغههای شاعران انقلاب است و در این کتاب رگههای انقلابی بودن را می توانید پیدا کنید.
در ابتدای این نشست حسین قرایی ضمن خیرمقدم گفتن به حضار، به استفاده جالب از واژه نشانینامه به جای فهرست اشاره کرد و از علیرضا رضایی برای قرائت اشعارش دعوت کرد و گفت: چشماندازهای شعرهای علیرضا رضایی آدم را یاد اشعار سلمان هراتی و یا عبدالرضا رضایی میاندازد.
علیرضا رضایی با خواندن چند سروده از میان سرودههایش جمع را با خود همراه کرد تا در ادامه کارشناسان به بررسی کتاب وی بپردازند.
مادرم شمع میکارد
حاجت درو میکند
در مزرعهاش
ایمان خاک خاصلخیزیست
با دانههای یقین
مادرم سجاده میکارد
روی اندیشههای هرز
سم میپاشد
مهربانی را وجین میکند
مادرم شلهزرد میپزد
اربعین حلوای نذری میپزد
عصرها پر از صمیمیت
سبزیهای دوستی را هرس میکند
با خدا بیواسطه
با ماه بیپرده سخن میگوید
مادرم وقتی هست
سبزی هست
نان و پنیر
چای داغ
سفرهاش تکمیل است
مادرم خورشید است
یک بغل آرامش
* ضیایی: شعرت را کش نده/شعر آیینی ما نیاز به یک انقلاب دارد به خصوص در شعر سپید
وحید ضیایی مدرس دانشگاه گفت: از همین ابتدا میخواهم کاری با علیرضا رضایی نداشته باشم و با مجموعه «مهمان نمیخواهید؟» روبرو باشم. هنرمند به یک درجهای از کشف و شهود میرسد و بعد به خودش جرات تولید اثر میدهد. ارتکاب شعر در ایران، سخت و ارتکاب شعر به زبان شعر سپید کار سختتری است. به نظرم در گفتمان شعر فارسی تولید یک شعر سپید هنرمندی دوچندانی به نسبت شعر کلاسیک میخواهد. شعر کلاسیک با توجه به سابقهای که در ادبیات ما دارد و آشنایی که گوشها با این وزن شعری دارد سبب میشود که کار سراینده شعر سپید سخت شود. شعر کلاسیک یک تداعی معانی هفتصد ساله به من میدهد و در این موضوع طرف صحبت من عموم هستند و کاری با خواص ندارم.
وی افزود: وقتی سخن از شعر سپید میشود اولین مشکل نحوه دکلاماسیون است، که با آن روبرو میشویم. در زبان انگلیسی اولین آموزشی که به کودکان می دهند نحوه صحیح دکلمه شعر است. اما در زبان فارسی و شعر سپید این دکلمه بسیار اهمیت دارد. من شما را به عنوان یک هنرمند که کار هنری انجام داده، میشناسم که طراحی و نقاشی میداند و به نظرم همانطور که یک نقاش با رنگها آشنا است شاعر هم باید با واژهها آشنایی داشته و بر آنها مسلط باشد. شما به عنوان یک طراح با تصویر آشنا هستید و وقتی با اثر ادبی شما روبرو میشوم، می خواهم ببینم در دست و پنجه نرم کردن با واژه به کجا رسیدید.
ضیایی گفت: اندیشه و تفکر شما در شکل دادن به این مجموعه کمک کرده و ما را با اندیشههای شما روبرو می کند. مجموعه «مهمان نمی خواهید؟» در یک تقسیمبندی و جامعه آماری اینطور قرار میگیرد که شعرهای عاشقانه در این مجموعه حرف اول را میزند، اشعار فلسفی عاشقانه - اجتماعی و به نوعی اشعاری که آمیخته با نوعی فلسفیدن است در قسمت دوم اشعار و اشعار آیینی هم در بخش سوم قرار میگیرد. زمانی که میخواهیم در مورد یک شعر حرف بزنیم در حقیقت میخواهیم در مورد خوب دیدن صحبت کنیم. شاعر باید در وهله اول خوب ببیند و از دیدن به نگریستن، رسیدن است. فقط آن کسی که میتواند ببیند، توانایی دارد لحظات را کشف کند و شعر بسراید.
این مدرس دانشگاه گفت: عشق موتیف اصلی این مجموعه است. عشق از نگاه دیگران یک تجربه شخصی است. شما تجربیات خودت را وارد شعر نمیکنی و کاری به روزمرههایت نداری و شنیدهها و دیدههایت را وارد شعر می کنی و این مشکل شما نیست، این مشکل بسیاری از شاعران معاصر است که ادعای سپیدسرایی دارند. شعرا کشف را در مرحله چندم قرار دادهاند. در فضای شعر سپید امروز، کم هستند شعرایی که از روی دست هم ننویسند. علیرضا رضایی وقتی میتواند در پنج کلمه حرفش را بزند و شعر بگوید، چه نیازی دارد که شعرش را کِش بدهد. شعر آیینی امروز ما نیاز به یک انقلاب دارد به خصوص در شعر سپید و شما این موضوع را به خوبی درک کردهاید.
*شکارسری:شاعر در بکار بردن واژه هنوز به پختگی نرسیده است
حمیدرضا شکارسری، شاعر و منتقد ادبی در ادامه این نشست به شعر مجنون اشاره کرد و گفت: من بر خلاف جناب ضیایی دائما به خودم یادآوری میکنم که با کتاب اول روبرو هستم و از آنجائیکه هر نقدی بر کتاب اول در خاطره شاعر حک خواهد شد. در مورد کتاب اول همیشه صحبت کردن و نقد کردن سخت است زیرا اگر گفته شود که آینده خوبی در انتظار این شاعر است و این اتفاق نیفتد، خواهند گفت چه منتقد خوشبینی بوده و برعکس، پس بر همین اساس گفت وگو در مورد کتابهای اول همیشه سخت است.
وی ادامه داد: آنچه که آدم را تشویق و تحریک می کند تا در مورد کتاب اول صحبت کنیم یافتن عناصر تکرار شونده یا به قولی هم موتیف در کار است. عناصر تکرار شونده باعث می شود تا مجموعه شعر، نشانههایی از کتاب شدن را بازتاب کند و گسستگی حس ممکن است موجب شود تا خواننده به سختی تا آخر کتاب پیش برود. به نظرم بدترین اشعار این مجموعه که در تقسیمبندی جناب ضیایی به آن اشاره شد، اشعار آیینی آن است و اشعار آیینی یک معنای وسیعی است که می تواند اشعار غیر دینی را نیز شامل شود. در مجموعه «مهمان نمیخواهی؟»، موتیف محتوایی به آن شکلی که انتظار داریم تا ما را به آینده موتیف نویسی شاعر در آینده آشنا کند نمیبینیم.
شکارسری افزود: شاعر در روبرو شدن با سختیهای زبان، روزگار و کسب تجربه و رسیدن به یک منظومه فکری هنوز راه دارد. شاعر زمانی که به یک تصویر و موضوع بسنده میکند و سعی نمیکند شعر را کِش دهد موفق بوده است. با کوتاه سرایی، به معنی رایج این روزگار که متکی بر یگانگی تصویر است، بدون این که نوع و سبک زبان تغییر کند، میتوان امیدوار بود که رضایی در این سبک به موفقیت دست یابد. شاعر در بکار بردن واژه هنوز به پختگی نرسیده است و از کلمات نتوانسته صحیح استفاده کند. جایگاه کلمه در این اشعار معلوم نیست و به درستی حک نشده است. این اشعار به شدت ذهنی هستند. شاعر زبان را در سرودههایش از سادگی دور میکند.
محمد جواد آسمان که از حضار این مراسم بود گفت: توجه به موسیقی در شعر رضایی، به آن شکل طبیعی که در شعر فروغ دیده میشود در شعر وی دیده میشود و این نکته بسیار مثبتی است در اشعار این شاعر جوان. و باید متذکر شوم که بد نیست آدم تصمیم بگیرد هیچ شعر تازهای ننویسد مگر تفاوتی با شعرهای قبلی داشته باشد.
عبدالرحیم سعیدیراد در انتهای این نشست گفت: این جلسه از آن نوع جلساتی بود که دوست داشتم هر طور شده در آن حضور پیدا کنم. علیرضا رضایی یک غنچه بود که از همان ابتدا شاهد شکوفا شدن او بودیم. وی حرف برای گفتن بسیار دارد و با توجه به شناخت لحظهای که از رضایی دارم، میدانم این حرف داشتن او حاصل دغدغه است و دغدغههای وی همان دغدغههای شاعران انقلاب است و در این کتاب رگههای انقلابی بودن را می توانید پیدا کنید.