گروه فرهنگی مشرق - رضا درمیشیان یکی از استعدادهای خاص سینماست که سینما را به خوبی می شناسد و به خوبی می تواند یک فیلمنامه استاندارد را به یک اثر قابل اعتنا بدل کند، اما فیلمنامه ای که توسط خودش به نگارش درنیامده باشد. مشکل سه فیلم اخیر رضا درمیشیان این است که فیلمنامه هایش توسط خود وی به نگارش درآمده، فیلمنامه هایی که پیرنگ های بسیار مشابهی دارند و پر واضح است درمیشیان تسلط خاص و کاربردی برای تغییر محتوای آثارش ندارد و دائما به تکرار می افتد.
فیلم «بغض»، «عصبانی نیستم» و «لانتوری» بر مبنای یک پیرنگ واحد و همسان به نگارش درآمده اند. پیرنگ هر سه فیلم بنا شده است بر یک عشق مازوخیستی و گرفتار شدن در یک شرایط حاد اجتماعی. سه فیلم رضا درمیشیان چیزی فراتر از این نیست، منتها قالب و شرایط شخصیت ها و موقعیت حاد ضد قهرمانانش، دائما تغییر می کند.
مثلا در بعض عشق مازوخیستی ژاله و حامد و شرایط حاد مهاجرت، پیرنگ اصلی فیلم را در برمی گرفت. در فیلم عصبانی نیستم عشق مازوخیستی نوید و ستاره و شرایط ملتهب سیاسی، مسیر روایی را شکل می دهد و در لانتوری از عشق مازوخیستی پاشا به مریم و تنگناهای اقتصادی ضد قهرمان اتمسفر فیلم ساخته می شود. در دو فیلم اول تراژدی قتل (البته با در نظر گرفتن نسخه اصلی فیلم عصبانی نیستم) و در سومی تراژدی اسید پاشی سرانجام روایت را رقم می زند.
هیچ مولفه تازه ای را نمی توان در فیلم لانتوری پیدا کرد که تازه و بکر باشد. عشق مازوخیستی و تنگناهایی مثل مهاجرت، شرایط ملتهب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، ضد قهرمانان درمیشیان را محاصره کرده اند.
در فرم هم کارگردان به دنبال عکاسی از محیط پیرامونی شخصیت هایش است. در لانتوری این کار را به صراحت انجام می دهد و دائما از محیط و کنش های بازیگرانش عکاسی می کند. در عصبانی نیستم با مونولوگ صریح پرسوناژ نوید(نوید محمدزاده) در مقابل دوربین تا لحظه آب پاشی میان ضدقهرمان و پرسوناژ ستاره (باران کوثری) کار عکاسی از بازیگران و محیط های آنان همچنان ادامه پیدا می کند و در فیلم بعض دوربین تورج اصلانی و شیوه فیلمبرداری او مانوری فرمی برای عکاسی است.
اما لانتوری نسبت به دو فیلم قبلی عقبگردی دهشتناک برای سازنده است. یعنی با شکل گزارشی و گفتگویی که ساختار اصلی فیلم بر آن بنا شده، درمیشیان به سوی تهیه گزارش تلویزیونی رفته است و اصالتی سینمایی را نمی توان در لانتوری جستجو کرد.بدین ترتیب لانتوری درمیشیان هم رستگار نشد.