به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روابط ایران و ایالات متحده آمریکا، تاریخی است سرشار از فراز و نشیب، قرابت و غربت و نوساناتی که در یک سر آن میتوان ماه عسل دوران پهلوی دوم و در سر دیگر آن قطع رابطه دیپلماتیک پس از انقلاب اسلامی را مشاهده کرد. اما در میانه این طیف، مقاطع دیگری نیز قابل تفکیک است. دورانی که در آن شرایط به گونهای رقم میخورد که دو طرف این رابطه به ارزیابی اهداف و توان و ظرفیتهای یکدیگر میپردازند. در چنین شرایطی، ایرانیها (هم دولت و هم افکار عمومی) معمولاً با تکیه بر راهبرد نیروی سوم، آمریکا را به منزله تکیه گاه و سوپاپ اطمینانی در برابر فشار قدرتهای شناخته شده آن روزگار میدیدند. همزمانی این نگرش با اتخاذ سیاست انزواگرایانه ایالات متحده در سالهای میانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نوعی ماهیت اخلاقی به این رابطه می بخشد. اگرچه برخی رویدادها نظیر فعالیتهای عام المنفعه هیئتهای آمریکایی یا حضور «مورگان شوستر» در ایران این گمانه را تقویت میکند امّا بررسیهای بیشتر و دقیقتر، واقعیات دیگری را عیان میسازد.
*آغازگران رابطه
نخستین برخورد جدی آمریکاییها با جامعه ایران که خصلتی غیردولتی و مذهبی داشت به اعزام هیأتهای تبشیری در اواسط قرن نوزدهم باز میگردد. این هیئتها با جلب حمایت «محمّدشاه قاجار » توانستند امتیاز تبلیغات مذهبی و نیز تأسیس مدرسهای در ارومیه و اعزام مبلغین به شهرهایی همچون تبریز، همدان، کرمانشاه و... برای نشر علوم و تربیت جوانان مسیحی و مسلمان را کسب کنند.1
عمده فعالیت این هیئتهای آمریکایی علاوه بر مسائل آموزشی شامل امور پزشکی و تأسیس چاپخانه بود. با توجه به ضعف دولت در ارائه خدمات عمومی، این گونه اقدامات عامالمنفعه برای مردم جذابیت داشت و باعث شد تا آمریکاییها از شهرت نسبی در میان ایرانیان برخوردار شوند.2
اگرچه در جریان انقلاب مشروطه ( ۱۲۸۵ش/ ۱۹۰۶م) دولتمردان آمریکا سعی کردند به سیاست عدممداخله پایبند باشند، امّا مبلغان مذهبی و سایر اتباع آمریکا به حمایت از مشروطهخواهان پرداختند. متعاقب آن دولت آمریکا بر آن شد تا براساس عهدنامه دوستی و بازرگانی ۱۸۵۶م نسبت به بازگشایی کنسولگری خود در تبریز اقدام کند.3
در همین ایام «هوارد باسکرویل» معلم آمریکایی ساکن تبریز ضمن تدریس تاریخ، به آموزش نظامی شاگردانش و در ایام استبداد صغیر از آنها نیرویی تحت عنوان «فوج نجات» برای مبارزه با نیروهای ضد مشروطه تشکیل داد. او سال ۱۹۰۹ طی نبردی خونین کشته شد و با توجه به اقدامات شجاعانهاش در دفاع از آزادیخواهان مشروطه طلب، محبوبیت فراوانی یافت و به لقب افتخارآمیز «شهید راه مشروطه» ملقب گشت.4
هوارد باسکرویل
*مورگان شوستر و حرکتی که ناکام ماند
با تشکیل مجلس دوم شورای ملی در سال ۱۲۸۸ش/۱۹۰۹م، برخی نخبگان و سیاستمداران ایرانی برای کاهش فشار قدرتهای رقیب استعماری و نیز حل بحرانهای مالی و اقتصادی در پی برقراری روابط با یک نیروی سوم بودند. دولت «مستوفی الممالک» در ژوثیه 1910 در برنامهای که به مجلس ارائه داد قصد کرد تا برای اصلاح امور از نیروهای خارجی کمک بگیرد. با مخالفت قابل پیش بینی روسیه و انگلستان، مجلس ایران «ایالات متحده آمریکا» را به عنوان گزینه جدید به دولت پیشنهاد کرد چرا که فاقد هرگونه سابقه استعماری در میان ملل آسیایی بود. هدف اساسی در انتخاب کشور سوم، درگیرکردن آمریکا در ایران بود تا کشور اندکی از فشار روس و انگلیس درآید.5 به وزیرمختار ایران در واشنگتن، مأموریت داده شد چند کارشناس مالی به ایران اعزام کند. دولت آمریکا پس از اطلاع از موافقت بریتانیا، گروهی را به ریاست حقوقدانی سی و پنج ساله به نام «مورگان شوستر» معرفی کرد. او در در ماه مه 1911 در راس هیأتی از کارشناسان مالی وارد تهران شده و به عنوان خزانهدار کل کار خود را آغاز کرد.
این وضعیت با مخالفت مسکو و تعدادی از درباریان مواجه و پس از مدتی سنگ اندازی در مسیر اصلاحات شوستر آغاز شد. با این وجود، مجلس طرفدار اقدامات او بود. مخالفت دولت روسیه با شوستر از مهر ۱۲۹۰ش (اکتبر1911) افزایش یافت. دولت صمصامالسلطنه درصدد برآمد دارایی شعاعالسلطنه را که تحت حمایت روسیه بود را توقیف و به نفع دولت مصادره کند.
این حکم به دستور شوستر به اجرا گذاشته شد امّا دو نظامی روس به همراه عدهای قزاق، مأموران خزانه داری را با تحقیر از باغ شعاعالسلطنه بیرون کردند. متعاقب آن سفیر روسیه به شوستر اطلاع داد املاک شعاعالسلطنه در اجاره اتباع روس است. فردای آن روز، ژاندارمهای تحت فرمان دولت باغ را در اختیار گرفتند. دولت روسیه از ایران خواست از توهینی که ژاندارمهای ایرانی به صاحبمنصب روس کردهاند، عذرخواهی کرده و ژاندارم ها از منزل شعاعالسلطنه برداشته شوند. روسیه طی دومین اولتیماتوم خواهان عزل و اخراج شوستر شد. نمایندگان مجلس به صورت یکپارچه به رد اولتیماتوم رأی دادند امّا با نزدیک شدن قوای روسی به پایتخت، مجلس و دولت اولتیماتوم را پذیرفتند و به شوستر اطلاع داده شد که از کشور اخراج شده است.6
در این هنگام، ایرانیان که به حمایت سیاسی آمریکا از شوستر امیدوار بودند، بهطور رسمی از دولت و کنگره امریکا خواستند تا در قبال این اقدام از خود واکنش نشان دهند امّا دولت آمریکا صرفاً به ارسال یادداشتی معمولی بسنده کرد: «وزارتخارجه امریکا از بروز چنین مشکلاتی در روابط بین دو کشور که امریکا خود با هر دو دوست است، بسیار متاسف است».7 سکوت مصلحتآمیز امریکا در قبال اولتیماتوم روسیه به ایران، برای اولین بار رویکرد اخلاقی که ایرانیان از آمریکا در ذهن داشتند را به چالش کشید.
با همه این احوال رجال سیاسی ایران هنوز کاملا از آمریکا ناامید نشده بودند. به خصوص آنکه پس از جنگ جهانی اول ایالات متحده خود را حامی ملتهای ضعیف معرفی میکرد و همین امر رجال سیاسی آن روز ایران را بر آن داشت تا بار دیگر برای رهایی از سلطه سیاسی و اقتصادی روس و انگلیس به آن کشور متمایل شوند. مخالفت صریح آمریکا با قرارداد 1919 هم موجب تقویت دیدگاه نیروی سوم شد.
ایرانیان امیدوار بودند نفت را طعمه قرار داده و آمریکا را اغوا کنند تا نقش بیشتری در حمایت از ایران ایفا کند و بدینترتیب آمریکا به خصومت با انگلستان وادار شود. امّا پس از چندی، دولت آمریکا مجددا جدایی بیشتر از انگلستان را به مصلحت ندید و بهتدریج در سیاست خود تغییراتی داد. تا اواخر سال 1921 کاملا آشکار شد که آمریکا هنوز از آمادگی لازم برای کنارگذاشتن سیاست انزواگرای مونروئه برخوردار نیست و تمایل دارد از سیاست مخالفتآمیز خود با انگلستان که در سال 1919 به کار گرفته بود، دست بردارد.8
*حقیقت دکترین مونروئه
واقعیتهای عرصه سیاسی نشان میدهد که باور ایرانیان نسبت به اخلاقی بودن آمریکا در اواخر دوره قاجار و دوران مشروطه بیشتر یک توهم بوده است. این استراتژی سیاست خارجی آمریکا بود که ایران را در آن زمانه به اشتباه میکشید. دکترینی که با نام مونروئه گره خورده بود. در واقع دوره انزوا طلبی آمریکا بر مبنای دکترین جیمزمونروئه (Monroe)، پنجمین رئیس جمهور آمریکا (1817ـ1825)، آغاز شد. مونروئه در سال 1823 در بیانیهای خطاب به کنگره، سیاست خارجی آمریکا را ترسیم کرد. این بیانیه نزدیک به یک قرن الگوی سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت و به ظاهر بنیانی برای عدم مداخله این کشور در مسائل جهانی بود.
علت اتخاذ این راهبرد را باید در چند عامل جستجو کرد: 1 ـ آمریکا هنوز دارای یک قدرت ملی تأثیرگذار خارج قارهای نبود. 2ـ در آن زمان اروپا میدان جنگهای داخلی بود که چندان منافعی برای آمریکای تازه تأسیس شده و رسته از استعمار انگلیس نداشت و منافع ملی آمریکا اقتضا میکرد به دور از جنگهای اروپا به فکر ساختن کشورشان باشند. 3 ـ هنوز ایالت متحده از یک امنیت داخلی با ثبات بهرهمند نبود، چنانچه جنگهای انفصال آمریکا آن را ثابت کرد. 4ـ آمریکا از مداخله اروپاییان در قاره آمریکا واهمه داشت.9
این رویکرد، جهتگیری سیاست خارجی ایالات متحده را متوجه نیمکره غربی (قارهی آمریکا) نمود و این کشور تمام تلاش خود را برای تثبیت قدرت و تضعیف رقبای قدرتمند خود در این قاره صرف کرد. امّا باید توجه داشت که دکترین مونروئه به هیچوجه نشانهسیاست عدم مداخله آمریکا در سرزمینهای دیگر نبود. این نظریه برای کشورهای اروپایی روشن کرد که ایالات متحده، آمریکای لاتین را حوزه نفوذ(حیات خلوت) خود میداند. البته در همین دوران هم شاهد تهاجمها و دستاندازیهایی به آن سوی دریاها هستیم. «دین راسک» وزیر امورخارجه آمریکا در سال 1962 فهرستی103 موردی از دخالت و حضور نیروهای نظامی آمریکا در کشورهای دیگر در فاصله سال های 1798 تا 1895 را به کمیته مجلس سنا ارائه کرد.10
جنگ آمریکا با مکزیک (1846)که به تصرف بخش وسیعی از اراضی مکزیک از جمله کالیفرنیا به اضافه تمامی یا قسمتی از ایالتهای فعلی نوادا، بوتا، آریزونا، وایومینگ، کلرادو و نیومکزیکو انجامید، بمبارن نیکاراگوئه در سال 1854، حمله به هندوراس در سال1860، خرید اراضی آلاسکا در سال 1867 و حمله واشغال جزایر پرل هاربر و هاوایی در سالهای 1887 و 1893 بخشی از این تحرکات بود.11
سیاست آمریکا در ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بیش از آن که وابسته به نگاه بیطرفانه و حمایتی ایالات متحده باشد با منافع سیاسی این کشور پیوند داشت. از سوی دیگر دکترین مونروئه هم نمی تواند به صورت روشن روابط ایران و آمریکا در این دوره را تبیین کند چرا که عدم دخالت در سیاست خارجی ایران بیش از آنکه وابسته به این راهبرد باشد، به عدم تمایل آمریکا به درگیر شدن با روسیه وانگلستان باز می گشت. گواه آن که با ورود عاملی همچون نفت و همچنین تضعیف قدرت های کلاسیک بر اثر دو جنگ جهانی، شرایط کاملا عوض شد و آمریکا هم به بازیگری مداخلهگر و سلطه جو در ایران و سایر مناطق جهان بدل شد. این مسئله نشان میدهد باور ایرانیان درباره سیاست خارجی اخلاقی، صلحطلبانه و نوعدوستانه ایالات متحده در عصر مشروطه بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای سیاسی زمانهشان باشد، برگرفته از خستگی انها از حضور روس و انگلیس در ایران از یک سو و عدم درک آنها از سیاست در عرصه بینالمللی بود.
______________________________
1. اوژن اوین (سفیر وقت فرانسه در ایران)، ایران امروز 1907-1906، ترجمه و اضافات علی اصغر سعیدی، تهران، زوار، 1362، ص 129.
2.مهدی خوش نیت، آمریکای ناجی؛ آمریکای امپریالیست، پایگاه تحلیلی برهان، 21 اردیبهشت 1394،
http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=8661
3.علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۰، ص۲۷۶.
4. علی اکبر خدری زاده، نیروی سوم اتازونی؛ روابط ایران وآمریکا ازدوره ناصری تا انقراض قاجار، زمانه، سال پنجم، شماره 44، اردیبهشت، 1385 ص12.
5. مهدی خوش نیت، همان.
6.جان فورن،مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا،1382، ص267.
7. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ 1925 ــ1900.م، تهران، پاژنگ، 1368، ص83.
8. علی اکبر خدری زاده، همان، ص13.
9. روح الله حسینیان، چرا آمریکا قابل اعتماد نیست؟، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی،14 آذر1394
http://www.irdc.ir/fa/content/63983/default.aspx
10.هوارد زین، تاریخ آمریکا از 1492 تا2001، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، آمه،1390،ص396.
11. رو ح الله حسینیان، همان.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
*آغازگران رابطه
نخستین برخورد جدی آمریکاییها با جامعه ایران که خصلتی غیردولتی و مذهبی داشت به اعزام هیأتهای تبشیری در اواسط قرن نوزدهم باز میگردد. این هیئتها با جلب حمایت «محمّدشاه قاجار » توانستند امتیاز تبلیغات مذهبی و نیز تأسیس مدرسهای در ارومیه و اعزام مبلغین به شهرهایی همچون تبریز، همدان، کرمانشاه و... برای نشر علوم و تربیت جوانان مسیحی و مسلمان را کسب کنند.1
عمده فعالیت این هیئتهای آمریکایی علاوه بر مسائل آموزشی شامل امور پزشکی و تأسیس چاپخانه بود. با توجه به ضعف دولت در ارائه خدمات عمومی، این گونه اقدامات عامالمنفعه برای مردم جذابیت داشت و باعث شد تا آمریکاییها از شهرت نسبی در میان ایرانیان برخوردار شوند.2
اگرچه در جریان انقلاب مشروطه ( ۱۲۸۵ش/ ۱۹۰۶م) دولتمردان آمریکا سعی کردند به سیاست عدممداخله پایبند باشند، امّا مبلغان مذهبی و سایر اتباع آمریکا به حمایت از مشروطهخواهان پرداختند. متعاقب آن دولت آمریکا بر آن شد تا براساس عهدنامه دوستی و بازرگانی ۱۸۵۶م نسبت به بازگشایی کنسولگری خود در تبریز اقدام کند.3
در همین ایام «هوارد باسکرویل» معلم آمریکایی ساکن تبریز ضمن تدریس تاریخ، به آموزش نظامی شاگردانش و در ایام استبداد صغیر از آنها نیرویی تحت عنوان «فوج نجات» برای مبارزه با نیروهای ضد مشروطه تشکیل داد. او سال ۱۹۰۹ طی نبردی خونین کشته شد و با توجه به اقدامات شجاعانهاش در دفاع از آزادیخواهان مشروطه طلب، محبوبیت فراوانی یافت و به لقب افتخارآمیز «شهید راه مشروطه» ملقب گشت.4
هوارد باسکرویل
*مورگان شوستر و حرکتی که ناکام ماند
با تشکیل مجلس دوم شورای ملی در سال ۱۲۸۸ش/۱۹۰۹م، برخی نخبگان و سیاستمداران ایرانی برای کاهش فشار قدرتهای رقیب استعماری و نیز حل بحرانهای مالی و اقتصادی در پی برقراری روابط با یک نیروی سوم بودند. دولت «مستوفی الممالک» در ژوثیه 1910 در برنامهای که به مجلس ارائه داد قصد کرد تا برای اصلاح امور از نیروهای خارجی کمک بگیرد. با مخالفت قابل پیش بینی روسیه و انگلستان، مجلس ایران «ایالات متحده آمریکا» را به عنوان گزینه جدید به دولت پیشنهاد کرد چرا که فاقد هرگونه سابقه استعماری در میان ملل آسیایی بود. هدف اساسی در انتخاب کشور سوم، درگیرکردن آمریکا در ایران بود تا کشور اندکی از فشار روس و انگلیس درآید.5 به وزیرمختار ایران در واشنگتن، مأموریت داده شد چند کارشناس مالی به ایران اعزام کند. دولت آمریکا پس از اطلاع از موافقت بریتانیا، گروهی را به ریاست حقوقدانی سی و پنج ساله به نام «مورگان شوستر» معرفی کرد. او در در ماه مه 1911 در راس هیأتی از کارشناسان مالی وارد تهران شده و به عنوان خزانهدار کل کار خود را آغاز کرد.
این وضعیت با مخالفت مسکو و تعدادی از درباریان مواجه و پس از مدتی سنگ اندازی در مسیر اصلاحات شوستر آغاز شد. با این وجود، مجلس طرفدار اقدامات او بود. مخالفت دولت روسیه با شوستر از مهر ۱۲۹۰ش (اکتبر1911) افزایش یافت. دولت صمصامالسلطنه درصدد برآمد دارایی شعاعالسلطنه را که تحت حمایت روسیه بود را توقیف و به نفع دولت مصادره کند.
این حکم به دستور شوستر به اجرا گذاشته شد امّا دو نظامی روس به همراه عدهای قزاق، مأموران خزانه داری را با تحقیر از باغ شعاعالسلطنه بیرون کردند. متعاقب آن سفیر روسیه به شوستر اطلاع داد املاک شعاعالسلطنه در اجاره اتباع روس است. فردای آن روز، ژاندارمهای تحت فرمان دولت باغ را در اختیار گرفتند. دولت روسیه از ایران خواست از توهینی که ژاندارمهای ایرانی به صاحبمنصب روس کردهاند، عذرخواهی کرده و ژاندارم ها از منزل شعاعالسلطنه برداشته شوند. روسیه طی دومین اولتیماتوم خواهان عزل و اخراج شوستر شد. نمایندگان مجلس به صورت یکپارچه به رد اولتیماتوم رأی دادند امّا با نزدیک شدن قوای روسی به پایتخت، مجلس و دولت اولتیماتوم را پذیرفتند و به شوستر اطلاع داده شد که از کشور اخراج شده است.6
با همه این احوال رجال سیاسی ایران هنوز کاملا از آمریکا ناامید نشده بودند. به خصوص آنکه پس از جنگ جهانی اول ایالات متحده خود را حامی ملتهای ضعیف معرفی میکرد و همین امر رجال سیاسی آن روز ایران را بر آن داشت تا بار دیگر برای رهایی از سلطه سیاسی و اقتصادی روس و انگلیس به آن کشور متمایل شوند. مخالفت صریح آمریکا با قرارداد 1919 هم موجب تقویت دیدگاه نیروی سوم شد.
ایرانیان امیدوار بودند نفت را طعمه قرار داده و آمریکا را اغوا کنند تا نقش بیشتری در حمایت از ایران ایفا کند و بدینترتیب آمریکا به خصومت با انگلستان وادار شود. امّا پس از چندی، دولت آمریکا مجددا جدایی بیشتر از انگلستان را به مصلحت ندید و بهتدریج در سیاست خود تغییراتی داد. تا اواخر سال 1921 کاملا آشکار شد که آمریکا هنوز از آمادگی لازم برای کنارگذاشتن سیاست انزواگرای مونروئه برخوردار نیست و تمایل دارد از سیاست مخالفتآمیز خود با انگلستان که در سال 1919 به کار گرفته بود، دست بردارد.8
*حقیقت دکترین مونروئه
واقعیتهای عرصه سیاسی نشان میدهد که باور ایرانیان نسبت به اخلاقی بودن آمریکا در اواخر دوره قاجار و دوران مشروطه بیشتر یک توهم بوده است. این استراتژی سیاست خارجی آمریکا بود که ایران را در آن زمانه به اشتباه میکشید. دکترینی که با نام مونروئه گره خورده بود. در واقع دوره انزوا طلبی آمریکا بر مبنای دکترین جیمزمونروئه (Monroe)، پنجمین رئیس جمهور آمریکا (1817ـ1825)، آغاز شد. مونروئه در سال 1823 در بیانیهای خطاب به کنگره، سیاست خارجی آمریکا را ترسیم کرد. این بیانیه نزدیک به یک قرن الگوی سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت و به ظاهر بنیانی برای عدم مداخله این کشور در مسائل جهانی بود.
علت اتخاذ این راهبرد را باید در چند عامل جستجو کرد: 1 ـ آمریکا هنوز دارای یک قدرت ملی تأثیرگذار خارج قارهای نبود. 2ـ در آن زمان اروپا میدان جنگهای داخلی بود که چندان منافعی برای آمریکای تازه تأسیس شده و رسته از استعمار انگلیس نداشت و منافع ملی آمریکا اقتضا میکرد به دور از جنگهای اروپا به فکر ساختن کشورشان باشند. 3 ـ هنوز ایالت متحده از یک امنیت داخلی با ثبات بهرهمند نبود، چنانچه جنگهای انفصال آمریکا آن را ثابت کرد. 4ـ آمریکا از مداخله اروپاییان در قاره آمریکا واهمه داشت.9
جنگ آمریکا با مکزیک (1846)که به تصرف بخش وسیعی از اراضی مکزیک از جمله کالیفرنیا به اضافه تمامی یا قسمتی از ایالتهای فعلی نوادا، بوتا، آریزونا، وایومینگ، کلرادو و نیومکزیکو انجامید، بمبارن نیکاراگوئه در سال 1854، حمله به هندوراس در سال1860، خرید اراضی آلاسکا در سال 1867 و حمله واشغال جزایر پرل هاربر و هاوایی در سالهای 1887 و 1893 بخشی از این تحرکات بود.11
سیاست آمریکا در ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بیش از آن که وابسته به نگاه بیطرفانه و حمایتی ایالات متحده باشد با منافع سیاسی این کشور پیوند داشت. از سوی دیگر دکترین مونروئه هم نمی تواند به صورت روشن روابط ایران و آمریکا در این دوره را تبیین کند چرا که عدم دخالت در سیاست خارجی ایران بیش از آنکه وابسته به این راهبرد باشد، به عدم تمایل آمریکا به درگیر شدن با روسیه وانگلستان باز می گشت. گواه آن که با ورود عاملی همچون نفت و همچنین تضعیف قدرت های کلاسیک بر اثر دو جنگ جهانی، شرایط کاملا عوض شد و آمریکا هم به بازیگری مداخلهگر و سلطه جو در ایران و سایر مناطق جهان بدل شد. این مسئله نشان میدهد باور ایرانیان درباره سیاست خارجی اخلاقی، صلحطلبانه و نوعدوستانه ایالات متحده در عصر مشروطه بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای سیاسی زمانهشان باشد، برگرفته از خستگی انها از حضور روس و انگلیس در ایران از یک سو و عدم درک آنها از سیاست در عرصه بینالمللی بود.
______________________________
1. اوژن اوین (سفیر وقت فرانسه در ایران)، ایران امروز 1907-1906، ترجمه و اضافات علی اصغر سعیدی، تهران، زوار، 1362، ص 129.
2.مهدی خوش نیت، آمریکای ناجی؛ آمریکای امپریالیست، پایگاه تحلیلی برهان، 21 اردیبهشت 1394،
http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=8661
3.علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۰، ص۲۷۶.
4. علی اکبر خدری زاده، نیروی سوم اتازونی؛ روابط ایران وآمریکا ازدوره ناصری تا انقراض قاجار، زمانه، سال پنجم، شماره 44، اردیبهشت، 1385 ص12.
5. مهدی خوش نیت، همان.
6.جان فورن،مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا،1382، ص267.
7. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ 1925 ــ1900.م، تهران، پاژنگ، 1368، ص83.
8. علی اکبر خدری زاده، همان، ص13.
9. روح الله حسینیان، چرا آمریکا قابل اعتماد نیست؟، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی،14 آذر1394
http://www.irdc.ir/fa/content/63983/default.aspx
10.هوارد زین، تاریخ آمریکا از 1492 تا2001، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، آمه،1390،ص396.
11. رو ح الله حسینیان، همان.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران