گروه فرهنگی مشرق- مینا وحید جزو بازیگرانی است که گامهای اول را با اطمینان برداشته و نشان داده برای ماندن برنامه دارد.با او درباره ، «کفشهایم کو؟» و نیز نگاهش به بازیگری گفت و گو کرده ایم. در سینما و تلویزیون ما بازیگران زیادی بودهاند که در گام اول نقش اصلی به آنها سپرده شده اما در ادامه یا به کلی فراموش شدهاند یا حضورشان محدود به نقشهای فرعی شده. برای مینا وحید به نظر میرسد ماجرا به شکلی دیگر در حال رخ دادن است. او پس از چند تجربه در تله فیلمها و ایفای نقشی کوتاه در «گیرنده» با یک نقش خوب خودش را به مخاطبان گسترده سینما معرفی کرد. « دوران عاشقی » هم در جشنواره فجر به چشم آمد و هم اکران موفقی داشت. وحید در کنار شهاب حسینی و لیلا حاتمی گلیم خود را به خوبی از آب بیرون کشید. برای کارشناسان سینما اما این سوال باقی بود که حالا چه میخواهد بکند. به گزارش هفت صبح در اکران نوروز 95 هم با «کفشهایم کو؟» و در قامت یکی از نقشهای اصلی به سینما بازگشت تا مشخص شود این بازیگر برنامهای حساب شده برای ماندن در این حیطه دارد. با مینا وحید درباره این سه تجربه، نگاهش به بازیگری و آینده ای که برای خود ترسیم کرده گفت و گو کردیم.
*از «سریال اخیرتان» شروع کنیم که از خیلی وقت سر زبان است وقتی نقش مریم پر رنگ شد و در چند قسمت اول شده محور قصه . پذیرش این نقش صبوری میخواهد چون مریم از قسمت سوم میآید و حضورش علی السویه است. وقتی نقش پیشنهاد شد چه دورنمایی برای آن داشتید؟
مریم سریال با دو نقشی که در «دوران عاشقی» و «کفشهایم کو؟»بازی کردم تفاوتهایی داشت و در پذیرش آن شک داشتم. چون خود شخصیت را دوست نداشتم؛ ضمن این که بی هویت بود. وقتی با آقای فتحی صحبت کردم ایشان هم حق را به من دادند و گفتند باید کاراکتر اصلاح شود که تا حدودی هم شد. به هر حال من برای انتخاب نقشها از چند نفر به عنوان مشاور کمک میگیرم. جالب این که چند نفر میگفتند نقش را قبول کن چون به هر حال سریال حسن فتحی است و بازیگران مطرحی در آن بودند که میشد به انتخاب آنها اعتماد کرد. در مقابل بعضیها میگفتند قبول نکن. چون هنوز«دوران عاشقی» اکران نشده بود و نمی دانستم موقعیتم چه خواهد شد. به هر حال انتخاب کردم. درباره این که شخصیت مریم کند رونمایی شد، باید بگویم در فیلمنامه این طور نبود.در قسمت 16 یا 17 فیلمنامه تکلیف کاراکتر روشن میشد نقش به پایان میرسید. (در ورژن کنونی نقش مریم در قسمت 26 معلوم شد) طبیعی است که حضور مریم قطره چکانی باشد. ولی آقای فتحی در تدوین تصمیم گرفتند که مریم را نگه دارند. اصلا فیلمنامه در تدوین چیز دیگری شد.
* شمای بازیگر دوست دارید همیشه نقش مثبت بازی کنید؟
راستش نه؛ یک بازیگر باید در کارنامه خود نقش خوب و بد داشته باشد. ضمن این که نقشهای بد در کارنامه یک بازیگر ماندگارترند.
*بعضی بازیگرها برای همین اصرار دارند نقش بد انتخاب کنند چون در ذهن مردم ماندگارتر میشود.
مریم نقش بد نیست، چرک است. قرار هم نبود این قدر چرک باشد و اگر وقت بود که نویسنده و کارگردان بیشتر به این داستانک برسند. مریم از این چرکی بیرون میآمد و تبدیل به شخصیتی خاکستری میشد. شاید با قراردادن 10 دیالوگ در لابه لای فیلمنامه این اتفاق رخ میداد. بابک (امیر حسین رستمی) یک شخصیت طنز دارد و مریم از رفتار او خجالت میکشد.
مریم عاشق نیست و هر چه رفتار عاشقانه و ابراز عشق میبینیم از جانب بابک است . مریم حتی یک نگاه عاشقانه به بابک ندارد. حتی جاهایی که از من میخواستند به بابک نگاه عاشقانه داشته باشم پیشنهاد میدادم این کار را نکنم. مریم دنبال موقعیت است و اگر ادعای عشق میکرد رفتار بعدیاش زیر سوال میرفت. مریم سودای بازیگری دارد و وقتی به یک آدم قدرتمند (سرهنگ تیموری) میرسد به امید آینده بهتر بابک را رها میکند. البته من نقش را تحلیل میکنم و قصدم اصالت دادن به مریم نیست. به هر حال؛ چون نقش پرداخت کافی نشده یک مقدار ابتر مانده وبرای مردم چندش آور است. مثلا یکنفر کامنت گذاشته که مشابه خداحافظی شما و بابک در رستوران را بین شهرزاد و فرهاد دیدم؛ آن جا اشکمان در آمد اینجا نه. فرصت نبود جواب بدهم که دوست عزیز اگر من اشک شما را در میآورم یعنی بد بازی کردهام. آن جدایی یک وداع بدون عشق بود و معنایش این بود که ما به هم نمیآییم. اتفاقا گریه کردن برای بازیگر آسانترین کار است.
*خودتان را کی قضاوت می کنید؟
من حتی در «دوران عاشقی» و «کفشهایم کو؟» تا نتیجه را روی پرده ندیدم با شعف دربارهشان حرف نزدم. من فکر میکردم « کفشهایم کو؟» کولاک میکند اما فروش نداشت. با این که فیلم خوب و آبرومندی است اما گیشه خوبی نداشت و همهمان ناراحت این اتفاق هستیم. درباره «شهرزاد» من بازیگر تازه کارم و باید خیلی تجربه کسب کنم که بتوانم آینده هر اثر را پیشبینی کنم. بازیگری مثل شهاب حسینی به این نقطه رسیده. در «دوران عاشقی» به ایشان میگفتم فلان فیلم ر ابازی کردید ولی کارگردانش آن موقع معروف نبود. میگفت از روی فیلمنامه فهمیدم خوب میشود. من هنوز این قدرت را ندارم؛ تازه آنها که دارند فکر میکنند سریالشان در شبکه خانگی موفق میشود، با شکست مواجه شدند. ما اصلا فکر نمیکردیم سریال موفق باشد.
*شما جزو بازیگرانی هستید که در سن پایین مثلا زیر 25 سال شروع نکردند. منتها این شانس را دارید که با کارگردانهای خوبی کار کردهاید. این اتفاق چه قدر محصول شرایط بوده و چه قدر به حوصله خودتان ربط دارد؟
من فوق لیسانس تئاتر هستم پس شش – هفت سال وقتم صرف تحصیلات شده. چهار سال هم پیشنهادهای مختلف از جمله پیشنهادهای تلویزیونی را رد میکردم. به نظرم برای بازیگری باید سیاستهایی داشته باشی. یعنی اگر در سن بیست سالگی میآمدم این طور قدم برنمیداشتم. چه بسا هیجان زده عمل میکردم و قدرت نه گفتن به یک سری از پروژهها را نداشتم و احتمالا به انحطاط حرفهای منجر می شد. از من پیشتر سوال شده که چرا کارگردانهای مطرح به شما پیشنهاد همکاری میدهند؟ خب، به من همه جور پیشنهادی داده میشود ولی اگر در این دو سال مثلا سی کار پیشنهاد شده من سه کار را پذیرفتهام. برای همین مخاطب 27تای دیگر را نمیبیند. باید دید ان پروژه به من چیزی اضافه میکند یا من چیزی به پروژه اضافه میکنم، اگر این طور بود نقش را میپذیرم.
*شانس کجای این اتفاق است؟
واقعا من خوش شانس بودهام، مخصوصا در اولین کار «دوران عاشقی» که باعث شد قدم اول ر ا محکم برادرم. پیش از این تله فیلم « ساعت به وقت صفر» را بازی کرده بودم که هم خیلی خوب دیده شد و هم در جشنواره جام جم جایزه برد اما آقای رئیسیان من را بر اساس آن فیلم انتخاب نکرد. یکی از دوستان تهیه کننده من را به ایشان معرفی کردند. این فیلم بزرگترین شانس من بود که فرصتی برای عرض اندام به من داد. نمیگویم میترای «دوران عاشقی» عالی شد اما وقتی یک بازیگر در برابر دو بازیگر حرفه ای و توانمند طوری بازی کرده که بازیاش بیرون نزده، موفقیت بزرگی برای او است.
*اتفاقا سال پیش پروندهای منتشر کردیم درباره بازیگران مطرحی که حاضر می شوند هر پارتنری را بپذیرند. درباره شهاب حسینی که بازیگر روبهروی شما است نوشتیم دچار اشتباه نشده چون مینا وحید از عهده نقش برآمده . چه احساسی داشتید وقتی فهمیدید قرار است در کنار دو اسم شناخته شده شهاب حسینی و لیلا حاتمی بازی کنید؟ چه کردید که کم نیاورید؟
در این که آقای حسینی سوپراستار موفق و محبوبی است شکی نیست ولی وقتی با او برخورد دارید متوجه میشوید که به قدری متواضع و افتاده است که به بازیگر روبه رو اجازه میدهد راحت بازی کند. بزرگترین درسی که از آقای حسینی یاد گرفتم این بود که به بازیگر روبه رو کمک میکند. مثلا به من میگفت فکر نمیکنی اگر طور دیگری بازی کنی بهتر است و وقتی برداشت دوباره میگرفتیم میدیدیم دقیقا درست میگوید. از او تشکر میکردم ولی می گفت من دارم به خودم کمک میکنم میگفت اگر در یک فیلم بازیگری خیلی هم خوب باشد ولی بازیگر روبه روی او خوب نباشد، بازیاش خراب میشود. واقعا در «دوران عاشقی» احساس میکردم یک تیم هستیم.
*هوشمندی کارگردان هم در هماهنگ کردن بازیگران مهم است
من همیشه مدیون اعتماد آقای رئیسیان هستم ولی برخوردی که با من داشت با برخوردی که با خانم حاتمی که بازیگر مطرح و مورد علاقه اوست فرقی نمیکرد. یعنی همه را دریک سطح میدیدن. طبعا وقتی کارگردانی این طور برخورد میکند هیچ کدام از بچه های پشت صحنه اجازه شیطنت به خودشان نمیدهند. این اتفاق متأسفانه گاهی برای بازیگران تازه وارد رخ میدهد. اگر کارگردان ، حرفهای برخورد کند کسی اجازه شیطنت به خودش نمی دهد و باعث میشود بازیگر هم حرفهای بار بیاید. البته بعضی وقتها در کار بعدی احتمال سرخوردگی هست چون بازیگر از شرایط حرفهای با محیطی غیرحرفهای مواجه میشود.
*ممکن است سوءتفاهم پیش بیاید که منظور شما «شهرزاد» است؟
نه به طور کلی میگویم؛ من که این شانس را داشتهام که در همه پروژهها عوامل، حرفهای و مودب بودهاند. آقای رئیسیان یک روز من و شهاب حسینی را برای ضبط فلش بکها به خارج از تهران بردند که در آن فضا معارفهای داشته باشیم. چون برای آقای حسینی هم همبازی شدن با یک بازیگر تازه کار طبعا سختیهایی دارد. ضمن این که شهاب حسینی بسیار بسیار شریف و حرفهای است.
در همه کارها مشکلات هست بازیگر حرفهای باید به حاشیهها بیتوجه باشد چون در نهایت مخاطب بازی او را میبیند و بازیگر است که لطمه میبیند.
*وقتی خبر ساخت «کفشهای کو؟» رسانهای شد خیلیها گفتند کیومرث پوراحمد میخواهد«شب یلدا 2» را بسازد. البته خودش تکذیب کرد ولی به هر حال راه تاویل باز است و میتوان تصور کرد که رضا کیانیان دارد نقش پیری محمدرضا فروتن را بازی میکند. به شما هم چنین کنسههایی داد؟
نه اصلا. ولی میتوانیم بگوییم دغدغه کارگردان در این فیلم ادامه«شب یلدا» است.
*چطور به کیومرث پوراحمد معرفی شدید؟ «دوران عاشقی» را دیده بود؟
تهیه کننده فیلم آقای قائم مقامی من را در «دوران عاشقی» دیده بودند و معرفی کردند. روزی که من به دفتر تولید رفتم با شش – هفت بازیگر قرار داشتند. حتی گفتند این بازیگر فلان فیلم است؟ من گفتم نه بازیگر«دوران عاشقی»ام. همه خندیدند و همین باعث ایجاد یک جو بگو بخند و شاد شد. خانمشان هم حضور داشتند. آن روز من سرحال بودم و برای آقای پوراحمد «بیتا» شدم. گفتند تو خود بیتا هستی. «دوران عاشقی»را ببینم اگر بازیات خوب باشد انتخاب میشوی. همان شب دستیارشان سکانسی به من دادند که سختترین سکانس فیلم هم هست. فردای آن روز تست دادم و گفتند ایشان بیتای فیلم ماست. روز اول فیلمبرداری بعد از ضبط اولین سکانس متوجه شدم خیال ایشان راحت شده. حتی گفتند: « دختر تو یه چیزی می شی»
*نقش فرزند و پدر در سینما زیاد داشتهایم؛ اینجا چون قرار است رابطه پدر – دختر ببینیم قاعدتاً کار شما سختتر است و باید حس موجود را در دیالوگ، نگاه و بازی ببینیم. با رضا کیانیان تمرین داشتید؟
نه، ما تمرین نداشتیم. تمرینمان بین پلانها بود. آن هم تمرین نبود،آقای کیانیان بسیار با تجربه است برای همین در دوران فیلمبرداری ارتباطمان به گونهای شکل گرفت که انگار پدر و دختر هستیم. یعنی حس حمایت پدری را به من منتقل کردن. تا جایی که من بهشان میگفتم ددی جان! وقتی این رابطه شکل میگیرد حس موجود هم به مخاطب منتقل میشود . بزرگترین جذابیت فیلمنامه هم عذاب وجدان بیتا بود. درد برگشت ناپذیری دارد ولی نمیتواند به پدرش بگوید من همان دختری هستم که دنبالش هستی و باید نقش پرستار را بازی میکردم.
*ولی اول فیلم دختر با توپ پر میآید.
بله چون فکر میکند پدرش مقصر است ولی کمکم فهمید چقدر پدرش مظلوم شده.
*چند درصد از بیتا، خود مینا وحید است؟
تقریباً هشتاد درصد. البته این شیطنت را آدمهای دور و برم میبینند و در بیرون کنترل شده است. در طول فیلمبرداری «کفشهایم کو؟» حتی در خانه هم پر سر و صدا بودم تا این شیطنت در نقش اثر بگذارد. برعکس کارهای دیگر که آرام میروم و میآیم در پشت صحنه، در این فیلم خیلی اکتیو بودم تا این شیطنت از تقش نیفتد.
*سختی کار شما این بود که بازیگر روبه رو الزام نقش نباید به شما توجه میکرد. یعنی در خود فیلم بیتا باید یک نقش دیگر (پرستار) را بازی میکرد.
بله یک جور بازی توی بازی بود. در سکانسهایی که دو نفره نبود آقای کیانیان روبه روی من بازی میکرد که حسم بهتر شکل بگیرد.
*«کفشهایم کو؟» فیلم تأثیر برانگیزی است و مخاطب را تکان میدهد. موقع فیلمبرداری این اتمسفر وجود داشت؟
بله؛ در خیلی از سکانسهایی که گریه داشت بعد از کات نمیتوانستم گریه نکنم. ضمن این که از بازی آقای کیانیان و تنهایی او متأثر میشدیم. یک روزهایی بود که سکانسهای دردناکی میگرفتیم و بعدش خسته و بیحال میَشدیم. البته باید انرژیام را مدیریت میکردم که سکانسهای شاد بعدی، تحت تأثیر قرار نگیرد. برای همین بین فیلمبرداری در حیاط میدویدم و زیاد شیرینی میخوردم که بیتا بمانم.
مینا وحید در «دوران عاشقی» و «کفشهایم کو؟» نقش دخترهایی را بازی می کند که از خارج آمدهاند و طبیعی است که فارسی را با لهجه صحبت کنند. بعضی کارگردانها یک بازیگر را در قالب تثبیت شده ببینند، به همین دلیل چند نقش مشابه را رد کردم. دوست دارم نقش بعدی کاملا متفاوت با این سه باشد چون هر سه نقش شیک بوده. البته مهمتر از این ها این است که بازیگر نقشش ر اخوب بازی کند. در این سه نقش با وجود اشتراکاتی که دارند سعی کردم تفاوتهایی داشته باشند.» نقد دیگری که بر بازی خانم وحید وارد است به «کفشهایم کو؟» بر می گردد.
یک عده متعقدند نقش بیتا زیادی لوس شده و عدهای می گویند اتفاقا رابطه پدر و دخترها به ویژه در نسل بیتا عمدتا همین شکلی است. پاسخش را بخوانید: « وقتی یک شخصیت و رابطه آن با اطرافیان شکل بگیرد، بقیه مسائل براساس آن رابطه ایجاد میشود. الان پدر من بیمار است و تمام کارهای ابتدایی را باید برای او انجام داد. من و خواهرم مثل یک بچه با او برخورد میکنیم و در طول انجام کارها شاید 10 بار پیشانیاش را ببوسم و قربان صدقهاش بروم. این وقتی در زندگی واقعی میآید لوس نیست ولی وقتی در فیلم میبینی به خودت اجازه میدهی بگویی این لوس است. من حتی از آقای پوراحمد پرسیدم بیتا را جدیتر میخواهی؟ گفت: نه، همین مینا وحید را میخواهم.»
تصمیمهایی برای آینده
مینا وحید قدمهای اول بازیگری را خوب برداشته. حالا باید دید در آینده چه میکند. برای ادامه چه برنامهای دارید؟ چه میکنید که از قافله عقب نیفتید؟ او این طور پاسخ میدهد. « اولا ورزش خیلی کمک میکند و آن را رها نمیکنم. با یکی از اساتید بازیگری یک سیر نکات را برای بیان و بدن تمرین میکنم. چون معتقدم هر چند سال یک بار باید همه آموختهها را مرور کرد.» مسئله بعدی که در روند کارنامه این بازیگر تأثیر دارد، تنوع پیشنهادها است، میپرسیم جنس پیشنهادها به شما الان چه شکلی است: « خدا را شکر بیشتر پیشنهادها برای نقش یک است ولی از هر 10 فیلمی که ساخته میشود شاید یک فیلم است که محوریت آن زن باشد. یعنی رل یک به من پیشنهاد میشود ولی فقط ناظر است! من نقش را دوست دارم که منفعل نباشد و جایی برای کار کردن داشته باشد. در این مدت چند کار سینمایی پیشنهاد شده ولی جنس آن را دوست نداشتهام. فعلا هم در حال نوشتن هستم و قرار است ساخته شود. با یک تهیه کننده هم صحبت کردهام و باید منتظر زمان مناسب برای تولید آن بود. فیلمنامه دو سال پیش تمام شده و حالا مشغول روتوش کردن آن هستم.»
*از «سریال اخیرتان» شروع کنیم که از خیلی وقت سر زبان است وقتی نقش مریم پر رنگ شد و در چند قسمت اول شده محور قصه . پذیرش این نقش صبوری میخواهد چون مریم از قسمت سوم میآید و حضورش علی السویه است. وقتی نقش پیشنهاد شد چه دورنمایی برای آن داشتید؟
مریم سریال با دو نقشی که در «دوران عاشقی» و «کفشهایم کو؟»بازی کردم تفاوتهایی داشت و در پذیرش آن شک داشتم. چون خود شخصیت را دوست نداشتم؛ ضمن این که بی هویت بود. وقتی با آقای فتحی صحبت کردم ایشان هم حق را به من دادند و گفتند باید کاراکتر اصلاح شود که تا حدودی هم شد. به هر حال من برای انتخاب نقشها از چند نفر به عنوان مشاور کمک میگیرم. جالب این که چند نفر میگفتند نقش را قبول کن چون به هر حال سریال حسن فتحی است و بازیگران مطرحی در آن بودند که میشد به انتخاب آنها اعتماد کرد. در مقابل بعضیها میگفتند قبول نکن. چون هنوز«دوران عاشقی» اکران نشده بود و نمی دانستم موقعیتم چه خواهد شد. به هر حال انتخاب کردم. درباره این که شخصیت مریم کند رونمایی شد، باید بگویم در فیلمنامه این طور نبود.در قسمت 16 یا 17 فیلمنامه تکلیف کاراکتر روشن میشد نقش به پایان میرسید. (در ورژن کنونی نقش مریم در قسمت 26 معلوم شد) طبیعی است که حضور مریم قطره چکانی باشد. ولی آقای فتحی در تدوین تصمیم گرفتند که مریم را نگه دارند. اصلا فیلمنامه در تدوین چیز دیگری شد.
* شمای بازیگر دوست دارید همیشه نقش مثبت بازی کنید؟
راستش نه؛ یک بازیگر باید در کارنامه خود نقش خوب و بد داشته باشد. ضمن این که نقشهای بد در کارنامه یک بازیگر ماندگارترند.
*بعضی بازیگرها برای همین اصرار دارند نقش بد انتخاب کنند چون در ذهن مردم ماندگارتر میشود.
مریم نقش بد نیست، چرک است. قرار هم نبود این قدر چرک باشد و اگر وقت بود که نویسنده و کارگردان بیشتر به این داستانک برسند. مریم از این چرکی بیرون میآمد و تبدیل به شخصیتی خاکستری میشد. شاید با قراردادن 10 دیالوگ در لابه لای فیلمنامه این اتفاق رخ میداد. بابک (امیر حسین رستمی) یک شخصیت طنز دارد و مریم از رفتار او خجالت میکشد.
مریم عاشق نیست و هر چه رفتار عاشقانه و ابراز عشق میبینیم از جانب بابک است . مریم حتی یک نگاه عاشقانه به بابک ندارد. حتی جاهایی که از من میخواستند به بابک نگاه عاشقانه داشته باشم پیشنهاد میدادم این کار را نکنم. مریم دنبال موقعیت است و اگر ادعای عشق میکرد رفتار بعدیاش زیر سوال میرفت. مریم سودای بازیگری دارد و وقتی به یک آدم قدرتمند (سرهنگ تیموری) میرسد به امید آینده بهتر بابک را رها میکند. البته من نقش را تحلیل میکنم و قصدم اصالت دادن به مریم نیست. به هر حال؛ چون نقش پرداخت کافی نشده یک مقدار ابتر مانده وبرای مردم چندش آور است. مثلا یکنفر کامنت گذاشته که مشابه خداحافظی شما و بابک در رستوران را بین شهرزاد و فرهاد دیدم؛ آن جا اشکمان در آمد اینجا نه. فرصت نبود جواب بدهم که دوست عزیز اگر من اشک شما را در میآورم یعنی بد بازی کردهام. آن جدایی یک وداع بدون عشق بود و معنایش این بود که ما به هم نمیآییم. اتفاقا گریه کردن برای بازیگر آسانترین کار است.
*خودتان را کی قضاوت می کنید؟
من حتی در «دوران عاشقی» و «کفشهایم کو؟» تا نتیجه را روی پرده ندیدم با شعف دربارهشان حرف نزدم. من فکر میکردم « کفشهایم کو؟» کولاک میکند اما فروش نداشت. با این که فیلم خوب و آبرومندی است اما گیشه خوبی نداشت و همهمان ناراحت این اتفاق هستیم. درباره «شهرزاد» من بازیگر تازه کارم و باید خیلی تجربه کسب کنم که بتوانم آینده هر اثر را پیشبینی کنم. بازیگری مثل شهاب حسینی به این نقطه رسیده. در «دوران عاشقی» به ایشان میگفتم فلان فیلم ر ابازی کردید ولی کارگردانش آن موقع معروف نبود. میگفت از روی فیلمنامه فهمیدم خوب میشود. من هنوز این قدرت را ندارم؛ تازه آنها که دارند فکر میکنند سریالشان در شبکه خانگی موفق میشود، با شکست مواجه شدند. ما اصلا فکر نمیکردیم سریال موفق باشد.
*شما جزو بازیگرانی هستید که در سن پایین مثلا زیر 25 سال شروع نکردند. منتها این شانس را دارید که با کارگردانهای خوبی کار کردهاید. این اتفاق چه قدر محصول شرایط بوده و چه قدر به حوصله خودتان ربط دارد؟
من فوق لیسانس تئاتر هستم پس شش – هفت سال وقتم صرف تحصیلات شده. چهار سال هم پیشنهادهای مختلف از جمله پیشنهادهای تلویزیونی را رد میکردم. به نظرم برای بازیگری باید سیاستهایی داشته باشی. یعنی اگر در سن بیست سالگی میآمدم این طور قدم برنمیداشتم. چه بسا هیجان زده عمل میکردم و قدرت نه گفتن به یک سری از پروژهها را نداشتم و احتمالا به انحطاط حرفهای منجر می شد. از من پیشتر سوال شده که چرا کارگردانهای مطرح به شما پیشنهاد همکاری میدهند؟ خب، به من همه جور پیشنهادی داده میشود ولی اگر در این دو سال مثلا سی کار پیشنهاد شده من سه کار را پذیرفتهام. برای همین مخاطب 27تای دیگر را نمیبیند. باید دید ان پروژه به من چیزی اضافه میکند یا من چیزی به پروژه اضافه میکنم، اگر این طور بود نقش را میپذیرم.
*شانس کجای این اتفاق است؟
واقعا من خوش شانس بودهام، مخصوصا در اولین کار «دوران عاشقی» که باعث شد قدم اول ر ا محکم برادرم. پیش از این تله فیلم « ساعت به وقت صفر» را بازی کرده بودم که هم خیلی خوب دیده شد و هم در جشنواره جام جم جایزه برد اما آقای رئیسیان من را بر اساس آن فیلم انتخاب نکرد. یکی از دوستان تهیه کننده من را به ایشان معرفی کردند. این فیلم بزرگترین شانس من بود که فرصتی برای عرض اندام به من داد. نمیگویم میترای «دوران عاشقی» عالی شد اما وقتی یک بازیگر در برابر دو بازیگر حرفه ای و توانمند طوری بازی کرده که بازیاش بیرون نزده، موفقیت بزرگی برای او است.
*اتفاقا سال پیش پروندهای منتشر کردیم درباره بازیگران مطرحی که حاضر می شوند هر پارتنری را بپذیرند. درباره شهاب حسینی که بازیگر روبهروی شما است نوشتیم دچار اشتباه نشده چون مینا وحید از عهده نقش برآمده . چه احساسی داشتید وقتی فهمیدید قرار است در کنار دو اسم شناخته شده شهاب حسینی و لیلا حاتمی بازی کنید؟ چه کردید که کم نیاورید؟
در این که آقای حسینی سوپراستار موفق و محبوبی است شکی نیست ولی وقتی با او برخورد دارید متوجه میشوید که به قدری متواضع و افتاده است که به بازیگر روبه رو اجازه میدهد راحت بازی کند. بزرگترین درسی که از آقای حسینی یاد گرفتم این بود که به بازیگر روبه رو کمک میکند. مثلا به من میگفت فکر نمیکنی اگر طور دیگری بازی کنی بهتر است و وقتی برداشت دوباره میگرفتیم میدیدیم دقیقا درست میگوید. از او تشکر میکردم ولی می گفت من دارم به خودم کمک میکنم میگفت اگر در یک فیلم بازیگری خیلی هم خوب باشد ولی بازیگر روبه روی او خوب نباشد، بازیاش خراب میشود. واقعا در «دوران عاشقی» احساس میکردم یک تیم هستیم.
*هوشمندی کارگردان هم در هماهنگ کردن بازیگران مهم است
من همیشه مدیون اعتماد آقای رئیسیان هستم ولی برخوردی که با من داشت با برخوردی که با خانم حاتمی که بازیگر مطرح و مورد علاقه اوست فرقی نمیکرد. یعنی همه را دریک سطح میدیدن. طبعا وقتی کارگردانی این طور برخورد میکند هیچ کدام از بچه های پشت صحنه اجازه شیطنت به خودشان نمیدهند. این اتفاق متأسفانه گاهی برای بازیگران تازه وارد رخ میدهد. اگر کارگردان ، حرفهای برخورد کند کسی اجازه شیطنت به خودش نمی دهد و باعث میشود بازیگر هم حرفهای بار بیاید. البته بعضی وقتها در کار بعدی احتمال سرخوردگی هست چون بازیگر از شرایط حرفهای با محیطی غیرحرفهای مواجه میشود.
*ممکن است سوءتفاهم پیش بیاید که منظور شما «شهرزاد» است؟
نه به طور کلی میگویم؛ من که این شانس را داشتهام که در همه پروژهها عوامل، حرفهای و مودب بودهاند. آقای رئیسیان یک روز من و شهاب حسینی را برای ضبط فلش بکها به خارج از تهران بردند که در آن فضا معارفهای داشته باشیم. چون برای آقای حسینی هم همبازی شدن با یک بازیگر تازه کار طبعا سختیهایی دارد. ضمن این که شهاب حسینی بسیار بسیار شریف و حرفهای است.
در همه کارها مشکلات هست بازیگر حرفهای باید به حاشیهها بیتوجه باشد چون در نهایت مخاطب بازی او را میبیند و بازیگر است که لطمه میبیند.
*وقتی خبر ساخت «کفشهای کو؟» رسانهای شد خیلیها گفتند کیومرث پوراحمد میخواهد«شب یلدا 2» را بسازد. البته خودش تکذیب کرد ولی به هر حال راه تاویل باز است و میتوان تصور کرد که رضا کیانیان دارد نقش پیری محمدرضا فروتن را بازی میکند. به شما هم چنین کنسههایی داد؟
نه اصلا. ولی میتوانیم بگوییم دغدغه کارگردان در این فیلم ادامه«شب یلدا» است.
*چطور به کیومرث پوراحمد معرفی شدید؟ «دوران عاشقی» را دیده بود؟
تهیه کننده فیلم آقای قائم مقامی من را در «دوران عاشقی» دیده بودند و معرفی کردند. روزی که من به دفتر تولید رفتم با شش – هفت بازیگر قرار داشتند. حتی گفتند این بازیگر فلان فیلم است؟ من گفتم نه بازیگر«دوران عاشقی»ام. همه خندیدند و همین باعث ایجاد یک جو بگو بخند و شاد شد. خانمشان هم حضور داشتند. آن روز من سرحال بودم و برای آقای پوراحمد «بیتا» شدم. گفتند تو خود بیتا هستی. «دوران عاشقی»را ببینم اگر بازیات خوب باشد انتخاب میشوی. همان شب دستیارشان سکانسی به من دادند که سختترین سکانس فیلم هم هست. فردای آن روز تست دادم و گفتند ایشان بیتای فیلم ماست. روز اول فیلمبرداری بعد از ضبط اولین سکانس متوجه شدم خیال ایشان راحت شده. حتی گفتند: « دختر تو یه چیزی می شی»
*نقش فرزند و پدر در سینما زیاد داشتهایم؛ اینجا چون قرار است رابطه پدر – دختر ببینیم قاعدتاً کار شما سختتر است و باید حس موجود را در دیالوگ، نگاه و بازی ببینیم. با رضا کیانیان تمرین داشتید؟
نه، ما تمرین نداشتیم. تمرینمان بین پلانها بود. آن هم تمرین نبود،آقای کیانیان بسیار با تجربه است برای همین در دوران فیلمبرداری ارتباطمان به گونهای شکل گرفت که انگار پدر و دختر هستیم. یعنی حس حمایت پدری را به من منتقل کردن. تا جایی که من بهشان میگفتم ددی جان! وقتی این رابطه شکل میگیرد حس موجود هم به مخاطب منتقل میشود . بزرگترین جذابیت فیلمنامه هم عذاب وجدان بیتا بود. درد برگشت ناپذیری دارد ولی نمیتواند به پدرش بگوید من همان دختری هستم که دنبالش هستی و باید نقش پرستار را بازی میکردم.
*ولی اول فیلم دختر با توپ پر میآید.
بله چون فکر میکند پدرش مقصر است ولی کمکم فهمید چقدر پدرش مظلوم شده.
*چند درصد از بیتا، خود مینا وحید است؟
تقریباً هشتاد درصد. البته این شیطنت را آدمهای دور و برم میبینند و در بیرون کنترل شده است. در طول فیلمبرداری «کفشهایم کو؟» حتی در خانه هم پر سر و صدا بودم تا این شیطنت در نقش اثر بگذارد. برعکس کارهای دیگر که آرام میروم و میآیم در پشت صحنه، در این فیلم خیلی اکتیو بودم تا این شیطنت از تقش نیفتد.
*سختی کار شما این بود که بازیگر روبه رو الزام نقش نباید به شما توجه میکرد. یعنی در خود فیلم بیتا باید یک نقش دیگر (پرستار) را بازی میکرد.
بله یک جور بازی توی بازی بود. در سکانسهایی که دو نفره نبود آقای کیانیان روبه روی من بازی میکرد که حسم بهتر شکل بگیرد.
*«کفشهایم کو؟» فیلم تأثیر برانگیزی است و مخاطب را تکان میدهد. موقع فیلمبرداری این اتمسفر وجود داشت؟
بله؛ در خیلی از سکانسهایی که گریه داشت بعد از کات نمیتوانستم گریه نکنم. ضمن این که از بازی آقای کیانیان و تنهایی او متأثر میشدیم. یک روزهایی بود که سکانسهای دردناکی میگرفتیم و بعدش خسته و بیحال میَشدیم. البته باید انرژیام را مدیریت میکردم که سکانسهای شاد بعدی، تحت تأثیر قرار نگیرد. برای همین بین فیلمبرداری در حیاط میدویدم و زیاد شیرینی میخوردم که بیتا بمانم.
مینا وحید در «دوران عاشقی» و «کفشهایم کو؟» نقش دخترهایی را بازی می کند که از خارج آمدهاند و طبیعی است که فارسی را با لهجه صحبت کنند. بعضی کارگردانها یک بازیگر را در قالب تثبیت شده ببینند، به همین دلیل چند نقش مشابه را رد کردم. دوست دارم نقش بعدی کاملا متفاوت با این سه باشد چون هر سه نقش شیک بوده. البته مهمتر از این ها این است که بازیگر نقشش ر اخوب بازی کند. در این سه نقش با وجود اشتراکاتی که دارند سعی کردم تفاوتهایی داشته باشند.» نقد دیگری که بر بازی خانم وحید وارد است به «کفشهایم کو؟» بر می گردد.
یک عده متعقدند نقش بیتا زیادی لوس شده و عدهای می گویند اتفاقا رابطه پدر و دخترها به ویژه در نسل بیتا عمدتا همین شکلی است. پاسخش را بخوانید: « وقتی یک شخصیت و رابطه آن با اطرافیان شکل بگیرد، بقیه مسائل براساس آن رابطه ایجاد میشود. الان پدر من بیمار است و تمام کارهای ابتدایی را باید برای او انجام داد. من و خواهرم مثل یک بچه با او برخورد میکنیم و در طول انجام کارها شاید 10 بار پیشانیاش را ببوسم و قربان صدقهاش بروم. این وقتی در زندگی واقعی میآید لوس نیست ولی وقتی در فیلم میبینی به خودت اجازه میدهی بگویی این لوس است. من حتی از آقای پوراحمد پرسیدم بیتا را جدیتر میخواهی؟ گفت: نه، همین مینا وحید را میخواهم.»
تصمیمهایی برای آینده
مینا وحید قدمهای اول بازیگری را خوب برداشته. حالا باید دید در آینده چه میکند. برای ادامه چه برنامهای دارید؟ چه میکنید که از قافله عقب نیفتید؟ او این طور پاسخ میدهد. « اولا ورزش خیلی کمک میکند و آن را رها نمیکنم. با یکی از اساتید بازیگری یک سیر نکات را برای بیان و بدن تمرین میکنم. چون معتقدم هر چند سال یک بار باید همه آموختهها را مرور کرد.» مسئله بعدی که در روند کارنامه این بازیگر تأثیر دارد، تنوع پیشنهادها است، میپرسیم جنس پیشنهادها به شما الان چه شکلی است: « خدا را شکر بیشتر پیشنهادها برای نقش یک است ولی از هر 10 فیلمی که ساخته میشود شاید یک فیلم است که محوریت آن زن باشد. یعنی رل یک به من پیشنهاد میشود ولی فقط ناظر است! من نقش را دوست دارم که منفعل نباشد و جایی برای کار کردن داشته باشد. در این مدت چند کار سینمایی پیشنهاد شده ولی جنس آن را دوست نداشتهام. فعلا هم در حال نوشتن هستم و قرار است ساخته شود. با یک تهیه کننده هم صحبت کردهام و باید منتظر زمان مناسب برای تولید آن بود. فیلمنامه دو سال پیش تمام شده و حالا مشغول روتوش کردن آن هستم.»