به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ پروفسور «رابرت فوریسون»، نویسنده کتاب «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه»در 1929 میلادی در فرانسه به دنیا آمد. او که از 1974 تا 1999 استاد دانشگاه لیون فرانسه بوده معتقد است افسانه اتاقهای گاز و نسل کشی یهودیان ساخته و پرداخته سازمانهای یهودی است که به دنبال اهداف و اغراض کاملاً سیاسی و اقتصادی چنین دست به افسانه سازی زدهاند.
پروفسورفوریسون خود میگوید:«من تا سال 1960 به واقعیت کشتار بزرگ در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. اما پس از مطالعه کتابهای "پل راسینیه"(1) دچار شک و تردید شدم. پس از 14 سال تفکر شخصی و سپس 4 سال تحقیق خستگی ناپذیر اطمینان یافتم که با یک دروغ تاریخی مواجه هستم....سالها به دنبال فقط یک بازمانده از بازماندگان جنگ بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد؛ به ویژه به کثرت مدارک ادعایی در این مورد وقعی نمیگذاشتم. به حتی یک مدرک، یک مدرک راضی بودم؛ اماهمین یک مدرک را نیافتم. در مقابل آنچه یافتم تعداد بیشماری مدارک مجعول بود.»
پروفسورفوریسون اولین بار در سال 1978 طی سلسله مقالاتی در نشریه لوموند در باره این موضوع به افشاگری پرداخت. او تاکنون چندین کتاب و دهها مقاله معتبر و مستند در این خصوص تدوین و چاپ کرده است. از وی تاکنون آثار فراوانی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی چاپ و منتشر شده است.
پروفسورفوریسون بعد از چاپ مقالات خود در روزنامه لوموند به اتهام تحریف عمدی تاریخ به دادگاه احضار شد. او تاکنون بارها و بارها به دادگاه رفته و همواره از سوی سازمانهای یهودی مورد حمله تبلیغاتی و فیزیکی قرار گرفته است.
کتاب «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» نوشته پروفسورفوریسون از آن جهت که مملو از اسناد و مدارک است اهمیت ویژهای در بین کتابهای مکتب تاریخ حقیقی پیدا کرده است. حدود 60 درصد این کتاب را اسناد و مدارک تشکیل میدهند. به همین خاطر تبدیل به کتابی مستند شده است. از منظر دیگر پروفسور فوریسون در این کتاب با نگاه دقیق و موشکافانهای تمام جزئیات را در مورد یادداشتهای دکتر کرمر بررسی کرده است. کرمر مدتی به عنوان پزشک در اردوگاه آشویتس خدمت میکرده است. نویسنده از این یادداشتها به عنوان سند اصلی مورد بحث خود برای اثبات دروغ بودن ماجرای اتاقهای گاز و کشتار جمعی یهودیان بهره برده است. همچنین از آن جهت که این کتاب در پاسخ به مورخان و مدافعان هولوکاست نوشته شده است و از طرف مقابل به جای جواب منطقی، علمی و مستند با حملات تبلیغاتی و فیزیکی و پیگرد قضایی به دلیل اتهام تحریف عمدی تاریخ روبه رو شده است، نشان دهنده قوت استنادات و مدارک مورد استفاده و تحلیل های تاریخی صورت گرفته توسط پروفسورفوریسون میباشد.
معرفی کتاب
کتاب «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» را پروفسورفوریسون در 1979 به رشته تحریر در آورد و در 1980 آن را به چاپ رساند. وی بعد از آنکه در 1978 در روزنامه لوموند برای اولین بار به افشاگری در مورد افسانه هولوکاست و کشتارهای جمعی در اتاق های گاز پرداخت و به جمع محققان تاریخی مکتب تاریخ حقیقی پیوست، به اتهام تحریف عمدی تاریخ به دادگاه احضار شد. او به همین دلیل اقدام به جمع آوری استنادات و مدارک خود کرد و به آنها نظام بخشید تا به دادگاه ارائه کند. اما قبل از آن، آنها را در قالب کتاب حاضر، انتشار داد. این کتاب در سال 1381 ش با ترجمه آقای سید ابوالفرید ضیاءالدینی و با نام«اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» توسط انتشارات «موسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه» به چاپ رسید. نسخه فارسی شامل یک مقدمه بلند از دکتر نوام چامسکی در مورد این کتاب، پروفسورفوریسون و هولوکاست است. سپس مقاله ای از نوام چامسکی و به دنبال آن متن اصلی کتاب با مقدمه نویسنده آغاز میشود. بخش اول این کتاب در 63 صفحه شامل بررسی وجود اتاقهای گاز با توجه به یادداشتهای دکتر کرمر و بخش دوم در 161 صفحه شامل اسناد ضمیمه میباشد. در مجموع نسخه فارسی آن 292 صفحه است.
بخش اول :
در بخش اول کتاب، یادداشتهای دکتر کرمر به عنوان سند اصلی و پایه کار قرار گرفته است. ابتدا یادداشتهای دکتر کرمر در ماههای سپتامبر و اکتبر مورد بررسی قرار میگیرد و همزمان با آنها تقویم وقایع «دفاتر آشوویتس» هم بررسی میشود. تا مشخص گردد که ورود دکتر کرمر به اردوگاه دقیقاً همزمان با اوج گرفتن اپیدمی تیفوس در اردوگاه بوده است. دکتر کرمر در تاریخ 30 اوت 1942 یعنی اواسط تابستان به مدت 81 روز به اردوگاه آشویتس منتقل گردیده است تا به جای پزشک قبلی در بیمارستان اردوگاه خدمت کند. در ضمن اشاره میشود که شهر آشویتس هم از تیفوس در امان نبوده است. در شهر ساکنان برخی کوچه ها در اثر بیماری معروف به آشویتس به طور کلی نابود شده بودند. سپس پروفسورفوریسون با اشاره به یادداشت مورخ 2 سپتامبر 1942 دکتر کرمر که در آن از کلمه جهنم دانته استفاده کرده است و ژولوز (2) آن را به معنی صحنه های کشتار جمعی انسانها دانسته است ضمن مقایسه با متن اصلی یادداشت، به بررسی تحریفات ژولوز در نقل مطالب این یادداشت میپزدازد و سپس متن را به طور صحیح نقل میکند. آنگاه به بررسی صفات انسانی دکتر کرمر میپردازد و اینکه او آزادی بیان خوبی دارد و تمام جزئیات را یادداشت میکرده است. در ضمن فردی حساس بوده است و در محل خدمت خود هم به عنوان یک نازی متعصب شناخته نمیشد. به همین خاطر اگر کشتار جمعی انسانها در اتاق های گاز اتفاق افتاده بود او حتماً جزئیات آن را هم به صراحت مینوشت. در حالی که حتی کلمه ای از کنایه گویی نیز در کلام او دیده نشده است. در ادامه هم دلایل بیان میگردد مبنی بر اینکه این عبارت مربوط به بیماری تیفوس بوده است.
یادداشت کرمر مورخ 12 اکتبر 1942 به روایت متن اصلی آورده میشود. و سپس با گفته ژولوز مقایسه میشود که نشان دهنده تحریفات صورت گرفته در متن یادداشتهای ژولوز میباشد. سپس پروفسورفوریسون وارد «اعترافات» دکتر کرمر در برابر قضات استالینی میشود. او میگوید به دو دلیل کلمه اعترافات را داخل گیومه قرار دادهام. نخست آنکه اظهارات وی از سوی مخالفان تحت این عنوان نامیده میشود و دوم اینکه من هم هیچگاه برای این گونه گفته ها در باره «اتاقهای گاز» ادعایی کمترین اعتباری قائل نیستم. اما قبل از وارد شدن به متن «اعترافات» پروفسورفوریسون، تناقضات موجود در اعترافات دیگران از جمله «شواتزهوبر» را مورد بررسی قرار میدهد آنگاه وارد اعترافات دکتر کرمر در دادگاه لهستانی استالینی میشود. پروفسور فوریسون نتیجه میگیرد که دکتر کرمر هیچ چیزی را به چشم خود ندیده است و بسیار مبهم صحبت کرده است و پلیس لهستان در متن اصلی و در اردوگاهو در دفاتر آشویتس دست بردهاند. سپس پروفسور فوریسون در جواب ژولوز که می میگوید: هس و کرمر بدون هماهنگی قبلی به یک گونه اعتراف کردهاند، تاکید میکند که اعترافات هس و کرمر هر دو توسط «یان زهن» بازپرس لهستانی مسئول پرونده آنها به دست آمده است. بنابر این تعجبی ندارد که کرمر و هس همان درس مشترکی را که از زندانبانان کمونیست خود گرفتهاند، تکرار کرده باشند.
بعد از آن کتاب به دادگاه مونستر 1960 میپردازد. در اینجا پروفسور فوریسون تنها به ذکر نکاتی جالب و بسیار در خور توجه میپردازد و تناقضات و فریبکاریهای صورت گرفته را به اختصار بیان میدارد. دادگاه در دو نوبت ادعای او را به مثابه اصرار بر جنایت دانسته بود: ابتدا در 1960 در مونستر زمانی که دکتر 77 ساله بود، سپس در 81 سالگی دکتر در 1964 در فرانکفورت. از این رو دکتر مجبور بود آنچه را که به او نسبت میدادند، تکذیب نکند. در آخر بخش اول کتاب، تحریفات صورت گرفته در متن اصلی و زمینه وقوع حوادثی را تحلیل میکند که از سوی ژولوز برای متهم کردن پروفسور فوریسون در روزنامه لوموند صورت داده است.
بخش دوم:
بخش دوم کتاب شامل اسناد ضمیمهای است که با بحثهای تاریخی روزنامه لوموند فرانسه در سالهای 1978 و 1979 بین پروفسور فوریسون و ژولوز و دیگر همفکرانش آغاز میشود. سپس با بحث پیرامون دکتر «یوهان پل کرمر» ادامه مییابد. در این قسمت ابتدا ماخذشناسی اسناد و دفاتر بجای مانده از دکتر کرمر صورت میگیرد. سپس زندگی نامه دکتر «یوهان پل کرمر» به طور خلاصه نقل شده است. در سند ضمیمه شماره 8 مواردی که توسط آقای ژولوز از سند یادداشت مورخ 2 سپتامبر 1942 دکتر کرمر حذف شدهاند مشخص شده ، توضیح مختصری در این باره ارائه میگردد. در سند شماره 9 تحریفات متعددی که قبل از آقای ژولوز در این باره صورت گرفته است همراه با مکان و تاریخ تحریف و نمونه هایی از تحریفات صورت گرفته آورده شده است.
بخش سوم:
در قسمت سوم اسناد ضمیمه عدم امکان وجود اتاقهای گاز از لحاظ علمی و فیزیکی در اردوگاه آشویتس با اسناد و مدارک اثبات میگردد. در سند شماره 12 آنجایی که رودلف هس فرمانده اردوگاه آشویتس عنوان میسازد که ماموران هنگام تخلیه اجساد از درون اتاقهای گاز سیگار میکشیدند یا چیزی میخوردند این سئوال اساسی را مطرح میسازد که چگونه کماندوهای ویژه بدون ماسک ضد گاز وارد اتاقهای گاز اشباع شده از اسید سیانیدریک میشدند. در نهایت نتیجه میگیرد که گاز زیگلون ب با آن حد از کشندگی و سمی بودن که انسانهای انبوهی را در درون اتاقهای گاز میکشته بلافاصله با روشن کردن دستگاه تهویه و باز شدن در، اثر سمی خود را از دست میداده است. به طوری که افرادی بدون هیچگونه احتیاط خاصی با بیرحمی تمام مبادرت به تخلیه جنازه ها از درون اتاقهای گاز مینمودند. در ادامه قسمتهایی از یک بروشور تبلیغاتی نقل شده که در آن طرز استفاده از زیگلون برای نابودی حشرات را بیان کرده است که حاوی نکات بسیار جالبی است. به طور مثال در بخش 14 این بروشور آمده است مکانی که گاز در آن پخش شده است تا 21 ساعت بعد از شروع تهویه قابل استفاده نیست. لازم به ذکر است که این بروشور در تاریخ 21 اوت 1947 توسط متفقین به عنوان سند ثبت شده است(صص 185 – 184).
در سند ضمیمه شماره 13 این سند به طور کامل آمده است.
بخش چهارم:
قسمت چهارم اسنادی را ارائه میدهد که لزوم تجدید نظر در مواضع رسمی سال 1960 میلادی را میرساند. در سند ضمیمه شماره 14 عدم وجود کشتار با گاز در اردوگاه داخائو مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان این سند به اعتراف دکتر «مارتین بروتزات» از انستیتو تاریخ معاصر مونیخ اشاره شده است که در آن بر عدم وجود کشتار با گاز در اردوگاههای داخائو، برگن – برسن و بوخنوالد تاکید میگردد. سند شماره 15 نمونه ای از شهادتهای دروغین و افسانه سرایی هایی در مورد اتاقهای گاز است. در این سند مرجع شهادت کشیش هنوگ میباشد. این نمونه را پروفسور فوریسون از آن جهت آورده است که عدم وجود اتاق گاز در بوخنوالد بر همگان اثبات شده و در ضمن مملو از دروغ پردازی و افسانه سازیهای آشکار است تا دیر باوران هم متقتعد شوند شهادتهای موجود در مورد اتاقهای گاز بی پایه و بی اساس هستند. سند شماره 16 شامل مقاله ای در مورد داخائو است که پروفسور فوریسون آن را در ژوئیه 1979 نگاشته است و در آن اثبات میکند که در داخائو هیچگونه کشتار جمعی انسانها در اتاقهای گاز صورت نگرفته است. در انتهای این سند هم پروفسور فوریسون با ارائه مدارک ادعایی در اثبات وجود اتاق گاز در داخائو تاکید میکند که هیچگونه مدارک قابل استنادی در این مورد وجود ندارد و تنها چیزی که موجود است چند عکس از جعبه های زیگلون ب که هیچ چیز را اثبات نمیکند. چرا که استفاده از زیگلون ب در ارتش آلمان به جهت ضد عفونی به همان اندازه معمول بوده که د.د.ت. در ارتش آمریکا معمول بوده است(صص 226 – 225)
بخش پنجم:
در قسمت پنجم اسناد پروفسور فوریسون به انجمن بینالمللی علیه نژادپرستی و یهود ستیزی «گیلوا»(3) پرداخته است. در ابتدا تاریخچه مختصری از این سازمان یهودی ارائه میشود و در ادامه مشکلات و معضلاتی که این سازمان برای پروفسور فوریسون به وجود آورده است از قبیل تهدید به ضرب و جرح و قتل و فحاشی بیان میگردد(صص 231 – 230) در ادامه این سند حکم دادگاه حل اختلاف پاریس علیه پروفسور فوریسون و نمونه هایی از تقلب های صورت گرفته توسط این سازمان یهودی آورده شده است.
در انتهای این کتاب هم سه سند تکمیلی آمده است. سند تکمیلی شماره 18 مدرکی از صلیب سرخ جهانی در باره اردوگاه آشویتس است. این سند که در اصل له متهمان به کشتار جمعی انسانها در اردوگاه آشویتس میباشد با تحریفاتی که در آن صورت گرفته است به صورت سندی علیه این متهمان درآمده است. این سند در واقع گزارش دیدار نماینده کمیته بین المللی صلیب سرخ با فرمانده اردوگاه آشویتس در سپتامبر 1944 است. نکته قابل توجه اینکه صلیب سرخ مانند واتیکان و برخی دیگر از مراجع بین المللی پس از جنگ اعلام کردند که از موضوع «اتاقهای گاز» و «قتل عام یهودیان» کاملا بی خبر بودهاند(ص 246). سپس پنج عبارت اساسی گزارش آورده میشود و بعد از آن پروفسور فوریسون به توضیح و تحلیل این پنج عبارت میپردازد و نتیجه میگیرد که شایعاتی در زمان جنگ در این خصوص وجود داشته است اما هیچ چیز اثبات نشده و پروفسور فوریسون مجدداً در اینجا هم تکرار میکند یک مدرک هم که به صراحت بر کشتار جمعی انسانها در اتاقهای گاز دلالت داشته باشد، نیافته است(ص249) در انتهای این سند هم نامه پروفسور فوریسون به یکی از دانشگاههای تجدید نظر طلبان تاریخی یا تاریخ دانان مکتب تاریخ حقیقی آورده شده است.
سند تکمیلی شماره 19 در مورد شهادت «فیلیپ مولر» در باره آشویتس میباشد. در این سند پروفسور فوریسون سعی میکند تا دروغ پردازیهای صورت گرفته در اصل شهادتها و تحریفاتی را که بعداً و توسط ناشران در آن صورت گرفته است به نمایش بگذارد. در ادامه این سند نامه پروفسور فوریسون به آقای ژان دانیل مدیر مجله نوول آبزرواتور آمده است که وی در مورد کتاب خاطرات فیلیپ مولر توضیحات بیشتری ارائه میدهد. در پایان این سند هم نامه ژان دانیل در پاسخ نامه پروفسور فوریسون آورده شده است.
سند تکمیلی شماره 20 که آخرین سند و مطلب این کتاب است نوعی نتیجه گیری پروفسور فوریسون از بحثهای موجود در کتاب به حساب میآید که لزوم بازنگری در تاریخ جنگ جهانی دوم و به دست آوردن تاریخ واقعی جنگ جهانی دوم را میرساند. پروفسور فوریسون در این بخش عنوان میکند که : «به نظر من صحیح تر آن است که بگوئیم یک افسانه یا نوعی مذهب وطن پرستی که حق و باطل را در اندازههای مختلف نزد فاتحان جنگ در هم میآمیزد، ساخته شده است. وجود نوعی تابو، سانسور خودجوش و نوعی تروریسم - که به وحشتی که ایجاد میکند آگاهی ندارد - موجب شده تا هرگونه تلاشی در جهت جستجو و کشف واقعیتها، تاکنون سرکوب شوند. به این ترتیب وقایع نگاران درباری با نوشته ها، گفته ها و حتی سکوت محترمانه خود، آئین برخی از افسانه ها را که در برهه هایی از تاریخ جوامع، حیاتی بودهاند، ساخته، پرداخته و حفظ کردهاند»(ص279) کتاب با نامه یک تبعیدی سابق در دفاع از حقیقت پایان میپذیرد.
پی نوشت :
1 – از پیشگامان مکتب تاریخ حقیقی و از اعضای جناح چپ فرانسه است. او عضو نهضت مقاومت بود و کتاب «دروغ اولیس» را نوشته است.
2 – ژولوز: کسی که در روزنامه لوموند و در مقابل فوریسون در سال 1978 مقالاتی نوشته است و در ضمن آنها فوریسون را به تحریف تاریخ متهم میسازد.
3 – این انجمن فرانسوی از سازمانهای پر قدرت یهودیان محسوب میشود.
منبع:فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 14، ویژه نامه هولوکاست، ص 336 تا 343
پروفسورفوریسون خود میگوید:«من تا سال 1960 به واقعیت کشتار بزرگ در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. اما پس از مطالعه کتابهای "پل راسینیه"(1) دچار شک و تردید شدم. پس از 14 سال تفکر شخصی و سپس 4 سال تحقیق خستگی ناپذیر اطمینان یافتم که با یک دروغ تاریخی مواجه هستم....سالها به دنبال فقط یک بازمانده از بازماندگان جنگ بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد؛ به ویژه به کثرت مدارک ادعایی در این مورد وقعی نمیگذاشتم. به حتی یک مدرک، یک مدرک راضی بودم؛ اماهمین یک مدرک را نیافتم. در مقابل آنچه یافتم تعداد بیشماری مدارک مجعول بود.»
پروفسورفوریسون اولین بار در سال 1978 طی سلسله مقالاتی در نشریه لوموند در باره این موضوع به افشاگری پرداخت. او تاکنون چندین کتاب و دهها مقاله معتبر و مستند در این خصوص تدوین و چاپ کرده است. از وی تاکنون آثار فراوانی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی چاپ و منتشر شده است.
پروفسورفوریسون بعد از چاپ مقالات خود در روزنامه لوموند به اتهام تحریف عمدی تاریخ به دادگاه احضار شد. او تاکنون بارها و بارها به دادگاه رفته و همواره از سوی سازمانهای یهودی مورد حمله تبلیغاتی و فیزیکی قرار گرفته است.
کتاب «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» نوشته پروفسورفوریسون از آن جهت که مملو از اسناد و مدارک است اهمیت ویژهای در بین کتابهای مکتب تاریخ حقیقی پیدا کرده است. حدود 60 درصد این کتاب را اسناد و مدارک تشکیل میدهند. به همین خاطر تبدیل به کتابی مستند شده است. از منظر دیگر پروفسور فوریسون در این کتاب با نگاه دقیق و موشکافانهای تمام جزئیات را در مورد یادداشتهای دکتر کرمر بررسی کرده است. کرمر مدتی به عنوان پزشک در اردوگاه آشویتس خدمت میکرده است. نویسنده از این یادداشتها به عنوان سند اصلی مورد بحث خود برای اثبات دروغ بودن ماجرای اتاقهای گاز و کشتار جمعی یهودیان بهره برده است. همچنین از آن جهت که این کتاب در پاسخ به مورخان و مدافعان هولوکاست نوشته شده است و از طرف مقابل به جای جواب منطقی، علمی و مستند با حملات تبلیغاتی و فیزیکی و پیگرد قضایی به دلیل اتهام تحریف عمدی تاریخ روبه رو شده است، نشان دهنده قوت استنادات و مدارک مورد استفاده و تحلیل های تاریخی صورت گرفته توسط پروفسورفوریسون میباشد.
کتاب «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» را پروفسورفوریسون در 1979 به رشته تحریر در آورد و در 1980 آن را به چاپ رساند. وی بعد از آنکه در 1978 در روزنامه لوموند برای اولین بار به افشاگری در مورد افسانه هولوکاست و کشتارهای جمعی در اتاق های گاز پرداخت و به جمع محققان تاریخی مکتب تاریخ حقیقی پیوست، به اتهام تحریف عمدی تاریخ به دادگاه احضار شد. او به همین دلیل اقدام به جمع آوری استنادات و مدارک خود کرد و به آنها نظام بخشید تا به دادگاه ارائه کند. اما قبل از آن، آنها را در قالب کتاب حاضر، انتشار داد. این کتاب در سال 1381 ش با ترجمه آقای سید ابوالفرید ضیاءالدینی و با نام«اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» توسط انتشارات «موسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه» به چاپ رسید. نسخه فارسی شامل یک مقدمه بلند از دکتر نوام چامسکی در مورد این کتاب، پروفسورفوریسون و هولوکاست است. سپس مقاله ای از نوام چامسکی و به دنبال آن متن اصلی کتاب با مقدمه نویسنده آغاز میشود. بخش اول این کتاب در 63 صفحه شامل بررسی وجود اتاقهای گاز با توجه به یادداشتهای دکتر کرمر و بخش دوم در 161 صفحه شامل اسناد ضمیمه میباشد. در مجموع نسخه فارسی آن 292 صفحه است.
بخش اول :
در بخش اول کتاب، یادداشتهای دکتر کرمر به عنوان سند اصلی و پایه کار قرار گرفته است. ابتدا یادداشتهای دکتر کرمر در ماههای سپتامبر و اکتبر مورد بررسی قرار میگیرد و همزمان با آنها تقویم وقایع «دفاتر آشوویتس» هم بررسی میشود. تا مشخص گردد که ورود دکتر کرمر به اردوگاه دقیقاً همزمان با اوج گرفتن اپیدمی تیفوس در اردوگاه بوده است. دکتر کرمر در تاریخ 30 اوت 1942 یعنی اواسط تابستان به مدت 81 روز به اردوگاه آشویتس منتقل گردیده است تا به جای پزشک قبلی در بیمارستان اردوگاه خدمت کند. در ضمن اشاره میشود که شهر آشویتس هم از تیفوس در امان نبوده است. در شهر ساکنان برخی کوچه ها در اثر بیماری معروف به آشویتس به طور کلی نابود شده بودند. سپس پروفسورفوریسون با اشاره به یادداشت مورخ 2 سپتامبر 1942 دکتر کرمر که در آن از کلمه جهنم دانته استفاده کرده است و ژولوز (2) آن را به معنی صحنه های کشتار جمعی انسانها دانسته است ضمن مقایسه با متن اصلی یادداشت، به بررسی تحریفات ژولوز در نقل مطالب این یادداشت میپزدازد و سپس متن را به طور صحیح نقل میکند. آنگاه به بررسی صفات انسانی دکتر کرمر میپردازد و اینکه او آزادی بیان خوبی دارد و تمام جزئیات را یادداشت میکرده است. در ضمن فردی حساس بوده است و در محل خدمت خود هم به عنوان یک نازی متعصب شناخته نمیشد. به همین خاطر اگر کشتار جمعی انسانها در اتاق های گاز اتفاق افتاده بود او حتماً جزئیات آن را هم به صراحت مینوشت. در حالی که حتی کلمه ای از کنایه گویی نیز در کلام او دیده نشده است. در ادامه هم دلایل بیان میگردد مبنی بر اینکه این عبارت مربوط به بیماری تیفوس بوده است.
یادداشت کرمر مورخ 12 اکتبر 1942 به روایت متن اصلی آورده میشود. و سپس با گفته ژولوز مقایسه میشود که نشان دهنده تحریفات صورت گرفته در متن یادداشتهای ژولوز میباشد. سپس پروفسورفوریسون وارد «اعترافات» دکتر کرمر در برابر قضات استالینی میشود. او میگوید به دو دلیل کلمه اعترافات را داخل گیومه قرار دادهام. نخست آنکه اظهارات وی از سوی مخالفان تحت این عنوان نامیده میشود و دوم اینکه من هم هیچگاه برای این گونه گفته ها در باره «اتاقهای گاز» ادعایی کمترین اعتباری قائل نیستم. اما قبل از وارد شدن به متن «اعترافات» پروفسورفوریسون، تناقضات موجود در اعترافات دیگران از جمله «شواتزهوبر» را مورد بررسی قرار میدهد آنگاه وارد اعترافات دکتر کرمر در دادگاه لهستانی استالینی میشود. پروفسور فوریسون نتیجه میگیرد که دکتر کرمر هیچ چیزی را به چشم خود ندیده است و بسیار مبهم صحبت کرده است و پلیس لهستان در متن اصلی و در اردوگاهو در دفاتر آشویتس دست بردهاند. سپس پروفسور فوریسون در جواب ژولوز که می میگوید: هس و کرمر بدون هماهنگی قبلی به یک گونه اعتراف کردهاند، تاکید میکند که اعترافات هس و کرمر هر دو توسط «یان زهن» بازپرس لهستانی مسئول پرونده آنها به دست آمده است. بنابر این تعجبی ندارد که کرمر و هس همان درس مشترکی را که از زندانبانان کمونیست خود گرفتهاند، تکرار کرده باشند.
بعد از آن کتاب به دادگاه مونستر 1960 میپردازد. در اینجا پروفسور فوریسون تنها به ذکر نکاتی جالب و بسیار در خور توجه میپردازد و تناقضات و فریبکاریهای صورت گرفته را به اختصار بیان میدارد. دادگاه در دو نوبت ادعای او را به مثابه اصرار بر جنایت دانسته بود: ابتدا در 1960 در مونستر زمانی که دکتر 77 ساله بود، سپس در 81 سالگی دکتر در 1964 در فرانکفورت. از این رو دکتر مجبور بود آنچه را که به او نسبت میدادند، تکذیب نکند. در آخر بخش اول کتاب، تحریفات صورت گرفته در متن اصلی و زمینه وقوع حوادثی را تحلیل میکند که از سوی ژولوز برای متهم کردن پروفسور فوریسون در روزنامه لوموند صورت داده است.
بخش دوم:
بخش دوم کتاب شامل اسناد ضمیمهای است که با بحثهای تاریخی روزنامه لوموند فرانسه در سالهای 1978 و 1979 بین پروفسور فوریسون و ژولوز و دیگر همفکرانش آغاز میشود. سپس با بحث پیرامون دکتر «یوهان پل کرمر» ادامه مییابد. در این قسمت ابتدا ماخذشناسی اسناد و دفاتر بجای مانده از دکتر کرمر صورت میگیرد. سپس زندگی نامه دکتر «یوهان پل کرمر» به طور خلاصه نقل شده است. در سند ضمیمه شماره 8 مواردی که توسط آقای ژولوز از سند یادداشت مورخ 2 سپتامبر 1942 دکتر کرمر حذف شدهاند مشخص شده ، توضیح مختصری در این باره ارائه میگردد. در سند شماره 9 تحریفات متعددی که قبل از آقای ژولوز در این باره صورت گرفته است همراه با مکان و تاریخ تحریف و نمونه هایی از تحریفات صورت گرفته آورده شده است.
بخش سوم:
در قسمت سوم اسناد ضمیمه عدم امکان وجود اتاقهای گاز از لحاظ علمی و فیزیکی در اردوگاه آشویتس با اسناد و مدارک اثبات میگردد. در سند شماره 12 آنجایی که رودلف هس فرمانده اردوگاه آشویتس عنوان میسازد که ماموران هنگام تخلیه اجساد از درون اتاقهای گاز سیگار میکشیدند یا چیزی میخوردند این سئوال اساسی را مطرح میسازد که چگونه کماندوهای ویژه بدون ماسک ضد گاز وارد اتاقهای گاز اشباع شده از اسید سیانیدریک میشدند. در نهایت نتیجه میگیرد که گاز زیگلون ب با آن حد از کشندگی و سمی بودن که انسانهای انبوهی را در درون اتاقهای گاز میکشته بلافاصله با روشن کردن دستگاه تهویه و باز شدن در، اثر سمی خود را از دست میداده است. به طوری که افرادی بدون هیچگونه احتیاط خاصی با بیرحمی تمام مبادرت به تخلیه جنازه ها از درون اتاقهای گاز مینمودند. در ادامه قسمتهایی از یک بروشور تبلیغاتی نقل شده که در آن طرز استفاده از زیگلون برای نابودی حشرات را بیان کرده است که حاوی نکات بسیار جالبی است. به طور مثال در بخش 14 این بروشور آمده است مکانی که گاز در آن پخش شده است تا 21 ساعت بعد از شروع تهویه قابل استفاده نیست. لازم به ذکر است که این بروشور در تاریخ 21 اوت 1947 توسط متفقین به عنوان سند ثبت شده است(صص 185 – 184).
در سند ضمیمه شماره 13 این سند به طور کامل آمده است.
بخش چهارم:
قسمت چهارم اسنادی را ارائه میدهد که لزوم تجدید نظر در مواضع رسمی سال 1960 میلادی را میرساند. در سند ضمیمه شماره 14 عدم وجود کشتار با گاز در اردوگاه داخائو مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان این سند به اعتراف دکتر «مارتین بروتزات» از انستیتو تاریخ معاصر مونیخ اشاره شده است که در آن بر عدم وجود کشتار با گاز در اردوگاههای داخائو، برگن – برسن و بوخنوالد تاکید میگردد. سند شماره 15 نمونه ای از شهادتهای دروغین و افسانه سرایی هایی در مورد اتاقهای گاز است. در این سند مرجع شهادت کشیش هنوگ میباشد. این نمونه را پروفسور فوریسون از آن جهت آورده است که عدم وجود اتاق گاز در بوخنوالد بر همگان اثبات شده و در ضمن مملو از دروغ پردازی و افسانه سازیهای آشکار است تا دیر باوران هم متقتعد شوند شهادتهای موجود در مورد اتاقهای گاز بی پایه و بی اساس هستند. سند شماره 16 شامل مقاله ای در مورد داخائو است که پروفسور فوریسون آن را در ژوئیه 1979 نگاشته است و در آن اثبات میکند که در داخائو هیچگونه کشتار جمعی انسانها در اتاقهای گاز صورت نگرفته است. در انتهای این سند هم پروفسور فوریسون با ارائه مدارک ادعایی در اثبات وجود اتاق گاز در داخائو تاکید میکند که هیچگونه مدارک قابل استنادی در این مورد وجود ندارد و تنها چیزی که موجود است چند عکس از جعبه های زیگلون ب که هیچ چیز را اثبات نمیکند. چرا که استفاده از زیگلون ب در ارتش آلمان به جهت ضد عفونی به همان اندازه معمول بوده که د.د.ت. در ارتش آمریکا معمول بوده است(صص 226 – 225)
بخش پنجم:
در قسمت پنجم اسناد پروفسور فوریسون به انجمن بینالمللی علیه نژادپرستی و یهود ستیزی «گیلوا»(3) پرداخته است. در ابتدا تاریخچه مختصری از این سازمان یهودی ارائه میشود و در ادامه مشکلات و معضلاتی که این سازمان برای پروفسور فوریسون به وجود آورده است از قبیل تهدید به ضرب و جرح و قتل و فحاشی بیان میگردد(صص 231 – 230) در ادامه این سند حکم دادگاه حل اختلاف پاریس علیه پروفسور فوریسون و نمونه هایی از تقلب های صورت گرفته توسط این سازمان یهودی آورده شده است.
در انتهای این کتاب هم سه سند تکمیلی آمده است. سند تکمیلی شماره 18 مدرکی از صلیب سرخ جهانی در باره اردوگاه آشویتس است. این سند که در اصل له متهمان به کشتار جمعی انسانها در اردوگاه آشویتس میباشد با تحریفاتی که در آن صورت گرفته است به صورت سندی علیه این متهمان درآمده است. این سند در واقع گزارش دیدار نماینده کمیته بین المللی صلیب سرخ با فرمانده اردوگاه آشویتس در سپتامبر 1944 است. نکته قابل توجه اینکه صلیب سرخ مانند واتیکان و برخی دیگر از مراجع بین المللی پس از جنگ اعلام کردند که از موضوع «اتاقهای گاز» و «قتل عام یهودیان» کاملا بی خبر بودهاند(ص 246). سپس پنج عبارت اساسی گزارش آورده میشود و بعد از آن پروفسور فوریسون به توضیح و تحلیل این پنج عبارت میپردازد و نتیجه میگیرد که شایعاتی در زمان جنگ در این خصوص وجود داشته است اما هیچ چیز اثبات نشده و پروفسور فوریسون مجدداً در اینجا هم تکرار میکند یک مدرک هم که به صراحت بر کشتار جمعی انسانها در اتاقهای گاز دلالت داشته باشد، نیافته است(ص249) در انتهای این سند هم نامه پروفسور فوریسون به یکی از دانشگاههای تجدید نظر طلبان تاریخی یا تاریخ دانان مکتب تاریخ حقیقی آورده شده است.
سند تکمیلی شماره 19 در مورد شهادت «فیلیپ مولر» در باره آشویتس میباشد. در این سند پروفسور فوریسون سعی میکند تا دروغ پردازیهای صورت گرفته در اصل شهادتها و تحریفاتی را که بعداً و توسط ناشران در آن صورت گرفته است به نمایش بگذارد. در ادامه این سند نامه پروفسور فوریسون به آقای ژان دانیل مدیر مجله نوول آبزرواتور آمده است که وی در مورد کتاب خاطرات فیلیپ مولر توضیحات بیشتری ارائه میدهد. در پایان این سند هم نامه ژان دانیل در پاسخ نامه پروفسور فوریسون آورده شده است.
سند تکمیلی شماره 20 که آخرین سند و مطلب این کتاب است نوعی نتیجه گیری پروفسور فوریسون از بحثهای موجود در کتاب به حساب میآید که لزوم بازنگری در تاریخ جنگ جهانی دوم و به دست آوردن تاریخ واقعی جنگ جهانی دوم را میرساند. پروفسور فوریسون در این بخش عنوان میکند که : «به نظر من صحیح تر آن است که بگوئیم یک افسانه یا نوعی مذهب وطن پرستی که حق و باطل را در اندازههای مختلف نزد فاتحان جنگ در هم میآمیزد، ساخته شده است. وجود نوعی تابو، سانسور خودجوش و نوعی تروریسم - که به وحشتی که ایجاد میکند آگاهی ندارد - موجب شده تا هرگونه تلاشی در جهت جستجو و کشف واقعیتها، تاکنون سرکوب شوند. به این ترتیب وقایع نگاران درباری با نوشته ها، گفته ها و حتی سکوت محترمانه خود، آئین برخی از افسانه ها را که در برهه هایی از تاریخ جوامع، حیاتی بودهاند، ساخته، پرداخته و حفظ کردهاند»(ص279) کتاب با نامه یک تبعیدی سابق در دفاع از حقیقت پایان میپذیرد.
پی نوشت :
1 – از پیشگامان مکتب تاریخ حقیقی و از اعضای جناح چپ فرانسه است. او عضو نهضت مقاومت بود و کتاب «دروغ اولیس» را نوشته است.
2 – ژولوز: کسی که در روزنامه لوموند و در مقابل فوریسون در سال 1978 مقالاتی نوشته است و در ضمن آنها فوریسون را به تحریف تاریخ متهم میسازد.
3 – این انجمن فرانسوی از سازمانهای پر قدرت یهودیان محسوب میشود.
منبع:فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 14، ویژه نامه هولوکاست، ص 336 تا 343