سرویس فرهنگ و هنر مشرق - شاید پس از دین فیلم سیانور عمده بحث هایی که درباره فیلم از جانب کارشناسان مطرح شود، بحث های تاریخی درباره فعالیتهای چریکی و مباررزاتی پی شاز انقلاب سازمان منافقین باشد. اما یکی از موضوعات قابل توجه و تامل در این فیلم تاریخی - اجتماعی نقش زنان در این بعالیت های مبارزارتی است . زنانی که در اوج مبارزات چریکی، خانواده ، عشق احساسات و حتی عواطف مادری خود را قربانی می کنند. شعیبی کارگردان فیلم از دریچه ای زنانه فیلم را تحلیل می کند و تحلیل هایش را در اختیار روزنامه صبح نو قرار داده است.
- آقای شعیبی! به عنوان اولین سؤال به نظر میرسد خوب است کمی درباره ایده اولیهای که باعث شد شما را ترغیب به ساخت فیلمی با این مضمون کند، توضیح دهید.
واقعیت این است که قصه سیانور، قصهای نبود که من از اول با این فضا آشنایی داشته باشم. آغاز آشنایی من با این برهه به زمانی برمیگشت که فیلمنامه سیانور را که آقای احمدیان نوشتهاند، خواندم. بعد از آن قصه برایم جذاب شد. فیلمنامه را با آقای احمدیان بازنویسی کردیم و درواقع یکسری ابعاد آن برهه تاریخی، آن شخصیتها و اتفاقاتی که برایشان افتاده بود، برای من جذاب بود.
قصه سیانور میتواند در هر برههای از تاریخ کاربرد داشته باشد
- زمانی که شما فیلم دهلیز را که ساختید، نشان دادید کارگردان حوزه اجتماعی هستید. البته نقشهای سیاسی هم داشتید، اما حوزه اجتماعی برایتان از اهمیت بیشتری برخوردار است. قطعاً این فضا برایتان جذابیتهایی داشته. لطفاً کمی بیشتر درباره وجه جذابیت این فیلمنامه برای خودتان توضیح دهید. چه شد که متقاعد شدید وارد این فضا بشوید و کارگردانی این کار را قبول کنید؟
به نظر من وقتی فیلمی درباره تاریخ معاصر ساخته میشود و وقتی فضای آن به فضای سیاسی تنه میزند، قاعدتاً فیلمی اجتماعی بهشمار میرود. از همین جهت هم قصه سیانور میتواند در هر برههای از تاریخ کاربرد داشته باشد. پیامها و اتفاقات رخداده در این داستان، باز هم قابل وقوع است. اما اینکه بگویم صرف تلاشم این است در حوزه اجتماعی کار کنم، اینطور نیست. من قبل از اینکه بخواهم درباره ابعاد گوناگون جامعه و فضاهای گوناگون صحبت کنم، باید بگویم حرفه اصلی من سینماست. الان نمیتوانم بگویم اگر فیلم اجتماعی میسازم، حتماً فعال اجتماعی هستم. وقتی هم فیلم سیاسی میسازم نمیتوانم بگویم صرفاً آدم سیاسی هستم. چون ممکن است در برهههای دیگر سراغ قصهها و گونههای دیگر سینمایی بروم. من فقط با فیلمهایم میتوانم پیامی را منتقل کنم. ولی درکل باید بگویم که خودم دوست دارم فضاهای گوناگون سینما را تجربه کنم، ولی حتماً باید از فیلتر دغدغههای خودم عبور کند. یعنی نمیتوانم بگویم اگر فیلم سیاسی یا تاریخ معاصر میسازم، حتماً در آن فیلم سراغ هر قصهای خواهم رفت. قطعاً باید با دغدغههای آن فیلم نزدیک و آشنا باشم.
اساس قصه بر واقعیت استوار است
- اشاره داشتید که سیانور برای هر برههای کارکرد دارد و بهنوعی فیلمی اجتماعی بهشمار میآید. اگر به بحث بازنمایی عشق برگردیم؛ بحثی که وجهی نسبتاً پررنگ در این فیلم داشت، این بازنمایی و نوع روابط که به خاطر قواعد سازمان، عشق و عواطف انسانی تحتالشعاع قرار میگرفت، با مطالعاتی که این مدت انجام دادید، سازگاری دارد؟ آیا صرقاً بازنمایی داستانگونه از حیث جذابیت دادن به فیلم بود؟ یا با شرایط اجتماعی و تاریخی آن زمان هم مطابقت داشت؟
به هر حال تلاش ما این بود که کل وقایع نشاندادهشده در فیلم، شامل تحریف نشود و چیزی را تغییر ندهیم. اساس قصه هم بر واقعیت استوار بود. روابط انسانی که نشان داده شد، جایگاه آدمها، در معرض انتخاب بودن آنها در آن برهه ملتهب تاریخی، و... همه اینها مسائلی بود که زمان نگارش و بازنویسی فیلمنامه به آن توجه داشتیم. ولی به هر حال ما از زاویه نگاه خودمان به آن فضا نگاه میکردیم و در نتیجه دغدغههای خودمان را پررنگ میکردیم. یکی از این دغدغهها هم فضای تقابل وظیفه و احساس بود. منطق و احساس، عقل و قلب. در این باره خیلی فکر کردیم و قطعاً وقتی راجع به فضای عاشقانهای که ساخته بودیم، مثل رابطه هنگامه و امیر، در فضای واقعی شاهد این روابط بین مجید شریفواقفی و لیلا زمردیان بودیم. من فکر میکنم این دریچهای بود که ما در این قصه از آن به آن برهه تاریخی نگاه میکردیم. به هر حال معتقدم که دوره سالهای قبل و نزدیک به انقلاب به دلیل گستردهشدن تفکرات گوناگون، فضای انتخاب برای افراد وسیعتر و سختتر میشد و آدمها در معرض انتخابهایی قرار میگرفتند که ممکن بود آینده آنها و فضای پیشرویشان را تحتالشعاع قرار دهد. طبیعتاً باز هم به دلیل اینکه این تحولات از فضای دانشگاهها بیشتر شروع میشد، به همان نسبت که مردان درگیر این فضا بودند، زنان هم درگیر میشدند.
مجبور بودیم محدودهای را نشان دهیم که نسبت به آن اتفاق نظر وجود دارد
خب به هر حال این اولین تجربهای بود که وارد آن شدم؛ اسامی واقعی، رخدادهایی از انقلاب که اتفاق افتاده بود و خیلی به آن رجوع هم نمیشود، نمیتوانستیم خیلی این فضا را بسط دهیم؛ چون روایتهای گوناگون و استنباطهای گوناگونی راجع به این افراد و نوع روابطشان وجود دارد؛ هم درباره مرحوم شریفواقفی، هم لیلا زمردیان. برای همین هم مجبور بودیم محدودهای را نشان دهیم که نسبت به آن اتفاق نظر وجود دارد. درحقیقت وارد حیطه تحریف و تغییر نشویم و نهایت داستانپردازی ما براساس استنباط ما از آن دوره و زاویه دیدمان باشد.
- در بحث زنان، برداشتی که از فیلم داشتم این بود که زنان بهنوعی حاشیه امن برای سازمان ایجاد میکردند. نقش عادیسازی خانههای تیمی و وجه خانواده دادن به این فعالیتها را برعهده داشتند. با توجه به مطالعات و بررسیهایی که داشتید، مایلم در این باره بیشتر توضیح دهید؛ اینکه در سازمان، زنان بیشتر چه نقشهایی را ایفا میکردند و چه جایگاهی داشتند؟ و شما تا چه اندازه توانستید این حضور زنانه را بازنمایی کنید؟
من خیلی اطلاعاتی در این زمینه ندارم و صرفاً در حد گفتوگوهایی است که با اشخاصی که آن دوره را تجربه کردهاند، داشتهام. یا احیاناً مطالعات کتابخانهای. اما فعالیت زنان در این دوره فعالیت بسیار مهمی بوده. در آن زمان سازمانها از سطح گفتمانی به فعالیتهای رو و کاملاً باز اجتماعی تغییر رویه داده بودند و عملگرا شده بودند و تقابلشان کاملاً عینی و عملی بود و درنتیجه این سازمانها نیاز به پوششهایی برای فعالیتهایشان داشتند که میتوانسته در قالب ایجاد فضاهایی مثل خانواده باشد. خانواده محیطی است که همه به آن احترام میگذارند و بهنوعی حاشیه امن ایجاد میکند. به همین دلیل غیر از فعالیتهای ایدئولوژیک و تفکری، قاعدتاً زنان فعالیتهایی از این دست نیز داشتند و حضورشان، حضور مهمی در آن دوران بوده است. البته خیلی وارد جزییات نمیشوم. چون افرادی هستند که آن دوره را تجربه کردهاند و میتوانند به طور کامل در آن مورد صحبت کنند، ولی چیزی که وجود دارد و من درک کردهام این است که زنان نیز فعالیتهای چریکی و سیاسی داشتند.
- شما قطعاً علاوه بر صحبتهایی که با شاهدین و افرادی که درکی از این برهه تاریخی داشتند، داشتهاید، این فیلم را به افراد گوناگون هم نشان دادهاید. افرادی که ارتباط نزدیکی با سازمان داشتند، چقدر این بازنمایی شما از وضعیت زنان و خانواده در این فیلم را تأیید میکردند؟
خوشبختانه به دلیل اینکه در فیلم زاویه پیش داوری و قضاوت از قبل ارائه نشده است، زنانی که در سازمان فعالیت داشتند و فیلم را دیدند، از نتیجه آن خوشحال بودند و معتقد بودند بازنمایی برههای به این سختی در تاریخ، بازنمایی خوبی بوده. خواهر مرحوم شریفواقفی که هم سر صحنه آمده بودند و هم فیلم را دیده بودند، میگفتند کاش این فیلم زودتر ساخته میشد؛ شاید در رویه زندگی و تفکر جوانان ما تغییر ایجاد میکرد.
در همیشه تاریخ ایران شاهد برابری زنان و مردان در فعالیتهای اجتماعی بودهایم
به هر حال در ایران حضور اجتماعی زنان خیلی به تفکرات جدیدی که بهصورت تئوریک وارد شده و نشأتگرفته از کشورهای غربی است، مربوط نمیشود. در همیشه تاریخ ایران شاهد برابری زنان و مردان در فعالیتهای اجتماعی بودهایم و زنها همواره در تاریخ ما مهم بودهاند. به همین دلیل هم لازم است این بازنمایی تصویری را داشته باشیم؛ یعنی اگر امروز میبنیم ترکیه یا کشورهای غربی سریالهایی مثل حریم سلطان و... را میسازند که میخواهند فعالیت زنان در دربار پادشاهانشان را بازنمایی کنند، کافیست ما رجوعی به فعالیتهای اجتماعی زنانمان داشته باشیم و لازم نیست به حریم و حرم مردانمان نگاه کنیم. کافیست به اجتماع در دورههای گوناگون نگاه کنیم و متوجه شویم که اگر زنان به ظاهر منصبدار نبودند، به لحاظ اجتماعی بسیار تأثیرگذاری داشتند؛ چه در فرهنگ ایرانی و چه در فرهنگ اسلامی که شیعه بانوانی دارد که به آنها افتخار میکند.
- به نظر میرسد در فیلم انتخاب بازیگرها براساس چهرهها اتفاق افتاده بود و سعی شده بود که رگههایی از شباهت بین شخصیت واقعی و ایفاکننده نقش وجود داشته باشد. برای زنان هم این را رعایت کردید؟
از بین خانمها، ما فقط یک شخصیت حقیقی داشتیم و آن هم لیلا زمردیان بود.
- هنگامه شخصیت واقعی نداشت؟
هنگامه درواقع اقتباسی از شخصیتهای واقعی بود؛ ولی به دلیل داستانپردازی که صورت گرفته بود، تغییر اسم دادیم و قاعدتاً نمیتوانستیم با توجه به قصه، براساس مستندات آن را پیش ببریم. تغییراتی در زندگی شخصیتها ایجاد کردیم، که میتوانست بعدها انتقاداتی را ایجاد کند. به همین دلیل اسامی را عوض کردیم. اما در مورد لیلا زمردیان، شخصیت واقعی داشتند. برای انتخاب بازیگر این نقش، واقعیت این است که ما بیش از شباهت، به توانایی فکر میکردیم. یعنی بعد از اینکه بازیگران توانمندی برای این نقشها آمدند، ما کدهای گریمی و ظاهری آنها را اجرا کردیم و خیلی براساس شباهت انتخاب نکردیم و بیشتر تأکید بر توانایی داشتیم. مثلاً آقای بابک حمیدیان شباهت زیادی به صمدیلباف داشت، یا آقای حامد کمیلی شباهت به آقای افراخته داشت، ولی دلیل اصلی انتخابمان شباهت نبود، در وهله اول توانایی بود. انتخاب خانم طباطبایی هم بر همین مبنا بود.
- فعالیتهایی که نهایتاً منجر به این میشود زنان از نقشهای اصلیشان دست بردارند، شاید در جریانهای رقیب سازمان منافقین، مثل چپ یا اسلامگرایان، تا این حد تعرض به حوزه خانواده را شاهد نیستیم. یعنی جریانهای دیگر زن را در کنار خانواده میبینند. زن فعال است، ولی همسر و فرزندانش را فدای خانواده نمیکند. با توجه به فکتهایی که پیدا کردید و به آنها دست یافتید، چقدر این را تأیید میکنید؟
واقعیت این است که من تا این اندازه راجع به فعالیتهای گروههای دیگر و به ویژه گروههای چریکی بررسی نکردهام. ولی درباره سازمان منافقین قبل از انقلاب و در آن برهه تاریخی، به نظرم فضای چریکی و فضای حاکم بر این سازمان بهگونهای بود که همه باید خود را فدا میکردند و البته این به ایدئولوژی غلط آنها برمی گردد.
- تحلیل شما از پیامدهایی که این فضا برای زنان داشت، چیست؟
نمیشود از سال 95 به این اتفاق نگاه کرد، این دریچهایست که باید از همان سال 54 تا 57 به آن نگریست.
- یعنی شما معتقدید فضای انقلاب حاکم بر آن زمان، بسیاری از این فعالیتها را میطلبیده؟
انتخاب آدمها بوده؛ آنها میتوانستند وارد این فضا نشوند، ولی وقتی شدند، قاعدتاً این فضا الزاماتی داشته که باید خودشان را درگیر آن میکردند و ناگزیر از آن بودند. اینکه چقدر خوب بوده یا بد و چه پیامدهایی داشته، به نظرم احتیاج به آسیبشناسی کلیتری دارد که فکر میکنم جوانان سال 95 میتوانند این آسیبشناسی را برای اینکه زندگی بهتری داشته باشند، انجام دهند. ولی نمیشود از دریچه امروز، آدمهای آن موقع را مورد قضاوت قرار داد.
- مایلم کمی درباره حال و هوای فیلمبرداری کار صحبت کنید. تأکید داشتید بر اینکه نسبتی با فیلمنامه برقرار کردید و شاید تا قبل از دیدن فیلمنامه، تم اصلی فیلم جزو دغدغههایتان نبود. چه افرادی سرصحنه کار حاضر شدند و درباره این اثر نظر دادند؟
اولینباری بود که من خودم اصراری به آمدن کسی سرصحنه نداشتم. دوست داشتم بیایند، ولی به دلیل آنکه این فیلم، فیلمی بود که تجربه نشده بود و فیلمهای دیگری هم که تولید شده بود، به لحاظ کیفی و پیشداوریها، از نظر مضمونی که داشت، افراد را در انتخاب دچار مشکل میکرد. برای سیانور بازیگرهای زیادی آمدند و بازی نکردند. ولی واقعیت این است که اگر این تیم نبودند، این نتیجه حاصل نمیشد. این تیم براساس اینکه ما میدانیم داریم کار صادقانهای انجام میدهیم، تلاش داریم فیلمی براساس اعتقادات و واقعیت تاریخی بسازیم و نه براساس سفارش و قضاوتهای سطحی، بنابراین همه با دلشان کار میکردند و فکر میکنم این نتیجه در بخشهای گوناگون فیلمبرداری، گریم، بازیها و... دیده میشود. ازطرفی خوشبحتانه ما همراهان خوبی هم داشتیم. البته اگر سال گذشته فیلم را نمیساختیم و هنوز مشغول تحقیق بودیم، باز هم جا داشت که افراد گوناگون را ببینیم و پای صحبتهایشان بنشینیم. ولی تا جاییکه امکان داشتیم، تحقیقاتمان را ادامه دادیم.
- آقای شعیبی! در آینده منتظر چه تم کارهایی از شما باشیم؟
الان در پیشتولید فیلم دارکوب هستیم؛ یک فیلم اجتماعی که بسیار با سیانور و دهلیز تفاوت فضا و مضمون دارد. فضای دیگر اجتماعی در این فیلم تجربه میشود و باز طبق معمول سعی میکنیم از دریچه نگاه خودمان به آن موضوع اجتماعی نگاه کنیم. شخصیت اصلی این فیلم هم مثل سایر فیلمها، یک زن است. نمیدانم واقعاً در آینده چه گونهای از سینما را کار خواهم کرد، ولی از زنان به عنوان عناصر واقعی و مهم اجتماع نمیتوانم صرفنظر کنم.
- چرا بهرغم ساخت عالی فیلم، سیانور اینقدر مورد بیمهری قرار گرفت و در جشنوارههای گوناگون، مطرح نشد؟
زمان جشنواره این اتفاق برایم کمی سخت بود، ولی الان دیگر به آن فکر نمیکنم و به نظرم اگر فیلم حرف خودش را بزند و ارتباط با مخاطب برقرار کند، مهمتر است از اینکه در جشنواره خاصی با سلایق خاصی بخواهد مورد پذیرش قرار بگیرد.
- و صحبت پایانی.
خوشحالم که سؤالات شما بیشتر درباره خانواده و زنان بود. برای خودم هم جالب بود؛ چون این اولین باری بود که اصلاً از این منظر به آن پرداخته شده بود.