گروه جهاد و مقاومت مشرق - «معین به دو آمد خانه. نفس نفس میزد؛ در کوچه کتک خورده بود. یکراست رفت سراغ عبدالله. عبدالله یازده دوازده سال بیشتر نداشت. با این حال زیر بار زور نمیرفت که هیچ، حق ما را هم میگرفت. همهمان را بسیج کرد؛ رفتیم توی کوچه. گفتم همین جا دمِ در حسابش را برسیم. عبدالله گفت: نه، میبریمش توی کوچه خودشان!»
این بخشی از خاطرهای در کتاب «بادیگارد» است که عبدالله همراه با برادران کوچکترش حساب پسرک قلچماقی را میرسند که برادر کوچکشان را زده بود. این کتاب به مرور خاطراتی از شهید عبدالله باقری پرداخته است و توسط افروز مهدیان به رشته تحریر درآمده. مهدیان که پیش از این هم سراغ موضوعات کمتر پرداخت شدهای نظیر تفحص و شهیدان شاخص آن رفته بود، اینبار قصد معرفی کسی را دارد که مردم تنها با نشانهها میشناسندش.
برای یادآوری عبدالله کافیست به کسی بگویید: «همون محافظ احمدینژاد که تو سوریه شهید شد»؛ اما شناختن عبدالله با همین یک خط کافی نیست. حتی اگر بدانیم محافظ شخصیتی بودن که خودش را بین جمعیت میانداخت و اصرار داشت همانجا بماند با سایر محافظین فرق میکند. عبدالله خاص بود نه بخاطر چیزهایی که از او میدانیم، بلکه بخاطر حرفهای نشنیدهمان. بادیگارد سرشار است از همین حرفها و خاطرات؛ خاطرات ریز و درشتی که از نزدیکان عبدالله روایت شده تا ما را به او نزدیک کند. عبدالله شخصیتی درونگرا و پیچیده داشت و همین امر تصویرسازی از او را مشکل میکند. شخصیتی که حرفهایش پشت شوخیهایی پنهان بود که بر دایره نزدیکانش محاط بود و تنها نصیب کسانی میشد که بتوانند خود را وارد این دایره کنند. بادیگارد سعی داشته تا از طریق نزدیکان عبدالله مخاطبین خود را هم وارد این محدوده کند که در این امر نیز تا حدود زیادی موفق بوده است.
کتاب با روایت خاطراتی از مادر عبدالله شروع میشود که قبل از بدنیا آمدن او شروع شده و با خاطرات برادر و همسرش ادامه مییابد تا به دل اتفاقات سوریه برسد و در نهایت با خاطراتی از همکارانش تمام میشود. در این سیر، مخاطب میتواند نگاه جامعی به زندگی عبدالله داشته باشد که این نگاه از دل ماجراهایی برمیآید که با وسواس از میان زندگی او بیرون کشیده شدهاند و لابلای آنها میتوان اتفاقاتی را دید که در شکلگیری شخصیت عبدالله موثر بوده است.
بادیگارد پر است از نشانههای عاشورایی که با زندگی عبدالله پیوند خورده بود. نشانههایی که در فصل «مرا نفس بکش» نسبت به سایر فصول پررنگتر به نظر میرسند؛ فصلی که راوی آن همسر شهید است و قلب کتاب را تشکیل داده. در این فصل که سطح پرداخت آن هم بالاتر از باقی کتاب است با جزییاتی از زندگی یک شهید مدافع حرم روبرو میشویم که پاسخگوی خیلی از سوالات پرسیده و نپرسیده ماست. شهیدی که محدثه و زینباش و همه نزدیکانش را که محافظشان بود در آغوش خدا رها میکند و خود محافظ حرم میشود.
میتوان گفت بادیگارد تلاشی موفق برای شناساندن مدافعان حرم و گزینه مناسبی است برای کسانی که بدنبال پاسخ سوالات خود در این زمینه میگردند. / عباس پورهدایت