به گزارش مشرق، امیر امینی در یادداشتی نوشت:
یکی از هزاران سناریویی که برای آینده خودم تصور میکردم، پیرمرد دستفروشی بود که تنها دارایی زندگیاش-یعنی کتاب هایش- را به حراج میگذاشت.
بر خلاف تصور رایج، پیرمرد اتفاقا کارش را دوست داشت؛ این که کتاب ها را با همان نظمی که سال های طولانی -احتمالا از اول جوانی- در کتابخانهاش چیده بود، کنار خیابان پهن کند و برای اولین بار به آدم ها نشان دهد چه گنجینه ارزشمندی را جمع آوری کرده، برایش هیجان انگیز است.
هر کتاب تکه ای از افکار، احساسات و خاطرات پیرمرد است که سال های طولانی برای خودش نگه داشته و هرچند دلش میخواسته یک روز، یک جایی یک نفر آن را کشف کند، اما نشد.
پیرمرد علاقه زیادی به پنهان بودن و پنهان ماندن داشت و در طی تمام سال های زندگیاش، خود را پشت کتاب ها و یادداشت هایش مخفی کرده بود.
در واقع هدف اصلی پیرمرد برای پهن کردن بساط کتاب هایش، فروش آن ها نیست (پیرمرد هر کتاب را به مبلغ ده هزارتومان سال ۱۴۴۴ برای فروش میگذارد. معادل صد تک تومانی سال ۱۳۹۷). بلکه میخواهد آدم ها قصه زندگی اش را، افکارش را، احساساتش را بخوانند و لمس کنند و حس کنند. پیرمرد فکر میکند از این طریق، جاودانه میشود و بعد از مرگش هم به حیات ادامه میدهد.
پیرمرد بیچاره. از همان ابتدا هم آدم خیال بافی بود!